عوامل ششگانه
عالم ذرّ
روز ازل
در روز ازل، که تمام ملائک درگاه الهی حاضر و ناظر بودند. مد نظر پروردگار، مشتی از خاک ناچیز است که برتری دیگر دارد - خاکی که تمام عناصر و مواد تشکیل دهنده هستی از اوست. و همه نباتات از او تغذیه می کنند و حیات جانداران متّکی به اوست -. از همین خاک است، که باید بهترین مخلوقات عالم را بیافریند، که فخر خداوندی و قدرت لایزالش در آفرینش او باشد. و خلاقیت خود را نشان دهد که قدرت آفرینش فقط از آن اوست، تا جلال و جمالش را در او متصوّر و متجلّی شود.
در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دم زد
عشق پیدا شد و آتش بهمه عالم زد
آن جا که بعد از چندین قسم پی در پی می فرماید:
(
لَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیم
)
؛
به تحقیق انسان را در بهترین وجهی آفریدم.
مشتی از خاک که تمام اوصاف و صفات آدم بودن از آن مقدار کم ارزش است؛ خاکی که از نیستی به هستی تبدیل گشت.
خاکی که مفتخر به دریافت جلال و جمال پروردگار است تا شرف برتری آدم در او دمیده شود.
از ذرّات خاک آدم که آدمیّت آدم در او تجلّی یافت و به امر خالقیّت، هر انسانی که از مادر متولّد خواهد شد تا قیام قیامت، همه و همه حاضرند.
ولی بعضی از ذرّات برتری دیگری دارند؛ و از میزان تشعشع نورشان قابل تشخیص است که میزان منزلت و درجه آدمیّت آنها نشأت گرفته از همان نورانیّت برتری است، که هدایت و نجات بنی آدم را هم مانند سکان دارانی تا رسیدن به معرفت و شناخت خالقیّت معبود به عهده دارند. و آن نور، انوار نبوّت، امامت، علمای دین، صلحا، شهدا و... هستند، که برتری شان در قرآن کریم چنین توصیف شده است:
(
وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجات لِیَبْلُوَکُمْ
)
؛
و رتبه بعضی را از بعضی بالاتر قرار داده تا شما را در این تفاوت رتبه ها بیازماید.
ابوالفتوح رازی گوید:
وقتی که آدم به ذرات نگریست آنها را مختلف الاشکال و الوان و متفاوت الصور، بعضی نیکو و بعضی زشت، بعضی بلند و بعضی کوتاه، بعضی توانگر و بعضی فقیر، گفت: بار خدایا چرا ایشان را مساوی به یک اندازه نیافریدی. خداوند فرمود:
برای این که خواستم تا اینان شکر من زیادت کنند.
ولی افسوس! در میان آن خاک ناچیز و آن ذرّات معلّق، که دم خدای دارد. ظلمت و تاریکی، شرک به یکتایی، جنایت، تکبّر، خودپسندی و تمام صفت های زشت که چهره عالم را با ظلمت و فسادشان تاریک کردند وجود دارد. چه بسا در عرصه تنگ دنیا آنان نسبت به خود بیگانه اند. تمام زندگی شان را غوطه در امیال نفسانی و لذایذ شهوانی می بینند. و آن قدر مست در خودبینی و گناه اند که حتی نور آدمیّت در وجودشان محو گشته؛ و حسّ برتری جویی شان مانع از درک حقایق می باشد؛ و «ائمَّة الکُفْری» هستند که هم خود و پیروان شان در کفر و ضلالت بسر می برند. و هیچ گونه وعظی بر آنان اثر نخواهد گذاشت و خداوند اشاره به آنها می فرماید:
(
وَلَوْ تَری إِذِ الظّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلی بَعْض الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ
)
؛
اگر روزی که آن ستم کاران را در پیشگاه خدا باز داشته اند مشاهده کنی؛ در حالی که با یک دیگر به خصومت و گفت و گو برخاسته، و ضعیفان تابع به رؤسای گردن کش خطاب کنند: که (ای صدهزار نفرین بر شما مردم ریاست طلب دروغ زبان که) اگر اغوای شما نبود ما البتّه ایمان می آوردیم. »
عظمت و اراده خداوند است؛ حکمت اش اقتضا می کند مخلوقی را بیافریند که زمین را آباد کنند، پس ندا زد: «ای فرشتگانم! آگاه باشید که مخلوقی دیگر را اراده کردم. »
«تا در زمینم تلاش کنند و در پستی و بلندی آن بگردند و نسل شان در تمام نقاط زمین پراکنده شود. »
بهانه جویی ملائک
بر فرشتگان گران آمد؛ به جنب و جوش افتادند، چه تقصیری از ما سرزده که مخلوقی دیگر و بهتر از ما خلق شود! بیمناکند. برای تبرئه خود اندیشیدند و تقصیرات را در مخلوق جدید بهانه ساختند.
