مفتوح بودن باب اجتهاد از نظر فقه جعفری
اجتهاد از باب افتعال و مشتق از جهد با فتح جيم به معنای سعی و كوشش توأم با رنج است و فقه به معنای غور كردن و به اعماق مسألة رسيدن می باشد.
فقه جعفری، اجتهاد و استنباط احكام شريعت را از روی مدارك و منابع اوليه اسلامی بر آنان كه واجد شرايط لازم باشد جايز می داند و معتقد است برای هر موضوعی حكمی تعيين شده است و خطوط كلی و اصولی آن در عبادات مسائل اخلاقی، احكام، اجتماع، ترسيم شده است و مجموعه اين احكام، از طريق وحی يا الهام در اختيار پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
گزارده شده است، پيامبر تدريجا اين احكام را بر حسب پيش آمدها و حوادث مختلف و احتياجاتی كه مسلمانان پيدا می كردند در اختيار جمعی از خواص اصحابش كه شبانه و روز دور شمع وجود او را گرفته بودند نهاده است.
مستند و مدارك الهی اين امر، آيه ۱۲۳ از سوره توبه است كه می فرمايد:(
نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ
)
. چرا از هر ناحيه و قبيله ای، فردی يا جمعی كوچ نمی كند تا مسائل دينی خود را بياموزد و پس از بازگشت به سوی مردم خويش آنان را از نتيجه دانش خود آگاه سازند به اميد اينكه ايشان را به ياد خدا آورده و از كيفر كردار ناروای خود بترسانند.
از نظر حديث رواياتی است از آن جمله شيخ الطائقه در كتاب خود العدة في اصول الفقه آورده است كه وقتی پيامبر اسلام تصميم گرفتتند معاد معاذ بن جبل را از طرف خود به يمن اعزام دارد از او خواست موقع حكم، روش تو چگونه خواهد بود؟
عرض كرد، طبق سنت رسول خدا حكم خواهم كرد. حضرت فرمود در صورتی كه حكم رسول خدا نباشد چه كار خواهی كرد؟ عرض كرد، اجتهاد و كوشش بسيار نموده و موافق روح احكام خدا نظر خواهم داد. پيامبر اسلام او را تحسين و تصديق نمود.
و مستند ديگر اجتهاد از ديدگاه روايات، مقبوله عمر بن حنظله می باشد كه در كتاب كافی باب اختلاف الحديث آمده است راوی در مورد نزاع و اختلاف دو نفر از اصحاب امامعليهالسلام
سؤالاتی مطرح می كند و جوابهای لازم را می شنود تا آنجا كه می گويد: قلت فكيف يصنعان؟ قالعليهالسلام
: «ينظران الی من كان منكم، ممن قد روی حدثنا و نظر في حلالنا وحرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكما فانی قد جعلته عليكم حاكمأ فأذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه فانما به حكم الله استخف وعلينا قد رد والراد علينا راد علی الله وهو علی حد الشرك بالله
.»
خلاصه اينكه راوی می گويد: به امام صادقعليهالسلام
عرض كردم پس با اين پيش آمد تكليف دو نفر طرفين نزاع چيست؟ امام فرمود: با جستجو ميان علمای شيعه كسی را انتخاب كنند كه از احاديث و كلمات ما اطلاع كافی داشته باشد كه در استنباط احكام دين بتوان به آنها مراجعه نمود آنهايی كه در حلال و حرام ما توجه عميق داشته و احكام را از روی معرفت و شناسائی شايسته مقام حكومت شرعيه تشخيص داده باشند.
پس در اين صورت بايد به حكم مرجع مزبور تن داد و داوری او را با رضای خاطر لزوما بپذيرند زيرا ما او را بشرح مزبور حاكم شرع قرار داده ايم. پس هر گاه طبق حكم ما، حكمی صادر نمود ومع الوصف از او پذيرفته نشد پس يقين حكم خدا را خفت داده است و بر روی ما، دست رد و تجاوز دراز كرده است و ستيزگی نموده و گفته ما را پس زده است.
