دستگاه طبيعت و دستگاه نفسانيات در ساختمان وجودى انسان
(در ساختمان وجودى انسان و هر حيوانى دو قسمت ديده مى شود دستگاه طبيعت دستگاه نفسانيات
حيوان از طرفى داراى جهازات بدنى و طبيعى از قبيل جهازات تنفس و تغذيه و توليد مثل و غيره است كه هر يك از آنها اعمال ويژه اى را در وجود موجود زنده با طرز شگفتانگيزى انجام ميدهند كه در كتب تشريح و فيزيولوژى حيوانى مسطور است و از طرف ديگر مجهز به دستگاه شعور و انديشه و ميل و لذت و اراده و خواهش است كه آن نيز با طرز مخصوصى در كار و فعاليت است و در كتب علم النفس مسطور است
در قسمت اول نباتات با حيوانات كم و بيش شريكند يعنى نباتات نيز داراى جهازات طبيعى از قبيل تنفس و تغذى و توليد مثل هستند و اين جهازات براى بقاء فرد يا بقاء نوع فعاليت مى كنند و همان غايتى را كه جهازات طبيعى حيوانى بنفع حيوان تحصيل مى كنند جهازات نباتى بنفع نبات تحصيل مى كنند با اين فرق كه جهازات نباتى معمولا سادهتر و بسيط تر و جهازات حيوانى مفصل تر و وسيع تر و زيادتر است و قهرا احتياجات بيشترى را براى حيوان توليد مى كند و از طرف ديگر تغذى نبات از موادى است كه معمولا در دسترس وى هست از قبيل هوا و مواد خاكى و رطوبتبخلاف حيوان كه معمولا از مواد نباتى يا حيوانى بايد تغذى كند و اين خود بر احتياجات وجودى حيوان مى افزايد و او را مجبور مى كند كه نقل مكان داده از نقطه هاى دور دست تحصيل غذا نمايد
حيوان در اثر اينكه از طرفى ساختمان وجودى وى وسيعتر و نيازمندي هاى بيشترى دارد و از طرف ديگر ما يحتاج زندگانىاش در دسترس وى نيست ناچار استبراى آنكه قسمت مهم ما يحتاج خود را تحصيل كند به تكاپو و جنبش بپردازد و موادى را كه مورد نيازمندى وى ستبراى استفاده خود آماده سازد
تكاپو و جنبش حيوان براى تحصيل ما يحتاج حيات و آماده ساختن مواد مورد نياز با هدايت و راهنمائى و فعاليت آن قسمت ديگر از ساختمان وجودى حيوان يعنى دستگاه شعور و انديشه و ميل و لذت و اراده انجام مى يابد از اينرو طبيعتحيوانى براى وصول به اهداف و غايات كمالى خود نيازمند بميانجى شدن شعور و ادراك و ميل و لذت و خواهش استبخلاف طبيعت نباتى كه بواسطه وضع مخصوص خود راه تكامل خود را بدون واسطه شدن اين امور طى مى كند
ما در اين مقاله نمى خواهيم وارد كيفيتساختمان طبيعى وجود حيوانات و طرز فعاليت اعضاء و اجزاء بدن حيوانات بشويم و قسمتى از تشريح يا علم وظائف الاعضاء را براى خواننده محترم بيان كنيم و يا اينكه وارد موضوعات علم النفسى بشويم و از غرائز و تمايلات و شعور و ادراك حيوانات و بالاخص انسان صحبتبداريم و البته اين هر دو قسمتبسيار شيرين و دلكش و سودمند است و علماء حيوان شناسى از يك طرف و علماء علم النفس از طرف ديگر تحقيقات بسيار مفيد و سودمندى در هر دو قسمت نموده اند و مخصوصا در قرون اخير پيشرفت هاى فوق العاده و قابل ملاحظه اى در هر دو قسمتحاصل شده و دانشمندان نتيجه زحمات خود را در اختيار عموم علاقهمندان به علم و دانش گذاشته اند و همچنين نمى خواهيم در اينجا وارد اين مبحث فلسفى بشويم كه آيا نفسانيات حيوان جنبه مادى دارد و از خواص معينه تشكيلات مادى بدن حيوان است و يا وجود مستقل دارد و باصطلاح معمول فلسفى جديد آيا اصالتبا روح است يا با ماده يا با هر دو يا با هيچكدام هيچيك از اين قسمتها مربوط به مدعاى اين مقاله نيست
