عوامل احيا و اصلاح نفس
١ - احياى فطريات:
نيازها و خواسته هاى فطرى آدميان كه خواسته ها و گرايش هاى به حق آنان در جهت تأمين شدن زيبا و ماندگار و پايدار است، بايد سرلوحه ى سير و سلوك سالكان قرار گيرد. آنان بايد از نعمت ها، امانات و وديعه هاى الهى آگاه شوند و آن را در مسير انسان شدن به كار گيرند. حسّ معنوى، مذهبى، خداجويى، فضيلت خواهى و زيباخواهى معنوى، از امانت هاى بزرگ الهى است كه بايد آن را حفظ كرد و جهت داد و نبايد در اين امانت ها خيانت كرد.
فضايل اخلاقى، مانند ديگر گزاره هاى دينى، از خصوصيت و ويژگى فطرى آدميان است; لذا خوب شدن و اخلاقى ماندن، جزء خواسته هاى طبيعى اوست و هيچ تحميلى براى دست يابى به فضايل اخلاقى، متوجّه انسان نشده است. انسان به زمان فطرت و گرايش هاى والا و زيبايش به پا مى خيزد، هم چنان كه اين به پا خواستن آرمانى و شوق پذير، از آيات قرآن نيز استفاده مى شود:
(
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادى
)
بگو: شما را تنها به يك چيز اندرز مى دهم، و آن اين كه دو نفر دو نفر يا يك نفر يك نفر براى خدا قيام كنيد.
و نيز مى فرمايد:
(
لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ
)
;
ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم، تا مردم به عدالت قيام كنند.
در اين دو آيه ى كريمه از قيام كه يك حركت و جوشش درونى است سخن گفته شده است نه اقامه و تحميل بيرونى; و اين مطلب بسيار ظريف و زيبايى است كه طبيعى بودن حركت به سمت كمال و عارض بودن انحرافات اخلاقى و مانند آن را مى رساند; لذا مهم ترين وظيفه ى انبياى الهى ارائه ى راهكارها براى زوال و از بين بردن اين امور عارضى در انسان و رشد و تعالى و ترقى فطرت اوست.
از عوامل تكان دهنده و بيداركننده ى اين گرايش هاى مقدس و پاك، مصايب و شدايد روزگار است كه هر نوع كدورتى را از صفحه ى دل و سرشت آدمى پاك مى نمايد و محيط را براى آراستگى مهيّا مى سازد.
در روايت آمده است كه مردى به محضر امام صادقعليهالسلام
شرفياب شد و درخواست كرد تا او را به سوى خداوند متعال راهنمايى نمايد; زيرا مجادلات فلسفى و عقلى روزگار او را خسته و حيران ساخته بود.
امامعليهالسلام
با طرح مثالى او را متوجّه فطرتش كرد و فرمود:
آيا تاكنون بر روى آب مسافرت كرده اى و بر كشتى نشسته اى؟ گفت آرى. حضرت فرمود: آيا اتفاق افتاده است كه كشتى بشكند و در اين ميان، نه كشتى و نه آشنايى توان نجات تو را نداشته باشد؟ گفت: آرى، چنين اتفاق افتاد. فرمود: آيا در اين موقع به فكر تو رسيده كه چيزى مى تواند تو را از اين مهلكه نجات دهد؟ گفت: بله. فرمود: او همان خداى تواناست. آن جا كه تمام وسايل از كار مى افتد و نجات بخش و دادرسى در ميان نيست و تو باز منتظرى كه كسى تو را نجات دهد و به فريادت برسد، اين همان خداوند است.
٢ - احياى فضيلت ها:
براى آراسته شدن به فضايل، بايد نفس را با شناختى كه به آن رسيده پرورش داد تا به مقام قرب الهى نايل شود.فضيلت انسان در كمال نهايى او و كمال نهايى هم در رسيدن به مقام قرب الهى است. از نظر اسلام، روح ارزش هاى انسانى، قرب به خداى متعال است.
