در اين فراز به هشت لقب از القاب حضرت معصومهعليهاالسلام
تصريح شده كه هر كدام پيام آور يكى از ابعاد ارزش هاى والادى زندگى درخشان او است.
هر يك از اين القاب و صفات كافى است كه ما را به مقام هاى عالى و درجات ممتاز معنوى او رهنمون گردد، شخصيتى كه همه ابعاد روش و منش و فكر و عمل او بر اساس پاكى، صداقت، شايستگى، تفكر و رشد دينى و عرفانى، و مورد پسند خدا و رسول و امامانعليهالسلام
پى ريزى شده و در اين راستا قرار گرفته است، و به طور خلاصه، اين صفات بيانگر مقام عصمت و طهارت ذاتى و اكتسابى او است، كه هر كدام، چون آينه نشان دهنده جمال و كمال او مى باشند.
۹ - شفاعت وسيع حضرت معصومهعليهاالسلام
در ذيل روايتى كه قبلا در مورد پيش گويى امام صادقعليهالسلام
از تولد حضرت معصومهعليهاالسلام
و وفات او در قم ذكر شده آمده:
... واسمها فاطمه بنت موسى تدخل بشفاعتها شيعتنا الجنه باجمعهم؛
نام او فاطمه دختر موسىعليهالسلام
است كه با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مى گردند.
اين روايت حاكى از عظمت مقام فوق العاده حضرت معصومهعليهاالسلام
است، كه شفاعت او شامل همه شيعيان خواهد شد. اين مطلب نيز شاهد گويايى بر فضايل استثنايى حضرت معصومهعليهاالسلام
است.
يكى از علماى دولت آباد اصفهان، حضرت آيت الله حاج شيخ محمد ناصرى دولت آبادى، از پدرش مرحوم آيت الله شيخ محمد باقر ناصرى (وفات يافته) سال ۱۴۰۷ هجرى قمرى) نقل مى كند: در سال ۱۲۹۵ هجرى قمرى، در اطراف قم، قحطى و خشكسالى شد، مردم به ستوه آمدند، در ميان آنها چهل نفر از افراد متدين، انتخاب شده و به قم آمدن و در حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
به بست نشستند، تا شايد با عنايات و دعاى آن بزرگوار، خداوند باران بفرستد.
پس از سه شبانه روز، در شب سوم يكى از آنان، مرحوم آيه الله العظمى ميرزا قمى (وفات يافته سال ۱۲۳۱ هجرى قمرى)
را در خواب مى بيند ميرزا مى پرسد: شما چرا در اينجا به بست نشسته ايد؟
او عرض مى كند: مدتى است در منطقه ما بر اثر نيامدن باران، خشكسالى و قحطى به وجود آمده است، براى رفع خطر، به اينجا پناه آورده ايم. ميرزاى قمى مى فرمايد: براى همين، در اينجا جمع شده ايد؟ اين كه چيزى نيست اين مقدار از دست ما نيز ساخته است، در چنين نيازها به ما مراجعه كنيد، ولى اگر شفاعت همه جهان را خواستيد، دست توسل به طرف اين شفيعه روز جزا (حضرت معصومهعليهاالسلام
دراز كنيد.
۱۰- پاداش عظيم زيارت مرقد حضرت معصومهعليهاالسلام
در مورد پاداش زيارت مرقد حضرت معصومهعليهاالسلام
روايت متعدى از امامان معصومعليهمالسلام
نقل شده كه نظر شما را به هشت روايت زير، كه هر كدام پيام ويژه اى از عظمت مقام حضرت معصومهعليهاالسلام
مى دهد، جلب مى كنيم:
۱- امام صادقعليهالسلام
در ضمن گفتارى فرمود: من زارها و جبت له الجنه؛ كسى كه او را زيارت كند، بهشت بر او واجب مى گردد.
۲- نيز فرمود:
ان زيارتها تعدل الجنه؛ همانا زيارت او برابر كسب بهشت است.
۳- سعد بن سعد اشعرى مى گويد: در مورد پاداشش زيارت قبر حضرت معصومهعليهاالسلام
از امام رضاعليهالسلام
پرسيدم، فرمود:
من زارها فله الجنه؛ كسى كه او را زيارت كند پاداش او بهشت است.
۴- در مورد ديگر فرمود:
من زارها عارفا بحقها فله الجنه؛ كسى كه او را از روى معرفت به شأن و مقامش، زيارت كند، پاداش او بهشت است.
۵- نيز فرمود:
من زار المعصومه بقم كمن زارنى كسى كه معصومهعليهاالسلام
را در قم زيارت كند، مانند آن است كه مرا زيارت كرده است.
۶- يكى از شيعيان به زيارت مرقد منور حضرت رضاعليهالسلام
رفت و پس از زيارت، عازم كربلا شد، و از مسير همدان به سوى كربلا رفت، در بين راه در عالم خواب حضرت رضاعليهالسلام
را در خواب ديد، آن حضرت به او فرمود: چه مى شد كه اگر از قم عبور مى كردى و قبر خواهرم را زيارت مى كردى؟
۷- مولى حيدر خوانسارى مى نويسد: روايت شده، اما رضاعليهالسلام
فرمود: هركس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در رى (يعنى امام زاده حمزه را كه در كنار مرقد حضرت عبدالعظيمعليهالسلام
قرار گرفته است) يا خواهرم را (حضرت معصومهعليهاالسلام
را در قم زيارت كند، به همان ثواب زيارت من مى رسد.
شرح كوتاه
گرچه همه اين احاديث، با زبان گويا، بيانگر اوج عظمت مقام حضرت معصومهعليهاالسلام
است، ولى نكاتى در اين روايات هست كه در اينجا اشاره مى شود:
مانند: وجوب بهشت، معادل بهشت، مالك شدن بهشت كه از كلمه له فهميده مى شود، و برابر بودن زيارت او با زيارت حضرت رضاعليهالسلام
و بازخواست حضرت رضاعليهالسلام
از شيعه اى كه به زيارت مرقد منور حضرت معصومهعليهاالسلام
نرفته است.
زيارت حضرت معصومهعليهاالسلام
را تنها يك امام، سفارش نكرده است، بلكه سه امام (امام صادق، امام رضا و امام جوادعليهالسلام
سفارش نموده اند، و جالب اينكه امام صادقعليهالسلام
اين سفارش را قبل از تولد حضرت معصومهعليهاالسلام
بلكه قبل از تولد پدر حضرت معصومهعليهاالسلام
اما كاظمعليهالسلام
نموده است.
نكته جالب ديگر، روايت پنجم است كه در آن، پاداش زيارت قبر شريف حضرت معصومهعليهاالسلام
، برابر پاداش زيارت حضرت حضرت رضا، اما معصوم قرار داده شده است، زيد شحام از امام صادقعليهالسلام
پرسيد: پاداش كسى كه يكى از شما را زيارت مى كنند چيست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:
كمن زار رسول الله مانند كسى است كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را زيارت نموده است.
حضرت رضاعليهالسلام
فرمود:
الا فمن زارنى و هو على غسل، خرج من ذوبه كيوم ولدته امه آگاه باشيد، كسى كه مرا در حالى كه غسل كرده زيارت كند، به گونه اى از گناه بيرون آيد و پاك مى شود كه هنگام تولد از مادرش از گناه پاك بود.
دو نكته پيام آور
۱- آن همه مقام چرا؟
مى پرسند: آن همه مقام چرا؟ با اين كه حضرت معصومهعليهاالسلام
چندين خواهر داشت، چرا بر آنها برترى داشت؟
پاسخ: اين سوال در مورد حضرت زهراعليهالسلام
نيز مطرح است، كه بايد در پاسخ گفت: اين دو بانو علاوه بر شرافت خانوادگى و ذاتى، در عرصه ها و ميدان هاى ايمان و عمل، ممتاز بودند و در اين راستا با گزينش خود، درجات عالى ارزش ها والاى انسان را پيمودند، و با عرفان و عمل خود آن گونه درخشيدند.
حضرت معصومهعليهاالسلام
در صحنه هاى علم، عرفان، ايمان، سياست، و حمايت از مقام رهبرى، بسيار ممتاز بود و سرانجام در اين رستا به شهادت رسيد.
او در اقامت هفده روزه خود در قم، به عبادت و راز و نياز با خدا اشتغال داشت، چنان كه عبادتگاه او كه آن را بيت النور گويند و اكنون در مدرسه ستيه قم در محله ميدان مير قم قرار گرفته، گواه نورانيت و صفاى ممتاز او در ارتباط با خداست.
از پر بارى عمر مبارك ۲۸ ساله حضرت معصومهعليهاالسلام
همان بس كه در اقامت هفده روزه اش در قم، حوزه علميه قم را بقاى جاودانه بخشيد، و ده ها هزار فريخته و دانش پژوه را به جهان تشيع ارزانى داشت،، بزرگانى بسان زكريا بن آدم از اصحاب امام رضاعليهالسلام
و احمد بن اسحاق وكيل امام حسن عسكرىعليهالسلام
در قم تا وجود تقليد و انديشمندان متفكرى چون: ميرزاى قمى، آيت الله شيخ ابوالقاسم قمى، آيه الله حائرى، آيه الله صدر، آيه الله سيد محمد تقى خوانسارى، آيه الله گلپايگانى، آيه مرعشى نجفى، آيه الله اراكى، علامه طباطبائى، استاد شهيد مرتضى مطهرى و حضرت امام خمينى (اعلى اله مقامهم الشريف) همه از بركت وجود عالمه آل عبا حضرت معصومهعليهاالسلام
است كه به حوزه علميه مركزيت داده، و با پرتو افشانى خويش، آن را به مدينه فاضله اسلامى تبديل نموده است... انقلاب اسلامى ايران در حقيقت فرزند پاك اين سرزمين مطهر و فيضيه (فيض گرفته از درگاه بى بى فاطمه معصومهعليهاالسلام
است، كه اينك با رهبرى هاى حكيمانه ولى امر مسلمين، حضرت آيه الله خامنه اى مد ظله العالى، به مسير خود ادامه مى دهد.
