نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)0%

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسنده: محسن رفيعى و معصومه شريفى
گروه:

مشاهدات: 8144
دانلود: 2137

توضیحات:

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8144 / دانلود: 2137
اندازه اندازه اندازه
نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

دلایلى مبنى بر روایت «سعد بن سعد» از امام رضاعلیه‌السلام

از جمله قرائن و امارات بر روایت سعد بن سعد از امام رضاعلیه‌السلام ، این است كه شرح حال نویسان، وى را راوى امام رضاعلیه‌السلام و هم عصر آن حضرت دانسته اند. او ده ها روایت به طور مستقیم از امام رضاعلیه‌السلام ، یا بایكى دو طریق از دو امام پیشینعلیهما‌السلام روایت كرده است. (۹۵)

از همه مهمتر این است كه بى تردید، سعد بن سعد - حد اقل یك روایت - از امام رضاعلیه‌السلام در شأن حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام نقل نموده است. روایت مورد بحث نیز كه از نظر موضوع، قرابت با آن روایت دارد، مى تواند قرینه اى باشد بر اینكه راوى هردو روایت، سعد بن سعد است.

در شرح حال سعد بن سعد گذشت كه رجالیون اتفاق نظر دارند وى از اصحاب امام كاظم، امام رضا و امام جوادعلیهم‌السلام است. در كتاب «مسند فاطمه معصومهعلیها‌السلام »، ص ۵۵ - ۵۶، نام برخى از اصحاب امام كاظمعلیه‌السلام را كه به قم هجرت كرده اند، این گونه برمى شمارد:

«ابراهیم بن محمد اشعرى، ابراهیم بن هاشم، ابوجریر قمى (زكریا بن ادریس)، احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعرى (أبوعلى قمی)، حسین بن سعید اهوازى، حسین بن مالك قمى، ریان بن شبیب، ریان بن صلت، زكریا بن آدم، سعد بن سعد أشعرى قمى، سهل بن یسع، عبدالعزیز بن مهتدى، عبدالله بن صلت، على بن ریان بن صلت، محمد بن حسن أشعرى، محمد بن سهل قمى، محمد بن على بن عیسى أشعرى قمى، مرزبان بن عمران بن عبدالله بن سعد اشعری.»

در «مسند الامام الرضاعلیه‌السلام »، سعد بن سعد أشعرى جزو راویان راویان حضرت امام رضاعلیه‌السلام آمده است؛ و ضمن اینكه راویان آن حضرت را ۳۱۳ نفر برشمرده، آمده است:

«شیخ طوسى ۳۱۵ نفر را دررجالش جزو اصحاب امام رضاعلیه‌السلام نام برده، و نام برخى از این افراد كه ما را در این مسند آورده ایم چه بسادر رجال شیخ دیده نشود، و در مصادر پیش روى ما نامى از آنان برده نشده باشد.» (۹۶)

جالب توجه اینكه نامى از سعد بن عبدالله در میان اصحاب امام رضاعلیه‌السلام وجود دارد. نیز در كتاب هاى رجالى، سعد بن سعد را از جمله كسانى برشمرده اند كه ابراهیم بن هاشم از آنان روایت نموده است؛ (۹۷) ولى عكس آن مطرح نشده است؛ اما مواردى وجود دارد كه سعد بن عبدالله از ابراهیم بن هاشم روایت نموده است. از جمله در كتاب «اختیار معرفةالرجال» آمده است:

«حدّثنى محمدبن قولویه، قال: حدثنى سعد بن عبدالله بن أبى خلف، عن ابراهیم بن هاشم، عن بكر بن صالح، عن...» (۹۸)

نیز در «فهرست» طوسى، در شرح حال على بن أحمد بن على خزار آمده است:

«له كتاب، رواه جماعة عن أبى جعفر محمد بن على بن الحسین بن بابویه، عن أبیه، عن سعد بن عبدالله، عن ابراهیم بن هاشم.» (۹۹)

نیز در «ألفوائد الرجالیّة»، در شرح حال ابراهیم بن هاشم آمده است:

«ابراهیم بن هاشم أبواسحاق الكوفى، ثم القمیّ، من اصحاب الرضا و الجواد و الجواد علیهما‌السلام ،كثیرالراویة، واسع الطریق، سدید النقل، مقبول الحدیث، له كتب، روى عنه أجلاّة الطائفة و ثقاتها، كأحمد بن ادریس القمى، و سعد بن عبدالله الاشعرى، و ...» (۱۰۰)

نیز در «معجم رجال الحدیث» آمده است:

«كلینى به سند خودش از سعد بن عبدالله از ابراهیم بن هاشم روایت نموده است.» (۱۰۱)

پس سعد بن سعد در طبقه ششم راویان و هم عصر امام رضاعلیه‌السلام ، و از آن حضرت روایت نموده است. ابراهیم بن هاشم - كه از سعد بن سعد روایت نموده - در طبقه هفتم، و على بن ابراهیم - كه از پدرش روایت نموده - در طبقه هشتم قرار دارند. با این توصیف، هیچ گونه ضعف و خللى در روایت سعد بن سعد از امام رضاعلیه‌السلام به وجود نمى آید.