خدایا! بر زمین ات فساد و خون ریزی می کنند. گناه، شرک، بی اعتنایی نسبت به خالق، خیانت به هم نوع، و خصلت های بد را پیشینه خود می سازند.
ای ملائک! دل هایتان از تمام وسوسه ها خالی و خیال تان آسوده باشد. چون من می دانم آنچه را که شما نمی دانید. در جانشینی آدم حکمتی است که شما از درک آن عاجزید، و او امانت داری است که تمام مخلوقات دیگرم از آن سرباز زدند.
«ما امانت را بر آسمان ها، زمین، کوه ها و مخلوقات دیگر عرضه کردیم ولی آنها تحمّل نکردند. و قدرت تحمّل بار سنگین امانت را که همان تکلیف و ادای به فرایض و وظایف است نداشتند... »
.
«إنّا عَرَضْنا الأمانَةَ» به طور اجمال بر چند مطلب اشاره دارد:
الف) منظور از امانت «ولایت الهیه» که کمال صفت عبودیت و معرفت الهی است، از طریق پیامبران و پیشوایان دین به انسان ها عرضه شد؛
ب) امانت «اختیار و آزادی اراده» است، که انسان را از سایر موجودات ممتاز می کند؛
ج) مقصود «عقل» است که ملاک تکلیف و مبادی ثواب و عقاب است؛
د) امانت همان «اعضای انسان» است: چشم امانت الهی است که باید آن را حفظ کرد و در طریقِ گناه استفاده ننمود. گوش، دست، پا و زبان هر کدام امانت های دیگری هستند که حفظ آنها واجب است؛
ه-) امانت «واجبات و تکالیف الهی» است، مانند: نماز، روزه، حج، جهاد و... می باشد؛
و) منظور از امانت همان «ولایت» است، که امام رضاعليهالسلام
می فرماید: «الا مانَة: الولایة، من ادّعاها بغیر حقّ کفر؛
امانت، همان ولایت است. هر فردی به ناحقّ آن را به خود نسبت دهد در زیر زمره مسلمانان نخواهد بود».
به خاطر همین امتیازات برتر بود که ملائک مخلوق جدید را مستمسک بهانه خویش قرار دادند. و خداوند در جواب شان فرماید: «ما امانت (تعهد، تکلیف، مسؤولیت و ولایت الهیّه) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند، اما انسان آن را بر دوش کشید، او بسیار ظالم و جاهل بود (قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد) ». از امام صادقعليهالسلام
سؤال شد، امانت در آیه «إنّا عَرَضْنَا الأمانَةَ... » چیست؟ امامعليهالسلام
فرمود:
الأمانة: الولایة؛ و الإنسان: أبو الشرور المنافق؛
امانت، همان ولایت است. و انسان (که در آخر آیه به ظلومٌ و جهول وصف شده) آن است که صاحب گناهان بسیار بوده و منافق است.
آیا پیش از آدم، بشری بود؟
قبل از آن که به بحث اصلی بپردازیم، باید بدانیم که انسان بدان جهت انسان است که همه مثل هم - چه مرد و چه زن - در یک صنف اند. چنان چه گفته شده: «فالأرض من تربة والنّاس من رجل؛ تمام زمین از خاک و تمام بشر از یک مرد به وجود آمده. »
پس برتری آدمیان نسبت به یک دیگر در کسب معنویات عالی و دوری از منعیات است، که همانا تعبیر به سعادت در دنیا و آخرت نموده اند.
اهداف از پیش تعیین شده ای که خداوند، انسان را بدان اختصاص داده تا انسانیّت انسان بدان تکمیل گردد، در سه مرحله تقسیم می شود:
اول، آباد ساختن زمین؛
دوم، عبادت و بندگی خدا؛
سوم، خلافت در زمین.
اول، آباد ساختن زمین: خداوند می فرماید: وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیها؛ خدا شما را در زمین به آبادانی گماشته. »
چون عظمت و اراده خداوند است، حکمت اش اقتضا می کند مخلوقی را بیافریند که زمین را آباد کنند، پس ندا داد: ای فرشتگانم! آگاه باشید که مخلوقی دیگر را اراده کردم.
