نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)0%

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسنده: محسن رفيعى و معصومه شريفى
گروه:

مشاهدات: 8143
دانلود: 2137

توضیحات:

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8143 / دانلود: 2137
اندازه اندازه اندازه
نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

نگرشى به زیارت نامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسندگان: محسن رفیعى و معصومه شریفى

مقدّمه

زیارت، واژه اى است مقدّس و نام آشنا در قاموس فرهنگ اسلامی؛ كه از جمله ابزار اداى احترام و ارادت به اولیاى الهى، و از عوامل تقرّب انسان به خداوند متعال محسوب مى شود. بدیهى است هر عملى كه به قصد قربت و با نهایت خلوصِ نیّت انجام پذیرد، به اندازه درصد خلوصى كه دارد، مورد قبول درگاه الهى واقع مى گردد.

زیارت پیامبراكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، سایر معصومینعلیهم‌السلام و بزرگان دین، منافعى بسیار در دنیا و آخرت در پى دارد. بخشى از این منافع، در سخن آن حضرت هویدا مى شود؛ آنجا كه مى فرماید:

«زوروا القبور، فانها تذكركم الموت » (۱)

به زیارت قبور بروید، زیرا شما را به یاد مرگ مى اندازد.

و در جاى دیگر مى فرماید:

«مَنْ زارَنیِ أَوْزَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّیَّتیِ، زُرْتُهُ یَومَ القِیامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِها » (۲)

كسى كه من یا یكى از فرزندانم را زیارت كند، روز قیامت به زیارت او مى آیم و او را از هول و هراس آن روز رهایى مى دهم.

زیارت، سیره مستمره همه یكتاپرستان است:

«احترامصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به بزرگان و رهبران دین، درنهاد و سرشت هر شخص متدیّن و آزاده اى وجود دارد. به این جهت، پیش از اسلام و پس از آن، همیشه قبور صالحان و اولیاى الهى مورد توجّه خاصّ و زیارت مردم بوده است و تا قرن یازدهم هجرى در این مسأله هیچ اختلافى بین شیعه و اهل سنّت وجود نداشته است. و هردو، كتابها و رساله هایى در این موضوع نگاشته اند.» (۳)

«در قرن یازدهم هجرى محمد بن عبدالوهّاب پدید آمد؛ و در شك و تردید، گوى سبقت را از فخر رازى ربوده و این مسأله را مورد انكار قرار داد، و تصوّر نمود كه زیارت قبور از اختصاصات شیعیان است.» (۴)

زیارت، بدیهى تر از آن است كه مورد تردید یا تكذیب واقع گردد؛ چون جواز زیارت قبور - بلكه ضرورتش - هم به لحاظ عقلى، و هم به لحاظ نقلى (قرآن و سنّت معصومینعلیهم‌السلام ) به راحتى قابل اثبات است.

با اندكى تأمّل در روایات وارد شده در زمینه اهمیّت و آداب «زیارت»، چنین تحریفى مى توان از آن به دست داد:

«زیارت» یعنی: حضور در پیشگاه با شرافت انبیاى الهى و معصومینعلیهم‌السلام و اولیاى الهى - چه زنده باشند و چه مرده - از سر تكریم و محبّت و اخلاص، به جهت ایجاد پیوند قلبى، و قراردادن خویش در حوزه استعاذه و استفاضه آنان، و تجدید میثاق و تحكیم بیعت با آنان؛ به نحوى كه موجب تقرّب و خشنودى خداوند متعال گردد.

ناگفته پیداست كه زیارت فرزندان معصومینعلیهم‌السلام و اصحاب و خواصّ آنان، در جهت بزرگداشت همان انوار پاك و مطهّر محسوب مى شود. این را نیز باید در نظر داشت كه در زیارت امامزادگان و صالحان، توجّه به چند نكته ضرورى مى نماید:

الف) اثبات و وثاقت در وجود قبر، نخستین گام را تشكیل مى دهد. وجود امامزاده در یك مكان، از طریق تصریح معصومینعلیهم‌السلام و افراد مورد وثوق، شواهد مستند تاریخى و شهرت به دست مى آید. در وثاقت و شهرت امامزادگانى همچون حضرت فاطمه معصومه و عبدالعظیم حسینىعلیهما‌السلام تردیدى وجود ندارد؛ اما در قبور برخى از امامزادگان جاى تردید وجود دارد كه شایسته است در این زمینه پژوهش به عمل آید. (۵)

ب) در زیارت و تكریم امامزادگان و اصحاب معصومینعلیهم‌السلام ، اصل بر ایمان، تدیّن، تقوا، و قرار گرفتن آنان در مسیر اهداف معصومینعلیهم‌السلام است؛ مگر این كه خلاف آن ثابت گردد، همچون جعفر كذّاب و افرادى مانند او كه شناخته شده اند. (۶)

ج) از وظایف مهم زائر این است كه شناخت كافى از آداب زیارت داشته باشد، درباره آداب زیارت، سخن ها بسیار است؛ اما آنچه مى توان به اختصار بیان نمود، این است كه:

۱. غسل زیارت پیش از زیارت قبور مؤمنین؛ خصوصاً معصومینعلیهم‌السلام .

