پيشگفتار
بسمه تعالی پيشگفتار پرچمدار هدايت علمی جهان تشيع يكی از فرزانگان جهان معاصر بر آن است كه بعد از كتب آسمانی شريفترين و مفيدترين كتابها، بيوگرافی و شرح حال بزرگان علم و ادب است.
پژوهشگر ديگری عقيده دارد: نوشتن زندگی نامه مردان بزرگ، همواره كاری بس مشكل است. ليكن نوشتن زندگينامه مقدسين به گونه ای كه حقايق و واقعيات به درستی بيان شود، كاری است محال و ناممكن.
با اعتقاد به گفته نخست و با پذيرش مشكلات سخن دوم است كه اينك نگارنده به نوشتن مطالبی پيرامون زندگينامه امام صادقعليهالسلام
دست می يازد و شخصيت والای او كه كلام در بيانش به ناتوانی درمی ماند، مبارزاتش، كه راهگشای رزمندگان تشيع راستين، در همه زمانها و مكانها است و مكتب فكری و عقيدتی اش كه بنيانگزار پايه های مذهبی هميشه پويا و هميشه زنده است، به اين اميد كه پرتوی از انوار قدسی آن وجود مبارك بر اين قلم بتابد و نگارنده را چنان ياری دهد كه اگر در پيشگاه آن گرامی پاك معصوم به جسارت نوشتن دل قوی داشته است، باری در برابر وجدان خويش كه به تمامی از تسليم و خاكساری سرشار است شرمسار نگردد.
اگر پذيرفته باشيم كه زندگی نامه ها پس از كتب آسمانی شريفترين و مفيدترين كتابها هستند، آنچه نگارنده را اميدوار و قوی دل می دارد اين نكته است كه اكنون سخن از زندگی نامه وجود گرامی شخصيت مقدسی در ميان است كه زندگی او سراسر با كتاب آسمانی قرآن پاك آنچنان عجين و درآميخته است كه گويی بر هر لحظه آن پرتوی از آيات اين كتاب شريف، برتابيده است و وجود او تجسم عينی آيات الهی است.
آری، هنگامی كه از امام صادقعليهالسلام
سخن در ميان است ديگر تنها شرح و بيان يك زندگی نامه ساده نيست، بلكه سخن از قرآن خدايی، سخن از اسلام محمدیصلیاللهعليهوآلهوسلم
، سخن از تشيع علویعليهالسلام
و سخن از مكتب پربار جعفریعليهالسلام
است و در نتيجه سخن از تاريخ سراسر مبارزه و ايثار تشيع خونباری است كه صفحه، صفحه آن را چون شهيدان شاهد و شاهدان شهيد تابناك می سازد، تاريخی كه برگ برگ آن نمايشگر تلاش و مجاهدت، ايثار و فداكاری، جانبازی و پاكبازی و از خود گذشتن برای تقرب به خداست.
تاريخی كه در بستر زلال و خروشان آن انسانهايی راستين دوره به دوره و زمانه به زمانه برخاسته اند تا كشتی شكسته جامعه بشری را در دريای متلاطم زندگی اين جهانی به ساحل آرام نجات و رستگاری آن جهانی، رهنمون گردند، خود همچون شمع سراپا بسوزند و آب بشوند تا محفل دوستان و حتی دشمنان را روشن و باصفا سازند، دوستان را گرمای عشق و توانايی دهند و دشمنان را نور بينايی و دانايی بخشند.
ششمين اختر تابناك آسمان ولايت و امامت، امام جعفر بن محمد الصادقعليهالسلام
سرسلسله ای از تبار اين گونه پاكان است كه در دوست و دشمن آفتاب گونه به يكسان می تابيد، منتهی از آن سرچشمه فياض نور و ايثار و ايمان سرشار، هر كس به قدر خود بهره برمی گرفت و خوشه می چيد.
