اخلاق و عرفان

اخلاق و عرفان0%

اخلاق و عرفان نویسنده:
گروه: کتابها

اخلاق و عرفان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: رضا رمضانى
گروه: مشاهدات: 8226
دانلود: 2439

توضیحات:

اخلاق و عرفان
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 77 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8226 / دانلود: 2439
اندازه اندازه اندازه
اخلاق و عرفان

اخلاق و عرفان

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

رمز خوشبختى

سوال : رمز خوش بختى در چيست؟

جواب : خوش بختى انسان ها، با توجّه به امكانات جامعه ى انسانى، در اين است كه به بالاترين مقام عبوديت، كمال، قرب و لقاى الهى برسد. پس بايد در سه بخش همت گمارد:

١ - در بخش معارف و عقايد، به حدى كه به باور برسد;

٢ - رشد فضايل اخلاقى و داشتن ملكات و يا حالات نفسانى پسنديده;

٣ - عمل صالح كه براى وصول به خوش بختى امرى ضرورى است.

آيه ى شريفه ى( إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُهُ ) به زيباترين شكل، در دو نكته رمز خوش بختى را بيان نموده است:

الف) داشتن كلمه ى پاك و باورهاى جاودانه;

ب) عمل صالح.

در حقيقت، آيه ى شريفه بيانگر فكر و اخلاق و عمل به شكل جامع است.

انسان براى اين كه بتواند در اين سه مرحله قدم بگذارد و به سعادت واقعى نايل گردد; بايد به منابعى هم چون قرآن كه كتاب زندگى و سعادت يابى است و نهج البلاغه و كتب روايى كه مفسران واقعى كتاب وحى اند مراجعه نمايد; هم چنين به علم و آگاهى و عمل روى آورد و براى جهاد در راه خدا تلاش نمايد.

قرآن كريم مى فرمايد:

( فَمَن زُحزِح عن النار و ادخل الجنّة فقد فاز ) ;[٥٧] كسى كه از آتش برهد و داخل بهشت شود به پيروزى رسيده است.

يقين و مراتب آن

سوال : يقين چيست و مراتب آن كدام است؟

جواب : اگر معرفت و شناخت به مرحله اى برسد كه به هيچ وجه شك و ترديد در آن نباشد، به آن يقين مى گويند;[٥٨] به تعبير ديگر، يقين، شناخت مطابق با واقع است كه در آن جهلى وجود نداشته باشد. البته يقين بسيار كم است و كم ترين روزى اى است كه بين بندگان تقسيم شده است; چنان كه امام رضاعليه‌السلام مى فرمايد:

(لم يقسم بين العباد شىءٌ اقل من اليقين)[٥٩]

از اين رو ممكن است عده اى ظن را يقين پندارند و به همين جهت شبهه و شك در آن نفوذ خواهد نمود; اما به معرفت يقينى، كه نوعى معرفت حضورى و شهودى است، شبهه راه ندارد و زوال ناپذير است. از امام رضاعليه‌السلام در مورد يقين سؤال شد. حضرت فرمود:

( التوكّل على الله و التسليمُ لِلّه و الرّضا بقضاء الله و التفويض الى الله ) ; حقيقت و معناى يقين، توكل بر خدا و تسليم در برابر ذات پاك خداوند و راضى بودن به قضاى الهى و واگذارى تمام كارهاى خود به خداوند است.

يقين در سير و سلوك، يكى از منازل و مدارج مهم عرفانى شمرده شده است; چنان كه آن را در منزل ١٩ قرار داده اند[٦٠] و در علم اخلاق نيز جايگاهى بس رفيع دارد[٦١] و خود اين منزل نيز داراى مراتب شدت و ضعف است و اين بستگى به اندازه و مرتبه ى شهودها و حضورهاى انسان دارد.

از منظر روايات نيز يقين از شرافت و منزلت ويژه اى برخوردار است. امام صادقعليه‌السلام فرمود:

(ان العمل الدائم القليل على اليقين افضل عندالله تعالى من العمل الكثير على غير يقين); عمل كم و دايم همراه با يقين، از عمل بسيار و بدون يقين برتر است.[٦٢]

مراتب يقين در قرآن

١ - علم اليقين: اعتقاد فطرى كه از راه استدلال به دست مى آيد; مانند يقين به وجود آتش از راه مشاهده ى دود.

