فصل سوم: مسجد جمكران و مراقد امامزادگان و مكان هاى ديدنى قم
قم يكى از مراكز مهم حكومت حضرت مهدى (عج)
از آنجا كه قم از همان قرن اول اسلام، مركز تشيع بود، و بسيارى زا امام زادگان و منسوبين به امامانعليهالسلام
و اصحاب آنها به قم وارد شدند، و با ورود حضرت معصومهعليهاالسلام
رونق بيشترى گرفت، فرهنگ اسلامى و تشيع در اين سرزمين استوار گرديد، و آثار درخشان آن، از هر سوى آن، آشكار شد.
بر همين اساس، قم از همان آغاز، پايگاه مهم تشيع گرديد، و سپس با استقرار حوزه عليمه تشيع، و رونق و گسترش آن، قرن به قرن، موجب استحكام و توسعه اين پايگاه عظيم شد.
و چنان كه قبلا نظير اين روايت، ذكر شد، كه امام صادقعليهالسلام
در ضمن گفتارى، فرمود:
الا ان حرمى و حرم ولدى بعدى قم؛
آگاه باشيد حرم من و حرم فرزندان من بعد از من، قم است.
از اين سخن استفاده مى شود كه حرم امام صادقعليهالسلام
تا امام عصر حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) يعنى حرم هفت امام، قم است، بنابراين قم چنان كه از آثارش پيدا است، از نظر مذهبى و سياسى اهميت فراوان دارد، زمينه سازان قيام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) هيچ گاه نبياد اين مركز را كه پايگاه فقه جعفرى است، فراموش كنند، بلكه بايد روز به روز بر رونق آن بيفزايند.
روايات بسيارى وجود دارد كه بيانگر مركزيت قم براى حكومت جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) است، وجود مسجد جمكران، كه شرح گشترده اى دارد، از نشانه هاى چنين مركز است، در اينجا قبل از شرح ماجراى مسجد جمكران (مسجد امام زمان) ، نظر شما را به چند نمونه از رواياتى كه رابطه اى مستقيم يا غير مستقيم در مورد ارتباط قم با حكومت جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) دارد، جلب مى كنم:
۱- امام صادقعليهالسلام
در ضمن گفتارى فرمود:
اهل قم انصارنا؛ مردم قم ياران ما هستند.
۲- امام كاظمعليهالسلام
فرمود:
رجل من اهل قم يدعو الناس الى الحق، يجتمع معه قوم كزبر الحديد، لا تزلهم الرياح العواصف، ولا يملون من الحرب، و لا يجبنون، و على الله يتوكلون؛ و العاقبه للمتقين؛
مردى از قم بر مى خيزد و مردم را به سوى حق دعوت مى كند، گروهى همراه او هستند، همچون پاره آهن، محكم مى باشند، توفان ها تند حوادث، آنها را از پاى در نمى آورد، و از جنگ خسته نمى شوند، و نمى ترسند، و توكلشان بر خداست، و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است.
۳- عفان بصرى مى گويد: امام صادقعليهالسلام
به من فرمود: آيا مى دانى چرا قم را قم نام گذاشته اند؟ عرض كردم: خدا و رسولش و شما داناتر هستند، فرمود:
لان اهله يجتمعون مع قائم آل محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
و يقومون معه، و يستقيمون عليه و ينصرونه؛
زيرا مردم قم به گرد قائم آل محمد - كه درودهاى خداوند بر او باد - اجتماع مى كنند، و همراه او قيام مى نمايند، و در كنار او استقامت مى نمايند، و او را يارى مى كنند.
۴- امام صادقعليهالسلام
در ضمن ذكر كوچيدن علم از كوفه به قم، و انتشار علم از قم به همه جا از مشرق و مغرب (كه قبلا در فصل اول ذكر شد) در پايان فرمود:
فيتم حجه الله على الخلق، حتى لايبقى احد على الارض لم يبلغ اليه الدين و العلم ثم يظهر القائم؛
حجت خدا به وسيله اهل قم (ساكنان قم) بر همه مردم تمام مى شود، به طورى كه در سراسر زمين، كسى باقى نمى ماند كه دين و علم به او ابلاغ نشده باشد، سپس حضرت قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) ظهور مى كند.
۵- امام صادقعليهالسلام
پس از تمجيد از قم و اهل آن، فرمود:
اما انهم انصار قائميان و دعاه حقنا
آگاه باشيد كه اهل قم ياران قائم ما، و دعوت گران و خواهان احقاق ما هستند.
۶- اميرالمؤمنان علىعليهالسلام
يادى از قم كرد و در ضمن گفتارى چنين فرمود:
تلك البلده التى يخرج منها انصار خير الناس ابا و اما وجدا وجده و عما و عمتا؛
اين شهرى است كه از آن بيرون مى آيند ياران بهترين انسان ها از جهت پدر، مادر جد پدرى و مادرى، عمو و عمه. (منظور از اين بهترين انسان ها، حضرت مهدىعليهالسلام
است. )
۷- در آيه ۵ سوره اسراء مى خوانيم:
فاذا جاء وعد اوليهما بعثنا عليكم عبادا لنا اولى بأس شديد فجا سوا خلال الديار و كان وعدا مفعولا؛
هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، مردانى پيكار جو را بر شما مى فرستيم (تا سخت شما را در هم كوبند، حتى براى به دست آوردن مجرومان) خانه ها را جستجو مى كنند، و اين وعده اى است قطعى.
امام صادقعليهالسلام
پس از خاندان اين آيه، سه بار فرمود:
هم والله اهل قم؛ سوگند به خدا آنها (پيكارگران) همان اهل قم هستند.
۸- در محضر امام كاظمعليهالسلام
از قم و تمايل مردم قم به حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) سخن به ميان آمد امام كاظمعليهالسلام
براى آنها دعا كرد، سپس فرمود: بهشت داراى هشت در است، يك در آن زا آن اهل قم مى باشد، آنها بهترين شيعيان ما هستند، خداوند ولايت ما را در طينت آنها سرشته است.
۹- حضرت علىعليهالسلام
در ضمن دعا براى اهل قم و تمجيد از آنها فرمود:
هم اهل الدين والولايه و العباده و حسن العباده، صلوات الله عليهم و رحمه الله و بركاته؛
آنها ديندار و طرفدار ولايت و رهبرى حق، و اهل عبادت و بندگى نيك هستند، درودهاى خدا و رحمت و بركات او بر آنها باد.
۱۰- از روايات متعدد استفاده مى شود كه:
و قم، مجمع انصار القائم؛ قم محل اجتماع ياران قائم است.
به طورى كه يكى از القاب قم، همين مى باشد، و همچنين:
قم مأواى الفاطميين؛ قم پناهگاه شيعيان و فرزندان فاطمهعليهالسلام
است.
اين روايات حاكى از آن است كه قم همچون سابقه درخشان خود، در آستانه ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) پايگاه استوار طرفداران و منتظران آن حضرت است
كه زمينه سازان نيرومند براى استقبال از امام قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) خواهند شد و پس از ظهور آن حضرت، قم همان شهر قيام و خون خواهد بود، و اين سرزمين را به عنوان يكى از مراكز مهم پس از مكه و كوفه، براى حكومت جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) قرار خواهند داد.
ماجراى مسجد جمكران، كه شرح آن خواهد آمد و همچنين ماجراى مسجد امام حسنعليهالسلام
در كنار جاده قديم قم به تهران، جنب مدينه العلم كه خاطر نشان مى شود اين مطلب را تأييد خواهند كرد.
شهر قم، هم اكنون به عنوان پايگاه اصلى انقلاب اسلامى ايران، به رهبرى حضرت امام خمينى (رحمه الله) است، و يادآور ايمان، صلابت، پايمردى و پيشگامى مردان و زنان قم در پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ ش، و ديماه سال ۱۳۵۷ است كه شعله اى برافروخت و به جاهاى ديگر سرايت كرد، و با رهبرى امام خمينى (رحمه الله) پيكره منفور رژيم طاغوتى شاهنشاهى را برانداخت، و به جاى آن، جمهورى اسلامى را پايه گذارى نمود.
ماجراى مسجد جمكران:
آغاز فرمان تأسيس مسجد جمكران، در شب سه شنبه ۱۷ رمضان سال ۲۹۳ هجرى قمرى (۱۱۲۹ سال قبل)
بود.
شيخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمى صاحب كتاب تاريخ قم (كه اين كتاب در سال ۳۷۸ هجرى قمرى تأليف شده) معاصر شيخ صدوق
از كتاب مونس الحزين فى معرفه الحق و اليقين از تأليفات شيخ صدوق، بناى مسجد جمكران را به دستور حضرت مهدى صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) چنين نقل مى كند:
شيخ عفيف و صاح حسن بن مثله جمكرانى مى گويد: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال ۲۹۳ هجرى قمرى در سراى خود خوابيده بودم، نيمه شب بود، ناگاه عده اى به خانه ام آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند: برخيز و امر حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را اجابت كن كه تو را مى طلبد.
حسن به مثله مى گويد: برخاستم و آماده شدم و حركت كردم و چون به در خانه ام رسيدم جماعتى از بزرگان را ديدم، سلام كردم، جواب سلام را دادند، و خوش آمد گفتند و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد جمكران در آنجا واقع شده، بردند، نگاه كردم ديدم تختى در آنجا نهاده شده، و فرشى نيكو بر روى آن تخت، گسترده اند و بالش ها تكيه كرده و پيرمردى در پيش روى او نشسته و كتابى در دست گرفته براى آن جوان مى خواند، ديدم بيش از شصت مرد كه بعضى جامه هاى سفيد و بعضى جامه هاى سبز بر داشته اند، در گرداگرد آن جوان، بر روى زمين نماز مى خواندند.
