اهميت و فوايد علم اخلاق
سوال : اهميّت و فوايد فردى، اجتماعى، فرهنگى، سياسى و اقتصادى علم اخلاق چيست؟
جواب : اهميّت علم اخلاق: با توجه به تأكيدهاى فراوان قرآن و روايات بر تزكيه و تهذيب نفس، اهميت پرداختن به مسائل اخلاقى بر كسى پوشيده نيست; زيرا اصلاح انسان ها و جوامع بشرى، و نجات آنان از مشكلات و معضلات و مفاسد فردى و اجتماعى، در پرتو ترويج اخلاق به معناى واقعى تحقق خواهد يافت.
در قرآن كريم، مهم ترين وظايف و اهداف انبياى الهى، توجّه به امر تزكيه و اصلاح نفوس بشرى دانسته شده است; و اهميت تعليم نيز به خاطر مقدمه بودن آن براى تربيت است.
(
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلال مُبِين
)
;
او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگيخت، تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكيزه كند و كتاب و حكمت بياموزد، هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
از اين رو، پيامبر گرامى اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
هدف از بعثت خود را به اتمام رساندن كرامت هاى اخلاقى معرّفى كرده، فرمودند:
انّما بعثتُ لاتمّم مكارم الاخلاق;
من براى اتمام فضايل اخلاقى برانگيخته شدم.
لذا برترين وصف ستايش آميز قرآن مجيد از اخلاق پيامبر عظيم الشأن اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
بوده است; آن جا كه خداى متعال خطاب به ايشان مى فرمايد:
(
إِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظِيم
)
از دوران گذشته ى حيات بشرى به دست مى آيد كه تأثير اخلاق در رشد و تعالى و بالندگى ملّت ها، بيش از عقايد و احكام بوده است. زمانى كه زمينه هاى فساد اخلاقى به وجود مى آيد سقوط و اضمحلال ملّت ها، يك امر قطعى و ضرورى خواهد بود. نمونه ى بارز آن، تمدّن اندلس است كه در اثر انحراف اخلاقى به بدترين و فجيع ترين صورت به اضمحلال كشيده شد.
فايده ى علم اخلاق
: مهم ترين فايده ى علم اخلاق، هدايت اراده ى انسان ها به سوى خوبى ها و كمالات و تحقق فضايل انسانى و نيز دورى از پليدى ها و رذايل است; از اين رو علماى بزرگ اخلاق، مهم ترين فايده ى اين علم را تغيير خلق و تحوّل روحى آدميان ذكر كرده اند.
بعضى ديگر از فايده هاى علم اخلاق عبارت است از:
١ - تعديل خواسته هاى انسانى;
٢ - تقويت و پرورش بعد معنوى روح انسان;
٣ - حفاظت از ايمان و باورهاى انسانى;
٤ - دور ساختن افراد بشر از هرگونه عيب و نقص و رساندن او به مكارم اخلاق;
٥ - مهار و رام نمودن نيروهاى سركشِ نفس انسانى و تقويت آنها در مسير حكمت و عدالت و عفت، براى نيل به كرامت اخلاقى.
نظام مبتنى بر ارزش هاى اخلاقى براى دست يابى به هويّت اجتماعى و برقرارى روابط صحيح اجتماعى و حفظ حرمت ها و احترام متقابل و محبّت به يكديگر و... نقش پايه اى ايفا مى نمايد و به راحتى با ناملايمات، بى عدالتى ها، تبعيض ها، لاابالى گرى، اباحه گرى، و آسيب ها و آفت هاى ديگر اجتماعى مقابله مى كند. در نظام اخلاقى، حقوق تك تك شهروندان حفظ، و همه از امنيت اجتماعى بهره مند مى شوند. با تحوّلات روحى و روانى و درونى انسان و تحقق فضايل، ساختار اجتماعى نيز از امنيت و رفاه برخوردار مى گردد.
فرهنگ كه مجموعه ى آداب و رسوم و زبان و دين و به طور كلى، ساختار فردى و اجتماعى را تشكيل مى دهد، از نظام ارزشى اخلاقى تأثير مى پذيرد و در هنجار نمودن همه ى ابعاد شخصيتى تأثير بسزايى دارد; البته اين تحوّل در ساختار فرهنگى جامعه و اصالت دادن به فرهنگ اصيل جامعه ى بشرى با اتكا به دستورهاى وحيانى ممكن خواهد بود; لذا مقصود از نظام ارزشى اخلاقى، نظامى است كه با اتكا به ارزش هاى اخلاقى اى كه دين فراروى انسان گذاشته شكل يافته باشد و نتيجه ى آن توسعه ى همه جانبه ى انسانى است كه مجموعه ى دستورهاى دين، در بخش هاى فكرى و اخلاقى و علمى، ما را بدان دعوت مى نمايد.
