زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)0%

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام) نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
گروه: امام صادق علیه السلام

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)

نویسنده: عبدالرحيم عقيقى بخشايشى
ناشرین: 14 نور پاک
گروه:

مشاهدات: 8337
دانلود: 3252

توضیحات:

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 94 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8337 / دانلود: 3252
اندازه اندازه اندازه
زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)

زندگی نامه امام جعفر صادق (علیه السلام)

نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
فارسی

عدم پذيرش قيادت سياسی

در مورد عدم اجابت دعوت زيد و ديگر قيام كنندگان علوی كه بارها پيش آمده بود كه رهبری قيام را بپذيرند به نظر می رسيد كه امام صادقعليه‌السلام آن صرافت و صداقت و آن همفكری و هم رأيی كافی را در آنان مشاهده نكرده است و با روش آنان كاملا موافق نبوده است.

و خط فكری آنها مورد پسند و تأييد كامل پيشوای معصوم ما قرار نگرفته است. چون در تاريخ می خوانيم آنان به منظور جلب پشتيبانی مردم و توده ها پاره ای از اعتقادات آنان را پذيرفته و اصل غير معقول تقدم مفضول بر فاضل را در امر خلافت گردن نهاده بودند و در مسائل فرعی از و اصل بن عطاء معتزلی پيروی می كردند امر به معروف و نهی از منكر را با إعمال زور اعتقاد داشته اند و از برنامه قيام به سيف پيروی می كردند.

و پذيرش دعوت آنان التزام به چنين تبعات وآثار را نيز همراه داشته است. و از سوی ديگر در ميان پيروان راستين خويش كه اقليتی را تشكيل می دادند نيز آن استعداد و زمينه لازم را مشاهده نمی فرمودند كه كفايت امور را بنمايد.

از آنرو در آن شرايط خاص تاريخی وظيفه خويش تشخيص می داد كه همت به بسط علوم و دانش و سعی و كوشش بر تأمين زمينه انقلاب اصيل اسلامی در آينده نمايد تا شاگردان و مبلغين ارزنده ای را تربيت كند كه هر كدام بتواند بخش مهمی از تغذيه فكری و سياسی كشور اسلامی را به عهده بگيرد.

امام صادقعليه‌السلام بالعيان مشاهده می كرد كه پايداری و تكامل هر انقلاب و پيشرفت هر نهضتی، آمادگی فكری و پايگاه علمی و زمينه سازی بنيادی را لازم دارد و بدون آن هرگونه انقلاب و نهضت پايداری ندارد از اينرو امام به تقويت اين پايگاه همت گماشت و به تربيت شاگردان و دانشجويان تلاش مصروف ساخت تا زعامت فكری و روحی مردم را رهبری و ارشاد نمايد.

بر همين اساس و روی همين تز و برنامه الهی بود كه او آغازگر حركت علمی و نهضت فكری مسلمانان گرديد و دانشگاهی به وجود آورد كه دانشجويان و طالبان علوم را از هر سو به خود جلب می نمود و در مهد تربيت خود برای سازندگی جامعه آينده افرادی تربيت و آماده می ساخت. برنامه زيد برادر زاده اش امر به معروف و نهی از منكر بود، هر چند كه مستلزم إعمال زور هم باشد. او توسل به شمشير را در راه احقاق حق ضروری می شمرد.

زيد اين چنين درك كرده بود كه در راه حكومت بر توده ها بايد از عقيده ء عمومی آنان پشتيبانی كرد از اين رو با اعلام پذيرش ابوبكر وعمر به عنوان خليفه قانونی منتخب مردم، بر مبنای امامت مفضول بر فاضل و نيز حمايت از معتزله ومحدثين مدينه و كوفه برخوردار بود. امام ششم، آشكارا امتيازات زيد را منكر نشد ولی هرگز عمليات او را نپذيرفت و اعتراضاتی نيز به عمل آورد شيعيان غيور و متعصب او را رها كردند و بيعت خود را با امام صادقعليه‌السلام تجديد كردند.