رحمت خداى بزرگ و دورود خالصانه همه پيامبران، امامان، اولياى خدا و مجاهدان راستين بر اين بانوى بزرگ باد، كه هماره مى درخشد و نور افشانى مى كند. و كوثر هميشه جوشان ولايت است.
كوتاه سخن اينكه: آنچه انسان را به مقامات ارجمند مى رساند، ايمان و عمل است، چنان كه امام باقرعليهالسلام
فرمود:
فو الله ماشيعتنا الا من اتقى الله و اطاعه؛ سوگند به خدا شيعه ما نيست مگر كسى كه پرهيزكار بوده و از خدا اطاعت كند.
نيز فرمود:
لاتنال و لا يتنا الا بالعمل و الوره؛ به ولايت و دوستى ما جز از راه انجام عمل نيك و پرهيز كارى نمى تواند رسيد.
۲- توجه اسلام و مسلمانان به ارزش زن
در همه تاريخ و در تمام اديان، با افراط و تفريط، به زنان ظلم شده است، ولى اسلام حقوق زن را به طور كامل و عادلانه به آنها داده است، و آنها را از هر گونه انحطاطهاى ساختگى رهاى بخشيده است. يكى از نمونه هاى اين حقيقت اين كه: مسلمانان بانوانى همچون: حضرت خديجه، حضرت فاطمه، حضرت زينب، حضرت معصومهعليهاالسلام
- علهين السلام - را به عنوان اينكه آنها داراى عالى ترين مقام ها هستند مى ستايند، و با بهترين و عميق ترين روش، از آنها تجليل و احترام و نسبت به آنها ابراز احساسات مى نمايند، و با اين روش خود اعلام مى دارند كه ميزان در رسيدن به مقامات عالى، تقوا و عمل است، نه زن و مرد سياه و سفيد و....
و اين عظمت و احترام كه در بارگاه نورانى حضرت فاطمه معصومهعليهاالسلام
كه همچون نگين در شهر قم، جلوه دارد بهترين دليل و گواه به احترام اسلام به شخصيت زنان والا مقام است، و همين نمونه عملى مى تواند جواب كوبنده اى باشد براى آنهايى كه مى گويند اسلام براى زن چندان ارزشى قائل نيست.
مرغ دلم راهى قم مى شود
|
|
در حرم امن تو گم مى شود
|
عمه سادات سلام عليك
|
|
روح عبادات سلام عليك
|
كوثر نورى به كوير قمى
|
|
آب حيات دل اين مردمى
|
عمه سادات بگو كيستى
|
|
فاطمه يا زينب ثانى استى؟
|
از سفر كربلا آمدى
|
|
يا كه به دنبال رضا آمدى
|
كاش شوى مست حضورم كنى
|
|
باخبر از وقت ظهورم كنى
|
چند كرامت از درگاه حضرت معصومهعليهاالسلام
توضيحى درباره كرامت و ولايت تكوينى
يكى از اقسام ولايت ها در سطح بالايى قرار دارد، ولايت تكوينى است، ولايت تكوينى آن است كه كسى توانايى تصرف در جهان آفرينش داشته باشد، مثلا حضرت عيسىعليهالسلام
داراى مقام ولايت تكوينى بود، يعنى مى توانست در جهان خلقت تصرف كند و به تعبير قرآن به اذن خدا، با دميدن به مجسمه گلى پرنده، آن را زنده كرده و به پرواز درآورد، و يا كور مادرزاد را بينا نمايد، و يا بيمارى بى درمان برص را درمان بخشد، و از همه بالاتر مرده را زنده كند.
اين قدرت ملكوتى عيسىعليهالسلام
به خاطر آن بود كه او عبد كامل خدا و از اولياء و پيامبران بود، و انسان مى تواند در پرتو بندگى خالص و كامل به چنان مقاماتى برسد كه خدا گونه شود و مظهر صفات كمال و جلال خدا گردد، چنان كه امام صادقعليهالسلام
در سخنى فرمود:
العبوديه جوهره كنها الربوبيه عبوديت و بندگى گوهرى است كه ربوبيت در آن نهفته است.
يعنى عبوديت انسان را به قدر به خدا نزديك مى كند كه مظهر صفات خدا مى شود، و به اذن پروردگار مى تواند در جهان تكوين، تصرف كند و كارهاى خدايى نمايد.
توضيح اينكه: وصول به ربوبيت در پرتو پيمودن مراحل عبوديت گرچه در ظاهر تعبير زننده اى است، زيرا معنى اين جمله از بندگى تا خداوندگارى است مگر مى شود انسان از مرز بندگى خارج شود، يا در مرز خدايى گام بگذارد؟
اين التراب و رب الارباب خاك كجا و پرودگارها كجا؟
ولى به گفته استاد علامه شهيد مرتضى مطهرى (رحمه الله) بايد توجه داشت كه خدايى غير از خداوندگارى است، مقصود از حديث فوق اين است كه انسان در پرتو بندگى به خداوندگارى مى رسد.
يعنى انسان در پرتو پيمودن مراحل عالى بندگى، داراى روح ولايت تكوينى مى شود، و مى تواند كارهاى معجزه آسا كند و كرامت هاى عجيب از او سر زند. در آنجا به عنوان نمونه به ذكر يك شاهد عينى از نمونه كرامت هاى حضرت رضاعليهالسلام
كه نگارنده يقين به آن دارد مى پردازم:
خواهرى دارم به نام ايران خانم، كه در سال ۱۳۲۰ ش در اشتهارد متولد شد، پس از چندى مادرش از دنيا رفت، او به سن دو سالگى رسيد ولى نمى توانست بايستد، حتى دست هايش را به ديوار تكيه مى دادند، باز به زمين مى افتاد، پدرم بار مادر بزرگم همراه از مومنان، او را در سال ۱۳۲۳ ش براى توسل به حضرت رضاعليهالسلام
به مشهد مقدس بردند. فصل زمستان بود و حرم آن حضرت خلوت بود. پدر و مادربزرگم اين كودك را در كنار خود؛ در نزديك ضريح مقدس نشاندند و ملتمسانه از آقا خواستند كه به او لطف خاصى كند، سپس مشغول نماز شدند، ناگاه در نماز ديدند اين دختر برخاست و به سوى ضريح رفت و ضريح را بغل گرفت. از آن پس دختر به طور كامل شفا يافت و بدون تكيه بر چيزى، به راه افتاد. او را به اشتهارد آوردند، همه بستگان كه او را مى شناختند و مى دانستند كه او قادر به اسيتادن و راه رفتن نبود، تعجب كردند، و به ياد لطف سرشار حضرت رضاعليهالسلام
اشك شوق ريختند. اين خواهرم هنوز زنده است و در كمال سلامتى به سر مى برد.
اينك مى گوييم: حضرت معصومهعليهاالسلام
نيز بر اثر كمال و عبوديت و عرفان، و دستيابى به مقامات عالى معنوى به مرحله اى رسيد كه داراى چنين امتيازى شده و مى تواند از مقام ولايت خود استفاده كرده و كارهاى معجزه آسا و كرامت هاى شگفت كند: در اينجا در ميان صدها نمونه نظر شما را به چند نمونه جلب مى كنيم:
۱- نجات گروه سرگردان با راهنمايى حضرت معصومهعليهاالسلام
سال ها قبل از انقلاب، گروهى از مردم يكى از شهرهاى دور، در فصل زمستان براى زيارت حضرت معصومهعليهاالسلام
عازم قم بودند. شب فرا رسيد، برف سنگينى در زمين نشسته بود، اين گروه در چند فرسخى قم راه را گم كردند، در بيابان بدون وسيله، سرگردان شده و در مخاطره شديد قرار گرفتند، همانجا دست به توسل به دامن حضرت معصومهعليهاالسلام
زدند تا با نشان دادن راه، آن ها را از خطر برهاند.
طبق سند موثق، يكى از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومهعليهاالسلام
، مرحوم سيد محمد رضوى مى گويد: در آن شب (بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان) در حرم بودم، اندكى خوابيدم، در عالم خواب ديدم حضرت معصومهعليهاالسلام
نزد من آمد و فرمود: برخيز، چراغ گلدسته ها را روشن كن.
به ساعت نگاه كردم، ديدم اندكى از نيمه شب گذشته و هنوز چهار ساعت به اذان صبح باقى است (و مطابق معمول اندكى قبل از اذان، چراغ هاى گلدسته ها را روشن مى كرديم.
خوابيدم، دوباره حضرت معصومهعليهاالسلام
را در خواب ديدم، اين بار با تندى به من فرمود: برخيز، مگر نگفتم چراغ هاى گلدسته ها را روشن كن.
برخاستم و چراغ هالى گلدسته ها را روشن كردم، ديدم برف سنگينى آمده و همه جا را سفيد پوش نموده است، ولى شگفت زده شده بودم كه چرا امشب به دستور حضرت معصومهعليهاالسلام
چراغ ها را زودتر روشن نموده ام؟ آن شب به سر آمد، صبح روز بعد كه هوا آفتابى بود، از حرم عبور مى كردم، شنيدم چند نفر از زائران به همديگر مى گويند: حضرت معصومهعليهاالسلام
به داد ما رسيد، چقدر بايد از محضر مقدسش تشكر و سپاس گزارى نماييم! اگر چراغ هاى گلدسته ها روشن نمى شد، ما در دل شب تاريك در بيابان پر از برف و هواى سرد، كه راه را گم كرده، بوديم، جان سالمى به در نمى برديم، اگر چراغ گلدسته ها روشن نمى شد ما جهت شهر قم را در آن تاريكى ظلمانى هرگز پيدا نمى كرديم.
راز خواب را دريافتم كه چرا حضرت معصومهعليهاالسلام
به من مى فرمود: برخيز و چراغ گلدسته ها را روشن كن!
