ضرورت پرداختن به مباحث اخلاقى
سوال : با توجه به پيشرفت هاى علمى و تكنولوژيكى، آيا پرداختن به مباحث اخلاقى در جامعه ى كنونى ضرورت دارد؟
جواب : در ابتدا مناسب است به اين سؤال پاسخ دهيم كه آيا توجّه به امور اخلاقى و ضرورت نظام اخلاقى براى انسان، به زمان و مكان خاص و شرايط ويژه اى بستگى دارد و اگر آن شرايط براى جامعه اى فراهم نگرديد پرداختن به مسائل اخلاقى، ضرورتى نخواهد داشت؟ يا اين كه چنين نظامى براى هر فرد و جامعه اى و در هر شرايطى، يك امر ضرورى است، حتى اگر جامعه اى در برترين و كامل ترين مراحل علمى و تكنولوژى باشد; و حتى جوامعى كه از پيشرفت هاى علمى برتر برخوردار باشند نياز بيش ترى به امر تهذيب و بازسازى روحى و آراسته شدن به فضايل انسانى و اخلاقى و دورى گزيدن از رذايل و زشتى هاى اخلاقى دارند؟
براى پاسخ به اين نوع سؤالات لازم است رويكرد خود را در حوزه ى معرفت شناسى انسانى مشخص نماييم. آيا انسان يك تافته ى جدا بافته از همه چيز و همه كس است و از ويژگى و حرمتى برخوردار نيست؟ آيا انسان هم چون نظاره گرى در كناره و در حكم تابع است؟ يا هم چون ذهن عاقل كه همه چيز براى او قابل فهم است؟
و يا موجودى است كه حقيقت روح او، جان عالم است و او براى پيوستن به حق مطلق (يعنى پروردگار عالم) آفريده شده و مى تواند به مقام ولاية اللهى و خلافت اللهى برسد؟ و تا به لقاى الهى نايل نشود آرام نمى گيرد; شادى و سرور و آرامش و اطمينان او، در رسيدن به حقيقت مطلق تأمين مى شود و واقعيت وجودى خود را براى همين منظور مى داند؟
بى شك رويكرد اخير نسبت به ساحت انسانى، ضرورت آراستگى به فضايل اخلاقى را در شرايطى كه موانع بسيارى براى چنين حضور زيبا و پايدارى وجود دارد بيش تر خواهد كرد; خصوصاً در شرايطى كه فرد و جامعه با بحران معنويت درگير است و انسان در هاله اى از ابهام و چندگانگى درباره ى خود به سر مى برد. بى ترديد در شرايطى كه سلاح هاى مدرن، نه براى انسان، كه براى تخريب و بهره كشى از او ساخته مى شود، ضرورت طرح مسائل انسانى و اخلاقى و احترام به كرامت او، چند برابر خواهد بود; مانند آنچه بر ناكازاكى و هيروشيما وارد آمد كه اين جنايت بزرگ، لكه ى ننگى است مولود بى اخلاقى در حوزه ى سياست در عرصه ى جهانى; لذا با كم ترين درنگ، اهميت و ضرورت نظام مبتنى بر اخلاق در جوامع امروزى ملموس و مشهود است; به ويژه زمانى كه جوامع بشرى در برقرارى روابط انسانى با آفت ها و آسيب هاى جدّى مواجه اند.
در مجموع، با توجّه به پيشرفت هاى بسيار بالاى علوم تجربى و فن آورى و علوم كاربردى، دلايلى وجود دارد كه ضرورت فراگيرى علم اخلاق را، در هر زمانى، خصوصاً در عصر پيشرفت علم و تكنولوژى، چند برابر مى نمايد كه به طور نمونه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:
الف) وصول به هدف نهايى
: هدف علم اخلاق، رساندن جان آدمى به آخرين افق هاى انسانى است كه هدف نهايى از آفرينش انسان و جهان است. در واقع همه ى شاخه هاى علوم و معارف اسلامى از اعتقادات تا احكام عملى، از دستورهاى فردى تا اجتماعى، براى تحقق اين هدف جهت گيرى شده اند و به همين دليل، نبى اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
هدف نهايى رسالت بزرگ خويش را تنظيم مكارم و بزرگوارى اخلاقى معرفى مى نمايد. اين جايگاه مهم و بى مانند، ما را وامى دارد تا اخلاق را بر علوم ديگر مقدم بداريم.
برخى از عاملان اخلاق معتقدند كه حكيمان پيشين عنوان «علم» را فقط برازنده ى «اخلاق» مى دانستند و آن را «اكسيد اعظم» مى ناميدند و اولين علمى را كه مى آموختند و در تدوين و تعليم آن سعى فراوان داشتند، علم اخلاق بود. آنان عقيده داشتند كه شيفتگان علم تا زمانى كه خود را به زيور فضايل اخلاقى آراسته نسازند آموختن علوم ديگر براى آنها سودى نخواهد داشت.
اين شيوه بيش تردر حوزه هاى دينى متداول بود. به كسانى كه شوق فراگيرى علوم دينى را داشتند، در ابتدا، مدّتى آموزش اخلاق مى دادند و بعد از آن كه شايستگى و لياقت خود را براى آراستگى به فضايل نشان مى دادند و به آداب و اخلاق دينى آراسته مى شدند، علوم ديگر، مانند ادبيات، منطق، اصول، فقه و... را به آنان مى آموختند; زيرا بدون آراستگى و پاكى نفس، نمى توانستند از اين علوم استفاده ى بهينه نمايند و يا سودى به ديگران برسانند.
حال با علومى كه امروزه در عصر بى هويتى و بحران معنويّت وجود دارد و هر لحظه ممكن است با سوء استفاده از آن، فكر و جان ميلياردها انسان به خطر افتد، اگر اخلاق و نظام انسانى و ارزشى وجود نداشته باشد، خطر جامعه را تهديد مى كند; از اين رو به نظر مى رسد كه در عصر علم و تكنولوژى، شرايط پردازش به تحقق نظام اخلاقى، ويژه تر خواهد بود.
ب) سامان دهى زندگى:
نقش و كاركرد بى مانند اخلاق در اصلاح و سامان دهى زندگى دنيوى انسان و حلّ مشكلات شخصى، خانوادگى و اجتماعى او، دليل كافى براى ضرورت فراگيرى اين علم است. امروز نقش حاكميت معيارهاى اخلاقى در پيش گيرى از جرايم و اصلاح اجتماعى و حتّى حل مشكلات قضايى، جلوگيرى از مفاسد ادارى، حل مسائل خانوادگى، ايجاد آرامش روانى و پر كردن خلأهاى روحى و درونى بر كسى پوشيده نيست و هر روز معلمان و خردمندان جوامع بشرى تأكيد بيش ترى بر آن دارند.
كاركرد مثبت حاكميت محاسن و فضايل اخلاقى را، حتى در توسعه ى اقتصادى و وجدان كارى، توسعه ى سياسى و اجتماعى و استقرار عدالت اجتماعى و تثبيت نظم اجتماعى و احترام به حقوق ديگران و مسئوليت پذيرى، به وضوح مى توان ديد; زيرا اخلاق، تنها در يك حوزه از ساحت انسانى جريان ندارد، بلكه عنصرى است كه در تمام حوزه هاى وجودى انسان جارى است و اگر به حاكميت فضيلت ها منجر شود، همه ى سرزمين هاى وجودى انسان را به سوى صلاح و كمال فرد و جامعه هدايت مى كند.
____________________