قيام زيد

در ماه صفر ۱۲۲ در عهد هشام بن عبد الملك صورت گرفت و با شكست روبرو گرديد. بسياری از پيروان او قتل عام گرديدند.

يحيی پسر زيد دنباله ی فعاليت پدر را گرفت و به منظور نجات و پيروزی هواداران مهاجر كوفی شيعه كه حجاج و ديگر امرای اموی عراق آنان را به خراسان تبعيد كرده بودند به اين استان دور دست رفت ولی او نيز به سال ۱۲۵ هجری پس از سه سال مبارزه و تلاش، به همان سرنوشت پدر مبتلا گرديد.

روش سلبی و منفی امامعليه‌السلام مبارزه با ستمگران و ظالمين و متعديان به حقوق اجتماعی مردم بود. او هرگز اعتماد وركونی به ظالمين و ستمگران و تعدی پيشگان نداشت و هرگز ألفت و موانستی بين او و ستمگران وجود نداشت از اينرو وجود او هميشه در معرض خطر و تصادم و برخورد بود هميشه بين او و حكومت وقت بر خورد اصولی و مكتبی وجود داشت نه حكومت می توانست تنازل كند و تن به آراء او بدهد و محبت او را جلب كند و نه او علاقه ای به ايجاد چنين روابط و محبتها و دوستی ها داشت.

او چگونه می توانست با حكومت وقت اموی يا عباسی سر سازش داشته باشد كه با چشم خود می ديد دهها نفر از عموزادگان و فاميل و علويان در مقابل چشمان نظاره گر او در راه حمايت از مكتب كشته می شوند و زندانها و سلولهای انفرادی از وجود مخالفان انباشته می گردد، قرآن از معاونت ستمگران نهی می كند و پيامبر بزرگوار اسلام و اوليای دين به شدت تحذير و جلوگيری به عمل می آوردند.

روش منفی و سلبی سياست و راه و رسم اهل بيت عصمتعليه‌السلام در مقابله با ستمگران، مبارزه است تا حدودی كه می توانستند و اگر امكان عملی نداشتند اصل تحريم همكاری و مساعدت و عدم اعتماد و پشتيبانی و كمك به آنان را پيش می گرفتند.

اين حديث به صورت متواتر از آن معصوم پاك به ما رسيده است كه در اين باره می فرمايد: من حاضر نيستم حتی گره ای از آنان را بگشايم يا دهان مشك آنان را ببندم يا قلم آنان را بتراشم ستمگران و پشتيبانان ستمگران در طبقات متراكم آتش قرار می گيرند تا لحظاتی كه خداوند از حكم بندگان فراغت پيدا كند.(۱۴)

او هميشه از مرافعه و بردن قضاوت پيش حكام و داوران منصوب از ناحيه آنان منع و جلوگيری به عمل می آورد و مصوبات قضات آنان را هرگز تأييد نمی نمود و فقهايی را كه سر سفره ء آنان می نشستند به شدت تقبيح می كرد و با لحن ارشاد كلی می فرمود:

فقهاء امناء و افراد مورد اعتماد پبامبران هستند تا روزی كه درب سلاطين نباشند هنگامی كه آنان را در موكب سلاطين و فرمانروايان جور و ظلم مشاهده كرديد آنان را در دينشان مورد تهمت و اتهام قرار دهيد كه به اصول آن اعتقاد و تعهد ندارند.(۱۵)

منصور خليفه عباسی مانند ديگر حاكمان ستم پيشه كه می خواهند اراده ء خود را بر دانش و دانشمندان تحميل كنند و آنان را آلت مقاصد خود قرار دهند سعی در جلب و جذب امام داشت و با عناوين گوناگون اين تمايل را إعمال می كرد ولی سعی و كوشش او ثمری نداشت. يكی از روزها در نامه ای به امام نوشت شما چرا مانند ديگر مردم، پيش ما نمی آئيد؟

