معناى لغوى و اصطلاحى شفاعت
شفاعت در لغت، به معناى «ضميمه كردن چيزى به چيز ديگر و جفت نمودن آن» است و در اصطلاح مذهبى، يعنى كمك اولياى خدا (پيامبران، امامان و مردم صالح و درست كار) به افرادى كه در طول زندگى، مرتكب لغزش هايى شده اند. البته كمك به نجات افراد گنه كار، دو صورت دارد: يك شكل آن، به اصطلاح پارتى بازى و ظلم و ستم و تبعيض نارواست و شكل ديگر آن، يك نوع درس تربيت، روزنه اميد و وسيله تكامل.
اگر به افرادى بدون هيچ گونه شايستگى بى جهت كمك شود و بر ديگران مقدم شوند، اين كار نوعى تبعيض ناروا و تشويق مردم به گناه و تأمين دادن به آنها در برابر جنايات است.
اين همان شفاعت غلط و ناروايى است كه بايد گفت جنايت كاران و گنه كاران را جسور و جرى مى سازد و اميد به چنين شفاعت پندارى، سبب مى شود افراد مجرم از انجام دادن هيچ جنايتى كوتاهى نكنند. مسلماً هدف آيات، اين نوع شفاعت نيست كه عقل و خرد آن را محكوم مى كند.
ولى اگر بعضى از گنه كاران، به دليل پيوندهاى معنوى كه با خدا داشتند و به سبب ارتباط ايمانى كه با اولياى پروردگار برقرار ساخته بودند، مورد كمك شفيعان در روز رستاخيز قرار گيرند، در اين صورت نويد شفاعت نه تنها موجب تشويق و مستلزم تبعيض ناروا نيست، بلكه عين عدالت و وسيله تربيت و بازگشت افراد گنه كار از نيمه راه است.
توضيح اين كه، همان طور كه قرآن مجيد بيان مى كند: شفاعت اولياى خدا منوط به اذن پروردگار جهان است و تا اجازه خدا نباشد هيچ كس نمى تواند شفاعت نمايد. ناگفته پيداست كه اذن خدا بى جهت و بدون حكمت نخواهد بود و اذن خدا شامل حال كسانى مى شود كه براى عفو و اغماض شايستگى دارند و اگر در طول زندگى، لغزش و گناهى داشتند، به مرحله پرده درى و طغيان نرسيده و اگر رابطه خود را در بعضى از جهات ضعيف كرده اند، به كلى آن را از بين نبرده اند. اين چنين افراد كه پيوندهاى گوناگون خود را با حق و حقيقت نگسسته اند، مشمول و شايسته شفاعت مى شوند.
نويد شفاعت با اين شرط، خود هشدارى است به افرادى كه گاهى مرتكب گناه مى شوند تا به هوش باشند و هر چه زودتر از ادامه گناه بازگردند و همه پيوندها را نگسلند و پرده ها را ندرند و از شعاع شفاعت دور نگردند، كه در غير اين صورت، راه نجاتى براى آنان نخواهد بود.
همين احساس و توجه، در بازگشت افراد گنه كار به راه حق و تجديد نظر در برنامه هاى غلط تأثير مى گذارد و در حقيقت روزنه اميدى براى پاك ساختن برنامه زندگى از نقاط تاريك محسوب مى شود.
تجربه نشان داده است كه اگر روزنه اميدى به روى افراد مجرم گشوده شود و احساس نمايند اگر در برنامه غلط و نارواى خود، تجديد نظر كنند راه نجاتى براى آنها هست، در اين صورت بسيارى از آنان از بيراهه به راه باز مى گردند.
در قوانين جزايى و كيفرى جهان، قانونى به نام «عفو زندانيان و مجرمان بزرگ و محكومان به حبس ابد» وجود دارد. نكته آن اين است كه روزنه اميدى براى اين افراد باز شود تا در برنامه زندگى خود، تجديد نظر نمايند. اگر اين روزنه نبود، علت نداشت كه در آن محيط آرام بنشينند و دست به جنايت نزنند; زيرا بالاتر از سياهى(زندان ابد) رنگى نيست.
شفاعت درباره افراد لايق و شايسته ، جز روزنه اميد براى امكان تجديد حيات دينى و اخلاقى چيز ديگرى نيست و مخصوص كسانى است كه روابط خود را با خدا و اولياى دين حفظ كرده اند، ولى كسى كه داراى اعمال نيك نبوده و از ايمان به خدا بهره نداشته باشد و عمرى را در گناه و فساد به سر برده است، هرگز مشمول شفاعت نخواهد شد. فرق اين دو طايفه را مى توان در ضمن مثالى مجسم ساخت:
فرض كنيد سربازانى مأمور گشودن دژى برفراز كوهى باشند و گشودن آن دژ، در حفظ كشور آنان از تجاوز خارجى فوق العاده مؤثر است. فرمانده ماهر و ورزيده، وسايل لازم بالا روى و گشودن دژ را در اختيار آنان مى گذارد و فرمان بالا رفتن را صادر مى نمايد. آن گروه از سربازان بى انضباط و ترسو كه گوش به فرمان فرمانده نداده و در پايين كوه مى مانند، هيچ گاه مشمول حمايت او نمى گردند; امّا آن گروه ديگرى كه فداكارند و به سرعت از كوه بالا مى روند، اگر در ميان آنان افرادى ضعيف و ناتوان باشند و در بعضى از گذرگاه ها بلغزند، يا صعود و بالا رفتن به تنهايى در بعضى از نقاط حساس كوه، براى آنها مشكل باشد، فرمانده دل سوز مراقب حال آنها بوده و در نقاط حساس به آنها كمك كرده و از لغزشگاه عبور مى دهد.
اين نوع مراقبت و كمك، يك نوع شفاعت از آن افرادى است كه در مسير هدف گام برمى دارند و هيچ اشكال ندارد كه فرمانده دل سوز، پيش از صعود به كوه، اين مطلب را اعلام كند و بگويد: اگر شما در نقاط حساسى از صعود باز بمانيد از كمك هاى بى دريغ من محروم نخواهيد ماند و من با تمام قوا كوشش مى كنم كه شما را در اين هدف كمك كنم.
يك چنين اعلام قبلى، افراد را براى كار دل گرم كرده و نور اميد را در دل آنان پديد مى آورد و بر قدرت و پايدارى آنان مى افزايد و در حقيقت نوعى تربيت و وسيله تكامل است.
آيا اگر شفاعت يك نوع كمك به نجات افراد در زمينه هاى مساعد باشد، مستلزم «تبعيض ناروا» ست و يا ترجيح بدون دليل و تشويق به گناه و پارتى بازى به حساب مى آيد؟