۲. قرائت دعا - ترجیحاً دعاى مأثور - هنگام غسل.

۳. پوشیدن لباس پاكیزه پس از غسل زیارت.

۴. طهارت از ناپاكى ها و پرهیز از ورود با بدن و لباس نجس در مشاهد مشرّفه.

۵. گام برداشتن به آرامى و ایستادن در عتبات، و قرائت اذن دخول.

۶. بوسیدن قبر مقّدس، و نهادن صورت صورت بر آن.

۷. رعایت ادب و احترام.

۸. پابرهنه شدن هنگام ورود به روضه مباركه.

۹. ایستادنِ مقابل ضریح، در بالاى سر و رو به قبله بودن در هنگام زیارت.

۱۰. قرائت زیارت مأثور از معصومینعلیهم‌السلام .

۱۱. قرائت نماز پس از زیارت؛ از نزدیك یا دور.

۱۲. قرائت دعا پس از نماز زیارت.

۱۳. عدم اشتغال به امور دنیایی.

۱۴. وداع، هنگام خروج از روضه مباركه.

۱۵. حركت به پشت، و خروج به اندازه چند قدم رو به قبر شریف.

۱۶. تكریم زائران و خادمان بقعه شریفه، جهت تكریم صاحب قبر شریف. (۷)

شایان ذكر است «به آن اندازه كه در فضیلت زیارت حضرت فاطمه معصومه و حضرت عبدالعظیم حسنىعلیهما‌السلام روایت وارد شده، تصریحى بر فضیلت زیارت سایر امامزادگان نشده است.» (۸) آن بانوى بزرگوار، از آن چنان مقامى نزد ائمهعلیهم‌السلام برخوردار است كه زیارتش را برابر با بهشت، و پاداش زائرش را بهشت دانسته اند. نیز به بركت وجود مقدسش، شهر قم «حرم اهل بیت» و «عشّ آل محمدعلیهم‌السلام » شده است.

قم هماره به خود مى بالد كه گوهرى گرانبها همچون: حضرت ستّى فاطمهعلیها‌السلام را در خویش نهفته دارد.

آن حضرت را القاب و صفاتى والاست كه در یكى از زیارت نامه هایش مى تان بدان دست یافت؛ بدین شرح:

«معصومة، كریمة اهل البیت، محدّثة، عابدة، فاطمه الكبرى، طاهرة، حمیدة، رشیده، تقیّة، مرضیّة، سیّدة، رضیّة، بَرّة، اُخت الرضا، صدّیقة، سیّدةنساء العالمین ». (۹)

مقاله حاضر، ابراز ادب و احترامى است خالصانه به آستان مقدّس حضرت ستّى فاطمهعلیها‌السلام . به ناچار، اعتراف مى كنیم كه با تلاشى كه داشته ایم، تنها توانسته ایم جرعه اى از اقیانوس بیكران وجودش را بنوشیم؛ و برگى از هزاران دفتر زرّین حضرتش را ورق بزنیم و شاخه اى از بوستان معرفتش را برگیریم.

در پایان، وظیفه خود مى دانیم كه از بزگزار كنندگان محترم «كنگره بزرگداشت شخصیّت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام و مكانت فرهنگى قم» - خصوصاً دانشمند محترم حضرت حجةالاسلام و المسلمین جناب دكتر عابدى «زیدعزّه» - تشكر و قدردانى نماییم. امید آن داریم كه پژوهشگران تیز بین و محققّان اهل قلم، كاستى هاى این مقاله را به سبب بضاعت اندك، و بلنداى نظر خویش ببخشایند؛ و راهنمایى هایشان را هدیه مان نمایند.

خداوند متعال را براى توفیق این خاك سپارى - هر چند اندك - شاكریم؛ و مشتاقانه، شفاعت حضرت ستّى فاطمهعلیها‌السلام و اجداد پاك و مطهّرش را چشم امید داریم.

