ايده آليسم
ايده آليسم كلمه ايده اصلا يونانى است و معانى مختلفى از قبيل ظاهر شكل نمونه و غيره از برايش ذكر شده است و از اصل يونانى ايدهئيو كه بمعناى ديدن است مشتق شده .
اول كسى كه در اصطلاحات فلسفى اين كلمه را بكار برده افلاطون است كه باعتبار يكى از معانى لغوى آن نمونه آنرا در مورد يك سلسله حقايق مجرده كه خود قائل بوده و امروز در ميان ما بنام مثل افلاطونى معروف است استعمال كرده است .
افلاطون براى هر نوعى از انواع موجودات جهان ماده يك وجود مجرد عقلانى كه افراد محسوسه آن نوع پرتو او و او نمونه كامل آن افراد است قائل است و او را ايده كه مترجمين دوره اسلامى مثال ترجمه كردهاند مىخواند افلاطون منكر وجود افراد محسوسه نيستبلكه وجود آنها را متغير و جزئى و فانى مىداند بر خلاف ايده يا مثال كه به عقيده وى داراى وجود لا يتغير و كلى و باقى است .
در ميان مسلمين اشراقيون به مثل افلاطونيه معتقد بودند مير فندرسكى در قصيده معروف خود اشاره باين مطلب مىكند آنجا كه مىگويد:
چرخ با اين اختران نغز و خوش و زيباستى صورتى در زير دارد آنچه در بالاستى صورت زيرين اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همى با اصل خود يكتاستى صورت عقلى كه بىپايان و جاويدان بود با همه و بى همه مجموعه و يكتاستى اين سخن در رمزدانايان پيشين سفتهاند پى برد در رمزها هر كس كه او داناستى در نيابد اين سخن را هيچ فهم ظاهرى گر ابو نصرستى و گر بو على سيناستى
از كسانى كه سختبا اعتقاد به مثل افلاطونى مخالف بوده و بر آن طعنهها و تشنيعاتى وارد كرده شيخ الرئيس ابو على بن سينا است .
طبق عقيده افلاطون افراد متغير مادى تنها بحواس ادراك مىشوند ولى علم بانها تعلق نمىگيرد زيرا علم به چيزى تعلق مىگيرد كه كلى و خارج از حيطه زمان و مكان است و آن همان ايده است .
بنا بر آنچه از كتب تاريخ فلسفه استفاده مىشود تا اواخر قرن هفدهم ايده آليسم تنها باين مسلك اعتقاد به مثل گفته مىشده و مورد استعمال ديگرى نداشته ولى بعدها موارد استعمال زيادى پيدا كرده و حتى آنكه گفته شده استشايد هيچيك از لغات دنيا اينقدر معانى مختلف بخود نديده است .
اما معناى اصطلاحى كه اخيرا شايع شده و ماديين نيز در كتب خود طبق همان معنا ايده آليسم را تعريف مىكنند و در اين مقاله هم رعايت همين اصطلاح شده اينست كه ايده يعنى مطلق تصورات ذهنى اعم از حسى و خيالى و عقلى و ايده آليسم يعنى مسلك كسانى كه ايده يا تصويرات ذهنى را اصيل مىدانند يعنى اين تصويرات را صرفا مصنوع خود ذهن مىدانند و بوجود خارجى اين صور در عالم خارج قائل نيستند .
اين مسلك از لحاظ اينكه منكر يك امر بديهى است و جهان خارج را هيچ در هيچ مىداند و اساس سوفيسم نيز بر انكار بديهيات و هيچ در هيچ بودن جهان خارج است در اين مقاله مرادف با سفسطه و نقطه مقابل رئاليسم كه بمعناى اصالت واقعيت است قرار داده شده .
اين نكته ناگفته نماند ماديين با آنكه ايده آليسم را طبق همين اصطلاح اخير كه مرادف با سفسطه است در كتب خود تعريف مىكنند تحولاتى كه اين لغت از عهد افلاطون تا كنون پيدا كرده و معانى گوناگونى كه بخود گرفته ناديده گرفته كليه دانشمندان غير مادى را از قبيل افلاطون و ارسطو و دكارت و كانت و غيرهم ايده آليست مىخوانند و از افلاطون و ارسطو بعنوان دو فيلسوف ايده آليستبزرگ يونان ياد مىكنند و چنين وانمود مىكنند كه انحراف از اصول ماترياليسم به ايده آليسم يعنى سفسطه مىكشاند مثلا دكتر تقى ارانى با آنكه در جزوه ماترياليسم ديالكتيك ايده آليسم را مطابق تعريف فوق تعريف مىكند پس از آنكه عقيده ايده آليست معروف بركلى و عقيده دكارت را در باب خواص اوليه و ثانويه اجسام و عقيده كانت را در ذهنى بودن زمان و مكان نقل مىكند اينطور بگفته خود ادامه مىدهد ٥٦ شرح كليه اقسام ايده آليسم از موضوع مقاله ما خارج و باعث اطاله كلام خواهد شد زيرا ايده آليسم انشعابات بسيار پيدا كرده و هر فيلسوف به خيال خود چيزى بافته و استدلال يا تحقيقى مخصوص بخود كرده و بقول خود دليل جديدى بر اثبات ذهنى بودن عالم پيدا نموده است .
منظور از تذكر اين نكته مناقشه در اصطلاح نيست زيرا هر فيلسوفى حق دارد براى خود اصطلاح خاصى داشته باشد چه مانعى دارد كه ايده آليسم را در مقابل ماترياليسم اصطلاح كنيم و البته در اين صورت ايده آليسم معناى ديگرى غير از اصالت تصور خواهد داد منظور اينست كه اصطلاحات مختلف را نبايد منشاء هو و مغلطه قرار داد .
حقيقت اينست ايده آليسم كه بمعناى اصالت تصور است در مقابل رئاليسم است كه بمعناى اصالت واقع مىباشد و ايده آليست كسى است كه جهان خارج از ظرف ذهن را منكر است مانند پروتوگوراس و گورگياس از قدماى يونان و بركلى و شوپنهاور از متاخرين اروپا و اما الهى يا روحى بودن ربطى به ايده آليسم ندارد ما با آنكه تمام اصول ايدهآليستى را باطل مىكنيم و هيچ نوع اصالتى براى ذهن قائل نيستيم با يك نظر واقع بينى عقايد الهى و روحى خود را با دلائل محكم اثبات مىكنيم .
ره آليسم
ره آليسم اين كلمه نيز كه از رئل كه بمعناى واقع است مشتق شده در طول تاريخ بمعناى مختلفى استعمال شده:
الف- در فلسفه اسكولاستيك كه به فلسفه اصحاب مدرسه معروف است در ميان اصحاب مدرسه در قرون وسطى يگانه مبحثى كه شغل شاغل آنها محسوب مىشد و جدال عظيمى بر پا نموده بود مبحث وجود كلى بود كه آيا كلى مثل انسان موجود است يا نه و بر فرض وجود آيا وجودش در ذهن است يا در خارج و آيا در خارج وجود مستقل دارد يا نه .
كسانى را كه براى كلى واقعيت مستقل از افراد قائل بودند رئاليستيا واقعيون مىگفتند و كسانى كه هيچ نحو وجودى براى كلى نه در خارج و نه در ذهن قائل نبودند و كلى را فقط لفظ خالى مىدانستند نوميناليستيا اسميون مىگفتند دسته سومى نيز بودند كه براى كلى وجود ذهنى و وجود خارجى در ضمن افراد قائل بودند و آنها را ايده آليستيا تصوريون مىگفتند .