محورهاى هفتگانه خطبه فاطمه زهراء (س)
اين خطبه غرّا و كم نظير در حقيقت از هفت بخش تشكيل مىشود و بر هفت محور دور مىزند كه هر كدام هدف روشنى را تعقيب مىكند و بايد جداگانه مورد توجه قرار گيرد.
بخش اول: تحليل فشرده و عميقى پيرامون مسأله توحيد و صفات پروردگار و اسماء حسنى و هدف آفرينش است.
در بخش دوم: مقام والاى پيامبر (ص) و مسؤليتها و ويژگيها و اهداف او مورد بحث قرار گرفته.
بخش سوم: از اهميت قرآن مجيد و عمق تعليمات اسلام، فلسفه و اسرار و احكام، و پند و اندرزهائى در اين رابطه سخن مىگويد.
در بخش چهارم: بانوى اسلام (س) ضمن معرف خويش خدمات پدرش رسول اللّه (ص) را به اين امت بازگو مىكند، و در اينجا بانوى اسلام (س) دست آنها را گرفته و به گذشته نزديك جاهلى خود، براى يك ديدار عبرتانگيز، و مقايسه با وضعشان بعد از اسلام، و گرفتن درس از اين دگرگونى، رهنمون مىشود.
در بخش پنجم: حوادث و رويدادهاى بعد از رحلت پيامبر (ص) و حركت و تلاش حزب منافقين براى محو اسلام بازگو كرده است.
بخشش ششم: از غصب «فدك» و بهانههاى واهى كه در اين زمينه داشتند، و پاسخ به اين بهانهها سخن مىگويد.
و سرانجام در بخش هفتم: به عنوان يك اتمام حجت از گروه انصار و اصحاب راستين پيامبر (ص) استمداد مىكند و گفتار خود را با تهديد به عذاب الهى پايان مىدهد.
بخش نخست : توحيد و صفات خداوند و هدف آفرينش
متن:
الحمدللّه على ما انعم و له الشكر على ماالهم و الثناء بما قدم، من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء اسدادها، و تمام منن والاها!
جم عن الاحصاء عددها، و نأى عن الجزاء امدها، و تفاوت عن الادراك ابدها، و ندبهم لاستزدتها بالشكر لاتصالها و استحمد الى الخلائق باجزالها، و ثنى بالندب الى امثالها.
و اشهد ان لا اله الا اللّه وحده لاشريك له، كلمة جعل الاخلاص تأويلها و ضمن القلوب موصولها، و انار فى الفكر معقولها.
الممتنع من الابصار رؤيته، و من الالسن صفته، و من الاوهام كيفيته.
ابتدع الاشياء لا من شيئى كان قبلها، و انشأها بلا احتذاء امثلة امتثلها.
كونها بقدرته و ذرئها بمشيته من غير حاجة من الى تكوينها، و لا فائدة له فى تصويرها الا تثبيتاً لحكمته، و تنبيهاً على طاعته، و اظهاراً لقدرته، و تعبداً لبريته و اعزازاً لدعوته ثم جعل الثواب على طاعته و وضع العقاب على معصيته، زيادة لعباده عن نقمته و حياشة لهم الى جنته.
ترجمه:
خدا را بر نعمتهايش سپاس مىگويم، و بر توفيقاتش شكر مىكنم، و بر مواهبى كه ارزانى داشته، ثنا مىخوانم.
بر نعمتهاى گستردهاى كه از آغاز به ما داده.
و بر مواهب بى حسابى كه به ما احسان فرموده.
و بر عطاياى پى در پى كه همواره ما را مشمول آن ساخته.
نعمتهائى كه از شماره و احصاء بيرون است.
و به خاطر گستردگى در بستر زمان هرگز قابل جبران نيست.
و انتهاى آن از ادارك انسانها خارج است.
بندگان را براى افزايش و استمرار اين مواهب به شكر خويش فراخوانده.
و خلائق را براى تكميل آن به ستايش خود دعوت نموده.
و آنان را براى به دست آوردن همانند آنها تشويق فرموده.
و من شهادت مىدهم كه معبودى جز خداوند يكتا نيست.
بى مثال است، و شريك و مانند ندارد.
اين سخنى است كه روح آن اخلاص است، و قلوب مشتاقان با آن گره خورده، و آثار آن را در افكار پرتو افكن شده.
خدائى كه رؤيتش با چشمها غير ممكن است، و بيان اوصافش با اين زبان، محال، و درك ذات مقدسش براى عقل و انديشهها ممتنع است.