آن پيرمرد كه حضرت خضرعليهالسلام
بود مرا روى تخت نشانيد، و حضرت امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) (آن جوان) مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن به مسلم بگو تو چند سال است اين زمين را آباد مى كنى و ما خراب مى كنيم، پنج سال زراعت كردى، بار ديگر امسال شروع به زراعت كردى، بايد چه از اين زمين سود برده اى برگردانى، تا در همين محل، (از همان سود زراعت) مسجد بنا كنند، به حسن بن مسلم بگو اينجا زمين شريفى است، خداوند متعال اين زمين را از زمين هاى ديگر برگزيده و ارجمند نموده است، تو آن را گرفته و به زمين خود ملحق نموده اى خداوند دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز متبه نشده اى، اگر از اين كار دورى نكنى، بلاى خداوند از ناحيه اى كه گمان نمى برى بر تو فرو مى ريزد.
حسن بن مثله عرض كرد: اى سيد و مولاى من، لازم است علامت و نشانه اى در اختيارم بگذارى، زيرا مردم سخن مرا بدون علامت و نشانه نمى پذيرند.
امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) فرمود: نزد سيد ابوالحسن برو و به او بگو برخيزد و بيايد و آن مرد (حسن بن مسلم) را بياورد، و منفعت چند ساله را از او بگيرد، و به ديگران بدهد تا صرف در بناى ساختمان مسجد شود، باقى وجوه را از رهق واقع در ناحيه ادهال كه ملك ما است نيز بياورد و ساختمان مسجد را تمام كند و نصف رهق را وقف اين مسجد كرديم، كه هر ساله وجوه درآمد آن را بياورد و در ساختمان اين مسجد به مصرف برسانند.
به مردم بگو! به اين محل اشتياق باشند و آن را عزيز بدارند، و در آن چهار ركعت نماز بخوانند، دو ركعت نماز تحيت مسجد، در هر ركتى يك بار الحمد و هفت بار قل هو الله احد و در ركوع و سجود هفت بار ذكر ركوع و سجود را بخوانند، سپس دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، به اين ترتيب كه در ركعت اول هنگامى كه در سوره حمد به آيه اياك نعبد و اياك نستعين) رسيدند، آن را صدبار بگويند، ركعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند، و تسبيح ركوع و سجود را در هر دو ركعت، هفت بار بخوانند، و بعد از نماز، يك بار تهليل (لا اله الا الله) بگويند، سپس تسبيح فاطمه زهراعليهاالسلام
را بگويند، آنگاه سر بر سجده نهاده و صد بار بر پيامبر و آلش، صلوات بفرستند.
فمن صلاهما فكانما صلى فى البيت العتيق
هر كس اين دو ركعت (يا اين دو نماز) را بخواند، گويى آن را در خانه كعبه خوانده است.
حسن بن مثله مى گويد: در دل خود گفتم: تو اينجا را زمين عادى خيال مى كنى، اينجا مسجد صاحب الزمانعليهالسلام
مى باشد.
آنگاه آن حضرت به من اشاره كرد كه برو، چون مقدارى راه پيمودم بار ديگر مرا صدا كرد و فرمود: در گله جعفر كاشانى (چوپان) يك بز هست كه بايد آن را بخرى، اگر مردم پولش دادند كه از پول آنها خريدارى مى كنى، و گرنه پولش را خودت بپرداز، فردا شب (يعنى شب چهارشنبه) آن بز را بياور و در اين محل (كنار مسجد) ذبح كن آنگاه روز چهارشنبه هيجدهم ماه رمضان، گوشت آن بز را بين بيماران و كسانى كه بيمارى سخت دارند تقسيم كن كه خداوند متعال همه را شفا دهد
آن بز ابلق است، موهاى بسيار دارد، هفت نشان سفيد و سياه، هر كدام به اندازه، يك درهم در يك طرف، و چهار نشانه در طرف ديگر آن است.
حسن بن مثله مى گويد حركت كردم، با ديگر حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) مرا صدا زد و فرمود: هفتاد (يا هفت روز) در اينجا اقامت كن...
حسن بن مثله مى گويد: به خانه ام بازگشتم و همه شب را در فكر بودم تا صبح شد، پس از نماز، نزد على بن منذر رفتم و ماجراى شب را براى او تعريف كردم، سپس همراه او به همان محل مسجد رفتيم، او گفت: سوگند به خدا، نشانه اى كه امام فرموده بود در اينجا نهاده است، نگاه كرديم ديديم حدود مسجد با ميخ ها و زنجيرها، مشخص شده است.
آنگاه با على بن منذر نزد سيد ابوالحسن رفتيم، وقتى كه به خانه اش رسيديم، غلامان و خدمتكارانش گفتند: شما از جمكران مى آييد، گفتيم: آى، گفتند: آقاى سيد ابوالحسن از آغاز بامداد تا حال در انتظار آمدن شما به سر مى برد.
حسن بن مثله مى گويد: وارد خانه سيد ابوالحسن شدم و سلام كردم، جوابى نكو داد و بيسار به من احترام كرد و مرا در جاى نيكو نشانيد قبل از آنكه سخنى بگويم، او آغاز به سخن كرد و چنين گفت:
اى حسن بن مثله! من خوابيده بودم، شخصى در عالم خواب به من گفت، صبح شخصى به نام حسن بن مثله از جمكران نزد تو مى آيد، آنچه گفت به او اطمينان نما و گفتار او را تصديق كن كه سخنش از سخن ما است، هرگز سخنش را رد نكن. از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، ماجرا را به طور مشروح براى سيد ابوالحسن نقل كرد، سيد ابوالحسن رضايى (كه مردى متمكن بود)
دستور داد؛ بر اسب ها زين نهادند و سوار شدند و به سوى جمكران رهسپار گشتند، در نزديكى جمكران، جعفر چوپان را ديدند كه گله اش در چراگاه كنار راه است، حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز (كه امام نشانه هاى آن را فرموده بود) را ديد كه از پشت سر گله به سويش دويد.
حسن آن بز را گرفت و خواست پولش را بپردازد، جعفر چوپان گفت: سوگند به خدا تا كنون من اين بز را جز امروز نديده بودم، هر كار كردم پولش را نگرفت، آنگاه بز را به محل تعيين شده آوردند، در آنجا ذبح كردند.
سيد ابوالحسن آن ميخ ها و چوب ها را كه محدوده مسجد نشانده بودند، به قم آورد، در خانه اش نگهدارى كرد، هر بيمارى كه مبتلا به بيمارى سخت بود، مى آمد و خود را به آن زنجيرهاى مى ماليد، شفا مى يافت.
سيد ابوالحسن كه در محله سوسويان قم (خيابان آذر فعلى) سكونت داشت وفات كرد، پس از مدتى يكى از فرزندانش بيمار گرديد، داخل اطاق شده، سر صندوق ها را برداشت، تا خود را به آن ميخ ها و زنجيرها بمالد و شفا يابد، آنها را نيافت.
خبر غيبى حضرت علىعليهالسلام
از مسجد جمكران
جالب اينكه اميرالمؤمنانعليهالسلام
در عصر خود، قبل از آن كه سخنى از قم در حجاز و كوفه به ميان آيد، حدود ۲۵۳ سال قبل از تأسيس مسجد جمكران، از آن خبر داده است.
مرحوم كاتوزيان صاحب كتاب انوارالمشعشين (ج ۱، مشعشع سوم) از كتاب خلاصه البلدان، و از كتاب مونس الحزين شيخ صدوق (رحمه) نقل مى كند كه روزى حضرت على به حذيقه بن يمان، يكى از اصحاب نيك پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
) فرمود:
اى پسر يمانى! در اول ظهور، قائم آل محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
از شهرى كه آن را قم مى گويند، خروج كند
و مردم را به سوى حق دعوت نمايد، همه خلايق از شرق و غرب، به آن روى آورند و اسلام تازه شود... اى پسر يمانى! اين سرزمين، مقدس است و از همه آلودگى ها پاك مى باشد...
رايت (پرچم) وى (حضرت مهدى) را برفراز كوه سفيد، نزديك مسجد... كه آن را جمكران نامند، نصب كنند، او از زير مناره آن مسجد، بيرون آيد...
اين پيشگويى غيبى نيز در جاى خود، بسيار عجيب است و از معجزات زندگى حضرت علىعليهالسلام
مى باشد، در اين گفتار، تصريح است و از معجزات زندگى حضرت علىعليهالسلام
مى باشد، در اين گفتار، تصريح شده كه قم يكى از پايگاه هاى مركزى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) هنگام قيام جهانى آن حضرت است.
نظريه آيه الله مرعشى نجفى درباره مسجد جمكران
مرجع تقليد شيعيان، مرحوم آيه الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (وفات يافته هفتم صفر ۱۳۱۱ هجرى قمرى) درباره پيدايش و فضيلت مسجد جمكران چنين فرمود:
اين مسجد شريف اول غيبت حضرت بقيه الله (عجل الله تعالى فرجه الشريف) تأسيس
و بنيانگذارى شده است، و در نوشته هاى قدمى، به نام هاى: مسجد صاحب الزمان، مسجد جمكران و مسجد حسن بن مثله، معرفى شده كه هر يك از اين نام ها به مناسبت خاص مى باشد...