محسن رفیعى و معصومه شریفى

فصل اوّل: روایات واردشده در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

الف) روایات حضرت امام صادقعلیه‌السلام :

۱.حسن بن محمد بن حسن قمى در كتاب «تاریخ قم» مى نویسد:

روى عدّة من أهل الریّ، أنّهم دخلوا على أبى عبداللهعلیه‌السلام و قالوا: نحن من أهل الریّ، فقالعلیه‌السلام : «مَرْحباً بِاِخْوانِنا مِنْ أَهْلِ قُمَّ »؛ فقالوا: نحن من أهل الریّ؛ فأعادعلیه‌السلام الكلامَ. قالوا ذلك مراراً؛ و أجابهم بمثل ما أجاب به أوّلاً؛ فقال: «إنَّ لله حَرَماً وَ هُوَ مَكَّةَ، وَ اِنَّ لِلّرَسُولِ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم حَرَماً و هُوَ المَدیِنَةَ، وَ اِنَّ لِأَمِیرِالمُؤمنینَ علیه‌السلام حَرَماً وَ هُوَ الكُوفَةِ، و اِنَّ لَنا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَةُ قُمَّ؛ وَ سِتُدفَنُ فیها امرَأَةٌ مِنْ أَولادى تُسَمّیَ فاطِمَةَ؛ فَمَنْ زَارَها وَجَبَتْ لَهُ الجَنَّةُ ». قال الراویّ: وكان هذا الكلام منهعلیه‌السلام قبل أن یولد الكاظمعلیه‌السلام . (۱۰)

عدّه اى از اهل روى روایت كرده اند كه خدمت امام صادقعلیه‌السلام گفتند: ما از اهالى رى هستیم؛ آن حضرت «مرحبا به برادران ما از اهل قم». آنان گفتند: ما از مردم رى هستیم؛ امام صادقعلیه‌السلام دگرباره كلامش را تكرار نمود، و آنان نیز همان پاسخ را دادند؛ و امامعلیه‌السلام نیز همان سخن خویش را تكرار كرده، فرمود:

«همانا خداوند را حَرَمى است و آن مكّه است؛ و رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را حرمى است و آن مدینه است؛ و امیرالمؤمنینعلیه‌السلام را حرمى است و آن كوفه است؛ و ما را نیز حرمى است و آن شهر قم است. به زودى، زنى از فرزندان من كه فاطمه نامیده مى شود در آنجا دفن مى شود؛ هركس او را زیارت كند، بهشت بر او واجب مى شود.» راوى مى گوید: این روایت از آن حضرت هنگامى صادر شده است كه هنوز (امام) كاظمعلیه‌السلام متولد نشده بود.

۲.حسن بن محمد بن حسن قمى در كتاب تاریخ قم، از امام صادقعلیه‌السلام روایت مى كند كه فرمود:

«إنَّ زِیارَتَها تَعْدِلُ الجَنَّةَ » (۱۱)

۳. نیز وى از امام صادقعلیه‌السلام روایت كرده اند كه فرمود:

«تُقْبَضُ فیِها امْرَأَةٌ هِیَ مِنْ وُلْدی؛ وَاسْمُها فاطِمَةُ بِنْتِ مُوسى، تَدْخُلُ بِشِفاعَتِها شِیعَتُنا الجَنَّةُ بِأَجْمَعِهِمْ .» (۱۲)

در قم، بانویى از فرزندان من كه نامش فاطمه دخت موسى است، رحلت مى كند؛ با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت مى شوند.

بررسى

با عنایت به بررسى هاى به عمل آمده در مى یابیم كه هرسه روایت یاد شده «مرسل» هستند؛ و راویانشان مشخص نیست. به جهت این كه روایت اول و دوم را «حسن بن محمد بن حسن قمی» نقل نموده، مختصرى از شرح حال وى، و ارزش كتابش را ارائه مى كنیم.

درباره حسن بن محمد بن حسن قمى گفته اند:

«حسن بن محمد بن حسن قمى از اكابر قدما و علماى اصحاب، و از معاصران شیخ صدوق بوده و از شیخ حسین بن على بن بابویه - برادر شیخ صدوق - بلكه از وى نیز روایت نموده است.» (۱۳)

وى این كتاب را - كه نخستین و معتبرترین كتاب درباره تاریخ و جغرافیاى قم است - در سال ۳۷۸ ه.ق.، در ۲۰ باب، به سفارش «صاحب بن عبّاد» نگاشته است. متأسّفانه متن عربى این كتاب از بین رفته؛ و از ترجمه فارسى اش فقط ۵ باب باقى مانده است. این كتاب را حسن بن على بن حسن بن عبدالملك قمى، در سال ۸۶۵ ه.ق. به فارسى ترجمه كرده است.

در «مستدركات علم رجال الحدیث» آمده است:

«لم یذكروه و هو مؤلف كتاب تاریخ قم. روى عن سعد بن عبدالله و غیره... و بالجملة أثبت اعتباره و صحّةالاعتماد علیه. روى عن الصدوق و أخیه ». (۱۴)

نیز در «خاتمة مستدرك الوسائل» به نقل از «ریاض العلماء» آمده است:

«واعلم أنى رأیت نسخة من هذا التأتاریخ بالفارسیّة فى بلدة قم، و هو كتاب كبیر جیّد، كثیر الفوائد، فى مجلّدات، محتو على عشرین باباً، و یظهر منه أنّ مؤلّفه بالعربیّة انّما هو الشیخ حسن بن محمّد المذكور و سمّاه كتاب قم، و قدكان فى عهد الصاحب بن عبّاد، و ألّف هذ التأریخ له، و قد ذكر فى كثیراً من أحواله و فضائله، ثمّ ترجمه الحسن بن علیّ بن الحسن بن عبدالملك القمیّ بالفارسیّة، بأمر الخواجه فخرالدین ابراهیم بن الوزیر الكبیر الخواجه عماد الدین محمود بن الصاحب الخواجه شمس الدین محمد بن على الصفى، فى سنة ثمانمائة و خمسة و ستّین.»

