تجربه شيرين ندامت

تجربه شيرين ندامت0%

تجربه شيرين ندامت نویسنده:
گروه: سایر کتابها

تجربه شيرين ندامت

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد حسين يوسفى
گروه: مشاهدات: 12952
دانلود: 1878

توضیحات:

تجربه شيرين ندامت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 79 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12952 / دانلود: 1878
اندازه اندازه اندازه
تجربه شيرين ندامت

تجربه شيرين ندامت

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

گفتار سوم : معنا و شرائط استغفار

استغفار واقعى كدام است؟

اكنون كه شرافت و فضيلتِ استغفار تا حدودى روشن گشت ، قبل از آن كه آثار و بركات اين ذكر پر بار را يادآور شويم ، خوب است بدانيم كه در چه صورت استغفار انسان، رنگ حقيقت به خود مى گيرد و با گفتن آن مى توان به تمام آثار و خواص استغفار دست يافت؟

انسانى كه گناه كرده و از جادّه مستقيم دين و ولايت به انحراف كشيده شده، با اندك تأمّلى در مى يابد كه اگر به سوى خدا و احكام نورانى اسلام و مكتب پر بار اهل بيتعليهم‌السلام روى آورد و با خداى خود آشتى كند، خدا نيز از گذشته او چشم پوشيده و پشيمانى او را به عنوان كفّاره گناهانش پذيرفته و از عقوبت او صرف نظر مى فرمايد.

توبه و بازگشت به سوى خدا، عبارت است از گرايش قلبى توبه كننده به نور معرفت و محبّت حقّ، و راه يابى به سرچشمه زلال هدايت و سعادت ; و نشان آن، ندامت باطنى و اظهارات شخص توبه كننده است. و بهترين لفظ براى اظهار اين ندامت، همان ذكر « استغفار » است كه خداوند در قرآن بدان سفارش كرده و از امّت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواسته است

كه از اين راه ندامت خويش را اظهار كنند و از خداى خويش بخواهند كه از تقصير آنان در گذرد و باران رحمت و مغفرتش را بر جسم و جانشان فرود آورد.

اين ذكر شريف در كلمات نورانى پيامبر و اهل بيتشعليهم‌السلام با تعابير گوناگون آمده است ، و هر تعبيرى حاكى از اظهار ندامت نسبت به گناه خاصّى است كه در طول هفته و ساعات شبانه روز به تعداد خاصّى بدان سفارش شده است، كه هر يك در جاى خود آثار فراوانى را به دنبال دارد و ما در انتهاى اين كتاب به نمونه هايى از آن اشاره خواهيم كرد.

آنچه در اين جا مهم است ، اين كه اين اظهار ندامت و پشيمانى در صورتى رنگ حقيقت به خود مى گيرد كه از دل برخاسته و در عمل نيز آثارش آشكار گردد. امّا كسى كه در حال گناه، يا مصمّم بر تكرار گناهى است و نسبت به آن استغفار مى كند ، مثل كسى است كه خداى خود را به باد تمسخر گرفته باشد

امام صادقعليه‌السلام در سخن زيبايى به اين نكته اشاره كرده ، مى فرمايند:

اَلتّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ، وَ الْمُقيمُ عَلى ذَنْب وَ هُوَ يَسْتَغْفِرُ كَالْمُسْتَهْزِءِ(١)

كسى كه از گناهى توبه كند ، مثل كسى است كه گناهى بر او نوشته نشده است ; و كسى كه گناهى را ادامه مى دهد و در عين حال نسبت به آن استغفار مى كند مثل كسى است كه (خداى خودش را) مسخره مى كند

بى جهت نيست كه در برخى روايات كه حاوى دستور بعضى از نسخه هاى استغفار هستند اين نكته يادآورى شده است ، كه گفتن اين استغفار در صورتى مؤثر است كه گوينده نسبت به گذشته خود پشيمان شده و در دل ، حالت نفرتى نسبت به گناهش پيدا كند.