٢ - عين اليقين: مشاهده ى مطلوب با چشم بصيرت و ديده ى درونى. اين ديدار در روشنى از مشاهده ى با چشم بيرونى قوى تر است و كلام علىعليه‌السلام بدين مرتبه اشاره دارد كه فرمود:

لم اعبد ربّا لم ارَهُ; خدايى را كه نبينم نمى پرستم.

در جاى ديگر فرمود:

رأى قلبى ربّى; قلب من پروردگارم را ديده است.

چنين مرتبه اى، از راه پاك سازى دل و تهذيب باطن به دست خواهد آمد.

٣ - حق اليقين: مشاهده ى فيض نور از جانب خداوند با چشم بصيرت درونى خويش; البته اين مرتبه براى خداشناسان كامل كه در درياى حب و انس او غرق شده اند ممكن خواهد بود. و رسيدن به چنين درجه اى نيازمند مجاهدت ها، رياضت هاى سخت، ترك رسوم و عادات جاهلى و ريشه كن كردن شهوات، بركندن خيالات و وسوسه هاى شيطانى، طهارت از آلودگى هاى طبيعت و دورى گزيدن از زرق و برق هاى دنياست. حق اليقين، يعنى يقين حقى كه بالاتر از آن در بخش معرفت نمى توان يافت.

( وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ ) [٦٣]

بعضى از اهل سلوك، مرتبه ى بالاترى را نيز افزوده اند كه از آن به «حقيقة حق اليقين» تعبير مى نمايد; و آن در حقيقت مرحله ى «فناء فى الله» است. عارف در اين حالت، ذات خود را مستغرق در انوار الهى مى بيند، به گونه اى كه هيچ نوع استقلال، چه در ذات و چه در صفات و افعال، براى خود معتقد نيست و دست يابى به هر كمال را در پرتو عنايت خداى متعال مى داند; مثل يقين به وجود آتش به گونه اى كه در آن داخل شده و سوخته و فانى و محو شده باشد.[٦٤]

_____________________

پی نوشت ها :

[١] ر.ك: على شيروانى، اخلاق اسلامى و مبانى نظرى آن، ص ١٣٧.

[٢] ر.ك: الاشارات و التنبيهات، ج ٣، ص ٣٨٣. مرحوم خواجه اين تقسيم بندى را براى عشق ذكر مى نمايد كه در واقع هيچ فرقى بين اين دو نيست، جز آن كه عشق زيادى در محبّت را گويند; به همين جهت مرحوم ملا صدرا در جلد ٧ اسفار اين تقسيم را براى محبت آورده است.

[٣] اين تقسيم بندى از آن جهت است كه محبت، فرع ادراك است و ادراك يا حسى، يا خيالى و يا عقلى است. ر.ك: محمد رضا كاشفى، آيين مهرورزى، ص ٥١ ـ ٥٢.

[٤] احياء علوم الدين، ج ٤، ص ٢٩٦.

[٥] سوره ى واقعه (٥٦)، آيه ى ٨٨ ـ ٩٤.

[٦] ر.ك: الميزان، ج ١٩، ص ١٣٩ ـ ١٤٠; احياء علوم الدين، ج ٤، ص ٢٩٦.

[٧] محمد رضا كاشفى، آيين مهرورزى، ص ٥٦ ـ ٦٢.

[٨] ر.ك: سوره ى مائده، آيه ى ٥٤; سوره ى بقره، آيه ى ١٦٥; سوره ى توبه، آيه ى ٢٤; سوره ى آل عمران، آيه ى ٣١ ـ ٣٢ و...

[٩] محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج ٢، ص ٢٢٨، ح ٣١٦١.

[١٠] همان، ح ٣١٥٦.

[١١] همان، ج ١٥، ح ١١٩٤١.

[١٢] براى مطالعه ى بيش تر ر.ك: محمد حسين طباطبايى، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج ٥، ص ٥١ به بعد; امام خمينى، اربعين، ص ١٥٤ به بعد، و مرتضى مطهرى، فطرت.