نكته قابل بررسى دیگر در زمینه زیارت نامه این است كه متن روایتى كه مرحوم مجلسى آورده، «معلّق» است؛ زیرا وى در «بحارالانوار» مى نویسد: «رأیت فى بعض كتب الزایارات» (۱۰۲) نیز وى در «تحفةالزائر» - كه به فارسى نگاشته (۱۰۳) - مى نویسد: «در بعضى از كتب زیارات به سند حَسَن روایت كرده اند» (۱۰۴)؛ و در این كتاب تصریح به «سعد اشعری» مى نماید، سپس به سؤال امام رضاعلیه‌السلام در باره قبر حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام نزد قمیان، و بیان آداب زیارت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام مى پردازد؛ و پس از پایان یافتن متن زیارت نامه، مى نویسد:

«محتمل است كه زیارت از تتمّه حدیث نباشد و از تألیف علما بوده باشد.» (۱۰۵)

در وثاقت و جلالت شأن علامه مجلسى تردیدى نیست. وى را این گونه ستوده اند:

«أستاذنا و شیخنا و شیخ الاسلام والمسلمین، خاتم المجتهدین، الامام العلامه، المحقّق المدّقق، جلیل القدر، عظیم الشأن، رفیع المنزلة، وحید عصره، فرید دهره، ثقة، ثبت، عین، كثیرالعلم، جیّد التصانیف، فقیه متكلّم، محدّث، عالم، فاضل، و ...» (۱۰۶)

علامه سید حیدر كاظمى نیز همچون علامه مجلسى، سند این روایت را «حَسَن» دانسته است. (۱۰۷) آقا جمال خوانسارى نیز مى نویسد:

«و زیارتى متعلّقه به حضرت معصومه قم كه احتمال دارد منقول باشد و اكثر عبارات آن زیارت در همه روضات خوانده مى تواند شد.»

سپس دو روایت از امام رضاعلیه‌السلام و یك روایت از امام محمدتقىعلیه‌السلام بیان نموده، آنها را «معتبر» مى داند. (۱۰۸)

با بررسى كه در كتب خطّى «مزار» شیخ مفید (۱۰۹)، شهید اوّل، ابن مشهدى، طباطبایى و شیروانى به عمل آمد، متن زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام در آنها یافت نشد. در نسخه خطّى و چاپى كتاب «تاریخ قم» نیز اثرى از این زیارت نامه نیست. شاید در قسمت هایى از این كتاب كه مفقود گردیده باشد.

بخش دوم: بررسى و شرح زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام ، سراسر آكنده است از مضامین معنوى و الهى، با قرآن كریم، سنّت شریف معصومینعلیهم‌السلام و روایات وارد شده در شأن و منزلت آن حضرتعلیها‌السلام ، هماهنگى كامل دارد. زیارت نامه مورد بحث، در یك نگاه گذرا حاوى مطالب زیر است:

۱. آغاز زیارت نامه با سخن گهربار حضرت امام رضاعلیه‌السلام در شأن حضرت ستّى فاطمه، بر ارزش آن افزوده است.

۲. آموزش آداب زیارت: ایستادن بالاى سر مبارك و رو به قبله؛ و قرائت تسبیحات حضرت فاطمه زهراعلیها‌السلام .

۳. سلام بر آدم و انبیاى اولوالعزمعلیهم‌السلام .

۴. سلام بر چهارده معصومعلیهم‌السلام ، در ادامه انبیاى الهىعلیهم‌السلام .

۵. سلام بر حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام ، و انتساب آن حضرت به شجره طیبه معصومین و انبیاى سلفعلیهم‌السلام .

۶. در خواست هایى از خداوند متعال، با تكیّه براینكه همه معصومینعلیهم‌السلام مجراى فیض الهى و سبب پذیرش این در خواست ها هستند.

۷. به پایان رسانیدن دعا با درود برپیامبر بزرگوار اسلام و خاندان گرامى اشعلیهم‌السلام .

۱. مراد از «عارفاً بِحَقِّهَا» در كلام امام رضاعلیه‌السلام

امام رضاعلیه‌السلام درباره خواهر گرامى اش فرمود: «مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ ». واژه «عارفاً بحقّها»، بیانگر مقام والاى حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام است. از جمله شرایط تكمیل و پذیرش زیارت، شناخت حقیقى و واقعى نسبت به صاحب قبر است؛ زیرا ارزشى كه عرض ادب و احترام با شناخت كامل نسبت به كسى یا چیزى دارد، ادب و احترام از روى گمان و تخیّل نخواهد داشت. به این سخن خداوند بنگرید كه مى فرماید: «وَ اِنَّ الظَّنِّ لا یُغْنى مِنَ الحَقِّ شَیْئاً » (۱۱۰) و ظنّ و گمان، در فهم حقّ و حقیقت هیچ سودى ندارد.