امام صادقعليه‌السلام در سخن حكمت بار خويش چنين مى فرمايند:

ما مِنْ مُؤْمِن يُقارِفُ فى يَوْمِهِ و لَيْلَتِه أَرْبَعينَ كَبيرَة فيقُولُ و هُوَ نادِمٌ: « أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الحَىُّ الْقَيُّومُ، بديعُ السَّمواتِ و الأَرْضِ، ذُوالجَلالِ و الإِكْرامِ، و أَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ أَنْ يَتُوبَ عَلَىَّ » إِلاّ غَفَرَها اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ، و لا خَيْرَ فيمَنْ يُقارِفُ فى كُلِّ يَوْم أَكْثَرَ مِنْ أَرْبَعينَ كَبيرة(٢)

هر مؤمنى كه در شب و روزش چهل گناه كبيره انجام دهد و با حالت ندامت و پشيمانى (و نفرت از گناه خويش) بگويد:

« أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى از خدا طلب آمرزش مى كنم ، خدائى كه معبودى جز او نيست ، زنده اى ازلى و ابدى و سرپرستى بى مانند است ، پديد آورنده آسمان و زمين ، صاحب جلال و عظمت و مهمان نوازى بخشنده است ، از او در خواست مى كنم كه بر محمّد و آل محمّدعليهم‌السلام درود فرستد و توبه مرا بپذيرد » ; خداوند او را مى بخشد و كسى كه در روز، بيش از چهل گناه كبيره انجام دهد، خيرى در او نيست.

شرايط استغفار

اميرالمؤمنينعليه‌السلام در سخن پر بارى ، شرايط جامع ترى را براى تحقّق استغفار واقعى بيان مى فرمايند كه بسيار پر مغز و شايسته دقت و به كار گرفتن است و علما و دانشمندان در شرح و تفسير آن سخنان فراوانى گفته اند مرحوم سيّد رضىرحمه‌الله چنين روايت مى كند:

مردى در محضر آن حضرت گفت: أَسْتَغْفِرُاللهَ.

مولا به او فرمودند:

ثَكَلَتْكَ أُمُّكَ، أَتَدْرى مَا الاِْسْتِغْفارُ، إِنَّ الإِسْتِغْفارَ دَرَجَةُ الْعِلِّيّينَ، و هُوَ أِسْمٌ واقِعٌ عَلى سِتِّ مَعان:

أَوَّلُها: النَّدْمُ عَلى ما مَضى.

و الثّانى: اَلْعَزْمُ عَلى تَرْكِ الْعَوْدِ عَلَيْهِ أَبَداً.

و الثّالِثُ: أَنْ تُؤَدّى إِلَى الْمَخْلُوقينَ حُقُوقَهُم حَتّى تَلْقَى الله أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ.

و الرّابِعُ: أَنْ تَعْمِدَ إِلى كُلِّ فَريضَة عَلَيْكَ ضَيَّعْتَها تُؤَدّى حَقَّها.

و الخامِسُ: أَنْ تَعْمِدَ إِلى اللَّحْمِ الَّذى نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذيبَه بِالأَحْزانِ حَتّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالعَظْمِ وَ يُنْشَأُ بَيْنَهُما لَحْمٌ جَديدٌ

وَ السّادِسُ: أَنْ تُذيقَ الجِسْمَ أَلَمَ الطّاعَةِ كَما أَذَقْتَه حَلاوَةَ المَعْصِيَةِ، فَعِنْدَ ذلِكَ تَقُولُ: « أَسْتَغْفِرُاللهَ ».(٣)

مادرت به عزايت بنشيند، آيا مى دانى معناى استغفار چيست؟ به يقين استغفار درجه عليّين است. استغفار، اسمى است كه بر شش معنا استواراست.

نخستين آن ها: نسبت به گناه گذشته ات پيشيمان شوى.

دوّم: براى هميشه تصميم بگيرى كه ديگر به سوى گناه گذشته باز نگردى

سوم: حق تمام مردم را ادا كنى و خدا را در حالى ملاقات كنى كه هيچ حقى از ديگران به گردنت نباشد.

چهارم: هر واجبى كه از تو فوت گشته و ضايع شده است، به جا آورى ، (قضا نموده) و حقش را ادا كنى.

پنجم: هر گوشتى كه بر بدنت از مال حرام روييده، با حُزن و اندوه هاى فراوان ، آن را آب نمايى به گونه اى كه پوست را به استخوان بچسبانى، تا از آن پس در جسم تو گوشت نو (از مال حلال) برويد.

ششم: سختى طاعت خدا را بر بدنت چشانده، همان گونه كه شيرينى گناه را به او چشاندى.

وقتى تمام اين مراحل را طى كردى مى گويى: (أَسْتَغْفِرُاللهَ) « از خدا آمرزش مى طلبم ».