آنچه مربوط به مدعاى اين مقاله است كيفيت ميانجى شدن و واسطه واقع شدن ادراكات حيوان است ميان طبيعتحيوانى و غايات و اهداف آن و البته آن هم نه تمام ادراكات بلكه قسمتى از ادراكات كه ما آنها را ادراكات اعتبارى مى خوانيم و اگر احيانا وارد قسمت هاى ديگر بشويم بر سبيل مقدمه خواهد بود در اينجا تذكر چند نكته لازم است :
١ - همانطورى كه در مقدمه مقاله تذكر داديم اصل كوشش براى حيات قانون عمومى موجودات زنده است و گفتيم كه موجود زنده در يك كوشش دائمى است و آن كوشش به طرف جلب نفع و فرار از زيان متوجه است البته فعاليت و كوشش دائم اختصاص به حيوان ندارد نباتات بلكه جمادات نيز در يك فعاليت دائم هستند چه يك قطره و ذره بيكار نيست و مى توانگفت وجود مساوى با فعاليت است و موجود غير فعال نداريم ولى آنچه بالاختصاص در باره حيوان گفته مى شود يك نوع فعاليت مخصوص است كه از آن به كوشش براى حيات يا كوشش براى بقاء تعبير مى شود يعنى كوشش حيوان در يك جهت و مسير معين است و آن حيات و بقاء خود حيوان است و بتعبير ديگر حيوان در يك فعاليت و كوشش دائمى براى خود است و همه كوشش هاى حيوان گرد يك نقطه مركزى مى چرخند و آن حيات و بقاء خود حيوان است و همين قانون حياتى است كه تنازع بقاء را در حيوانات بوجود آورده است و عن قريب آنجا كه از اصل استخدام سخن به ميان مى آيد بحث مفصلترى در اطراف اين مطلب خواهد شد
٢ - قبلا اشاره كرديم كه حيوان بواسطه وضع خاص ساختمان بدنى و جهازات طبيعى كه دارد نيازمند است كه پاره اى از احتياجات طبيعى خود را با ميانجى شدن انديشه و اراده و ميل و لذت رفع كند بر خلاف نبات كه وضع ساختمان وجوديش طورى است كه نيازمند به ميانجى شدن اين امور نيست اكنون اضافه مى كنيم كه دقت و مطالعه در حال حيوانات اين معنى را مى رساند كه به موازات هر يك از آن احتياجات طبيعى كه نيازمند به وساطت امور نفسانى مزبور است در دستگاه نفسانى وى ميلها و غرائزى تعبيه شده كه حيوان را به طرف رفع نيازمندى طبيعت رهبرى مى كند مثلا حيوان براى رشد و نمو به مواد غذائى احتياج دارد كه از خارج بايد تهيه شود بموازات اين احتياج طبيعى ميل به غذا و لذت از خوردن آن در دستگاه نفسانى وى هست و آن تمايل است كه هيجان آميخته به لذتى در حيوان ايجاد مى كند و حيوان براى ارضاء آن تمايل بجانب غذا حركت مى كند و آنرا در اختيار دستگاه هضم قرار مى دهد و يا آنكه در دستگاه طبيعت وى جهاز ديگرى استبنام جهاز تناسل و اين جهاز بقاء نوع حيوان را تامين مى كند به موازات اين جهاز طبيعى در دستگاه نفسانيات حيوان غريزه و تمايل مخصوصى هستبنام غريزه جنسى و ميل جنسى اين تمايل در موقعى كه جهازات طبيعى آماده انجام دادن وظيفه خود براى بقاء نوع است هيجانى در حيوان پديد مى آورد و حيوان براى آنكه آن تمايل را ارضاء و آن هيجان را تسكين دهد بدنبال عملى كه اين نتيجه را مى دهد ميرود
