هشدار به والدین
اشاره
در عصر معاصر، کشورهای استعماری (امریکا و اروپا) که تبلیغات شوم و فرهنگ مبتذل خود را در تمام دنیا خصوصاً کشورهای اسلامی و کشور عزیزمان که با ریختن خون بهترین عزیزان این مرز و بوم دارای ابّهت و مقام خاصّی در دنیا می باشد، متمرکز و گسترش دادند. و هر روز با ترفندهای جدید و برنامه ریزی دقیق تر جهت به ابتذال کشیدن جامعه (جوانان) کشورمان می کوشند، تا به اهداف فریبنده شوم خود که همانا هرج و مرج و اغفال جوانان این سرمایه های غنی کشورمان است برسند.
برنامه ریزان و سیاست گزاران استعماری - که سالیان متمادی در این سمت مجرّب و متخصص شده اند - افرادی را در اختیار دارند که اهدافی را از پیش تعیین کرده اند تا از همان کانال های ظریف که همگان نسبت به آن بی تفاوت و سهل انگارند وارد عمل می شوند. و می توانند برنامه های شوم شان را اجرا کنند. هیچ وقت به طور مستقیم ابراز عقیده نمی کنند و نمی گویند: دین تان و فرهنگ تان و مذهب تان را بدهید برای ما و مذهب ما برای شما، بلکه از راه فرهنگ، دین، مذهب و جوانان که دارای احساسات خاص جوانی و اثرپذیری فوق العاده می باشند وارد می شوند. چون می دانند جوانان یک مملکت سرمایه های زیربنایی آن مملکت اند، اگر این سرمایه ها فاسد و هرج و مرج گردند و هویّت و اصالت اصلی خود را گم کنند دیگر مملکتی باقی نمی ماند.
مقابله با این ترفندها امکان پذیر نیست، مگر با هوشیاری والدین دلسوز، متعبّد و متعهّد. والدین که در حفظ و حضانت جوانان این گلان همیشه شاداب - که باید در سازندگی کشوری آباد و آزاد بسیار حسّاس و کوشا باشند - نگذارند عوامل سودجو و دست نشاندگان غرب که قصد و غرضی جز اشاعه فرهنگ منحط غربی و اروپایی ندارند، با افکاری پوچ و با فیلم ها و لباس های مبتذل که از فراسوی این مرز و بوم به طور قاچاق و غیرقانونی وارد کشور می شود پژمرده شوند. لذا برای استحکام خانواده و طراوت جامعه بسیار به جاست که والدین گرامی در این برهه از زمان به گفتار معصومینعليهمالسلام
تمسّک جویند، تا در تربیت فرزندان خود بیشتر اهتمام ورزند.
پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
در خصوص فرزند می فرماید:
اَلْوَلَدُ کَبرُ المُؤمِنَ اِنْ ماتَ صارَ شفیعاً وَ اِنْ ماتَ بَعْدَهُ یَسْتَغفِراللّهَ له فَیَغْفِرَ لَهُ؛
فرزند جگر گوشه مؤمن است، اگر پیش از پدر بمیرد، برای اش شفاعت می کند. و اگر بعد از پدر بمیرد، برای اش استغفار می کند. و خداوند در اثر استغفار فرزند، پدر را می بخشد.
و یا امام سجادعليهالسلام
در خصوص فرزند می فرماید:
فَاعْمَلْ فی اَمرِهِ عَمَلَ مَنْ یَعْلَمُ مُثابٌ عَلی الاحْسانِ اِلَیْهِ مُعاقَبٌ عَلی الإسائةِ اِلَیْهِ؛
درباره فرزند خویش عمل کن چون عمل کسی که می داند اگر به فرزند خود احسان کند پاداش داده می شود و اگر بدرفتاری کرد مؤاخذ و عقاب می گردد.
وَاَمّا حَقُّ وَلَدِکَ فَأنْ تَعْلَمَ اِنّهُ مِنکَ وَ مُضافٌ اِلَیْکَ فی عاجلِ الدُّنیا بخَیْرِهِ وَ شَرِّهِ؛
و امّا حق فرزند تو، بر تو این است که بدانی وجود او از نیک و بدش در این جهان مربوط به تو است.
چگونگی دوست یابی و آثار آن
جوانان و نوجوانان در سنین بسیار بحرانی و حسّاسی قرار گرفتند، که همیشه دوست دارند افکار عمومی را به خود جلب کنند و حادثه جو باشند. چو غرایز جنسی همراه با رشد جسمی در این مراحل سن به اوج فعالیّت خود می رسد، بلوغ جنسی و فکری توأماً در یک شرایط زمانی جسارت و خود اتکای به جوانان می دهد تا بتوانند استقلال وجودی خود را در خانواده و اجتماع مطرح کنند. با این حال باید دقت فراوان در کنش های رفتاری او اعم از دوست یابی، رفت و آمدهای بی موقع و تفریحات خطرناک باشیم تا نظارت کافی بر اعمال او داشته باشیم. در این خصوص امام علیعليهالسلام
می فرماید:
«سزاوار است که مسلمان از دوستی و برادری با سه کس دوری کند: اوّل، بی باک هرزه گو؛ دوم، احمق جاهل؛ سوّم، دروغ پرداز.
امّا بی باک؛ کارهای اش را در نزد تو آرایش و زینت دهد. و دوست دارد که تو هم مثل او باشی؛ و هیچ گاه تو را در امر دین و آخرتت کمک ننماید و همراهی، و نزدیکی با او جفا و سخت دلی آرد و رفت و آمد با او بر تو ننگ و عار خواهد بود.
امّا نابخرد احمق؛ به طور قطع تو را بر کار خیری هدایت نکند. و برای دفاع از بدی امیدی به او نخواهد بود، هر چند خود را به رنج و زحمت در اندازد و چه بسا می خواهد به تو سودی رساند ولی از فرط نادانی و جهالت زیان ات می رساند. مرگ او از زندگی اش، و خاموشی او از سخن گفتن اش، و دوری او از نزدیکی اش، بهتر است.
امّا دروغ پرداز؛ زندگی با او بر تو گوارا نیست، نزد مردم به تو دروغ ببندد و از مردم نزد تو دروغ گوید. و هر وقت داستان اش پایان پذیرد داستان دیگری به دنبال آن افزاید، تا آن جا که بسیار راست گوید ولی از او باور نکنند؛ بین مردم دشمنی ایجاد نماید و کینه ها در سینه ها پدید آورد. از خدا بترسید و در فکر سعادت خود باشید. »
در تفسیر نمونه در ذیل آیه:
(
وَیَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً * یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً * لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذ جاءَنِی
)
؛
و روزی که ستم گر دست به دندان می گزد و می گوید: ای کاش راهی را که رسول خدا در پیش گرفته بود، در پیش می گرفتم. ای وای بر من، کاش فلان - شخص گم راه - را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق گم راه ساخت، بعد از آن که نور هدایت به سراغ من آمده بود.
داستان دو دوست و چگونگی سرگذشت آنها را در صدر اسلام آورده که توجه به آن خالی از لطف نیست:
دو نفر به نام «عقبه» و «أُبّی» با هم دوست بودند. این دو چنان به هم علاقه داشتند که هرگاه یکی از آن دو نفر از مسافرت برمی گشت، ضیافتی ترتیب می داد و اشراف و بزرگان قبیله اش را دعوت می کرد. روزی عقبه طبق معمول، مهمانی ترتیب داد، بزرگان قبیله و دوستان خود را دعوت کرد و در ضمن از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نیز دعوت به عمل آورد.
سفره گسترده شد و غذا چیده و آماده گشت، پیامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: عقبه! من از غذای تو نمی خورم، مگر آن که به وحدانیّت خدا و رسالت من شهادت دهی و مسلمان شوی. عقبه که دریچه نور و سعادت به روی او باز شده بود و می رفت تا با مسلمان شدن، پرده جهل و شرک و ظلمت را بدرد و برای همیشه خود را بهشتی نماید، او شهادتین را بر زبان جاری کرد و مسلمان شد، خبر مسلمان شدن «عقبه» به گوش دوست او «اُبّی» رسید.
اُبّی که کفر و شرک تا اعماق جان اش نفوذ کرده بود سخت برآشفت و پر عتاب به عقبه گفت: آیا از آیین ات دست کشیدی؟ عقبه گفت: نه به خدا سوگند منحرف نشدم، بلکه مردی بر سفره من بود، حاضر نشد تا مسلمان نشوم دست به سوی غذایم دراز کند. و شرم داشتم او از سر سفره بدون غذا خوردن برخیزد. از این رو مسلمان شدم.
اُبّی گفت: اگر می خواهی دوست من باشی و از تو راضی شوم، باید در برابر او بایستی و به او توهین کنی، عقبه که سخت تحت تأثیر سخنان دوست نااهل خود قرار گرفته بود به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
توهین کرد و از اسلام برگشت. و دوباره به صف مشرکان پیوست و سرانجام در جنگ بدر در صف کفّار قرار گرفت و به دست امیرمؤمنانعليهالسلام
به هلاکت رسید و دوست اش نیز در جنگ اُحد به دست مسلمانان کشته شد، و خود را جهنمی ساخت.
اهمیّت این داستان در تفسیر آیه قرآن اثرات گفتاری و رفتاری دوست را در سرنوشت انسان نشان می دهد. که بدون تردید یکی از عوامل سازنده شخصیت فردی - اجتماعی انسان پس از خود اتکای و اراده نقش دوستان است. زیرا جوانان و نوجوانان بیشترین افکار و صفات اخلاقی خود را از هم سن و سالان و دوستان شان گرفته و تحت تأثیر رفتار و گفتار آنان قرار می گیرند.
امام صادقعليهالسلام
شرایط دوست یابی را به بهترین وجه بیان می فرماید، که نصب العین قرار دادن این فرمایش سعادت دنیا و آخرت افراد جامعه اسلامی خصوصاً جوانان و نوجوانان را تضمین می کند. و از بسیاری گناهان و گرفتاری که عواقب دوستان ناباب است جلوگیری می کند.
امامعليهالسلام
می فرماید:
دوستی را شرایطی است، هر که همه آنها را ندارد دوست کامل اش ندان. و هر که هیچ یک از آنها را ندارد دوست مخوان:
اوّل، ان تکون سریرته و علانیّه لک واحدة؛ آن که نهان و عیان اش نسبت به تو یکی باشد؛
دوّم، أن یری زینک زینه و شینک شینه؛ خوبی تو را خوبی خود داند و زشتی تو را زشتی خود؛
سوّم، لا یغیره عنک مال و لا ولایة؛ مال و دارایی او تو را دگرگون نکند؛
چهارم، ان لا یمنعک شیئاً مما تصل الیه مقدرته؛ هر چه در توان دارد از تو دریغ نکند؛
پنجم، لایسلمک عند النکبات؛ تو را در گرفتاری و در حال نیازمندی وانگذارد.
هر که سه بار برتو خشم کرد و درباره تو بد نگفت او را دوست خود گیر!