شناخت كامل و محبّت نسبت به پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اهل بیت پاك و مطهّرشعلیهم‌السلام هم سنگ و هم طراز با قرآن مجید هستند، شفاعت آنان و عاقبت به خیرى را در پى دارد. پیامبربزرگوار اسلامصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مى فرماید:

«اِلْزِمُوا مَوَّدَتَنا أَهْلَ البیتِ، فَاِنَّهُ مَنْ مَنْ لَقِیَ اللهَ وَ هُوَ یَوَدُّنا أَهْلَ البیتِ، دَخَلَ الجَنَّةَ بِشِفاعَتِنا؛ وَالّذِى نَفْسى بِیَدِهِ، لایَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعِلْمِهِ الاّ بِمَعْرِفَةِ حَقَّنَا .» (۱۱۱)

دوستى و محبّت ما اهل بیت را پیشه كنید، زیرا كسى كه خدا را با محبّت ما اهل بیت ملاقات كند، با شفاعت ما وارد بهشت خواهد شد؛ سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، هیچ كس از عملش سودى نمى برد مگر با شناخت كامل نسبت به حقوق ما.

با اندكى تأمّل در كتاب هاى روایى، در مى یابیم كه واژه «عارفاً بحقّها» و «عارفاً بحقّه» در سخنان گهربار معصومینعلیهم‌السلام موج مى زند. (۱۱۲)

امام صادقعلیه‌السلام درباره زیارت قبر حضرت اباعبدالله الحسینعلیه‌السلام مى فرماید:

«مَنْ أَتَى قَبْرَالحُسینِ عارفاً بِحَقِّه، كانَ كَمَنْ حَجَّ مِأَتَهَ حَجَّةٍ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ؛ (۱۱۳) كسى كه با شناخت كامل، قبر امام حسینعلیه‌السلام را زیارت كند، مانند كسى است كه صد حجّ به همراه رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم انجام داده باشد.»

نیز مى فرماید:

«مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِى عَبْداللهِ علیه‌السلام عارفاً بِحَقِّه غَفَرَاللهُ مَاتَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِه وَ مَا تَأَخَّرَ . (۱۱۴)

كسى كه با شناخت كامل قبر امام حسینعلیه‌السلام را زیارت كند، خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى بخشاید.»

امام باقر و صادقعلیهما‌السلام درباره زیارت مؤمن فرمودند:

«أَیُّما مُؤمِنٍ خَرَجَ اِلَى أَخِیهِ یَزُورُهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ، كَتَبَ اللهُ بُكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً، و مُحِیَتْ عَنْهُ سَیِّئَةٌ، وَ رُفِعَتْ لَهُ دَرَجَةٌ ؛ (۱۱۵) هر مؤمنى كه با شناخت كامل به قصد دیدار برادرش (از منزل) خارج شود، خداوند در برابر هرگام، یك كار نیك برایش مى نویسد؛ و یك گناه از او پاك مى شود؛ و یك درجه به او افزوده مى گردد.»

ده ها روایت درباره موضوعات یاد شده وجود دارد. براى چنین زیارت هایى - به شرط آنكه با شناخت كامل نسبت به زیارت شونده باشد - پاداش هایى در روایت معصومینعلیهم‌السلام براى «زائر» در نظر گرفته شده است؛ بدین شرح:

۱. «كتب الله له بكّل له بكّل خطوةٍ حسنةً و مُحیتْ عنه سیئةً، و رُفعت له درجةً .» (۱۱۶)

۲. «كتب الله عشرین حَجَّةً و عشرین عُمْرَةً مبروراتٍ مقبولاتٍ، و عشرین حجّةٌ و عمرةٌ مع نبیٍّ مرسلٍ أو امامٍ عدل (فى غیر یوم عید).» (۱۱۷)

۳. «كتب الله له مائة حَجَّةٍ و مائة عمرةٍ و مائة غزوةٍ مع نبیٍّ مرسلٍ او امام عدلٍ (فى یوم عید)» (۱۱۸)

۴. «كتب الله عزّوجلّ له بكلّ خطوةٍ حجةً بمناسكها و لا أعلمه الاّ قال و عمرةً (یوم عرفة)» (۱۱۹)

۵. «كتب الله له ألف حجّةٍ و ألف عمرةٍ مبرورات مقبولاتٍ و ألف غزوةٍ مع نبیّ مرسلٍ أو امام عدلٍ (یوم عرفة)» (۱۲۰)