البتّه روشن است كه رعايت چهار مطلب اوّل در فرمايش اميرالمؤمنينعليه‌السلام ، شرط تحقق توبه و استغفار است كه تا آن ها محقق نشوند توبه واقعى شكل نمى گيرد; و مطلب پنجم و ششم، شرط كمال توبه و استغفار است; نه اين كه اداء واجب، متوقف بر آن باشد. بلكه اگر كسى بخواهد به كمال توبه دست يابد و تمام آثار كماليّه و معنوى استغفار را دريابد، بايد اين دو نكته را نيز رعايت كند.

ولايت ، مهمترين شرط پذيرش توبه و استغفار

مهمترين شرطى كه براى پذيرفته شدن توبه و استغفار از آن ياد شده است، و بلكه شرط پذيرش و تأثير ساير شرايط نيز به شمار مى رود ، اعتقاد به مقام ولايت و خلافت اميرالمؤمنين على بن ابى طالبعليه‌السلام به عنوان اوّلين خليفه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامت فرزندان معصومش تا امام زمانعليهم‌السلام است.

اين مطلب ، در آيات و روايات فراوانى كه سُنّى و شيعه نقل كرده اند مورد تأكيد قرار گرفته است و فراتر از حدّ تواتر است كه بيان تفصيلى آن ، كتاب هاى مستقّلى را مى طلبد ، و ما در اين جا فقط به بعضى از آيات و رواياتى كه در ارتباط با نقش بنيادى ولايت اهل بيتعليهم‌السلام در پذيرفته شدن توبه و استغفار آمده است اشاره مى كنيم.

حفص بن غياث گويد: امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

لا خَيْرَ فِى الدُّنْيا إِلاّ لِرَجُلَيْنِ : رَجُلٌ يَزْدادُ فى كُلِّ يَوْم إِحْساناً ، وَ رَجُلٌ يَتَدارَكَ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ أَنّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ اللهِ لَوْ سَجَدَ حَتّى يَنْقَطِعَ عُنُقُه ما قَبِلَ اللهُ مِنْه إِلاّ بِوَلايَتِنا(٤)

در دنيا جز براى دو نفر خيرى نيست :

١ - مردى كه هر روز نيكوكاريش را افزايش مى دهد.

٢ - مردى كه گناهش را با توبه اش جبران مى كند و كجا مى تواند توبه واقعى كند ، به خدا سوگند اگر آن قدر سجده كند كه گردنش قطع شود، خدا از او نمى پذيرد مگر آن كه ولايت ما اهل بيتعليهم‌السلام را بپذيرد و معتقد به امامت ما گردد

عبدالله بن عباس نيز ، سخنى زيبا از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد شخصيت اميرالمؤمنينعليه‌السلام نقل مى كند كه به همين معنا اشاره دارد. او مى گويد:

در منى حسّان شاعر را ديدم كه در محضر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ايستاده بود و مردم هم جمع بودند ، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رو به مردم كردند و فرمودند:

مَعاشِرَ النّاسِ ، هذا عَلِىُّ بْنُ أَبى طالب ، سَيِّدُ الْعَرَبِ وَالْوَصِىُّ الأكْبَرِ ، مَنْزِلَتُه مِنّى مَنْزِلَةُ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاّ أَنَّه لا نَبِىَّ بَعْدى ، لاتُقْبَلُ التَّوْبَةُ مِنْ تائِب إِلاّ بِحُبِّهِ

اى مردم ! اين على بن ابى طالب است كه آقاى عرب و بزرگترين وصىّ (من) است ، جايگاه او نسبت به من همان جايگاه هارون نسبت به موسىعليه‌السلام (خلافت و جانشينى بعد از او) است ، توبه هيچ توبه كننده اى پذيرفته نمى شود مگر به خاطر محبّت او (كه همراه با عقيده به مقام خلافتش باشد)

سپس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله به حسّان رو كردند و فرمودند: درباره ما شعرى بگو.