[١٣] ر.ك: اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج ٥، ص ٥٦ به بعد.

[١٤] نهج البلاغه، ترجمه ى دكتر بهشتى، نامه ى ٦٩، ص ٣٥٤.

[١٥] ميزان الحكمه، ج ٨، ص ٥٢٦، ح ١٨٠٣.

[١٦] نهج البلاغه، خطبه ى ١٨٤.

[١٧] حسين انصاريان، عرفان اسلامى، ج ٣، ص ١٠٤.

[١٨] اصول كافى، ج ٤، كتاب فضل القرآن (با ترجمه).

[١٩] براى مطالعه ى بيش تر ر.ك: محمد رضا كاشفى، آيين مهرورزى; بهشتى، سير و سلوك; محمد تقى مصباح يزدى، اخلاق در قرآن، ج ١.

[٢٠] سوره ى بقره، آيه ى ١٩٥.

[٢١] همان، آيه ى ٢٢٢.

[٢٢] همان.

[٢٣] سوره ى آل عمران، آيه ى ٧٦.

[٢٤] همان، آيه ى ١٤٦.

[٢٥] همان، آيه ى ١٥٩.

[٢٦] سوره ى مائده، آيه ى ٤٢.

[٢٧] سوره ى صف، آيه ى ٤.

[٢٨] ميزان الحكمه، ج ٢، ص ٢١٧، از سخنان امام كاظمعليه‌السلام .

[٢٩] همان.

[٣٠] همان، ح ٣١٠٨، از سخنان امام باقرعليه‌السلام .

[٣١] سوره ى بقره، آيه ى ١٩٠.

[٣٢] سوره ى آل عمران، آيه ى ٣٢.

[٣٣] همان، آيه ى ٥٧.

[٣٤] سوره ى نساء، آيه ى ٣٦.

[٣٥] همان، آيه ى ١٠٧.

[٣٦] سوره ى مائده، آيه ى ٦٤.

[٣٧] سوره ى انعام، آيه ى ١٤١.

[٣٨] سوره ى انفال، آيه ى ٥٨.

[٣٩] سوره ى نحل، آيه ى ٢٢.

[٤٠] سوره ى قصص، آيه ى ٧٦.

[٤١] سوره ى نساء، آيه ى ١٤٨. براى توضيح بيش تر ر.ك: احياء علوم الدين; عطف الالف.

[٤٢] براى مطالعه ى بيش تر ر.ك: على اكبر بابازاده، آيين دوستى در اسلام، محمد رضا كاشفى، آيين مهرورزى. [٤٣] ر.ك: فيليس شاله، فرويد و فرويديسم، ترجمه ى اسحاق وكيل; انديشه هاى فرويد، به نقل از: احمد ديلمى و مسعود آذربايجانى، اخلاق اسلامى، ص ٢٣٣ ـ ٢٣٧.

[٤٤] مرتضى مطهرى، اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب; محمد تقى جعفرى، بررسى و نقد افكار راسل.

[٤٥] هربان الدنبورك، فروغ جادو، ترجمه ى بدرالدين كتابى، ص ٥٣، به نقل از: احمد ديلمى و مسعود آذربايجانى، اخلاق اسلامى، ص ٢٣٤.

[٤٦] همان، ص ٢٣٥.

[٤٧] پاپكين و استرول، كليات فلسفه، ص ٢٧، به نقل از: همان، ص ٢٣٥.

[٤٨] سبزوارى، جامع الاخبار، ص ٢٧٢، ح ٧٤١; كلينى، كافى، ج ١ و ٥، ص ٣٢٨، ح ١.

[٤٩] سوره ى نور، آيه ى ٣.

[٥٠] براى اطلاع بيش تر ر.ك: احمد ديلمى و مسعود آذربايجانى، اخلاق اسلامى، ص ٢٣٣ ـ ٢٥٠; حبيب الله طاهرى، درسهايى از اخلاق اسلامى يا آداب سير و سلوك،ا ئ ص ٣٧٧ ـ ٣٩٠; احمد مطهرى، تأمين رابطه جنسى، احمد مطهرى، كنترل رابطه جنسى; حسين مظاهرى، عوامل كنترل غرائز در زندگى انسان; احمد بهشتى، مسائل مشكلات زناشوئى، ج ٢; مرتضى مطهرى، اخلاق جنسىو حسن مصطفوى، زناشوئى از نظر قرآن مجيد و احاديث معتبر.