۲- امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در كنار حرم
از مطالب گفتنى اينكه: نقل مى كند، شخصى به نام سيد عبدالرحيم كه مورد وثوق بود، گفت: در عالم خواب ديدم، در قبرستان بزرگ قم، جمعيت بسيارى هستند، در اين هنگام شخص بزگوارى را كه سوار بر اسبى بود و از بازارچه مى آمد، مشاهده نمودم، ديدم در پشت سر آن سوار، شخصى گفت: اين سوار حضرت حجت (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مى باشد تا اين خبر را شنيدم، سراسيمه به دنبال آن حضرت شتافتم، ديدم آن حضرت به صحن مطهر آمد و در آنجا پياده شد.
صحن خلوت بود، كسى را جز آن حضرت و شخصى كه همراهش بود در آنجا نديدم، مشاهده كردم كه آنها را عبور كرده تابه در صحن عتيق رسيدند، افسار اسب را به دست من دادند تا آن را نگهدارم، با خود گفتم نگهداشتن اسب خوب است يا همراه حضرت بودن؟ سرانجام همراهى حضرت را برگزيدم و افسار اسب را به دست همان شخصى كه همراه امام بود دادم و خودم به دنبال حضرت روانه شدم، ديدم حضرت وارد حرم شد و در بالا سر مرقد حضرت معصومهعليهاالسلام
توقف كرد، هيچ كس از خدام نبودند پيش خود فكر مى كردم آيا به حضور حضرت بروم يا نروم؟ در كنار رواق ايستادم، صداى آن حضرت را مى شنيدم، اما چيزى نمى فهميدم، پس از مدتى از آن حضرت از حرم برون آمد و من نيز از حرم بيرون آمدم و پشت سر او به راه افتادم، ولى ناگهان ناپديد شد و هرچه جستجو كردم دستم به دامنش نرسيد و از فيض حضور آن بزرگوار محروم گشتم.
۳- شفاى بيمارى بى درمان
از داستان هاى واقعى كه نقل آن به تواتر رسيده اين كه: پاى مردى به نام ميرزا اسدالله كه از خدام آستانه حضرت معصومهعليهاالسلام
بود بيمارى شقاقلوس (يعنى يك نوع بى حسى و فلجى) گرفت، به حدى كه انگشت هاى پايش سياه شده و پزشك هاى آن زمان از درمان او عاجز شده بودند و به اتفاق رأى گفته بودند كه بايد پاى او قطع شود.
يك روز قبل از آنكه موعد قطع پا فرا رسد، بيمار نامبرده با خود گفت حال كه بنا است فردا پاى مرا قطع كنند، خوب است امشب در حرم مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
بمانم و متوسل شوم.
شخصى به نام مبارك او را حمل كرد و به حرم برد، اواخر شب كه خدام، درهاى حرم را بستند، او خود را به پاى ضريح انداخت و در مورد درد و بيمارى خود ناله كرد و ملت سمانه از حضرت معصومهعليهاالسلام
خواست كه از خدا بخواهد، پاى او خوب شود، او تا صبح به توسل و سوز و گداز پرداخت، هنوز هوا تاريك بود، خدام شنيدند كه ميرزا اسدالله، پشت در آمده فرياد مى زند در را باز كنيد، حضرت به من لطف كرد و توسط حضرت معصومهعليهاالسلام
شفا يافتم، در را باز كردند و ديدند ميرزا اسدالله خوشحال است و بيماريش رفع شده، و او جريان شفايش را چنين شرح داد؛ بانوى بزرگوارى نزدم آمد و فرمود تو را چه شده است؟ عرض كردم: بيمارى پا مرا از كار انداخته، از خدا، يا شفا مى خواهم يا مرگ! آن بانو گوشه مقنعه خود را چند بار بر روى پاى من ماليد و فرمود: خداوند تو را شفا داد احساس كردم كه خوب شدم و اصلا درد پا ندارم.
از آن بانو پرسيدم، شما كيستيد:
فرمود: آيا مرا نمى شناسى و حال آنكه تو خادم حرم من مى باشى، من فاطمه دختر موسى بن جعفرعليهاالسلام
مى باشم.
۴- رفع خطر شديد سيل
كسانى كه به وضع جغرافيايى شهر قم آگاهى دارند مى دانند كه در وسط شهر قم رودخانه بزرگى قرار گرفته و مسير آب باران ده ها فرسخ از زمين هاى قبل از رودخانه از پايين گلپايگان و دليجان گرفته و در همين رودخانه به درياچه قم مى ريزد.
در اين صورت ناگفته پيداست كه هنگام بارش شديد پى در پى، سيل هاى خطرناكى در اين رودخانه به جريان مى افتد، و چنان كه تاريخ قم نشان مى دهد قرن ها پيش تا كنون چندين بار سيل رودخانه، طغيان كرده و موجب خسارت هاى بسيار شده است.
در يكى از اين موارد نوشته اند: زمانى سيل بسيار عظيمى آمد كه اهل قم را فوق العاده ترسانده، هر لحظه انتظار مى رفت كه خطر سيل ساختمان ها را ويران كند....
در اين بحران شديد مشاهده شد كه دستى نمايان گرديد و به سيل اشاره كرد و آن سيل به سوى ديگر رفته و رفع خطر نمود، از اين رو شيخ زكى باغبان درآن شرفنامه معروف خود مى گويد:
روزى كه سيل سيمره از رود ناربار
|
|
آمد به شهر قم ز قضاياى كردگار
|
دانى كه كرد دفع بلا را از اين ديار
|
|
معصومه بود دختر موسى سرفراز
|
ذريه رسول خدا، غمگسار قم
۵- نقاره خانه به صدا در آمد
نقل مى كنند در زمان مرجعيت مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى در حدود هفتاد سال قبل شخصى بود كه بسيارى از مردم قم او را ديده بودند، قسمت پايين بدنش كه حس و فلج بود به طورى كه توانايى حركت نداشت، و هنگام راه رفتن پاى خو را روى زمين مى كشيد، و از اهالى قفقاز شورى بود براى شفاى پاى خود به مشهد رفته بود ولى نتيجه اى نگرفته بود، به قم به درگاه حضرت معصومهعليهاالسلام
رو آورده بود تا شفا بگيرد.
در يكى از شب هاى ماه رمضان بود كه صداى نقاره خانه
بلند شد، علت پرسيدند، گفتند حضرت معصومهعليهاالسلام
شخصى را كه در پا عاجز بود شفا داد، تعد معلوم شد، كه او همان شخص قفقازى است، وقتى او را ديدند مثل اينكه اصلا درد پا در او نبود است و خودش مى گفت: ديگر دردى در بدن و پاى خود احساس نمى كنم،
۶- توسل ملاصدرا به حضرت معصومهعليهاالسلام
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازى، معروف به ملاصدرا، و صدر المتألهين از علما و حكما و فلاسفه بزرگ دوره صفويان است، او پس از مرگ پدر، از شيراز به اصفهان آمد و در آنجا از محضر درس شيخ بهايى و ميرداماد، به ادامه تحصيل پرداخت، و خود اعجوبه زمان و افتخار حكماى دوران گرديد، او مدتى از عمر خود را در روستاى كهك (كه در چند فرسخى قم واقع شده) به سر برد و به تفكرات عميق پرداخت، او مكرر به مكه براى انجام مراسم حج و عمره رفت و سرانجام در سفر هفتم هنگام مراجعت، در سال ۱۰۵۰ هجرى قمرى (در بصره) درگذشت، تأليف هاى او به زبان عربى از اين قرار است: اسفار اربعه، شرح اصول كافى، كتاب الهدايه و شرح حكمه الاشراق.
دو نفر از شاگردان برجسته او به نام هاى ملا محسن فيض كاشانى و مولى عبدالرزاق لاهيجى ملقب به فياض صاحب كتاب شوارق مشارق و گوهر مراد، داماد او شدند و خود از دانشمندان و استاتيد بزرگ عصر خود بودند، نوشته اند روزى دختر ملاصدرا، همسر فيض كاشانى، به پدر گفت: خواهر من همسر فياض هستم، ملاصدار به او جواب داد: لقب شوهر تو بهتر است، زيرا او عين فيض است.
ملاصدرا (حكيم مذكور) هرگاه در مطالب علمى به مشكلات پيچيده برخورد مى كرد، از روستاى كهك به زيارت حضرت معصومهعليهاالسلام
مى آمد، و با توسل به آن بى بى دو عالم، مشكلات علميش حل مى شد، و از منبع فيض وجود مبارك حضرت معصومهعليهاالسلام
مستفيض مى گرديد.
مرحومه آيه الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (رحمه الله) مكرر مى فرمود: هر وقت براى ملاصدرا مشكل علمى يا مطلب مبهمى پيش مى آمد، در حرم مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
به بى بى مكرمه متوسل شده، و با استمداد از آن بانوى دو عالم، مشكلش، حل و آسان مى شد.
۷- هلاكت مزدور گستاخ
در عصر رضاخان و كشف حجاب، روزى رئيس شهربانى قم كه مردى گستاخ و بدزبان بود به حرم مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
وارد شد در همانجا به زنان با حجاب حمله كرد، تا چادر از سرشان بگيرند، آه و ناله زنان بلند شد، در همين وقت غيرت آيه الله مرعشى نجفى (رحمه الله) كه در آنجا حضور داشت، به جوش آمد، و به آن قسمت رفته و براى جلوگيرى از آن رئيس، پس از بگو و مگو، سيلى محكمى به صورت رئيس شهربانى زد، او كه از اين سيلى، سخت يكه خورده بود، آيه الله مرعشى را تهديد به قتل نموده ولى روز بعد همين رئيس گستاخ وارد بازار قم گرديد، از قضا قسمتى از سقف ساختمان بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاكت رسيد و از دنيا رفت.
و اين حادثه هم از كرامت هاى حضرت معصومهعليهاالسلام
است كه در حرمش، ستمگر گستاخى، به زنان با حجاب حمله كرد، يا عالم بزرگ آيه الله العظمى مرعشى نجفى را تهديد به قتل نمود، و هم از كرامت آيه الله مرعشى به حساب مى آيد.