قلتُ: و یظهر من كتاب فضائل السادات، المسّمى بمنهاج الصفوى، تألیف السیّد العالم المتبحّر، الأمیر سیّد أحمد الحسینى، سبط المحققّ الكركى، و ابن خاله المحققّ الداماد و صهره على بنته، صاحب مصتصل الصفا فى الردّ على النصارى و غیره، أنّ لهذا الكتاب ترجمةً اُخرى ینقل عنها. كما أنّه یظهره منه أنّ النسخة العربیژة كانت عنده.

و هذا الكتاب مشتمل على عشیرین باباً، والذى وصل الینا منه ثمانیة أبواب، و یظهر من فهرست أبوابه انّ فیه فوائد جمیلة، خصوصاً: الباب الحادى عشر منه، والذى ذكر أنّه یذكر فیه واحداً و مأتین من اخبار قمّ، والباب الثانى عشرمنه، الّذى ذكر أنّه یذكر فیه أسامى علماء قمّ، و مصنّفاتهم و روایاتهم و هم مأتان و ستّة و ستّون؛ الى تأریخ التصنیف الذى كان فى سنة ثمان و سبعین و ثلاثمائة.

و قد نقل عن أصل الكتاب ایضاً العالم الجلیل، الآغا محمّد على، ابن الأستاذ الأكبر البهبهانى فى حواشى نقد الرجال كما وجدنا بخطّه الشریف.»(۱۵)

علامه مجلسى قدس سره درباره او مى نویسد:

«و تأریخ بلدة قم معتبر لكن لم یتیسّر لنا اصل الكتاب و انّما وصل الینا ترجمته، و قد أخرجنا بعض أخباره فى كتاب السماء و العالم(۱۶)

در كتابهاى رجالى، نامى از حسن بن محمد بن حسن قمى وجود ندارد؛ به همین جهت، وى را اصطلاحاً «مجهول» مى دانند.

درباره متن روایات، باید بیان كنیم كه نویسنده «تاریخ قم»، روایت نخست را با جمله «رَوَى عِدَّةٌ مِنْ أَهلِ رِیَّ»، نقل نموده است. هرچند علامه مجلسى مى نویسد كه حسن بن محمد بن حسن قمى این دو روایت را با اسناد خودش بیان كرده، و نویسنده كتاب «تاریخ قم» را مورد وثوق بدانیم؛ اما به جهت این كه سلسله سند روایت بیان نشده، این روایت و دو روایت دیگر، مرسل - از نوع «مرفوع» - هستند.

نكته قابل ذكر این است كه عدّه اى از اهل رى به محضر امام صادقعلیه‌السلام شرفیاب مى شوند، و به معرّفى خود مى پردازند؛ اما امامعلیه‌السلام آنان را به سبب این كه اهل قم هستند مورد تشویق و تكریم قرار مى دهد، پس از تكرار سخنشان، در تكریم قم و حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام سخن مى گویند.

معلوم نیست چرا به وجود شریف عبدالعظیم حسنىعلیه‌السلام اشاره نكرده اند و چرا میان سؤال و پاسخ، هماهنگى وجود ندارد. شاید آن حضرت خواسته اند اهمیّت قم و گوهر نهفته در صدفش را بیان نمایند و شاید درباره رى نیز سخن گفته اند و در این روایت نیامده است.

ب) روایت امام كاظمعلیه‌السلام

در مقام علمى حضرت ستى فاطمهعلیها‌السلام نقل مى كنند:

هنگامى كه پدر بزرگوارشان در زندان حاكمان ستم پیشه به سر مى برده، و مردم از وجود ایشان بى بهره بودند، استفتاءاتى را به محضر مبارك حضرت معصومهعلیها‌السلام تقدیم مى دارند؛ و ایشان پاسخ مى دهند. وقتى پاسخ ها را به محضر امام كاظمعلیه‌السلام ارائه مى دارند، آن حضرت مى فرمایند: تمام پاسخ صحیح است و دخترش را به مدال «فداها أبوها» (پدرش فدایش باد)، مفتخر مى سازند. (۱۷)

با كاوشى كه در كتب اربعه حدیث وشروح آنها (۱۸) به عمل آمد، این روایت یافت نشد. از جمله القاب آن حضرت، «محدّثه» (۱۹) است كه حكایت از آگاهى اش از روایات اهل بیتعلیهم‌السلام دارد. روایاتى را از آن حضرت نقل كرده اند كه به حدیث «فاطمیّات» معروف هستند. دلیل این نامگذارى این است كه همه سلسله سند آنها از بنى هاشم هستند و نامشان «فاطمه» است. این گونه روایات را «مسلسل» نیز مى نامند.