و اين نافرمانی بر ما در واقع نافرمانی به پروردگار است و آن در حد شرك به خدا است: اين حديث مقام اجتهاد و فتوی و قضاوت شرعيه را ثابت می كند. و باز مستند اجتهاد، حديث ديگری است. كه امام صادقعليهالسلام
به يكی از اصحاب جليل القدر خود بنام ابان بن تغلب می گويد: «يا ابان! اجلس في مسجد المدينه وأفت للناس فانی احب ان اری في شيعتی مثلك
.»
يا در حديث ديگری كه جوامع حديث نقل گرديده است كه فرموده اند: «علينا القاء الاصول وعليكم التفريع يا عليكم ان تفرعوا
»، يعنی وظيفه ما اين است كه اصول و كليات را بيان كنيم و وظيفه شما اين است كه فروع و شاخه ها را از اين اصول استنباط و استخراج كنيد ابن ادريس حلی با اينكه خبر واحد را نمی پذيرد و به آن عمل نمی كند در عين حال اين حديث را در مستطرفات كتاب سرائر به عنوان اصل مسلم آورده است.
تربيت يافتگان مكتب تربيتی و مدرسه علمی امام صادقعليهالسلام
يكی از پربارترين حوزه های علمی در جهان اسلام به شمار می آيد كه تعداد كثيری از فارغ التحصيلان مؤمن و متعهد را به جامعه اسلامی تحويل داده است كه از نظر كم و كيف در نوع خود بی نظير يا كم نظير می باشد.
چون در كمتر حوزه های علمی می توان سراغ گرفت كه انبوه قابل توجهی از شاگردان در علوم مختلف و گوناگون از يك حوزه درسی بهره گيری نمايد و هر كدام از شاگردان در يك بخش از علوم تخصص وتبحر پيدا نمايند. اين ويژگی اختصاص به حوزه تربيتی و علمی پيشوای ششم دارد كه هم اكنون تعدادی از چهره های سرشناس از شاگردان آن حوزه را معرفی می نماييم:
۱. محمد بن مسلم، يكی از شخصيتهای بزرگ شيعه و از رجال بلند پايه وعاليقدر اسلامی است كه در علم و فضيلت و زهد و تقوی و عظمت و كمال، سرآمد محدثان و راويان حديث می باشد و در ميان شاگردان امام صادقعليهالسلام
كمتر كسی به پايه فضيلت و عظمت او می رسيد. پيشوای ششم در حق او می فرمايد: مكتب ما و احاديث پدرم را چهار نفر زنده كردند.
اين چهار نفر عبارتند از: زراره، ابوبصير، محمد بن مسلم و بريد بن معاويه عجلی. اگر اينها نبودند، كسی از تعاليم دين و مكتب پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
بهره كافی نمی يافت. اين چهره های نورانی حافظان دين و مورد اعتماد پدرم در بيان حلال و حرام و احكام دين بودند كه با مكتب ما آشنا شدند و در روز رستاخيز نيز پيش از ديگران به ما خواهند پيوست.
محمد بن مسلم كه از سرزمين كوفه بود، طی چهار سال اقامت در شهر مدينه، پيوسته به پيشگاه امامين صادقين امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
شرفياب شده و از محضر آن دو پيشوای بزرگ، بهره ها می اندوخت.
او در مكتب علمی امام به درجه ای از علم و فضيلت نايل گرديد كه می گفتند در ميان شيعيان در فقه وحديث هيچكس از محمد بن مسلم داناتر نيست. وی می گويد هر موضوعی كه به نظرم می رسيد می پرسيدم، به طوری كه سی هزار حديث از امام پنجم و شانزده هزار حديث از امام صادقعليهالسلام
فرا گرفتم.
هشام بن سالم يكی ديگر از شاگردان امام می گويد: در هر موضوعی كه من وزراره اختلاف پيدا می كرديم، از محمد بن مسلم می پرسيديم و او در جواب آنچه را كه از امام باقرعليهالسلام
و امام صادقعليهالسلام
شنيده بود نقل می كرد.
ابن ابی يعفور كه يكی ديگر از ياران پيشوای ششم است می گويد: روزی به امام صادقعليهالسلام
عرض كردم: من هميشه دسترسی به شما ندارم و نمی توانم هر وقت كه بخواهم خدمت شما شرفياب شوم، گاهی بعضی از شيعيان مسائلی از من می پرسند كه در پاسخ آن عاجز می مانم.