۸- حل مشكل آيه الله نجفى به دست حضرت معصومهعليهاالسلام
آيه الله العظمى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى (وفات يافته شهريور ۱۳۶۹ شمسى) مى فرمود: روزگارى كه جوان تر بودم، روزى بر اثر مشكلات فراوانى كه داشتم، از جمله مى خواستم دخترم را شوهر دهم، ولى مال و ثروتى نداشتم، از جمله مى خواستم دخترم را شوهر دهم، ولى مال و ثروتى نداشتم تا براى دخترم جهيزيه تهيه كنم، با ناراحتى به حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
رفتم، و با عتاب و خطاب در حالى كه اشك هايم سرازير بود گفتم: اى سيده مولا من، چرا نيست به امر زندگى من اهميت نمى دهى؟ من چگونه با اين دست خالى دخترم را شوهر دهم؟
سپس با دلى شكسته به خانه برگشتم، حالت غشوه (كشف) مرا فراگرفت در همان حال شنيدم در مى زنند، رفتم و در را باز كردم، شخصى را ديدم كه در پشت در ايستاده، وقتى مرا ديد گفت: سيده تو را مى طلبد با شتاب به حرم رفتم، وقتى كه وارد صحن شريف آن حضرت شدم، چند كنيز را ديدم كه به تميز كردن ايوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسيدم، گفتند:
اكنون سيده مى آيد، پس از اندكى حضرت فاطمه معصومه (عليهاالسلام) آمد، در حالى كه در شكل و شمايل، مانند مادرم فاطمه زهراعليهالسلام
بود (چون جده ام زهراعليهاالسلام
را سه بار قبل از آن، در خواب ديده بودم) نزد عمه ام حضرت معصومهعليهاالسلام
رفتم و دستش را بوسيدم، به من فرمود: اى شهاب! كى ما در فكر تو نبوده ايم، كه ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاكى هستى، تو از زمانى كه به قم آمدى زير نظر ما و مورد عنايت ما بوده اى.
وقتى كه از خواب بيدار شدم، فهميدم كه نسبت به حضرت معصومهعليهاالسلام
اسائه ادب كرده ام، همان دم براى عذرخواهى به حرم شريفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در كارم گشايشى صورت گرفت، و مشكل زندگيم حل و آسان گرديد.
كرامت هاى تازه
سابقا كرامت هايى كه در حرم مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
بروز مى كرد، با كمال تأسف ثبت و ضبط نمى شد، ولى اخيرا با توليت محترم جديد، كه تحولى شايان توجه در حرم، از جهات گوناگون! وجود آمده، و به اين امور توجه مى شود، در اين راستا ضمن تشكر از مقام سرپرستى حرم مطهر، نظر شما را به موارد زير از كرامت هاى تازه كه در دفتر تبليغات آستانه به ثبت رسيده و توسط حضرت حجه الاسلام آقاى محمد نظرى، در اختيارم قرار گرفت جلب مى كنم:
۹- شفا يافتن دختر فلج
با ديگر شبانگاهان هنگامى كه ديدگان غفلت زده محو تماشاى ظلمت خود گرديده بود دست فياض الهى از آستين كريمه اهل بيتعليهمالسلام
به درآمد و چراغى به روشنى خورشيد ولايت فرا روى عاشقان دل سوخته بر افروخت. سخن از گذشته هاى دور نمى باشد بلكه حقيقتى است محقق در جمعه شب ۲۳/۲/۱۳۷۳ شمسى.
آن زمان كه ديگر درهاى عالم مادى بسته مى شود و تنها و تنها چشم اميد به قدرت بى انتها است چاره ساز مى گردد. سخن از لطف و كرامت و مهربانى و محبت است.
آرى بار ديگر جمعه شب شاهد گشوده شدن خزائن غيب گشتم و نزول رحمت الهى، شامل حال مسافرى گرديد، او مسافرى بود از راه دور، مسافرى كه بعد مسافت را طى كرده بود و در عين دورى، بسيار نزديك بود. آرى، او دخترى بود چهارده ساله، از اهالى روستاى شوط ماكو، از شهرهاى آذربايجان، در گفتگويى مختصر شرحى از بى نهايت هستى را برايمان بازگو كرد و او اين چنين آغاز نمود:
ر ا... هستم، از اهالى شوط و ماكو. چهار ماه پيش بر اثر يك نوع سرما خوردگى از هر دو پا فرج شدم، خانواده ام مرا به بيمارستان هاى مختلف در شهرهاى ماكو، خوى و تبريز بردند، ولى همه پزشكان پس از عكس بردارى انجام آزمايش ها از درمانم عاجز شدند و من ديگر نمى توانستم پاهايم را حركت دهم، تا اين كه چهارشنبه ۲۱/۲/۷۳ در عالم رويا ديدم كه خانمى سفيد پوش سوار بر اسبى سفيد به طرف من آمدند و فرمودند: چرا از همان ابتداى بيمارى به قم پيش من نيامدى تا شفايت دهم؟ با اظطراب از خواب پريدم و جريان خواب را با عمو و عمه ام در ميان گذاشتم و آنها نيز بلافاصله مقدمات سفر به قم فراهم آوردند. لذا روز جمعه ۲۳/۲/۷۳ ساعت ۳۰/۷ بعد ظهر به حرم مطهر مشرف شديم. پس از نماز مشغول خواندن زيارتنامه شدم كه ناگهان صداى همان خانمى كه در خواب ديده بودم به گوشم رسيد كه: بلند شو راه برو كه شفايت دادم. من ابتدا توجهى نكردم و باز مجددا همان صدا با همان الفاظ تكرار شد. اين بار به خود حركتى دادم و مشاهده كردم كه قادر به حركت مى باشم و مورد لطف آن بى بى دو عالم قرار گرفته ام.
اين بود مشتى از خروار الطاف بى شمار اين در بى نظير كه به واسطه وجود پاكش سرزمين قم تقديس يافته و مسكن و مأواى عاشقان و سالكان طريق هدايت و قبله آمال عارفان حقيقت گشته است. به اميد آن كه اين شرح بى نهايت شربتى باشد از خواب غفلت و بدان اميد كه حضرتش همه را از ره لطف بنوازد و بر سيل هدايت رهنمون گردد.
۱۰- نسيم رحمت بر اعصاب مبتلا به تشنج
بار ديگر دست رحمت حق از بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومهعليهاالسلام
ظاهر گشت و خسته دلى از فرزانگان عاشق را امداد نمود. دل شكسته اى كه بهار زندگى او قرين خزان شده بود به ميهمانى نور آمد تا خواهر امام هشتمعليهالسلام
را به شفاعت درگاه الهى برد.
اين كرامت در روز پنجشنبه ۲/۴/۷۳ ايامى واقع مى شود كه واپسگريان منافق، حريم مقدس رضوى را آماج انفجار بمب قرار داده و عده اى از پروانه ها سوگوار در عزاى حسينى در جوار ضريح مقدس ثامن الحججعليهالسلام
آن هم در مقدس ترين روز و مقدس ترين ساعت در اين كشور امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به شهادت رساندند و يا مجروح ساختند.
خواهر پ - م اهل باختران در سال سوم دبستان مبتلا به تشنج اعصاب گشته و پس از مدتها مداوا و معالجه نااميد از همه جا به همراه خانواده قصد زيارت بارگاه رضوى را مى نمايند تا شفاى درد را از باب الحوائج بستانند.
اكنون به فرموده مادر ايشان به حكايت اين كرامت توجه كنيد:
هنگامى كه به شهر مقدس قم رسيديم با خود گفتم خوب است اول به زيارت خواهر امام رضاعليهالسلام
بروم. اگر جواب ندادند، به مشهد مى رويم، ساعت ۲ بعد از نيمه شب به قم رسيديم و اطاقى كرايه كرديم و ساعت ۹ صبح به حرم مشرف شديم، و دخترم را كه به سختى مى خوابيد و گاهى اگر اعصاب او متشنج مى شد باعث مشكلاتى مى گشت با توجه و توسل به حضرت، او را نزديك ضريح بردم و به راحتى خوابيد، پس از مدتى كه از نماز ظهر و عصر گذشت بوى عطر عجيبى حرم را گرفت و ديدم دست راست دخترم سه مرتبه به صورتش كشيده شد و رنگ او را برافروخته گرديد و گوشه چادر او را كه به ضريح گره كرده بودم باز شد، و دستبند پارچه اى سبز هم باز شد، و دخترم به راحتى از خواب بيدار شد و گفت: مادر كجاييم؟
گفتم: در حرم مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
گفت مادر گرسنه ام!! من كه حسرت شنيدن اين كلمه را چندين ماه داشتم بلافاصله گفتم برويم بيرون از حرم مطهر، او هم قبول كرد، همين كه مى آمديم از او پرسيدم مادر احساس ناراحتى نمى كنى، آن چنان كه سابق بودى؟ گفت: نه، الحمدلله خوب هستم، كنار حوض صحن آمديم و آبى به صورتش زدم و احساس كردم كه حالت او طبيعى شده و از اين بابت از حضرت معصومهعليهاالسلام
تشكر و قدردانى مى نمايم، اميدوارم خداوند همه بيماران اسلام را شفا دهد.
اى خواهران و برادران مسلمان! با دل پاك و قلب سليم و دورى از گناه، و اعتقاد به قدرت الهى و با متوسل شدن به عنايت ائمه معصومهعليهاالسلام
و اولياى الهى است كه مى توان موفق به دريافت فيض الهى گشت.
۱۱- شفاى دخترك مبتلا به فلج
در آستانه سال ۱۳۷۵ هجرى شمسى كه مقارن با اول ذيقعده ۱۴۱۶ هجرى قمرى برابر با سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومهعليهاالسلام
بود، كريمه اهل بيت نور اميد در دل زائران با صفاى خود كه دخترك ۱۱ ساله از اهالى مازندران بود از خداى متعادل طلب شفا نمود.