موجودات جهان هستى را ابداع فرمود، بى آنكه چيزى پيش از آن وجود داشته باشد.
و همه آنها را ايجاد كرد، بى آنكه الگو و مثالى قبل از آن موجود باشد.
آنها را به قدرتش تكوين نمود، و به ارادهاش خلقت كرد، بى آنكه به آفرينش آنها نياز داشته باشد.
يا فائدهاى از صورت بندى آنها عائد ذات پاكش شود.
جز اينكه مىخواست حكمتش را از اين طريق آشكار سازد.
مردم را به اطاعتش دعوت كند.
قدرت بى پايان خود را از اين دريچه نشان دهد.
خلائق را به عبوديت خود رهمنون گردد.
و دعوت پيامبرانش را از طريق هماهنگى تكوين و تشريع قوّت بخشد.
سپس براى اطاعتش پاداشها مقرّر فرموده، و براى معصيتش كيفرها.
تابندگان را بدينوسيله از خشم و انتقام و عذاب خويش رهائى بخشد، و به سوى باغهاى بهشت و كانون رحمتش سوق دهد.
* * *
تفسير فشرده
در اين بخش آغازين خطبه مسائلى به چشم مىخورد كه همه شايسته دقت است:
١- توجه به اين حقيقت كه نعمتهاى پرودرگار سراسر وجود ما را احاطه كرده و از فرق تا قدم در آن غرق شدهايم، همين امر حس شكرگذارى را در ما زنده كرده و به معرفت ذات پاكش دعوت مىكند.
اين همانست كه علماى علم كلام - عقائد - تحت عنوان «وجوب شكر منعم» در مسأله خداشناسى و وجوب معرفة اللّه روى آن تكيه مىكنند.
٢- اگر خداوند بندگان را به شكر نعمتهايش دعوت كرده، نه به خاطر نياز اوست، بلكه براى آن است كه بندگان از اين طريق شايستگى بيشتر كسب كنند و مشمول نعمتهاى افزونترى گردند (دقت كنيد) .
٣- بندگان از اداى حق شكر او عاجزند، چرا كه توفيق شكر گذارى او خود نعمت تازهاى است، و ابزار شكرش - فكر و دست و زبان - همه از نعمتهاى اويند، بنابراين جز اعتراف به عجز، كارى از آنها ساخته نيست.
بنده همان به كه ز تقصير خويش
عذر به درگاه خداى آورد
ور نه سزاوار خداونديش
كس نتواند كه به جاى آورد
٤- روح توحيد همان اخلاص است، پاك كردن كردن روح از غير خدا، و دل دادن در گرو محبت او، و سر نهادن بر فرمانش و خلاصه هر چه در مخالفت با او است به دست فراموشى سپردن و هر چه غير اوست به طاق نيسان زدن!
٥- در حقيقت توحيد در سرشت آدميان از آغاز نهفته است، و اين نور الهى در اعماق جان همه انسانها مىدرخشد، و هر كس در باطن خويش فرياد «اللّه اكبر» را مىشنود و به همين دليل به هنگام وزش طوفانهاى سخت زندگى و پاره شدن پردههاى غفلت و بى خبرى از هر زمان آشكارتر مىدرخشد، و هر كس را بى اختيار به سوى خود جذب مىكند و «لا اله الا هو» مىگويد.
٦- نه كنه ذاتش با انديشههاى ژرف درك مىشود كه:
«كلما ميز تموه باوهامكم فى ادق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم».
و نه بر كنه صفاتش كسى راه مىيابد.
بنابراين همه اعتراف كنيم كه:
«و ما عرفناك حق معرفتك»
تو را چنانكه حق معرفت تو است نشناختيم.
«ما عبدناك حق عبادتك»
و آن گونه كه شايسته عبوديت تو است پرستش نكرديم.
٧- يكى از مسائل مهم در امر خلقت اين است كه در آغاز، مادهاى وجود نداشت كه خداوند اين جهان را از مادههاى پيش ساختهاى بيافريند، بلكه آفرينش بعد از عدم محض صورت گرفت، و اين خلق مخصوص به ذات پاك خداوند است كه حتى تصور آن براى گروهى مشكل است.
٨- مسأله مهم ديگر در آفرينش اين است كه صورتگران هميشه در تصوير و نقش آفرينى خود از امور طبيعى الهام مىگيرند، و گاه اشكال مختلفى را به هم مىآميزند و شكل جديدى را ابداع مىكنند، اما خداوند ابداع گرى است كه بدون هيچ طرح و الگوى قبلى، جهان را صورت بندى كرده و ترسيم نموده است.