امام صادقعليهالسلام
فرمود: چرا از محمد بن مسلم سؤال نمی كنی؟ او احاديث ما را از پدرم شنيده و مورد توجه و علاقه پدرم بود و پدرم از او رضايت و خوشنودی داشت.
محمد بن مسلم كتابی بنام اربعمائة مسألة (چهارصد مسأله) تأليف نموده بود كه گويا پاسخ چهارصد مسأله ای بود كه از پيشوای پنجم و ششم شنيده بود.
محمد بن مسلم وفقهای بزرگ اهل تسنن فقها و دانشمندان بزرگ اهل تسنن نيز مشكلات علمی خود را از محمد بن مسلم می پرسيدند و از دانشهای او كه محصول حضور در محضر پر فيض پيشوای پنجم بود، بهره مند می شدند.
وی می گويد: شبی پشت بام خانه خود خوابيده بودم، ناگهان در خانه را زدند. گفتم كيست؟ شخصی صدا زد بيا پائين با شما كار دارم. از پشت بام آمدم، ديدم زنی است. گفت: دختر تازه عروسم هنگام وضع حمل جان سپرده است، ولی گويا بچه هنوز در شكم مادر زنده است و دارد حركت می كند، تكليف ما چيست؟
گفتم: روزی عين اين سؤال را از امام باقرعليهالسلام
نمودند. امام فرمود: بايد شكم مادر را شكافت و بچه را بيرون آورد. آنگاه گفتم: من مخفيانه زندگی می كنم و كسی از محل سكونت من باخبر نيست. تو چگونه به اينجا آمده ای؟
گفت: من ابتدا پيش ابوحنيفه رفتم و جواب اين مشكل را از او خواستم. ابوحنيفه گفت من حكم اين مسأله را نمی دانم، هم اكنون برو پيش محمد بن مسلم، او حتما جواب سؤال تو را خواهد داد، ولی هرچه در پاسخ تو گفت برگرد به من هم اطلاع بده. محمد بن مسلم می گويد: آن زن رفت. فردای آن شب وارد مسجد شدم.
با صحنه جالبی روبرو گرديدم. ابوحنيفه عده ای را دور خود جمع كرده بود و مسأله شب گذشته را از آنها می پرسيد. من سرفه ای كردم، ابوحنيفه صدای مرا شنيد، ضمن صحبت خود (به طوری كه كسی متوجه نشد) گفت: «اللهم غفرا دعنا نعيش
» يعنی صرف نظر كن و مطلوب را مكتوم بدار و بگذار زندگی كنيم.
محمد بن مسلم و قاضی ابن ابی ليلی روزی دو نفر برای طرح دعوی وحل اختلاف نزد ابن ابی ليلی قاضی معروف آمدند. يكی از آنها ديگری را نشان داده و گفت: اين مرد كنيزی به من فروخته است كه پاهايش فاقد مو می باشد، و من گمان می كنم از روز اول بدن او مو نداشته است و اين موضوع مرا نگران كرده است.
آيا اين عيب است و من می توانم به خاطر آن معامله را فسخ كنم؟ ابن ابی ليلی كه تا آن موقع با چنين مسأله ای روبرو نشده بود و حكم آن را نمی دانست، بهانه ای پيش كشيد و گفت: مهم نيست، مردم معمولا موهای بدن را برای پاكيزگی و نظافت می گيرند، بنابراين عاملی برای ناراحتی شما وجود ندارد.
مدعی كه احتمال می داد آقای قاضی از حكم اصلی مسأله بی خبر است و به همين جهت طفره می رود گفت: من كار با اين حرفها ندارم. بالاخره اين موضوع عيب محسوب می شود يا نه؟ و اگر عيب است بفرمائيد و اگر نه مرخص می شويم.