حسّان فورى اين اشعار را سرود:

لا تُقْبَلُ التَّوْبَةُ مِنْ تائِب

إِلاّ بِحُبِّ إِبْنِ أَبى طالِب

أَخُو رَسُولِ اللهِ بَلْ صِهْرُه

وَالصِّهْرُ لاَيَعْدِلُ بالصّاحِبِ

وَ مَنْ يَكُنْ مِثْلُ عَلِىّ وَ قَدْ

رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ مِنَ المَغْرِبِ(٥)

١ ـ از هيچ توبه كننده اى توبه اش پذيرفته نمى شود مگر بخاطر محبت (و ولايت) على بن ابيطالبعليه‌السلام

٢ ـ همان كه برادر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بلكه داماد اوست و داماد هيچ گاه برابر صحابى نيست (بلكه به مراتب از او برتر است)

٣ - چه كسى مثل علىعليه‌السلام است ، در حالى كه او شخصيّتى است كه خورشيد برايش از مغرب برگردانده شده است.

امام صادقعليه‌السلام در تفسير آيه اى به همين مطلب اشاره مى كنند و جايگاه ولايت اهل بيتعليهم‌السلام را در ارتباط با پذيرش توبه شخص گنهكار بيان مى فرمايند.

يعقوب بن شعيب گويد: از امام صادقعليه‌السلام سؤال كردم معناى فرمايش خداوند در اين آيه چيست كه مى فرمايد:

( وَ إِنّى لَغَفّارٌ لِمَنْ تاب وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى ) (٦)

« من بسيار آمرزنده ام براى كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و سپس هدايت يابد »

امامعليه‌السلام فرمودند: « وَ مَنْ تابَ مِنْ ظُلْم ، وَ آمَنْ مِنْ كُفْر ، وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى إِلى ولايَتِنا »(٧)

مقصود آن است : هر كس از ظلمى (كه به نفس خويش كرده) توبه كند و از كفرى كه در وجودش بوده دست بكشد و به ايمان رو آورد و عمل شايسته و نيكو انجام دهد و سپس به ولايت و معرفت ما هدايت يابد (به مغفرت خداوند دست خواهد يافت)

اين جمله را در حالى فرمودند كه ، به سينه خود اشاره مى كردند.

گويا مقصود حضرت از اين بيان اين است :

اگر كسى بخواهد از توبه و استغفارش بهره برده و به آمرزش خداى غفّار دست يابد ، بايد قبل از توبه اش ، معرفت به مقام و شخصيّت ما پيدا كند ، و به خلافت و امامت ما اهل بيتعليهم‌السلام ، مخصوصاً امام زمان خويش معتقد گردد، تا خداوند توبه اش را بپذيرد و از گذشته اش صرف نظر فـرمايـد.

در حديث ديگرى امامعليه‌السلام با بيانى روشن تر اين مطلب را به اصحاب خويش گوشزد مى فرمايند.

داود رقّى گويد: بر امام صادقعليه‌السلام وارد شدم و به حضرتش گفتم: جانم به فدايت باد ، اين كه خدا در قرآن مى فرمايد:

( وَ إِنّى لَغَفّارٌ لِمَنْ تاب وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى ) (٨)

« من بسيار آمرزنده ام براى كسى كه توبه كرده، ايمان آورده ، عمل صالح انجام داده و سپس هدايت يابد »

اين هدايتى كه بعد از توبه و ايمان و عمل صالح ، عنوان گرديده است ، هدايت به چيست ؟

امامعليه‌السلام فرمودند :

مَعْرِفَةُ الأَئِمَّةِ وَاللهِ ، إِمامٌ بَعْدَ إِمام

به خدا سوگند (مراد خداوند) شناخت امامان معصوم ، امامى بعد از امام ديگر است(٩)

امام باقرعليه‌السلام نيز ، بعد از آن كه آيه مذكور را تلاوت كردند، در سخن پربارى فرمودند:

وَ اللهِ لَوْ أَنَّهُ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لَمْ يَهْتَدِ إِلى وَلايَتِنا وَ مَوَدَّتِنا وَ يَعْرِفَ فَضْلَنا ما أَغْنى عَنْه ذلِكَ شَيْئَاً

به خدا سوگند ! اگر او توبه كند و ايمان آورد و عمل نيك انجام دهد ولى به ولايت و دوستى ما هدايت نيافته باشد و فضيلت و برترى ما را نشناسد ، توبه و ايمان و عمل صالحش او را بى نياز نكند و سودى به حالش ندارد(١٠)

