نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)0%

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسنده: محسن رفيعى و معصومه شريفى
گروه:

مشاهدات: 8141
دانلود: 2137

توضیحات:

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8141 / دانلود: 2137
اندازه اندازه اندازه
نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نگرشی به زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

۵. سلام بر حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام ، در پس سلسله پاك معصومینعلیهم‌السلام

در این زیارت نامه، آن حضرت منتسب به «رسول الله»، حضرت فاطمه و حضرت خدیجه، امیرالمؤمنین، و امام حسن و امام حسینعلیهم‌السلام شده است. یعنى فاطمه معصومهعلیها‌السلام به «پنج تن آل عبا» و «اهل كساء» نسبت داده شده است. (۱۹۳) شاید نام خدیجهعلیها‌السلام در كنار آنان، از جهت تكریم و تعظیم باشد؛ چون وى را مقامى والا نزد پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بوده، و جدّ مادرى معصومین و امامزادگانعلیهم‌السلام محسوب مى شود.

ممكن است این سؤال مطرح شود كه چرا در سلامى كه در ابتداى زیارت نامه و پس از انبیا داده شده، نامى از «خدیجهعلیها‌السلام » برده نشده، ولى در این بخش از زیارت نامه از آن حضرت یاد شده است. چرا در ابتداى زیارت نامه، یادى از حضرت خدیجهعلیها‌السلام نشده؟ چرا در آنجا نام حضرت علىعلیه‌السلام پیش از حضرت زهراعلیها‌السلام آمده ولى در اینجا نام حضرت فاطمه و خدیجهعلیهما‌السلام مقدّم بر حضرت علىعلیه‌السلام شده است؟

گام نخست این است كه دریابیم مراد كلام در اینجا چیست؟ آیا گوینده این سخن در مقام بیان مرتبه وجایگاه بوده یا اینكه به دنبال بیان تقدّم زمانى بوده است؟ پاسخ این است كه در هیچ یك از این فرازهاى، مراد، تقدّم رتبى نیست؛ بلكه تقدّم زمانى و نَسَبى مطرح است. در سلامى كه به آدم و پیامبران اوا العزمعلیهم‌السلام داده شده، تقدّم زمانى در نظر گرفته شده؛ و گرنه همه مى دانند كه پیامبر خاتمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برتر از همه انبیاى الهى است. نیز در سلامى كه به چهارده معصومعلیهم‌السلام داده شده، نامى از حضرت خدیجهعلیها‌السلام برده نشده؛ زیرا در اینجا بحث از مقام و منصب نبوت و وصایت و عصمت و امامت، همراه تقدّم زمانى مطرح است. بخشى كه سلام بر حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام داده شده وب حث از نَسَب است، از حضرت خدیجهعلیها‌السلام نیز یاد شده است.

راز اینكه فاطمهعلیها‌السلام مقدّم بر خدیجهعلیها‌السلام شده، شاید به خاطر مقام و مرتبه اى است كه در میان زنان عالم دارد؛ به همین جهت است كه آن حضرت را «سیّدة نساء العالمین» نامیده اند. (۱۹۴) شاید به جهت رعایت وزن كلام باشد؛ زیرا تلفظ خدیجه و فاطمه ثقیل است و تلفظ فاطمه و خدیجه روان. تقدّم نام «فاطمه» بر «خدیجه» در ادعیه و زیارات پیشینه دارد. مثلاً در زیارت بالاى سر حضرت أباعبداللهعلیه‌السلام مى خوانیم:

«السلام علیك یا ابن محمد المصطفى، السلام علیك یا بن علیّ المرتضى، السلام علیك یا بن فاطمة الزهراء، السلام علیك یا ابن خدیجة الكبری ...» (۱۹۵)

مواردى نیز وجود دارد كه نام «خدیجه» پیش از «فاطمه» آمده است:

«این ابن النبیّ المصطفى و ابن على المرتضى، و ابن خدیجةالغرّاء، و ابن فاطمة الزهراء الكبری » (۱۹۶)

نكته قابل توجه این است كه هر جا بحث از «وراثت» - كه در برگیرنده «امامت»، و «ولایت» و «عصمت» است - به میان آمده، صرفاً سخن از چهارده مصعومعلیهم‌السلام مى باشد؛ اما آنجا كه بحث از حَسَب و نسب است، نام خدیجه و زهرا به تقدیم یا تأخیر آمده است.