در اين موقع قاضی دست خود را روی شكم گذاشته، گفت دچار دل درد شدم. اجازه بفرمائيد چند لحظه ديگر باز می گردم. بلافاصله از جا حركت نمود، از در ديگری بيرون رفت و خود را به محمد بن مسلم رسانيد و گفت رأی اعلمعليهالسلام
درباره ء چنين مسأله ای چيست؟
محمد بن مسلم گفت: عين اين موضوع را نمی دانم، ولی از امام باقرعليهالسلام
شنيدم كه فرمود هر چيز طبيعی كه كم يا زياد شود عيب محسوب می شود. ابن ابی ليلی گفت: همين كافی است و بی درنگ به محكمه بازگشت و به طرفين شكايت اعلام كرد اگر مشتری مايل باشد می تواند معامله را به واسطه عيبی كه در كنيز است فسخ كند.
متن روايت «كلما زاد أو نقص عن الخلقة الأصلية فهو عيب
.»
محمد بن مسلم با توجه به شخصيت ارزنده ء علمی و معنوی كه داشت، فوق العاده مورد توجه و علاقه پيشوای ششم بود و همواره از حمايت و پشتيبانی كامل آن امام همام برخوردار بوده است.
روزی به امام صادقعليهالسلام
گزارش رسيد كه ابن ابی ليلی (همان شخصی كه در مسأله فروش كنيز درمانده بود و با راهنمايی محمد بن مسلم از بن بست رهايی يافت) در جريان قضايی شهادت محمد بن مسلم را رد نموده و گواهی او را نپذيرفته است.
اين موضوع بر امام گران آمد و سخت ناراحت شد. ابوكهمش می گويد: به محضر امام صادقعليهالسلام
شرفياب شدم. فرمود: شنيده ام محمد بن مسلم نزد ابن ابی ليلی شهادت داده و او شهادت محمد بن مسلم را رد كرده است؟
گفتم: بلی. فرمود: وقتی به كوفه رفتی، نزد ابن ابی ليلی برو و به او بگو: سه مسأله از تو می پرسم، پاسخ آنها را از تو می خواهم، ولی به شرط اينكه جواب مسأله را با قياس، يا به نقل از قول فقها و محدثان ندهی. آنگاه سه مسأله زير را از او بپرس.
(اين سؤالها مخصوصا امروز كه با كوشش فقها و توسعه علم فقه برای بسياری از مردم بسيار ساده جلوه می كند، چنانچه در ذيل خواهيم ديد، آن روز قاضی كوفه را عاجز ساخت) و هنگامی كه ابن ابی ليلی از پاسخ اين مسائل عاجز ماند، چنين بگو: جعفر بن محمد می گويد: به چه علت شهادت شخصی را كه به احكام خدا و روش و دستور پيامبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
از تو داناتر است رد كرده ای؟
ابوكهمش می گويد: وقتی وارد كوفه شدم، پيش از آنكه به خانه ام بروم، نزد ابن ابی ليلی رفتم و گفتگوی زير بين من و او رد و بدل شد: سه سؤال از شما دارم، ولی خواهش می كنم پاسخ مرا با قياس يا از زبان فقها و محدثان ندهيد، بلكه رأی و نظر خود را بگو.
رأی شما درباره ء شخصی كه در دو ركعت اول نماز واجب شك كرده است چيست؟ ابن ابی ليلی مدتی سر به پائين افكند، آنگاه سر بلند نموده گفت: عقيده ء فقهای ما در اين باره.
از اول با شما شرط كردم كه پاسخ مرا از قول ديگران نقل نكنی. من خودم در اين باره چيزی نمی دانم.
خيلی خوب، پاسخ سؤال دوم را بگو: كسی كه بدن يا لباسش با بول نجس شده، لباس و بدن خود را چگونه بايد بشويد؟ وی مدتی به فكر فرو رفت و پس از مدتی سر بلند كرده و گفت: فقهای ما در اين باره عقيده دارند.
شرط ما اين است كه از ديگران نقل قول نكنی. من شخصا در اين باره چيزی نمی دانم. اشكال ندارد. سؤال سوم را جواب بده. شخصی هنگام رمی جمره بجای هفت سنگ، شش سنگ زده و سنگ هفتم به هدف اصابت نكرده است، تكليف اين شخص چيست؟
قاضی باز به فكر فرو رفت، آنگاه سر بلند كرد و خواست بگويد فقهای ما... گفتم: شرط خود را فراموش نكنيد. متأسفانه در اين باره چيزی نمی دانم.