کودکی که خلیفه را مجذوب کرد
در دین اسلام، خصوصاً در مذهب به حق شیعه تعلیم و تربیت جایگاه والایی دارد. و سفارشات ائمه اطهارعليهمالسلام
برای یکایک ما چراغ هدایت، سعادت و حجت قاطع است. چون هر کدام از فرزندان اهل بیتعليهمالسلام
از حسن تعلیم و تربیت و پرورش صحیح خانوادگی برخوردار بودند، و از پدران و مادران پاک نهاد خویش تمام سجایای اخلاقی و صفات انسانی را فرا گرفتند. و این صفات انسانی و سجایای اخلاقی در گفتار امام صادقعليهالسلام
بیشتر مشهود است، که می فرماید: «اَلنّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِن الذَّهبِ والفِضَّة فَمَن کانَ لَهُ فی الجاهِلیّة اَصلٌ فَلَهُ فی الاسلامِ اَصْلٌ»؛
مردم، مانند معادن طلا و نقره با یک دیگر مختلف و متفاوتند. کسانی که در جاهلیّت، در روزگار تیره قبل از اسلام، دارای اصالت خانوادگی و ریشه های فضیلت بوده اند در اسلام نیز دارای اصالت و فضیلت خواهند بود، به عبارت دیگر قانون وراثت، صفات پدران دوره جاهلیت را به فرزندان دوره اسلام منتقل می کند. »
آری! پدران با مسؤولیت و اصالت دار چنین فرزندانی تحویل جامعه می دهند؛ تا جوامع اسلامی را باحسن تعلیم و تربیت شان رونقی معنوی بخشیده تا سجایای اخلاقی و روحانی که ریشه در تعالیم آسمانی دارد وجود خود و جامعه را طراوت بخشند. و آن جامعه را مدینه ای فاضله که ریشه در مدینة النبی داشته باشد انگارد تا شاخص های دینی و مذهبی ما که به طور اعم نماز وعدالت اجتماعی است محیا گردد و جامعه اسلامی را طبق خواست شارح مقدس محل اجرای احکام و حدود الهی قرار دهیم تا نورانیت جوامع اسلامی در سیطره جهان هستی متبلور گردد.
پس از شهادت حضرت علی بن موسی الرّضاعليهالسلام
مأمون خلیفه وقت به بغداد آمد. روزی به عزم شکار حرکت کرد. بین راه در نقطه ای چند کودک بازی می کردند، و حضرت محمدبن علی امام جوادعليهالسلام
فرزند ارجمند علی بن موسی الرّضاعليهالسلام
که در آن موقع حدود یازده سال داشت، بین کودکان ایستاده بود. موقعی که مرکب مأمون به آن نقطه نزدیک شد کودکان فرار کردند ولی امام جوادعليهالسلام
هم چنان در جای خود ایستاد. وقتی خلیفه نزدیک شد به آن حضرت نگاهی کرد، قیافه جذّاب کودک وی را مجذوب نمود آن وقت توقف کرد و پرسید: چه باعث شد که با سایر کودکان از این جا نرفتی؟
امام جوادعليهالسلام
فوراً جواب داد: ای خلیفه مسلمین! راه تنگ نبود که من با رفتن خود آن را برای عبور خلیفه وسعت داده باشم. و مرتکب گناهی نشده ام که از ترس مجازات فرار کنم. من نسبت به خلیفه مسلمین حسن ظنّ دارم، گمانم این بود که بی گناهان را آسیب نمی رسانی، به این جهت در جای خود ماندم و فرار نکردم.
مأمون از سخنان محکم و منطقی کودک و هم چنین قیافه جذّاب و گیرنده او تعجب کرد و پرسید: اسم شما چیست؟ جواب داد: محمّد.
گفت: پسر کیستی؟ فرمود: «اَنا ابْنُ عَلیٍّ الرَّضا؛ من فرزند حضرت رضا هستم».
مأمون نسبت به پدر آن حضرت از خداوند طلب رحمت کرد و راه خود را پیش گرفت.
امام جوادعليهالسلام
در دامن پدر بزرگوارش حضرت رضاعليهالسلام
پرورش یافته. و شخصیت و استقلال رأی، و تمام مراتب فضل و فضیلت را از مربّی والامقام خود فراگرفته و به ارث برده است. از این جمله احادیث، مسؤولیت والدین گرامی را چند برابر دشوارتر می کند، چون داشتن جامعه پاک و سالم، مستلزم داشتن خانواده پاک و با مسؤولیت می باشد.
ریمونه بیچ دانشمند غربی در خصوص تربیت اخلاقی - معنوی کودک در خانواده چنین می گوید:
بدون تردید تعلیمات اخلاقی و مذهبی بیش از سایر مسائل، بر عهده خانواده است. زیرا تربیت بدون اخلاق جز جنایت کار زیرک، چیز دیگری به بار نمی آورد. از طرف دیگر قلب انسان، بدون مذهب نمی تواند به سوی اخلاق گرایش پیدا کند. نخستین تصویری که کودک از خدا در ذهن خود ترسیم می کند، از روابط اش با پدر و مادر سرچشمه می گیرد و هم چنین نخستین آگاهی او درباره اطاعت و بخشندگی و راستی با طرز عمل خانواده بستگی دارد... پدر و مادر نه تنها فرصت و موقعیت مناسب برای توجه به پرورش روان و اندیشه کودک دارند بلکه آنها وظیفه دارند که خدا را با همه نیکی و نیرو، با همه اراده و بزرگی، به فرزندان خود بشناسانند.
سوگواری حضرت ابراهیمعليهالسلام
ابراهیمعليهالسلام
مجلسی داشت، و آن هنگامی بود که قوچ را به جای فرزندش قربانی کرد، حضرت رضاعليهالسلام
می فرماید:
هنگامی که خداوند به ابراهیم فرمان داد، به جای اسماعیل قوچی را که بر او فرود آورده اند قربانی کند آرزو کرد، ای کاش! بدان کار فرمان نمی یافت و امکان پیدا می کرد تا فرزندش را در راه دوست قربانی کند تا از این کار اندوهی همانند اندوه عمیق پدری پر مهر که به دست خویش عزیزترین فرزندش را در راه خدا قربانی کرده است، بر قلب اش بنشیند. و بدین وسیله برترین پاداش شکیبایی بر مصایب را دریافت دارد، که خداوند به او وحی فرستاد. «ای ابراهیم! از دیدگاه تو محبوب ترین پدیده جهان آفرینش کیست؟ » پاسخ داد: بنده محبوب و برگزیده ات محمد. پیام آمد: «او را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ » پاسخ داد: او را!
پیام آمد: «فرزند او برای تو دوست داشتنی تر است یا فرزند خودت؟ » پاسخ داد: فرزند گرامی او. پیام آمد: سر بریده شده فرزند او به دست دشمنان حقّ و عدالت برای تو دردناک تر است یا قربانی فرزند تو با دست خودت در راه خدا؟ پاسخ داد: «کشته شدن فرزند او به دست دشمنانش».
فرمود: «ای ابراهیم! گروهی که خود را امت محمّد [پیامبر آخرالزّمانم] می پندارند، پس از او ظالمانه و تجاوزکارانه فرزندش حسین را سر می برند و به خاطر این جنایت در خور کیفری سهم گین خواهند بود. » ابراهیم از شنیدن این حادثه سخت بی تاب شد و قلب اش به درد آمد و گریست که به او وحی شد: «ای ابراهیم! به خاطر گریه و اندوده ات بر حسین و شهادت او، پاداش قربانی کردن اسماعیل به دست خویش را به تو ارزانی داشته و درجات والای شکیبایی بر چنین مصیبت بزرگی را بر تو مقرّر ساختیم، و این است تفسیر آیه شریفه قرآن که می فرماید:(
وَفَدَیْناهُ بِذِبْح عَظِیم
)
.
و
حال جلوه عاشقی امام حسینعليهالسلام
در روز عاشورا برای رسیدن به معشوق، جلوه مافوق انسانهاست، و نمایش این عاشقی زمانی است که یاران و بستگان آن حضرت به شهادت رسیدند و او تنها ماند، و بعد از آن که با اهل خیام وداع کرد. هم مانند شیر بیشه شجاعت به میدان تاخت و به جنگ با دشمن پرداخت، به جانب راست دشمن حمله می کرد و این شعر را می خواند:
اَلْموُتُ أولی من رُکُوبِ الْعارِ
|
|
وَ الْعارُ اَوْلی مِنْ دُخُولِ النّارِ
|
مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از ورود در آتش دوزخ.
و به جانب چپ دشمن حمله می کرد و می گفت:
من حسین پسر علی هستم، سوگند یاد کردم که در مقابل دشمن سرفرود نیاورم، من از اهل و عیال پدرم حمایت می کنم و در راه دین پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
کشته می شوم.
بعد از آن که جنگ نمایانی نمود، یک مرتبه شمر ملعون فریاد زد چرا مهلت اش می دهید؟ پس، از اطراف، برآن بزرگوار حمله آوردند. زرعة بن شریک، ضربتی به شانه مبارکش زد و دیگری، با شمشیر، چنان ضربتی به عاتق مقدّسش زد که از شدت آن ضربت، حضرت به رو افتادند. در این حال که گاهی بلند می شد و گاهی می افتاد، از شدّت جراحت طاقت نشستن نداشت، سنان بن اَنس نخعی اَشقی الأشقیا، با نیزه، به ترقوه مبارکش زد. پس نیزه را، آن ملعون، بیرون کشیده و به اطراف سینه مبارکش می زد.
آه آه! در این حال یک مسلمان رحم اش نیامد؟! که به یک دفعه سنان شقی، یک تیری به گلوی مبارکش زد. حضرت به روی زمین افتاد و برخاست، نشست و تیر را از گلوی مبارکش بیرون کشید و دست های مبارک را زیر گلو خون آلود گرفته، وقتی که پر از خون می شد، به صورت و ریش مبارک می مالید و می فرمود: «هکذا حتّی القی الله مخضّباً بدمی مغصوباً علی حقّی».
و لمّا أثخن - یعنی أبا عبدالله الحسین - بالجراح و بقی کالقنفذ، طعنَهَ صالحُ بن وهب المزنی علی خاصرته الشریف طعنةً. فسقطعليهالسلام
عن فَرَسِه إلی الأرض علی خدّه الأیمن، ثمّ قام و خرجَتْ زینبُ من الفسطاط و هی تنادی: «و ا أخاه! و اسیّداه! و ا أهل بیتاه! لیت السماء أطْبِقَتْ علی الأرض و لیت الجبار تدکدکتْ علی السهل».
این سخن از زینبعليهاالسلام
به قدری جان سوز بود که عمر سعد ملعون آن چنان گریه کرد به طوری که ریش اش از آشک چشم اش تر شد، اما در عین حال: «وَ صَرَفَ وَجْهَهُ عَنها وَ لَمْ یُجِبْها بشیء؛ عمر سعد از زینبعليهاالسلام
رو گردانید و جواب او را نداد و سکوت کرد».
زینتعليهاالسلام
صدا زد: «وَیْلَکُمْ اَما فیکُم مسْلِمٌ؛ آیا در میان شما یک نفر مسلمان نیست».
