از ازل تا قيامت

از ازل تا قيامت0%

از ازل تا قيامت نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20386 / دانلود: 3301
اندازه اندازه اندازه
از ازل تا قيامت

از ازل تا قيامت

نویسنده:
فارسی

خداوند انسان را با چه هدفی خلق کرد؟

چرا خداوند در حالی که می‌دانست بسیاری از انسان‌ها به جهنم می‌روند، در عین حال آنها را خلق کرد؟

آیا انسان اشرف موجودات زمین یا کل هستی است و آیا امکان خلقت موجودی شریف‌تر از انسان وجود دارد؟

و ... این قبیل سئوالات ذهن بسیاری از افراد را به خود متوجه می سازد.

نگارنده کتاب «از ازل تا قیامت» را در دو فصل سامان داده است: یکی معرفت دینی و گرایش به ایمان و دیگری عوالم شش گانه، که در طی این دو فصل درباره سعادت واقعی اشخاص و چگونگی عوالم خلقت انسان پژوهش کرده است. در این مباحث با تحقیق انسان شناختی و با در نظر گرفتن مسائل اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی که گسترده ترین بحث ها را در بر دارد. به شناخت عوالم شش گانه انسان پرداخته، که از گذشته مورد علاقه همگان بوده است؛ تا سوال های بنیادین و همیشگی انسان یعنی: از کجا آمده ام؟ آمدن بهر چه بود؟ و به کجا می روم؟ پاسخ منطقی دهد.

عدم شناخت عوالم خلقت، ضعف ایمان و کسالت روح را همراه دارد و همان گونه که جسم در همه حال به غذای مقوی نیازمند است تا در برابر هجوم میکروب ها ایستادگی نماید؛ روح نیز به غذای مقوی و روح بخش احتیاج دارد تا در مقابل امراض کسل کننده بایستد.

از این رو، چگونگی نشاط روح و جسم در کتاب از ازل تا قیامت، آمده تا همگان خصوصا نسل جوان از آن بهره مند شوند.

به دوستان و عزیزانی که علاقمند به مطالعه در زمینه ی مباحث اعتقادی هستند این کتاب پیشنهاد می شود.

امیدواریم تلاش این مجموعه مورد توجه مخاطبین عزیز قرار گیرد. ما را با نظرات و پیشنهادات خویش، در راستای بهبود سطح کیفی مطالب وب سایت کمک نمائید.

عوامل ششگانه

عالم ذرّ

روز ازل

در روز ازل، که تمام ملائک درگاه الهی حاضر و ناظر بودند. مد نظر پروردگار، مشتی از خاک ناچیز است که برتری دیگر دارد - خاکی که تمام عناصر و مواد تشکیل دهنده هستی از اوست. و همه نباتات از او تغذیه می کنند و حیات جانداران متّکی به اوست -. از همین خاک است، که باید بهترین مخلوقات عالم را بیافریند، که فخر خداوندی و قدرت لایزالش در آفرینش او باشد. و خلاقیت خود را نشان دهد که قدرت آفرینش فقط از آن اوست، تا جلال و جمالش را در او متصوّر و متجلّی شود.

در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دم زد

عشق پیدا شد و آتش بهمه عالم زد

آن جا که بعد از چندین قسم پی در پی می فرماید:

( لَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیم ) ؛ (1)

به تحقیق انسان را در بهترین وجهی آفریدم.