۶. «كتب الله له ألف حجةٍ مقبولةٍ و ألف عمرةٍ مبرورةٍ (یوم عرفة)» (۱۲۱)

۷. «كتب اللهُ له أجر مَنْ أعتق ألف نَسَمَةٍ و كمن حَمَل على ألفِ فَرَسٍ. مُسْرَحَةٍ مُلْجَمَةٍ فى سبیل اللهِ .» (۱۲۲)

۸. «شَیَّعوه ( الملائكةُ ) حتّى یُبْلغوه مَأمنه و ان مرض عادوه غُدوةً و خشیَّةً و ان مات شهدوا جنازته و استغفروا له الى یوم القیامة .» (۱۲۳)

۹. «غفراللهُ ما تقدَّم من ذنبه و ما تأخّرَ .» (۱۲۴)

۱۰. «كتب الله له فى أعلى علّییّن .» (۱۲۵)

۱۱. «كتب الله له ثواب ألف حَجّةٍ مقبولةٍ .» (۱۲۶)

۱۲. «الف ألف حَجَّةٍ .» (۱۲۷)

۱۳. «أعطاه اللهُ عزّوجل ( أجرَ مَنْ أنفقَ مِنْ قَبلَ الفَتْحِ وَ قاتَلَ ) » (۱۲۸)

۱۴. «حتمت لمن زار أبى علیه‌السلام بطوس عارفاً بحقّه الجنّة على الله تعالی .» (۱۲۹)

۱۵. «ضمنت و له الجنّة على الله عزّوجلّ .» (۱۳۰)

۱۶. «أخذتُه بیدى یوم القیامة و أدخلتُه الجنة و ان كان من أهل الكبائر .» (۱۳۱)

۱۷. «أعطاه الله عزّوجلّ اجرَ سبعین شهیداً ممّن استُشهدَ بین یدى رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم عَلَى حقیقةٍ .» (۱۳۲)

۱۸. «كتب الله له بكل خطوة حجةً مقبولةً و عمرةً مبرورةً .» (۱۳۳)

۱۹. «كان كمن زار الله تعالى فى عرشه .» (۱۳۴)

۲۰. «كان مثل الذى یخرج من الذنوب (كان كمثل الذى خرج من الذنوب ).» (۱۳۵)

۲۱. «كتب الله له عشر صفات و محاعنه عشر سیّئات .» (۱۳۶)

۲۲. «كتبالله له أجر مائة ألف شهید و غفر الله ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر و بُعث من الآمنین و هُوِّنَ علیه الحسابُ و استقبلته الملائكةُ فاذا انصرَفَ شَیَّعَتْةُ الى منزله فان مَرِضَ عادوه و ان مات شَیَّعُوهُ بالاستغفار الى قبره ....» (۱۳۷)

۲۳. «كان كمن حج مائة حجّةٍ مع رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم .» (۱۳۸)

۲۴. «كان كمن حجّ ثلاث حَجَجٍ مع رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم .» (۱۳۹)

۲۵. «كتب الله له ثواب الف حجة و الف عمرة ألا و من زاره فقد زارنى و من زارنى فكأنّما زار الله و حق على الله أن لا یعذّبه به بالنار ألا و ان الاجابة تحتَ قُبَّتِهِ والشّفاء فى تربته و الائمّةَ من ولده ...» (۱۴۰)

۲۶. «یُكتب له ألفُ حَجَّةٍ مقبولةٍ و ألفُ عمرةٍ مقبولةٍ و ان كان شقیّاً كُتب سعیداً و لم یزل یخوض فى رحمةالله .» (۱۴۱)

۲۷. «كتب الله له الف حجةٍ مقبولةٍ و الف عمرةٍ مبرورةٍ .» (۱۴۲)

۲۸. «صَحِبَةُ ألفُ مَلَكٍ عن یمینه و ألفُ مَلَكٍ عن یساره و كتُب له ألفُ حجّةٍ و ألفُ عمرةٍ مع نبیٍّ أو وصیٍّ نبیٍّ .» (۱۴۳)

۲۹. «كتب الله له ثوابَ ألفِ حجَّةٍ و ألفِ عمرةٍ و ألفِ غزوةٍ مع نبیٍّ مرسلٍ .» (۱۴۴)

۳۰. «غفرالله له البتّةً .» (۱۴۵)

۳۱. «كتب له حجةً و لم یزل محفوظاً حتى یرجعَ الى أهله .» (۱۴۶)

۳۲. «كان من محدّثى اللهِ تعالى فوق عرشه .» (۱۴۷)

۳۳. «كان عند الله عزّوجلّ كشهداء بدرٍ .» (۱۴۸)

۳۴. «كتب الله عشرة آلاف حسنةٌ و رفع له عشرة الاف درجةً .» (۱۴۹)