امام صادقعليهالسلام
كه با بنيانگزاری اصول مذهب جعفری، عنوان رئيس مذهب و پايه گذار فقه آل محمدصلیاللهعليهوآلهوسلم
را به حق شايسته و زيبنده خود ساخته است، از زمان جوانی در دوران حيات پدر ارجمندش و پيش از آن كه خود عهده دار امامت گردد تا آخرين روز حيات رنج آميز و سرشار از درد وايذاء و شكنجه اش، همواره روشنگر محافل علم و ايمان بود و عقايد عالمانه اش كه از ايمان الهی سرچشمه می گرفت تا امروز الهام بخش و حركت آفرين خيل پيروان مخلص و برگزيده اهلبيت عصمت و فضيلت است و از اين پس تا رستاخيز مهدی (عج) نيز، همچنان پرتوافشان و سازنده انسانها خواهد بود.
آری، او بود كه دنيای جهل و نادانی گسترده بر زمان خلفای اموی و عباسی، و حاكم بر مكانهای تحت سيطره آنان را با تابش افكار آسمانی و الهی اش و با انوار دانش بیپايانش كه بر تمامی رشته های علوم زمان خود پرتو افكنده بود روشن و منور ساخت. و درخشان تر و برجسته تر از همه فروع تابناك بی شمار و شاخ و برگهای موفور و پربار بر اصول ثابت احكام الهی مترتب ساخت كه در هر عصر و زمانه با هر خصوصيتی كه در هر دوره رخ نمايد، روشنگر راه راهروان اسلام و قرآن در همان دوره گردد و پاسخگوی مشكلاتی باشد كه احكام ثابت الهی، پرداختن به جزئيات آن را لازم ندانسته است.
ليكن جامعه بشری از آگاهی بر آنها، نه تنها بی نياز نيست كه پويايی جامعه بدانها وابسته است.
بدين گونه آن امام و پيشوای صديق كه تربيت يافته خاندان وحی و پرورده گلستان نبوت و رنگ و عطر يافته بوستان ولايت و برخاسته از گلزار امامت و وصايت بود، هزاران نفر را در مكتب تربيتی خود دانش آموخت و در طول تاريخ اسلام پرچم هدايت علمی جهان تشيع را بر دوش خود كشيد تا سرگردانان واحه ظلمت و حيرت زدگان وادی جهالت در سايه روحنواز وجانپرور آن به سر منزل نيكبختی و رستگاری هدايت شوند.
اينسان است كه بخش عظيمی از رسالت و تعهدی را كه اسلام برای نيكبختی و بهروزی اين جهان و سعادت و رستگاری آن جهانی بشر به عهده دارد، امام صادقعليهالسلام
بر عهده خويش گرفته و به انجام رسانده است.
مؤسس دانشگاه جعفری امام صادقعليهالسلام
پايه گذار دانشگاه بزرگ جعفری در مدينه است، دانشگاهی كه بی هيچ تعصب و جزم انديشی، به راستی می توان گفت در تاريخ اسلام نظير آن با ويژگيهايی كه داشت، ديگر هرگز ديده نشد و در دانشكده های متعدد آن، هزاران تن، در رشته های گوناگون علوم اسلامی، و فنون و دانشهای روز آن زمان به آموزش و فراگيری مشغول بودند.
تنها در رشته فقه و معارف انسانی، صدها نفر در مسجد كوفه به گفته های پيشوای دلبند خويش، گوش جان می سپردند و گفتارهای استاد ارجمند را تكرار می كردند و بر روی آن به دقت و بررسی می پرداختند. در آن دوران در هر محفل علمی نه تنها دانشجويان تشنه و نيازمند آموزش، كه حتی دانشمندان قادر به آموختن و آموزگاری نيز ندای قال الباقر و قال الصادق سر می دادند، و بدين گونه به سخنان خود اعتبار و ارزش بی چون و چرا و ترديدناپذير می بخشيدند، زيرا كه تنها منبع ارجمند و مستند ارزشمند آنان و تنها پشتوانه گفتارهای علمی شان، گفته ها و ارشادات و توجيهات و توضيحات علمی آن بزرگ زمان و يگانه دوران و پدر ارجمند آن امام، شكافنده علوم و دانشها بود و بس.