[٥١] مؤسسه ى آموزشى و پژوهشى امام خمينى، فلسفه ى اخلاق، ص ١٨.

[٥٢] analytic ethics

[٥٣] critical ethics

[٥٤] همان، ص ١٨; على شيروانى، اخلاق اسلامى و مبانى نظرى آن، ص ٢٤ ـ ٢٥.

[٥٥] همان ص ١٩; و صادق لاريجانى، «فلسفه اخلاق» مجله تخصصى كلام، ش ١١، ص ٧١.

[٥٦] ر.ك: على فايضى و محسن آشتيانى، مبانى تربيت و اخلاق اسلامى، ص ١٨١ ـ ١٨٢; و مرتضى مطهرى، فلسفه ى اخلاق، ص ٢٥٩.

[٥٧] سوره ى آل عمران، آيه ى ١٨٥.

[٥٨] تفسير موضوعى قرآن، ج ١١، ص ٣٥١.

[٥٩] بحار الانوار، ج ٦٧، ص ١٣٩; اصول كافى، ج ٢، ص ٥٢.

[٦٠] خواجه عبدالله انصارى، صد ميدان، ص ٢٧.

[٦١] علم اخلاق اسلامى، ج ١.

[٦٢] جامع السعادات، ج ١، ص ١١٩.

[٦٣] سوره ى حاقة، آيه ى ٥١.

[٦٤] جامع السعادات، ج ١، ص ١٢٤. براى مطالعه ى بيش تر ر.ك: عبدالله جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن، ج ١١; دكتر سيد جلال الدين مجتبوى، علم اخلاق اسلامى، ج ١، ص ٣٥١ به بعد.

معناى تقوا، اخلاص و خوف از خدا

.سوال : واژه هاى تقوا، اخلاص و خوف از خدا را توضيح دهيد؟

تقوا

جواب : تقوا در اصل از ماده ى «وقايه» به معناى نگه دارى يا خويشتن دارى است; به تعبير ديگر يك نيروى كنترل درونى و ملكه ى نفسانى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مى كند و داراى سه ركن است:

١ - ترس از خدا; ٢ - كناره گيرى از كار زشت; ٣ - قصد قربت در آن دو.

مرتبه ى اول تقوى انجام واجبات الهى و ترك محرمات است.[١]

حضرت علىعليه‌السلام تقوا را يك دژ مستحكم در برابر گناه معرفى كرده، مى فرمايد:

اِعمَلوا عِبادَ الله اِنّ التّقوى حصن عزيز; بدانيد اى بندگان خدا، تقوا دژى محكم و نفوذناپذير است.

برخى تقوا را به حالت كسى تشبيه كرده اند كه با عبور از يك سرزمين پر از خار، سعى دارد با برچيدن دامن خود، با احتياط گام بردارد، تا خارى در پايش ننشيند، و يا دامنش را نگيرد.

در هر صورت، اين حالت تقوا و كنترل نيرومند معنوى، روشن ترين آثار ايمان به «مبدأ» و «معاد»، يعنى خدا و رستاخيز است; و معيار فضيلت و افتخار انسان و مقياس سنجش شخصيت او در اسلام محسوب مى شود، تا آن جا كه آيه ى «اِنّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَالله اَتْقيكُم»[٢] يك شعار جاودانى اسلام است.

خداوند خطاب به مؤمنين مى فرمايد:

( وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ) [٣] ; تقوا پيشه كنيد و بر خداوند توكل نماييد.

قرآن كريم علاوه بر مدح و ستايش متّقين، آثار و نتايج تقوا را نيز در آيات متعدّدى بيان نموده كه گزيده اى از آن ها بدين شرح است:

( وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ) [٤] ; هر كه تقوا پيشه كند، خداوند برايش راه نجاتى از گرفتارى ها قرار مى دهد.

( وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً ) [٥] ; هر كه تقوا پيشه كند، خدا امور دنيا و آخرتش را آسان مى سازد.

( وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُعْظِمْ لَهُ أَجْراً ) [٦] ; هر كه تقوا پيشه كند خدا گناهانش را تكفير و اجرش را عظيم مى سازد.

اخلاص

اخلاص عبارت است از خالص ساختن قصد و اعراض نيّت از غير خدا. انسانى مخلص است كه قلبش را مخصوص حق گرداند و فقط «مقلب القلوب» را در حريم دل خود جاى دهد و صحنه را براى حضور بيگانگان ببندد. پس كار مورد قبول كارى است كه كماً و كيفاً براى خداى متعال انجام پذيرد. از آيات الهى استفاده مى شود كه دين داران واقعى كسانى هستند كه از اخلاص واقعى برخوردار باشند.

( وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِيَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ ) ; مردم هيچ مأموريتى ندارند، جز اين كه دستورهاى دين را مخلصانه براى خدا انجام دهند.

بى شك محصول چنين اخلاصى بهشت خواهد بود; همان گونه كه امام صادقعليه‌السلام فرموده اند:

من قال لا اله الاّ الله مخلصاً دخل الجنّة و اخلاصه ان تحجزه لا اله الاّ الله عمّا حرّم الله عزّوجلّ[٧] ; كسى كه با اخلاص، لا اله الاّالله بگويد وارد بهشت مى شود و اثر اخلاصش آن است كه اين كلمه او را از آنچه كه خداوند بر او حرام نموده است باز مى دارد.

برترين مقام آن است كه به لقاءالله نايل شود; چنان كه خداوند متعال مى فرمايد:

( فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ) ; كسى كه اميد به لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، بايد مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در كار خود، نه در بخش اعتقاد و نه در بخش عمل، شرك نورزد.

معناى لقاءالله فقط اين نيست كه انسان تنها پس از مرگ، جمال الهى را مشاهده مى كند، بلكه پيش از مرگ نيز قابليت مشاهده ى جمال و دريافت فيض هاى خاص الهى را دارد; و كلام رسول گرامى اسلام نيز ناظر به همين بخش است:

من اخلص لله اربعين صباحاً فجرى الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه[٨] ; هر كسى كه چهل شبانه روز با اخلاص عمل كند، خداوند چشمه هاى حكمت را در قلب او مى جوشاند و بر قلم و زبانش جارى مى كند.

در حقيقت اين شخص، علم الهى را ملاقات و اسمى از اسماى حسناى حق را مشاهده مى كند، البته ممكن است مراحل برتر اين مشاهده، بعد از مرگ نصيب انسان مخلص گردد.[٩]

پس اخلاص آن است كه عمل انسان از جميع ناخالصى ها پيراسته و فقط در جهت تقرّب به خدا باشد.

اخلاص مراتبى دارد: بالاترين مراتب آن نداشتن قصد غير خدا در عمل است و صاحب آن هميشه از پاداش دو عالم چشم پوشيده و نظرش فقط رضاى پروردگار متعال است و به جز او مقصود و مطلوبى ندارد; اين مرتبه، اخلاص صدّيقين است.

هم چنين اخلاص آفاتى دارد، مثل رياى آشكار و پنهان; اين كه در حضور مردم عبادت را نيكوتر از خلوت به جا آورد، و خضوع و خشوع بيش ترى از خود نشان دهد به قصد آن كه او را مشاهده كنند. تشخيص آن به اين است كه ببيند آيا در خلوت و تنهايى نيز عمل را به همان نحوى كه در نظر مردم انجام مى داده انجام مى دهد يا خير؟ از اين رو آن چه براى صاحب عمل مهمّ است توجّه به قبول عمل است و آن با تقوا و خلوص به دست مى آيد.

از علىعليه‌السلام روايت است كه:

چندان در قيد بسيارى عمل مباشيد، بلكه در پى آن باشيد كه عمل به درجه ى قبول برسد.[١٠]

خوف از خدا

خوف (ترس) از خدا حالتى است كه از شناخت خدا ناشى مى گردد; به اين لحاظ كه او قادر است در آينده ما را از نعمت هاى دنيوى و اخروى محروم سازد. در مقابل آن، «رجا» قرار دارد و آن نيز حالتى است كه از شناخت خدا ناشى مى گردد; به اين لحاظ كه خداوند قادر است نعمت هاى دنيوى را از نظر كمّى و كيفى افزايش دهد و ما را از نعمت هاى بزرگ اخروى نيز برخوردار سازد.