حضرت صاحب الزمان؛ عج) در اين مسجد به طور مكرر ديده شده است، شيخ بزرگوار و محدث عالى مقدرا، شيخ صدوق در كتابى به نام مونس الحزين ماجراى تأسيس و فضيلت آن را به تفصيل كرده كرده است، باين مسجد را بعدها شيخ صدوق (رحمه الله) تعمير كرد و پس از او در زمان صفويه، چندين بار تعمير شده است، و در مزان رياست آيه الله العظمى عبدالكريم حائرى نيز بار ديگر تعمير گرديد.
حقير خودم مكرر كراماتى از آنجا مشاهده كرده ام، چهل شب چهارشنبه مكرر، موفق شدم كه در آن مسجد بيتوته كنم و حاجات خود را بگيرم، جاى ترديد نيست كه اين مسجد از مكان هايى است كه مورد توجه و نزول بركات الهى است، و پس از مسجد سهله در كوفه (كه به وجود مبارك حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) منسوب است) بهترين جايى است كه به امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) نسبت دارد.
ديدار با امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در مسجد جمكران
در مسجد جمكران، مطابق نقل هاى بسيار، از علما و صلحا، بارها افرادى سعادت ديدار امام زمان حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را پيدا كرده اند، و بعضى از آنها در كتاب ها نگاشته شده است، ما در اينجا از ميان ده ها مورد، به سه مورد كه اولى از مرجع بزرگ مرحوم آيه الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى و دومى از آيت الله العظمى مرعشى نجفى و سومى از حضرت آيه الله صافى گلپايگانى نقل شده، اكتفا مى كنيم:
ملاقات آقاى بافقى با امامعليهالسلام
۱- يكى از علماى برجسته و مبارز و ربانى كه رضاخان او را به جرم مبارزه او با كشف حجاب و منكرات، از قم، به شهرى رى تبعيد كرد، سپس او در سال ۱۳۲۲ شمسى در ۷۲ سالگى در شهر رى رحلت نمود، و جنازه اش را به قم آوردند، و در مسجد بالا سر مرقد مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
به خاك سپردند، مرحوم آيه الله شيخ محمد تقى بهجت بافقى (رحمه الله) است. يكى از علماى قم نقل كرد، كه آيه الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى فرمود: در عصر مرجعيت و رياست آيه الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى (رحمه الله) چهارصد نفر طلبه در حوزه علميه قم، جمع شده بودند، آنها متحدا از مرحوم آيه الله شيخ محمد تقى بافقى (رحمه الله) كه سرپرستى تقسيم شهريه آيه الله شيخ عبدالكريم حائرى را داشت، عباى زمستانى خواستند، آقاى بافقى ماجرا را به مرحوم آقاى حائرى فرمود: چهارصد عبا از كجا بياوريم؟
آقاى بافقى عرض كرد: از حضرت ولى عصر (ارواحنا فداه) مى گيريم.
آقاى حائرى فرمود: من راهى نداريم كه از آن حضرت بگيرم.
آقاى بافقى عرض كرد: من ان شاءالله از آن حضرت مى گيرم.
شب جمعه آقاى بافقى (رحمه الله) به مسجد جمكران رفت و به خدمت حضرت رسيد و روز جمعه به آقاى حاج شيخ عبدالكريم حائرى گفت: حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) وعده فرمودند كه فردا روز شنبه چهارصد عبا مرحمت فرمايند.
روز شنبه ديدم يكى از تجار چهارصد عبا را آورد و بين طلبه ها تقسيم كرد.
اى دختر عقل و خواهر دين
|
|
وى گوهر درج و عز و تمكين
|
عصمت شده پاينده مويت
|
|
اى علم و عمل مقيم كويت
|
وى گوهر تاج آدميت
|
|
فرخنده نگين خاتميت
|
شيطان به خطاب قم براندند
|
|
پس تخت تو را به قم نشاندند
|
كاين خانه بهشت و جاى حواست
|
|
ناموس خداى جايش اينجا است
|
جسمى كه در اين زمين نهان است
|
|
جانى است كه در تن جهان است
|
اين ماه منى و مهر تابان
|
|
عكسى بود ا قم و خراسان
|
ايران شده نور بخش ارواح
|
|
مشكاه صفت به اين دو مصباح
|
از اين او حرم دلا چه برسى
|
|
حق داند و صف عرش و كرسى
|
هر كس به درت به يك اميدى است
|
|
محتاج تر از همه وحيدى است
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ديدار عالم نجفى، و راهنمايى حضرت مهدى (عج)
۲- افراد مورد اطمينان از مرحوم آيت الله العظمى سيد شهاب الدين حسينى مرعشى نجفى (رحمه الله) نقل كردند: يكى از علماى نجف اشرف كه مدتى به قم آمده بوده براى من نقل كرد؛ مشكلى داشتم، به مسجد جمكران رفتم، در دلم را در عالم معنى به حضرت امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) عرض كردم و از او خواستم كه وساطت كرده از درگاه خدا شفاعت كند تا مشكل من حل گردد، براى اين منظور به طور مكرر به مسجد جمكران رفتم، ولى نتيجه اى نگرفتم، تا اينكه روزى در آن مسجد در هنگام نماز دلم شكست و خطاب به امام زمان عج عرض كردم، مولا جان! آيا جايز است كه در محضر شما باشم و در منزل شما باشم و به ديگرى متوسل شوم؟ شما امام من مى باشيد، آيا زشت نيست با وجود امام، حتى به علمدار كربلا قمر بنى هاشمعليهالسلام
متوسل و او را شفيع قرار دهم؟
از شدت ناراحتى، بين خواب و بيدارى قرار گرفته بودم، ناگهان با چهره نورانى قلب عالم امكان حضرت حجت عج روبرو شدم، بى درنگ سلام كردم، جواب سلامم را داد و فرمود: نه تنها زشت نيست و ناراحت نمى شوم كه به علمدار كربلا متوسل گردى بلكه به شما راهنمايى نيز مى كنم كه هنگام توسل به علمدار كربلا چه بگويى؟ هنگاميكه براى رواى حاجت به آن حضرت متوسل شدى بگو: يا ابا الغوث ادركنى؛ اى پدر پناه دهندگان به فريادم برس و به من پناه ده.
ديدارى ديگر، و ماجراى مسجد امام حسن مجتبىعليهالسلام
در قم
۳- حضرت آيه الله العظمى حاج شيخ لطف الله صافى (مد ظله) كه از مراجع تقليد است، و داماد مرحوم آيه الله العظمى گلپايگانى (رحمه الله) مى باشند چنين فرمود: از ماجراى عجيب و راست كه در مزان ما واقع شده، اين است:
چنان كه اكثر مسافرينى كه از قم به تهران و از تهران به قم مى آيند، و اهالى قم اطلاع دارند اخيرا در محلى كه سابقا بيابان و خارج از شهر قم بود در كنار راه قم - تهران دست راست كسى كه از قم به تهران مى رود، جناب حاج يدالله رجبيان از اخيار قم مسجد مجلل و باشكوهى به نام مسجد امام حسن مجتبىعليهالسلام
بنا كرده است كه هم اكنون دائر نشده و نماز جماعت در آن منعقد مى گردد.
در شب چهارشنبه بيست و دوم مه مبارك رجب سال ۱۳۹۸ هجرى قمرى مطابق هفتم تير ماه ۱۳۵۷ شمسى، حكايت ذيل را راجع به اين مسجد شخصا از صاحب حكايت جناب آقاى حاج احمد عسكرى كرمانشاهى كه از اخيار، و سال ها است در تهران و سكونت دارد، در منزل جناب آقاى رجبيان با حضور ايشان و بعضى ديگر از محترمين شنيدم.
آقاى عسكرى نقل كردند: حدود هفتاد سال پيش روز پنجشنبه اى بود، مشغول تعقيب نماز صبح بودم، در زند رفتم بيرون ديدم سه نفر جوان كه هر سه ميكانيك بودند با ماشين آمدند گفتند: تقاضا داريم امروز روز پنجشنبه است با ما همراهى نماييد تا به مسجد جمكران مشرف شويم دعا كنيم حاجتى شرعى داريم.
اينجانب جلسه اى داشتم كه جوان ها را در آم جمع مى كردم و نماز و قال: به آنها مى آموختم، اين سه جوان از همان جوان ها بودند، من از اين پيشنهاد خجالت كشيدم سرم را پايين انداختم و گفتم من چكاره ام بيايم دعا كنم، سرانجام اصرار كردند من هم صحيح نبود آنها را رد كنم موافقت كردم سوار شدم و به سوى قم حركت كرديم.
در جاده قيم تهران (نزديك قم) ساختمان هاى فعلى نبود، فقط دست چپ يك كاروانسرا خرابه به نام قهوه خانه على سياه بود، چند قدم از همين جا كه فعلا (حاج آقا رجبيان) مسجدى به نام مسجد امام مجتبىعليهالسلام
بنا كرده است ماشين خاموش شد.
رفقا كه هر سه مكانيك بودند پياده شدند، سه نفرى كاپوت ماشين را بالا زدند و به آن مشغول شدند، من از يك نفر آنها به نام على آقا يك ليوان آب گرفتم براى قضاى حاجت و تطهير، رفتم بروم توى زمين هاى مسجد فعلى ديدم سيدى بسيار زيبا و سفيد، ابوهايش كشيده، دندان هايش سفيد، و خالى بر صورت مباركش بود با لباس سفيد و عباى نازك و نعلين زرد و عمامه سبز مثل عمامه خراسانى ها، ايستاده و با نيزه اى كه به قدر هشت نه متر بلند بود زمين را خط كشى مى نمايد. با خود گفتم اول صبح آمده است اينجا جلو جاده دوست و دشمن مى آيند رد مى شوند نيزه دستش گرفته است!!