امامعليه‌السلام پاسخ قاطع دادند كه ما از نظر دنيا چيزی نداريم كه با عدم حضور پيش شما از زوال آنها هراسناك و بيمناك باشيم و در محضر تو از آخرت و مسائل معنوی چيزی وجود ندارد كه به اميد آن به سراغ شما بياييم تا از فيض آن بهره مند گرديم وشما در نعمتی قرار نگرفته ايد كه تهنيت و تبريك گوييم و در نقمت و مصيبتی هم قرار نگرفته ای كه تسليت بگوئيم پس روی چه حساب با شما مراوده و رفت و آمد داشته باشم؟

منصور در پاسخ امام نوشت: هدف اينست كه در شرف مصاحبت شما از نصيحت شما برخوردار گرديم. امام در جواب مرقوم فرمودند: آنكه هدف دنيوی داشته باشد هرگز به نصيحت اقدام نمی كند و آنكه هدف أخروی و معنوی داشته باشد هرگز وقت خود را با مصاحبت شما تلف نمی كند.(۱۶)

اعراض از تواضع و كرنش در برابر ستمگران

امام صادقعليه‌السلام رئيس مذهب در برابر ستمگران هميشه، حالت بی تفاوتی داشت و هرگز در برابر آنان كرنش و تواضع از خود نشان نداده است. امام در تفسير آيه( وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ ) آنان جز پروردگار معبود ديگری نيز در پيش گرفتند. (آيه ۸۱ / سوره مریم) می فرمايد:

مقصود از عبادت در اين آيه، ركوع و سجود نيست بلكه منظور اطاعت و فرمانبرداری از مردم صاحب نام و مقام است. سپس می افزايد هر كسی مخلوقی را در معصيت خالق اطاعت كند به عبوديتش تن داده است و او را بندگی نموده است.(۱۷) در حديث ديگری می فرمايد: «من أطاع رجلا في معصية فقد عبده(۱۸) كسی كه در معصيت خداوند از فردی اطاعت كند در واقع او را ستايش كرده است.

دستور نافرمانی از ستمگران

امام صادقعليه‌السلام بارها و بارها با كنايه و اشاره و گاهی با صراحت و صرافت فرمان تخلف از دستورها و نظامات ستمگران را صادر كرده است و عقيده ء او در رفتار با خلفاء و ستمگران متعدی، معروف و مشهور بوده است به حدی كه همگان اين واقعيت را می دانستند و به آن احترام می نهادند. سخنان و گفتارهای امامعليه‌السلام در اين زمينه، متعدد فراوان است كه به عنوان نمونه، مورد نقل می گيرد.

از عمر بن حنظله نقل و روايت نموده اند كه از امام جعفر صادقعليه‌السلام پرسيدم دو نفر از شيعيان و پيروان شما منازعه ای در مورد بدهكاری يا ارث بين خود دارند آيا می توانند به حاكم وقت يا قاضی كه از جانب آنان منصوب شده اند رجوع بنمايند و شكايت خود را مطرح سازند؟ آيا اين جائز است؟ امام در پاسخ فرمودند:

هر فردی كه در مورد حق يا باطل به آنان شكايت ببرد در واقع به طاغوت، مرافعه و مراجعه نموده است و هر چيزی كه از اين راه به دست آورد باطل و غير مشروع است هر چند كه حق خودش باشد چون او با حكم و دستور طاغوت دريافت داشته است در صورتی كه خداوند متعال دستور داده است كه از طاغوت سرپيچی و نافرمانی گردد و در قرآن می فرمايد:( أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُرُوا بِهِ ) پرسيدم پس وظيفه آنان چيست؟ در پاسخ فرمودند: وظيفه آنان اين است كه به مراجع صالحه مراجعه كنند افرادی كه احاديث ما را روايت می كنند و در مسائل حلال و حرام ما دقت نظر و شناخت كامل به خرج می دهند و احكام و دستورات ما را می شناسند او را به حكميت بپذيرند من او را حاكم قرار داده ام اگر او حكمی داد و پذيرفته نگرديد به حكم خداوند متعال استخفاف به عمل آمده است و سخن ما مردود شمرده شده است و فردی كه از سخن ما تمرد كند خدا را تمرد نموده است و آن عمل در حد شرك و كفر است.(۱۹)