نكته دیگر این استكه فاطمه معصومهعلیها‌السلام در این زیارت نامه با عنوان هاى «دختر»، «خواهر» و «عمّه» و «ولیّ الله» مورد خطاب قرار گرفته است. مراد از «اسلام علیك یا بنت ولیّ الله» انتساب آن حضرت به پدر بزرگوارش امام موسى كاظمعلیه‌السلام ، اجداد پاك و مطهّرش تا پیامبراكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم - خصوصاً - و همه انبیاى الهى - عموماً - مى باشد. دلیل بر این ادّعا، جمله «السلام علیكِ یا نبت موسى بن جعفر» است كه به عنوان تفسیرى براى جمله یاد شده آمده است.

مراد از «السلام علیكِ یا اخت ولیّ الله »، برادر بزرگوارش حضرت امام رضاعلیه‌السلام است. مراد از «السلام علیكِ یا عمّة ولیّ الله »، برادرزاده بزرگوارش حضرت امام جوادعلیه‌السلام است. این جملات، بیانگر مقام و منزلت آن حضرت مى باشد كه از چند جهت منتسب به سه امام معصوم و ولیّ خدا است. گفتنى است واژه ولیّ الله در زیارت هاى دیگر نیز پیشینه دارد. (۱۹۷)

۶. پیامبر اكرم و خاندان پاك و مطهّرشعلیهم‌السلام ، نورى یگانه هستند

در بخشى از زیارت نامه، پس از سلام مجدّد به حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام آمده است:

«السَّلامُ عَلَيْكِ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ وَ حَشَرَنَا فِي زُمْرَتِكُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِيِّكُمْ وَ سَقَانَا بِكَأْسِ جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ. أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُرِيَنَا فِيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ أَنْ يَجْمَعَنَا وَ إِيَّاكُمْ فِي زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لا يَسْلُبَنَا مَعْرِفَتَكُمْ إِنَّهُ وَلِيٌّ قَدِيرٌ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ منْ أَعْدَائِكُمْ وَ التَّسْلِيمِ إِلَى اللَّهِ رَاضِيا بِهِ غَيْرَ مُنْكِرٍ وَ لا مُسْتَكْبِرٍ وَ عَلَى يَقِينِ مَا أَتَى بِهِ مُحَمَّدٌ وَ بِهِ رَاضٍ نَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَكَ يَا سَيِّدِي. اللَّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةِ

درس هایى كه از جملات بالا مى توان آموخت عبارت است از:

۱. تعداد ۱۱ مرتبه از ضمیر «جمع مذّكر مخاطب» (كم) استفاده شده؛ و مراد این است كه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام از سلاله پاك معصومینعلیهم‌السلام مى باشد.

۲. نیز تعداد ۸ مرتبه از فعل و ضمیر «متكلم مع الغیر» (نا) بهره گیرى شده؛ و از ضمیر «متكلم وحدة» استفاده نشده است. شاید بتوان این گونه سخنگ فتن را در تأسّى به كلام خداوند متعال در قرآن مجید قلمداد نمود؛ آنجا كه مى فرماید:( إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ * اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ) (۱۹۸). مراد این است كه دعا و راز و نیاز همراه با جمع، ارزشى والاتر از دعاى فردى دارد.

۳. در همه این دعاها، صرفاً درخواست از خداوند متعال شده است؛ و پیامبراكرم و خاندان بزرگوارشعلیهم‌السلام به عنوان واسطه لطف، و مجراى فیض الهى هستند. دلیل بر مدّعا این است كه در پایان مى فرماید: «نطلب بذلك وجهك یا سیّدى، اللهمّ و رضاك و الدارالآخرة ». مراد این است كه اى سرور من! و اى خداى من! با مواردى كه بیان شد (یعنى دستورهاى پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و دوستى آن حضرت و اهل بیتش، و دورى جستن از دشمنانشان)، نظر عنایت و رضایت تو، و آخرتى خوش را مى طلبم.