(آقاى عسكرى در حالى كه از اين سخنان خود پشيمان و عذر خواهى مى كرد گفت) گفتم: عمو! زمان تانك و توپ و اتم است، نيزه را آورده اى چه كنى؟ برو درست را بخوان، رفتم براى قضاى حاجت نشستم، صدا زد آقاى عسكرى آنجا ننشين اينجا را من خط كشيده ام مسجد است.
من متوجه نشدم كه از كجا مرا مى شناسد مانند بچه اى كه از بزرگتر اطاعت كند گفتم چشم، پا شدم، فرمود: برو پشت آن بلندى، رفتم آنجا پيش خود گفتم سر سوال را او باز كنم بگويم: آقا جان سيد فرزند پيغمبر برو درست را بخوان، سه سوال پيش خود طرح كردم:
۱- اين مسجد را براى جناب آقاى مى سازى يا ملائكه كه دو فرسخ از قم آمده اى بيرون زير آفتاب نقشه مى كشى درس نخوانده معمار شده اى؟
۲- هنوز مسجد نشده چرا در آن قضاى حاجت نكنم؟
۳- در اين مسجد را كه مى سازى جن در آن نماز مى خواند يا ملائكه؟
اين پرسش ها را پيش خود طرح كردم جلو سلام كردم بار اول او ابتدا به سلام كرد، نيزه را بر زمين فرو برد و امر به سينه گرفت دستهايش سفيد را نرم بود، چون اين فكر را هم كرده بودم كه با او مزاح كنم، چنان كه در تهران هر وقت سيدى شلوغ مى كرد. مى گفتم مگر روز چهارشنبه است؟
عرض كردم روز چهارشنبه كه نيست آمده اى ميان آفتاب بدون اينكه... عرض كنم.
لبخند نمود و فرمود پنج شنبه است، چهارشنبه نيست و فرمود: سه سوالى كه دارى بگو، من متوجه نشدم كه قبل از اينكه سوال كنم از دل من اطلاع داد، گفتم، سيد فرزند پيغمبر! درس را ول كرده اى، اول صبح آمده اى كنار جاده نمى گويى اين زمان تانك و توپ، نيزه به درد نمى خورد و دوست و دشمن مى آيند رد مى شوند برو درست را بخوان؟
خنديد چشمش را انداخت به زمين، فرمود: دارم نقشه مسجد مى كشم.
گفتم براى جن يا ملائكه؟ فرمود: براى آدميزاد، اينجا آبادى مى شود.
گفتم بفرماييد بينم اينجا كه مى خواستم قضاء حاجت كنم هنوز مسجد نشده است؟ فرمود: يكى از ذريه فاطمه زهراعليهاالسلام
در اينجا بر زمين افتاده و شهيد شده است، من مربع مستطيل خط كشيده ام اينجا مى شود محراب، اينجا كه مى بينى جاى قطرات خون آن شهيد است كه مومنان به نماز مى ايستند، اينجا كه مى بينى مستراح مى شود، و اينجا دشمنان خدا و رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
به خاك افتاده اند. همين طور كه ايستاده بود، برگشتم و مرا هم برگردانيد، فرمود اينجا مى شود حسينيه و با ذكر نام حسينعليهالسلام
، اشك از چشمانش جارى شد، من هم بى اختيار گريه كردم.
فرمود: پشت اينجا مى شود كتابخانه، تو كتابهايش را مى دهى؟
گفتم: اى پسر پيغمبر! به سه شرط مى دهم:
۱- اينكه: من زنده باشم، فرمود: ان شاء الله.
۲- اينكه اينجا مسجد شود، فرمود بارك الله.
۳- اينكه به قدر استطاعت گرچه يك كتاب شده براى اجراى امر تو پسر پيغمبر، بياورم ولى خواهش مى كنم برو درست را بخوان، آقا جان اين هوا را از سرت دور كن.
خنديد، بار ديگر مرا به سينه خود گرفت گفتم: آخر نفرموديد اينجا را كى مى سازد؟ فرمود: يدالله فوق ايديهم (فتح - ۱۰)
گفتم: آقا جان من اين قدر درس خوانده ام، سعنى دست خدا بالاى همه دست ها است، فرمود: آخر كار مى بينى كه ساخته شده به سازنده اش از قول من سلام برسان، بار ديگر هم مرا به سينه گرفت، فرمود: خدا خيرت بدهد.
من آمدم رسيدم سر جاده ديدم ماشين راه افتاده گفتم چطور شد؟ گفتند: يك چوب كبريت گذاشتم زير اين سيم وقتى آمدى درست شد گفتند: باكى زير آفتاب حرف مى زدى؟ گفتم: مگر سيد به اين بزرگى را با نيزه ده مترى كه دستش بود نديديد. من با او حرف مى زدم؟ گفتند: كدام سيد؟ خود برگشتم ديدم سيد نيست؟ زمين مثل كف دست است و پستى و بلندى وجود ندارد و هيچ كس نيست.
من يك تكانى خوردم، آمدم توى ماشين نشستم، ديگر با آنها حرف نزدم، به حرم مشرف شدم، نمى دانم چطور نماز ظهر و عصر خواندم، سرانجام آمدم جمكران، ناهار خورديم، نماز خواندم گيج بودم، رفقا با من حرف مى زدند من نمى توانستم جوابشان را بدهم.
در مسجد جمكران پيرمردى در يك طرف من نشسته بود و جوانى طرف ديگر، من هم وسط آنها ناله و گريه مى كردم، نماز مسجد جمكران را خواندم، مى خواستم بعد از نماز به سجده بروم تا صلوات بخوانم، ديدم آقايى سيدى كه بوى خوش عطر مى داد به من فرمود: آقاى عسكرى سلام عليكم، سپس پهلوى من نشست.
تن صدايش همان تن صدا سيد صبحى بود، به من نصيحتى فرمود: رفتم به سجده ذكر صلوات را گفتم، دلم پيش آن آقا بود، سرم بر سجده گفتم سربلند كنم از او بپرسم شما اهل كجا هستيد و مرا از كجا مى شناسيد وقتى سر بلند كردم ديدم آقا نيست.
به پيرمرد گفتم: اين آقا كه با من حرف مى زد كجا رفت، آقا او را نديدى؟ گفت: نه از جوان پرسيدم، او هم گفتن نديدم يك دفعه مثل اين كه زلزله شد تكان خوردم، فهميدم كه حضرت مهدىعليهالسلام
بوده است، حالم به هم خورد، رفقا مرا بردند آب به سر و رويم ريختند چه شده، خلاصه نماز را خوانديم، و به سرعت به سوى تهران برگشتيم.
مرحوم آيه الله حاج شيخ جواد خراسانى را هنگام ورد به تهران، ملاقات كردم و ماجرا را براى ايشان تعريف كردم و خصوصيات را از من پرسيد، گفت: خو حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) بوده اند، حالا صبر كن اگر آنجا مسجد شد، درست است.
مدتى قبل روزى پدر يكى از دوستان فوت كرده بود به اتفاق رفقاى مسجدى جنازه او را آورديم، به همان محل رسيديم ديدم دو پايه خيلى بلند، بالا رفته است، از آن پرسيدم، گفتند اين مسجدى است كه به نام امام حسن مجتبىعليهالسلام
پسرهاى حاج آقا حسين سوهانى مى سازند و اشتباه گفتند.
وارد قم شديم، جنازه را برديم باغ بهشت دفن كرديم، من ناراحت بودم، سر از پا نمى شناختم به رفقا گفتم تا شما مى رويد و ناهار مى خوريد، من به زودى يم آيم، تاكسى سوار شدم رفتم سوهان فروشى پسرهاى حاج حسين آقا پياده شدم، به پسر حاج حسين آقا گفتم: در اينجا شما مسجد مى سازيد؟ گفت: نه، گفتم اين مسجد را كى مى سازد؟
گفت: حاج يدالله رجبيان، تا گفت حاج يدالله قلبم به زدن افتاد گفت: آقا چه شد؟ صندلى گذاشت نشستم خيش عرق شدم، با خود گفتم يدالله فوق ايديهم فهيمدم حاج يدالله است، ايشان را هم تا آن موقع نديده و نمى شناختم، به تهران برگشتم ماجرا را به مرحوم حاج شيخ جواد گفتم.
فرمود: برو سراغش درست است، من بعد از آنكه چهارصد جلد كتاب خريدارى كردم، رفتم قم آدرس محل كار (پشمبافى) حاج يدالله را معلوم كردم، رفتم كارخانه از نگهبان پرسيدم گفت: حاجى رفت منزل، گفتم: استدعا مى كنم تلفن كنيد يك نفر از تهران آمده با شما كار دارد، تلفن كرد حاجى گوشى را برداشت من سلام عرض كردم گفتم: از تهران آمده ام، چهارصد كتاب وقف مسجد شما كرده ام كجا بياورم.
فرمود: شما از كجا اين كار را كرديد و چه آشنايى با ما داريد؟
گفتم: حاج آقا چهارصد كتاب وقف كرده ام، گفت بايد بگوييد مال چيست؟
گفتم: تلفنى نمى شود، گفت شب جمعه آينده منتظر هستم كتاب ها را به اين آدرس بياوريد منزل چهار راه شاه كوچه سرگرد شكر الهى، دست چپ، در سوم.