اين فرمان جامع كه مدرك فتوی و مرجعيت و مدرك ولايت فقيه نيز می باشد سنخ روحيه و موقعيت امام را كاملا نشان می دهد. امامعليه‌السلام و همگامی با توده های محروم در بخش خصوصيات اخلاقی و روحی بارز امامعليه‌السلام می توان همرازی و همكاری او را با مردم ستمديده و درمانده بيان نمود و ارتباط مستقيم او را با توده های مستضعف و محروم زمان، نشان داد بی آنكه در اين نگرش و همدردی توجهی به آئين و مذهب و يا خصوصيات روحی آنان شده باشد. در بيان اين قسمت كافی است كه دو نمونه از عملكرد امام را بيان نمائيم كه خوشبختانه هر دو به صورت متواتر در كتابهای احاديث آورده شده است.

۱. در ظله بنی ساعده:

شب بود و هوا بارانی و مرطوب، امام صادق تنها و بی خبر از همه كسان خويش از تاريكی شب و خلوت كوچه، استفاده كرده، از خانه بيرون آمد به طرف ظله بنی ساعده روان شد. از قضا معلی بن خنيس كه از اصحاب و ياران امام بود، و ضمنا ناظر خرج منزل امام بود متوجه بيرون شدن امام از خانه شد و پيش خود گفت:

امام را در اين تاريكی نبايد تنها بگذارم. با چند قدم فاصله كه فقط شبح امام را در تاريكی می ديد، آهسته به دنبال امام روان شد. همينطور كه آهسته به دنبال امام می رفت، ناگهان متوجه شد، مثل اينكه چيزی از دوش امام به زمين افتاد و روی زمين ريخت و آهسته صدای امام را شنيد كه فرمود: خدايا! اين را به من برگردان.

در اين وقت معلی جلو رفت و سلام كرد، امام از صدای معلی او را شناخت و فرمود: معلی تو هستی؟ بلی معلی هستم. بعد از آنكه جواب امام را داد، دقت كرد ببيند كه چه چيز بود و به زمين افتاد، ديد مقداری نان در روی زمين ريخته است. امام: اينها را از روی زمين جمع كن و به من بده. معلی: تدريجا آنها را از روی زمين جمع كرد و به دست امام داد. انبان بزرگی از نان بود كه يك نفر به سختی می توانست آن را به دوش بكشد.

معلی: اجازه بده اين را من به دوش بگيرم. امام: خير لازم نيست. خودم به اين كار از تو سزوارترم. امام نانها را بر دوش كشيد و دو نفری راه افتادند، تا به ظله بنی ساعده رسيدند. آنجا مجمع فقراء و ضعفاء بود كسانی كه از خود مأوايی نداشتند و در آنجا به سر می بردند.

همه خوابيده بودند و يك نفر هم بيدار نبود. امام نانها را يكی يكی و دو تا دو تا، در زير جامه ی فرد فرد آنان گذاشت واحدی را فرو گذار نكرد و عازم برگشتن شد. معلی: اينها كه تو دل دل شب برايشان نان آوردی شيعه اند و معتقد به امامت هستند؟ نه، اينها معتقد به امامت نيستند، اگر معتقد به امامت بودند، تا نمك هم با آنها مساعدت می كردم.(۲۰)

۲. گرانی ارزاق عمومی:

نرخ گندم و نان روز به روز در مدينه بالا می رفت. نگرانی و وحشت بر همه مردم مستولی شده بود. آن كس كه آذوقه سال را تهيه نكرده بود در تلاش بود كه تهيه كند در اين ميان مردمی هم بودند كه به واسطه تنگدستی مجبور بودند روز به روز آذوقه خود را از بازار بخرند.

امام صادقعليه‌السلام از معتب وكيل خرج خانه خود پرسيد: ما امسال در خانه گندم داريم؟ بلی يا ابن رسول الله، به قدری كه چندين ماه را كفايت می كند، گندم ذخيره داريم. آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و به فروش.

