داستان ابولبابه
شاهد بر اين معنى، فرمايش پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
در جريان توبه ابولبابه است:
بعد از آن كه جنگ خندق پايان يافت و پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
با مسلمين به مدينه بازگشتند، هنگام ظُهر جبرئيل نازل شد و فرمان جنگ با بنى قريظه را براى آن حضرت آورد. پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
سلاح پوشيدند و به مسلمين اعلام كردند كه بايد نماز عصر را در بنى قريظه بخوانيد. دستور انجام شد، لشكر اسلام بنى قريظه را محاصره كرد، مدّت محاصره به طول انجاميد. تا اين كه يهوديان به تنگ آمدند و پيغام دادند كه ابولبابه را كه يكى از اصحاب پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود به سوى ما بفرست تا درباره كار خويش با او مشورت كنيم.
پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به ابولبابه فرمودند: « نزد هم پيمان هاى خودت برو، ببين چه مى گويند » وقتى وارد قلعه شد (چشم زن ها و بچه هاى يهود، به او افتاد، شروع به گريه و ناله كردند. ابولبابه تحت تأثير اين منظره رقّت بار قرار گرفت، دلش به حال آن ها سوخت)
پرسيدند: صلاح ديد تو درباره ما چيست؟ چه كنيم ؟ آيا همان طور كه محمّدصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى گويد، تسليم شويم كه هر چه مى خواهد نسبت به ما انجام دهد؟
ابولبابه جواب داد: آرى. ولى همراه اين جواب با دست خود به گلويش اشاره كرد. يعنى در صورت تسليم كشته مى شويد.
فاصله اى نگذشت كه از كردار خويش پشيمان شد، با خود گفت: به خدا و رسولش خيانت كردم.
از قلعه پايين آمد، ديگر خدمت پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
نرفت. از همان جا رهسپار مدينه گشت، داخل مسجد شد و به وسيله ريسمانى گردن خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست، همان ستونى كه بعد از اين داستان ستون توبه نام گرفت.
با خود گفت: هرگز خود را از اين بند رها نمى كنم مگر اين كه توبه ام پذيرفته شود، يا بميرم.
وقتى ابولبابه تأخير كرد، پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
جوياى او شدند. داستان او را به عرض پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
رساندند.
حضرت فرمودند:
اگر پيش ما مى آمد، از خداوند برايش طلب آمرزش مى كرديم، امّا اكنون كه به خدا توجّه كرده است، او سزاوارتر است، هر چه مى خواهد درباره اش انجام دهد
گويا مقصود پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
اين است: اگر ابولبابه پيش ما مى آمد و ما برايش استغفار مى كرديم، توبه اش پذيرفته مى شد و زودتر به آمرزش خداوند دست مى يافت. ولى اكنون كه به خدا توجّه كرده است، او خود مى داند كه چه زمانى توبه اش را بپذيرد و او را بيامرزد.
در واقع درخواست استغفار از پيامبر يا امامعليهمالسلام
خود يك نوع وسيله جوئى است كه بدان سفارش شده است ، خداوند مى فرمايد:
(
يا أَيُّها الذَّينَ آمَنُوا إِتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ و جاهِدُوا فى سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را در نظر گيريد و پرهيزكار باشيد، به سوى او طلب وسيله و در راه او تلاش و كوشش كنيد، شايد رستگار شويد
شكّى نيست كه عذر خواهى از شخصيّت والايى كه فرمانش اطاعت نشده است، اگر توسّط شخصى كه در درگاه او مقرّب است، انجام گيرد; زودتر انسان را به مقصود مى رساند و سريع تر رضايت او را فراهم مى سازد.
روشن است كه هيچ شخصيّتى در عالم، مقرّب تر از پيامبر و اهل بيت پاكشعليهمالسلام
در پيشگاه خداوند نيست، كه دعايش مستجاب، و در خواستش پذيرفته درگاه با جلال او باشد. به خصوص امام هر زمانى كه واسطه رساندن فيوضات از طرف خداوند به سوى همه مخلوقات است.