رفتم تهران، كتاب ها را بسته بندى كردم، روز پنج شنبه با ماشين يكى از دوستان آوردم قم منزل حاج آقا ايشان گفت من اينطور قبول نمى كنم، ماجرإ؛ ؤؤش ش را بگو، بالاخره جريان را گفتم، و كتاب ها را تقديم كردم، رفتم در مسجد دو ركعت نماز حضرت خواندم و گريه كردم.
مسجد و حسينيه را طبق نقشه اى كه حضرت كشيده بودند حاج يدالله به من نشان داده و گفت: خدا خيرت بدهد تو به عهدت وفا كردى. اين بود حكايت مسجد امام حسن مجتبىعليهالسلام
كه تقريبا به طور اختصار و خلاصه نقل شد، علاوه بر اين حكايت جالبى نيز آقاى رجبيان نقل كرده كه آن را نيز مختصر نقل مى نماييم:
حكايت جالب آقاى رجبيان
آقاى رجبيان گفتند: شب هاى جمعه حسب المعمول حساب و مزد كارگرهاى مسجد را مرتب كرده، و وجوهى كه بايد پرداخت شود پرداخت مى شد، شب جمعه اى استاد اكبر، بناى مسجدى براى حساب و گرفتن مزد كارگرها، آمده بود، گفت: امروز يك نفر آقا (سيد) تشريف آوردند، در ساختمان مسجد، و اين پنجاه تومان را براى مسجد دادند.
من عرض كردم: بانى مسجد از كسى پول نمى گيرد، با تندى به من فرمود: مى گويم بگير، اين را مى گيرد، من پنجاه تومان را گفتم روى آن نوشته بود براى مسجد امام حسن مجتبىعليهالسلام
دو سه روز بعد صبح زود زنى مراجعه كرد، وضع تهى دستى و حاجت خود و دو طفل يتيمش را شرح داد، من دست كردم در جيب هايم پول موجود نداشتم، غفلت كردم كه از اهل منزل بگيرم آن پنجاه تومان مسجد را به او دادم، و گفتم: بعد خودم خرج مى كنم، و به آن زن آدرس دام كه بايد تا به او كمك كنم. زن پول را گرفت و رفت، و ديگر هم با اينكه به او بيايد تا به او كمك كنم. زن پول را گفت و رفت، و ديگر هم با اينكه به او آدرس داده بودم مراجعه نكرد، ولى من متوجه شدم كه نبايد آن پول را داده باشم و پشيمان شدم.
تا جمعه ديگر استاد اكبر براى حساب آمد گفت: اين هفته من از شمإ؛ - - ش ش تقاضايى دارم اگر قول مى دهيد كه قبول كنيد تقاضا كنم، گفتم: بگوييد گفت: در صورتى كه قول بدهيد قبول مى كنيد مى گويم گفتم آقا استاد اكبر اگر بتوانم از عهده اش برآيم. گفت مى توانى، گفتم بگو گفت تا قول ندهى نمى گويم، از من اصرار كه بگو، از او اصرار كه قول بده تا من بگويم. آخر گفتم بگو قول مى دهم وقتى قول گرفت گفت آن پنجاه تومان كه آقا دادند براى مسجد بده به خودم، گفتم آقاى استاد اكبر! داغ مرا تازه كردى چون بعد از دادن پنجاه تومان، به آن زن پشيمان شده بودم، و تا دو سال بعد هم هر اسكناس پنجاه تومانى به دست مى رسيد نگاه مى كردم شايد آن اسكناس باشد.
گفتم: آن شب مختصر گفتى، حالا خوب تعريف كن بدانم گفت:
آرى حدود سه و نيم بعد از ظهر هوا خيلى گرم بود، در آن بحران گرما مشغول كار بودم، دو سه نفر كارگر هم داشتم، ناگاه ديدم يك آقايى از يكى از درهاى مسجد وارد شد، با قيافه نورانى جذاب با صلابت، كه آثار بزرگى و بزرگوارى از او نمايان بود، وارد شدند دست و دل من ديگر دنبال كار نمى رفت مى خواستم آقا را تماشا كنم.
آقا آمدند، اطراف شبستان قدم زدند، تشريف آوردند جلو تخته اى كه من بالايش كار مى كردم دست كردند زير عبا پولى در آوردند فرمودند: استاد! اين را بگير، بده به بانى مسجد
من عرض كردم آقا! بانى مسجد پول از كسى نمى گيرد شايد اين پول را از شما بگيرم، و او نگيرد و ناراحت شود اما تقريبا تغيير كردند، فرمودند: به تو مى گويم بگير، اين را مى گيرد من فورى با دست هاى گچ آلود، پول را از آقا گرفتم، آقا تشريف بردند بيرون.
من گفتم: اين آقا كجا بود در اين هواى گرم يكى از كارگرها به ام مشهدى على را صدا زدم گفتم: برو دنبال اين آقا ببين كجا مى روند؟ با كى و با چه وسيله اى آمده بودند؟ مشهدى على رفت، چهار دقيقه شد، پنج دقيقه شد، ده دقيقه شد مشهدى على نيامد، خيلى حواسم پرت شده بود، مشهدى على را صدا زدم پشت ديوار ستون مسجد بود، گفتم نمى آيى؟
گفت: ايستاده ام آقا را تماشا مى كنم، گفتم بيا وقتى آمد گفت آقا سرشان را زير انداختند و رفتند، گفتم با چه وسيله اى؟ ماشين بود؟ گفت نه آقا هيچ وسيله اى نداشتند سر به زير انداختند و تشريف بردند گفتم تو چرا ايستاده بودى گفت استاده بودم، آقا را تماشا مى كردم.
آقاى رجبيان گفت: اين جريان پنجاه تومان بود، ولى باور كنيد كه اين پنجاه تومان يك اثرى روى كار مسجد گذارد، خو من اميد به اينكه: اين مسجد اين گونه بنا شود و خودم به تنهايى به اينجا برسانم نداشتم، از موقعى كه اين پنجاه تومان به شدت رسيد، روى كار مسجد و رى كار خود من اثر گذاشت. (پايان حكايت)
نگارنده
گويد: اگر چه متن اين حكايت ها بر معرفى آن حضرت غير از اطمينان صاحب حكايت، به اينكه سيد معظمى كه نقشه مسجد را مى كشيد، و در مسجد جمكران با او سخن فرمود، شخصى آن حضرت بوده است، دلالت ظاهر ديگر ندارد، اما چنان كه محدث نورى در باب نهم كتاب شريف نجم الثاقب شرح داده است، وقوع اين گونه مكاشفات و ديدارها براى شيعيان آن حضرت، حداقل از شواهد صحت مذهب، و عنايات به واسطه يا بلاواسطه آن حضرت به شيعه، و خصوصا كه مويد است به حكايات ديگر كه متن آنها دلالت بر معرفى آن حضرت دارد، بعضى از آن حكايت ها در همين عصر خود ما واقع شده است، و به يارى خداوند متعال در كتاب جديدى كه مخصوص تشرف هاى معاصرين است، در اختيار شيعيان و ارادتمندان آن غوث زمان و قطب جهان ارواحنا فداه قرار خواهد گرفت ان شاء الله تعالى و ما توفيقى الا بالله.
دور نمايى از تحولات مسجد جمكران در حال حاضر
چنان كه قبلا از آيه الله العظمى مرعشى نجفى (رحمه الله) نقل شد، مسجد جمكران، در آغاز به دستور امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) (توسط حسن بن مثله و سيد ابوالحسن، در سال ۲۹۳ هجرى قمرى به صورت ساده با سقف چوبى) ساخته شد، و بعدها توسط شيخ صدوق (وفات يافته سال ۳۸۱ هجرى قمرى) تعمير گرديد، و پس از مدتى در عصر شاهان صفوى، چندين بار تعمير و بازسازى شد و در عصر رياست آيه الله شيخ عبدالكريم حائرى نيز چند بار تعمير گرديد.
در سال ۱۱۶۷ هجرى قمرى ميرزا على اكبر قمى، تعميرات كلى، دارى صحن شبستان و يك مناره و كاشى كارى هاى مختلف، به عمل آمد و بعدها پس از اين تعميرات كلى، تزيينات و تعميرات ديگرى بر آن افزوده شد.
روستاى جمكران در حدود پنج كيلومترى جنوب شرقى شهر قم، از قديمى ترين روستاهاى قم است، مسجد صاحب الزمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) در فاصله حدود پانصد مترى آن در طول جنوب شرقى آن قرار گرفته است.
تا آنجا كه نگارنده از نزديك ديده ام؛ اين مسجد از سال ۱۳۵۰ شمسى، روز به روز از جهات ظاهر و باطن، رونق چشمگيرى يافته، و هم اكنون به صورت يك مجموعه بزرگ عبادى اجتماعى در سطح وسيع داراى چند مسجد و حسينيه خوابگاه و صحن و سراى بزرگ و كتاب فروشى هاى بزرگ مى باشد.
ازدحام جمعيت كه از نقاط مختل كشور، و خارج از كشور در شب هاى چهارشنبه به جمكران مى آيند، به قدرى چشمگير است كه انسان را به ياد صحراى عرفات و منى در ايام حج مى اندازد، ده هزار نفر عاشق و شيفته وجود مبارك امام قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) به اين بارگاه با عظمت مى آيند و به مناجات و راز و نياز مى پردازند.
