بخش پنجم : كرامات كريمه اهل بيت (عليه السلام)
از آنجا كه فاطمه معصومه (سلام الله عليها) از خانداني است كه در زيارت جامعه خطاب به ايشان آمده است : " عادَتْكُمْ الْاِحْسانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ "(٦٠) كرامات و عنايات آستان مقدّسش فراوان و شامل حال خاص و عام بوده است : از بزرگاني همچون ملّاصدرا و آية الله بروجردي گرفته تا آن مسلمان عاشقي كه از دور افتاده ترين كشور اسلامي به عشق زيارت و به اميد عنايت به حريم قدس او راه يافته ، همگي را مورد عنايت كريمانه خود قرار داده است ؛ ولي با كمال تأسف اين كرامات تا كنون ثبت و ضبط نشده است ، ما هم نمونه هايي برگزيده از كرامات آن حضرت را در اينجا مي آوريم ؛ به اميد آن كه مجموع كرامات آن حضرت در اثري مستقل گردآوري شود.
كراماتي به نقل از آية الله العظمي اراكي رحمة الله :
ايشان درباره خودشان فرمودند : " دستم ورم مي كرد و پوست آن ترك بر مي داشت به طوري كه نمي توانستم وضو بگيرم و ناچار بودم براي نماز تيمم كنم و معالجات هم بي اثر بود تا اينكه به حضرت معصومه (سلام الله عليها) متوسل شدم و به من الهام شد كه دستكش بدست كنم ، همين كار را كردم ؛ دستم خوب شد ".
ايشان فرمودند : " آقا حسن احتشام ( فرزند مرحوم سيد جعفر احتشام كه هر دو از منبري هاي قم بودند ) نقل مي كرد از آ شيخ ابراهيم صاحب الزماني تبريزي ( كه مرد با اخلاصي بود ) كه من شبي در خواب ديدم بحرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است براي اينكه فاطمه زهرا (عليه السلام) و حضرت معصومه (سلام الله عليها) در سر ضريح خلوت كرده اند و كسي را راه نمي دهند. من گفتم : مادرم سيّده است و من محرم هستم ، به من اجازه دادند ، رفتم ديدم كه بله اين دو نشسته اند و در بالاي ضريح با هم صحبت مي كنند از جمله صحبت ها اين بود كه حضرت معصومه (سلام الله عليها) به حضرت زهرا (عليه السلام) عرض كرد : حاج سيد جعفر احتشام براي من مدحي گفته است و ظاهراً آن مدح را براي حضرت مي خواند. آشيخ ابراهيم اين خواب را در جلسه دوره اي اهل منبر كه حاج سيد جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مي كند ؛ حاج احتشام مي گويد : از آن شعرها چيزي يادت هست ؟ گفت : بله در آخر شعر داشت ( دخت موسي بن جعفر ) تا اين را گفت ، حاج احتشام شروع كرد بگريه كردن و گفت : بله توي اشعار من اين كلمه است". " حاج سيد جعفر احتشام منبري با حالي بود و موقع روضه خواندن خودش هم گريه مي كرد و بكّاء بود و بسيار گريه مي كرد ". آقا حسن احتشام فرزند ايشان مي گويد :" به ايشان گفتيم شما در آخر شعرتان يك تخلّصي داشته باشيد مانند ساير شعرا " ، قبول نكرد تا با اصرار اين شعر را گفت : اي فاطمه بجان عزيز برادرت براحتشام لطف نما قصر اخضري ايشان گفت : " قصر اخضر را لطف كردند". گفتم "چطور ؟" گفت : " همانجا كه آقاي مرعشي رحمه الله سجاده مي انداختند ، آنجا را گچ كاري كردند و سنگ مرمر سبز رنگ قرار دادند ، و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است اين بود قصر اخضري كه به ايشان عطا شد".
