مراتب نفس از ديدگاه قرآن
قرآن كريم براى نفس مراحل و مراتبى را ذكر نموده، كه عبارت اند از: نفس مسوّله، نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس ملهمه، نفس مطمئنه، نفس راضيه، نفس مرضيّه.
بايد توجّه نمود كه نفس يك حقيقت است و اين حالات، جلوه هاى مثبت و منفى نفس آدميان است، نه اين كه بر چند تا بودن نفس انسانى دلالت داشته باشد.
نفس مسوّله:
نفس در ابتدا ـ از آن رو كه به بدن وابسته است ـ به امور شهوتى و لذت جسمانى متمايل است; لذا كار آن «تزيين» است، يعنى بد و زشت را خوب و زيبا جلوه مى دهد و در چنين مرحله اى، هيچ نوع سلطه اى بر انسان ندارد و خواسته هايش نيز به شكل يك دعوت و فراخوان پذيرفته مى شود; يعنى در ابتدا كارهاى زشت را زيبا جلوه مى دهد و آدمى را براى انجام آن فرا مى خواند، اين مرتبه را «نفس مسوّله» مى نامند و علّت اين نام گذارى نيز آياتى از قبيل(
بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ
)
و(
وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي
)
است، كه در آيه ى اول، حضرت يعقوبعليهالسلام
وقتى كه فرزندانش پيراهن خونين يوسف را آوردند، به آن ها مى گويد: نفس شما، اين كار زشت را (يوسف را در چاه انداختن) براى شما زينت داده و شما آن را طبق خواسته ى نفسانى، عملى نيكو دانسته و انجام داده ايد. در آيه ى دوّم، سامرى در پاسخ حضرت موسىعليهالسلام
(كه فرمود: چرا گوساله ساخته و مردم را به پرستش آن دعوت نموده و از صراط مستقيم حق بيرونشان برده اى؟) گفت: اين كارى است كه نفسم آن را براى من زيبا جلوه داده و مرا به انجام آن ترغيب نموده است.
نفس امّاره:
نفس پس از پاسخ مثبت به دعوت و خواهش هاى نفسانى و جرئت پيدا نمودن بر آن، به مرحله اى مى رسد كه به كارهاى زشت فرمان مى دهد، و هيچ نوع مالكيت بر بدن خود ندارد; لذا در صورتى كه كارهاى زشت براى انسان عادى گردد، براى واداركردنش به كارهاى زشت و ناپسند مانعى وجود نخواهد داشت و اين همان انحراف از مسير انسانى است كه آدمى را در جرگه ى حيوانات داخل و از مسير انسانيت خارج مى كند، و جناب يوسفعليهالسلام
از چنين نفسى به خداى متعال پناه مى برد و مى فرمايد:
(
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ
)
;
نفسم را برى و پاك نمى دانم; به درستى كه نفس بسيار به بدى امر مى كند، مگر در صورتى كه پروردگارم بر من ترحم نمايد.
اين مرتبه از نفس، مربوط به خود طبيعى انسان است و تحت تدبير و سلطه ى عقل قرار نگرفته است و حتى در صورتى كه اين نفس، تحت تأثير عقل جزئى قرار گيرد و عقل به او كمك نمايد، بسيار قوى عمل خواهد كرد و بسيار خطرناك و تهديدآميز خواهد بود. اين همان نفسى است كه شعله هاى اختلاف از آن منشعب مى گردد و خاموش كردن آن شعله ها كار آسانى نيست.
دوزخ است اين نفس و هم چون اژدهاست
|
|
كو به درياها نگيرد كم و كاست
|
هفت دريا را در آشامد هنوز
|
|
كم نگردد سوزش آن حلق سوز
|
مادر بتها بت نفس شماست
|
|
زان كه آن بت مار، اين بت اژدهاست
|
در چنين وضعيتى بايد به خداى متعال پناه برد و نيرو و توانى را طلبيد كه با چنين بتى بستيزد و بر آن چيره گردد.
قوّتى خواهم ز حق دريا شكاف
|
|
تا به ناخن بر كنم اين كوه قاف
|
سهل شيرى دان كه صف ها بشكند
|
|
شير آن را دان كه خود را بشكند
|
نفس لوّامه:
اين مرتبه از نفس و حالت و صفت نفسانى، آدمى را از اخلاق نكوهيده و از عمل زشت بازمى دارد و در صورتى كه به كار زشت اقدام نمايد او را ملامت و سرزنش مى نمايد; لذا از همان ابتدا نبايد از دشمن و عداوت نفس غافل شد و كم كم بايد آن را رام كرد و در صدد تهذيب و اصلاح آن برآمد و او را به اطاعات و عبادات و مجاهدت ها رياضت داد و به زشتى رذايل و نيك بودن فضايل آگاه ساخت.
بى شك چنين حالتى براى انسان روزنه ى اميدى خواهد بود و بايد بر حفظ و مداومت آن همت گمارد. مرحوم علّامه، راجع به نفس لوّامه مى فرمايد:
منظور از نفس لوّامه، نفسى است كه همواره شخص را در دنيا براى گناهانش و سرپيچى از طاعتش ملامت مى كند و در قيامت به او سود مى رساند.