عالم رحم مادران
(
وَلَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ سُلالَة مِنْ طِین * ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرار مَکِین * ثُمَّ خَلَقْنا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنا العَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنا المُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنا العِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الخالِقِینَ
)
؛
همانا آدمیان را از خلاصه ای از گل آفریدم. پس آن گاه او را نطفه ای کردم؛ و در قرارگاهی محفوظ (رحم) قرارش دادیم. آن گاه نطفه را علقه (خون بسته) و علقه را مضغه (چیزی شبیه به گوشت جویده) کردیم، و سپس آن مضغه را استخوان کردیم، پس بر آن استخوان ها گوشتی پوشاندیم، پس از آن خلقی دیگرش کردیم پس آفرین بر خدا که بهترین آفرینندگان است.
جایگاه واقعی زن در اسلام
مقدمه
قبل از آن که به بحث اصلی بپردازیم، لازم است جایگاه اصلی و واقعی زن را در تعالیم اسلام بشناسیم؛ چون انسان مظهر حبّ الله است که خدا دوست اش داشت و او را آفرید و مرد را مظهر عقل کلّ و زن را مظهر نفس کلّ، و هر دو مظهر عشق حقّ هستند، و در آفرینش این گل سرسبد هستی مسأله همین بود.
آسمان مرد و زمین زن در خرد
|
|
هر چه آن انداخت این می پرورد
|
و این عشق سبب ایجاد آفرینش در عالم هستی است و این جاست که زن مظهر رحمت و محبت و مقام مادری است، و می توان گفت: مرد و زن دست خدا هستند در تولید و بقای نسل که کاری است خدایی.
و از جهت تساوی حقوق بین مرد و زن و امتیازی که دین اسلام نسبت به ادیان دیگر به زن داده است، به طور تفصیل در قرآن و روایات آمده، و دانشمندان و اندیشوران اسلامی به خوبی ادای دین نمودند؛ ولی در این مبحث اجمالا برای شناساندن عوالم سوم انسان به آن می پردازیم.
الف) قرآن
خداوند در قرآن می فرماید:
(
یا أَ یُّها النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة و...
)
؛
ای مردم! از پروردگارتان بپرهیزید که شما را از نفس واحد (آدم) آفرید و همسر وی [حوا] را نیز از جنس او آفرید و از آن دو مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت....
در این آیه، زن و مرد را دارای یک سرشت واقعی و حقیقی شمرده و هیچ گونه برتری از جهت خلقت در آنها ذکر ننموده است. و در آیه ای دیگر می فرماید:
(
یا أَیُّها النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر وَأُنْثی وَجَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
)
؛
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم؛ و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یک دیگر را بشناسید، ولی گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.
در تفسیر آیه فوق، رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
می فرماید:
ای مردم! خداوند از شما ننگ جاهلیّت و تفاخر به پدران و نیاکان را زدود، مردم دو گروه بیش نیستند: نیکوکار، باتقوا و ارزش مند نزد خدا؛ دیگری بدکار، شقاوت پیشه و پست در پیشگاه حق.
همه مردم فرزند آدم اند و خداوند آدم را از خاک آفریده، چنان که می فرماید: «ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادم تا شناخته شوید. از همه گرامی تر نزد خداوند کسی است که از همه پرهیزگارتر باشد، خداوند دانا و آگاه است. »
از دو آیه و حدیث ذکر شده به خوبی دانسته می شود، که حقیقت خلقت مرد و زن یکسان است. و از جهات مقامات معنوی و روحانی نیز هر کدام در جهت تعالی و سیر الی اللّهی بیشتر کوشیدند، مقرّب تر در نزد خدای خویش می باشند. و برای مردان و زنان هیچ گونه منع و محدودیّتی برای رسیدن به آن درجات متعالی نیست.
در این جا یکی از مسائل بسیار مهم که بانوان متدین و مذهبی در جامعه اسلامی به آن توجه ندارند و یا احیاناً مسائل شرعی و حدود و ثغور آن را نمی دانند یا رعایت نمی کنند باید پرداخت؛ و آن مسائل آرایشی و زینت نمودن و نوع لباس پوشیدن است. با توجه به این که بعضی از خانم ها با گسترش جوامع و نیازهای اقتصادی خانواده به مشاغل بیرون از خانه رو آورده اند و یا شغل خارج از منزل دارند و بعضاً غور در بعضی از مسائل جنبی تزیینی - آرایشی می شوند که اصالت واقعی مادری و همسر شایسته بودن را به فراموشی سپرده اند. چون ارزش و بهای واقعی زن زمانی جلوه می کند که اصالت فردی و خانوادگی خود را حفظ کند. و تفسیر آیه:(
... تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأُولی
)
شامل حال شان نباشند.
جاهلیت عصر ما
(
وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأُولی
)
؛
و در خانه های خود بمانید و هم چون جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.
جمعی از مفسران در تفسیر «الجاهلیة الأولی» در آیات مورد بحث گرفتار شک و تردید شدند، گویی نتوانستند باور کنند که بعد از ظهور اسلام، نوعی دیگر از جاهلیت در جهان پا به عرصه وجود خواهد گذاشت که مولود نامبارک تکنولوژی و تمدن عصر ماست و جاهلیت عرب قبل از اسلام در مقابل آن موضوع کم اهمیت خواهد بود.
ولی امروز که مقارن با قرن بیست و یکم هستیم این امر برای ما که شاهد مظاهر جاهلیّت وحشتناک قرن بیستم بودیم، کاملاً حل شده است. و باید آن را به حساب یکی از پیش گویی های اعجازآمیز قرآن مجید گذارد. اگر عرب در عصر جاهلیت اولی، جنگ و غارت گری داشت و فی المثل چندین بار بازار عکاظ صحنه خون ریزی های احمقانه گردید که چندتن کشته شدند، درجاهلیّت عصر ما جنگ های جهانی رخ می دهد که گاه بیست میلیون نفر در آن قربانی و بیش از آن مجروح و ناقص الخلقه می شوند!
اگر در جاهلیّت عرب زنان «تبرج به زینت» می کردند، و روسری های خود را کنار می زدند به گونه ای که مقداری از سینه و گلو و گردنبند و گوشواره آنها نمایان می گشت، در عصر ما کلوپ هایی تشکیل می شود به نام کلوپ برهنه گان - که نمونه آن در انگلستان معروف است - که نگفتنش بهتر است. اگر در جاهلیت عرب «زنان آلوده ذوات الاعلام» بودند که پرچم بر در خانه خود می زدند تا افراد را به سوی خود دعوت کنند! ، در جاهلیت قرن ما افرادی هستند که در روزنامه های مخصوص مطالبی را در این زمینه مطرح می کنند که قلم از ذکر آن جداً شرم دارد، و جاهلیّت عرب بر آن صد شرف دارد.
آنچه گفتیم فقط مشتی از خروار برای نشان دادن زندگی کسانی بود که از خدا فاصله می گیرند. و معنویت در میان جوامع شان از بین رفته و با داشتن هزاران دانشگاه و مراکز علمی و دانشمندان معروف، در منجلاب فساد غوطهور شوند. و حتی گاهی همین مراکز علمی و دانشمندان شان در اختیار همان فجایع و مفاسید قرار می گیرند.
و دلیل بر مساوی بودن زن و مرد در پیشگاه خدا این آیه قرآن است، که خداوند می فرماید:
(
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر أَوْ أُنثی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
)
؛
هر یک از زن ومرد که کار شایسته انجام دهد او را به زندگی پاک و پاکیزه می کشانیم و پاداش عمل شان را به بهترین وجه می دهم.
اسماء بنت عمیس همسر جعفربن ابی طالب با شوهرش از حبشه بازگشت. به دیدن همسران پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمد، یکی از نخستین سؤالاتی که مطرح کرد، این بود. آیا چیزی از آیات قرآن درباره زنان نازل نشده؟ آنها پاسخ دادند: نه. اسما خدمت پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمد. عرض کرد: یا رسول اللّه! جنس زن گرفتار خسران و زیان است. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: چرا؟ عرض کرد به خاطر این که در اسلام و قرآن فضیلتی درباره آنها مانند مردها نیامده.
آیات فوق در رابطه با همین جریان نازل شد. و به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه الهی از نظر قرب و منزلت یکسانند، مهم آن است که از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامی واجد فضیلت باشند.
ب) روایات
در روایات اسلامی - شیعی مقام و جایگاه واقعی زن به روشنی بیان شده، در این خصوص کتب زیادی از علمای بزرگ به رشته تحریر درآمده که هر کدام به نوبه خود نشان دهنده دیدگاه بلند اسلام در حقوق متقابل زن و مرد است. حقوقی که خداوند بنیان گذار آن بوده و توسط پیامبران و اولیای شان در طول تاریخ در جوامع بشری تبیین گشت.
و باید اقرار کرد که مذهب به حق شیعه در نظام اسلامی بیشترین و بهترین حقوق را در قوانین حقوقی برای زنان تبیین نموده که امروزه در ملل جهانی مشهود است.
ولی یکی از موضوعات مهم این عالم از عوالم ششگانه، شناختن مقام زنان است. زیرا خوبان آنان از هر گوهر گران بها ارزنده تر می باشند، و خوشبختی و سعادتی که نصیب فرزند می شود تمامی اگر قایل نباشیم بیشترین آنها از مادر سرچشمه می گیرد. چون هر فرزندی که اهل سعادت و دین گردیده عمده ترین آنها دارای مادری متدیّنه و مقدّسه بودند، اگر چه از پدر فاسق و فاجری نطفه او منعقد گردیده باشد. و این دامن عفّت و طهارت و دیانت مادر او را صالح و متدین نموده است. که در تاریخ امثال چنین فرزندان بسیارنند مانند: محمدبن أبی بکر، قاسم مؤتمن - که پسر هارون الرشید بود - معاویة بن یزید و....
امام رضاعليهالسلام
به جایگاه و اهمیت خوب و بد زنان اشاره می کند و می فرماید:
لَیْسَ لِلْمَرأةِ خَطَرٌ لالِصالِحَتِهِنَّ و لالِطالِحَتِهِنّ لأنَّ صالِحَتِهِنَّ خَیرٌ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ و طالِحَتِهِنّ أدْنی مِنَ التُّرابِ؛
بر زنان قیمت و مقامی نمی شود فرض کرد، نه از برای نیکان آنها و نه از برای بدان آنها، به جهت آن که خوبان از طلا و نقره بهتر می باشند و بدهای آنان از خاک پست تر خواهند بود.
و حضرت علیعليهالسلام
ساکنان بهشت را چنین معرفی می کند، که می فرماید:
اَکْثَرَ اَهْلَ الجنّة مِن المستضعفین النساء علم اللّه ضعفهنّ فرحمهنّ؛
بیشتر ساکنان بهشت از مستضعفین زنان اند، چون خداوند از ضعف آنها اطلاع دارد به ایشان رحم می کند.
برجسته ترین صفات شایسته زنان که نشانه مقام والای آنهاست به صورت دعا بیان شده که حضرت علیعليهالسلام
در خصوص ازدواج جوانان به آنان سفارش فرموده
که جهت تذکر و تحصیل این صفات برجسته ذکر می گردد.