خلاصه اينكه بموازات احتياجات طبيعتحيوانى يك سلسله تمايلات و غرائز مخصوص در وجود حيوان است كه وجود آن احتياجات را اعلام و حيوان را وادار به تكاپو و جنبش مى نمايد البته نمى خواهيم مدعى شويم كه تمام تمايلاتى كه در وجود حيوان و بالاخص انسان است به ازاء يكى از احتياجات طبيعى است زيرا تمايلاتى در وجود انسان هست كه مبناى طبيعى نمى توان براى آنها پيدا كرد و آن تمايلات نماينده يك احتياجات وجودى ديگرى در انسان است علاوه بر احتياجات طبيعى و هم در مقام بيان اين جهت نيستم كه از تمايلات زيادى كه در وجود حيوان هست كداميك از آنها اصلى و كداميك فرعى است و اساس تمايلات حيوان و بالاخص انسان چيست و شايد در اين مقاله جائى برسد كه در اطراف اين دو قسمت كه از مهمات مسائل علم النفسى و فلسفى است بحث كنيم بلكه مدعاى ما در اينجا اينست كه به ازاء هر يك از احتياجات طبيعى حيوان كه از راه حركت و تكاپو و جنبش حيوان بايد تامين بشود تمايلات و غرائزى هست كه حيوان را وادار و به طرف اعمالى كه نتيجتا آن منظور را مى دهد رهبرى مى كند
٣ - در عين اينكه هر يك از جهازات طبيعى حيوان با تمايل و غريزه و انديشه هاى مربوطه به آن واقعا مرتبط و پيوسته است و بالاخره از همه آنها منظور واحدى تامين مى شود و همه به منزله يك دستگاهند كه براى يك منظور واحد بوجود آمده اند نكته قابل توجه اينست كه طرز فعاليت اين دو قسمت قسمت طبيعى و قسمت نفسانى چنان نمودار ميسازد كه اين دو قسمت مجزا از يكديگرند و هر يك براى خود و براى يك غايت و هدف جداگانه و مختص بخود كار مى كنند و بحسب تصادف نتيجه يكى از اين دو قسمتبنفع ديگرى هم تمام مى شود
شما از انسان عالم صرف نظر كنيد و وضع كودك يا حيوان يا انسان بسيط را مورد مطالعه خود قرار دهيد كودك يا حيوان يا انسان بسيط در دستگاه مربوط به تغذيه وى مثلا احتياج به غذا پيدا مى شود و او بدون آنكه از اين احتياج طبيعى آگاه شود و بداند كه بدن احتياج به بدل ما يتحلل دارد و فايده غذا از لحاظ طبيعى چيستبلكه بدون آنكه از وجود معده و دستگاه هضم و جذب و دفع آگاهى داشته باشد و بدون آنكه توجهى به حيات و بقاء خود داشته باشد فقط احساس مخصوصى در خود مى يابد كه ما نام آنرا گرسنگى مى خوانيم آنگاه ميل به سيرى و لذتى كه از اين راه حاصل مى شود در دستگاه نفسانى وى شروع به فعاليت مى كند و انديشه سير شدن بايد سير بشوم را در وى پديد مى آورد تا بالاخره منجر به اراده و حركاتى در ظاهر بدن كه مظهر آن تمايل و آن انديشه است مى شود و هم چنين وقتى كه بدن آماده انجام اعمالى كه منجر به توليد مثل مى گردد بشود حيوان بدون آنكه از احتياج طبيعى بدن خود آگاه شود و بدون آنكه نتيجه طبيعى عمل خود را كه بقاء نوع استبداند فقط احساس مخصوصى در خود مى يابد و انديشه كارى كه منجر به ارضاء تمايل نفسانى وى است در وى پديد مى آيد تا بالاخره آن تمايل و آن انديشه منجر به انجام اعمال مخصوص مى شود حيوان در افعال خود كه از روى قصد و اراده انجام مى دهد منظور و مقصود دارد ولى آن منظورى كه در شعور حيوان منعكس مى شود غايت طبيعى افعال نيستبلكه كسب لذت و ارضاء تمايلات است
حيوان بلكه انسان در افعال قصدى و ارادى خود صرفا مطيع تمايلات و عواطف و احساسات درونى خويش است و كار هايى كه در طبيعت و براى رسيدن طبيعتبه مقصد و هدف خويش انجام مى دهد از راه اطاعت تمايلات درونى خود و براى وصول بلذات نفسانى خود انجام مى دهد