مشتی از خاک که تمام اوصاف و صفات آدم بودن از آن مقدار کم ارزش است؛ خاکی که از نیستی به هستی تبدیل گشت.(2) خاکی که مفتخر به دریافت جلال و جمال پروردگار است تا شرف برتری آدم در او دمیده شود.(3) از ذرّات خاک آدم که آدمیّت آدم در او تجلّی یافت و به امر خالقیّت، هر انسانی که از مادر متولّد خواهد شد تا قیام قیامت، همه و همه حاضرند.(4) ولی بعضی از ذرّات برتری دیگری دارند؛ و از میزان تشعشع نورشان قابل تشخیص است که میزان منزلت و درجه آدمیّت آنها نشأت گرفته از همان نورانیّت برتری است، که هدایت و نجات بنی آدم را هم مانند سکان دارانی تا رسیدن به معرفت و شناخت خالقیّت معبود به عهده دارند. و آن نور، انوار نبوّت، امامت، علمای دین، صلحا، شهدا و... هستند، که برتری شان در قرآن کریم چنین توصیف شده است:

( وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجات لِیَبْلُوَکُمْ ) ؛ (5)

و رتبه بعضی را از بعضی بالاتر قرار داده تا شما را در این تفاوت رتبه ها بیازماید.

ابوالفتوح رازی گوید:

وقتی که آدم به ذرات نگریست آنها را مختلف الاشکال و الوان و متفاوت الصور، بعضی نیکو و بعضی زشت، بعضی بلند و بعضی کوتاه، بعضی توانگر و بعضی فقیر، گفت: بار خدایا چرا ایشان را مساوی به یک اندازه نیافریدی. خداوند فرمود:

برای این که خواستم تا اینان شکر من زیادت کنند.(6)

ولی افسوس! در میان آن خاک ناچیز و آن ذرّات معلّق، که دم خدای دارد. ظلمت و تاریکی، شرک به یکتایی، جنایت، تکبّر، خودپسندی و تمام صفت های زشت که چهره عالم را با ظلمت و فسادشان تاریک کردند وجود دارد. چه بسا در عرصه تنگ دنیا آنان نسبت به خود بیگانه اند. تمام زندگی شان را غوطه در امیال نفسانی و لذایذ شهوانی می بینند. و آن قدر مست در خودبینی و گناه اند که حتی نور آدمیّت در وجودشان محو گشته؛ و حسّ برتری جویی شان مانع از درک حقایق می باشد؛ و «ائمَّة الکُفْری» هستند که هم خود و پیروان شان در کفر و ضلالت بسر می برند. و هیچ گونه وعظی بر آنان اثر نخواهد گذاشت و خداوند اشاره به آنها می فرماید:

( وَلَوْ تَری إِذِ الظّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْض الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ ) ؛ (7)

اگر روزی که آن ستم کاران را در پیشگاه خدا باز داشته اند مشاهده کنی؛ در حالی که با یک دیگر به خصومت و گفت و گو برخاسته، و ضعیفان تابع به رؤسای گردن کش خطاب کنند: که (ای صدهزار نفرین بر شما مردم ریاست طلب دروغ زبان که) اگر اغوای شما نبود ما البتّه ایمان می آوردیم. »

عظمت و اراده خداوند است؛ حکمت اش اقتضا می کند مخلوقی را بیافریند که زمین را آباد کنند، پس ندا زد: «ای فرشتگانم! آگاه باشید که مخلوقی دیگر را اراده کردم. »(8)؛ «تا در زمینم تلاش کنند و در پستی و بلندی آن بگردند و نسل شان در تمام نقاط زمین پراکنده شود. »(9)

--------------------

پاورقی ها :

1. تین( 95) آیه 4.

2. مولانا مولوی گوید:

از جمادی مردم نامی شدم

وز نما مردم به حیوان سر زدم

مردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم کی زمردن کم شدم

3.( فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی ) ؛ پس چون آن را آراسته کردم، دمانیدم در آن روح ام را» حجر (15) آیه 29.

4. «...( مِنْ بَنیِ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ وَ ذُرِّیَّتَهُمْ ) ...؛ از پشت فرزندان آدم ذریّه آن را برگرفت». اعراف (7) آیه172.

5. انعام (6) آیه 165.

6. خزاعی رازی، جمال الدین حسن بن علی بن محمد، تفسیر ابوالفتوح رازی، ذیل آیه 171، سوره اعراف.