هم چنين خداى متعال درباره ى نفس لوّامه مى فرمايد:
(
لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ
)
.
نفس لوامه، همان وجدان اخلاقى است كه انسان را در هنگام ارتكاب اعمال زشت سرزنش مى نمايد. وجدان اخلاقى انسان، چنان اهميّتى دارد كه بعضى مانند «كانت» آن را تنها ملاك فضيلت اخلاقى دانسته اند
; حتى روى قبر كانت چنين نوشته اند:
دو چيز است كه اعجاب انسان را برمى انگيزد و هيچ وقت انسان اعجابش به آن كم نمى شود. يكى آسمان پرستاره اى كه بالاى سر ما قرار دارد و ديگرى، وجدانى كه در درون ما قرار دارد
.
نفس مُلهمه:
انسان زمانى كه بعد از مجاهدت ها، صفات رذيله را از خود دور ساخت و به صفات حسنه آراسته شد، لياقت و شايستگى آن را مى يابد كه در خواب يا بيدارى به او الهام شود و تا حدّى به اسرار عالم پى ببرد و يا حداقل نيكى و بدى و حق و باطل به او شناسانده شود و به وظيفه ى خويش آگاه گردد. رسيدن به اين مقام براى سالكان، امرى ممكن و ميسر است. قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد:
(
وَ نَفْس وَ ما سَوّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
)
.
نفس مطمئنه:نفس در سير تكاملى خود به مرحله اى مى رسد كه فقط نام و ياد خداى متعال است كه او را آرام مى نمايد; چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:
(
أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
)
; آگاه باش، فقط با نام و ياد خداى متعال قلب ها آرام مى گيرد.
سالك، در اين مرحله، حضور در محضر خداوند متعال را همه چيز زندگى خود مى داند. امام سجادعليهالسلام
مى فرمايد:
يا دنيايى و آخرتى و يا نعيمى و جنّتى
نفس از مقام «فانى فى الله» و «باقى بالله» برخوردار مى شود كه لايق حضور خطاب تشريفى خداى متعال مى گردد; هم چنان كه خداى متعال مى فرمايد:
(
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ
)
نفس راضيه:
در اين مقام، سالك نسبت به همه ى دستورها و احكام نورانى، راضى و خشنود مى گردد و به خدايش عرض مى كند:
رضاً بقضائك
براى مؤمن در مواجهه با قضا و قدر الهى، سه حالت به وجود مى آيد:
در حالت اول به همه ى دستورها ايمان دارد; لذا به فرمان الهى پاى بند است، آن را به درستى انجام مى دهد و در صورتى كه بلايى بر او وارد گردد، صبر و تحمّل مى نمايد، گرچه به اسرار و لطايف آن دست نيابد; چون خداى متعال را حكيم مى داند و فرمانش را لغو و بيهوده نمى داند، و به همه ى آنچه خداوند بر انسان مقدّر فرموده است ايمان دارد.
در حالت دوم، نسبت به دستورها و قضا و قدر الهى تسليم مى شود. در حقيقت جان خود را تسليم اين فرمان كرده، تا آخرين لحظه بر آنچه از جانب خداى متعال بر او رسيده حمد و سپاس و شكرگزارى مى نمايد; لذا قرآن كريم، مؤمنان را مورد خطاب قرار مى دهد و مى فرمايد تسليم شويد:
(
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ
)
.
و كسى كه قلب سليم داشته و از هر عيب و نقصى پاك باشد، شايسته است دعوت و فراخوان خدايى را كه متصف به وصف «سلام» است پاسخ دهد.
در مرحله ى سوم كه بالاترين برخورد است رضايت و خشنودى از طرف بنده است كه به خدايش اعلام مى دارد «پروردگارا به هر آنچه بر من مقدّر فرمودى راضى و خشنودم، چه در نعمت و چه در حال بلا». البته براى سالك كوى حقيقت، اين بلا نيز نعمت بزرگى است و همواره حمد و سپاس خود را بر آن نثار مى كند; لذا در بخش پايانى آيه ى كريمه ى سوره ى مباركه ى فجر به اين مقام اشاره دارد:
(
ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً
)
.
نفس مرضية:
در اين مرحله، خشنودى و رضاى پروردگار متعال به بنده اش اظهار مى گردد; به تعبير ديگر، در اين مرحله، نه فقط بنده ى راستين خداوند به مقدّرات الهى راضى و خشنود است، بلكه او به گونه اى با اين نعمت ها و نيز بلاها برخورد نموده است كه خداى متعال نيز به نوع رفتار و كردار بنده اش راضى است و حتّى بر چنين بنده اى مباهات و فخر مى نمايد و او را جزء بندگان خاص خود و در بهشت ويژه ى خود، كه حضور حق تعالى نصيب بندگان مى شود، قرار مى دهد.
(
ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي
)
.