زائرى در نهايت پاك دلى و خلوص كه مدت ها در حال گلو درد و حالت تهوع به سر مى برد و سرانجام مبتلا به فلج در ناحيه پاى راست گرديده بود پس از معالجات مكرر نزد اطباى متعدد، مأيوس گرديد و در حالى كه در هاله اى از غم فرو رفته و به آينده تاريك خود فكر مى كند به زيارت اين بانوى مكرمه دعوت مى شود.
در شب جمعه ۳/۱۲/۱۳۷۴ به همراه خانواده خود به حرم مطهر مشرف مى شوند و در حالى كه مادر مهربان و دل سوخته او از سر شب تا به صبح در كنار فرزند دردمند خود بيدار مى ماند و باخداى بزرگ راز و نياز مى نمايد و حضرت فاطمه معصومهعليهاالسلام
دخت گرامى امام هفتم موسى بن جعفرعليهالسلام
را به شفاعت مى خواند، نزديك اذان صبح مشاهده مى كند بيمار او كه مدت ها توان ايستادن و حركت نداشت از خواب برخاسته و روى پا مى ايستد! مادر با تعجب از حال او مى پرسد و او را راه مى برد و متوجه مى شود كه سلامت فرزندش بازگشته و مورد لطف و كرامت كريمه اهل بيتعليهالسلام
قرار گرفته است. پس از دو روز از اين واقعه كه سلامتى اين طفل تحقيق و تثبيت شد در دفتر كرامات حضرت فاطمه معصومهعليهاالسلام
ثبت گرديد.
آرى اينجاست كه جايگاه بلند لطف و مهربانى خداوند است. اينجا است كه چنان چه با اخلاص و دلى سوخته قدم بنهى بنابر مصلحت الهى حاجت روا مى گردى و اين نمونه اى از هزار عنايتى است كه از جانب خدا و از آستين محدثه آل طه، مريم آل رسول، كريمه اهل بيتعليهالسلام
فاصله معصومهعليهاالسلام
صادر گريده، اميد كه اين عنايات خاصه شامل حال همه زائرين مخلص و با صفاى اين بارگاه نورانى قرار گيرد.
۱۲- جام شفا
اينجا حريم كبريايى و دريچه دلگشايى به جهان غيبت است. در اينجاست كه گاه در ميان آن همه راز و نياز، نورى مى درخشد و حاثه اى مبارك رخ مى دهد و توجهى خاص و عنايتى از ناحيه مقدسه كريمه اهل بيتعليهالسلام
حضرت فاطمهعليهاالسلام
، دردمندى و گرفتارى را دستگير مى شود و او را از انبوه غم و شدت گرفتارى رهايى مى بخشد.
و اين بار هم دل شكسته اى كه چندين سال به فلج پا مبتلا شده بود و اين مشكل، او و خانواده او را در كويرى از نااميدى ها رها ساخته بود، به اين بارگاه ملكوتى روى مى آورد و به ميمنت نيمه شعبان عيدى مى گيرد و سرانجام با دو پاى سالم به خانه بر مى گردد.
چه بهتر كه شرح واقعه را از آن گرامى بشنويم:
اينجانب الف - م، مازندارنى، كارمند بازنشسته و ساكن مشهد مى باشم كه به مدت سه سال مبتلا به درد كمر و فلج هر دو پا شده بودم و با اينكه مخارج زيادى در معالجات كردم تأثيرى نكرد. لذا از همه جا مأيوس شدم و مكرر در مجالس دعا و توسلات در حرم مطهر حضرت ثامن الحججعليهالسلام
به قصد شفا شركت مى كردم، لكن عنايت آن حضرت شامل حالم نشد.
سرانجام در اوايل ماه شعبان بود كه مى ديدم همه مردم در ايام ولايت و امامت شادمان هستند، ولى خانواده من بر اثر مشكلاتى كه براى ايشان داشتم در غم و حزن به سر مى برند.
اين بود كه به حرم حضرت رضاعليهالسلام
مشرف شدم و با سوز دل حرف آخر را زدم و عرض كردم: آقا! شما غير مسلمانان را محروم نمى كنيد، پس چرا به من كه شيعه و متوسل به فيض و كرم شما هستم توجه نداريد! آقا! يا جوابم را بدهيد يا به پابوس خوارتان مى روم و شكايت مى كنم و آن حضرت را واسطه مى سازم!
همان شب خواب ديدم خانم حضرت معصومهعليهاالسلام
را حجابى كامل و نقابى نورانى كه به من فرمود: به قم بيا تا درد تو شفا دهم!! از خواب بيدار شدم و خوابم را براى خانواده نقل كردم و گفتم گويا شفاى من به حضرت معصومهعليهاالسلام
حواله شده باشد. ولى بر اثر وضع خاص و مشكلات نمى توانستم تصميم جدى بگيرم.
چند روز گذشت. مجددا حضرت را در خواب ديدم كه فرمود: چرا به قم نمى آيى؟! عرض كردم خانم! شما از حال و وضع من خبر داريد. چطور بيايم؟! اگر مى شود همين جا شفايم بدهيد.
فرمودند. بايد به قم بيايى. از خواب بيدار شدم و تصميم قطعى بر آمدن گرفتم و در روز دوشنبه ۱۴ شعبان مطابق با ۲۶/۱۰/۷۳ شمسى ساعت ۸ صبح به حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
مشرف شدم، پس از زيارت و التجاء به واسطه خستگى راه خوابم برد، مجددا حضرت را به خواب ديدم، با چادرى مشكى و نقابى و سبز فرمودند: پسرم! خوش آمدى، اكنون به وعده وفا كردم و تو شفا يافتى برخيز!! عرض كردم: نمى توانم؟! فرمود: اين استكان چاى بر بخور و بلند شو! چنين كردم. از خواب بيدار شدم، احساس كردم مى توانم روى پايم بايستم، لذا با پاى خودم به ضريح مطهر نزديك شدم و فرياد زدم: بابا! حضرت شفايم داد!!
اينجا بود كه زائرين محترم مرا به دفتر آستانه مقدسه آوردند. و اكنون از حضرت تشكر مى كنم و از خداوند شفاى همه مريضان اسلام را مى خواهم. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
۱۳- شفاى چشم طلبه نخجوانى
آيه الله العظمى ناصر مكارم شيرازى (دام ظله) نقل فرمود: پس از فروپاشى سابق، و آزاد شدن جمهورى هاى اسلامى از جمله جمهورى نخجوان، شيعيان تقاضا كردند كه عده اى از جوانان خود را براى تحصيل علوم حوزوى، به حوزه علميه قم بفرستند، تا در آينده براى تبليغ در آن منطقه، آماده گردند، استقبال عجيبى از اين امر شد، از بين سيصد نفر داوطلب، پنجاه نفر كه معدل بالايى داشتند انتخاب شدند، ولى در ميان جوانى با داشتن معدل بالا به خاطر اشكالى كه در چشمانش بود، انتخاب نشد، با اصرار پدرانشان، مسئول مربوط به ناچار او را نيز پذيرفت، هنگام فيلم بردارى از مراسم بدرقه اين كاروان علمى، مسئول فيلم بردارى، دوربين را روى چشم معيوب اين جوان، متمركز كرد، و تصوير برجسته آن را به نمايش گذاشت، جوان با ديدن اين منظره، بسيار ناراحت و دل شكسته شد، كاروان به قم رسيد، و در مدرسه مربوط ساكن شد، اين جوان به حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
مشرف گرديد، با اخلاص تمام به حضرت معصومهعليهاالسلام
متوسل شد و در همان حال خوابش برد ودر عالم خواب، عوالمى را مشاهده كرد، پس از بيدارى، چشمانش را سالم يافت، به مشاهده چنين كرامتى از حضرت معصومهعليهاالسلام
تحت تأثير شديد قرار گرفتند و دسته جمعى به حرم براى دعا و مناجات آمدند، و ساعت ها در حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
به دعا و توسل پرداختند.
هنگامى كه اين خبر به نخجوان رسيد، شيعيان آنجا با اصرار تقاضا كردند كه اين جوان شفا يافته به آنان باز گردد، تا ديدار او موجب بيدارى و هدايت ديگران، و استحكام عقيده مسلمانان شود.
كرامات معصوميه: از قول حضرت آيه الله العظمى شيخ محمد على اراكى (رحمه الله)
از طرف آستانه مقدسه حضرت معصومهعليهاالسلام
چند ماه قبل از ارتحال جان سوز آن فقيه فرزانه بود كه به خدمت ايشان رسيديم
و درخواست نقل كرامات حضرت فاطمه معصومهعليهاالسلام
را از ايشان نموديم. ابتدا از آنچه در مورد خود ايشان اتفاق بود پرسيديم و آن والا مقام فرمود:
۱۴- شفاى بيمارى دستم
۱- دستم باد مى كرد و قاش مى شد. و لذا هميشه بايد خاك تيمم همراهم باشد و تيمم كنم، چون وضو نمى توانستم بگيرم و معالجات هم تأثير نمى كرد. تا اينكه به حضرت معصومهعليهاالسلام
متوسل شدم، و ملهم شدم كه دستكش دستم كنم و چنين كردم، خوب شد.
۱۵- شفاى سيد فلج
از آن راجع به كراماتى كه در مورد ديگران اتفاق افتاده است پرسيديم و ايشان فرمودند:
۲- سيدى بود در زمان مرحوم آيت الله حاج عبدالكريم حائرى (رحمه الله) به نام حاج آقا جمال هژبر كه فلج شده بد و او را به دوش مى گرفتند و در مجلس روضه اى كه از طرف مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى (رحمه الله) ؛ در ده عاشورا در مدرسه فيضيه منعقد مى شد شركت مى كرد. او را به دوش مى كشيدند و از اينجا به آنجا مى بردند. آقاى سيد على سيف خادم مرحوم حاج شيخ (رحمه الله) كه مردى خدوم و صضريح اللهجه اى بود روزى در مجلسى روضه به آن سيد (آقا جمال) گفت: اى سيد اگر راست مى گويى و تو سيد هستى چرا مردم را اذيت مى كنى؟ از حضرت معصومهعليهاالسلام
بخواه تو را شفا بدهد. اين حرف به سيد اثر كرد و غيظش گرفت به حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
مشرف گرديد. و شال (عمامه) خود را از سرش باز كرد و هب ضريح مقدس بست و عرض كرد: پا نمى شوم تا شفا بگيرم.