ج) روایات حضرت امام رضاعلیه‌السلام

۱. محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى، معروف به «شیخ صدوق» از پدرش، و محمد بن موسى بن المتوكّل نقل مى كند كه گفتند: علیّ بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، براى ما روایت نمودند كه سعد بن سعد گفت:

از امام رضاعلیه‌السلام درباره زیارت فاطمه - دختر حضرت موسى بن جعفرعلیهما‌السلام - پرسیدم؛ آن حضرت فرمود: «هركه او را زیارت كند، بهشت پاداش اوست».

اصل روایت از این قرار است:

حدّثنا أبى و محمد بن موسى بن المتوكّل رضى الله عنه، قالا: حدّثنا علیّ بن ابراهیم بن هاشم، عن ابیه، عن سعد بن سعد، قال: سألتُ أباالحسن الرضاعلیه‌السلام عن زیارة فاطمة بنت موسى بن جعفرعلیهما‌السلام ، فقال: «مَنْ زارَها فَلَهُ الجَنَّةُ » (۲۰)

همین روایت را «جعفر بن محمد بن قولویه قمی»، معروف به «ابن قولویه»، به نقل از شیخ صدوق، از على بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، از سعد بن سعد، از امام رضاعلیه‌السلام نقل كرده است.

اصل روایت این گونه است:

«حدّثنى علیّ بن الحسین بن موسى بن بابویه، عن على بن ابراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن سعد بن سعد، عن ابى الحسن الرضاعلیه‌السلام قال سألته عن زیارة فاطمة بنت موسىعلیهما‌السلام ، قال: «مَنْ زارَها فَلَهُ الجَنَّةُ ». (۲۱)

۲. علامه مجلسى در «بحارالانوار » و «تحفةالزائر » مى نویسد: در برخى از كتب «زیارات» دیدم كه على بن ابراهیم، از پدرش، از سعد، از على بن موسى الرضاعلیهما‌السلام روایت كرده است كه آن حضرت فرمود:

«سعد، قبرى از ما نزد شما هست»؛ عرض كردم: فدایت شوم، قبر فاطمه دخت (امام) موسىعلیهما‌السلام را مى فرمایید؟ فرمود: «بله. هركس او را با شناخت كافى زیارت كند، بهشت پاداش اوست؛ هرگاه به قبرش نزدیك شدى، بالاى سرش و رو به قبله بایست، و سى و چهار مرتبه تكبیر، و سى و سه مرتبه تسبیح، و سى و سه مرتبه تحمید بگو؛ سپس بگو: السّلام على آدم صفوة الله... و سلّم تسلیماً یا ارحم الراحمین.»

اصل روایت از این قرار است:

«رأیت فى بعض كتب الزیارات، حدّث علیّ بن ابراهیم، عن أبیه، عن سعد، عن على بن موسى الرضاعلیهما‌السلام قال، قال:یا سَعْدُ! عِندَكُمْ لَنا قَبْرٌ؛ قلتُ جعلت فداك، قبر فاطمة بنت موسى علیهما‌السلام ؛ قال؛ نَعَمْ، مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ؛ فَاِذا أَتَیْتَ القَبْرَ فَقُمْ عِنْدَ رَأسِها مُستَقْبِلَ القِبْلَةِ وَ كَبِّرْ أَرْبَعاً وَ ثَلاثینَ تَكْبِیرَةً، وَ سَبَّحْ ثَلاثاً وَ ثَلاثینَ تَسْبِیحَةً، وَ أَحْمِدِاللهَ ثَلاثاً و ثَلاثینَ تَحْمِیدَةً؛ ثُمَّ قُلْ: السَّلامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَةِاللهِ... وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ » (۲۲)

۳. از امام رضاعلیه‌السلام نقل شده است كه فرمود:

«مَنْ زارَها المعصُومَةَ بِقُمَّ كَمَنْ زارَنى » (۲۳)

هركس معصومه را در قم زیارت كند، مانند كسى است كه مرا زیارت كرده است.

۴. در كتاب «زبدة التصانیف » به نقل از امام رضاعلیه‌السلام روایت شده كه فرمود:

«هركس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در رى، یا خواهرم را در قم زیارت كند كه همان ثواب زیارت مرا در مى یابد.» (۲۴)

بررسى

همچنان كه مشاهده گردید، چهار روایت از امام رضاعلیه‌السلام در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام وارد شده است. روایت نخست را شیخ صدوق با دو طریق از پدرش و محمد بن موسى بن المتوكل، از على بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، از سعد بن سعد، از امام رضاعلیه‌السلام روایت نموده است. علامه مجلسى در «تحفةالزائر»، ص ۳۷۸، سند این روایت را «حسن» مى داند.