توسعه شهر قم موجب شده مخه نزديك است، به مسجد جمكران برسد و اكنون خيابان وسيعى به عنوان حرم به حرم (از حضرت معصومهعليهاالسلام
تا مسجد جمكران در دست احداث است. اينها همه نشانگر آن است كه به راستى مسجد جمكران روزى پايگاه و مركز عظيم امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) پس از مكه و مسجد سهله و كوفه خواهد شد، و آن بزرگوار در همين پايگاه عظيم، رحله تازه اى از انقلاب جهانى خود را همراه يارانى استوار و بسيار، به جهانيان صادر مى كند، و از اين پايگاه صداى ملكوتيش، به جهان مى رسد، چنان كه انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى (رحمه الله) يار راستين امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) از قم آغاز گرديد، و بارها مقام معظم رهبرى حضرت آيه الله خامنه اى (مدظله العالى) را در اين مسجد ديده اند.
بنابراين بايد با ديد عميق به اين مسجد نگريست، و از اين كانون مالكوتى درس هاى شجاعت، صلابت، تهذيب نفس آموخت و از منتظران راستين امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) شد.
اعمال مسجد جمكران
اعمال مسجد جمكران، عبارت از چهار ركعت نماز است، دو ركعت به نيت نماز تحيت، و دو ركعت نماز اما زمان (عج) ، شيوه آن دو نماز تحيت چنين است: در هر ركعت بعد از حمد، هر بار سوره توحيد خوانده شود، ذكر ركوع و ذكر دو سجده در هر ركعت نيز هفت بار خوانده شود.
سپس دو ركعت نماز امام زمانعليهالسلام
به اين طريق بخوانند: در ركعت اول و دوم وقتى كه در سوره حمد، به آيه اياك نعبد و اياك نستعين رسيدند آن را صدبار بگويند، تسبيح ركوع و سجود را در هر ركعت، هفت بار بخوانند، و بعد از نماز يك بار لا اله الا الله بگويند.
سپس تسبيح حضرت زهراعليهاالسلام
را بگويند، و بعد سر بر سجده بگذارند و صد بار صلوات بر پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و آلش بفرستند.
علما و مراجع بزرگ همچون آيات عظام آقايان، بروجردى، سيد محمد تقى خوانسارى، سيد محمد رضا گلپايگانى، آيه الله حجت، آيه الله صدر، آيه الله مرعشى نجفى و... اهميت بسيار به مسجد جمكران و اعمال آن مى دادند، و در اين راستا، به بزرگ ترين حوايج خود نائل مى شدند.
آيه الله سيد محمد تقى خوانسارى (رحمه الله) غالبا پياده به جمكران مى رفت، اعمال آنجا را به جا مى آورد.
قابل توجه اينكه: يكى از علماى موثق از آيه الله العظمى آقاى بروجردى نقل كرد كه فرمود: ماجراى جمكران و ديدار با امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف) رد بيدارى بوده است، و دو نماز مسجد جمكران را به قصد ورود بخوانيد.
و در مورد نماز رد اضافات آن محوطه اصلى مسجد جمكران، كه به صورت مسجد وسيع در آمده، مطابق فرموده بعضى از علماء بايد نماز به قصد رجاء (اميد ثواب) باشد. پس چه بهتر كه تا ممكن است، نمازها در مسجد اصلى خوانده شود.
امام زادگان معروف قم
هنگامى كه حضرت رضاعليهالسلام
به دعوت مأمون در سال ۲۰۰ هجرى قمرى ناگزير از مدينه به خراسان آمد و مأمون ولايت عهدى حكومت را به آن حضرت واگذارد، اما زادگان بسيارى و سادات عالى مقام به شوق ديدار حضرت رضاعليهالسلام
، از حجاز به ايران آمدند، ولى با دشمنان اهل بيتعليهالسلام
روبرو شدند، بعضى به شهادت رسيدند و بعضى متوارى گشتند، بسيارى از آنها به خاطر آنكه قم در آن عصر، مركز شيعيان و طرفداران خاندان نبوت بود، به قم آمدند و در قم رحلت كردند.
مطابق قول مشهور ۴۴۴ امام زاده (فرزند بلاواسطه و با واسطه امامان) وارد قم شدند، و در قم اقامت نمودند.
احمد رازى، يكى از نويسندگان معروف عصر شاه عباس كبير (شاه معروف صفويان) كه شرح مبسوطى درباره قم نوشته، خاطر نشان ساخته است كه سرزمين قم بيش از ۴۴۴ تناز اولاد و نوادگان امامان معصومهعليهاالسلام
در برگرفته است.
شيخ زكى باغبان نيز در آن اشعار عميق خود مى گويد:
جان مى دهند اهل خرد بر نثار قم
ما در اينجا به شرح امامزادگان معروفى كه بى واسطه و يا با چند واسطه به امام مى رسند با كمال اختصار مى پردازيم، و اشاره اى هم به برخى از موضوعات ديگر در اين باره، خواهيم نمود.
بسيار شايشته است كه زائران حضرت معصومهعليهاالسلام
، امامزادگان قم را فراموش نكنند، و به زيارت قبور آنها هم بروند، چه آنكه زيارت آنها و اظهار ادب به پيشگاه آنها زيارت و اظهار ادب به پيشگاه خود امامانعليهالسلام
است.
امام زادگانى كه در كنار مرقد حضرت معصومهعليهاالسلام
مدفونند
صرف نظر از بانوانى كه قبرشان در حرم حضرت معصومهعليهاالسلام
است و قبلا ذكر شد، امام زادگان و سادات جليل القدر نيز در اطراف روضه مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
به خاك سپرده شدهاند، و داراى چندين قبه جداگانه بوده اند كه اكنون جزء بيوتات آستانه در آمده است، اين گروه عبارتند از:
۱ - سيد ابو الحسن، حسين و بن حسين بن جعفر بن محمد بن اسماعيل بن امام صادقعليهالسلام
۲ - حمزه بن احمد... بن امام سجادعليهالسلام
۳ - ابوالقاسم على بن محمد بن حمزه.
۵ - على بن حمزه.
۶ - ابو على، احمد الخطيب الشجرى... ابن امام سجادعليهالسلام
۷ - ابو جعفر، محمد بن احمد نامبرده.
۸ - ابو محمد، حسن بن احمد نامبرده.
۹ - ابو على، احمد بن حسن نامبرده.
كه همه آنها از بزرگان و سادات بوده اند
.
موسى مبرقععليهالسلام
نخستين كسى كه از فرزندان امام در سال ۲۵۹ هجرى قمرى به قم آمد، حضرت موسى بن امام جوادعليهالسلام
است
و فرزند بلا فصل امام نهم مى باشد و قبر مباركش به نام بارگاه شاه زاده موسى مبرقع
در كنار مقبره چهل اختران آذر، معروف و مشهور است، وى در شب چهار شنبه ۲۲ ربيع الثانى سال ۲۹۶ از دنيا رفت و اكنون و مزار او با گنبد و صحن، با شكوه و مورد توجه است.
او شخصى جليل القدر بود، محدث نورى كتاب مستقل به نام بدر مشعشعدر زندگانى او نگاشته است، همه سادات رضوى از نسل او هستند، محلى كه هم اكنون مرقد او در آن قرار گرفته، خانه او بوده است و در كنار قبرش يكى از نواده هايش احمد بن محمد بن احمد بن موسى مبرقع مدفون است.
چهل اختران
در كنار بقعه موسى مبرقععليهالسلام
مرقد بزرگ با ساختمان شكوهمندى است كه چهل اختران نام دارد، به طورى كه از كتيبه اى كه در آنجا در سال ۸۵۱ هجرى قمرى نوشته شده، مقبره جمعى از سادات و امام زادگان است.
ولى بناى با شكوه ساختمان آن، در سال ۹۵۰ هق توسط شاه طهماسب صفوى، ساخته شده است.
و در آنجا اميرالمؤمنين سلمه و اميرالمؤمنين كلثوم دختران محمد بن احمد بن موسى مبرقع و جمعى ديگر، دفن شده اند و همچنين قبر محمد بن احمد بن موسى مبرقع و محمد بن موسى مبرقع در آنجا است.
شاه حمزهعليهالسلام
يكى ديگر از امامزادگان معروف، حمزه بن موسى بن جعفر برادر شاه چراغ شيراز (احمد بن موسى بن جعفر) است، كه در مقبره او اختلاف است كه آيا همين است كه در قم در كنار خيابان آذر، بارگاه مجللى دارد و يا بارگاه معروف كنار بقعه شاه عبدالعظيم، و يا در اطراف شيراز بقعه اى است كه به نام حمزه بن موسى مى باشد.
شاه زاده احمدعليهالسلام
در كنار قبر امام زاده حمزه، مقبره ديگرى معروف به امام زاده احمد هست كه نسبت او را چنين نوشته اند: احمد بن اسحق بن ابراهيم بن موسى بن ابراهيم بن موسى بن جعفرعليهالسلام
امام زاده زيد
امام زاده زيد از نبيره هاى امام سجادعليهالسلام
است و در چهل اختران مدفون مى باشد، صحن مخروبه آن جزء صحن بناى موسى مبرقععليهالسلام
است.
امام زاده احمدعليهالسلام
احمد بن قاسم بن على بن جعفر الصادقعليهالسلام
از مردان عابد و با فضيلت عصر خود بود، مزار شريف او داراى صحن و گنبد در ناحيه جنوب قم (دروازه قلعه) معروف مى باشد و خواهرش فاطمهعليهالسلام
هم در همانجا مدفون است.