من كه منتظر چنين اعترافی بودم، گفتم: جعفر بن محمد بوسيله من به تو پيغام داده كه چرا شهادت شخصی را كه به احكام خدا و روش و دستور پيامبر از تو داناتر و آگاهتر است، رد كرده ای؟ چه شخصی؟ محمد بن مسلم. شما را به خدا اين حرف را جعفر بن محمد گفت؟ به خدا سوگند اين عين سخن جعفر بن محمدعليهالسلام
است.
ابن ابی ليلی وقتی اين سخن را شنيد، فردی را به سراغ محمد بن مسلم فرستاد و او را به دادگاه دعوت كرد و پس از ادای مجدد شهادت، گواهی او را پذيرفت.
۲. جابر بن يزيد جعفی يكی ديگر از تربيت يافتگان حوزه درسی امام صادقعليهالسلام
جابر بن يزيد جعفی است. وی اهل كوفه بود ولی برای استفاده از محضر امام به شهر مدينه هجرت نمود.
او در پرتو استفاده از مكتب پر فيض دودمان رسالت به مقامات عالی علمی نائل گرديد. و در صف ياران برجسته ی آن حضرت قرار گرفت. جابر كه يكی از شيعيان مخلص و با فضيلت امام صادقعليهالسلام
بود بواسطه دفاع صريح از عقايد تشيع، همواره مورد خرده گيری مخالفين قرار داشت، و چون محيط را برای بيان پاره ای از حقايق نامساعد می ديد، از افشای بسياری از احاديثی كه شنيده بود، خواداری می ورزيد و می گفت: پنجاه هزار حديث در سينه دارم كه هنوز يكی از آنها را نقل نكرده ام.
روزی حديثی را نقل كرد و گفت: اين يكی از همان پنجاه هزار حديث بود. امتيازات علمی و معنوی جابر، به قدری چشمگير و قابل توجه بود كه نه تنها در پرتو آن محبوبيت خاص در پيشگاه امام صادقعليهالسلام
پيدا كرده بود، بلكه ديگران نيز خواه و ناخواه در برابر شخصيت بزرگ علمی و ويژگی های معنوی او، سر تعظيم فرود می آوردند.
وقتی از امام صادق پرسيدند: موقعيت جابر در نظر شما چگونه است؟ امام فرمود: جابر نزد ما مثل سلمان نزد پيامبر است.
سفيان ثوری به شعبی كه از دانشمندان آن روز بود می گفت: اگر نسبت به جابر بدگويی كنی پاسخ را با بدگويی خواهم داد.
مؤلف ميزان الاعتدال می گويد: جابر بن يزيد يكی از دانشمندان شيعه است، وی شخصی راستگو وموثق و در نقل حديث فوق العاده پرهيزگار است، در اين قسمت كسی را بهتر از او نديده ام.
زياد بن ابی الجلال می گويد: در مورد احاديث جابر در ميان محدثان و راويان شيعه اختلافی رخ داد من گفتم اين موضوع را از امام صادق می پرسم، هنگامی كه به همين منظور به پيشگاه آن حضرت شرفياب شدم، قبل از آنكه آغاز سخن كنم، فرمود: خدا رحمت كند جابر را او در نقل احاديث ما صادق و راستگو بود. خدا مغيرة بن سعيد را لعنت كند. او، اخبار دروغين را با احاديث ما مخلوط می كرد.
جابر با استفاده از علوم و دانش های سرشار پيشوای پنجم، كتب وآثار متعددی را از خود به يادگار گذاشت كه شاهد ديگری بر توجه شيعيان به مسألة تدوين و جمع آوری مباحث اسلامی است، كتب جابر به قرار زير است:
۱. كتاب تفسير،
۲. كتاب نوادر،
۳. كتاب فضائل،
۴. كتاب جمل،
۵. كتاب صفين،
۶. كتاب نهروان،
۷. كتاب مقتل امير المؤمنين،
۸. كتاب مقتل الحسين.