۷. مقام شفاعت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام

در بخشى دیگر از زیارت نامه آمده است: «یا فاطمة اشفعى لى فى الجنّة، فانّ لك عند الله شأناً من الشّأن » در این جمله، به سبب این كه شأن و منزلتى والا نزد خداوند متعال دارد، درخواست شفاعت شده است. این فراز از زیارت نامه مى تواند ناظر بر این سخن امام صادقعلیه‌السلام باشد كه فرموده است:

«تُقْبَضُ فیها امرَأَةٌ مِنْ وُلدى، وَاسْمُها فاطمةُ بنتِ موسى، تَدْخُلُ بِشِفاعَتِها شیعتُنا الجنّةَ بأجمعهم » (۱۹۹)

«در قم، بانویى از فرزندان من كه نامش فاطمه دختر موسى است، رحلت مى كند؛ با شفاعت او همه شیعیان ما به بهشت مى شوند.»

«شفاعت»، مقامى والاست كه:

اوّلاً: بدون اجازه خداوند متعال، معنایى نخواهد داشت. (۲۰۰)

ثانیاً: شامل همگان نمى شود؛ بلكه گروهى خاصّ، و با شرایطى خاصّى را در بر مى گیرد. (۲۰۱) نیز با نیم نگاهى در روایات وارد شده از معصومینعلیهم‌السلام در مى یابیم كه مقام شفاعت، منصبى است از جانب خداوند متعال كه به افراد و موجودات لایق داده مى شود. اینان عبارتند از: حضرت محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم (۲۰۲)، اهل بیت پیامبر اكرم و ائمهعلیهم‌السلام (۲۰۳)، سایر انبیاى الهى (۲۰۴)، هر مؤمن (۲۰۵)، پیروان برگزیده پیامبران و جانشینانشان (محبّان اهل بیتعلیهم‌السلام ) (۲۰۶)، ملائكه (۲۰۷)، ماه رمضان (۲۰۸)، عید فطر (۲۰۹) و قرآن (۲۱۰).

براى آشنایى بیشتر با عظمت شفاعت و درجه شفیع، شایسته است مختصرى درباره «شفاعت» بحث نماییم. شفاعت، از ماده «شفع»، به معناى «قرین شدن دو چیز در كنار هم» است. «شفع» = (جفت) را خلاف «وتر»= (تنها) دانسته اند. (۲۱۱)

در «معجم مقاییس اللغة» و «التحقیق» آمده است: «اصلٌ صحیحٌ یدلُّ على مقارنة الشیئی ن» (۲۱۲)، نیز صاحب «التحقیق» در معناى شفاعت مى نویسند: «فهو تأییدٌ و تقویةٌ بالحاق قوّته و ضمّ نفوذه الى مالآخر ». (۲۱۳)

ماده «شفع» ۳۱ مرتبه و با ۱۱ اشتقاق در قرآن به كار رفته است. (۲۱۴)

۸. سعادت واقعى در گرو محبّت اهل بیتعلیهم‌السلام است

در بخشى از زیارت نامه آمده است:

«اللهمّ انى أسألك أن تختم لى بالسعادة فلا تسلب منّى ما أنا فیه »

«خداوندا! از تو مى خواهم عاقبت مرا به سعادت ختم كنی؛ و آنچه را كه من در اویم از من نگیری»

مراد از «ما انافیه» و حالت خوشى كه گوینده این متن و زائر در آن قرار دارد، ولایت اهل بیتعلیهم‌السلام باشد؛ كه به طبع، كامل ترین مصداق براى «ما»ى موصول خواهد بود.