تا در زمین تلاش کنند و در پستی و بلندی آن بگردند و در تمام نقاط زمین پراکنده شود.
دوم، عبادت و بندگی: خداوند در این باره می فرماید:
(
وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ
)
؛
من جن و انس را جز برای عبادت و بندگی نیافریدم. »
عبادت خالق توانا مستلزم شناخت و معرفت قلبی است که فطرت آدمی و جوشش درون او توسط اعضا و جوارح (جسم) به منصه ظهور گذاشته می شود. ولی متأسفانه در طول تاریخ آفرینش بشر، پای آدمیان همیشه در این معرکه لنگ بوده و نتوانستند شایستگی بنده بودن را اثبات کنند. که در این راه منتخبانی به عنوان مبشران و اسوه های بندگی بودند تا وظایف مخلوق را نسبت به خالق مبیّن و راز بنده بودن را گوشزد کنند.
ضمن این که در طول تاریخ خلقت آدمی، همیشه توصیه ها و سفارشات انبیا، اوصیا و اولیای الهی در هر عصری آویزه گوش انسان بود. که ای انسان! عارف به حقّ پروردگارتان باشید، و آن چه شایستگی و حقّ پروردگارتان است با کرنش و پیشانی بر خاک نهادن و ذلیل و خواربودن در مقابل جلال و جمال او، و معرفت قلب پیدا کردن و اقرار عبد بودن را بر زبان جاری کنید که خدایا!(
اللّه اکبر
)
و(
لا اِلهَ الاّ اللّه
)
و(
کُلُّ مَنْ عَلَیْها فان * وَیَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الجَلالِ وَالإِکْرامِ
)
و(
أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِیدُ
)
در شأن تو است. ولی تکبّر، غرور، خودپسندی، امیال نفسانی، دوستی با دنیا ودل بستن به ریاست، عدم شناخت از خویشتن ما را به خواب غفلت فرو برده و ما را از ولی نعمت که جیره خوار سفره فضل و احسان او هستیم به دور کرد.
سوم، خلافت: خلافت در عالم هستی به این است که انسان در امورات روز از قبیل: حکومت و سیاست، اقتصاد و خانواده، رعایت حقوق و... به خداوند اقتدا کند، و اوامر حضرت حقّ را که خود بنیان گذار عدل و قسط است در صحنه گیتی به منصه ظهور درآورد:(
وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأَرضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ
)
؛
خدا شما را خلیفه خود قرار داده تا ببیند چگونه عمل می کنید؟ » یا:(
إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ
)
؛
به تحقیق که زمین از آن خداست و آن را به هر کس بخواهد (شایسته بداند) واگذار می کند. »
با این پیش مقدمه به پاسخ - آیا پیش از آدم، بشری دیگر بود؟ - نزدیک تر می شویم. چون انسان های ماقبل آدم مسلماً فاقد ارزش های انسان بعد از آدم است. و به همین جهت است که خداوند می فرماید:
(
وَ إِذ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرضِ خَلِیفَةً
)
؛
هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانیشین و حاکمی قرار خواهم داد.
از این آیه استفاده می شود که قبلا بشری خون ریز و مفسده جو در روی زمین بوده، زیرا هنگامی که پروردگار به فرشتگان می فرماید که: من در زمین خلیفه ای می آفرینم، آنها عرض می کنند: پروردگارا! می خواهی کسی را بیافرینی که در زمین فساد و خون ریزی می کند؟!
این سخن فرشتگان از کجا بود؟ آنان از کجا فساد و خون ریزی بشر را می دانستند؟ و یا چگونه مخلوقی را می دیدند؟
پس معلوم می شود قبلا در جهان مادی، بشری بوده که کارش فساد و خون ریزی بود و فرشتگان او را دیده بودند و این بشر را به آن قیاس کرده و در پیشگاه حق چنین گفته اند.
به هر حال وجود بشر در قبل از خلقت آدم وجود غیر قابل انکار است. چون هم آیه فوق و روایاتی که از ائمّه معصومینعليهمالسلام
به ما رسیده دلیل بر وجود بشری دیگر است. حال چگونه بشری بودند و چگونه زندگی می کردند، در صدد پاسخ به این سؤال نیستیم.