يا ابن رسول الله گندم در مدينه ناياب است. اگر اينها را بفروشيم، ديگر خريدن گندم برای ما ميسر نخواهد شد. همين است كه گفتم. همه اينها را ببر و در اختيار مردم بگذار و به فروش. معتب دستور امام را اطاعت كرد، گندم ها را فروخت و نتيجه را گزارش داد. امام به او دستور داد: بعد از اين نان خانه را روز به روز از بازار بخر.

نان خانه من نبايد با نانی كه در حال حاضر توده ء مردم مصرف می كنند تفاوت داشته باشد. نان خانه من بايد از اين پس نيمی گندم و نيمی جو بوده باشد من به حمد الله توانايی دارم كه تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترين وجهی اداره كنم، ولی اين كار را نمی كنم تا در پيشگاه إلهی، مسأله اندازه گيری معيشت را رعايت كرده باشم.(۲۱)

بخش دوم آراء ديگران درباره ء امامعليه‌السلام

آوازه علوم و دانشها و ارشادها و راهنماييهای پيشوا و رئيس مذهب ما آنچنان در بلندای محيط اجتماعی آن روز گسترش يافت كه به اتفاق همگان او را صادق آل محمد لقب دادند وصيت شهرتش آفاق جهان را درنورديد و در محافل علمی و مجالس فضل و دانش با تجليل و احترام فوق العاده يادآوری گرديد، به حدی كه دوست و دشمن زبان به اعتراف و قبول فضايل و مناقب او بازگشودند و دشمنان و رقيبان سرسخت نيز نتوانستند از قبول فضايل و مكارم او خودداری و امتناع ورزند.

ما از ميان انبوه اعترافات و گفته ها و نوشته ها، تنها به نقل تعدادی اندك از اعترافات و نظرات بسنده می نماييم كه كتاب مختصر را گنجايشی بيش از آن نيست. نخست اعترافات برخی از دانشمندان اهل سنت و دانش شناسان مسيحی را درباره آن حضرت بازگو می نماييم تا به ابعاد شخصيت آن حضرت بيشتر پی برده شود:

۱.دكتر حامد حفنی : استاد ادب عربی در دانشكده زبانهای خارجی قاهره، در پيشگفتاری كه به كتاب الامام الصادق والمذاهب الاربعة تأليف اسد حيدر دانشمند عراقی دارد، می گويد: متجاوز از ۲۰ سال است مرا كه محقق تاريخ فقه و علوم اسلامی هستم، شخصيت بارز و چشمگير امام صادقعليه‌السلام سلاله پاك دودمان با كرامت نبوی به خود جلب كرده است و تصورم بر اين است كه او يكی از پيشروان مبتكر و نوآور علوم اسلامی و از نخستين متفكرين متعهد و مسئول است كه همواره مورد توجه همه دانشمندان شيعه و اهل تسنن بوده است و خواهد بود.(۲۲)

۲.مالك بن انس : پيشوای حديث اهل سنت و جماعت درباره شخصيت امام می گويد: در مدتی كه با امام صادق رفت و آمد داشتم او را در يكی از سه حالت بيشتر نديدم. يا نماز می گذارد، و يا روزه دار بود و يا مشغول قرائت قرآن... من بهتر و شايسته تر از جعفر بن محمد صادق از نظر علم و عبادت و دانش فردی نديده ام.(۲۳)

۳.ابوحنيفه : پيشوای فقهی اهل سنت می گويد: من كسی را فقيه تر از امام جعفر بن محمد نديده ام. روزی طبق سفارش منصور چهل مسأله مهم فقهی را آماده كردم تا در جلسه ای با حضور شخص خليفه مطرح گردد.