٩- بحث مهم ديگرى كه در اين بخش از خطبه تاريخى بانوى اسلام (س) آمده بى نيازى مطلق خداوند از همه چيز است.
بديهى است وجودى كه از هر نظر نامتناهى و بى پايان است نياز در ذات پاك او راه ندارد، چرا كه «نياز» دليل بر «كمبود» است و كمبود تنها در موجودات «ممكن» متصور است، نه ذات بى انتهاى حق.
١٠- و بالاخره مسأله مهم ديگرى كه در اين بخش مطرح شده مسأله «هدف آفرينش» است كه بانوى اسلام در عبارت كوتاهش آن را در چند جمله پر معنى خلاصه كرده است:
الف - آشكار ساختن حكمت بى پايان خداوند.
ب- دعوت بندگا به اطاعت او.
ج - نشان دادن قدرت نامحدود او.
د- فراخواندن بندگان به عبوديتش.
ه- قوت بخشيدن به پيامبرانش.
اينها اهداف مختلى است كه حضرت زهرا (س) براى آفرينش بيان فرموده، و قابل توجه اينكه اين اهداف لازم ملزوم يكديگرند، وقتى كه بندگان آثار قدرت و حكمت پروردگار را در پهنه عالم هستى ديدند مجذوب طاعت او مىشوند، و به عبوديتش روى مىآوردند و مدارج كمال را مىپيمايند.
از سوى ديگر هنگامى كه پيامبران در سخنان خود بر نظام آفرينش عالم هستى تكيه كنند نفوذ بيشترى در قلوب انسانها مىيابند، و مسئله هدايت براى آنها سهلتر و آسانتر مىشود (دقت كنيد) .
به اين ترتيب: خداوند جهان را نيافريده تا «سودى» كند، بلكه هدف اين بوده كه بر بندگان «جودى» كند، او اراده كرده آنها را در مسير هدايت پيش برد، و به جوار قربش فراخواند، و همواره در اين راه پيش روند و به موازات كسب شايستگيها از الطاف بى كرانش بهره بيشترى گيرند.
--------------------------------------------
بخشدوم : مقام والاى پيامبر (ص) ، ويژگيها و اهداف او
متن:
«و اشهد ان ابى محمداً عبده و رسوله، اختاره و انتجبه قبل ان ارسله، و سماه قبل ان اجتبله، و اصطفاه قبل ان ابتعثه، اذ الخلائق بالغيب مكنونة و بستر الاهاويل مصونة، و بنهاية العدم مقرونة.
علماً من اللّه تعالى بمائل [بمآل] الامور، و احاطة بحوادث الدهور، و معرفة بمواقع المقدور.
ابتعثه اللّه اتماماً لامره و عزيمة على امضاء حكمه و انفاذاً لمقادير حتمه.
فرأى الامم فرقاً اديانه، عكفاً على نيرآنها [و] عابدة لاوثانها، منكرة اللّه مع عرفانها.
فانار اللّه بمحمد [صلى اللّه عليه و آله] ظلمها، و كشف عن القلوب بهمها و جلى عن الابصار غممها.
و قام عن الناس بالهداية و انقذهم من الغواية و بصرهم من العماية.
و هداهم الى الدين القويم و دعاهم الى الطريق المستقيم، ثم قبضه اللّه اليه قبض رأفة و اختيار و رغبة و ايثار، فحمد [صلى اللّه عليه و آله] عن [من] تعب هذه الدار فى راحة، قد حف بالملائكة الابرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاورة الملك الجبار.
صلى اللّه على ابى نبيه و امينه على الوحى و صفيه و خيرته من الخلق و رضيه و السلام عليه و رحمة اللّه و بركاته».
* * *
ترجمه:
و گواهى مىدهم كه پدرم محمد (ص) بنده و فرستاده او است، پيش از آنكه او را بفرستد برگزيد، و پيش از آنكه او را بيافريند، براى اين مقام نامزد فرمود، و قبل ار بعثتش او را انتخاب نمود.
در آن روز كه بندگان در عالم غيب پنهان بودند، و در پشت پردههاى هولانگيز نيستى پوشيده و به آخرين سرحد عدم مقرون بودند.
اين به خاطر آن صورت گرفت كه خداوند از آينده آگاه بود، و به حوادث جهان احاطه داشت، و مقدارت را به خوبى مىدانست.