او پايه گزار و تنظيم كننده رشته های مختلف حديث ودرايت است كه قدر و قيمت و اعتبار و منزلت شيعيان را با احاديث و مراتب پرمنزلت آن بالا برد. چنان كه در همان يك دوره، بيش از ۴ هزار دانش پژوه و دانشمند از پيشگاه امام در اين رشته كسب علم و دانش كرده و به نقل روايت پرداخته اند.
برای درك عظمت گوشه ای از آن دانشگاه بی همتای اسلامی كافی است گفته شود، اصول چهارصدگانه حديث و معارف اسلامی كه تنها منبع اصلی و اصيل كتابهای معتبر چهارگانه كافی شيخ كلينی، من لا يحضره الفقيه ابن بابويه، تهذيب و استبصار شيخ طوسی قرار گرفته، محصول مستقيم شاگردان با كفايت امام صادقعليهالسلام
بوده است.
آری، در مكتب پربار امام، شاگردان برجسته ای همچون: أبان بن تغلب، محمد بن مسلم وزرارة بن اعين پرورش يافتند كه نخستين اينان بيش از سی هزار حديث، و دومينشان بيش از شانزده هزار حديث از امام صادق وبيش از سی هزار حديث از پدر بزرگوارش امام محمد باقر نقل كرده اند.
در ديگر رشته های علوم و فنون و معارف نيز شاگردانی چون: جابر بن حيان ثقفی، و هشام بن حكم تربيت يافته اند كه هر دو از پايه گذاران دانش شيمی و علم كلام به شمار می روند و نيز از ديگر شاگردان نامدار امام می توان و بايد به: هشام كلبی نسابه، مؤمن طاق و حريز اشاره كرد، و از رجال نام آور برخاسته از آن مكتب نيز می توان سفيان ثوری، ابوحنيفه، قاضی سكونی، قاضی ابوالبختری و... را نام برد.
ما در اين مجموعه كوشيده ايم بخشی از حيات، تلاش و كوشش اين امام همام و آن فرزانه فريد را نشان دهيم تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد. توفيق نهايی فقط از اوست. ولادت با سعادت همزمان با ولادت رسول اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
هفدهم ماه ربيع الاول به سال هشتاد و سه هجری (آغاز قرن هشتم ميلادی) در دودمان رسالت و نبوت، نوزادی از سلاله ی پاك رسالت و از صلب امام باقرعليهالسلام
پيشوای پنجم شيعيان جهان، قدم به عرصه حيات گذاشت و جهانی از صفا و نورانيت و علم و دانش را به دوستداران خود به ارمغان آورد و منشأ تحولات و دگرگونيهايی در جهان اسلام و فضيلت و دنيای معنويت و انسانيت گرديد.
او ۱۵ سال تحت تربيت نيای بزرگش امام سجادعليهالسلام
زينت سالكان راه حقيقت و معرفت، به سر برد و ۱۹ سال پس از آن تحت توجهات پدر عاليقدرش امام باقرعليهالسلام
قرار گرفت و در محيط مدينه، خاندان وحی و قرآن رشد و نما و كسب فضيلت و معرفت آغاز نمود و اين دوران ارزنده، بهترين و عاليترين فرصت و موقعيت به شمار می آمد و به اين كودك جوياگر امكان می داد كه در چنين مدرسه عالی و مكتب رحمانی، گام سپارد و علم و دانش و فضيلت و معرفت الهی كسب نمايد.
مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر، از شيفتگان مقام ولايت و عصمت و يكی از بانوان با فضليت و قدس و تقوی بود كه بعدها پسرش، كه هرگز اغراق و تعصب در كلام او وجود نداشت، در وصف آن بانوی پر فضيلت می گويد: او از بانوان پرهيزكار و باتقوا و با ايمان و نيكوكار بود و خداوند به نيكوكاران پاداش شايسته عنايت خواهد كرد.