نقش ولايت در پذيرش توبه و آمرزش انسان به قدرى روشن و شفّاف است كه در مورد بعضى از اعمال ، مثل توقف در صحراى عرفات در روز عرفه ، كه آمرزش خدا حتمى است و هر كس با هر عملى در آن موقف بايستد ، به آمرزش خداوند دست مى يابد و در روايات بسيارى آمده است : هر انسان نيكوكار و بدكارى كه در صحراى عرفات حاضر گردد و دعا كند ، دعايش مستجاب و گناهش آمرزيده مى شود(١١) با همه وعده هاى قطعى كه در اين باره داده شده است ، عدّه اى از اين نعمت پر بار محروم شمرده شده اند ; و آنها كسانى هستند كه از پذيرش ولايت اهل بيت پاك پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سر باز زده ، و معتقد به امامت آن بزرگواران بعد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نگرديده اند آرى ! اگر منكرين ولايتِ اميرالمؤمنين و اولاد طاهرينشعليهم‌السلام هر سال عمرشان در روز عرفه ، قدم در صحراى عرفات گذارده و دعا كنند ، گناهشان بخشيده نخواهد شد و به آمرزش خداوند دست نخواهند يافت !

مرحوم علاّمه مجلسى در اين زمينه ، روايتى را از فقه الرّضاعليه‌السلام نقل مى كند كه شايسته دقت و تأمّل است حضرتش از پدر بزرگوار خويش حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام چنين روايت مى كنند :

إِنَّه لايَقِفَ أَحَدٌ مِنْ مُوافِق اَوْ مُخالِف فِى الْمَوْقِفِ إِلاّ غُفِرَ لَهُ فَقيلَ : إِنَّهِ يَقِفُه الشّارى وَ النّاصِبُ وَ غَيرُهُما ؟ ! فقالَ : يُغْفَرُ لِلْجَميعِ حَتّى إِنَّ أَحَدَهُمْ لَوْ لَمْ يُعاوِدْ إِلى ما كانَ عَلَيْه ، ما وُجِدَ شَىْءٌ مِمّا تَقَدَّمَ وَكُلُّهُمْ مُعاوَدٌ قَبْلَ الْخُرُوجِ مِنَ المَوْقِفِ(١٢)

هيچكس ، چه موافق (ما اهل بيتعليهم‌السلام ) يا مخالف (ما) ، در موقف عرفات نمى ايستد ، مگر آنكه آمرزيده مى شود

به امامعليه‌السلام عرض شد : در موقف عرفات برخى از فرقه هاى خوارج كه بر امام خود خروج كردند و ناصبى ها كه دشمنان اهل بيت اند و غير اين دو گروه (از ساير فرقه هاى گمراه و مخالف با شما اهل بيتعليهم‌السلام ) مى ايستند ؟ !

امامعليه‌السلام فرمودند : گناه همه آنها آمرزيده مى شود ، بگونه اى كه هيچ گناهى از گناهانشان (در نامه عملشان) يافت نمى شود ; بشرط آنكه به عقيده باطل خويش باز نگردند ولى همه اينان قبل از بيرون رفتن از صحراى عرفات به عقيده و عمل خويش باز مى گردند.

بنابراين، كسانى كه تاج افتخار ولايت و دوستى اميرمؤمنان و اولاد معصومشعليهم‌السلام را به سر دارند ، بايد قدر تشيّع خويش را دانسته ، به هيچ قيمتى از آن دست برندارند و با استغفار و آمرزش خواهى از خداوند، گذشته خود را جبران كنند ; و با عذرخواهى از امام زمانعليه‌السلام دل رنجيده آن بزرگوار را بدست آورند. دلى كه باگناه شيعيان بدرد مى آيد و با توبه و استغفارشان مرهم مى پذيرد.

____________________________________

پي نوشت ها :

١.مستدرك سفينة البحار، ج ٧، ص ٦٠١

١.المحجة البيضاء، ج ٧، ص ٢٦ ; كافى، ج ٢، ص ٤٣٨ و با اندك اختلافى وسائل الشّيعه ، ج ١٦ ، ص ٦٧ ; بحارالأنوار ، ج ٩٠ ، ص ٣٧٧ ; ثواب الأعمال ، ص ١٦٩

٣. المحجة البيضاء، ج ٧، ص ٦٣ ; نهج البلاغه، حكمت ٤١٧ ; وسائل الشّيعه، ج ١٦، ص ٧٧

٤. وسائل الشّيعه ، ج ١٦ ، ص ٧٦ ; خصال صدوق ، ج ١ ، ص ٤١ ; روضة الواعظين ، ج ٢ ، ص ٤٤٧ ; مستدرك الوسائل ، ج ١ ، ص ١٥٢