خدایا! مرا زنی روزی فرما که دارای این صفات باشد: شایسته و پر مهر و پرزاد، سپاسگزار، قانع و غیور، اگر خوبی کردم سپاس آن را بدارد و اگر بدی کردم مرا ببخشد و اگر به یاد خدا بودم کمکم کند و اگر خدا را فراموش کردم، به یادم آورد. وقتی از پیش او رفتم حافظ منافع شوهر خود باشد و اگر آمدم از دیدارم خوشحال شود. اگر به او دستوری دادم اطاعت کند و اگر قسم خوردم باور کند. یا ذوالجلال و الاکرام! این تقاضا را به من عنایت فرما و جز آنچه تو قسمتم کنی چاره ای ندارم.
حضرت امام خمینیقدسسره
به زنان ایران اسلامی به مناسبت روز زن، مقام والای حضرت فاطمهعليهاالسلام
را اشاره می کند و به عنوان یک اسوه و الگو می فرماید:
اگر روزی باید روز زن باشد، چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهراعليهاالسلام
است... زنی که فضایل او هم طراز فضایل بی نهایت پیغمبر اکرم و خاندان عصمت و طهارت بود. زنی که هر کسی با هر بینشی درباره [او] گفتاری دارد و از عهده ستایش او برنیامده، که احادیثی که از خاندان وحی رسید به اندازه فهم مستمعان بوده و دریا را در کوزه ای نتوان گنجاند. و دیگران هر چه گفته اند به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او.
و هم چنین مقام عظمای ولایت حضرت آیة الله خامنه ای می فرماید:
مقام معنوی این بزرگوار، نسبت به مقام جهادی و انقلابی و اجتماعی او، باز به مراتب بالاتر است. فاطمه زهراعليهاالسلام
به صورت، یک بشر و یک زن، آن هم زن جوانی است؛ امّا در معنا، یک حقیقت عظیم و یک نور درخشان الهی و یک بنده صالح، یک انسان ممتاز و برگزیده است. کسی که رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
به امیرالمؤمنینعليهالسلام
فرمود:
«یا عَلی.... اَنْتَ قائِدُالمؤمنینَ اِلَی الجنّة.... و فاطمة قد أقْبَلَتْ یَومَ القیامَة.... تَقُود مؤمنات امتی الی الجنّة؛
یعنی در روز قیامت، امیرالمؤمنینعليهالسلام
مردان مؤمن را و فاطمه زهراعليهاالسلام
زنان مؤمنه را به بهشت الهی راهنمایی می کنند....
زنی، آن هم در سنین جوانی، از لحاظ مقام معنوی به جایی می رسد که بنابر آنچه که در بعضی روایات است، فرشتگان با او سخن می گویند و حقایق را به او ارائه می دهند. محدّثه است؛ یعنی که فرشتگان با او حدیث می کنند و حرف می زنند. این مقام معنوی و میدان وسیع و قلّه رفیع، در مقابل همه زن های آفرینش و عالم است. فاطمه زهراعليهاالسلام
در قلّه این بلندای عظیم ایستاده و به همه زنان عالم خطاب می کند و آنها را به پیمودن این راه دعوت می نماید
.
زن در آیین مسیحیت و یهود
وقتی که جایگاه زن را در دو دین مسیحیت و یهود در کتب دینی شان بررسی می کنیم، به بعضی از مطالب می رسیم که تاخت و تاز عجیبی بر عصمت زنان نمودند و با یک منفوریت خاص جز اصول دینی خود قرار داده اند، مثلا در آیین مسیحیّت، زن را ماده اساسی گناه می دانند. در انجیل نوشته شده که، آدم به خدا می گوید: زنی که تو به من دادی تا همراه من باشد از میوه آن درخت به من داد و آن را خوردم. بنابراین حوا در آغاز مرتکب گناه شده و باعث سقوط آدم گردید، در واقع او مسؤول گناهان بشریّت است.
در حالی که قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده، ولی در هیچ آیه ای بیان نفرمود که شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را، تا او مظهر گناهان باشد.
در کشورهای اروپایی مانند سوئد، نروژ، دانمارک، فرانسه که آیین رسمی آنها مسیحیّت است، زن از ارث محروم بوده و در قانون شان برای ارث بردن زن قوانین زیادی وضع کرده اند که در نتیجه نود درصد زنان از حق ارث محروم می شوند.
در دین یهود، فراتر از مرام مسیحیّت رفته و زن را واسطه گناه برای تمام انسان ها حتّی انبیا می شناسند. و با تعریف های نامعقولانه کتاب مقدّس شان، انبیای سلف را در شراب خواری، فساد اخلاقی، ریا و دروغ، اسطوره و الگو ساختند. و خود را برای این که از مسؤولیت عبودیّت و عبادت خارج کنند، متابعت از تحریفات کذایی را به عنوان آیین و مذهب پذیرفته اند.
چنان که در تورات در وصف دو مذهب موآب و بنی عمی رهبران شان را از راه زنا و شراب خواری حضرت لوط با دو دخترش می دانند.
در پیام های صریح تورات پیامبر خدا حضرت لوط را برای دو مذهب موآب و بنی عمی چنان در فساد اخلاقی و می گساری قرار دادند، که حتّی هوش و عقل او را زایل کردند. به طوری که چنان فضاحتی به بار بیاورد که خود متوجه این رسوایی نشود. چنین پیامبری کجا می تواند به عنوان یک منجی و هدایت گر توانا و الگوی اخلاق باشد. و خداوند وظیفه اصلاح انسان ها را به او بسپارد. این پیام و تحریفات در دین یهود دو چیز عمده و بس مهمّ را می رساند: یکی هرج و مرج در دین؛ دیگری شیطان صفتی زن.
و این تحریفات کذایی، خود تاخت و تاز بر عصمت، و رخنه بر مقام شامخ زن است. در حالی که خداوند در توصیف علم و دانش و عمل صالح حضرت لوطعليهالسلام
چنین می فرماید:
«و لوط را حکم و دانش دادیم و از شهری که به انجام پلیدی ها مشغول بود، نجاتش بخشیدیم... و او را در رحمت خویش وارد کردیم که همانا وی از صالحان بود. »
زن در قرن بیستم
با توجه به این که زن در ادیان و اقوام گذشته، بسیار مظلوم و کم ارزش بوده، مثلا در جزایر آفریقا زنان را مانند حیوانات گله، گله در معرض فروش می گذاشتند. و یا برای استفاده در کار مبادله می کردند. و گاهی آنها را برای شخم زدن زمین به گاوآهن می بستند. در هندوستان برای زنان بعد از مرگ شوهرش زندگی جایز نبود، زن را در روز چهل شوهرش در آتش انداخته و می سوزانند. در مصر هر وقت که آب نیل کم می شد، دختر جوانی را زینت داده و آرایش می نمودند و او را در میان نیل می انداختند و غرق می نمودند تا آب زیاد شود.
در قرن بیستم در بعضی از کشورهای صنعتی غرب و اروپا و بعضاً آسیا که تمدّن و تکنولوژی پیشرفته را به یدک می کشند، آزادی زن و حقوق تساوی مرد و زن را در مجامع بین المللی مطرح و شعار اصلی خود قرار می دهند. این در حالی است که تا به امروز در گزارشات بین المللی، خصوصاً مطبوعات شان عکس آن را در جامعه شان شاهد بودیم.
روزانه در خبرها و گزارش ها و رسانه های گروهی وضعیّت اسفناک زنان را هر روز بدتر از گذشته می خوانیم و می بینیم. با وضع به وجود آمده می توان گفت که روح خباثت و وحشی گری قرون وسطایی را با جنایت به اصطلاح آزادی، سفید کردند؛ و از زنان که مظهر لطافت، ظرافت و عواطف است به عنوان یک کالای تجاری و جنسی استفاده نامشروع می کنند. که این سوء استفاده بدترین حربه برای از بین بردن اصالت ذاتی زن است.
ولی دین مبین اسلام و انقلاب اسلامی ایران به مقام و ارزش زن افزود. و میدان فعالیّت را در تمام سطوح مختلف زندگی اجتماعی به او بخشید. و اعتقاد ما مسلمانان این است که در کوران جهل و نادانی که زن به عنوان موجود منفور و کسی که زنده به گور باید شود، خداوند به پیامبرش که بهترین مخلوق اش در عالم بشریّت است، بشارت خیر کثیر می دهد؛ که همانا حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام
است. و در دامن نبوّت آن چنان تربیتی می یابد که در تمام عرصه ها به عنوان یک الگو و اسوه شناخته شده و در کانون های خانوادگی - اجتماعی و حتی سیاسی مظهر تمام و کمال شخصیّت والای زنان را می رساند. و به طور کامل الگو و اسوه زنان در تاریخ بشریت معرفی می شود.
امام خمینیرحمهالله
در ولادت با سعادت آن بانوی بزرگ اسلام می فرماید:
این ولادت با سعادت در زمان و محیطی واقع شد که زن به عنوان یک انسان مطرح نبود. و وجود او موجب سرافکندگی خاندان اش در نزد اقوام مختلف جاهلیّت به شمار می رفت. در چنین محیط فاسد و وحشت زایی، پیامبر بزرگ اسلام دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهلیّت نجات بخشید. و تاریخ اسلام گواه احترامات بی حدّ رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
به این مولود شریف است، تا نشان دهد که زن بزرگی ویژه ای در جامعه دارد. اگر برتر از مرد نباشد کمتر نیست.
در حال حاضر جایگاه والای زن مسلمان در مجامع بین المللی و اسلامی مبیّن و روشن است. و توانسته در عرصه جهانی، محبوبیّت و جذّابیّت حجاب و عفاف را در میان زنان و دختران کشورهای غربی و اروپایی بشناساند. و هر ساله شاهد تغییر و تحولات و اعتراضات زنان جوامع غربی هستیم که نسبت به بی حرمتی و کم ارزشی حقوق واقعی شان می باشند، و یا گرایش آنها به سوی معنویّت و جلوه های مصونیّت زنان مسلمان است. و این خود نشان دهنده منزلت و مقام زن در اسلام است.
امام امترحمهالله
در مورد صلاح و فساد جامعه می فرماید:
نقش زنان در عالم از ویژگی های خاصّی برخوردار است. صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می گیرد. زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد، که برکات شان یک جامعه بلکه جامعه ها به استقامت و ارزش های والای انسان کشیده شوند. می تواند بعکس آن [هم] باشد. و یا: زن مربی جامعه است... با تربیت صحیح خویش انسان می کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند. مبدأ همه سعادت ها از دامن زن بلند می شود....
رهبر معظم انقلاب، ولی امر مسلمین، در این خصوص می فرماید:
اسلام زنان را به شرکت در فعالیت های اجتماعی تشویق می کند. [و] جامعه به برکت وجود زن، اصلاح می شود.