7. سبأ (34) آیه 31.

8.( وَ إِذ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِ-ی الاَْرضِ خَلِ-یفَةً ) بقره (2) آیه 30.

9.( وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِی البَرِّ وَالبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّ-یِّباتِ وَفَ-ضَّلْناهُمْ عَلی کَثِ-یر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِ-یلاً ) اسرا (17) آیه 70.

--------------------

بهانه جویی ملائک

بر فرشتگان گران آمد؛ به جنب و جوش افتادند، چه تقصیری از ما سرزده که مخلوقی دیگر و بهتر از ما خلق شود! بیمناکند. برای تبرئه خود اندیشیدند و تقصیرات را در مخلوق جدید بهانه ساختند.

خدایا! بر زمین ات فساد و خون ریزی می کنند. گناه، شرک، بی اعتنایی نسبت به خالق، خیانت به هم نوع، و خصلت های بد را پیشینه خود می سازند.

ای ملائک! دل هایتان از تمام وسوسه ها خالی و خیال تان آسوده باشد. چون من می دانم آنچه را که شما نمی دانید. در جانشینی آدم حکمتی است که شما از درک آن عاجزید، و او امانت داری است که تمام مخلوقات دیگرم از آن سرباز زدند.

«ما امانت را بر آسمان ها، زمین، کوه ها و مخلوقات دیگر عرضه کردیم ولی آنها تحمّل نکردند. و قدرت تحمّل بار سنگین امانت را که همان تکلیف و ادای به فرایض و وظایف است نداشتند... »(1) .

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه فال بنام من دیوانه زده اند

قرعه بندگی خویش بنامم زده ای

این سعادت عجبست! این چه مبارک فالیست!

«إنّا عَرَضْنا الأمانَةَ» به طور اجمال بر چند مطلب اشاره دارد:

الف) منظور از امانت «ولایت الهیه» که کمال صفت عبودیت و معرفت الهی است، از طریق پیامبران و پیشوایان دین به انسان ها عرضه شد؛

ب) امانت «اختیار و آزادی اراده» است، که انسان را از سایر موجودات ممتاز می کند؛

ج) مقصود «عقل» است که ملاک تکلیف و مبادی ثواب و عقاب است؛

د) امانت همان «اعضای انسان» است: چشم امانت الهی است که باید آن را حفظ کرد و در طریقِ گناه استفاده ننمود. گوش، دست، پا و زبان هر کدام امانت های دیگری هستند که حفظ آنها واجب است؛

ه-) امانت «واجبات و تکالیف الهی» است، مانند: نماز، روزه، حج، جهاد و... می باشد؛

و) منظور از امانت همان «ولایت» است، که امام رضاعليه‌السلام می فرماید: «الا مانَة: الولایة، من ادّعاها بغیر حقّ کفر؛(2) امانت، همان ولایت است. هر فردی به ناحقّ آن را به خود نسبت دهد در زیر زمره مسلمانان نخواهد بود».

به خاطر همین امتیازات برتر بود که ملائک مخلوق جدید را مستمسک بهانه خویش قرار دادند. و خداوند در جواب شان فرماید: «ما امانت (تعهد، تکلیف، مسؤولیت و ولایت الهیّه) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند، اما انسان آن را بر دوش کشید، او بسیار ظالم و جاهل بود (قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد) ». از امام صادقعليه‌السلام سؤال شد، امانت در آیه «إنّا عَرَضْنَا الأمانَةَ... » چیست؟ امامعليه‌السلام فرمود:

الأمانة: الولایة؛ و الإنسان: أبو الشرور المنافق؛(3)

امانت، همان ولایت است. و انسان (که در آخر آیه به ظلومٌ و جهول وصف شده) آن است که صاحب گناهان بسیار بوده و منافق است.