چگونه از امام زمان عليهالسلام
عذر خواهى كنيم؟
وظيفه هر شيعه گنهكارى آن است كه پس از استغفار و عذر خواهى از خداوند به امام زمان خويشعليهالسلام
پناهنده شود و از آن ذات پاك بخواهد كه براى گناهانش استغفار كرده و سخنى را با مولاى خود نجوا كند كه برادران يوسف به يوسفعليهالسلام
گفتند. آن ها جناياتى را نسبت به يوسف روا داشتند تا آنجا كه او را به قصد كشتن ميان چاه افكندند، و بعد از چند سال گرفتار قحطى و خشك سالى گرديدند از سوى ديگر ، يوسفعليهالسلام
به قدرت خدا از چاه و زندان نجات يافت و عزيز مصر شد برادران ، بدون اين كه او را بشناسند خدمتش شرفياب شده و گفتند:
(
يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضَُرُّ و جِئْنا بِبِضاعَة مُزْجاة، فأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ و تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقينَ
)
اى عزيز (مصر) ، ما و بستگانمان را گرفتارى و ناراحتى فرا گرفته است و با سرمايه نا چيزى (به بازار) آمده ايم، پس تو پيمانه ما را پر و بر ما تصدّق كن، مسلماً خداوند صدقه دهندگان را پاداش مى دهد
آرى! شيعيانِ گنهكارى كه حرمت يوسف فاطمهعليهماالسلام
را نگه نداشته اند، و در مقابل چشمان بيناى او گناه كرده اند و با كردار زشت خود ، مولاى خويش را به زندان غيبت افكنده اند; بايد ابتدا همچون برادران يوسفعليهالسلام
، با امام مهربان خويش نجوا كنند و سپس سخن فرزندان يعقوبعليهالسلام
با پدر خويش را زمزمه كنند، تا از سر تقصيرشان در گذرد و براى گناهانشان آمرزش طلبد.
فرزندان يعقوب، بعد از آن كه برادرشان يوسفعليهالسلام
را شناختند، و او پيمانه هايشان را پر كرد ; همراه آنان پيراهنش را براى پدرش يعقوبعليهالسلام
فرستاد و آن ها امانت برادرشان را آوردند و بر صورت پدرشان افكندند ، چشمان يعقوبعليهالسلام
بينا گشت; ولى فرزندان او از خجالت سر به زير افكندند و گفتند:
(
يا أَبانا إِسْتَغْفِرْلَناْ ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئينَ
)
اى پدر مهربان ما، براى گناهانمان استغفار نما و از خدا طلب آمرزش كن كه ما از خطاكاران بوديم
يعقوبعليهالسلام
هم به آنان وعده داد كه سحرگاه جمعه برايشان استغفار كند.
عالم جليل القدر شيعه مرحوم سيّد بن طاووس كه بارها توفيق شرفيابى محضر امام زمانعليهالسلام
نصيبش گشته است ، در سفارشى كه براى فرزند خويش دارد مى فرمايد:
فرزندم، هر روز دوشنبه و پنجشنبه (كه اعمال تو خدمت مولايت عرضه مى شود) با كمال خوارى و فروتنى خواسته هاى خود را به امام زمانت عرضه بدار و با امام خويش حرف بزن، و بعد از سلام به حضرتش زيارتى را بخوان كه ابتداى آن « سَلامُ اللهِ الكامِلُ التّامُّ الشّامِلُ العامّ » است
و سپس بگو:
(
يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضَُرُّ و جِئْنا بِبِضاعَة مُزْجاة، فأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ و تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللهَ يَجْزِى الْمُتَصَدِّقينَ
)
آن گاه بگو:
يا مَوْلانا إِسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئينَ.
اى مولاى ما، براى گناهانمان استغفار و طلب آمرزش كن، كه ما در گذشته از خطاكاران بوديم
پس از آن به امام زمانت بگو:
اى آقا و اى مولاى من، اين برخورد برادران يوسف با برادر و پدر خود و عكس العمل آن دو بزرگوار، در برابر آنان است، كه بعد از آن همه جنايات و بى مهرى ها كه از آن ها سرزد، باز يوسف و پدر بزرگوارش يعقوبعليهمالسلام
، بر آنان مهر ورزيدند و از تقصير و گناهشان در گذشتند و آنان را مورد عفو و بخشش خويش قرار دادند.