هنگامی كه در محضر خليفه با امام جعفر بن محمدعليه‌السلام روبرو شدم، سؤالات مطرح گرديد. پاسخها و موارد اختلاف اقوال را آنچنان بيان كردند و به هر چهل مسأله آنچنان پاسخ كامل دادند كه همگان اعتراف كردند او دانشمندترين مردم و آگاه ترين آنان به موارد اختلاف آرای مردم می باشد.(۲۴)

۴.ابن ابی العوجاء : سفسطه گو و جدلی معروف درباره امام اعتراف می كند: اگر در روی زمين فرد روحانی وجود داشته باشد كه گاهی به صورت بشر متجلی گردد، او همان جعفر بن محمدعليه‌السلام است.(۲۵)

۵.حسين بن وشاء : يكی از متكلمين معروف اسلامی می گويد: در اين مسجد كوفه بيش از نهصد تن استاد ديدم كه همگی می گفتند: جعفر بن محمد به ما حديث و روايت نمودند.(۲۶)

۶.مؤلف كتاب قاموس الاعلام : مسترش - سامی درباره ء او در ص ۱۸۲۱ ج ۳ از دائرة المعارف خود می گويد: جعفر بن محمد، يكی از پيشوايان دوازده گانه شيعيان، مادرش ام فروه دختر قاسم ابن محمد بن ابی بكر در ۸۲ هجرت در شهر مدينه منوره تولد يافت.

او كه بزرگترين فرزند امام باقر بود، در علم و فضيلت يگانه دوران بود و در جلسه درس او ابوحنيفه زانو زده است و از علوم ظاهری و باطنی او بهره ها برده است. امام صادقعليه‌السلام در جبر و شيمی و ديگر علوم تبحر داشت و از كسانی كه در محضر او كسب فيض و دانش نموده اند، متخصص معروف شيمی، جابر بن حيان می باشد.

او در زهد و تقوی و قناعت وحسن معاشرت همانند نداشت و بر اثر هوش و لياقت و شايستگی صادق و راستگو ناميده گشت. ابوجعفر منصور خليفه دوم عباسی روی موقعيت خاص اجتماعی امام، به او تعظيم و تكريم روا می داشت و از ارشادات و راهنماييهای او بهره می جست.

ابومسلم خراسانی نخستين بار حكومت را بر او عرضه داشت ولی او نپذيرفت. او هفت پسر و سه دختر داشت. در سال ۱۴۸ در مدينه با عمری نزديك به ۶۶ سال درگذشت و در جوار جد و پدر خويش مدفون گشت. او امام و پيشوای مذهب شيعه است و پيروان او جعفری ناميده می شوند.

۷.دكتر احمد امين : نويسنده ء معروف مصری، مؤلف كتابهای فجر الأسلام و ضحی الأسلام می گويد: بزرگترين شخصيت فقهی و حقوقی شيعه، بلكه بزرگترين شخصيت علمی در اعصار مختلف اسلامی و در دورانهای بعدی بود. در سال دهم حكومت منصور درگذشت....(۲۷)

۸.فريد وجدی : مؤلف دائرة المعارف می گويد: بيت علم و دانش جعفر بن محمد الصادق هر روز با دانشمندان بزرگ پر می گشت. دانشمندانی كه در پی كسب حديث، تفسير، فلسفه و كلام بودند. در جلسه درس او در اغلب اوقات دو هزار نفر و گاهی چهارهزار نفر از علمای مشهور شركت می جستند.(۲۸)

۹.پطرس بستانی : می گويد: جعفر بن محمد صادق، نوه زين العابدين، از سادات و بزرگان اهل بيتعليه‌السلام می باشد. عامل اينكه صادق لقب گرفته است، به علت صدق گفتارش می باشد. فضليت او بزرگ است. او نظرياتی درباره شيمی وجبر دارد. شاگرد بارزش، جابر، كتابی تهيه كرده بود كه شامل هزار صفحه می شد.(۲۹)

۱۰.عارف ثامر : دانشمند مسيحی ديگر كه استاد كرسی دانشكده مباحث شرقی می باشد، درباره ء امام می گويد:

فردی كه بدون نظر و غرض در مورد جعفر بن محمد صادق به تجزيه و تحليل علمی و واقعی با پيروی از اصول دانش جديد، عاری از احساس و عاطفه و تعصب و نژاد می پردازد، چاره ای ندارد جز اينكه اعتراف كند كه شخصيت امام مجموعه ای است فلسفی متكی به خويشتن كه سرمنشأ ابتكارات فراوانی بوده است و افكار نو و روشهای جديدی را پايه گذاری كرده است.(۳۰)