امام زاده سلطان محمد شريف
سلطان محمد شريف بن على بن محمد بن حمزه بن احمد بن محمد بن اسمعيل بن محمد بن عبدالله الباهرين امام زين العابدينعليهالسلام
، در سمت دروازه قلعه، بقعه و گنبد متوسطى دارد و آن محله به نام او در قم معروف است. آن جناب از امام زاده هاى بسيار جليل القدر و معتبر قم است و جد بزرگوار امام زاده يحيى مدفون در تهران مى باشد، از تعبيرات عالى المضامينى كه علامه بزرگوار شيخ منتخب الدين در اول فهرست خود كه به اسم اما زاده سلطان محمد شريف و امام زاده يحيى تاليف نموده جلالت قدر آن دو بزرگوار معلوم مى شود.
امام زاده على بن جعفرعليهالسلام
على بن جعفر الصادق عريضى، مردى عالم و پرهيزكار بوده و زمان چهار اما را درك كرده است، قبر مقدسش در آخر خيابان چهارمردان، معروف به در بهشت است و داراى صحن و ضريح چوبين و بارگاه مجلل مى باشد.
و رواقش از كاشى هاى قرن هشتم آراسته شده و از آن كاشى ها در موزه آستانه مقدسه حضرت معصومهعليهاالسلام
موجود است. دو مزار ديگر نيز به او منسوب هستند.
۱- در خارج قلعه سمنان
۲- در قريه عريض در يك فرسخى مدينه.
در نزديك بارگاه على بن جعفرعليهالسلام
بقعه اى هست كه مرقد آن را به نام ابراهيم بن احمد بن موسى بن جعفر نگاشته اند و نيز بقعه اى وجود دارد كه به محمد بن موسى الكاظمعليهالسلام
معروف است.
سه قبر باغ گنبد سبز
در بيرون دروازه كاشان (آخر چهارمردان) باغى بود معروف به باغ گنبد سبز، كه در آنجا سه بقعه مجلل و ممتاز هست كه منسوب به بزرگان و شخصيت هاى برجسته قم مى باشد و اكنون آن باغ ميدان و ساختمان، تبديل شده است.
در نزديكى على بن جعفر، بقعه اى است كه در كتيبه آن نوشته شده: مضجع ابراهيم بن موسى بن جعفرعليهالسلام
امام زاده ابراهيم و امام زاده محمد
مرقد اين دو بزرگوار كه از فرزندان امام كاظمعليهالسلام
هستند، در زير يك بقعه عالى، جنب هم مدفون مى باشند، در پشت ايستگاه راه آهن قم معروف است.
امام زاده جعفر، معروف به شاه جعفرعليهالسلام
، و مرقد سيد معصوم
در امتداد خيابان شاه ابراهيم، بارگاهى با شكوه، به نام مزار شاه جعفر است كه منسوب به امام كاظمعليهالسلام
مى باشد و به عقيده بعضى، در اين مكان، سيد جليل، جعفر نقيب علويين در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم، مدفون است.
در همين امتداد، در فاصله حدود يك كيلومترى، مرقد كوچكى قرار دارد كه به بقعه سيد معصوم از فرزندان امام سجادعليهالسلام
شهرت دارد.
امام زاده سيدعلى، معروف به شاه سيد علىعليهالسلام
مرقد اين امام زاده در دروازه رى، (پشت خيابان باجك فعلى) واقع شده است، نسب نامه وى چنين است:
على بن ابراهيم بن ابى جعفر حسن بن عبيدالله بن ابى الفضل العباس بنابراين حضرت عباسعليهالسلام
، جد سوم او است.
اين امام زاده، مورد توجه خاص مردم است و همواره زائران بسيار دارد و مردم كرامات فراوان از محضر او ديده اند، او نوزده پسر داشت، از جمله عبيدالله بن على كه سيدى شجاع بود، و كتاب جعفريات را كه دوره كامل فقه شيعه، در چند جلد است، تأليف نموده او در سال ۳۱۲ هجرى قمرى رحلت كردند.
امام زاده احمد
در نزديكى مزار شاه زاده سيد على، مزار شاه زاده احمدعليهالسلام
است، مطابق آنچه در روى قبرش نوشته شده: اين بزرگوار از نوادگان محمد بن حنيفه است، داراى بقعه و صحن متوسط و گنبدى از كاشى مى باشد، و در صفحه سقف آن، نام هاى مبارك چهارده معصومعليهالسلام
را به خط ثلث از گچ، بيرون آورده اند.
امام زادگان خاك فرج
در انتهاى خيابان خاك فرج، مرقد شريف دو امام زاده (پدر و پسر) به نام هاى: امام زاده احمد و امام زاده على، ملقب به حارث، از نوادگان امام سجادعليهالسلام
قرار گرفته، كه داراى بارگاه مجلل و صحن و سراى زيبا است.
نسب نامه پدر عبارت است از:
ابوالحسن احمد بن ابى الخير محمد بن على عمر بن حسن الافطس بن على اصغر بن امام سجادعليهالسلام
نسب نامه پسر نيز چنين است:
على الحارث بن ابوالحسن احمد بن ابى الخير...
امام زاده صفوراءعليهالسلام
و عمويش
در پشت بارگاه امام زاده خاك فرج، بقعه اى وجود دارد، معروف به بقعه صفوراء، كه از نوادگان حضرت علىعليهالسلام
مى باشد، در جنب مرقد حضرت صفوراعليهالسلام
مرقد عموى او، معروف به امام زاده محمدعليهالسلام
از نوادگان حضرت علىعليهالسلام
قرار گرفته است، بناى گنبد اين مرقد، در سال ۳۷۸ هجرى قمرى ساخته شده، كه كلمه صفورا به حساب ابجد مطابق با ۳۷۸ است نشان دهنده سال وفات سيده صفوراء و سا بناى بقعه و گنبد او است.
امام زاده ناصرعليهالسلام
يكى از امام زادگان از نوادگان امام حسن مجتبىعليهالسلام
امام زاده ناصر، معروف به شاه زاده ناصرعليهالسلام
است كه بقعه او در خيابان آذر، روبروى مسجد بزرگ امام، نزديك پل قرار دارد.
نسب نامه او چنين است:
ناصرالدين على بن مهدى بن محمد بن حسين بن زيدبن محمدبن احمدبن جعفربن محمدبن عبدالرحمن بن محمد البطحايى بن قاسم بن حسن بن زيدبن امام حسن مجتبىعليهالسلام
كه در اواخر قرن هشتم و آغاز قرن نهم مى زيسته و از شخصيت هاى برجسته آن زمان بوده است.
و اينكه به زبان عوام معروف است كه در اين بقعه مرقد احمد بن اسحاق قمى وكيل امام حسن عسكرىعليهالسلام
در قم قرار دارد، نادرست است، اين توهم از اينجا ناشى شده كه گفته اند احمد بن اسحاق، مسجد امام را به امر امام حسن عسكرعليهالسلام
ساخت، و قبرش را در كنار همين مسجد قرار داد، ولى حقيقت اين است كه احمد بن اسحاق (رحمه الله) هنگام بازگشت از سامرا، در سرزمين سر پل ذهاب؛ نزديك اسلام آباد غرب) وفات يافت و در همانجا به خاك سپرده شد.
و در آنجا داراى گنبد و بارگاه است.
شاه زاده احمد قاسمعليهالسلام
از جمله اما زادگان معروف قم، شاه زاده احمد، فرزند قاسم بن احمد بن على بن جعفر الصادقعليهالسلام
است. او مردى پرهيزكار و عابد بود. قبر شريفش در جنوب قم،، در محله دروازه قلعه، واقع است، و فاطمه خواهر گراميش نيز در همانجا دفن است، بقعه وصحن متوسطى دارد و تاريخ بناى آن را سال ۷۰۸ هجرى قمرى نوشته اند.
امام زادگان ديگرى نيز در قم و اطراف قم وجود دارند كه ما به خاطر رعايت اختصار به همين مقدار اكتفا مى كنيم، مرقد بسيارى از اين امام زادگان را نگارنده از نزديك ديده است، ولى شرح حال آنها در كتاب هاى زير آمده است.
مختار البلاد در تاريخ قم، تأليف ناصر الشريعه، راهنماى قم، تأليف آقاى برقعى، گنجينه آثار قم، تأليف آقاى عباس فيض، ترجمه تاريخ قم، و باب الرضوان فى مناقب سلطان خراسان و... كه ما در تدوين امام زادگان معروف قم، از اين كتاب ها، استفاده كرده ايم.
طريقه زيارت امام زادگان
همه مى دانيد كه در كشور ايران در همه نواحى آن، بارگاه هاى بسيار از امام زادگان منسوب به امامانعليهالسلام
هست، به خصوص در قم و كاشان و نواحى اطراف اين دو شهر كه بسيار ديده مى شود، بسيار شايسته و بجاست كه شيعيان و ارادتمندان به خاندان پيامبر احترام كنند و به زيارت اين قبور پر بركت رفته و به هر عنوان شرعى كه مى خواهند تعظيم نمايند.
در اين امام زادگانى كه زيارت مخصوصى از امام وارد شده مانند زيارت حضرت معصومهعليهاالسلام
، همان را بخوانند و اگر وارد نشده به هر لفظى كه متضمن تعظيم و احترام باشد زيارت كنند خوب است، و يا از سوره هاى مباركه قرآن بخوانند و ثواب آن را نثار آن قبور نمايند.