ثمره ى خوف و رجا در اين است كه انسان را به تلاش، كوشش، خودسازى و اصلاح امور مادّى و معنوى خويش وامى دارد; قرآن به لحاظ اهميت نقش و اهميّت آن ها از بُعد تربيتى روى آن تأكيد فراوان دارد:

( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ جَزاؤُهُمْ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْن تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ) [١١] ; محققاً كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، بهترين افراد خلق اند; پاداششان در نزد پروردگارشان بهشت جاويد است كه از دامنه ى آنها نهرها جارى است، تا در آنها براى ابد جاودان بمانند. خداوند از آنان خشنود و آنان از خداوند خشنودند. اين (پاداش بزرگ و سعادت ابدى) براى كسانى است كه از پروردگارشان (بيم و) خشيت داشته اند.

از اين آيه مى توان استفاده كرد، كه بيم و خشيت، آنان را به اين مقام والا و ارجمند كشانده است.

آيات متعدد ديگرى نيز مبيّن اين موضوع اند; مانند آيه ى ٢ سوره ى توبه و آيات ٢١ ـ ٢٤ سوره ى رعد و آيه ى ١٢ سوره ى ملك.

حضرت علىعليه‌السلام در نهج البلاغه، خوف و رجا را از صفات متّقين دانسته است. هر قدر معرفت بنده به عظمت و جلال آفريدگار و ارتفاع شأن او در علوّ مكان او بيش تر، و به عيوب و گناهان خود بيناتر باشد، ترس و خوف او زيادتر مى شود.

براى خوف تقسيماتى نيز ذكر نموده اند; گاهى خوف در مقابل حزن به كار مى رود و مقصود اين است كه انسان نسبت به گذشته، حالت حزن، و نسبت به آينده، حالت ترس دارد; يعنى اگر كسى در گذشته مطلوبى را از دست داده، يا نامطلوبى دامن گير او شده باشد، هم اكنون محزون و غمگين است و اگر احتمال دهد كه در آينده، امر مطلوبى را از دست خواهد داد و يا نامطلوبى دامن گيرش خواهد شد، هم اكنون ترسان و هراسناك است.

گاهى خوف در مقابل رجا استعمال مى گردد كه شرحش گذشت.

گاهى خوف در مقابل «اَمْن» به كار برده مى شود كه بسيار خوب است، ولى امن در مقابل خوف، بسيار بد است; زيرا كسى كه خائف است در صدد جبران و تدارك گذشته برخواهد آمد; اما كسى كه اهل نظر و فكر نيست و قلبش پر قساوت و سرگرم و مشغول است خود را در امان خواهد ديد. قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد:

( فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ ) ; از مكر و انتقام حق غافل نشوند، مگر زيان كاران.

تنها تبهكاران خود را در امان و قلعه ى امن مى پندارند و نمى دانند كه كيفر و عفو به دست ديگرى است...:

ذلك يخوف الله به عباده;... آن آتشى است كه خداوند، بندگان را از آن مى ترساند.

بنابراين، در آينده ى نزديك يا دور، ممكن است نعمتى از دست او برود يا مشكلى دامن گيرش شود، پس نبايد خود را در امان بداند.[١٢]

حقيقت توبه و شرايط آن

سوال : حقيقت توبه و شرايط آن چيست و چگونه پذيرفته مى شود؟

جواب : توبه به معناى رجوع و بازگشت است. وقتى بنده اى به سمت مولاى خود بر مى گردد، مى گويند توبه كرده است. توبه يكى از منازل سالكان كوى بندگى است. آنان كه تصميم گرفته اند در دنياى بندگى قدم بگذارند، بعد از بيدارى از خواب غفلت بايد توبه كنند و با خداى خويش آشتى نمايند و بر اين همّت استوار باشند. پس بايد از اعمال ناپسند و خلاف فطرت انسانى و از ورود در عرصه ى گناه، دوستى دنيا، حرص به خوردن و آشاميدن، سخن بى فايده، دوستى و مدح و ستايش خويش، آرزوهاى طول و دراز، غرور، غضب و تندخويى، بدخلقى، عجب و خودبينى، كبر و... توبه كند و با بازگشت به سوى خداى خويش و بندگى و اطاعت، وصال الهى را دنبال نمايد.