--------------------

پاورقی ها :

1. «إِنّا عَرَضْنَا الأَمانَةَ عَلَی السَّم-واتِ وَالأَرْضِ وَالجِبالِ... » احزاب (33) آیه 72.

2. شیخ صدوق، ابی جعفر، معانی الأخبار، ج 1، ص 261.

3. همان.

--------------------

آیا پیش از آدم، بشری بود؟

قبل از آن که به بحث اصلی بپردازیم، باید بدانیم که انسان بدان جهت انسان است که همه مثل هم - چه مرد و چه زن - در یک صنف اند. چنان چه گفته شده: «فالأرض من تربة والنّاس من رجل؛ تمام زمین از خاک و تمام بشر از یک مرد به وجود آمده. »

پس برتری آدمیان نسبت به یک دیگر در کسب معنویات عالی و دوری از منعیات است، که همانا تعبیر به سعادت در دنیا و آخرت نموده اند.

اهداف از پیش تعیین شده ای که خداوند، انسان را بدان اختصاص داده تا انسانیّت انسان بدان تکمیل گردد، در سه مرحله تقسیم می شود:

اول، آباد ساختن زمین؛

دوم، عبادت و بندگی خدا؛

سوم، خلافت در زمین.

اول، آباد ساختن زمین: خداوند می فرماید: وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیها؛ خدا شما را در زمین به آبادانی گماشته. »

چون عظمت و اراده خداوند است، حکمت اش اقتضا می کند مخلوقی را بیافریند که زمین را آباد کنند، پس ندا داد: ای فرشتگانم! آگاه باشید که مخلوقی دیگر را اراده کردم.(1) تا در زمین تلاش کنند و در پستی و بلندی آن بگردند و در تمام نقاط زمین پراکنده شود.(2)

دوم، عبادت و بندگی: خداوند در این باره می فرماید:

( وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ ) ؛ (3)

من جن و انس را جز برای عبادت و بندگی نیافریدم. »

عبادت خالق توانا مستلزم شناخت و معرفت قلبی است که فطرت آدمی و جوشش درون او توسط اعضا و جوارح (جسم) به منصه ظهور گذاشته می شود. ولی متأسفانه در طول تاریخ آفرینش بشر، پای آدمیان همیشه در این معرکه لنگ بوده و نتوانستند شایستگی بنده بودن را اثبات کنند. که در این راه منتخبانی به عنوان مبشران و اسوه های بندگی بودند تا وظایف مخلوق را نسبت به خالق مبیّن و راز بنده بودن را گوشزد کنند.

ضمن این که در طول تاریخ خلقت آدمی، همیشه توصیه ها و سفارشات انبیا، اوصیا و اولیای الهی در هر عصری آویزه گوش انسان بود. که ای انسان! عارف به حقّ پروردگارتان باشید، و آن چه شایستگی و حقّ پروردگارتان است با کرنش و پیشانی بر خاک نهادن و ذلیل و خواربودن در مقابل جلال و جمال او، و معرفت قلب پیدا کردن و اقرار عبد بودن را بر زبان جاری کنید که خدایا!( اللّه اکبر ) و( لا اِلهَ الاّ اللّه ) (4) و( کُلُّ مَنْ عَلَیْها فان * وَیَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الجَلالِ وَالإِکْرامِ ) (5) و( أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ ) (6) در شأن تو است. ولی تکبّر، غرور، خودپسندی، امیال نفسانی، دوستی با دنیا ودل بستن به ریاست، عدم شناخت از خویشتن ما را به خواب غفلت فرو برده و ما را از ولی نعمت که جیره خوار سفره فضل و احسان او هستیم به دور کرد.