وراثت و مادران
عالم سوم بعد از پشت پدران، دارای مراحل بسیار حسّاس و پیچیده ای می باشد. همه این مراحل که خداوند در قرآن می فرماید: انسان را از گل و بعد نطفه و بعد از آن علقه و مضغه و لَحْم، فقط یک مرحله مربوط به مردان است و آن نطفه گذاری مرد است. ولی بقیّه آن مراحل به عهده مادران می باشد، که در عوالم ششگانه عالم سوم را به خود اختصاص داده.
پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
می فرماید: «اُنظُر فی أیّ شیء تَضْعُ وَلَدَکْ فإنَّ العِرقَ دَسّاسٌ؛
بنگر که فرزندت را در چه چیزی قرار می دهی؛ همانا خوی های پدران و مادران (خَلْقاً و خُلْقاً) به فرزندان منتقل می شود. »
در این فرمایش حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
سفارش از قانون انتقال وراثت را یاد می کنند که به اصحاب توصیه می فرماید، مواظب منتقل شدن رگ و ریشه و اصالت باشند، بلکه برای پاشیدن بذر خویش در جستوجوی زمینی مناسب باشید، تا فرزندان تان خوی ناپسند را از مادر به ارث نبرند.
آسمان مرد و زمین زن در خرد
|
|
هر چه آن انداخت این می پرورد
|
خلاصه آن که یکی از قوانین مهم در جهان موجودات زنده، قانون وراثت است. این قانون حافظ صورت نوعیّه نبات و حیوان و انسان است. به موجب همین قانون، فرزندان بدون کوچک ترین فعالیت اختیار صفات و خصایص پدران و مادران را فرا می گیرند. و طبق همان ممیّزات بوجود می آیند.
علوم تجربی در تمام مظاهر مختلف طبیعت پیشروی کرده در نتیجه بسیاری از حقایق که در گذشته مجهول بوده امروزه برای دانشمندان معلوم شده و از پشت پرده خفا بیرون آمده است. [در این راه] سلول شناسی و جنین شناسی دوش به دوش سایر علوم راه ترقّی و تکامل را پیش گرفته. و دانشمندان به وسیله میکروسکوپ های بسیار قوی و نیرومند، موجودات کوچک را تحت مطالعه قرار دادند و متوجه شدند که منشأ پیدایش موجود زنده، واحد بسیار کوچکی است به نام سلول که در شرایط مخصوصی تکامل پیدا می کند. و به صورت یک حشره یا حیوان و یا یک انسان در می آید.
کشف این راز بزرگ، قانون وراثت را پیچیده تر و مشکل تر نموده، زیرا از خود می پرسیدند: در این ذرّه کوچک چه رازهایی نهفته است؟ پس از تحقیقات عمیق علمی به این نتیجه رسیدند که در سلول هسته ای بیضی شکل با جدار قابل ارتجاعی وجود دارد و در آن هسته قطعات کوچکی را یافتند که در موقع تقسیم سلول، در هسته پدیدار می شوند و آنها را «کروموزوم» نام نهادند. [هم چنین] دانشمندان در تحقیقات علمی خود از این منزل نیز گذشته و قدمی بیش تر گذارده و متوجه شدند که در [داخل] کروموزم ها ذرّات بسیار کوچکی وجود دارد که آنها را «ژن» نامند. و مسلم شد که عمل حقیقی وراثت، این ذرّات کوچک اند. ژن ها هستند که صفات چشم و مو و پوست و ساختمان بینی و لب و سایر صفات قابل وراثت را از پدران و مادران به فرزندان منتقل می کنند.
رسول گرامی اسلام و ائمّه طاهرینعليهمالسلام
این حقایق پنهان را در صدر اسلام با نور وحی و الهام می دیدند. و به این قانون عظیم خلقت توجه کامل داشته و در بعضی از روایات درباره این راز بزرگ سخن گفته و کلمه «عِرق» را معرّف علم وراثت قرار داده اند. چنان که پیامبر بزرگوار اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
اشاره به آن می فرماید:
اُنْظُرْ فی أیّ شیء تَضَعُ وَلَدَکَ فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ؛
و
ببینید نطفه خودتان را در چه محلّی مستقرّ می کنید - از قانون وراثت غافل نباشید، توجه کنید زمین پاکی باشد تا فرزندان شما وارث صفات ناپسند نشوند!.
و یا امام علیعليهالسلام
می فرماید:
حُسْنُ الأخلاقِ بُرْهانُ کَرَمِ الأعراقِ؛
سجایای اخلاقی دلیل پاکی وراثت و فضیلت ریشه خانوادگی است.
روزی حضرت علیعليهالسلام
برادرش عقیل را به حضور پذیرفت و فرمود: «می خواهم زنی برای من خواستگاری کنی که از خاندان شجاع بوده باشد، و بسی قوی پنجه و شیردل هم باشد. » عقیل چون عالم به انساب عرب بود. و در علم انساب مهارتی داشت، عرض کرد: «یا سیّدی! چنین زنی را برای چه می خواهی؟ » حضرت فرمود: «برای این که فرزند شجاع و دلیری [برای من] آورد. «وَلَدتُها فَحوله».
عقیل عرض کرد: «چنین زنی در میان قبیله بنی کلاب می باشد. و او فاطمه دختر حزام بن خالد کلابی است. که در میان قبایل عرب شجاع تر از پدران او نیست. و در جلالت و فراست کسی را به مردی نمی شناسند. و از آن طایفه است - ابوبراء که شجاع تر از او در عرب شناخته نشده است غیر از شما - برای جد ایشان شاعر معروف لبید در حضور نعمان بن منذر پادشاه حیره گفته است:
وَ نَحْنَ خَیْرُ عامربن صَعْصَعَة
|
|
اَلضّارِبونَ الهامَ وَسَط الجُمْجُمة
|
ما بهترین فرزندان عامربن صعصه هستیم، به جمجمه های دشمن با شمشیرهای خود می کوبیم.
عقیل از قبیله بنی کلاب امّ البنین (فاطمه)عليهاالسلام
را به عقد حضرت اش درآورد. و امّ البنین چهار فرزند به نام های: عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان به دنیا آورد، که هر چهار فرزند گرامی شان در دفاع از حریم ولایت و امامت در کربلا در رکاب سیدالشهداعليهالسلام
به درجه رفیع شهادت نایل شدند.
فرزندان رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بعد از شهادت مادر در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می دیدند، و رنج فقدان مادر را کم تر احساس می کردند. اُمّ البنین، فرزندان دختر گرامی رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
را بر فرزندان خود که نمونه های والای کمال بودند، مقدّم می داشت و بخش عمده محبّت و علاقه خود را متوجّه آنان می کرد. تاریخ جز این بانوی پاک سرشت کسی را به یاد ندارد که به اصطلاح فرزندان هَوُوی خود را بر فرزندان خویش مقدّم بدارد. گویند همان روز که پای در خانه علیعليهالسلام
گذاشت حسن و حسینعليهماالسلام
هر دو مریض و در بستر بیماری بودند. امّا عروس تازه ابوطالب به محض آن که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود امکان رسانید و هم چون مادری مهربان به دل جویی و پرستاری آنان پرداخت. و نوشته اند، خود نیز پس از چندی به علیعليهالسلام
پیشنهاد داد که به جای فاطمه، که اسم قبلی و اصلی وی بود، او را امّ البنین صدا زند، تا حسنینعليهماالسلام
از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان به یاد مادر خویش، فاطمه زهراعليهاالسلام
نیفتند. و خاطرات تلخ از دست دادن مادر برای شان تداعی نگردد.
مرحوم مامقانی در وصف والای آن بانوی رشید، صابر و مادر چهار شهید می نویسد:
وقتی که بشیر از طرف حضرت سجادعليهالسلام
به جهت رساندن خبر ورود اهل بیت به مدینه وارد شهر شد. تا ماجرای کربلا و آمدن اهل بیت را خبر دهد، حضرت امّ البنین او را ملاقات کرد، فرمود: «ای بشیر! از حسینعليهالسلام
چه خبر آورده ای؟ ». بشیر گفت: «ای امّ البنین! خدای تعالی تو را صبر دهد، که عباس تو کشته شد! » امّ البنین فرمود: «از حسین به من بگو! ». بالأخره یکی یکی خبر شهادت فرزندان او را با نام خبر داد، امّ البنین فقط از حسینعليهالسلام
سراغ می گرفت. آخر گفت: «بشیر! فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسین باد! ».
وقتی بشیر خبر شهادت امام حسینعليهالسلام
را داد، صیحه کشید و گفت: «ای بشیر! رگ دلم را پاره کردی» و صدا به ناله و شیون بلند کرد.
امام باقرعليهالسلام
می فرماید: روزی به همراه پدرم به خانه عموی شهیدم عباس بن علی رفتیم، دیدیم امّ البنین دست دو کودک را گرفته در آفتاب نشسته بر جدم حسینعليهالسلام
گریه می کند. و نگاه به آن دو طفل کرده می گوید: «نور دیدگانم! نمی دانم پدر و عموهای شما در خدمت گزاری جگر گوشه پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
آن طوری که باید انجام وظیفه بکنند، کردند یا نه؟ اگر دل عزیز زهراعليهاالسلام
را شاد نکنند مرا شرمنده نموده اند. »
پدرم به محض شنیدن این کلام فرمود: «ای بهترین بانوان عالم! بدان هیچ کدام از جانثاران مانند عمویم عباس وفاداری نتوانستند بکنند؛ «رَحِمَ اللّهُ عَمّیَ الْعَبّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَابْتَلی وَ فَدی بِنَفْسِهِ أخاهُ حَتّی قُطِعَتْ یَداه؛ خداوند رحمت کند، عموی بزرگوارم عباس را، به تحقیق نهایت درجه ایستادگی و مواسات نمود و خود را به زحمت انداخت و جان خود را در راه برادرش فدا نمود و حتّی دو دست مبارک اش در راه خدا قطع گردید. »
مادر خوب بهتر از صد استاد
روان شناسان می گویند: یک مادر خوب به صد استاد و آموزگار می ارزد، طفلی که در دامان مادر خود به خواب رفته نسل آینده را تشکیل می دهد و کیفیّت اخلاقی و شخصیّت وی در آینده مربوط به سرمشق و تربیتی است که از نخستین مربی خود یعنی مادر گرفته است.
صاحب بن عباد، مرد بسیار با سخاوتی بود و خودش نقل می کند من این سخاوت را از مادرم یاد گرفتم برای این که مادر من هر روز که می خواستم به مکتب بروم، پولی به من می داد و می گفت: این پول را صدقه بده. هر روز پول دادن به من و صدقه دادن موجب شد من سخی شوم؛ من فهمیدم از این که انسان همان طور که باید به فکر خود باشد باید به فکر دیگران هم باشد.