۳۵. «لم یكن له عوض غیر الجنة و رزق رزقاً واسطاً و أتاه الله بفرج عاجل ان الله و كلَّ بقبرالحسین أربعة آلاف ملك كلّهم یبكونه و یشیّعون مَن زاره الى أهله فان مرض عادوه و ان مات حضروا جنازته بالاستغفار له و الترحم علیه .» (۱۵۰)

۳۶. «مائة حجّة مقبولة و مائة عمرة مبرورة و مائة عزوة مع نبیّ مرسلٍ الى أعدى عدوّله .» (۱۵۱)

۳۷. «كتب الله له بكل خطوة حجّة و عمرة مبرورات متقّبلات و غزوة مع نبیٍّ أو امام عادل .» (۱۵۲)

۳۸. «أعطاه الله عزّوجلّ أجر من قبل الفتح فتح مكّة .» (۱۵۳)

۳۹. «سبعمائة حجّة و سبعمائة عمرة مبرورات متقبّلات .» (۱۵۴)

۴۰. «غفرالله له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر و كتب له حجّةً و لم یزل محفوظاً حتى یرجع الى أهله .» (۱۵۵)

۴۱. «من نظر الى الكعبة عارفاً بحقّها غفرالله ذنوبه و كفى ما أهمّه .» (۱۵۶)

۴۲. «هذه الفریضة من صلاّها لوقتها عارفاً بحقّه لایؤثر علیها غیرَها كتب الله له براءةً لایعذبُه .» (۱۵۷)

۴۳. «من أتى الصلاة عارفاً بحقّها غُفِرَله .» (۱۵۸)

شایان ذكر است در صدر و ذیل روایاتى كه واژه هاى «عارفاً بحقّه» و «عارفاً بحقّها» وجود دارد، جملاتى به عنوان تفسیر براى این «شناخت كامل» آمده است؛ بدین شرح:

«فى یوم عید» (۱۵۹)، «فى غیر یوم عید» (۱۶۰)، «یوم عرفة» (۱۶۱)، «اوّل یومٍ من رجب» (۱۶۲)، «یوم عاشورا» (۱۶۳)، «اذا مشى الى الحَیْرِ» (۱۶۴)، «غیر جاحد» (۱۶۵)، «غیر مستكبر» (۱۶۶)، «واغتسل» (۱۶۷)، «یرید به وجه الله والدارالآخرة» (۱۶۸)، «غیرمتجبّر ولامتكبّر» (۱۶۹)، «غیر مستنكف و لامستكبر» (۱۷۰)، «مسلّماً لأمره» (۱۷۱)، «فطاف به اسبوعاً و صلّى ركعتین فى مقام ابراهیمعلیه‌السلام » (۱۷۲)، «...ثمّ أتى المدینة فسلّم على النبیّ ...و یَعلمُ أنّه حُجَّةُ الله على خلقه و بابُه الذى یُؤتى منه فسلّم علیه ثمّ أتى أباعبدالله .» (۱۷۳)

۲. آغاز زیارت حضرت فاطمه معصومه با تسبیحات حضرت فاطمه زهراعلیهما‌السلام

در بخشى از سخن امام رضاعلیه‌السلام به عنوان آداب زیارت حضرت فاطمه معصومهصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمده است:

«فَإِذَا أَتَیْتَ الْقَبْرَ فَقُمْ عِنْدَ رَأْسِهَا مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ وَ کَبِّرْ أَرْبَعاً وَ ثَلاثِینَ تَکْبِیرَه ً وَ سَبِّحْ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِینَ تَسْبِیحَهً وَ احْمَدِ اللَّهَ ثَلَاثاً وَ ثَلاثِینَ تَحْمِیدَهً ...»

«چون نزد قبر رسیدى، بالاى سرش رو به قبله بایست و سى و چهار مرتبه الله اكبر، سى و سى مرتبه سبحان الله، و سى و سه مرتبه الحمدالله بگو ...»

درباره تعداد و ترتبى تسبیحات حضرت فاطمه زهراعلیها‌السلام ، میان فرقه هاى اسلامى اختلاف وجود دارد، اما همگى بر استحباب آن - بلكه فضیلتش بر سایر اذكار - اتفاق دارند. (۱۷۴)

برخى از برادران اهل سنّت، تعداد تسبیحات را ۹۹ عدد، یعنى هركدام از تكبیر، تسبیح و تحمید را ۳۳ مرتبه مى دانند؛ و تسبیح را مقدّم بر تحمید، و سپس تكبیر را مى گویند. برخى از آنان تسبیحات را به تعداد ۱۰۰ عدد و به همین ترتیب مى دانند. اما در میان شیعه، اختلافى در اینكه تعداد تسبیحات ۱۰۰ عدد است، وجود ندارد؛ فقط اختلاف در تقدیم یا تأخیر تحمید و تسبیح است. (۱۷۵) در كتاب هاى روایى و فقهى، بحثى درازدامن در این زمینه شده است. شیعه با تأسّى بر روایات وارد شده از امام صادقعلیه‌السلام ، تسبیحات حضرت فاطمه زهراعلیها‌السلام را با «تكبیر» و به تعداد ۳۴ مرتبه آغاز مى كند. (۱۷۶)