روزگاریست که سودای بتان دین من است

غم این کار نشاط دل غمگین من است

دیده روی تو را دیده جان می باید

وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

سوم، خلافت: خلافت در عالم هستی به این است که انسان در امورات روز از قبیل: حکومت و سیاست، اقتصاد و خانواده، رعایت حقوق و... به خداوند اقتدا کند، و اوامر حضرت حقّ را که خود بنیان گذار عدل و قسط است در صحنه گیتی به منصه ظهور درآورد:( وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ ) ؛ (7) خدا شما را خلیفه خود قرار داده تا ببیند چگونه عمل می کنید؟ » یا:( إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ) ؛ (8) به تحقیق که زمین از آن خداست و آن را به هر کس بخواهد (شایسته بداند) واگذار می کند. »

با این پیش مقدمه به پاسخ - آیا پیش از آدم، بشری دیگر بود؟ - نزدیک تر می شویم. چون انسان های ماقبل آدم مسلماً فاقد ارزش های انسان بعد از آدم است. و به همین جهت است که خداوند می فرماید:

( وَ إِذ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرضِ خَلِیفَةً ) ؛ (9)

هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانیشین و حاکمی قرار خواهم داد.(10)

از این آیه استفاده می شود که قبلا بشری خون ریز و مفسده جو در روی زمین بوده، زیرا هنگامی که پروردگار به فرشتگان می فرماید که: من در زمین خلیفه ای می آفرینم، آنها عرض می کنند: پروردگارا! می خواهی کسی را بیافرینی که در زمین فساد و خون ریزی می کند؟!

این سخن فرشتگان از کجا بود؟ آنان از کجا فساد و خون ریزی بشر را می دانستند؟ و یا چگونه مخلوقی را می دیدند؟

پس معلوم می شود قبلا در جهان مادی، بشری بوده که کارش فساد و خون ریزی بود و فرشتگان او را دیده بودند و این بشر را به آن قیاس کرده و در پیشگاه حق چنین گفته اند.

به هر حال وجود بشر در قبل از خلقت آدم وجود غیر قابل انکار است. چون هم آیه فوق و روایاتی که از ائمّه معصومینعليهم‌السلام به ما رسیده دلیل بر وجود بشری دیگر است. حال چگونه بشری بودند و چگونه زندگی می کردند، در صدد پاسخ به این سؤال نیستیم.

در این جا لازم است، حدیثی از امام محمّد باقرعليه‌السلام ذکر شود، که از جدش علی بن ابی طالبعليهما‌السلام نقل می کند، که آن حضرت فرمود:

خدای تعالی خواست خلقی را با قدرت خویش در روی زمین بیافریند. و این وقتی بود که هفت هزار سال پیش از این، «جن» و «نسناس»(11) را در روی زمین آفریده بود چون سرّ کردار جن و نسناس که در روی زمین زندگی می کردند، برای اهل آسمان ها مخفی بود. خداوند خواست آدم را بیافریند پرده را از جلو چشم آنها برداشت و فرمود: ای فرشتگان! به طرفِ زمین نگاه کنید، ساکنین اهل زمین را از جن و نسناس ببینید و بدانید آنها چه می کنند.

فرشتگان به زمین نگریستند و دیدند آنها به کارهای زشت مشغول اند و خون ناحقّ می ریزند و فرمان خدا را نمی برند کارهای اهل زمین بر آنان خیلی بزرگ جلوه کرد، برای خاطر خدا - بر آنان خشم کردند - و تأسف خوردند و نتوانستند خشم خودشان را مهار کنند.

عرض کردند: پروردگارا! تو غالب، قادر، جبّار و قاهر هستی، این ها مخلوق ناتوان و ذلیل توأند و جنب و جوش و زندگی آنها در دست قدرت تو می باشد. و با روزی تو زندگی می کنند و با سلامتی تو لذّت می برند ومعصیت تو را می کنند، هم چون گناهی بزرگ که قابل اغماض به نظر ما نیست و از کردارشان پشیمان هم نیستند. از آن چه از آنها [مخلوقان طغیان گر] می شنوی و یا می بینی. تو بر آنها خشم نمی کنی و برای خود از آنان انتقام نمی گیری؟! این اعمال آنها به خاطر تو، برای ما بسیار بزرگ و غیر قابل تحمّل و عفو و چشم پوشی است. همین که خداوند سخنان فرشتگان را شنید فرمود:

( قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرضِ خَلِیفَةً... ) ؛ می خواهم در زمین خلیفه ای قرار دهم. »(12) و(13) الی آخر حدیث.