او را مبعوث كرد تا فرمانش را تكميل كند، و حكمش را اجرا نمايد و مقدرات حتمى اش را نفوذ بخشد.
هنگامى كه مبعوث شد، امتها را مشاهده كرد كه مذاهب پراكندهاى را برگزيدهاند، گروهى بر گرد آتش طواف مىكنند، و گروهى در برابر بتها سر تعظيم فرود آوردهاند،
و با اينكه با قلب خود خدا را شناختهاند، او را انكار مىكنند.
خداوند به نور محمد (ص) ظلمتها را برچيد، و پردههاى ظلمت را از دلها كنار زد، و ابرهاى تيره و تار را از مقابل چشمها برطرف ساخت.
او براى هدايت مردم قيام كرد، و آنها را از گمراهى و غوايت رهائى بخشيد، و چشمهايشان را بينا ساخت، و به آئين محكم و پابرجاى اسلام رهنمون گشت، و آنها را به راه راست دعوت فرمود.
سپس خداوند او را با نهايت محبت و اختيار خود و از روى رغبت و ايثار قبض روح كرد، سرانجام او از رنج اين جهان آسوده شد و هم اكنون در ميان فرشتگان، و خشنودى پرودرگار غفار و در جوار قرب خداوند جبار قرار داد.
درود خدا بر پدرم پيامبر (ص) امين وحى، و برگزيده او از ميان خلائق باد، و سلام بر او و رحمت خدا و بركاتش.
تفسير:
در اين بخش از كلام بانوى اسلام (س) نيز اشارات پرمعنائى به يك رشته از مسائل مهم درباره شخص پيامبر (ص) شده است از جمله:
١- در نخستين تعبيراتش به گوهر ممتاز پيامبر (ص) اشاره مىفرمايد، چيزى كه در ساير احاديث اسلامى نيز به آن اشاره شده است و در اينجا بحث مهمى مطرح است و آن اينكه، آيا ساختمان وجودى پيامبر (ص) به كلى با ديگران متفاوت بوده است؟ و اگر چنين است پس معصوم بودنش لازمه اين گوهر پاك است، و طبعاً افتخارى محسوب نمىشود.
و اگر گوهرش متفاوت نيست پس اين تعبيرات در كلام بانوى اسلام چه هدفى را تعقيب مىكند؟
حقيقت اين است كه افتخارات و مواهب پيامبران و امامان بخشى ذاتى و بخشى اكتسابى است، و با توجه به اين تركيب بندى خاص بسيارى از سؤالات پاسخ گفته مىشود.
به تعبير ديگر، خداوند حكيمى كه آن مأموريت عظيم را بر عهد پيامبرش مىگذارد آمادگيهاى ذاتى به او مىبخشد: گوهرى ممتاز، هوشى سرشار، ارادهاى آهنين، عزمى راسخ، و علمى وافر و تشخيصى صائب به او مىدهد، و گرنه از يك فرد ضعيف اين رسالت بزرك ساخته نيست و نقض غرض خواهد شد.
و اين امر هرگز غير عادلانه نيست، همانگونه كه عضلات بازو نسبت به عضلات ظريف پلكهاى چشم، فوق العاده متفاوت است، چرا كه مسئوليت يكى تكان دادن يك پلك كوچك مىباشد، در حالى كه مسئوليت ديگرى بر داشتن بارهاى عظيم و كارهاى سنگين است، و اگر غير از اين بود برخلاف عدالت بود.
اما با اين حالت چنان نيست كه گوهر ذاتى پيامبر (ص) ارده و اختيار را از او سلب كند، او نيز قدرت بر گناه دارد، هر چند هرگز گناه نمى كند.
تعجب نكنيد بسيارى از مردم عادى نيز در برابر بعضى از گناهان همين حالت را دارند، فى المثل هر كس توانائى دارد كه به صورت برهنه مادرزداد در برابر جمعيت ظاهر شود، و يا قدرت دارد در يك شب سرد زمستانى بدون لباس در ميان برفها بخوابد، ولى در عين حال جز افراد ديوانه چنين كارى را انجام نمى دهند.
پيامبران و امامام معصوم نيز در برابر همه گناهان چنين حالى را دارند. اين نيز قابل توجه است كه معصومان به نسبت گوهر پاكشان مسئوليت سنگينترى دارند و كمترين ترك اولى از آنها پذيرفته نيست.
و اين تعبير حضرت فاطمه (س) كه مىفرمايد:
«علماً من اللّه تعالى بمائل الامور و احاطة بحوادث الدهور».