پس اگر من هم مورد پسند و خوشنودى خدا و رسول او و پدران بزرگوار شما و خودتان نيستم، شما از حضرت يعقوب و يوسفعليهماالسلام
سزاوارتريد در اين كه مرا مشمول مهر و بردبارى، و كرم و بزرگوارى خويش قرار دهيد.
چه زيباست كه دوستان غافلِ آن امام غريب و تنها ، كه در گردباد سياه گناهان گرفتار شده اند ، و با سنگ معصيت دل بلورين مولاى خويش را شكسته و بر زخم دل نازنينش نمك پاشيده اند ; با مولاى خود چنين نجوا كنند :
اى مولاى مهربان ، با اينكه سالها زير پَر و بالِ مهر و عطوفتت مأوا گرفته و در سايه چتر عناياتت آرميده بودم ; خود را در صحراى سوزان شهوت ها گرفتار و به دست طوفان هاى بى رحم معصيت ها سپردم
اينك از شهر خراب شده اى به سويت باز آمده ام كه از شرمسارى نمى توانم چشم به سويت بگشايم ، چه آنكه رويم از زيادى معصيت سياه گشته ، پيكرم در لجنزار غفلت فرو رفته و بوى بد گناهان روحم را آزار مى دهد ; آخر با چه رويى به سويت سر بلند كنم ؟! با كدامين چشم به رويت بنگرم ؟ با چه زبانى با تو سخن گويم ؟ و با كدامين گوش صداى دلنشينت را بشنوم ؟ و با چه دستى دست نياز به سويت برآورم ؟
آيا با چشمى به تو بنگرم كه با نگاه به نامحرم آن را آلوده ام ؟
آيا با زبانى با تو سخن بگويم كه آن را در بند دروغ و غيبت و سخن چينى ، درآورده ام ؟!
آيا با گوشى به صداى روح بخش تو گوش فرا دهم كه آن را با غنا و موسيقى و شنيدن غيبت و تهمت و صداهاى حرام ، پُر كرده ام ؟!
آيا با دستى به سويت التماس كنم كه با آن خيانت در امانت نموده ام ؟!
ولى با همه اين معصيت ها از لطف و عنايتت نااميد نيستم ، چه آنكه آنچه مرا اميدوار مى سازد و از دام بلايى كه گرفتارش شده ام ، نجات مى دهد ; اشك و آهى است كه از خوف خدا سر داده ام ; حال توبه اى است كه به من دست داده است ; پرده ستّاريتى است كه خداى مهربان بر پيكرم پوشانده و در سايه اش آرميده ام ; وعده آمرزشى است كه پروردگار غفور به من داده و بدان دل بسته ام ; و آغوش باز و دل مهربان توست كه مرا به درگاه با جلالت بازگردانده ، تا از تو با شرمسارى عذر خواهم
اى عزيزِ مهربان تر از پدر! از اينكه دل نازك و نورانيت را شكسته ، قلب عطوف و مهربانت را به درد آورده ، بر زخم جگرت نمك پاشيده ، ديدگانت را گريان ساخته و بر جراحت پلكهايت افزوده ام ; با يك دنيا ندامت ، پوزش مى طلبم
نمى دانم مرا چه مى شود كه با اين همه غفلت ، دستهاى لرزانم
آرام آرام به سويت گشوده گشته و لبهاى ترك خورده ام باز و زبان بند آمده ام ، سخن آغاز مى كند كه :
اى ستاره درخشان اميد، اى كشتى نجات و نويد ، اى رساننده فيض خورشيد ، اى سجده گاه عشق و اى صبح سپيد!
منم كه با كوله بارى از گناه ، چشمانى غرقِ در اشك ، نايى پُر شده از آه و تنى خسته از سختى راه به درگاهت آمده ام ; شايد خاك پايت را توتياى چشمان كم سويم و گرد كويت را آبروى تن بى آبرويم سازم.
مولاى من! به سوى تو گام برداشتم تا در باغستان لطف و رحمتت بياسايم ، در جويبار عفو و بخششت غسلى كنم ، در درياى لطف و كرامتت غوطهور گردم و از خورشيد جود و عنايتت نور گيرم ; بلكه جسم آغشته به لوث گناهم ، شسته و روح تاريك شده به ظلمت معصيتم ، نورانى گردد.