اگر بخواهیم نسل و فرزند با کمال و سعادت مند داشته باشیم؛ قبل از انعقاد نطفه، پدر و مادر خوب و از انعقاد نطفه تا تولّد، مادر و پدر خوب و از تولد تا مرگ، معلم و والدین خوب لازم است، تا نسل موردپسند حاصل گردد. امام باقرعليهالسلام
در یک حدیث نسبتاً طولانی چگونگی شکل گیری نطفه و اوصاف خلقت در حیات جنینی را چنین بیان می فرماید: «نطفه چهل روز در رحم مادر به صورت نطفه است، بعد از چهل روز اوّل تبدیل به علقه، و این چهل روز نیز تمام شده چهل روز دیگر به صورت مضغه است، که مجموعاً چهار ماه می شود. بعد از چهار ماه خداوند دو ملک می فرستد، که کار آنان خلقت است. می پرسند. پروردگارا! چه چیز خلق کنم پسر یا دختر؟
مأمور می شوند به یکی از آن دو. پس می پرسند: پروردگارا! شقی یا سعید؟ مأمور می شوند به یکی از آن دو. آن گاه مدّت عمر و رزق و هر حالت دیگر که ملک سؤال می کنند و پاسخ می گیرند. پس آن دو ملک کودک را خلق می کنند و میثاق الهی را میان دو چشم اش می نویسند. »
تمام تکامل اوّلیه جسم کودک در رحم مادران شکل می گیرد. پس مادر باید از جهت ارتزاق - حلال و حرام - بودن و پاکی و طهارت جسمی - روحی نمونه باشد تا بتواند آینده یک فرزند خوب و با سعادت را تضمین کند. و اگر فرزند سعادت مند شد مسلّماً نسل و خانواده و هم چنین اجتماع، سالم و سعادتمند می گردد. و به فرموده حضرت امام خمینیقدسسره
که می فرماید:
زن مربی جامعه است... با تربیت صحیح خود انسان می کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند. مبدأ همه سعادت ها از دامن زن بلند می شود....
مادر نمونه اسلام و حماسه کربلا
حضرت اباعبداللّهعليهالسلام
در دامن مادری تربیت یافته که هیچ گاه در برابر متکبّرین و ستم گران تسلم نگشته و جهت احقاق حقّ خویش آن چنان خطابه ای ایراد می فرمود، که پشت غاصبان و دشمنان ولایت و امامت را به لرزه می انداخت. و طوری آن حضرت از والدین مکرم اش تربیت را کسب کرد که یک روز، روی دوش پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود و می گفت: «رضاً برضائک»، یک روز هم در کربلا زیر سمّ اسبان بود، فرمود: «رضاً برضائک» یعنی روی دوش پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
راضی بود، زیر سمّ اسبان نیز راضی بود. این یک تربیت صحیح و تمام و کمال را می رساند؛ که مربّیان تربیتی آن حضرت فرزندی را تحویل جامعه دادند که دنیا را با نام خود منوّر و تحت الشعاع قرار داد. و آن چنان حماسه آفرید که مادر همانند او نزاید و نخواهد زایید.
و آن حضرت در یکی از سخنرانی هایی که در آخرین و واپسین روز زندگانیش، یعنی روز عاشورا ایراد کرد به اهمیّت تربیت صحیح و اثر عمیق آن در زندگی انسان اشاره نموده و می فرماید:
«ای مردم آگاه باشید که عبیداللّه بن زیاد حرام زاده پسر حرام زاده بر سر دو کار پافشاری می کند؛ یا جنگ و یا خواری، هیهات! که من تن به ذلت و خواری نمی دهم، نه خدا به من اجازه این کار را می دهد، نه رسول خدا؛ نه دامن های پاک - که مرا پرورش دادند - نه مغزهای متفکّر و غیور پدران با شخصیّت ام. هیچ کدام اجازه نمی دهند که من ذلّت اطاعت فرومایه گان را بر مرگ با عزّت ترجیح دهم...! »
و اگر به ریشه قیام و حماسه کربلا بیاندیشیم یک تربیت سعادت جو، با کمال، افتخارآفرین دوران و تمام فضایلی که در شأن و منزلت آن حضرت می توان گنجانید، می باشد. و هر ساله بعد از سیزده قرن و نیم، میلیون ها نفر با جان و دل هزینه های بس گران بها را متقبّل می شوند، تا نام دل آرای آن حضرت، به عنوان ناجی و شافی زنده نگه داشته شود.
و بیشتر دانشمندان و صاحبان رأی، امروز در دنیا - خصوصاً در غرب - به شهامت، شجاعت، حماسه آفرینی و مظلومیّت آن حضرت معترف اند؛ و به عنوان یک رهبر آزادی خواه و کسی که احیای دین جدّش را با بهترین هدایا پذیرفته بود یاد می کنند. این فضایل برجسته انسانی مستلزم داشتن یک اولیای نمونه و مربّی والامقام هم چون دامن نبوّت و عصمت که دل ها با نام شان جلا داده می شود می باشد.
یک زن مسیحی از کشور انگلستان، مقاله ای در مظلومیّت حضرت اباعبداللّه الحسینعليهالسلام
نوشته که در دائرة المعارف قرن نوزدهم فرانسه به عنوان سه شهید ثبت و ضبط است. اصل مقاله بسیار مفصّل است که خلاصه آن این است:
نوشته، سه نفر در تاریخ بشریّت برای اعتلای کلمه حقّ جان بازی و فداکاری نمودند؛ که از سایر فداکاران و جانبازان گوی سبقت را ربودند. اوّل، سقراط حکیم یونان در آتن؛ دوّم، حضرت عیسی بن مریمعليهالسلام
در فلسطین - البتّه این عقیده مشارُالیها است که خود مسیحی می باشد. والاّ عقیده ما مسلمین حضرت عیسیعليهالسلام
مصلوب و مقتول نگردیده به صریح آیه 156 سوره نسا - سوّم، حسین بن علیعليهالسلام
فرزندزاده محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
پیغمبر مسلمانان.
آن گاه نوشته است: هر گاه به تاریخ حالات و چگونگی شهادت و جانبازی و فداکاری حضرت حسینعليهالسلام
نسبت به آن دو نفر - سقراط و عیسی - را بنگرید، چه بسا قوی تر و مهم تر بوده است، به همین جهت عنوان سیدالشهدا را گرفت. زیرا سقراط و حضرت عیسی فقط در راه حق به فدای جان حاضر شدند، ولی حسینعليهالسلام
جلای وطن اختیار نمود و در بیابانی دور از جمعیّت و مردم در محاصره دشمن با مشتی از زن و فرزند با لب تشنه به شهادت رسید. که این خود مظلومیّت او را به اثبات می رساند.
مادر سیدمرتضی و سیدرضی
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه می نویسد که: شیخ مفیدرحمهالله
در خواب دید حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام
را، که حسن و حسینعليهماالسلام
با آن مخدره بودند و فرمود: «یا شیخی عَلَّم وُلدی هذین الفقه. » صبح که شد فاطمه مادر سیدمرتضی و رضی این دو آقازاده را آورد خدمت شیخ، و گفت: «یا شیخی عَلّم وُلدی هذین الفقه. »
خیلی از خواب خود تعجّب کرد؛ در ضمن مقام این دو برادر را فهمید که چه مقام بلندی است و گفته اند: یک روز شیخ مفید و سیدمرتضی در مسأله ای گفت و گوی بسیار کردند، در آخر قرار گذاشتند که مطلب را بنویسند و از حضرت امیرالمؤمنینعليهالسلام
سؤال کنند. مسأله را نوشته آوردند بالای مرقد آن حضرت گذاشتند، صبح روز دیگر دیدند [که آن حضرت] جواب را مرقوم فرمودند.
آری! مادری که دارای ایمان به خداوند و توسّل به ائمّه اطهارعليهمالسلام
و سجایای اخلاقی بارز باشد، طبیعی است که حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام
جای گزین او خواهد شد. و فرزندان گرامی اش را به جای فرزندان آن مخدره معرّفی می کند. آن مادری که دو فقیه بزرگ شیعه دو اَبَر مرد علم و فقاهت که استوانه های دین و مذهب را با علم و عمل شان محکم کردند. و آن چنان شکوفایی و منزلتی را کسب کنند، که الآن هم علمای و طلاب علوم دینی مدیون زحمات آن دو بزرگوار باشند، و از مقامات علمی شان کسب فیض و معرفت کنند. و ستارگانی هستند که با انوار حیات بخش علم، پویندگان و تشنه گان معارف الهی را هدایت و سیراب کنند.
جوانان و ازدواج
در تعالیم و منابع اسلامی امر به ازدواج برای جوانان و عزب ها در بهترین شیوه بلاغت و فصاحت از ائمّه معصومینعليهمالسلام
بیان شده. و مهم ترین و بهترین طرق مبارزه با فحشا و برچیدن گناه و هرج و مرج اجتماعی در جامعه اسلامی را ازدواج ساده، آسان و بی تکلف معرفی می کنند.
و قول خداوند که می فرماید:
(
وَأَنْکِحُوا الأَیامی مِنْکُمْ وَالصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ
)
؛
مردان و زنان بی همسر را همسر دهید. و هم چنین غلامان و کنیزان صالح و درست کارتان را، اگر فقیر و تنگ دست باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می سازد، خداوند واسع [وسعت دهنده] و آگاه است.
گرچه امروزه مسأله ازدواج در میان آداب و رسوم غلط و حتی خرافات و انتظارات بی مورد پیچیده شده که به صورت یک جاده صعب العبور و رسیدن به کوه قاف برای جوانان درآمده است، ولی قطع نظر از این پیرایه ها، ازدواج یک حکم فطری و هم آهنگ قانون آفرینش است، که انسان برای بقای نسل و آرامش جسم و روح و حل مشکلات زندگی احتیاج به ازدواج سالم دارد. اسلام که هم آهنگ با آفرینش گام بر می دارد، در این زمینه تعبیرات جالب و مؤثری دارد، از جمله حدیث معروف پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
که می فرماید:
تناکحوا و تناسلوا و تکثروا فانی اباهی بکم الأمم یوم القیام ولو بالقسط؛
ازدواج کنید تا نسل شما فزونی گیرد، که من با فزونی جمعیت شما حتی با فرزندان سقط شده در قیامت به دیگر امت ها مباهات می کنم.
و یا:
من تزوج فقد احرز نصف دینه فلیتق اللّه فی النصف الباقی؛
کسی که همسر اختیار کند نیم از دین خود را محفوظ داشته، باید مراقب نیم دیگر باشد.
از آن جای که بسیاری از مردان و زنان [جوانان در شرایط همسرگزینی] برای فرار از زیر بار این مسؤولیت الهی و انسانی متعذر به عذرهایی از جمله نداشتن امکانات مالی [و احیاناً رفاهی] می شوند. [کما این که] در آیات فوق صریحاً [خداوند بزرگ به این امر مهم اشاره کرد و متکفل آن شده که] فرموده است فقر نمی تواند مانع راه [و سرّ خوشی ها و جذابیت های] ازدواج گردد. بلکه چه بسا با ازدواج غنی و بی نیاز می شود. و دلیل آن هم روشن است، زیرا انسان تا مجرد است احساس مسؤولیت نمی کند [و چه بسا در تمام کارها - از منفی و مثبت - بی مهابا بدون این که نفعی داشته باشد وارد می شود] نه ابتکار و نیرو و استعداد خود را به اندازه کافی برای کسب درآمد مشروع بسیج می کند. و نه به هنگامی که درآمدی پیدا کرد در حفظ و بارور ساختن آن می کوشد. و به همین دلیل مجرّدان [عزب ها] غالباً خانه به دوش و تهی دست اند. [و انرژی نهفته خود را با خیال بافی بی مورد و آینده نگری غلط به هدر می دهند.]