روایت سوم و چهارم در كتب اربعه شیعه، و شروح آنها یافت نگردیدند. هردو روایت یاد شده، «مرسل» هستند. درباره روایت سوم باید اظهار نمود كه واژه «معصومه» از برجسته ترین صفات حضرت ستّى فاطمهعلیها‌السلام است كه رفته رفته، جانشین نام مباركش گردیده؛ و در بسیارى از موارد، به جاى فاطمه معصوم به واژه «معصومه» - به تنهایى - بسنده مى شود. در صورت صحت سند این روایت، تصریح چنین صفتى از سوى امام معصومعلیه‌السلام ، حكایت از مرابت والاى معنوى و ملكوتى آن حضرت دارد.

درباره روایت دوم - كه موضوع اصلى مقاله است - چند سؤال مطرح است: كتابهاى زیاراتى كه مجلسى از آنها روایت نموده كدامند؟ «سعد» كه روایت را از امامعلیه‌السلام روایت نموده، كیست؟ آیا متن زیارت نیز از امامعلیه‌السلام است؟ و سؤالاتى دیگر كه به یارى خداوند متعال در ادامه همین بخش، و بخش دوم به آنها خواهیم پرداخت.

به جهت اینكه روایت نخست، تا حدودى همسنگ با روایت دوم است؛ و برخى از راویانشان در هردو روایت وجود دارند، شایسته دیدیم به طور اجمال، به شرح حال سلسله سند این روایات بپردازیم؛ با این توضیح كه شرح حال علیّ بن ابراهیم، ابراهیم بن هاشم و سعد بن سعد را در فصل سوم - به تفصیل - خواهیم آورد.

۱. ابوجعفر، محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى، معروف به «شیخ صدوق» (۳۰۵ - ۳۸۱ ه.ق.)

وى را «صدوق الطائفه» نیز مى نامند. همو صاحب كتاب پرارج «من لایحضره الفقیه» - یكى از كتب اربعه حدیث -، و بیش از ۳۰۰ كتاب ارزشمند دیگر است. همه رجالیون وى را ستوده اند. نجّاشى درباره اش مى نویسد:

«محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه القمیّ، ابوجعفر، نزیل الرّى، شیخنا و وجه الطائفة بخراسان، و كان ورد بغداد سنة خمس و خمسین و ثلاثمائة و سمع منه شیوخ الطائفة و هو حدث السنّ، و له كتب كثیرة ...» (۲۵)

علاّمه حلّى درباره اش مى نویسد:

«محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه القمیّ، ابوجعفر، نزیل الرّى، شیخنا و فقیهنا و وجه الطائفة بخراسان، ورد بغداد سنة خمس و خمسین و ثلاثمائة، و سمع منه شیوخ الطائفة و هود حدث السنّ، كان جلیلاً حافظاً الاحادیث، بصیراً بالرجال، ناقلاً للاخبار، لم یرفى القمیین مثله فى حفظه و كره علمه، له ثلاثمائة مصنف ذكرناها فى كتابنا الكبیر، مات رضى الله عنه فى الریّ سنة احدى و ثمانین و ثلاثمائة .» (۲۶)

وى به طور مرسل از امام صادقعلیه‌السلام ، و پدرش و محمد بن حسن بن ولید و عبدالله و عبدالواحد بن محمد بن محمد بن عبدوس نیشابورى روایت كرده است. شیخ طوسى با یك طریق، و شیخ مفید از او روایت نموده اند. (۲۷)

۲. ابوالحسن على بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى، معروف به: «ابن بابویه» و «صدوق اوّل » (... ۳۲۹ ه.ق.) وى پدر «شیخ صدوق» است. او را فقیهى بزرگوار و محدّثى جلیل القدر دانسته اند كه عصر امام حسن عسكرعلیه‌السلام را درك كرده و نامه اى ارجمند از آن حضرت دریافت كرده است. (۲۸)

«علیّ بن الحسین بن موسى بن بابویه القمیّ، شیخ القمیین فى عصره و متقدّمهم، و فقیههم؛ كان قدم العراق و اجتمع مع أبى القاسم الحسین بن روح «رحمةالله» و سأله مسائل ثمّ كاتبه بعد ذلك على ید على بن جعفر بن الأسود یسأله أن یوصل له رقعة الى الصاحب (عجّ) و یسأله فیها الولد فكتب الیه قد دعونا الله لك بذلك و سترزق ولدین ذكرین خیّرین فولد له ابوجعفر و ابوعبدالله من أمّ ولد، و كان ابوعبدالله الحسین بن عبیدالله یقول سمعت أباجعفر یقول أنا ولدت بدعوة صاحب الأمرعلیه‌السلام و یفتخر بذلك، له كتب، منها: كتاب التوحید و...»( ۲۹ )