--------------------

پاورقی ها :

1.( وَ إِذ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِ-ی الاَْرضِ خَلِ-یفَةً ) بقره (2) آیه 30.

2.( وَلَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِی البَرِّ وَالبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّ-یِّباتِ وَفَ-ضَّلْناهُمْ عَلی کَثِ-یر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِ-یلاً ) اسرا (17) آیه 70.

3. ذاریات (51) آیه 56.

4. ذاریات (51) ، آیه 56.

5. تمام کسانی که روی آن «زمین» هستند فانی می شوند. و تنها ذات ذوالجلال و الاکرام پروردگارت باقی است. رحمن (55) آیات 26 و 27.

6. فاطر (35) آیه 15.

7. اعراف (7) آیه 149.

8. همان، 128.

9. بقره (2) آیه 30.

10. فرشتگان گفتند: - پروردگارا! - کسی را در زمین قرار می دهی که فساد و خون ریزی کند؟ - زیرا موجودات زمینی دیگر که قبل از این آدم پا به عرصه وجود گذاشتند، به حکم طبع جهان ماده نیز آلوده فساد و خونریزی شدند، اگر هدف از آفرینش انسان عبادت است - ما تسبیح و حمد تو را به جا می آوریم، پروردگار فرمود:( إنّی اَعْلَمُ ما لاتَعْلَمُون ) ؛ من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید».

11. نسناس، میمون آدم نما (از قبیل گوریل، شامپانزه، اورانگوتان، ژیبون و غیره) در بین میمون ها آدم نما به نظر می رسد که «نسناس» غالباً به اورانگوتان (آدم جنگلی) اطلاق شده باشد. معنی دیگر آدم نفهم و بدجنس و بدنهاد اطلاق می شود.

12. راوندی، قصص الانبیاء، به نقل از بحارالأنوار و تفسیر علی بن ابراهیم قمی.

13. از این که ملائکه نسبت به خلقت آدم به درگاه خداوند بهانه جویی و اعتراض می کردند، خداوند ملائک را در معرض امتحان قرار داد چنان چه در خبر است: ملائکه به خدا اعتراض کردند، که ما نگفتیم بنی آدم را خلق نکن که فساد و معصیت تو را می نمایند و سابقه آن ها بس ویرانگر و مفسده انگیز است. آن ها را خلق نمودی امّا فسادها کردند؟! خداوند فرمود: سکوت را اختیار کنید؟ زیرا اگر آن دو قوّه شهویّه و غضبیّه را که در وجود آن ها خلق کردم، در وجود شما خلق می شد؛ شما هم مثل آن ها معصیت می کردید. ملائکه انکار کردند و نپذیرفتند، خود را مبرّا از هر پلیدی دانستند.

خداوند جهت امتحان ملائکه فرمود: اختیار کنید اعلم و افضل خود را، تا به صورت بشر کنم و قوّه شهوت و غضب در وجود آنها قرار دهم و به زمین فرستم.

از میان خود ملائکی را انتخاب کردند، پس خداوند آنها را به صورت بشر گردانید و شهوت و غضب در آن ها قرار داد به سوی زمین فرستاد، و آن ها را از چهار چیز که گناه کبیره است منع کرده: شرک به خدا، زنا، قتل نفس و شرب خمر. به زمین آمدند، و چندی در میان مردم قضاوت کردند، تا وقتی زنی برای مرافعه به نزد یکی از آن ها آمد، چون نظر کافی بر آن زن افتاد و حسن جمال او را مشاهده کرد، شیفته جمال اش شد. آن زن او را به خانه خود دعوت کرد.