٥. بشارة المصطفى ، ص ١٤٧

٦. سوره طـه ، آيه ٨٤

٧. بحارالأنوار ، ج ٢٧ ، ص ١٧٦ ; بصائر الدرجات ، ص ٢٣

٨. سوره طـه ، آيه ٨٤

٩. بحارالأنوار ، ج ٢٧ ، ص ١٩٨ ; فضائل الشيعه صدوق

١٠. بحارالأنوار ، ج ٢٧ ، ص ١٩٧ ; تفسير فرات ، ص ٩٣

١١. وسائل الشيعة ، ج ١٣ ، ص ٥٤٦ ، باب ١٨ و ص ٥٤٤ باب ١٧

١٢. بحارالأنوار ، ج ٩٦ ، ص ١١

گفتار چهارم : موانع قبولى استغفار

بعضى از صفات رذيله و انحرافات فكرى و عملى ، آن قدر مبغوض خداوند است كه به هيچ وجه قابل گذشت نيست ، مگر آن كه شخص، خود را از آن تهى كرده و به صفات كماليّه مقابلش مزيّن سازد وجود چنين صفات رذيله اى در شخص گنهكار ، مانع از پذيرش استغفار و راه يافتن توبه كننده به ديار يار مى گردد، در اين گفتار صفاتى را بررسى خواهيم كرد كه باعث عدم پذيرش توبه و مانع از تأثير استغفار مى گردد.

١ - نفاق و دو رويى

يكى از بزرگترين موانع اجابت استغفار ، نفاق و دو رويى است. اگر كسى داراى نفاق بوده و در باطن كافر يا مشرك باشد و به ظاهر خود را مؤمن نشان دهد و شب و روزش را به استغفار بگذراند ، خدا از او نخواهد گذشت. بلكه اگر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم درباره چنين فردى استغفار كند خدا او را نخواهد بخشيد زيرا يكى از آثار نفاق و دو رويى ، دروغگويى و مخالفت ظاهر با باطن است. از اين روست كه خداوند شهادت چنين افرادى را در مورد رسالت پيامبرش نپذيرفته است، تا آن جا كه در بيان حالات و صفات

آن ها يك سوره بر پيامبرش نازل كرده و آنان را شديداً مذمّت فرموده است و در آغاز سخن مى فرمايد:

( إِذا جَائَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللهِ وَاللهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ ، وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ ) (١)

زمانى كه منافقان نزد تو آمدند و گفتند: ما گواهى مى دهيم كه تو فرستاده خدايى ، در حالى كه خدا خوب مى داند كه تو فرستاده او هستى (احتياجى به گواهى آنان نيست) و خدا گواهى مى دهد كه منافقان دروغ گويانند

اينان آن چنان در لجنزار كبر و خودخواهى و نفاق و دو رويى فرو رفته بودند كه وقتى به آنان گفته مى شد : بياييد تا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برايتان استغفار كند ، بلكه نجات يابيد و به حقيقت ايمان دست پيدا كنيد; از شدّت نخوت و خودپسندى ، سرهايشان را با حالت استهزاء و انكار تكان داده و تكبّر مىورزيدند نه حاضر بودند باطن خود را رو كنند، و كفر خود را آشكار سازند ، تا مردم آنان را بشناسند و از آن ها فاصله بگيرند ، و نه راضى مى شدند كه از هواهاى نفسانى و افكار شيطانى خويش دست شسته ، و ايمان بياورند از اين رو خداوند هم با شدّت هر چه تمام تر با آنان برخورد كرده و خباثت باطنى ايشان را آشكار ساخته و مى فرمايد:

( وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَاللهُ لَهُمْ ) (٢)

و زمانى كه به آنان گفته مى شود : بياييد تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ،

برايتان از خدا، طلب آمرزش كند، سرهايشان را (از روى انكار و تمسخر) چرخانده و روى مى گردانند ، و آن ها را مى بينى كه راه سعادت را بر خود و ديگران بسته و تكبّر مى ورزند. براى آن ها تفاوت نمى كند كه برايشان استغفار كنى يا استغفار نكنى ; خدا آنان را نمى بخشد

از اين تعبير خداوند:( سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَاللهُ لَهُمْ ) استفاده مى شود كه نفاق و دو رويى ، آن چنان انسان را از ميدان مغفرت و رحمت خداوند دور مى سازد كه اگر پيامبر رحمتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز براى او استغفار و درخواست آمرزش كند، خدا نمى پذيرد.