جلالت قدر و منزلت و اعتبار آن بانو در حدی بوده است كه گاهی امام را با مادرش تعريف و توصيف می نمودند و از امام به عنوان ابن المكرمة (فرزند بانوی بزرگوار) تعبير می آوردند.
محيط تربيت او از آغاز طفوليت شاهد و نظاره گر رفت و آمد و تردد دانش جويان و فضيلت پژوهان به منزل جد بزرگوارش امام سجادعليهالسلام
و پدر گرانقدرش امام باقرعليهالسلام
است و او در اين رفت و آمدها تماشاگر بحثها و گفتگوهای علمی و فقهی آنان در زمينه های مختلف علوم اسلامی است.
از آغاز طفوليت، تارهای گوش و صفحات پاك قلب او، با انوار علم و دانش و فضليت آشنايی ومؤانست پيدا می كند، شب زنده داريها و سجده های طولانی، زينت عبادت كنندگان، اثر خاصی در روحيه او باقی گذارده بود، به حدی كه هنوز به حد بلوغ و رشد كامل جسمانی نرسيده است كه عاشق و دلباخته عبادت و اطاعت الهی بود، تا بدين وسيله بيشتر رضايت معبود و خشنودی پروردگار خود را فراهم آورد.
آن قدر خود را در اين باره به مشقت و تعب می افكند كه مورد نهی و جلوگيری پدر قرار می گرفت. خود امام چنين نقل می كند كه: من نوجوانی بودم و در عبادتهای مستحب، بسيار كوشا وجدی بودم. پدرم به من فرمود: فرزندم! با توجه به سن و سال تو، از اين عمل كمتر كن. وقتی بنده ای محبوب خدا باشد، خدا با عمل كم هم از او راضی می شود.
كودكی او با رشد سريع همراه با كسب علم وحديث نبویصلیاللهعليهوآلهوسلم
و تفسير و شرح آيات پيش می رفت.
دوران كودكی او، مقارن اوج قدرت امويان، تثبيت نهايی قدرت اداری آنان، و عاری از شور و فعاليت مذهبی بوده است و احتمال قوی وجود دارد كه چنين محيطی در زندگی يك كودك چهارده ساله، در انديشه و شخصيت و زيربنای فكری و علمی او تأثير خاصی گذاشته و آينده كار او را به جهت مشخص و معينی ارشاد و هدايت كرده باشد.
عنفوان جوانی با رحلت امام زين العابدينعليهالسلام
، جعفر صادقعليهالسلام
وارد عنفوان جوانی می گردد و در حدود ۲۳ سال از عنفوان عمرش تحت ارشاد پدر عاليقدرش سپری می گردد.
در طول اين سالها امام تلاشها و رنجها و كوششهای پدر را در راه تثبيت اصول امامت، مشاهده می كند و به عنوان بزرگترين پسر خانواده در همه ی اين فعاليتها شركت می جويد تا در سن ۳۷ سالگی، شاهد رحلت پدر گرانقدرش می گردد.
امامت او مقام پيشوايی و امامت كه بر اساس اصل نص و تصريح پيشوای قبلی و علم امام، صورت می پذيرد در وجود امام صادقعليهالسلام
جمع بود. از اين رو امامت او در يكی از حساس ترين دورانهای تاريخ اسلامی (حساس هم از جنبه های مذهبی و آئينی، و هم از جنبه های سياسی و اجتماعی) منطبق بود. تبيين و تشريح نوشتارهای اعتقادی كه گروهها برای تركيب جماعت اسلامی خود فعاليت می كردند در اين دوره واقع شد.