اما بعد از ازدواج شخصیت [فردی] انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعی می شود. و خود را مسؤول حفظ همسر و آبروی خانواده و تأمین وسایل زندگی فرزندان آینده می بیند، به همین دلیل تمام هوش، ابتکار و استعداد خود را به کار می گیرند. و در حفظ درآمدهای خود صرفه جویی و تلاش می کند. و در مدت کوتاهی می تواند بر فقر [ابتدایی که همرا با بی سر و سامانی بود] چیره شود. بی جهت نیست که در حدیثی از امام صادقعليهالسلام
می خوانیم: «الرزق مع النساء و العیال؛
روزی همراه همسر و فرزند است. »
و در حدیث دیگری از پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
می خوانیم: «مردی خدمت حضرت اش رسید و از تهی دستی و نیازمندی شکایت کرد. پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «تزوج، فتزوج فوسع له»؛
ازدواج کن، او هم ازدواج کرد و گشایش در کار او پیدا شد. » بدون شک امدادهای الهی و نیروهای مرموز معنوی نیز به کمک چنین افراد می آید. که برای انجام وظیفه انسانی و حفظ پاکی خود اقدام به ازدواج می کنند.
و هر فرد با ایمان می تواند به این وعده الهی دلگرم و مؤمن باشد که:(
اِنْ یَکوُنُوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِه
)
؛
اگر فقیر و تنگ دست باشند خداوند آنها را از فضل خود بی نیاز می کند. » و پیامبر گرامی اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
می فرماید:
من ترک التزویج مخافة العیلة فقد ساء ظنه باللّه ان اللّه عزوجل یقول ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله؛
کسی که ازدواج را از ترس فقر ترک کند، گمان بد به خدا برده است، زیرا خداوند متعال می فرماید: «اگر آنها فقیر باشند خداوند آنها را از فضل خود بی نیاز می سازد. »
اسحاق بن عمار می گوید: به حضرت صادقعليهالسلام
عرضه داشتم: یابن رسول اللّه! این حدیث صحیح است که مردی خدمت پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
رسید و از تنگ دستی شکایت نمود. و رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به او فرمود: برو ازدواج کن. رفت و بعد از چندی دومرتبه آمد و شکایت کرد، فرمود: برو ازدواج کن تا سه مرتبه.
امام صادقعليهالسلام
فرمود: «هو حق ثم قال الرزق مع النساء و العیال
آری! صحیح است، این یک واقعیتی است. چون رزق به همراه ی زنان و عائله است.»
هشدار به جوانان
جوانان عزیز، شمایی که دارای شرایط همسر گزینی و ازدواج هستید. و می خواهید در آینده نه چندان دور زندگی سعادت مند و موفّقی داشته باشید، و اولیای سرافراز و شایسته این مرز و بوم - که با تربیت صحیح کودک خود نسل آینده را تأمین کنید - باید دارای تفکّر عالی، آینده نگر، با طمأنینه، بدون هیچ گونه وسوسه، تحمیل فکری صلیقه ای از طرف اقوام و یا دوستان و با آشنایی کامل نسبت به همسر آینده، اقدام به این امر خیر و بس مهمّ نمایید. تا درهای برکات و رحمات الهی بر روی شما گشوده شود. و این سعادت طلبی و خواهش های عالی مقدور نمی شود، مگر آشنایی با فرامین خالق یکتا و رهنمودهای هشداری - تربیتی ائمّه اطهارعليهمالسلام
و بزرگان مذهبی که جز خیر و صلاح دوستان و پیروان راستین شان چیز دیگری نمی طلبند.
خداوند در قرآن کریم به این امر بسیا مهم اشاره می کند و می فرماید:
یکی از نشانه های قدرت خداوند این است که برای شما همسرانی از جنس خودتان آفرید و بین شما مهر و محبّت ایجاد کرد تا در کنار همسران خود از سکون و آرامش خاطر برخوردار شوید.
و خداوند در حدیث قدسی می فرماید:
قالَ عَزَّوَجَلّ اِذا اَرَدْتُ اِن اجَمَعَ لِمُسّلِم خیرالدّنیا و خیرالآخره جَعَلْتُ لَهُ قلْباً خاشِعاً، وِلساناً ذاکراً، و جسداً علی البلاء صابراً، وَزَوجَةَ مَؤْمِنَة تَسِیرهُ اِذا نَظَر الیها و تَحْفَظُهُ اِذا غابَ عَنْها فی نَفْسَها و ماله.
هرگاه اراده کنم که خیر دنیا و خیر آخرت برای مسلمانی جمع کنم به او یک قلب خاشع، لسان ذاکر، جسدی که در مقابل مصیبت ها و بلاها صابر و یک همسر مؤمنه نصیب او می کنم، که هر گاه او را نگاه کند خوشحال گردد و در غیاب شوهر هم از خودش و مال اش محافظت نماید.
مردی خدمت رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
آمد عرضه داشت: یا رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
! همسری دارم که وقتی می خواهم از خانه بیرون بروم، تا پشت در خانه مرا بدرقه می کند. و وقتی پس از کارهای روزانه به خانه بر می گردم، با چهره گشاده و لبخند مهرآمیز به استقبالم می آید. و به من خوش آمد می گوید، با آغوش باز مرا پذیرا می شود. اگر ببیند غمگین هستم، از من دل جویی می کند و با سخنان گرم و آرامش بخش خود، مرا دل داری می دهد و مرا آسوده خاطر می کند.
به من می گوید: چرا اندوه گینی؟!
اگر برای دنیایت غصه داری و غم روزیت را می خوری، این غصه ندارد، خدا ضامن آن شده. و وقتی چنین ضامن معتبری روزی تو را تضمین کرده، تو نباید اندوه گین باشی.
اگر برای آخرتت غم گینی و از ترس عذاب خدا و گرفتاری های قبر و قیامت افسرده ای جا دارد، باید چنین باشی، خدا بر این غم ات بیفزاید.
پیامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
«اِنَّ لِلّهِ عُمّالا وَ هذِهِ من عُمّالِهِ، لَها نِصْفُ اَجْرَ الشَّهید. »
خداوند در میان مردم کارگزارانی دارد و همسر تو یکی از کارگزاران خداست و پاداشی که به همسر تو داده می شود، مساوی با نصف پاداش یک شهید است.
ازدواج، آدمی را بر سر دو راهی - خوش بختی و بدبختی - قرار می دهد. و همسر خوب انتخاب کردن اوّلین موفقیت زندگی مشترک انسان در طول عمر می باشد. بی جهت نیست که می گویند: «ازدواج است و وصلت عمر» این به آن معناست که جوانان سعادت دنیا و آخرت را در همسر آینده خود به ایمان به خدا، تقوا، عفت و اصالت خانوادگی بجویند.
بر خلاف بعضی از جوانان که فقط وقت شان در جمال و مال همسر آینده متمرکز کردند. پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
می فرماید: «هر کس با زنی ازدواج کند فقط برای زیبایی او نه چیز دیگر، از جمال او خیری نمی برد. و اگر ازدواج نماید فقط برای مال اش خدا او را به همان مال وامی گذارد. باید ازدواج شما با زنان متدین باشد. »
امام صادقعليهالسلام
نسبت به ازدواج دوستان و پیروان اش می فرماید:
«... به واسطه مال و جمال، همسر خودتان را انتخاب نکنید و نهی کردند هر که با زنی به واسطه مال یا جمال اش ازدواج کند مال اش او را سرکش می کند؛ و جمال او موجب تبهکاری اش می گردد. »
آری! هیچگاه جوانی را به خاطر عدم تمکّن مالی و یا جمال کافی مقدم بر ایمان و تدیّن نکنید. چون ایمان و درست کاری زینت دنیا و آخرت می باشد. هم چنین جذّابیّت ایمان و تقوا نفوذ دل به دل و عشق واقعی است که نفوذ معنوی دارد. ولی جذّابیت مال و جمال فقط در ظاهر جسم نهفته و عشق کاذب است، که بعد از مدّتی از طرفین منتفی می گردد.
جوانان صیّاد نباشید
جوانی که ساعت ها در خیابان ها و یا پارک ها پرسه می زند، همانند صیادی است که مدت های مدید در پی صید بوده ولی چیزی عاید او نمی شود. و دست از پا درازتر به سوی استراحت گاه خود بر می گردد. و چنان در حیله و ترفند صیادی غوطهور می شود تا صیدی بیشتر داشته باشد.
جوانان نیز با خیال بافی بی مورد؛ شب ها و روزها آرامش جسمی و روحی خود را سلب کرده و در نهایت از تلف عمر و مشوّش افکار که به دربه دری و بیچارگی منجر می شود چیز دیگری عاید او نمی گردد. و به یقین می توان گفت: آفت ازدواج سالم و موفق، همین عشق های مفرط که در بعضی از اماکن کذایی و یا دقیقه ای به تور هم می افتند، می باشد.
زیرا عشقورزی و به قولی به یاد یار نشستن کار نادان بی کار است. زیرا هرگاه از احوال عاشقان عشق مجازی مطالعه می کنیم و با آنان مجالست داشته باشیم - چه بسا باشد که رفتار ناپسند و افراط در عشقورزی - آنان را به سوی بی بندوباری بلکه به سوی مرگ بکشاند. و همان طوری که ذکر شد بعضی از جوان های کم تجربه، پراحساس و بی مایه، به ازدواج هایی اقدام می کنند که چیزی شبیه به قمار است، مانند: ازدواج تلفنی یا مکاتبه ای و غیابی. در حالی که ازدواج مهم تر از این حرف هاست که بتوان با تلفن یا نامه ای و دیداری در پارک و سینما به آن اقدام کرد. شناخت دقیق از اعتقادات مذهبی، اخلاقی، تربیت خانوادگی و خصوصیات روحی و روانی یک جوان است که در مسأله ازدواج حایز اهمیّت می باشد.
چون بحث به عشق ورزی و پیامدهای ناشی از آن به میان آمد، بد نیست پردازش مختصری از عشق مجازی و اثرات منفی آن بر روح و جسم جوانان داشته باشیم.
از حکیمی پرسیدند عشق چیست؟ آن حکیم در پاسخ گفت: عشق یک نوع دیوانگی است که اجر و ثوابی بر آن داده نمی شود. و دیگری گوید: عشق بیماری نفس خالی از حقیقت است که به هیچ چیزی اهمیّت نمی دهد.
حکیمی به شاگردی از شاگردان خود که عاشق دختری شده بود، گفت: آیا تو شک داری که روزی از او جدا خواهی شد؟ وی در پاسخ گفت: آری چنین است.
حکیم گفت: پس سختی آن روز را که بعد از استحکام رشته رفعت و محبّت پیش خواهد آمد، در نظر بیاور و بدین وسیله این راه را بر خود مسدود ساز.