علامه حلّى نیز ضمن بیان آنچه نجاشى آورده، در ادامه مى نویسد:

«و مات علیّ قدّس الله روحه سنة تسع و عشرین و ثلاثمائة، و هى السّنة التى تناثرت فیها النجوم. و قال جماعة من أصحابنا سمعنا أصحابنایقولون كنا عند أبى الحسن علیّ بن محمد السّمیرى و كیل الصاحب علیه‌السلام رحمةالله فقال رحم الله علیّ بن بابویه، فقیل له هو حیّ فقال أنّه رحمه الله مات فى یومنا هذا، فكتب الیوم فجاء الخبر بأنّه مات فیه »( ۳۰ )

۳. محمد بن موسى بن متوكّل

علامه حلّى وى را توثیق نموده است. (۳۱) شیخ طوسى او را جزو كسانى كه از ائمهعلیهم‌السلام روایت نكرده، برشمرده است. (۳۲)

آیةالله العظمى خویى درباره اش مى نویسد:

«أقول: فد اكثر الصدوق الروایة عنه، و ذكره المشیخة فى طرقة الى الكتب فى ثمانین و اربعین مورداً فقد روى عن سعد بن عبدالله و عبدالله بن جعفر بن جامع الحمیرى، و عبدالله بن جعفرالحمیرى و على بن ابراهیم و على بن الحسین السعدآبادى، محمد بن أبى عبدالله الاسدى الكوفى، و محمد بن یحیى العطّار، و الظّاهر أنّه كان یعتمد علیه

سپس این گونه ادامه مى دهد:

«و ادّعى ابن طاووس فى فلاح السائل: الفصل (۳۳)فى فضل صلاة الظهر و صفتها عند ذكر الروایة الواردة عن الصادق علیه‌السلام ، أنّه ما أحبّ الله من عصاه: الاتقان على وثاقته و قدمرّ ذلك فى ابراهیم بن هاشم، فالنتیجة أنّ الرجل لاینبغى التوقّف فى وثاقته .» (۳۴)

۴. أبوالقاسم، جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور بن قولویه قمیّ، معروف به:«ابن قولویه» (... ۳۶۹ ه.ق.)

وى نویسنده كتاب «كامل الزیارات» است و كاظمین كنار قبر شیخ مفید دفن گردیده است. ابن قولویه كه در قم دفن است و مقبره اى معروف در نزدیكى مقبره بزرگ شیخان دارد، پدر این شیخ جلیل القدر و از برگزیدگان سعد بن عبدالله اشعرى قمى است. (۳۵)

نجّاشى درباره اش مى نویسد:

«جعفر بن محمد بن موسى بن قولویه، أبوالقاسم و كان یلقّب مَسْلَمَة من خیار أصحاب سعد، و كان أبوالقاسم من ثقات أصحابنا و أجلاّئهم فى الحدیث والفقه، و روى عن أبیه و أخیه عن سعد، و قال سمعت من سعد الاّ أربعة أحادیث، و علیه قرأشیخنا أبوعبدالله الفقه و منه حمل، و كل مایوصف به الناس من جمیل و ثقة فهو فوقه، (و) له كتب حسان، كتاب مداواة الجسد، و... قرأت أكثر هذه الكتب على شیخنا أبى عبدالله رحمةالله و على الحسین بن عبیدالله رحمه الله .» (۳۶)

علامه حلّى ضمن بیان آنچه در بالا گفته شد، وفات ابن قولویه را به سال ۳۶۹ ه.ق. نوشته است. (۳۷)

د) روایت حضرت امام جوادعلیه‌السلام :

ابن قولویه در «كامل الزیارات» به نقل از پدرش و برادرش و گروهى دیگر، از أحمد بن ادریس و دیگران، از العمركى بن على البوفكى، از یك نفر دیگر، از حضرت امام جوادعلیه‌السلام روایت كرده كه فرمود: «كسى قبر عمّه ام را در قم زیارت كند، بهشت پاداش اوست»

اصل روایت از این قرار است:

حَدَّثَنى أبى و أخى والجماعةُ، أحمدبن ادریس و غیره، عم الحمركى بن على البوفكى، عمّن ذكره، عن ابن الرضاعلیه‌السلام ، قال: «مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمَّ فَلَهُ الجَنَّةُ .» (۳۸)

بررسى

ابن قولویه این روایت را - حدّاقل - با سه طریق از پدرش و برادرش و گروهى دیگر؛ - حدأقلّ - با دو طریق از احمد بن ادریس و دیگران، از عمركى بن على بوفكى، از كسى كه عمركى از او نقل نموده، از حضرت امام جوادعلیه‌السلام نقل نموده است. بدیهى است مراد از «گروهى دیگر» و «دیگران»، بیش از یك نفر است.