در این جا لازم است، حدیثی از امام محمّد باقرعليهالسلام
ذکر شود، که از جدش علی بن ابی طالبعليهماالسلام
نقل می کند، که آن حضرت فرمود:
خدای تعالی خواست خلقی را با قدرت خویش در روی زمین بیافریند. و این وقتی بود که هفت هزار سال پیش از این، «جن» و «نسناس»
را در روی زمین آفریده بود چون سرّ کردار جن و نسناس که در روی زمین زندگی می کردند، برای اهل آسمان ها مخفی بود. خداوند خواست آدم را بیافریند پرده را از جلو چشم آنها برداشت و فرمود: ای فرشتگان! به طرفِ زمین نگاه کنید، ساکنین اهل زمین را از جن و نسناس ببینید و بدانید آنها چه می کنند.
فرشتگان به زمین نگریستند و دیدند آنها به کارهای زشت مشغول اند و خون ناحقّ می ریزند و فرمان خدا را نمی برند کارهای اهل زمین بر آنان خیلی بزرگ جلوه کرد، برای خاطر خدا - بر آنان خشم کردند - و تأسف خوردند و نتوانستند خشم خودشان را مهار کنند.
عرض کردند: پروردگارا! تو غالب، قادر، جبّار و قاهر هستی، این ها مخلوق ناتوان و ذلیل توأند و جنب و جوش و زندگی آنها در دست قدرت تو می باشد. و با روزی تو زندگی می کنند و با سلامتی تو لذّت می برند ومعصیت تو را می کنند، هم چون گناهی بزرگ که قابل اغماض به نظر ما نیست و از کردارشان پشیمان هم نیستند. از آن چه از آنها [مخلوقان طغیان گر] می شنوی و یا می بینی. تو بر آنها خشم نمی کنی و برای خود از آنان انتقام نمی گیری؟! این اعمال آنها به خاطر تو، برای ما بسیار بزرگ و غیر قابل تحمّل و عفو و چشم پوشی است. همین که خداوند سخنان فرشتگان را شنید فرمود:
(
قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الاَْرضِ خَلِیفَةً...
)
؛
می خواهم در زمین خلیفه ای قرار دهم. »
و
الی آخر حدیث.
خاک آدمیّت
مقداری از خاک؛ خاک آدمیّت آماده دمیدن روح خالق است.
نسیم حیات پرور و روح بخش و همیشه جاوید در پیکر بی جان خاک دمیده شد.
ای همه هستی زتو پیدا شده
|
|
خاک ضعیف از تو توانا شده
|
زیر و بمش علت کائنات
|
|
ما به تو قائم چو قائم بذات
|
بعد از آن که آدم را از خاک آفرید. ندا داد: ای فرشتگانم! آدم را سجده کنید. همه از فروتنی - شناختی که از خلقت آدم پیدا کرده بودند - به امر خالق به سجده افتادند. و ابوالبشر را سجده نمودند و در مقابل او چهره به خاک نهادند. ولی شیطان، آن ملکی که چند صد سال عبادت معبود کرده بود، از دستور پروردگارش مخالفت و ابا کرد. ندا کرد: ای فرشته درگاهم! سبب سجده نکردنت چیست؟
گفت: خدایا! مرا از آتش آفریدی اما او را از خاک
ضعیف.
آری! اصلیّت سوزنده او باعث تکبّر و خودپسندی گردید. و همه را در معرض نابودی می دید، مگر خود را. و آشکارا به سرپیچی امر خداوند اقدام کرد؛ نخوت درونی خود را ظاهر کرد و از مخالفت و تکبّر پرده برداشت و نسبت به امر پروردگارش بی اعتنا بود.
و تو ای خریدار بهشت، که افتخار نسیم حیات پرور و همیشه جاوید «روح» پروردگاری را به همرا داری، آن رفیق دیرینه، که در روز ازل قسم یاد کرد، که در هر حال تنهایت نگذارد. و همیشه در تمام حالات، دوشادوش بنی آدم القای وسوسه می کند، تا اصالت آدمیّت را از آدمی بر حذر دارد؛
(
اِنَّ الشّیطانَ یَجری مِنْ بَنی آدَم کمُجْرِیَ الدَّم
)
؛
به درستی که شیطان همراه فرزندان آدم است، مثل خونی که در رگ هایش می جوشد. » و خداوند از رهایی آن شیطان هم زاد به بنی آدم خطاب می کند:
(
یابَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمْا لِباسَهُما
)
؛
ای فرزند آدم! مبادا که شیطان شما را بفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد که جامه عزّت از آنها برکند.