خوابش برد در خواب او را شفا دادند، و كاغذى كف دستش گذارند و به او گفتند:
اين كاغذ را به حاج سيد حسين آقا علوى بده. وقتى از خواب بيدار شد، كاغذ را در دستش ديد، جرأت نمى كرد كاغذ را زا مشتش بردارد. گفته بود به حاج شيخ عبدالكريم (رحمه الله) هم نمى دهم، به هيچ كس نمى دهم. و جرأت هم نمى كرده باز كند و نگاه كند، كاغذ در مشتش بود و مى گفت: تا به حاج سيد حسين آقا ندهم به كس ديگرى نمى دهم (حتى به حاج شيخ عبدالكريم نشان نداد) معلوم نيست در آن كاغذ چه نوشته شده بود.
۱۶ - سفارش حضرت رضاعليهالسلام
به حضرت معصومهعليهاالسلام
آقاى حاج شيخ على تهرانى (رحمه الله) (از علماى بزرگ كه اواخر عمر در مشهد مقدس ساكن در همان جا فوت نمود و در بالا سر حرم حضرت رضاعليهالسلام
دفن شد و قريب ۵۰ سال در نجف اشرف به تحصيل علوم اسلامى اشتغال داشته و از شاگردان فاضل ميرزاى بزرگ محسوب مى شد)
ايشان برادرى داشت به نام حاج على شال فروش كه از تجار بازار بوده و در تمام مدتى كه برادرش در نجف مشغول تحصيل بود هر ماه ۵۰ تومان (كه در آن موقع مبلغ قابل توجهى بوده) به او شهريه مى داده و تخلف نمى كرده تا اينكه آن برادر تاجر فوت مى كند و جنازه او را به قم حمل مى كنند؛ و در يكى از مقبره هاى طرف قبله صحن بزرگ دفن مى شود، كه مقبره اختصاصى ايشان بوده و آقاى حاج شيخ على تهرانى كه در آن موقع در مشهد سكونت داشته طى تلگرافى از فوت برادر تاجرش مطلع مى شود پيش خود مى گويد الان طى وقت جبران خدمات برادر است لذا به حرم اما رضاعليهالسلام
مشرف مى شود مى رود پاى ضريح حضرت اما رضاعليهالسلام
قضيه را عرض مى كند. و به حضرت عرض مى كند كه برادرم در اين همه مدت كه به من خدمت كرده يك مرتبه هم نتوانستم جبرام كنم. جز همين كه بيايم اينجا و به شما عرض كنم و از شما خواهش كنم اكنون كه برادرم فوت شده شما به خواهرتان حضرت معصومهعليهاالسلام
سفارش برادر مرا بفرماييد به برادرم كمكى كند.
همام شب يكى از تجار كه از قضيه اطلاع نداشته، در خواب مى بيند كه به حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
مشرف شده و آنجا مى گويند كه حضرت امام رضاعليهالسلام
هم تشريف فرما شده اند به قم، يكى از جهت زيارت خواهرشان. و يكى جهت سفارش برادر حاج شيخ على تهرانى به حضرت معصومهعليهاالسلام
شخص خواب بيننده معانى خواب را نمى فهمد.
و براى حاج شيخ على خواب را نقل مى كند. و مرحوم حاج شيخ على (رحمه الله) مى گويد در همان شب كه تو خواب ديدى من متوسل شدم به امام رضاعليهالسلام
و به اين صورت به خواب شما آمده و از روياهاى صادقانه است.
مرحوم آيه الله العظمى آقا سيد محمد تقى خوانسارى (رحمه الله) پس از شنيدن اين خواب فرمود: از اين خواب استفاده مى شود كه قم در حريم حضرت معصومهعليهاالسلام
است. بايد حضرت امام رضاعليهالسلام
به قم تشريف بياورند و سفارش برادر حاج شيخ على تهرانى را به حضرت معصومهعليهاالسلام
بفرمايند، تا حضرتش بعد از سفارش حضرت امام رضاعليهالسلام
به قم در كار برادر حاج شيخ على توجه كند. و الا خود حضرت امام رضاعليهالسلام
مستقيما مداخله در كار مى كرد، ولى چون اين در محدوده حضرت معصومهعليهاالسلام
است، آن حضرت مداخله در اين محيط ننمود.
۱۷- لطف حضرت معصومهعليهاالسلام
به مداحش
۴- آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سيد جعفر احتشام) از منبرهاى قم بودند پدر و پسر از قول آقا شيخ ابراهيم صاحب الزمانى تبريزى (كه مرد و روضه خوان با اخلاصى بود و قبل از درس مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى (رحمه الله) چند دقيقه خطبه اى از نهج البلاغه و ذكر مصيبت مختصرى مى خواند) نقل كردند كه او گفت:
ما اهل منبر با هم در مواقع تعطيلى دوره اى داشتيم، و دور هم جمع مى شديم و خودمان براى خودمان روضه مى خوانديم. شبى من (يعنى آقا شيخ ابراهيم صاحب الزمانى) در خواب كه خواستم به حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
مشرف شوم، گفتند: ورود به حرم ممنوع است، براى اينكه حضرت معصومهعليهاالسلام
با حضرت زهراعليهاالسلام
در بالاى ضريح خلوت كرده اند و كسى را راه نمى دهند.
من گفتم مادرم سيده بوده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند رفتم ديدم كه بله دو با هم نشسته اند و در بالاى ضريح با همديگر صحبت مى كنند از جمله صحبتها اين بود. كه حضرت معصومهعليهاالسلام
به حضرت زهراعليهاالسلام
عرض مى كند: حاج شيخ جعفر احتشام (روضه خوان، روضه خوان را خودم مى گويم) براى من مدحى گفته است و ظاهرا آن مدح را براى حضرت زهراعليهاالسلام
مى خواند.
آقا شيخ ابراهيم اين خواب را در آن جلسه دوره اى كه اهل منبر در آن جمع بودند و حاج احتشام هم حضور داشت نقل مى كند، حاج احتشام مى گويد از آن شعرها چيزى يادت هست گفت: بله در آخر شعر داشت دخت موسى بن جعفر تا اين را گفت حاج احتشام زد زير گريه و گفت: بله توى اشعار من اين كلمه هست.
اين احتشام از منبرى هاى قم بود و خيلى با حال بود، هيچ منبرى را نديدم كه خودش گريه كند و ايشان خودش روضه مى خواند و خودش گريه مى كرد بكاء بود و گريه زياد مى كرد.
آقا حسن احتشام گفت به ايشان گفتيم شعرا در آخر شعشان تخلص دارند. شما هم براى خود تخلص تعيين كن، هر چه گفتم قبول نكرد تا با اصرار اين شعر را گفت.
اى فاطمه به جان عزيز برادرت
|
|
بر احتشام لطف نما قصر اخضرى
|
ايشان گفت قصر اخضرى هم لطف كردند. گفتم چطور؟ گفت: همانجا كه آقا مرعشى نجفى (رحمه الله) سجاده مى انداختند، آنجا را به رنگ سبز گچ كارى كردند با سنگ مرر و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالا سر واقع شد.
اين چهار نمونه، از قول شيخ الفقهاء، حضرت آيه الله العظمى شيخ محمد على اراكى (رحمه الله) نقل شد، كه سلمان عصر بود و تريدى در راستگويى او نيست.
۱۸- شفا در حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
با عنايت حضرت عباسعليهالسلام
بانويى مدتى بر اثر بيمارى طولانى و شديد يكى از نزديكانش (فرزند يا برادر و.. ) رنج مى برد، از معالجات و درمان ها نتيجه نگرفته بود، دستش از همه جا بريده و به حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
پناهنده شده، و به آن بانوى ارجمند توسل جست، هم چنان به توسل خود ادامه داد، تا اينكه شبى در عالم خواب ديد حضرت معصومهعليهاالسلام
به بالين او آمد و فرمود: بيمارت به حرم من بياور و در اين مكان خاص (كه در عالم خواب نشان داد) بگذار بنا است عمويم حضرت عباسعليهالسلام
به زيارت من بيايد، شفاى بيمار تو را از عمويم مى طلبم.
اين بانوى مى گويد: پس از بيدار شدن از خواب خشنود شدم، و به دستور حضرت معصومهعليهاالسلام
عمل كردم، شخص بيمارم را به آن مكان خاص از حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
را بردم، او به محض اينكه در آن مكان نشست، احساس سلامتى كرد و با خوشحالى گفت: خوب شدم و شفا گرفتم
۱۹- يك كرامت تازه
آيت الله مسعودى خمينى توليت محترم آستانه حضرت معصومهعليهاالسلام
در حدود ساعت ۵/۹ صبح روز جمعه ۲۱ دى سال ۱۳۸۰ در جلسه اى كه در سيماى تلويزيون قم كانال يك، پخش مى شد چنين فرمود: پانزده روز قبل چند نفر ترك زبان به دفتر من آمدند، چون فارسى نمى دانستند، يك نفر مترجم خواستيم، او آمد و سخنان آنها را برايم ترجمه مى كرد، ماجرا از اين قرار بود:
دختر پانزده ساله اى كنار مادرش در روبروى من ايستادند، مادر گفت: اين دختر من، يك سال است كه بيمار روانى بود، و حال غير عادى داشت.
گفتم: مدارك داريد؟ او مدارك متعدد نشان داد همراه عكس ها و فيلم ها و نسخه ها و نظريه پزشك ها و... مدارك مورد برسى قرار گرفت و همه آنها صحيح بود، و بر بيمارى روانى آن دختر دلالت داشت.
مادر افزود يك شب همين دخترم از خواب برخاست و گفت: مرا به قم ببر!