این روایت با سخن شیخ طوسى كه «عمركی» را از اصحاب امام حسن عسكرىعلیه‌السلام برشمرده منافات دارد. (۳۹) و به سبب معلوم نبودن راوى متّصل به امامعلیه‌السلام ، «مرفوع» است؛ به همین جهت، برخى آن را «ضعیف» دانسته اند. (۴۰) اما علاّمه مجلسى ضمن بیان این روایت، سندش را «معتبر» دانسته است. (۴۱) پیش از این، درباره ابن قولویه سخن رفت؛ اكنون ببینیم شرح حال سایر رجال این روایت چگونه است:

۱. محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور بن قولویه قمّی.

وى پدر جعفر بن محمد معروف به ابن قولویه و على بن محمد است. شیخ طوسى او را جزو كسانى آورده كه از ائمهعلیهم‌السلام روایت نكرده است. در شرح حال فرزندش - جعفر - گذشت كه وى از برگزیدگان اصحاب سعدبن عبدالله بوده و از او روایت نموده است. همو ملتزم شده است كه به جز از «ثقه» در كتابش روایت نكند. (۴۲)

۲. على بن محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور بن قولویه قمی.

وى برادر جعفر بن محمد و فرزند محمد بن جعفر است. آیةالله العظمى خویى در «معجم رجال الحدیث »، درباره اش مى نویسد:

«ثقة، أخو جعفر بن محمد بن قولویه، و من مشایخه، روى عنه فى عدّة موارد من كامل الزیارات، منها، الحدیث ۱۰، من الباب ۸، فى فضل الصلاة فى مسجد الكوفة، و مسجد السهلة .» (۴۳)

۳. احمد بن ادریس بن احمد، أبوعلى الاشعرى القمّى (... - ۳۰۶ ق.)

نجّاشى درباره اش مى نویسد:

«احمد بن ادریس بن احمد أبوعلى الاشعرى القمی: كان ثقة فقیها فى أصحابنا، كثیرالحدیث، صحیح الروایة، له كتاب نوادر، أخبرنى عدّة من أصحابنا اجازة، عن أحمد بن جعفر بن (سفین) سفیان عنه، وفات أحمد بن ادریس بالقرعاء سنة ۳۰۶ من طریق مكّة على طریق الكوفة .» (۴۴)

علامه حلّى درباره اش مى نویسد:

«احمد بن ادریس أبوعلى الاشعرى القمّى، كان ثقة فى اصحابنا فقیهاً كثرالحدیث، صحیح الروایة، مات بالفرعاء فى طریق المكّة، على طریق الكوفة سنة ستّ و ثلاثمائة رحمةالله، اعتمد على روایته » (۴۵)

شیخ طوسى نیز مى نگارد:

«كان ثقة فى أصحابنا، فقیهاً، كثیرالحدیث صحیحه، و له كتاب النوادر، كتاب كبیر كثیرالفائدة »

همو وى را از اصحاب امام حسن عسكرىعلیه‌السلام بر شمرده چنین مى نویسد:

«ألحقه علیه‌السلام و لم یروعنه »

آیةالله العظمى خوى، وى را از كسانى مى داند كه از عمركى بن على روایت كرده است:

«أحمد بن ادریس القمّى الاشعرى، یكنّى أباعلى، و كان من القواد .» (۴۶)

۴. عمركى بن على بن محمد البوفكى النشابورى (۴۷):

نجّاشى درباره اش مى نویسد:

«شیخ من أصحابنا، ثقة، روى عن شیوخ أصجابنا، منهم: عبدالله بن جعفر الحمیرى، له كتاب الملاحم، أخبرنا أبوعبدالله القزوینى قال: حدّثنا أحمد بن محمد بن یحیى، قال: حدّثنا أحمد بن ادریس، قال: حدّثنا محمد احمد بن اسماعیل الطوى، عن العمركى، و له كتاب نوادر( ۴۸ )

شیخ طوسى در رجالش، وى را از أصحاب امام حسن عسكرىعلیه‌السلام برشمرده است. (۴۹)

فصل دوّم: زیارت نامه هاى حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

در یك تقسیم بندى، براى حضرت فاطمه معصومهعلیه‌السلام دو نمونه زیارت نامه مى توان در نظر گرفت:

الف) زیارت نامه خاصّ.

ب) زیارت نامه عامّ.

زیارت نامه خاصّ به «مشهور» و «غیرمشهور» تقسیم مى شود. زیارت نامه عام نیز با دو متن وجود دارد. مجموعه زیارت نامه هاى عامّ به یقین مأثور از امام معصومعلیه‌السلام نیستند؛ و توسط علما نگاشته شده است. بحث و بررسى درباره محتوا، فصاحت و بلاغت متن، تطابق آن با قرآن مجید و سنّت شریف، و صادر كننده - یا صادركنندگان -، مجالى دیگر مى طلبد.