لو فکر العاشق فی منتهی
|
|
معشوقه قصر عن عشقه
|
اگر عاشق در آخر کار معشوقه خود فکر کند، عشق اش تمام خواهد شد.
یا در احوالات لیلی و مجنون نوشته اند: که بالأخره قرار شد که لیلی را برای مجنون خواستگاری کنند و به مجنون بدهند. امّا وقتی به خواستگاری رفتند، از اثر غم و غصّه زیاد در فراق یار، گره (چین و چروک) در صورت مجنون پیدا شده بود. مجنون را بدان جا بردند، ولی به خاطر گره هایی که در صورت داشت، به او دختر ندادند.
یک روان شناس در خصوص چین و چروک صورت مجنون جمله زیبایی دارد، که می گوید: گره در صورت مجنون گره در کار او انداخت. چقدر عالی است که عاشقی و عشق ورزی مفرط گره در صورت می آورد.
از امام صادقعليهالسلام
درباره عشق سؤال شد، امام فرمود: «قلوب خلت من ذکرالله فاذاقها الله حب غیره؛
دل هایی که از یاد خدا تهی شوند، خداوند دوستی (عشق مجازی) را به آنها چشاند. »
رو آوردن جوانان به معنویّت در این برهه از زمان چشم گیر است. چون وقتی صداقت و پاکی همراه با جوانی و شادابی ممزوج شد، الطاف الهی به روی بندگان اش سرازیر می شود و جوانان با عنایت خداوندی قدم بر می دارند. و به دنبال عشق حقیقی می روند، تا سعادت شان در دنیا و آخرت را تضمین کنند.
لقمان حکیم به فرزندش فرمود: پسرم!
من هفت هزار کلمه حکمت یاد گرفتم و دانستم از آن هفت هزار کلمه. تو چهار کلمه را حفظ کن و با من در بهشت برین خداوند باش؛
اوّل، محکم کن کشتی خود را چون دریا خیلی گود است؛
دوّم، سبک نما بار خود را به درستی که عقبه صعود با آن مشکل است؛
سّوم، توشه زیاد بردار چون سفر طولانی است؛
چهارم، عمل خود را خالص کن چون صرّاف خیلی بینا و دقیق است.
امام سجادعليهالسلام
در مناجات امیدواران برای پاکی وجود از خداوند درخواست می کند:
اِلهی بِذَیْلِ کَرَمِکَ اَعْلَقْتُ یَدی، وَلِنَیْلِ عَطایاکَ بَسَطْتُ اَمَلی فاخْلِصْنی بِخالِصَةِ تَوْحیدِکَ، وَاجْعَلْنی مِنْ صَفْوَةِ عَبیدِک؛
خدایا! دست خود را به دامان کرم تو آویخته ام و برای رسیدن به عطاهای تو آرزوی خویش گسترده ام، پس به پاکی یگانگی خود پاکم گردان و مرا از بندگان برگزیده ات قرار ده.
و این از افتخارات جوانان شیعی و پیروه خاندان عصمت و طهارتعليهمالسلام
است، که در همه حال مورد الطاف خداوند و مقرّبین الهی قرار دارند.
معرفت ذاتی جوانان و عشق حقیقی که آنها نسبت به معشوق حقیقی پیدا می کنند خود پرواز به کوی دوست است. و مدال افتخار جوانان ما همان بس که پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در کوران جهل نوید و بشارتی اوج ایمان و معرفت به او می دهد که حاکی از نبوغ بالقوه و ذاتی جوانان این مرز و بوم اسلامی است.
مرحوم طبرسی در کتاب مجمع البیان در تفسیر آیه «یَستَبدِلْ قوماً غَیرَکُم»
نقل می کند: که پس از نزول این آیه مسلمانان از پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
پرسیدند که: این گروه چه کسانی هستند؟ در این موقع سلمان فارسی نزد پیامبر نشسته بود، پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: «هذا وقومُه؛ این فرد و قوم اش» سپس فرمود: «لو کانَ الایمان منوطاً بالثریا لتناوله رجال من فارس؛ هرگاه ایمان درنقطه دوری باشد، مردانی از فارسی آن را به دست آورند. »
در روایت است، روزی حضرت عیسیعليهالسلام
به مرد نابینای مفلوج برخورد کرد که علاوه بر آن، مبتلا به مرض برص (پیسی) و جذام نیز بود. و مرض جذام گوشت بدن او را متلاشی و از بین برده بود با این حال می گفت: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذی عافانی مِمَّابْتَلی بِهِ کثیراً مِنْ خَلْقِهِ؛ حمد و ثنا سزاوار آن خدایی است که مرا از بلایی که بیشتر مردم به آن مبتلا هستند عافیت داده است. » حضرت عیسیعليهالسلام
از آن مرد مبتلا پرسید آن بلا چیست که خدا از تو بر طرف نموده است؟
گفت: ای روح اللّه! من بهترم از کسی که خداوند قرار نداده است در قلب او معرفت اش را، ولی عطا کرد در قلبم معرفت خداوندی خودش را.
آن حضرت فرمود: راست گفتی، ای مرد!
سپس حضرت عیسیعليهالسلام
به آن مرد گفت: دستت را به من بده، آن مرد دست اش را به حضرت عیسیعليهالسلام
داد. و آن مرد به معجزه حضرت عیسیعليهالسلام
به زیباترین صورت و قیافه در آمد و خداوند تمام آن امراض را از بین برد و شفا یافت، و جز افراد خاص آن حضرت در عبادت شد.
اسلام منکر مال و جمال نیست
اسلام منکر مال و جمال نیست، بلکه به مال و زیبایی همسر اهمیّت شایسته ای نیز قایل است. و یکی از نعمت های الهی است که انسان همسر زیبا و ثروتمندی داشته باشد.
رسول گرامی اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
می فرماید: «اُطْلُبُوا الْخَیْرَ عِنْدَ حِسان الوُجُوه؛ خیر و خوبی را نزد خوب رویان و زیبا صورتان جستو جو کنید. » و هم چنین می فرماید: «اَفْضَلُ نِساءِ اُمَّتی أصْبَحُهُنّ وَجْهاً وَاَقَلُّهُنَّ مَهْراً؛
بهترین زنان امّت من زنی است که چهره ای گشاده تر و دل پذیرتر داشته باشد و میزان مهرش نیز کم تر باشد. »
و مال همسر هم در اسلام ضایع نشده و جایگاه خاص خود را دارد. همان طوری که رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
از مال همسر گرامی اش خدیجهعليهاالسلام
برای پیشبرد اهداف دین و اعتلای احکام قرآن به بهترین وجه استفاده کرد.
نتیجه این که در اسلام مراتب ازدواج موفق و پایدار، و همسر نمونه داشتن به طور مفصل اشاره شده که اجمال آن به ترتیب عبارتنداز: اول، دارای دین و اخلاق پسندیده؛ دوم، قیافه و زیبایی؛
سوم، عفت و پاک دامنی؛ چهارم، اهمیّت دادن به حفظ مال همسر و خود؛ پنجم، عقیم نباشد؛ ششم، دارای مال و مکان که کمک همسر باشد؛ هفتم، پاکیزه و بهداشت فردی را رعایت کند؛ هشتم، مطاع همسر باشد و....
این راهنمایی قابل توجه است، که حضرت رضاعليهالسلام
برای دوست داران و شیعیان اش می فرماید:
اذا اردت التزویج فاستخر فامض ثمّ صلّ رکعتین و ارفع یدک و قل: اللهمّ انی ارید التزویج فسهل لی من النساء احسنهنّ خلقاً و خلقاً و اعفهنّ فرجاً و احفظهنّ نفساً فیّ و فی مالی و اکملهنّ جمالا و اکثرهنّ اولاداً....؛
هرگاه تصمیم ازدواج داشتی، طلب خیر از خدا کن سپس طبق آن اقدام نما، آن گاه دو رکعت نماز بخوان و بعد هر دو دست خود را به درگاه خداوند بلند کن و بگو: خدایا! من تصمیم ازدواج دارم، برایم میسّر فرما و بر سر راه ازدواجم قرار بده بهترین زن متدیّن، خوش اخلاق و خوش قیافه، عفیف ترین و کوشاترین زن در راه حفظ ناموس خود و مال من و زیباترین زنان و پر اولادترین آنها را [مرحمت فرما]
همسر شایسته محرّک نیروی جسمی و روحی
همان طوری که در قرآن آمده و خداوند در یکی از آیات خود معرفی می کند که:
«یکی از نشانه های قدرت خداوند این است، که برای شما همسرانی از جنس خودتان آفرید و بین شما مهر و محبّت ایجاد کرد تا در کنار هم، خودتان را آرامش خاطر و تسکین دهید. »
می توان گفت یکی از مهم ترین آثار ازدواج این است که زن و شوهر در کنار هم نگرانی ها را فراموش کرده و احساس آرامش و تسکین خاطر نسبت به مسائل اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی که بوجود می آید داشته باشند. و در کنار هم ناملایمات را با تدبیر و اندیشه حل کنند. و مرهمی باشند برای یک دیگر تا در مقابل مشکلات جانبی که به وجود می آید ایستادگی نمایند و مشاور خوبی برای یک دیگر در حل مشکلات باشند.
در تاریخ نوشته اند: در موقع ساختن ساختمان عالی قاپوی اصفهان کارگری بود که قدرت بدنی کم نظیر داشت و دارای فعالیت چشم گیر بود. مُزد او روزی یک شاهی بود که برابر با ده شاهی می دادند، چون هیچ کس نمی توانست کار او را بکند. آجُر را تا بالای عمارت عالی قاپو می پرانید، و همین کار موجب افزایش مرتب مزد او می شد. ولی کارگران دیگر بر او رشک و حسد می ورزیدند و چاره کار را جستوجو می کردند.
بالأخره فهمیدند که این نیرو و قدرت در سایه همسر بسیار خوشرو و شایسته ای است که دارد. مهربان و دلسوز و دوستدار شوهر، زندگی با او موجب آسایش خاطر و راحتی نیروی جسمی او شده است. سعی کردند به وسیله پیرزنی بین آنها اختلاف بیاندازند. پیرزن که آدرس خانه کارگر را گرفته بود به سرغ زن اش رفت. و از شوهرش پیش او سخن چینی ها کرد، تا این که به او بقبولانید که او همسر دیگری گرفته و حرف پیرزن در او اثر خود را گذاشت. و همسر خوب و مهربان کارگر بنای ناسازگاری را گذاشت به طوری که کارگر، کلافه شد و به تدریج چنان نیروی کار از او کاسته شد که در یک روز سه مرتبه آجر به بالا انداخت اما ارتفاع را نپیمود و آجر سوم برگشت و سر خودش را شکست که موجب از کار افتادگی او شد و عذرش را خواستند.
آری! همسر خوب و شایسته محرّک نیروی جسمی و روحی بلکه بهترین آموزگار پرورشی و معلم تربیتی فرزندان است. و چه بسا همسر خوب و شایسته سعادت دنیا و آخرت یک خانواده و مضافاً یک اجتماع سعادت جو را تضمین می کند.