در عرصه ى سياست و در جامعه اى كه نظام ارزشى حكم فرماست، برخوردها در معاملات و تنگناهاى سياسى، بر پايه ى اصل كرامت ورزى و حكمت مدارى و شايسته سالارى صورت مى پذيرد و در مواجهه با بحران در اين عرصه، سياست مداران به وسيله ى عقلانيت حاكم، كه از يك نظام ارزشى دينى به دست آمده است، برخورد واقع بينانه با بحران خواهند داشت; بر اين اساس، شكست خوردگان سياسى هيچ گاه مورد بى مهرى و بى حرمتى قرار نمى گيرند.
در نظام مبتنى بر ارزش هاى انسانى و دينى، پاس دارى از حرمت و منزلت انسان معتقد و مؤمن، به اندازه ى حرمت گذارى به كعبه ى مكرّمه وبلكه بالاتر از آن است. در نظام اخلاقى دينى، صداقت، امانت دارى، حفاظت و صيانت از حقوق انسان ها، ايثار و از خودگذشتگى، بخشش و بزرگوارى، حسّ مسئوليت پذيرى و...از مشخصه ها و اصول خدشه ناپذير به شمار مى آيد.
با توجه به آنچه گفته شد، فايده ى اخلاق در حوزه ى اقتصاد و امور معيشتى فرد و جامعه روشن مى شود; زيرا زياده روى در توليد و مصرف، اسراف و تبذير، اتراف و احتكار، حيله و مكر و دغل بازى و ترديد، استثمار و بهره كشى ظالمانه، زر و زيور اندوزى، فقرزايى، بى عدالتى، خيانت، بى اعتمادى و...به سبب عدم پاى بندى به نظام اخلاقى دينى است; چون با تحقق اخلاق فردى، اجتماعى، الهى و...رابطه و ضابطه در همه ى عرصه ها عادلانه مى شود. اثر تربيتى چنين نظامى به گونه اى است كه فكر خيانت به ديگران در ذهن انسان خطور نمى كند، و همگى با يكدلى و همدلى، در رفع مشكلات اقتصادى به همديگر كمك مى كنند. اين همان مدينه ى فاضله ى دينى است كه در آن، همه ى مشاركت هاى فرهنگى، سياسى و اجتماعى، به بهترين شكل به مرحله ى ظهور مى رسد و تحقق چنين جامعه اى، بدون حضور اخلاق به معناى عام، در همه ى ابعاد شخصيتى و اجتماعى ميسر نيست. اگر در جامعه همه ى برخوردها و معاشرت ها و تبادل ها و تعامل ها بر پايه ى كرامت هاى اخلاقى و نظام ارزشى و شايستگى ها صورت گيرد، جامعه با مشكلى حاد مواجه نخواهد شد; از اين رو علىعليهالسلام
مى فرمايد:
و كنا لا نرجو جنة و لا نخشى ناراً و لا صواباً و لا عقاباً، لكان ينبغى لنا ان نطالب بمكارم الاخلاق; اگر ما اميد به بهشت و ثواب و ترس از جهنم و عذاب نداشته باشيم، در عين حال سزاوار است كه مكارم اخلاق را طلب كنيم و به دست آوريم.
دست يابى به مكارم و محاسن اخلاقى آن قدر اهميت و ارزش دارد كه حضرت علىعليهالسلام
اين گونه اتمام حجّت مى نمايد. جامعيت فضايل اخلاقى به گونه اى است كه بشر در تمام ابعاد زندگى روزمره ى خود، بدان محتاج است; لذا همه ى اقشار مردم، عامى و عالم، مسلمان و كافر، زن و مرد، كوچك و بزرگ، بايد به آن اهتمام ورزند; زيرا بى اعتنايى به ارزش هاى اخلاقى به شكل عمومى، جامعه ى انسانى را با بحران جدى مواجه مى نمايد.
علم اخلاق و نتايجى كه از آن حاصل مى شود، انسان را بر اساس نيازها و خواسته ها و گرايش ها و بينش هاى فطرى، به كمال و سعادت حقيقى مى رساند، و هر كس به اندازه ى ظرفيت و استعداد خويش، چه در صفات نفسانى و چه در حوزه ى رفتارى، مظهر اسما و صفات الهى مى گردد، و انسان با اختيار و آزادى خويش مقرّب ترين، گوياترين و كامل ترين مظهر خداوند متعال مى شود. اين حقيقت، بالاترين سعادت براى انسان است.