برخى برآنند كه تسبیحات حضرت زهراعلیها‌السلام در دو وقت - پس از نماز و هنگام خواب - متفاوت است؛ با این توضیح كه ظاهر روایات وارد شده اقتضاى تقدیم تسبیح بر تحمید را هنگام خواب دارد؛ و ظاهر روایات وارد شده به طور مطلق، اقتضاى تقدیم تحمید بر تسبیح را دارد. نیز برخى در مقام پاسخ مى گویند كه هیچ یك از این روایات، تصریح در تقدیم تحمید بر تسبیح یا بالعكس را ندارد.

تحلیل و بررسى

۱. علاوه بر استحباب تسبیحات حضرت زهراعلیها‌السلام پس از نماز و هنگام خواب، مورد سومى نیز وجود دارد و آن قرائت تسبیحات پیش از زیارت نامه مورد بحث است.

۲. علامه مجلسى مى نویسد: «مشهور در آنچه در تعقیبات به آن عمل مى شود، تقدیمتسبیح بر تحمید است. اما رئیس المحدّثین و پدرش و ابن جنید اعتقاد به تأخیر تحمید بر تسبیح هستند. روایات وارد شده از ائمهعلیهم‌السلام به حسب ظاهر، خالى از اختلاف نیست.

روایت معتبرى كه ظهور در تقدیم تحمید بر تسبیح دارد، مطلق است و شامل بیان تسبیحات پس از نماز و هنگام خواب مى شود. این روایت را شیخ طوسى در «تهذیب الاحكام»، با سند صحیح از محمد بن عذافر، به نقل از برقى در «المحاسن» آورده است. روایتى كه ظهور در تقدیم تسبیح بر تحمید دارد، اختصاص به هنگام خواب دارد.»

علامه مجلسى در ادامه مى نویسد: «... پس تنافى میان دو روایت به حسب ظاهر است؛ و شایسته است كه دومى به اوّلى حمل شود؛ به جهت صحّت سندش.» (۱۷۷)

جالب توجّه این است كه در بحارالانوار یك بار به نقل از أبوبصیر آمده است: «عن أبى بصیر قال:... ثم تكبّر اربعاً و ثلاثین مرّةً و تسبّح ثلاثاً و ثلاثین مرّةً و تحمّد ثلاثاً و ثلاثین مرّة و هو تسبیح الزهراء فاطمه علیها‌السلام الذى علّمها رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم .» (۱۷۸) و باردیگر از ابوبصیر به نقل از امام صادقعلیه‌السلام آمده كه فرمود: «تُبْدَأ بِالتَكِبیرِ أرْبَعاً وَ ثَلاثِینَ‌، ثُمَّ التَحْمِیدِ ثَلاثاً وَ ثَلاثِینَ، ثُمَّ التَسبِیحِ ثَلَاثاً وَ ثَلاثِین .» (۱۷۹)

روایات در این زمینه تعارض دارند. ترجیح تحمید بر تسبیح از سوى راویان و فقها، نظر شخصى آنان، و تحمیل استنباطشان بر روایات است؛ و دلیلى بر حمل یكى از روایات بر دیگرى نیست.

سیدعبدالرزاق موسوى مقرّم معتقد است: «روایتى كه بر خلاف این است (برخلاف تقدیم تحمید بر تسبیح)، حمل بر تقیّه مى شود؛ زیرا موافق با عامّه است.» سپس ادامه مى دهد: «با تمام آنچه گفته شد اگر كسى بگوید: بین تقدیم تسبیح بر تحمید یا بالعكس تخییر است، خالى از وجه نیست؛ همان گونه كه در كتاب وافى آمده است.» (۱۸۰)

به نظر مى رسد تثبّت در عمل بر خلاف عامّه - آن هم با توجه به تعارض روایات، و بدون بیان مرجّح - شایسته نباشد؛ زیرا در باره تقدیم یا تأخیر تسبیح و تحمید، روایات متعارض وجود دارد.

۳. ذكرهایى وجود دارد كه حتى تسبیح، بر تحمید و تكبیر نیز مقدّم شده است. مثلاً شیخ عباس قمى به نقل از سیدبن طاوس در اعمال ماه جمادى الآخر مى نویسد كه چهار ركعت نماز دارد؛ و پس از سلام، هفتاد مرتبه گفته شود: «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر». (۱۸۱)

۴. در مقابل این گونه روایات متعارض، به دو گونه مى توان عمل نمود: یا تعبّداً آنها را بپذیریم و نسبت به آنچه درباره كیفیت تسبیحات در اوقات مختلف بیان شده عمل كنیم، و یا اینكه راه «تخییر» را در پیش گرفته، به دنبال مرجّحاتِ مستند بگرایم.