نیز در این زیارت نامه، درخواست هاى دنیایى و آخرتیِ بسیار از خداوند متعال شده است، نكته جالب توجه در این دعاها، این است كه با درهم آمیختن درخواست هاى دنیا و آخرت، عقل معاش را در طول عقل معاد قرار داده است. با این اوصاف، دنیا براى یك انسان ارزشمدار، به عنوان «منظورٌ به» (وسیله براى رسیدن به هدف) خواهد بود؛ نه به عنوان «منظورٌ الیه»، (هدف). (۲۱۵)

۹. آغاز و انجام زیارت نامه به یاد خداوند متعال و معصومینعلیهم‌السلام

دیگر نكته حائز اهمیت در زیارت نامه این است كه آغاز و انجام آن، با یاد خداوند متعال و معصومینعلیهم‌السلام ، در راستاى عبودیت و بندگى خداوند مى باشد. آغازش با تسبیحات حضرت فاطمه زهراعلیها‌السلام (الله اكبر، سبحان الله و الحمدالله)، و به دنبالش سلام و درود بر انبیاى الهى و معصومینعلیهم‌السلام است؛ نیز انجامش متبرّك است به سلام و درود بر پیامبر خاتمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و خاندان مطهّرش و یاد و استمداد از خداوند متعال.

باتوجه به آنچه در تعریف زیارت و آدابش در این مقاله بیان گردید، در مى یابیم كه «زیارت واقعی» زیارتى است كه با شناخت كامل از حقوق زیارت شوند، تسلیم بودن در برابر اوامر معصومینعلیهم‌السلام ، و سایر آداب زیارت باشد؛ و در نهایت، منجر به خشنودى خداوند متعال شود.

در این صورت، قائل قائل شدن به شفاعت، و زیارت قبور نه تنها در عرض ربوبیّت الهى نیست و شرك محسوب نمى شود؛ بلكه در طول عبودیّت و رضایت خداوند سبحان خواهد بود. و این زیارت نامه - چه مأثور از معصوم باشد و چه نباشد - هدف را حاصل نموده؛ چون آغاز و انجامش با یاد خداوند متعال و معصومینعلیهم‌السلام است.

۱۰. «التفات»هاى لطیف و موافق با ذوق سلیم

در این زیارت نامه، برخى از انواع «التفات» وجود دارد كه هرچه بیشتر با تنوّع و لطافت كلام، و پرهیز از یكنواختى در متن، به زیبایى آن افزوده است. در تعریف، فواید، و ملاك ادراك «التفات» گفته اند:

«و هو الانتقال مِن كلٍّ مِن التكلّم - أوالخطاب، أو الغیبة - الى صاحبه، لمتفضیات و مناسبات تظهر بالتّأمّل فى مواقع الالتفات؛ تفنّناً فى الحدیث، و تلویناً للخطاب، حتى لا یملّ السامع من التزام حالة واحدة، و تنشیطاً و حملاً له على زیادة الاصغاء؛ فانّ لكلّ جدید لذّةً، و لبعض مواقعه لطائف؛ ملاك اداركها الذوق السلیم .» (۲۱۶)

برخى چنین التفات هایى را نشانه «اضطراب در متن» بر مى شمارند:

«در پایان زیارت نامه، عدولهاى خطابى كوتاه و سریعى دیده مى شود، براى مثال، از خطاب به حضرت معصومهعلیها‌السلام به پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خطاب شده؛ آن هم تنها به یك جمله: «نطلب بذلك وجهك یا سیّدی ». بعد، بلافاصله عدول یك جمله اى به ذات ربوبى دیده مى شود: «اللهم و رضاك و الدار الآخرة »، و دیگر بار در خواستى از حضرت معصومهعلیها‌السلام و سپس درخواست هاى خطابى ارزشمندى از ذات اقدس ربوبی. شاید بتوان عدولهایى چنین كوتاه و سریع را نوعى اضطراب در متن به شمار آورد.»