بسياری از حوادث تاريخ ساز نهضتهای خشونت آميز، نتايج فعاليت زير زمينی و تلاشهای انقلابی بود، موضع گيريهای سازشكارانه اهل الحديث ومرجئه در زمينه های فوق، همه در اين دوره بود. وجود اين اوضاع پيچيده و چند بعدی، راه و روش امامت امام صادقعليهالسلام
را تسهيل نمود، به حدی كه آن موقعيت و امكانات برای پدر و جد بزرگوارش امام زين العابدين با وجود آن امكانات شهادت و اسارت، امكان پذير نبود.
در آن دوران فترت، امامت و پيشوايی فكری و معنوی امام به درجه ای از تعالی و پيشرفت رسيد كه تا آن روز، صورت نگرفته بود. درست است كه اكثر شيعيان به دسته های انقلابی و افراطی پيوسته بودند، ولی راه امامت و رهبری هم مشخص و مجسم گرديده و به اصطلاح به جا افتاده بود و خط مشی كلی آن مشخص و ترسيم گرديده بود.
اوضاع اجتماعی عصر امامعليهالسلام
بررسی اوضاع اجتماعی و شرايط زمانی آن دوران، از هر نظر قابل مطالعه و بررسی است كه به عنوان آشنايی كامل بيشتر با محيط آن روز، نظرات جمعی از دانشمندان را در اين باره مورد استفاده قرار می دهيم:
۱. استاد شهيد مرتضی مطهری كه يكی از اسلام شناسان و از محققين عصر اخير می باشد، در اين باره می نويسد: دوران زندگی امام صادقعليهالسلام
در عصر و زمانی واقع شد كه علاوه بر حوادث سياسی، يك سلسله عوامل اجتماعی و پيچيدگيها و ابهام های فكری و روحی پيدا شده بود.
لازمه اش اين بود كه امام صادق جهاد خود را در اين جبهه ها آغاز كند، مقتضيات زمانی امام صادقعليهالسلام
كه در نيمه اول قرن دوم می زيست، با زمان سيد الشهداءعليهالسلام
كه در نيمه نخستين قرن اول بود، خيلی فرق داشت.
در نيمه قرن اول، در داخل كشورهای اسلامی برای مردانی كه می خواستند به اسلام خدمت كنند، يك جبهه بيشتر وجود نداشت و آن جبهه مبارزه با دستگاه فاسد خلافت بود. ساير جبهه ها هنوز بوجود نيامده بود و يا اگر بوجود آمده بود، چندان اهميتی پيدا نكرده بود. حوادث عالم اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و از لحاظ روحی و فكری هنوز به بساطت و سادگی صدر اسلام زندگی می كردند.
اما بعدها و در زمانهای بعد، تدريجا به علل مختلف جبهه های مختلف ديگری بوجود آمد. جبهه های علمی و فكری و فرهنگی عظيم در ميان مسلمانان آغاز شد. نحله ها و مذاهب در اصول و فروع دين، پيدا شدند.
وی سپس می افزايد: در تاريخ زندگی امام صادقعليهالسلام
، يك جا می بينيم زنادقه و دهريون از قبيل: ابن ابی العوجاء وابوشاكر ديصانی و حتی ابن مقفع با آن حضرت محاجه می كنند، و در جای ديگر اكابر معتزله از قبيل ك عمرو بن عبيد، و واصل بن عطاء در مسائل الهی با وی به گفتگو می نشينند و در جای ديگر فقهای بزرگ آن عصر، مانند: ابوحنيفه و مالك، معاصر امام صادقعليهالسلام
و هر دو از محضر امام استفاده می كنند.
شافعی و احمد بن حنبل شاگردان آن حضرتند. و در جای ديگر متصوفه به حضور آن حضرت، رفت و آمد و سؤال و جواب می كردند و... خلاصه آنكه زمان امام صادقعليهالسلام
دوران برخورد عقائد و افكار بود و ضرورت ايجاب می كرد امام سعی و كوشش خود را در اين صحنه و جبهه قرار دهد.