آنگاه، نزد دیگری آمد او هم او را دید، فریفته جمال اش شد و وعده کرد به خانه آن زن در وقت مقرّر برود. اتفاقاً روز موعود هر دو در خانه آن زن یک دیگر را ملاقات کردند. از هم دیگر خجل زده شدند، بعد گفتند: ما از این که هر دو به جهت یک امر آمدیم، مطلبی نیست. داخل خانه آن ضعیفه شدند و خواستند کامی را روا کنند حاضر نشد، گفت: این طور نمی شود؛ من بت پرستم؛ شما خدا پرستید، تا بت مرا سجده نکنید تن نمی دهم. گفتند: چطور می شود ما این کار را انجام دهیم؟ عاقبت به واسطه قوّه شهوت، که در آن ها غلبه کرده بود، بت را سجده کردند و مشرک شدند و مشرک را هم خدا نمی آمرزد؛( اِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ ) .

گفتند: حالا کام ما را بده، گفت: این طور بدون مقدمه نخواهد شد؛ تا خمر نخورید من تن نخواهم داده، شراب هم خوردند. در آن وقت سایلی آمد جلوی درِ خانه و آنها را دید؛ آن ضعیفه گفت: این فقیر شما را دید الآن می رود مردم را خبر می کند، و ما را رسوا خواهد کرد، گفتند: تکلیف چیست؟ گفت: او را بکشید و در زیر خاک پنهان کنید. آن فقیر بیچاره را کشتند و زیر خاک پنهان کردند. بعد از آن، زن ناپدید شد؛ وقتی که به خود آمدند گفتند: دیدی چه کردیم بت پرستی کردیم، خمر خوردیم، قتل نفس هم کردیم و اراده زنا هم نمودیم. یعنی هر چهار عمل را که خداوند منع کرده بود مرتکب شدیم. آن وقت، خدا آن ها را مخیّر گردانید میان عذاب دنیا و عذاب آخرت؛ چون می دانستند عذاب آخرت سخت است، عذاب دنیا را اختیار کردند....

در بعضی از کتب حدیثی و تاریخی داستان فوق را استناد دادند به دو ملک مقرّب «هاروت و ماروت» که در این خصوص بحث ها زیادی در کتب تفسیر دیده می شود و نوشته اند: این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند - و در چاه آن سرزمین به مژه چشم آویخته شدند و تا روز قیامت به همین حال باقی می مانند، تا باعث پند و تحیّر ملائک دیگر قرار گیرند - افسانه ها و اساطیر عجیبی به وسیله داستان پردازان ساخته شده و به این دو ملک بزرگ الهی نسبت داده اند، تا آن جا که به آن ها چهره خرافی داده اند، و حتی کار تحقیق و مطالعه پیرامون این حادثه تاریخی، را بر دانشمندان مشکل ساخته اند. به هر حال، آوردن آن در این کتاب فقط جنبه اخلاقی دارد، چرا که میزان تهذیب نفس بندگان شایسته خداوند را می توان برمبنای این شاخص ها قیاس نمود و باید باور کرد که عظمت خلقت انسان فقط در راستای بندگی معبود و حفظ نفس از گناهان مهلک تحقق می یابد، که در این راستا باید کوشید. «ابوالمظفر شاهفور بن طاهر بن محمد اسفراینی تفسیر تاج التراجم، ج 4؛ مجلسی، محمدباقر، حیاة القلوب، ص 1359 به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم و عیاشی؛ امامی اصفهانی، سیدمحمود، ثمرات الحیاة، ج 2، ص 396.

--------------------

خاک آدمیّت

مقداری از خاک؛ خاک آدمیّت آماده دمیدن روح خالق است.(1) نسیم حیات پرور و روح بخش و همیشه جاوید در پیکر بی جان خاک دمیده شد.