اشاره به همين نكته است كه خداوند چون رسالت سنگين آينده پيامبر را مىدانست گوهر او را چنين والا آفريد.
٢- او براى تكميل او امر الهى آمده بود، و براى اجراى فرمانهاى تكوينى او.
اين تعبير پر معنى مىتواند اشارهاى به مسأله خاتميت پيامبر (ص) و نيز اشارهاى به مسأله تكميل مواهب تكوينى از طريق تشريع و احكام الهى باشد (دقت كنيد) .
٣- دختر گرامى پيامبر (ص) در اين فراز از سخنانش به وضع رقت بار امتها قبل از بعثت اشاره مىكند كه چگونه در ظلمت خرافات گرفتار بودند، مجوس در برابر آتشكدهها تعظيم مىكردند، و عرب در مقابل بتكدهها، و هر كدام از ملتهاى ديگر نيز به نوعى از انحراف و پراكندگى گرفتار بودند.
و چه جالب مىفرمايد: «آنها در عين شناخت خدا منكر او بودند» كه اشارهاى است گويا به مسأله «توحيد فطرى» كه در سرشت همه انسانها است.
٤- در قسمت ديگرى از اين بيان به بركات وجود پيامبر (ص) و آثار قيام او اشاره مىكند كه چگونه او ابرهاى تيره و تار اوهام را از افق دور ساخت و زنگار جهل و خرافات را از آئينه دلها زدود، و پرده هائى كه بر چشمها افتاده بود و از مشاهده حق مانع مىشد دريد، و به آئينى كه «صراط مستقيم» است و حد واسطى است ميان افراطها و تفريطها، دعوت فرمود.
و براى درك عمق اين سخن بايد مقايسه دقيقى ميان وضع مردم در عصر جاهليت، و بعد از ظهور اسلام كرد، تا اين واقعيت روشنتر گردد و بانوى اسلام (س) اين كار را در خطبه خود فرموده است.
٥- مرگ پرافتخار پيامبر (ص) يكى ديگر از مسائل قابل ملاحظهاى كه در اين فراز از خطبه تاريخى بانوى اسلام (س) آمده است:
او كه مرغ بلند پرواز روحش ساليان دراز در قفس تن در اين دنياى فانى زندانى و گرفتار بود، بعد از اداى رسالت، و انجام مسئوليت خود، قفس را شكست و به سوى كوى دوست پر كشيد، و در هواى سر كويش پروبال زد، و در ميان فرشتگان والا مقام آسمان جاى گرفت!
بخش سوم : اهميت كتاب اللّه و اسرار و فلسفه احكام
ثم التفتت الى اهل المجلس و قالت:
«انتم عباداللّه نصب امره و نهيه، و حملة دينه و وحيه، و امناء اللّه على انفسكم، و بلغاؤه الى الامم.
و زعيم حق له فيكم، و عهد قدمه اليكم.
و بقية استخلفها عليكم كتاب اللّه الناطق، و القرآن الصادق، و النور الساطع، و الضياء اللامع، بينة بصائره، منكشفة سرائره، متجلية ظواهره، مغتبط به اشياعه، قائد الى الرضوان اتباعه، مؤد الى النجا استماعه، به تنال حجج اللّه المنورة، و عزائمه المفسرة، و محارمه المحذرة، و بيناته الجالية و براهينة الكافية، و فضائله المندوبة و رخصه الموهوبة و شرايعه [شرائعه] المكتوبة.
فجعل اللّه الايمان تطهيراً لكم من الشرك، و الصلاة تنزيهاً لكم عن الكبر، و الزكاة تزكية للنفس، و نماء فى الرزق، و الصيام تثبيتاً للاخلاص، و الحج تشييداً للدين، و العدل تنسيقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملة، و امامتنا اماناً من الفرقة [للفرقة]، و الجهاد عزاً للاسلام، و الصبر معونة على استيجاب الاجر، و الامر بالمعروف مصلحة للعامة، و بر الوالدين و قاية من السخط، و صلة الارحام منماة للعدد، و القصاص حقناً للدماء و الوفاء بالنذر تعرضاً للمغفرة و توفية المكاييل و الموازين تغييراً للبخس، و النهى عن شرب الخمر تنزيهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعن و ترك السرقة ايجاباً للعفة و حرم اللّه الشرك اخلاصاً له بالربوبية.
«فاتقواللّه حق تقاقه و لا تموتن الا و انتم مسلمون».
و اطيعوا اللّه فيما امركم به ونها كم عنه، فانه «انما يخشى اللّه من عباده العلماء».
* * *