۱۱.منصور دوانيقی : كه از رقيبان و دشمنان سرسخت امام بوده است، در حق او اعتراف دارد كه جعفر، از پيشروان خيرات و نيكی ها بوده است، آنچنان كه قرآن فرموده است: اعتراف دشمن بهترين دليل عظمت روحی است.(۳۱)

۱۲.شهرستانی محمد بن عبد الكريم : صاحب كتاب معروف الملل والنحل، درباره ء آن حضرت می گويد: او دارای علم و حكمت فراوان و دارای زهد و تقوای كامل بود. مدتها در مدينه بود. شاگردان و شيعيان خود را تعليم می كرد.

او می افزايد: دانش و آگاهی او در فرهنگ و مذهب فوق العاده زياد بود. او اطلاعات كاملی از مسائل فلسفی داشت. از پرهيزكاری زيادی برخوردار بود و كاملا از شهوات و هوسرانيها پرهيز داشت.

او مدت زيادی در مدينه اقامت گزيد و به فرقه ای كه از او پيروی می كردند بهره ء فراوانی رساند و دوستانش را از سرچشمه علوم الهی بهره مند نمود. از جانب پدری به شجره ء نبوت متصل بود و از جانب مادری به ابوبكر نسب می برد.(۳۲)

۱۳.شيخ مفيد : صاحب ارشاد می گويد: امام صادقعليه‌السلام از پر عظمت ترين فرزندان رسالت است. از هيچ فردی مانند او، علوم وآثار نقل نشده است.

اصحاب حديث، نامهای كسانی را كه از او حديث نقل كرده اند، گردآوری نموده اند كه از مرز چهار هزار تن گذشته است.(۳۳)

۱۴.علامه طباطبايی : می گويد: احاديثی كه از صادقين، يعنی امام پنجم و ششم مأثور است، از مجموع احاديثی كه از پيغمبر اكرمصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ده امام بزرگوار ديگر، ضبط شده است، بيشتر می باشد.(۳۴)

۱۵.مؤلف كتاب مغز متفكر شيعه : محصول فكری مركز مطالعات اسلامی استراسبورگ، كه اخيرا در ايران منتشر شده است، در مجموع عناوينی كه درباره امام صادق انجام داده است، اين مطالب را در مورد پيشوا و رئيس مذهب اعتراف دارد: او شخصی است كه مذهب شيعه را از نابودی نجات داده است.

او بود كه در مورد نظريه بطلميوس در مورد مركزيت زمين و گردش خورشيد به دور آن نخستين بار ايراد گرفت و مركزيت خورشيد را مطرح ساخت. او نخستين كسی بود كه عقيده عناصر چهارگانه (آب، آتش، خاك و هوا) را مطرح ساخت.

او نخستين پايه گذار عرفان در اسلام، پديدآورنده تجدد و نوگرايی در اسلام، صاحب نظريه جديد در مورد زمين، پديدآورنده فرهنگ جامع شيعه، پايه گذار تئوری نور و زمان، مبتكر حركت تمام موجودات، و دهها نظريه جديد علمی بود... كه تفصيل آن را در همان كتاب بايد مطالعه نمود.(۳۵)

۱۶.استاد عباس محمود عقاد : نويسنده و متفكر اسلامی مصر درباره ء امام صادقعليه‌السلام می گويد: امام جعفر صادق، دانشمندترين فرد دوران خود بود. او آشنا با علوم دينی و هستی بود. در تعريف و توصيف او كافی است كه معلوم گردد او استاد ابوحنيفه در فقه، و استاد جابر بن حيان در شيمی بود.

او دارای علوم و معارف بی شماری بود، به حدی كه برخی گمان می بردند او دارای علم سحر و جادو وجفر است، در صورتی كه علوم او از راه كتاب و سنت و از راه حلال و حرام احكام الهی بود. او دارای مكتب فقهی ويژه ای بود، پيش از آنكه مكتبهای فقهی اهل تسنن و تشيع بوجود آيد. او مرجع و پناهگاه دانشجويان اصول و فقه و رهروان سعادت و توفيق الهی بود.(۳۶)

۱۷.دكتر عبد القادر محمود : نويسنده ء اسلامی كشور جمهوری متحده مصر در كتابی كه تحت عنوان الامام الصادق، رائد السنة والشيعة (امام صادقعليه‌السلام پيشوای تسنن و تشيع) در ۲۸۰ صفحه درباره ء امام نوشته است.