ای همه هستی زتو پیدا شده

خاک ضعیف از تو توانا شده

زیر و بمش علت کائنات

ما به تو قائم چو قائم بذات

بعد از آن که آدم را از خاک آفرید. ندا داد: ای فرشتگانم! آدم را سجده کنید. همه از فروتنی - شناختی که از خلقت آدم پیدا کرده بودند - به امر خالق به سجده افتادند. و ابوالبشر را سجده نمودند و در مقابل او چهره به خاک نهادند. ولی شیطان، آن ملکی که چند صد سال عبادت معبود کرده بود، از دستور پروردگارش مخالفت و ابا کرد. ندا کرد: ای فرشته درگاهم! سبب سجده نکردنت چیست؟

گفت: خدایا! مرا از آتش آفریدی اما او را از خاک(2) ضعیف.

آری! اصلیّت سوزنده او باعث تکبّر و خودپسندی گردید. و همه را در معرض نابودی می دید، مگر خود را. و آشکارا به سرپیچی امر خداوند اقدام کرد؛ نخوت درونی خود را ظاهر کرد و از مخالفت و تکبّر پرده برداشت و نسبت به امر پروردگارش بی اعتنا بود.

و تو ای خریدار بهشت، که افتخار نسیم حیات پرور و همیشه جاوید «روح» پروردگاری را به همرا داری، آن رفیق دیرینه، که در روز ازل قسم یاد کرد، که در هر حال تنهایت نگذارد. و همیشه در تمام حالات، دوشادوش بنی آدم القای وسوسه می کند، تا اصالت آدمیّت را از آدمی بر حذر دارد؛ ( اِنَّ الشّیطانَ یَجری مِنْ بَنی آدَم کمُجْرِیَ الدَّم ) ؛ (3) به درستی که شیطان همراه فرزندان آدم است، مثل خونی که در رگ هایش می جوشد. » و خداوند از رهایی آن شیطان هم زاد به بنی آدم خطاب می کند:

( یابَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمْا لِباسَهُما ) ؛ (4)

ای فرزند آدم! مبادا که شیطان شما را بفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد که جامه عزّت از آنها برکند.

--------------------

پاورقی ها :

1.( فَإِذا سَ-وَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِ-یهِ مِنْ رُوحِی ) حجر (15) آیه 29.

2.( خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ صَلْصال کَالْ-فَخّارِ * وَخَلَقَ الْجانَّ مِ-نْ مارِج مِ-نْ نار ) رحمن» (55) آیه 14 و 15. یا گلی که مخلوطی از خاک و آب است و حالت شکل پذیری دارد. صلصال و سلاله طینی از چه آفریده شده؟ خلقت آن در ضمن خلقت آسمان ها و زمین است. قرآن مکرراً تصریح می کند که خدای آسمان و زمین را آفریده و ماده ای برای آنها تعیین نمی کند، بلکه از آیاتی که قرآن برای اثبات قدرت خدا بر معاد استدلال می کند، استفاده می شود که خلقت آسمان ها و زمین، مسبوق به عدم محض بوده و ذات مقدّس پروردگار، آنها را از نیستی به هستی آورده است.

( أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّم-واتِ وَالأَرضَ قادِرٌ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ)؛ (أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّم-واتِ وَالأَرْضَ وَلَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقادِر عَلی أَنْ یُحْیِیَ المَوْتی بَلی إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدِیرٌ )

در خلقت، سخن بسیار است و قرآن، مجهولات خلقت را روشن می سازد که نیاز به بحث مفصّلی در اصل خلقت و کیفیت آن دارد، و ما در صدد آن نیستیم، بلکه موضوعیّت بحث در شناساندن عوالم خلقت به طور اجمال است.

3. رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 63، ص 268، روایت 154.

4. اعراف (7) آیه 27.

--------------------