اين معنا از توبه، رجوع و بازگشت، در تمام مراحل توبه وجود دارد; در توبه از معصيت به طاعت، از مخالفت به موافقت، از ترك اولى به اولى و يا از غير خدا به خدا.

شرايط توبه

بعضى از بزرگان معتقدند[١٣] براى تحقق توبه دو شرط اساسى لازم است.

١ - ندامت و پشيمانى از گناهان و تقصيرات گذشته; علىعليه‌السلام مى فرمايد: الندمُ توبةٌ; پشيمانى توبه است.

٢ - عزم و تصميم بر عدم بازگشت به آن گناه.

براى قبول توبه دو شرط ديگر نيز لازم است: يكى به جا آوردن حقوق بندگان الهى; ديگرى، حركت به سوى واجبات الهى و انجام آنچه كه ضايع شده. براى كمال توبه نيز دو شرط لازم است:

١ - بايد گوشت روييده شده از حرام را با رياضت و روزه گرفتن آب نمود;

٢ - همان گونه كه بر جسم شيرينىِ نافرمانى چشانده شده است، زحمت فرمان بردارى چشانده شود.

منازل توبه

برخى براى توبه منازلى را ذكر كرده اند كه عبارت است از: بيدارى، قيام براى خدا، اعتراف به تقصير، پشيمانى، اداى حقوق مردم، اداى واجبات الهى، پايدارى در توبه، سوز و گداز، غنيمت وقت و جبران گذشته، مراقبه و محاسبه.[١٤]

مراحل توبه

براى توبه سه مرحله ذكر شده كه عبارت اند از:

١ - توبه ى عوام; و آن توبه ى انسان معصيت كار از تبهكارى خود است;

٢ - توبه ى خواص; و آن پرهيز از ترك مستحب و اولى است; يعنى اگر بعضى از امور مستحب (مانند: نماز شب و صدقه دادن اول ماه) را ترك كرده، از آن توبه نمايد;

٣ - توبه ى اخصّ الخواص; و آن توبه از توجّه غير خداست; چنان كه پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

انه ليغان على قلبى و انى لاستغفر بالنهار سبعين مرّة[١٥] ; من در هر روز براى تيرگى هايى كه در قلبم عارض مى شود، هفتاد بار توبه مى كنم.

توبه و آثار سوء بعضى از گناهان، بعد از مرگ در برزخ يا قيامت

سوال : آيا مى توان با توبه از تمام گناهان پاك شد، يا انسان عاصى به تبع آثار سوء بعضى از گناهان، بعد از مرگ در برزخ يا قيامت دچار عذاب خواهد بود؟

جواب : روايات به توبه ى واقعى ترغيب بسيار كرده و آن را واجب عقلى شمرده اند. از رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت است كه فرمود:

التائب من الذنب كمن لا ذنب له;[١٦] توبه كننده ى از گناهان، مثل كسى است كه گناهى ندارد.

ولى اين نكته نيز در دستورهاى اسلامى مورد توجه قرار گرفته است كه هيچ گاه اطمينان كامل به آمرزش الهى، و به عبارتى، تضمين بهشت در كار نيست; زيرا اين اطمينان موجب عصيان مى گردد. از سوى ديگر يأس از رحمت خدا هم گناه كبيره شمرده شده و انسان همواره بايد بين خوف و رجا باشد. خوف از قبول نشدن توبه و اميد به غفران الهى.

البته توبه ى واقعى هم شرايطى دارد كه بايد رعايت شود، از جمله آن كه تمام حقوق الهى و حق الناس كه به دست گنهكار فوت شده، بايد جبران شود.