در پيشگفتار آن می گويد: او مرجع اهل تسنن و تشيع، هر دو می باشد و كافی است بدانيم كه او استاد و پيشوای فقهی جليل القدر، ابوحنيفه و مالك می باشد و از نظر علمی استاد دانشمند علم شيمی، جابر بن حيان می باشد. وجود او اختصاص به يك مذهب ندارد، او متعلق به همگان است.(۳۷)

۱۸. آخرين سخن از دكتر كامل مصطفی شيبی: دكترای فلسفه از دانشگاه كمبريج انگلستان و استاد دانشگاه بغداد و مؤلف كتاب الصلة بين التصوف والتشيع می باشد كه درباره ء امام صادقعليه‌السلام گويد:

از تحقيق در احوال امام جعفر صادق روشن می شود كه مردم به دليل علم فراوانش و به سبب روی آوردن بسياری از دانش پژوهان به سوی او و داشتن نسب شريف علوی، همه علوم و معارف زمانش را به وی نسبت داده اند و اين عجيب نيست زيرا چنان كه پيش از اين ديديم تمام علوم اسلامی منتهی به جدش علی بن ابيطالب جعفری را كه ابن خلدون از آن خبر داده است.(۳۸) او در پايان می افزايد: آنچه قابل ملاحظه است اينست كه امام جعفر صادقعليه‌السلام استاد نخستين كسی بوده است كه به كار كيميا شهرت يافته است.(۳۹)

بخش سوم امامعليه‌السلام و گروهها

با توجه به موقعيت اجتماعی و مقام عالی رهبری اسلامی و با نگرش به فضای سياسی و اجتماعی آن روز، بويژه دوران تحول فرهنگی و انقلاب آموزشی برخورد افكار وتلاقی عقايد يكی از مسائل طبيعی و ضروری آن جامعه به شمار می آمد و قهری بود كه امام صادقعليه‌السلام مورد مراجعات گوناگون قرار گيرد، ولی او نه تنها از اين برخوردها گريزان نبود، بلكه بر حسب مقام رهبری و راهنمايی، همواره با صاحبان عقايد و آرای گوناگون و ارباب ملل ونحل متفاوت به بحث و گفتگوی آزاد می نشست، به سخنان آنان با دقت لازم گوش فرا می داد و با منطق قوی پاسخ می گفت.

ابن ابی العوجاء كه يكی از ماده گرايان ملحد آن روز به شمار می رفت، در اين باره ترسيم و توصيف جالبی از امام دارد. او در پاسخ عتاب و خشم مفضل می گويد: اگر تو از اصحاب و ياران جعفر بن محمد باشی، او با ما اين جور با عتاب و خشم سخن نمی گويد.

او گاهی سخنان بالاتر از اين گونه سخنان كه بين ما و تو رد و بدل شد از ما می شنود، اما هرگز ديده نشده است كه از كوره دربرود و با ما تندی كند، او هرگز عصبانی نمی شود و دشنام نمی دهد. او با كمال بردباری و متانت سخنان ما را استماع نمايد، صبر می كند تا ما آنچه در دل داريم بيرون بريزيم و يك كلمه باقی نماند.

در مدتی كه ما اشكالات و دلايل خود را ذكر می كنيم، او چنان ساكت و آرام است و با دقت گوش فرا می دهد كه ما گمان می كنيم او تسليم فكر ما شده است. آنگاه شروع به پاسخ دادن می نمايد. با مهربانی خاص جواب ما را می دهد. با جمله های كوتاه و پر مغز چنان راه را بر ما می بندد كه قدرت فرار از ما سلب می گردد. تو ای مفضل اگر از اصحاب و ياران او هستی همانند او با ما حرف بزن.(۴۰)