مهربان اماما! من به سوى تو نيامدم ، مگر براى آنكه مرا به عطر دل انگيز استغفارت معطرسازى و از خدا برايم آمرزش طلبى ، كه دعاى تو مستجاب و دستگيريت تنها راه نجات من است
بى جهت جدّ بزرگوارت اميرمؤمنانعليهالسلام
نفرموده :
تَعَطَّرُوا بِالإِسْتِغْفارِ.
خودتان را با استغفار معطر سازيد
آرى ! عطر روح بخش استغفار تو است كه به انسان جان تازه مى بخشد !
مولاى من! رو به سوى تو نياوردم ، جز براى اينكه با كيمياى نگاهت ، صحيفه قلبم را از هر صفتِ زشتى پاك كرده ، و به نور معرفت خويش روشن سازى به سوى تو بال نگشودم مگر بدين خاطر كه با شعاع زرّين ديدگانت ، مسِ سياه شده جانم را جلا بخشيده و سپس طلايش سازى ; چه آنكه من روح آلوده خويش را از علاقه به شهوات خالى كرده و به نور آشتى با خدا و عذرخواهى از شما روشن ساخته ام
اكنون زمان آن است كه شما مولاى مهربان با دعاى پدرانه ات ، توبه ام را بها داده و مرا تجلّيگاه الطاف بى پايانت فرمايى!
اينك بار ديگر با تو مى گويم :
(يا مَوْلانا إِسْتَغْفِرْلَناْ ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئينَ)
اى مولاى (مهربان) ما ، براى گناهانمان استغفار و طلب آمرزش كن ، كه ما در گذشته از خطاكاران بوديم.
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ
سلام بر لحظه اى كه براى شيعيان و دوستان گنهكار استغفار مى كنى!
سلام بر لحظه آمرزش خواهيت ، كه خطاكاران را اميد بخشيده است!
سلام بر گاه راز ونيازت ، كه هستى را نيازمند تو ساخته است!
سلام بر اشك بى امانت ، كه در ديدگان ، چشمه ها جوشانده است!
سلام بر سينه بى كينه ات ، كه عشقت را به دلها كشانده است!
سلام بر سوز مدينه ات ، كه شكيب از سوختگانت برده است!
سلام بر خال رخساه ات ، كه خورشيد را شرمگين ساخته است!
سلام بر ترازوى عدالتت ، كه غنچه بر لبهاى ضعيفان شكوفانده است!
سلام بر يكتايى وجودت ، كه هستى به طُفيلش پا بر جا مانده است !
سلام بر شكوه سجودت ، كه فرشتگان را خطاب « اُسْجُدوا » آورده است!
سلام بر روشنى ظهورت ، كه عالمى را به انتظار افكنده است!
و چه دلنشين است زمزمه اين فرازهاى زيارت ، به عنوان عذرخواهى
و نجواى عاشقانه با تو مولاى مهربان ارواح العالمين لك الفداء :
« اَشْهَدُ اَنَّ بِوِلايَتِكَ تُقْبَلُ الاَْعْمالُ وَتُزَكَّى الاَْفْعالُ وَتُضاعَفُ الْحَسَناتُ وَتُمْحَى السَّيِّئاتُ فَمَنْ جآءَ بِوِلايَتِكَ وَاعْتَرَفَ بِاِمامَتِكَ قُبِلَتْ اَعْمالُهُ وَصُدِّقَتْ اَقْوالُهُ وَتَضاعَفَتْ حَسَناتُهُ وَمُحِيَتْ سَيِّئاتُهُ وَمَنْ عَدَلَ عَنْ وِلايَتِكَ وَجَهِلَ مَعْرِفَتَكَ وَاسْتَبْدَلَ بِكَ غَيْرَكَ اَكَبَّهُ اللهُ عَلى مِنْخَرِهِ فِى النّارِ وَلَمْ يَقْبَلِ اللهُ لَهُ عَمَلاً وَلَمْ يُقِمْ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً »
گواهى مى دهم ، به ولايت و دوستى تو همه اعمال پذيرفته و تمام كارهاى عبادى پاكيزه مى گردد ، اعمال نيك چند برابر گشته و گناهان از بين مى رود ; پس هر كس با ولايت و دوستى تو (به درگاه خدا) آيد و به امامت و پيشوايى تو اعتراف كند ، اعمالش پذيرفته شده ، گفتارش تصديق گرديده ، اعمال نيكش چند برابر گشته و گناهانش پاك مى گردد ; و هر كس از ولايت و دوستى تو منحرف گشته و از شناخت تو باز مانَد و به جاى تو ولايت شخص ديگرى را بپذيرد ، خدا او را با صورت در آتش سرنگون مى كند ، هيچ عملى را از او نمى پذيرد ، و روز قيامت نيز ، برايش ارزشى قايل نمى گردد
« اَسْئَلُكَ يا مَوْلاىَ اَنْ تَسْئَلَ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالى فى صَلاحِ شَاْنى وَقَضآءِ حَوآئِجى وَغُفْرانِ ذُنوُبى وَالاَْخْذِ بِيَدى فى دينى وَدُنْياىَ وَآخِرَتى لى وَلاِِخْوانى وَاَخَواتِىَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ كآفَّةً اِنَّهُ غَفوُرٌ رَحيمٌ ».