ولى طبق حديث صحيح و معتبر وارد شده كه فرزندان ذكور ائمه اطهارعليهالسلام
را چنين زيارت كنند:
السلام عليك ايها السيد الزكى، الطاهر الولى، الداعى الحفى، اشهد انك قلت حقا و نطقت حقا و صدقا و دعوت الى مولاى و مولاك علانيه و سرا فاز متبعك و نجى مصدقك و خاب و خسر مكذبك و المتخلف عنك، اشهدلى بهذه الشهاده لاكون من الفائزين بمعرفتك و طاعتك و تصديقك و اتباعك، و السلام عليك يا سيدى انت باب الله الموتى منه و المأخود عنه اتيتك زائرا و حاجاتى لك مستودعا، وها اناذا استودعك دينى و امانتى و خواتيم علمى و جوامع املى الى منتهى اجلى، و السلام عليك و رحمه الله و بركاته.
شخصيت هاى معروف، مدفون در قم
شخصيت هاى برجسته اى كه در طول تاريخ، در قم به خاك سپرده شده اند بسيارند، كه قبلا نام بعضى از آنها ذكر شده، در اينجا براى رعايت اختصار، تنها به ذكر نام آنها اكتفا مى كنيم:
۱- على بن حسين بن موسى بن بابويه، معروف به ابن بابويه، پدر شيخ صدوق، وى به سال ۳۲۹ هجرى قمرى در قم وفات يافت، مرقدش داراى بارگاه باشكوهى است كه جنب آغاز چهارمردان در قسمت چپ قرار گرفته است.
۲- ذكريا بن آدم، از اصحاب امام رضاعليهالسلام
۳- آدم بن اسحاق.
۴- زكريا بن ادريس، از اصحاب ائمهعليهالسلام
مرقد مبارك اين سه تن در قبرستان شيخان است.
۵- على بن ابراهيم، و محمد بن قولويه، كه قبرشان در يكجا دركنار باغ شهردارى است.
۶- قطب راوندى، محدث فقيه بزرگ شيعه در قرن ششم، كه قبرش در صحن نو در قسمت جنوب، مرتفع و مشخص است.
۷- محمد طاهر بن محمد بن القمى، الشيرازى الاصل، كه شيخ الاسلام قم در در عصر خود بود، قبرش در شيخان قم است.
۸- آيه الله العظمى ميرزاى قمى (رحمه الله) كه در سال ۱۲۳۱ قمرى، در ۷۹ سالگى وفات كرد و قبرش در شيخان قم، مزار شيفتگان و حاجتمندان است.
۹- مرحوم آيه الله العظمى سيد محمد حسينى كوه كمرى معروف به حجت، از مرجع تقليد، وى در سال ۱۳۷۲ هجرى قمرى كرد، و مرقد شريفش در حجره اى جنب مسجد در مدرسه حجتيه است.
۱۰- مرحوم مرجع كل آيه الله العظمى بروجردى (رحمه الله) كه در ۱۲ شوال سال ۱۳۸۰ قمرى، مطابق با فروردين ۱۳۴۰ شمسى، در قم در ۸۸ سالگى وفات كرد، قبر شريفش در راهرو مسجد اعظم قم، در كنار مسجد بالا سر است.
۱۱- آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى، موسس حوزه علميه قم، كه در ۷۹ سالگى در سال ۱۳۵۵ هجرى قمرى وفات كرد، كه مرقدش در مسجد بالاسر است.
۱۲- آيه الله العظمى سيد محمد تقى خوانسارى، وفات يافته سال ۱۳۷۱ هجرى قمرى كه مرقدش در مسجد بالاسر است.
۱۳- آيه الله العظمى سيد صدرالدين صدر، وفات يافته سال ۱۳۷۳ هجرى قمرى كه مرقدش در مسجد بالا سر است.
۱۴- آيه الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى، آيه الله العظمى شيخ محمد على اراكى، آيه الله العظمى شيخ هاشم آملى، آيه الله العظمى جمادى الثانيه ۱۳۵۳ هجرى قمرى كه قبرش در مسجد بالا سر مرقد مطهر حضرت معصومهعليهاالسلام
نزديك مرقد آقاى بروجردى است.
و همچنين علماى ديگر مانند:
آيه الله شيخ مرتضى حائرى، آيه الله حاج آقا روح الله كمالوند، علامه طباطبايى، استاد شهيد مطهرى، آيه الله العظمى سيد احمد خوانسارى، همه در مسجد بالاسر مرقد حضرت معصومهعليهاالسلام
مدفون هستند.
شهداى گرانقدر اسلام از علما و آيات عظام مانند شهيد محمد منتظرى، شهيد ربانى املشى، شهيد عباس شيرازى، شهيد شاه آبادى، شهيد محراب آيه الله مدنى و شهداى ديگر در كنار حرم در مسجد بالاسر و مسجد آينه طباطبائى مدفون هستند.
مراقد استاد شهيد آيه الله محمد مفتح، مرحوم آيت الله محقق داماد، شهيد آيت الله شيخ فضل الله نورى در حجره هاى مختلف صحن نو قرار دارند.
قبرهاى شهيد آيه الله سيد محمد رضا سعيدى، شهيد پر صلابت نواب صفوى، آيه الله شيخ مهدى قمشه اى، در وادى السلام قم به خاك سپرده شده اند.
به طور خلاصه اينكه مراجع و علماى برجسته بسيارى در اين سرزمين به خاك سپرده شده اند، و قبرشان زينت بخش سرزمين قم شده است، و شايد يك در بهشت يا سه در بهشت از قم به سوى بهشت، باز مى شود يكى به خاطر همين علماى ربانى است در اينجا نظر شما را به ذكر نام چند نفر ديگر جلب مى كنيم:
۱- مرحوم حاج ملامحمد صادق (صاحب مدرسه معروف حاج ملا صادق در قم. )
۲- مرحوم حاج سيد صادق (صاحب مدرسه حاج سيد صادق)
۳- مرحوم آقا سيد عبدالله رضوى.
۴- مرحوم آقا شيخ ابوالقاسم، خازن آستانه.
۵- مرحوم آقاى حاج ميرزا محمد فيض قمى.
۶- مرحوم آقاى حاج سد حسين كوچه حرمى.
۷- مرحوم شيخ محمد حسين نويس.
۸- مرحوم آقا ميرزا فخرالدين باغ پنبه اى، بسط صاحب قوانين.
۹- مرحوم حاج آقا حسين فاطمى.
۱۰- مرحوم آخوند ملا غلامرضا صاحب حاشيه رسائل.
۱۱- مرحوم آقا شيخ محمد حسين پايين شهرى.
۱۲ مرحوم شيخ مهدى حكمى (معروف به پايين شهرى)
۱۳- مرحوم حاج ميرزا محمد ارباب پدر اشراقى، واعظ معروف.
۱۴- مرحوم حاج سيد جواد قمى.
۱۵- مرحوم حاج آقا احمد طباطبايى اخوى حضرت آيه الله حاج آقا حسين قمى.
۱۶- مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى (صاحب كتب ارزشمند از اخلاق و عرفان) كه قبرش در قبرستان شيخان است.
۱۷- مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم ملامحمد كريم (از اعاظم محقيقن بزرگ در عصر خود. )
۱۸- مرحوم آخوند ملا محمد طاهر قمى معاصر آقاى سيد جواد قمى.
۱۹- مرحوم آقاى حاج ميرزا ابوطالب، داماد ميرزاى قمى.
۲۰- مرحوم آقاى محمد حسين قمى صاحب توضيح القوانين از شاگردان مبرز ميرزاى قمى.
۲۱- مرحوم آقاى ميرزا عليرضا والد ماجد آقا حاج سيد جواد و داماد ميرزاى قمى.
۲۲- مرحوم آخوند ملامهدى نراقى معروف به آقا كوچك برادر حاج ملا احمد صاحب مستند (قبرش در مقابل قبر على بن بابويه هست. )
۲۳- مرحوم قاضى سعيد قمى صاحب شرح توحيد صدوق، كه قبرش به حسينيه توليت متصل است.
۲۴- مرحوم آقا ميرزا حسن كاشفى متوفى ۱۰۴۳ هجرى قمرى نوه دخترى ملاصدرا (رحمه الله) صاحب كتاب شمع اليقين، فرزند عبدالرزاق لاهيجى، صاحب شوارق (كه قبر وى در كنار خيابان ارم نزديك ابن بابويه است كه آن را به دستور حضرت آيه الله نجفى بنا نموده اند. )
۲۵- مرحوم آقا ميرزا ابومحمد، نواده آقا ميرزا ابوطالب از طرف پدر و نواده صاحب قوانين از طرف مادر.
۲۶- مرحوم سيد صفى الدين محمد حسينى معروف به هندى جد سادات مير بهاء الدينى.
۲۷- مرحوم مير عين العارفين از شاگردان علامه مجلسى و جد سادات مير بهاء الدينى.
۲۸- مرحوم مير عين العارفين از شاگردان علامه مجلسى و جد سادات عارفى قم.
۲۹- مرحوم مير محمد عاشور حسينى جد سادات عاشورى كه از شاگردان علامه مجلسى بوده است.
۳۰- مرحوم ميرزا جمال الدين محمدبن محمدرضا، صاحب تفسير شريف كنزد الدقايق در چهار جلد، كه در كتابخانه عمومى حضرت آيه الله نجفى (رحمه الله) موجود است.
۳۱- علامه محدث فقيه بزرگوار، سيد شمس الدين محمد مهدى از شاگردان محقق كركى، از نواده هاى موسى مبرقع كه قبر شريفش در خيابان ارم جنب مسجد محمديه رد بقعه اى به نام بقعه محمديه معروف است. و شخصيت هاى ديگرى كه هر يك درخور استعداد خود به اين سرزمين مقدس شكوه و آبرو داده اند، خداوند همه آنها را با محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
و آلش محشور گرداند.