«با توجه به تمامى این موارد سندى و متنى، شاید احتمال مرحوم علامه مجلسى در كتاب «تحفةالزائر» قوى و پسندیده باشد. او مى فرماید: ممكن است، بر فرض صحّت سند و صدور صدر روایت، ذیل آن كه متن زیارت نامه است، دنباله حدیث نبوده، به وسیله علما و بزرگان تألیف شده باشد.» (۲۱۷)

بررسى

سخنان یاد شده، از چند جهت قابل تأمّل است:

۱. چنین التفات هایى در كلام عرب و قرآن مجید (۲۱۸) و ادعیه (۲۱۹) سابقه دارد، به همین جهت، نشانه اضطراب در متن نخواهد بود.

۲. اضطراب - باتوجه به تعریفى كه از آن در شرح مصطلحات ارائه نموده ایم - مربوط به نقل با اختلاف یك حدیث به لحاظ متن یا سند است؛ و ربطب به موضوع مورد بحث ندارد.

۳. آن گونه كه گمان شده، جمله «نطلب بذلك وجهك یا سیّدی » خطاب به پیامبر اكرمصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیست؛ بلكه متّصل به جمله «اللهم و رضاك و الدارالآخرة » است؛ و خطاب به خداوند متعال مى باشد؛ یعنى پس از این كه مى گوید: «من با محبّت شما (اهل بیتعلیهم‌السلام ) و دورى از دشمنانتان و با تسلیم شدن در برابر خداوند و رضایت او، بدون انكار چیزى و تكبّر در موردى، و بر یقین و رضایت به آنچه حضرت محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آورده، به خداوند تقرّب مى جویم»، در ادامه مى گوید: «اى سرور من! و اى خداى من! با آنچه گفته شد (محبت اهل بیت و دورى از دشمنانشان و...)، وجه و رضایت تو و آخرت را مى طلبم.»

۴. سخن علامه مجلسى در «تحفةالزائر» - بلافاصله پس از پایان زیارت نامه - این است: «مؤلف گوید كه محتمل است كه زیارت از تتمّه حدیث نباشد و از تألیف علما بوده باشد». (۲۲۰) با این توضیح كه همو با تصریح بر «سعد أشعری»، روایتش از امام رضاعلیه‌السلام را «حسن» بر مى شمرد. (۲۲۱)

خاتمه

با توجّه به آنچه در بررسى سند و متن زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام گذشت؛ در مى یابیم:

۱. روایاتى از امام صادقعلیه‌السلام ، امام كاظم، امام رضا و امام جوادعلیهم‌السلام در شأن و منزلت حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام نقل شده است.

۲. برخى از این روایات، مرسل - از سنخ معلّق و مرفوع - هستند.

۳. روایت امام رضاعلیه‌السلام كه منتهى به زیارت نامه مى شود، - به یقین - به نقل از «سعد بن سعد اشعرى قمی» است؛ و سندش متصل و مسند است؛ و همه رجالش، مورد وثوق هستند.

۴. به نظر مى رسد بخش هاى انتهایى زیارت نامه - و نه همه اش - توسط علما نگاشته شده باشد؛ اما به قلم چه كسى و در كدام زمان، قابل بررسى است.

۵. متن زیارت نامه، معناى معینى بالا و منطبق با روایات وارد شده در شأن آن حضرت است. نیز سیره مستمر از قرن هاى مبتنى بر پذیرش این زیارت نامه بوده است. به همین جهت، سزاوار است با دیده احترام بدان نگریسته، با قصد قربت خوانده شود.

۶. گذشته از همه اینها، با توجه به اهمیّت مطلق زیارت - خصوصاً امام زاده اى با این مقام و منزلت - نیز با عنایت به احادیث «من بلغ» (۲۲۲) و قاعده «تسامح در أدلّه سنن»؛ مناقشه در اسناد چنین موضوعاتى، خالى از وجه است. (۲۲۳)

نتیجه بحث

ترجیح در این است كه زیارت نامه حضرت فاطمه معصومهعلیها‌السلام از باب «تسامح در ادلّه سنن» به عنوان «مطلق ذكر» به قصد رجاء «نه به قصد ورود» خوانده شود.