* آقاي حاج شيخ حسن علي تهراني رحمه الله ( جدّ مادري آقاي مرواريد ) كه از علماء بزرگ و شاگردان فاضل ميرزاي شيرازي محسوب مي شدند و حدود ٥٠ سال در نجف به تحصيل علوم اشتغال داشتند ، ايشان برادري داشت بنام حاج حسين علي شال فروش كه ا زتجار بازار بوده درتمام مدّتي كه حاج شيخ مشغول تحصيل بودند ايشان ماهي ٥٠ تومان به او شهريه مي داد تا اينكه برادر تاجر فوت مي كند و جنازه او را به قم حمل مي كنند و در آنجا دفن مي نمايند حاج شيخ حسن علي ( كه در اواخر عمر در مشهد ساكن بودند) تلگرافي از فوت برادر مطلع مي شود ، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض مي كنند : " من خدمت برادرم را يكبار هم نتوانستم جبران نمايم جز همين كه بيايم اينجا و از شما خواهش كنم كه به خواهرتان حضرت معصومه (سلام الله عليها) سفارش ايشان را بفرماييد : تا كمك كاري ، بكند از برادرم ". همان شب يكي از تجاركه از قضيه اطلاع نداشت خواب مي بيند كه به حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) مشرف شده و آنجا مي گويند : كه حضرت رضا (عليه السلام) هم به قم تشريف آوردند : يكي جهت زيارت خواهرشان ، و يكي جهت سفارش برادر حاج شيخ حسنعلي به حضرت معصومه (سلام الله عليها) او معناي خواب را نمي فهمد و آن را با حاج شيخ حسنعلي در ميان مي گذارد و ايشان مي فرمايند : " همان شب كه شما خواب ديدي من ( در رابطه با برادرم ) به حضرت رضا متوسل شدم و اين خواب شما درست است ". " مرحوم آقا سيد محمد تقي خوانساري پس از شنيدن اين خواب فرمود :
از اين خواب استفاده مي شود كه قم در حريم حضرت معصومه (سلام الله عليها) است ؛ بايد حضرت امام رضا (عليه السلام) به قم تشريف فرما شوند و سفارش برادر حاج شيخ حسنعلي را به حضرت بفرمايند و الّا خود حضرت امام رضا (عليه السلام) مستقيما ًً در كار مداخله نمي كند چون اين در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در اين محيط نمي شود
جلال و جبروت فاطمه زهرا (عليه السلام) :
آقاي شيخ عبدالله موسياني
نقل فرمودند به اين كه حضرت آية الله مرعشي نجفي به طلّاب مي فرمود : " علّت آمدن من به قم اين بود كه پدر آسيد محمود مرعشي نجفي ( كه از زهّاد و عبّاد معروف بود ) چهل شب در حرم حضرت امير (عليه السلام) بيتوته نمود كه آن حضرت را ببيند ، شبي در ( حال مكاشفه ) حضرت را ديده بود كه به ايشان مي فرمايد : سيد محمود چه مي خواهي ؟عرض مي كند : مي خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء (عليه السلام) كجاست ؟ تا آن را زيارت كنم حضرت فرموده بود : من كه نمي توانم " بر خلاف وصيت آن حضرت" ، قبر او را معلوم كنم عرض كرد : پس من هنگام زيارت چكنم ؟ حضرت فرمود : خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه (عليه السلام) را به فاطمه معصومه (سلام الله عليها) عنايت فرموده است ، هر كس بخواهد ثواب زيارت حضرت زهرا (عليه السلام) را درك كند به زيارت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) برود. آية الله مرعشي مي فرمودند : پدرم مرا سفارش مي كرد كه من قادر به زيارت ايشان نيستم امّا تو به زيارت آن حضرت برو ، لذا من به خاطر همين سفارش، براي زيارت فاطمه معصومه (سلام الله عليها) و ثامن الأئمّه (عليه السلام) آمدم و به اصرار مؤسس حوزه علميه قم ، حضرت آية الله حائري در قم ماندگار شدم. آية الله مرعشي در آن زمان مي فرمودند : " شصت سال است كه هر روز من اوّل زائر حضرتم " .
عنايت حضرت به زوّ ار مرقدش :
آقاي شيخ عبدالله موسياني نقل كردند از حضرت آية الله مرعشي نجفي " كه شب زمستاني بود كه من دچار بي خوابي شدم ؛ خواستم حرم بروم ، ديدم بي موقع است ، آمدم خوابيدم و دست خود را زير سرم گذاشتم كه اگر خوابم برد خواب نمانم ، در عالم خواب ديدم خانمي وارد اطاق شد " كه قيافه او را به خوبي ديدم ولي آن را توصيف نمي كنم " به من فرمود : سيّد شهاب! بلند شو و به حرم برو ؛ عدّه اي از زوّ ار من پشت در حرم از سرما هلاك مي شوند ، آنها را نجات بده. ايشان مي فرمايند : من به طرف حرم راه افتادم ، ديدم پشت در شمالي حرم (طرف ميدان آستانه) عدّه اي زوّار اهل پاكستان يا هندوستان ( با آن لباسهاي مخصوص خودشان ) در اثر سردي هوا پشت در حرم دارند به خود مي لرزند ، در را زدم ، حاج آقا حبيب ( كه جزء خدّام حضرت بود ) با اصرار من در را باز كرد ، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و در كنار ضريح آن حضرت به زيارت و عرض ادب پرداختند ؛ من هم آب خواستم و براي نماز شب و تهجّد وضو ساختم " .