اگر انسان با رعايت شرايط توبه توفيق بازگشت به سوى حق را به دست آورد بى ترديد خداى متعال پذيرنده ى چنين بازگشتى خواهد بود. پس مهم اين است كه انسان به درستى در محضر حق تعالى توبه كند و از كرده ى خويش پشيمان گردد و تصميم بگيرد تا امور گذشته را انجام ندهد. چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:

( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً ) [١٧]

پس اگر خالصانه به درگاه الهى بازگشت نمايد، خداوند توبه ى او را خواهد پذيرفت و آثار سوء گناهان را از بين خواهد برد، به گونه اى كه آن آثار سوء، به هيچ وجه در قيامت دامن گير توبه كننده نگردد. طبق صريح آيات قرآن، در صورت توبه ى واقعى، خداى متعال همه ى گناهان را مورد آمرزش قرار خواهد داد:

( إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً هُوَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ .) [١٨]

به تعبير ديگر، توبه آن شفاعت كننده اى است كه خداوند در دنيا براى بندگان خود مقرّر فرموده تا بندگانش به يأس و نااميدى دچار نشوند و به تجرّى و جسارت خود نسبت به قانون شكنى نيفزايد; از اين رو در روايات آمده است:

لا شفيع انجح من التوبه; شافعى نجات دهنده تر از توبه وجود ندارد.[١٩]

درباره ى آثار وضعى و تكوينى و نيز اخروى توبه مباحثى مطرح است كه بايد در اين زمينه به كتاب هاى مفصل مراجعه كرد.[٢٠]

معرّفى مهم ترين كتاب های اخلاقى

از ديرباز عالمان براى هدايت اخلاقى و انسانى و تربيتى جامعه، كتاب هايى را در اين زمينه تأليف و خدمات و زحمات زيادى را تحمّل نموده اند; گرچه شيوه هاى نگارشى متفاوت بوده، امّا همه ى آنها در صدد تحقق يك نظام منسجم اخلاقى بوده اند. به طور كلى مى توان مجموع آنها را به چهار دسته تقسيم كرد:

١ - اخلاق فيلسوفانه: كه بر محور تئورى اعتدال استوار است و تلاش آنها بر اين بوده كه خوبى ها و بدى هاى اخلاقى را به شكل يك فرمول، توجيه و تبيين نمايند. در اين شيوه، شناسايى قواى نفسانى مانند شهويه، غضبيه، وهميّه و عاقله و چگونگى اعتدال و افراط و تفريط در آنها، پايه ى مباحث اخلاقى شمرده مى شود. كتاب هايى نيز مانند تهذيب الاخلاق، طهارة الاعراق نگاشته ى ابن مسكويه، اخلاق ناصرى، اثر خواجه نصير الدين طوسى و نيز جامع السعادات، اثر ملا محمد مهدى نراقى تا حدّى بر اين اساس تدوين يافته اند.

٢ - اخلاق عارفانه: كه بيش تر به تربيت اخلاقى به وسيله ى محبّت تأكيد دارد و محور آن مبارزه و مجاهده با نفس است. عارفان واقعى كه از شريعت آسمانى بهره گرفته و اعمال و رفتار و يافته هاى خود را با ظاهر و باطن شريعت هماهنگ نموده اند سعى دارند آن را به شكلى منسجم به ديگران منتقل نمايد. كتاب هاى منازل السائرين، اثر خواجه عبدالله انصارى و منطق الطير عطّار نيشابورى بيانگر اين شيوه است.

٣ - اخلاق حديثى: كه به معرّفى مفاهيم اخلاقى، بر پايه ى آنچه در كتاب و سنت آمده همّت گماشته است; البته مباحث را به شكل يك نظام و سازمان اخلاقى تنظيم نكرده، فقط در صدد توصيف مفاهيم اخلاقى مورد نظر بوده اند. كتاب هايى مانند: احياء العلوم اثر محمد غزالى و المحجة البيضاء، اثر فيض كاشانى از اين قبيل اند.

شيوه ى جمع: عده اى بر شيوه ى جمع تأكيد مى ورزند و معتقدند كه بر اساس آنچه در كتاب و سنت آمده، مفاهيم اخلاقى بايد به صورت يك شكل منطقى و سازمان يافته تنظيم شود و مزاياى مجموع از شيوه هاى پيشين را مشتمل باشد.[٢١]