۳. زرارة ابن اعين (فقيه) زراره يكی از علماء و اعيان شيعه است كه در علم فقه، حديث، كلام، بصيرت و آگاهی كامل دارد امام بوجود چنين شاگردی افتخار كرده است و او را مرجع سوالات فقهی و فتوايی مردم قرار داده است در يكی از سخنان خود به فيض پسر مختار می فرمايد:
اگر حديثی خواستی از اين مرد نشسته مسئلت نما و با دست خود به زراره اشاره فرمودند و باز در حديث ديگری فرموده اند اگز زراره و امثال آن نبودند آثار پدرم از ميان می رفت - زراره يكی از ياران امام صادقعليهالسلام
و از شيعيان بسيار با فضيلت وعاليقدر دينی است. به حدی كه در بزرگی و عظمت و شخصيت و ويژگی های علمی و معنوی مورد اتفاق دانشمندان قرار گرفته است.
ابن شهر آشوب می نويسد: دانشمندان اسلامی در اين مطلب اتفاق نظر دارند كه در ميان شاگردان صادقينعليهالسلام
شش تن از همه داناتر و واردتر بودند كه عبارتند از: زراره، معروف مكی، ابوبصير اسدی، فضيل بن يسار، محمد بن مسلم طائفی، وبريد بن معاويه عجلی.
زراره مردی سخنور، خوش بيان بود. و در مباحثه استعداد فوق العاده داشت به حدی كه كمتر كسی می توانست او را محكوم سازد. او در علم كلام و مسائل اعتقادی و استدلالی به قدری ماهر و ورزيده بود كه متكلمان شيعه شاگردان مكتب او محسوب می شدند.
زراره علاوه بر آنكه يك محدث بزرگ، متكلم عاليقدر، فقيه برجسته بود، شاعر و اديب با ذوقی نيز به شمار می رفت و كتابی درباره علم جبر و اختيار نيز تأليف نموده بود.
او يكی از چهار نفری است كه امام صادقعليهالسلام
زنده نگه داشتن مكتب را مرهون تلاش های آنان معرفی نموده است. پيشوای ششم در حديث ديگری می فرمايد: خدا زراره را رحمت كند كه اگر زراره و امثال او نبودند احاديث پدرم از بين می رفت.
روزی يك مرد شامی به حضور امام صادقعليهالسلام
رسيد و اعلام كرد برای مناظره با آن حضرت آمده است. مرد شامی بحث های مختلفی را پيش كشيد و امام در هر بحثی او را به يكی از ياران خود كه در مجلس حاضر بودند ارجاع می نمود.
وقتی كه مرد شامی از مسائل فقهی پرسيد امام صادقعليهالسلام
رو به زراره نمود فرمود: زراره، تو با او بحث كن، آنگاه آن دو نفر شروع به بحث و مناظره كردند، طولی نكشيد زراره مرد شامی را محكوم ساخت به حدی كه او به شكست خود اعتراف نمود.
او پس از عمری تلاش و كوشش در راه اسلام مكتب تشيع در سال ۱۵۰ هجری به رحمت ايزدی پيوست. قابل توجه است كه دانشمندان حديث ودرايت، روايات و منقولات او را به صورت حديث صحيح و مقبول پذيرفته اند روانش شاد!
۴. حمران ابن اعين شيبانی حمران ابن أعين يكی از رجال و دانشمندان بزرگ و با فضيلت شيعه است، او از دوران پيشوای چهارم يكی از چهره های درخشان تشيع بشمار می رفت و از محضر آن حضرت استفاده ها نموده بود، پس از رحلت امام سجادعليهالسلام
در صف ياران و شاگردان خاص امام باقر قرار گرفت و بهره های سرشاری از خرمن علم و دانش و حكمت امام پنجم برد و مدتی نيز از زمان امام صادقعليهالسلام
را درك نمود.
حمران علاوه بر مقام بزرگ و ممتاز معنوی، در علوم قرآن و رشته های علمی ديگر مانند علم نحو و لغت و ادبيات عربی دانشمند بلند پايه ای بود كه دانشندان بعدی در مباحث مربوط به قرائت قرآن به آراء و نظريات او استناد می كردند.