۵. به نظر مى رسد حكم «به تخییر» در تقدیم یا تأخیر تسبیح و تحمید، شایسته تر باشد. به همین جهت، تقدیم تسبیح بر تحمید را به چند دلیل مى توان ترجیح داد:

الف) دلیل عقلى:

با عنایت به یك قیاس مضمر، مبنى بر اینكه ضرورت دارد انسان ابتدا صفات سلبى را در مورد خداوند بدان و تنزیه نماید و سپس او را به صفات مدح بستاید؛ مى توان نتیجه گرفت كه تسبیح، مقدم بر تحمید است. عقل حكم مى كند كه تا ظرف وجودى انسان از تاریكى ها و آلودگى ها پاك نشود، وارد شده مظروفِ نور و پاكى بى معناست. شاید این مثل نیز ناظر به همین معنا باشد: «دیو چو بیرون رود، فرشته در آید.»

ب) دلیل نقلى:

در این قسمت، به دلیل قرآنى و روایى مى توان استناد نمود؛ با این توضیح كه: سوره هاى قرآن به ده گونه آغاز گردیده اند؛ وى یكى از آنها حمد و ثناى الهى (نفى و تنزیه صفات نقص = تسبیح، و اثبات صفات مدح = تحمید) است. (۱۸۲) تسبیح و تحمید به دو گونه در قرآن به كار رفته است: یا به طور جداگانه در ابتداى سوره ها آمده اند: و یا اگر در ابتداى قرآن یا جاهاى دیگرش در كنارهم قرار گرفته ا ند، تسبیح مقدّم بر تحمید مى باشد. به این نمونه ها بنگرید: «فَسبّح بحمد ربّك» (۱۸۳) «و سبّح بحمد ربّك» (۱۸۴) «و سبِّح بحمده» (۱۸۵).

نیز در قرآن از ریشه «حمد»، مجموعاً ۱۰ اشتقاق با ۶۸ كاربرد وجود دارد؛ در حالى كه از ریشه «سبح» مجموعاً ۲۵ اشتقاق با ۹۲ كاربرد وجوددارد (۱۸۶)؛ كه كثرت استعمال یك ففظ و تكرار آن، مى تواند یكى از دلایل اهمیّت آن باشد.

علاوه بر روایاتى كه تصریح در تقدیم تسبیح بر تحمید دارد، تصریح حضرت امام رضاعلیه‌السلام بر تقدیم تسبیح، دلیلى دیگر است بر نظریه تقدیم تسبیح بر تحمید. نیز امام حسن عسكرىعلیه‌السلام در بیان آداب نزد «رأس الحسین»علیه‌السلام ، تسبیح را مقدّم بر تحمید مى داند. (۱۸۷)

از دلایل دیگر این است كه در «قیام»، «ركوع» و «سجود»، هماره ذكر تسبیح مقدم بر تحمید است؛ بنگرید: «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر»، «سبحان ربّى العظیم و بحمده»، «سبحان ربّى الأعلى و بحمده». هرچند مى توان تسبیحات أربعه را پنج یا سه مرتبه در قنوت گفت (۱۸۸)؛ و یا ذكر ركوع را به سه مرتبه «سبحان الله» بسنده نمود. (۱۸۹) كه این خود، دلیلى دیگر است بر اهمیّت و فضیلت تسبیح بر تحمید.

۳. سلام بر «آدم»، همراه پیامبران أولوا العزم»علیهم‌السلام

نخستین «سلام» در زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام بر آدمعلیه‌السلام ، و سپس پیامبران اولواالعزم، یعنى حضرت نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمدعلیهم‌السلام مى باشد. درس هایى كه از این سیره مى توان آموخت، به اختصار عبارتند از:

۱. تقدّم آدمعلیه‌السلام بر سایر أنبیاى الهىعلیهم‌السلام ، تقدّم رتبى نیست، بلكه تقدّم زمانى است؛ از آن جهت كه آدمعلیه‌السلام نخستین مخلوق و نخستین پیامبر بر روى زمین است. به همین جهت، فضیلتش برسایر انبیاء، به سبب تقدّم زمانى است؛ و گرنه پیامبر خاتمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برترین انبیاى الهى مى باشد. (۱۹۰)

۲. از آدم تا عیسىعلیه‌السلام را با ضمیر غایب، سلام داده؛ اما پیامبر بزرگوار اسلام را با ضمیر مخاطب، سلام داده است. یعنى آن حضرت اكنون نیز حاضر و ناظر است؛ و حكایت از مقام و مرتبه بالاى آن حضرت دارد.