ما در اطراف زنجان سكونت داريم، بى بضاعت مى باشيم، به دخترم گفتم: پول ندارم كه خرج سفر را تأمين كنم و شما را به قم ببرم، دخترم گفت: گوشواره ام را بفروشيد: من قبول كردم، گوشواره اش را فروختم و با پول آن، همراه دختر به قم سفر كرديم، صبح زود وارد حرم شديم، كنار ضريح به حضرت معصومهعليهاالسلام
متوسل شده و با سوز و گداز و گريه، شفاى دخترم را طلبيدم، دخترم نيز همين سوز و گداز را داشت، ولى همان حالت بيمارى روانى او در چهره او ديده مى شد، ناگهان ديدم دخترم جيغ و فرياد زد، گفتم چه شده؟ گفت: ده دوازده نفر مرد در اينجا مى بينم به من مى گويند: برخيز، به آنها مى گويم نمى توانم برخيزم، باز دختر به حالت روانى خود فرو رفت و سكوت كرد.
پس از مدتى با جيغ و فرياد برخاست و گفت: خوب شدم، آن ده دوازده نفر به من گفتند، خانمى مى آيد و تو به دست او شفا مى يابى، آنها رفتند، و خانمى آمد و به من فرمود: برخيز! ، گفتم: نمى توانم، فرمود: برخيز تو ديگر بيمار نيستى.
در اين هنگام دختر كه در دفتر بود، گريه كرد و گفت: من يك سال بود چيزى را درك نمى كردم، اكنون همه چيز را درك مى كنم:
من به مادر دختر گفتم: شايد اين دختر، امروز خوب شده باشد شما برويد و پس از يك هفته به اينجا بياييد، و گزارش كار را بدهيد، آنها قبول كردند، مخارج سفر را به آنها دادم آنها رفتند، و پس از هفت روز از زنجان باز گشتند، و دختر گفت: از آن لحظه شفا تا كنون كاملا خوب شده ام و هيچ گونه عارضه ندارم. در اين هنگام اطمينان به شفا دادن حضرت معصومهعليهاالسلام
پيدا كرديم، و گفتم: براى اطلاع مردم، نقاره را به صدا در آورند نقاره چند روز قبل، به صدا در آمد و آنها كه در اطراف حرم بودند، صداى آن را شنيدند و از اين كرامت، اطلاع يافتند.
۲۰- توجه حضرت معصومهعليهاالسلام
به خدمت گزارى شهدا
آقاى سيد ابوالفضل رضوى زاده يكى از خدمت گزاران حرم مطهر مى گويد:
در اوايل جنگ كه شهدا را كه براى طواف به حرم مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
مى آورند، مجلس آنها را با سينه زنى و نوحه سرايى، مداحى و هر كارى كه از دستم مى آمد براى رضاى خدا گرم مى كردم.
يكى از شبها، آقاى اشعرى مداح اهل بيتعليهالسلام
به من گفت:
سيد ابوالفضل! شب چهارشنبه براى دعاى توسل به گلزار شيخان بيا كارت دارم.
وقتى رفتم، بعد از مراسم دعا به من گفت:
مادرم خواب پسر شهيدش را ديده، و او سراغ شما را گرفته و از مادرم پرسيده كه آيا سيد ابوالفضل زنده است يا مرده؟ مادرم به برادر شهيدم گفته: حالا چرا سراغ ايشان را مى گيرى؟ و او در جواب گفته: وقتى به شهيدان پيوستم، همگى آنها سراغ سيد را از من گرفتند و او را دعا كردند و گفتند:
سيد آدم خوبى است، چون در مراسم شهدا خيلى خدمت مى كند. به همين خاطر مورد توجه بى بى حضرت معصومهعليهاالسلام
و امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) هستند و ما از او راضى هستيم.
سير تاريخى بارگاه حضرت معصومهعليهاالسلام
به طور كوتاه،
پس از خاكسپارى پيكر حضرت معصومهعليهاالسلام
در محل فعلى كه در آن عصر به نام بابلان نام داشت، پسران اشعرى، سايبانى از بوريا، بر روى مرقد او ترتيب دادن، پس از مدتى در اواسط قرن سوم هجرى قمرى، حضرت زينب دختر امام جوادعليهالسلام
از مصالح آجر و سنگ و و گچ، گنبد و بارگاهى بر روى مرقد مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
ساخت. پس به مرور زمان دو گنبد ديگر در كنار گنبد اول ساخته شد كه سومين آنها مدفن حضرت زينب دختر امام جوادعليهالسلام
شد.
اين سه گنبد تا سال ۴۵۷ هجرى قمرى برقرار بودند، تا اينكه در همان سال مير ابوالفضل عراقى وزير طغرل كبير به تشويق عالم بزرگ، شيخ طوسى (متوفاى سال ۴۶۰ قمرى) به جاى آن سه گنبد، يك گنبد مرتفعى ساخت.
در عصر صفويه
از آن زمان تا ظهور خاندان صفوى
بارگاه به همان وضعى كه نگاشتيم بود، نه ضريحى بود و نه ايوان هاى با شكوهى كه اكنون ديده مى شود، و نه صحن كهنه و نو.
تعميرات مهم آستانه مقدسه حضرت معصومهعليهاالسلام
از زمان سلطنت خاندان صفوى شروع شد.
در سال ۹۲۵ قمرى شاه اسماعيل اول، ايوان قسمت شمالى (ايوان طلا) را ساخت، و شالوده صحن كهنه (كوچك) را ريخت، پس از او شاه طهماسب اول براى مرقد ضريحى از كاشى درست كرد و نيز بناى تاريخى ايوان جنوب مدرسه فيضيه را كه به كهنه چسبيده است ساخت. در سال ۱۰۷۷ شاه صفى صحن زنانه را - كه اكنون به صورت محوطه سرپوشيده به نام مسجد طباطبائى است و سابقا سقف و گنبد نداشته است - ساخت كه در سمت جنوبى آستانه است، اين صحن براى مقبره شاه عباس و شاه سليمان و شاه عباس ضريحى از فولاد سفيد، ترتيب داد، و ضريح فعلى همان ضريح فولادى است كه صفحه هايى از نقره را بر آن افزوده اند.
در عصر قاجاريه
پس از پايان حكومت صفويان، ديگر تعميرهاى قابل توجهى در بارگاه و اطراف آن نشد و تا وقتى كه سلطنت ايران به دست قاجاريه
رسيد.
در سال ۱۲۱۸ قمرى فتحعلى شاه با دوازده هزار خشت با پوشش طلا، گنبد را طلا نمود و در سال ۱۲۳۶ مسجد بالاسر بنا شد.
در سال ۱۲۷۶ ايوان شاه اسماعيل صفوى را طلا كردند.
در سال ۱۲۷۵ ضريح فولادين شاه عباس صفوى را نقره نمودند.
در آخر قرن ۱۳ هجرى قمرى، شالوده صحن جديد (بزرگ) به وسيله آقا ابراهيم امين السلطان ريخته شد و ساختمان آن را پسرش ميرزاعلى اصغر خان اتابك صدر اعظم ايران در اواخر سلطنت ناصر الدين شاه، در سال ۱۳۰۳ قمرى به پايان رسانيد.
ظريف كارى هاى صنايع مختلف در اين آستانه از طلاكارى و نقره مينا كارى گرفته و تا آينه كارى و خطوط مختلف از: سخ، نستعليق، شكسته، كوفى و ثلث و ده ها و صدها ظريف كارى ها در درهاى گوناگون حرم مطهر و... بيش از اينها است كه ما بتوانيم در اين كتاب مختصر بياوريم.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى به رهبرى مرجع عظيم الشأن امام خمينى (رحمه الله) تحولات معنوى و ساختمانى بسيار چشمگيرى در بارگاه ملكوتى حضرت معصومهعليهاالسلام
از جهات مختلف بوجود آمده، از جمله مسجد اعظم قم به آستانه ملحق شده، و مرقد شريف آيه الله العظمى بروجردى (رحمه الله) در كنار مسجد بالاسر قرار گرفته، و نظم خاص روحانى در تمام امور ديده مى شود، كه جدا در خور تحسين است. يكى از آنها عباروبى حرم مطهر و داخل ضريح، با حضور مراجع و بزرگان علم و تقوا است كه تماشاى صحنه ملكوتى آن در سيماى جمهورى اسلامى، انسان را به ياد عباروبى حرم مطهر حضرت رضاعليهالسلام
برادر حضرت معصومهعليهاالسلام
مى اندازد.
كوتاه سخن آنكه: هم اكنون بارگاه ملكوتى حضرت معصومهعليهاالسلام
با كمال جلال و جبروت، تقريبا در مركز شهر قم قرار گرفته، و همچون روحى در كالبد اين سرزمين، و خورشيدى تابان در اين خطه مقدسه است. و همواره زيارتگاه ده ها هزار عاشق شيفته از اكثر كشورهاى اسلامى مى باشد، و حرم و صحن ها و اطراف، در روزهاى مخصوص مانند، عاشورا، اربعنى، عيد نوروز و... مملو از جمعيت است.