تخصص در علم در زمان پيشوای پنجم و ششم كه نهضت علمی و فرهنگی اسلام شكوفا می شد در اثر برخورد با فلسفه و عقايد و آراء فلاسفه و دانشمندان يونان و روم رشته های مختلف علمی بوجود آمد و شبهات و اشكالات گوناگونی در ميان دانشمندان رواج يافت از اين رو، امام باقرعليهالسلام
و همچنين امام صادقعليهالسلام
هر يك از شاگردان خود را در رشته ای كه با ذوق و قريحه او سازگار بود تشويق به تعليم و تعلم می نمودند و در نتيجه هر كدام از آنها در يك يا دو رشته از علوم مانند حديث، تفسير، كلام، و امثال اينها تخصص پيدا می كردند.
گاهی امام دانشمندانی را كه برای بحث و مناظره مراجعه می كردند راهنمايی می كرد تا با يكی از شاگردانی كه در آن رشته تخصص داشت، مناظره كند. هشام بن سالم می گويد: روزی با گروهی از ياران امامعليهالسلام
در محضر آن حضرت نشسته بوديم يك نفر مرد شامی اجازه ورود خواست و پس از كسب اجازه وارد مجلس شد، امام فرمود بنشين و آنگاه پرسيد چه می خواهی؟
مرد شامی می گفت: شنيده ام شما به تمام سئوالات و مشكلات و نيازهای علمی مردم پاسخ می گوييد، آمده ام با شما بحث و مناظره بكنم امام صادق فرمود: در چه موضوع؟ شامی گفت: درباره كيفيت قرائت قرآن. امام رو به حمران كرده فرمود: حمران جواب اين شخص با توست من می خواهم با شما بحث كنم نه حمران.
اگر حمران را محكوم كردی آن وقت با من. مرد شامی ناگزير با حمران وارد بحث شد هر چه شامی پرسيد پاسخ قاطع ومستدل از حمران شنيد به طوری كه سرانجام از ادامه بحث فرو ماند و سخت ناراحت و خسته شد. امام فرمود: چگونه ديدی؟ راستی حمران خيلی زبر دست است هر چه پرسيدم به نحو شايسته ای پاسخ داد.
۵. مفضل بن عمر جعفی او يكی ديگر از ياران مخلص امامعليهالسلام
و يكی از فقهای بزرگ به شمار می آيد كه متصدی بخشی از امور امام بود گروهی از علاقه مندان امام به مدينه آمدند. تقاضا نمودند شخصی را به آنها معرفی نمايند كه به هنگام نياز در امور دينی و احكام شرعی به او مراجعه كنند. امام فرمود: هر كس سوالی دارد بيايد از خودم بپرسد.
آنان اصرار ورزيدند كه حتما شخصی را معرفی فرمايند، فرمود مفضل را برايتان تعيين كردم آنچه او بگويد بپذيريد زيرا او جز حق نمی گويد.
امام صادقعليهالسلام
در چند جلسه درس هايی در توحيد برای مفضل فرمود كه به مجموعه توحيد مفضل معروف و مشهور می باشد.
۶. أبان بن تغلب أبان فرزند تغلب از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادقعليهالسلام
شمرده می شود او مرد با فضيلت و جليل القدر بود كه در مسجد مدينه می نشست و درس وحديث إلقا می نمود امام صادقعليهالسلام
درباره ء او فرمود: در مسجد بنشين و به مردم فتوی بده من دوست دارم در ميان شيعيان امثال تو فراوان باشند.
او دارای هوش سرشار و عقل وافر بود به علوم قرآن علاقه فراوان داشت و نخستين شخصی است كه در اين زمينه تأليف مستقلی دارد.
ابان مدت طولانی در محضر پيشوايان معصوم نامبرده اعتكاف و زانو زده است و احاديث و علوم آنان را دريافته است و بيش از ۰۰۰ / ۳۰ حديث از امام صادقعليهالسلام
حفظ نموده است.
توثيق امام سليم بن ابی حبه گويد: در محضر امام صادقعليهالسلام
بودم وقتی می خواستم از او خداحافظی كنم و درخواست فيض بيشتر كردم، فرمود شما می توانيد از ابان بن تغلب استفاده كيند او در اين باره احاديث فراوانی از ما دريافت كرده است هر آنچه او روايت كند می توانی از قول من نقل نمائی...).