۳. پیامبران بزرگوار را به شرح زیر، با ألقاب مشهورشان سلام داده است: آدم صفوة الله، نوح نبیّ الله، ابراهیم خلیل الله، عیسى روح الله. اما پیامبراكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را با نام، چهار لقب مورد خطاب قرار داده است؛ بدین شرح: محمد بن عبدالله، رسول الله، خیرخلق الله، صفیّ الله، خاتم النبیّین.

«واژه اوالواالعزم، تنها یك مرتبه در قرآن مجید، در سوره احقاف، آیه ۳۵، به كار رفته است:( فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُلُواالعزمِ مِنَ الرُّسُل ) ؛ (اى پیامبر!) توهم مانند پیامبران اولواالعزم صبورش باش...»

در تعریف، تعداد و مصادیق پیامبران اولوالعزم، اختلاف و سخن ها هست. برخى حرف «مِنْ» در این آیه را «بیانیه» پنداشته اند، و به همین جهت، همه انبیاى الهى را در این دایره قرار مى دهند. آنان را كه حرف «مِنْ» را «تبعیضیه» مى دانند، دایره شمول انبیاى اولوالعزم را تنگ گرفته اند. با توجه به شرط اختصار، بهتر دیدیم كه از طرح مناقشات در این زمینه پرهیز نموده، سخن امام صادقعلیه‌السلام را درباره پیامبران اولوالعزم بشنویم؛ آنجا كه مى فرماید:

«بزرگِ پیامبران و رسولان، پنج نفرند؛ و آنان پیامبران اولواالعزم هستند كه آسیاى نبوّت و رسالت بر محور وجودشان دور مى زند. آنان عبارتند از: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمدعلیهم‌السلام » (۱۹۱)

آن حضرت ضصمن بر شمردن نام پیامبران اولواالعزمعلیهم‌السلام ، در تفسیر آیه یاد شده و وجه تسمیه شان مى فرماید:

«زیرا نوحعلیه‌السلام با كتابى و شریعتى مبعوث شد و همه پیامبران پس از او كتاب و شریعتشان را از كتاب او گرفتند؛ تا اینكه ابراهیمعلیه‌السلام با صُحُف و عزم برترك كتاب نوح آمد، نه از روى كفر به آن. پس همه پیامبران پس از ابراهیم، شریعت و روش او را گرفتند؛ تا اینكه موسىعلیه‌السلام با تورات و شریعت و روشش آمد، و عزم برترك صُحُف نمود؛ و هر آنكه از پیامبران پس از او آمدند، از تورات و شریعت و روش او دریافت نمودند؛ تا این مسیحعلیه‌السلام ، انجیل و عزم برترك شریعت موسى و روشش را آورد. پس همه پیامبران پس از مسیحعلیه‌السلام از شریعت و روش او دریافت نمودند؛ تا اینكه محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، قرآن و شریعت و روشش را آورد. پس حلال آن حضرت تا به قیامت، حلال؛ و حرامش نیز تا به قیامت، حرام است. اینان هستند پیامبران اولواالعزم.» (۱۹۲)

۴. سلام بر اهل بیت پیامبراكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، در پى سلام بر آدم و پیامبران اولواالعزمعلیهم‌السلام

پس از سلام برآدم، نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمدعلیهم‌السلام ، سلام بر اهل بیت پیامبر خاتمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را پى گرفته است. از این سیره، درس هاى زیر را مى توان آموخت:

۱. پیامبراكرمعلیه‌السلام و اهل بیت پاك و مطهّرش، همان «شجره طیّبه» هستند كه در امتداد سلسله پاك انبیاى الهى هستند. ذرّیه آنان نیز كه ضعف و قدحى درباره شان نرسیده، و بر اساس منوّیات معصومینعلیهم‌السلام حركت كرده اند، لیاقت دریافت چنین سلامى را دارند.

۲. سلام بر حضرت امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا و سایر ائمهعلیهم‌السلام را نیز همچون پیامبر خاتمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با ضمیر مخاطب آورده است.

۳. القاب و كنیه هایى كه براى معصومینعلیهم‌السلام استفاده شده، مبتنى بر مستندات روایى و تاریخى است. مثلاً لقب «امیرالمؤمنین» براى حضرت علىعلیه‌السلام - كه اختصاص به آن حضرت دارد -، و لقب «سیدة نساء العالمین»، براى حضرت فاطمه زهراعلیها‌السلام ، همین گونه است.

۴. نكته قابل تأمّل این است كه براى امام چهارم و دهمعلیهما‌السلام دو صفت آمده؛ ولى براى امام یازدهمعلیه‌السلام ، لقب و صفتى بیان نشده است. نیز حضرت حجّتعلیه‌السلام را به صورت غایب سلام داده؛ و با شش ضمیر خطاب، به ذات باریتعالى، تكریمش نموده است.