مولاى من ، خواهشم از تو آنست كه از خدا بخواهى ، كار مرا اصلاح سازد ، خواسته هايم را برآورد ، گناهانم را ببخشد ، و در كار دين ، دنيا و آخرتم ، دست من و همه برادران و خواهران با ايمانم را بگيرد. براستى كه او بسيار آمرزنده و مهربان است
« مَوْلاىَ ، وَقَفْتُ فى زِيارَتِكَ مَوْقِفَ الْخاطِئينَ النّادِمينَ الْخآئِفينَ مِنْ عِقابِ رَبِّ الْعالَمينَ ، وَقَدِ اتَّكَلْتُ عَلى شَفاعَتِكَ ، وَرَجَوْتُ بِمُوالاتِكَ وَشَفاعَتِكَ مَحْوَ ذُنُوبى ، وَسَتْرَ عُيُوبى ، وَمَغْفِرَةَ زَلَلى ; فَكُنْ لِوَلِيِّكَ يا مَوْلاىَ عِنْدَ تَحْقيقِ اَمَلِهِ ، وَاسْئَلِ اللهَ غُفْرانَ زَلَلِهِ ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِحَبْلِكَ وَتَمَسَّكَ بِوِلايَتِكَ وَتَبَرَّءَ مِنْ اَعْدآئِكَ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ ، وَاَنْجِزْ لِوَلِيِّكَ ما وَعَدْتَهُ ، اَللّـهُمَّ اَظْهِرْ كَلِمَتَهُ وَاَعْلِ دَعْوَتَهُ وَانْصُرْهُ عَلى عَدُوِّهِ وَعَدُوِّكَ يا رَبَّ الْعالَمينَ »
مولاى من ، در پيشگاه تو براى زيارتت ايستاده ام ، همچون ايستادنِ خطاكارانِ پشيمان كه از عقوبت پروردگار جهانيان ، خائف و ترسانند به شفاعت و دستگيرى تو اعتماد كرده ، و براى از بين رفتن گناهان ، پوشيدن عيوب ، و آمرزش لغزشهايم ; به دوستى و دستگيرى تو اميدوارم
پس تو اى مولاى من ، دوست خويش را براى رساندن به آرزوهايش يار و ياور باش ، آمرزش لغزش هايش را از خدا بخواه ، به راستى كه او به ريسمان دستگيرى تو چنگ زده ، به ولايت و دوستى تو تمسّك جسته و از دشمنانت بيزار گرديده است
خدايا بر محمد و آلش درود فرست ، و آنچه را براى وليّت وعده داده اى به انجام برسان ، پروردگارا پيام و سخن او را آشكار ساز ، دعوتش را بالا ببر و او را بر دشمنش و دشمن خودت يارى فرما ، اى پروردگار جهانيان
بعد از اين عبارات نورانى ، بهترين ذكرى كه دل رنجيده امامعليهالسلام
را مرهم بخشيده ، قلب مهربانش را شاد مى سازد و در روا گشتن حوايج و آمرزش گناهان تأثير بسزايى دارد ، تكرار اين دعاست :
« اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيّكَ الْفَرَج »
خدايا فرج وليّت ، (امام زمانعليهالسلام
) را زود برسان