بايد دانست كه در نهان و نهاد هر انسانى فضايل و مكارم اخلاق ريشه دارد; از اين رو همه ى انسان ها در همه ى عصرها، اوصاف پسنديده از جمله: عدالت، ايثار، راستى، درستى، امانت دارى، احسان، نيكوكارى و... را دوست دارند و خواهان آن هستند.
٣ - دوستى با حق تعالى:
رابطه ى محبانه با خداى متعال، در حركت نمودن و خوب شدن، نقش اساسى دارد. كسى كه به خدا و نعمت هاى او عشق بورزد و ايمان و باور داشته باشد، به باور خويش و خويشتن دارى مى رسد و خود را مى يابد و به سمت خوب ماندن سير مى كند. انسان با دست يابى به واقعيت خود عرصه را براى حضور در جهانى پر از معنا هموار مى سازد و آن گاه با ديده ى انصاف به همه ى امور مى نگرد و در يافته هاى خود كه از صفاى باطنى و توفيق خداى منّان منشأ گرفته است، شك و ترديد نخواهد نمود. در چنين حالتى و با اين نگاه، احساس مى كند كه بايد با بهره گيرى و استفاده ى به جا و بهينه از نعمت هاى الهى شكر خدا را به جا آورد.
در تمام مراحل و لحظات سير و سلوك، بايد توجه نمود كه هيچ گاه دوستى الهى با عصيان و نافرمانى او سازگار نيست; از اين رو امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
ما احب الله مَنْ عصاهُ
; كسى كه گناه مى كند خدا را دوست نمى دارد.
اين دوستى باعث پيروى از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و امامان معصومعليهمالسلام
و اولياى الهى شده، به دنبال آن غفران و آمرزش الهى نصيب انسان سالك مى گردد; چنانچه در آيه ى شريفه آمده است:
(
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
)
; اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده و مهربان است.
اين آيه مى فرمايد، محبت فقط علاقه ى قلبى نيست، بلكه بايد آثار آن در اعمال و افعال انسان منعكس شود. كسى كه مدّعى دوستى پروردگار متعال است، بايد از پيامبرشصلىاللهعليهوآلهوسلم
پيروى كند.
با توجّه به نكته هايى كه ذكر شد، انسان بايد در ميدان عمل، همه ى اعمال و رفتار و اخلاق خويش را با ملاك و محور حق تنظيم كند و بندگى حق تعالى را نصب العين خود قرار دهد; زيرا بنده ى واقعى، در عمل، همواره خداى متعال را در نظر مى گيرد و زندگى، مرگ، عبادات و همه ى امور خود را در جهت رضاى او تنظيم مى كند; هم چنان كه معمار كعبه و معلم توحيد، حضرت ابراهيمعليهالسلام
فرمود:
(
إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
)
; همانا نماز و عبادات و زندگى و مرگم براى خداوند عالم است.
اين سيره و روش انسان هاى موحّد است كه امور زندگى خود را براى رضاى پروردگار متعال قرار مى دهند.
٤ - عوامل ديگر:
انسان بعد از ايمان و باور به خداى متعال و دوستى او و نيز جدّيت بر اصلاح و تزكيه ى نفس، بايد به امور ديگرى نيز توجّه عميق داشته و به آنها پاى بند و ملتزم باشد; از جمله: ١ - اخلاص در عقيده و عمل; ٢ - امانت دارى و وفاى به عهد; ٣ - توكّل; ٤ - خوف از خداوند; ٥ - نماز; ٦ - تقو; ٧ - دعا و نيايش; ٨ - صداقت; ٩- روزه; ١٠ - ذكر; ١١ - صبر و مقاومت; ١٢- خدمت به خلق خدا براى رضا و خشنودى او; ١٣ - خوش خلقى با انسان ه; ١٤ - زهد; ١٥ - توبه و استغفار; و...