اشعار و احاديث برخى از كتيبه ها
مساحت مجموع زمين آستانه ۱۳۵۲۷ متر مربع است و از اين مقدار ۱۹۱۴ متر زير بناى گنبد و ايوان ها و صحن ها است و در بسيارى از مواضع اين بناها كتيبه هايى است كه در آنها نوشته هايى با خطهاى مختلف از آيات و اشعار و احاديث نگاشته شده است، اينكه به چند نمونه توجه كنيد: در كتيبه گلوگاه سابق گنبد اشعارى سروده فتحعلى خان صبا به خط نستعليق، ثبت شده كه چند شعر آن اين است:
در ضريح مطهر، كه در سال ۱۲۴۰ هجرى قمرى، نصب شده اشعارى سروده فتحعلى خان صبا نگاشته شده كه چند شعر آن از اين قرار است:
در كتيبه درى كه در ضلع شمال غربى، قرار گرفته و به مسجد زنانه باز مى شود اين اشعار سروده وفا مى باشد:
نمونه از آيات و احاديث كتيبه ها
آيات و احاديث و دعاهاى هم در برخى از كتيبه ها نوشته شده، در اينجا به ذكر يكى از آن احاديث مى پردازيم كه در كتيبه بدنه ايوان طلا از كاشى معرق با زمينه لاجوردى به خط ثلث نوشته شده است:
روى الزمخشرى فى تفسيره الموسوم بالكشاف و الثعلبى فى تفسيره الموسوم بكشف البيان، عن رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
قال: الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا، ألا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا، الا و من مات على حب آل محمد مات مومنا كتكملا، الا و من مات على حب محمد و آل محمد بشره ملك الموت و نكير و منكر بالجنه، الا من مات على حب محمد و آل محمد زف الى الجنه الا من مات على حب محمد و آل محمد فتح الله له فى قبره با بين الى الجنه، ألا و من مات على حب محمد و آل محمد جعل الله قره مزار ملائكه الرحمه، الا و من مات على بغض محمد و آل محمد جاء يوم القيمه مكتوب بين عينه آيس من رحمه الله، الا و من مات على بغض آل محمد مات كافرا، الا و من مات على بغض آل محمد لى يشم رائحه الجنه - صدق؛
دو نفر از علماى اهل تسنن ۱- زمخشرى در كتاب تفسير خود كشاف ۲- ثلعبى در كتاب تفسير خود كشف البيان روايت مى كنند كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: آگاه باشيد كسى كه با حب آل محمد از دنيا برود شهيد از دنيا رفته است، و آگاه باشيد كسى كه با حب آل محمد از دنيا برود آمرزيده از دينا رفته است، كسى كه با حب آل محمد بميرد، با ايمان كامل از دنيا رفته است، كسى كه با حب آل محمد از دنيا برود، ملك الموت (عزارائيل) و دو فرشته نكير و منكر او را به بهشت مژده مى دهند، كسى كه با حب محمد و آل او از دنيا برود، خداوند دو در در قبر او به بهشت مى گشايد، كسى كه با حب آل محمد و آل او از دنيا برود خداوند قبر او را محل زيارت فرشتگان رحمت قرار مى دهد، كسى كه با دشمنى و بغض با محمد و آل او بميرد، در روز قيامت در بين دو چشم او نوشته شده است نااميد از رحمت خدا است، آگاه باشيد كسى كه با بغض محمد و آل محمد بميرد، كافر مرده است، كسى كه با دشمنى آل محمد از دنيا برود، بوى بهشت به مشمام او نمى رسد. - راست گفت رسول خدا.
سپس نوشته شده:
اللهم صل على المصطفى محمد، المرتضى على، البتول فاطمه، السبطين الحسن و الحسين، ين العابدين على، الباقر محمد، الصادق جعفر، الكاظم موسى، الرضا على، التقى محمد، النقى على، الزكى الحسن و الحجه القائم مهدى صاحب الزمان، الائمه الهدى و مصابيح الدجى، بهم أتولى، و من اعدائهم اتبرء؛
خداوند درود بفرست بر برگزيده ات محمد، بر مرتضى على، بر بتول فاطمه، بر دو سبط رسول خدا، حسن و حسين، بر زين العابدين على، بر باقر محمد، بر صادق جعفر، بر كاظم موسى، بر رضا على، بر تقى محمد، بر نقى على، بر زكى حسن و بر حجت قائم مهدى صاحب زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) كه اين ها پيشوايان راه هدايت هستند، چراغ هاى روشنى بخش در تاريكى هاى مى باشند، ولايت آنها را قبول دارم و از دشمنان بيزار مى باشم.
كتيبه هاى مرقد معطر
مرقد مطهر با خشت هاى كاشى مختلف و رنگين آراسته شده است و بر آن پنج كتيبه است:
۱- به خط نسخ، آيه الكرسى نوشته شده است.
۲- به خط نسخ طلايى آيات متعدد نگاشته شده.
۳- به خط كوفى آياتى از قرآن.
۴- به خط نسخ طلايى سوره تبارك.
۵- آيه اى ديگر از قرآن، و در زير كتيبه پنجم به خط نسخ برجسته نوشته شده كتبه و عمله محمد بن ابى طاهر بن ابى الحسين.
در كاشى هاى اطراف مرقد مطهر از بالا تا پايين سوره يس و الرحمن و تبارك و هل اتى و سوره قدر نوشته شده و احاديث بسيارى هم نگاشته از جمله:
قال النبى: من كف لسانه عن اعراض الناس، اقاله الله عثرته و يوم القيامه
من فرق بين والده ولدها، فرق الله بينه و الجنه
الزنا يورث الفقر
الله تعالى عون العبد مادام العبد فى عون اخيه.
ماجراى طلاكارى گنبد مرقد مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
چنان كه گفتيم: در سال ۴۷۵ (يا ۴۷۷) ابوالفضل عراقى (وزير طغرل كبير) به تشويق عالم بزرگ شيخ طوسى، بارگاه مرقد را نوسازى كرد، قسمت بالاى آن را به يك گنبد بزرگ تبديل نمود.
تا اين كه در دوران صفويه تعميرات بسيارى انجام شد.
و در سال ۱۲۲۸ هجرى قمرى فتحعلى شاه قاجار با دوازده هزار خشت با پوشش طلا گنبد بارگاه را طلا نمود، هزينه آن به پول آن زمان صد هزار تومان شد.
اينك كه سال ۱۴۲۱ هجرى قمرى است، از آن وقت تا حال كه ۲۰۳ سال مى گذرد، هنوز اين گنبد با همان طاها مى درخشد.
اخيرا در مورد نوسازى گنبد ياد شده، خبر جديد از مصاحبه توليت آستانه آيت الله مسعودى، پخش شده كه خلاصه آن چنين است:
روزى براى ديدار از گنبد، كنار گنبد رفتم و از نزديك ملاحظه كردم و دريافتم كه بعضى از طلاها طلبله كرده، و زير سازى آن فرسوده شده است، كارشناسان را دعوت كردم تا پس از بررسى دقيق، نظريه خود را بدهند، آنها پس از بررسى چنين نظر دادند كه تعمير گنبد مطهر بايد با اين صورت فعلى، كار ساز نيست، بايد به طور كامل مسى روى گنبد و طلاى روى آن برداشته شود و از نو باسازى گردد.
نتيجه بررسى اين شد كه طلاى حاصل از گنبد، حدود ۲۰ كيلو است ولى نوسازى گنبد نياز به ده تن مس و ۲۰۰ كيلو طلاى ناب ۲۴ عيار دارد، كه هزينه آن حدود دو ميليارد و پانصد ميليون تومان است.
در جلسه خصوصى، اين مطلب مطرح شد، گفتم: تأمين اين هزينه از عهده ما ساخته نيست، وانگهى عمر من كفايت نمى كند. اين موضوع در همان مجلس محرمانه مطرح شد، بى آنكه كسى غير از افراد آن جلسه اطلاع يابند.
بنده در همين ايام به خدمت مرجع عاليقدر آيت الله العظمى محمد تقى بهجت (مدظله) رسيدم. تا در اين مورد صحبت كنم، به خدمتش رسيدم و پس از سلام و احوال پرسى، بى آنكه سخنى بگويم، آقاى بهجت به من رو كرد و فرمود:
چرا گنبد خانم حضرت معصومهعليهاالسلام
را درست نمى كنيد، گنبد بسيار فرسوده شده است، شما دست به كار شويد، خداوند هزينه آن را مى رساند، و طول عمر هم عطا مى فرمايد.
من تعجب كردم، زيرا ايشان از سخنان محرمانه ما در جلسه خصوصى، اطلاعى نداشت. من به ايشان گفتم: اين كار هزينه بسيارى مى خواهد و براى ما فعلا امكان ندارد، پس از چند روزى آيت الله لهجت با من تماس گرفت، به خدمتش رفتم فرمود: كار را شروع كنيد، خداوند متعال هزينه آن خواهد داد، و شما اين موضوع را به اطلاع مقام معظم رهبرى برسانيد. من به محضر مقام معظم رهبرى آيت الله خامنه اى (مدظله) رسيدم و ماجرا را به عرض رساندم، فرمود: هر چه آيت الله بهجت بگويد قبول دارم. پس از موافقت مقام معظم رهبرى، تصميم گرفتم براى باسازى گنبد، مقدمات كار را فراهم كنم، مجددا به محضر آيت الله بهجت رسيدم، ايشان براى شروع مبلغ ده ميليون تومان و مقدارى طلا جهت اين كار اختصاص دادند. قوت قلب يافتم و با اراده محكم تصميم بر اين كار دارم، ان شاء الله اين طرح را در فروردين سال ۱۳۸۰ شروع خواهيم كرد، و اگر مشكلى پيش نيايد و وجه و طلاى آن را بتوانيم تأمين كنيم، حدود چهار سال فرصت لازم است تا اين طرح را به نتيجه برسانيم.
نكته قابل توجه در اين ماجرا، عنايت خاص يك مرجع عارف و سالك الى الله حضرت آيت الله العظمى بهجت (مدظله) است، كه ما را تشويق مى نمايد تا بارگاه هاى مراقد منور امام زاده ها را آباد و آبرومند كرده و در حفظ آن ها بكوشيم. در حديثى آمده رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به علىعليهالسلام
فرمود: يا على من عمر قبوركم و تعاهدها، فكانما اعان سلميان بن داود بناء بيات المقدس؛
اى على! كسى كه قبرهاى شما و خاندان را تعمير و باسازى و نوسازى نمايد، و به زيارت آنها پايبند باشد، گويى حضرت سليمان بن داودعليهالسلام
را در ساختن مسجد بيت المقدس يارى كرده است.
نگارنده گويد: اكنون (زمستان سال ۱۳۸۰ شمسى) قسمت مهم طلاى سابق گنبد برداشته شده، و استاد كاران مشغول نوسازى گنبد هستند، و از طرف مسوولين آستانه اعلام شده كه بودجه طلايى گنبد تأمين شده است.