٣ - نجاست مسكر جامد
در بحث پيشين ديديم كه مسكر مايع، به طور كلی حرام و نجس میباشد. اكنون میخواهيم ببينيم اگر اين مايع به طور عارضی، جامد گردد (مثلاً به نقطه انجماد رسيده و يخ بزند) آيا نجاست آن باقی است يا از بين میرود؟
همچنين اگر ماده سكرآور از ابتدا جامد است، هر چند ممكن است با آب مخلوط شده و به حالت مايع در آيد، آيا چنين مادهای نيز حرام و نجس میباشد؟
بدين ترتيب بحث را در دو قسمت ادامه میدهيم:
الف) مسكر جامد بالعرض
فقيهان عموماً موضوع نجاست را مقيد به مايع بالأصاله مینمايند. بنابراين اگر ماده مسكری، در اصل مايع بوده، نجس است هر چند بعداً تبديل به جامد گرديده باشد.
دليل اين امر نيز واضح است، زيرا نجاست مسكری كه در اصل مايع است، ثابت میباشد و دليلی بر پاك شدن آن براثر انجماد نداريم.
علاّمه در كتاب «تذكره» و «منتهی» و شهيد در كتاب «ذكری» براين نكته تصريح كرده اند كه انجماد مايعی كه سكرآور است، تغييری در حكم آن ايجاد نمیكند.
ولی صاحب جواهر در اين مسئله مخالفت كرده میگويد: وقتی مايع مسكر به حالت جامد در آمد، ديگر بر آن مسكر و يا خمر صادق نيست. از اين رو نمیتوان به اطلاق دليل نجاست خمر يا مُسكِر، استدلال كرد. از سوی ديگر اصل استصحاب نيز جريان ندارد. چرا كه موضوع حكم تغيير كرده و مفهوم خمر بر اين ماده صادق نيست. در حالی كه بقای موضوع از اركان استصحاب میباشد.
به نظر ما خشك شدن و انجماد خمر و مسكر (به صورت رُبّ) امكان ندارد، زيرا مسكر عمدتاً از دو ماده الكل و آب تركيب يافته و چون نقطه جوش الكل پايينتر است، براثر تبخير زودتر بخار میشود و آن چه میماند چيزی جز آب نيست.
و اما انجماد آن به صورت يخ امكانپذير است و الكل چنان كه در فصل مقدماتی ملاحظه شد،در دمای (١١٤ -) درجه سانتیگراد منجمد میشود. اما به نظر میرسد اين انجماد تغييری در حكم ايجاد نمیكند و بايد آن را نيز نجس دانست.
و اين نه به خاطر اصل استصحاب است، چرا كه در شبهات حكميه، جريان استصحاب با اشكال مواجه است،
بلكه به خاطر اين است كه از ديدگاه عرف، يخ زدگی حالتی است كه بر يك ماده عارض میشود و ماهيت آن را تغيير نمیدهد؛ مثلاً ميوه كه در زمستان يخ میزند باز نام ميوه بر آن صادق است؛ مثل اين كه میگويند: سيب زمينی براثر هوای بسيار سرد، يخ زده است. ولی نام وماهيت عرفی آن تغيير نمیكند.
بدين ترتيب به نظر میرسد با عروض حالت انجماد بتوان به اطلاق دليل نجاست تمسّك كرد.
ب) مسكر جامد بالاصالة
چنان كه ديديم اكثر فقها «مسكر مايع بالاصاله» را موضوع نجاست میدانند. بنابراين مسكری كه از ابتدا جامد است، پاك خواهدبود هر چند حرمت آن جای ترديد نيست. فقيهان عامه نيز تصريح كرده اند ملازمه حرمت و نجاست تنها در مسكر مايع است و مسكر جامد چنين حالتی را ندارد. بلكه از شافعيه نقل شده كه حد مسكر اختصاص به مسكر مايع دارد.
پاك بودن مسكر جامد از لحاظ حكمی جای بحث ندارد، زيرا اجماع فقيهان عامه و خاصّه برآن است و برآن لفظ «خمر» صادق نيست تا ادلّه نجاست خمر شامل آن گردد. دليل نجاست «مسكر» نيز شامل آن نمیشود، زيرا به نظر ما روايات «الخمر من خمسة» قطعاً بر مسكر جامد صدق نمیكند و روايت موثقه عمّار كه میگفت: «لا تصلّ فی ثوب قدأصابه خمر أو مسكر حتی تغسله» نيز مخصوص مسكر مايع است، زيرا در اين روايت، مجرد اصابت مسكرموجب نجاست دانسته شده (بدون آنكه در لباس، رطوبت مسريه فرض شدهباشد) و اين تنها در صورت مايع بودن مسكر قابل تصوّراست.
آن چه در اين جا جای ترديداست، بحث موضوعی و تصور «مسكر جامد» است. مثالی را كه در كتاب های فقهی عامه و خاصه ذكر میكنند، بنگ و حشيش و مانند اينهاست. در حالی كه اين نمونهها نمیتو اند مصداق مسكر قرار گيرد.
درست است كه خمر نيز همچون بنگ و حشيش تحقيقاً جزء مواد مخدّر است، ولی ماده اصلی خمر و بقيه مشروبات مست كننده، الكل ( C ٢ H ٥ OH ) است و ماده اصلی مواد مزبور كوكائين میباشد. از لحاظ آثار نيز بنگ و حشيش با الكل فرق دارد. الكل چنان كه در فصل نخست ديديم مستقيماً بر مراكز عالی مغز اثر گذاشته كنترل مراكز تكلّم، سمعی، بصری و بالاخره مركز حفظ تعادل بر دستگاه های گوناگون بدن، از بين میرود، لذاست كه شخص پرچانگی میكند، صدا های موهوم میشنود، تصاوير واهی میبيند و در نهايت، توازن اعمال فيزيكی خود را از دست میدهد.
در حالی كه موادی چون بنگ و حشيش، حالت اسكار نداشته، بدون تأثير مستقيم بر مغز، برخی از دستگاه های بدن را تضعيف مینمايد. از اين روست كه تخدير موضعی به وسيله مواد كوكائيندار ممكن است ولی اين امر توسط مواد الكلی امكان ندارد.
نتيجه اين اختلاف نيز روشن است. اگر بنگ و حشيش، مسكر نباشند، به عنوان مخدّر بودن حرام نخواهند بود بلكه تحت عناوين ديگری چون ضرر كلی برای جسم و فساد اجتماع يا تبذير، حرام خواهند بود.
ج - بحث تطبيقی در زمينه مواد مخدّر
فقيهان عامه، در برخورد با مسئله مواد مخدّر به دو گونه عمل كرده اند: برخی چون ابن تيميه، حشيش را حرام و خورنده آن را مستوجب مجازات تا حد شارب خمر دانسته است ابن قيّم نيز حشيش را داخل در عنوان «خمر» دانسته اند. و بر فرض خمر نباشد، قياس صريح اقتضا میكند حكم خمر را بر آن نيز جاری بدانيم.
برخی ديگر چون حافظ ابن حجر، حشيش را غير مسكر و از جمله مواد مخدّره دانسته اند و حرمت آن يا از باب قياس و يا از باب مصالح مرسله و سدّ ذرايع میباشد.
ابن عابدين نيز بنگ ، حشيش و افيون را حرام مید اند اما نه در حد خمر بلكه در درجه پايينتری از آن، زيرا كسی كه آنها را حلال بشمرد، كافر نيست و خورنده آنها تنها تعزير میشود.
____________________