گويا مهمترين شرط سايه افكندن ابر رحمت خداوند بر سر گنهكار قبل از توبه و استغفار ، هماهنگ گشتن ظاهر و باطن او با يكديگر و رسوخ ايمان ، در دل و جانش و شستن افكار ، از نفاق و دو رويى و پاك ساختن اعمال ، از حيله و دغل بازى است.

وجود حالت نفاق در انسان گنهكار ، آن قدر او را از آمرزش خداوندِ غفور دور مى سازد كه خداوند در سوره توبه با لحن تندترى اين معنا را به پيامبرشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هشدار مى دهد:

( إِسْتَغْفِر لَهُمْ اَوْلا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَاللهُ لَهُمْ ) .(٣)

چه براى آنان استغفار كنى و چه استغفار نكنى (به حال آن ها فرقى نمى كند بلكه) اگر هفتاد مرتبه هم براى آنان از خدا آمرزش طلبى ، قطعاً خدا ايشان را نخواهد آمرزيد

و سپس با صراحت علّت آن را بيان مى كند:

( ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللهِ وَ رَسُولِه وَاللهُ لايَهْدِى الْقَوْمَ الفاسِقينَ ) (٤)

اين بدان علّت است كه اين منافقان به ظاهر مسلمان ، به خدا و رسولش كافر گشته اند و خداوند مردمِ فاسقِ بد كردار را هدايت نمى كند

همچنين خداوند در مورد دسته اى از مسلمانان كه از سفر حديبيّه ـ جنگ با كفار قريش در ركاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تخلّف ورزيده ، و بعد از پيمان صلح و امتيازاتى كه مسلمانان به دست آوردند محضر آن حضرت رسيدند و از ايشان تقاضا كردند براى آن ها استغفار كند ، تا به خيال خويش، سرپوشى روى نفاق و دو رويى خود گذارده باشند و عذرشان پيش مسلمانان موجّه گردد، مى فرمايد:

(سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا، يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللهِ شَيْئاً إِنْ اَرادَ بِكُمْ ضَرّاً اَوْ اَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ بِما تَعْلَمُونَ خَبيراً)(٥)

به زودى متخلّفان از اعراب باديه نشين (نزد تو آمده عذر تراشى كرده و) مى گويند: حفظ اموال و خانواده ، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستيم در سفر حديبيّه تو را همراهى كنيم) براى ما طلب آمرزش كن. اينان به زبان خود چيزى مى گويند كه در دل ندارند، بگو: چه كسى مى تواند در برابر خداوند از شما دفاع كند ، هر گاه زيانى را برايتان بخواهد يا اگر سودى را براى شما اراده كند (چه چيز مانع آن مى گردد) و خداوند به تمام اعمالى كه انجام مى دهيد آگاه است

در اين آيه و آيات بعد ، خداوند به منافقانى كه اسلام را براى حفظ منافع خود پذيرفته بودند، هشدار مى دهد كه اگر ايمان در دل و جان شما رسوخ نكند و در برابر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و فرامين او تسليم نشويد، و آن حضرت را در سختى ها و مشكلات كمك و همراهى نكنيد ; عذر تراشى و تقاضاى استغفار از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سودى به حالتان ندارد، زيرا زبان شما با دل هايتان همراه نيست، و بدانيد كه اگر خداوند به خاطر نفاق شما اراده سوئى نسبت به شما كند كسى نمى تواند آن را از شما دور سازد و استغفار پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز فايده اى برايتان نخواهد داشت.

٢ ـ شرك به خداوند

دوّمين مانع براى پذيرش توبه و استغفار ، آلوده بودن عقيده انسان به پليدى شرك و دوگانه پرستى است.

در قرآن ، خداوند هر گناهى به جز شرك به خودش را قابل آمرزش دانسته و مى فرمايد:

( إِنَّ اللهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ ) (٦)

به راستى ، خداوند نمى بخشد كه به او شرك ورزيده شود و كمتر از آن را براى هر كس بخواهد مى بخشد

شدت مبغوضيّت شرك به خداوند، در حدّى است كه علاوه بر اين كه مانع از پذيرش اعمال عبادى انسان ، از جمله استغفار و توبه اش مى شود ; مانع از پذيرش استغفار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مؤمنان ، در حق او نيز مى گردد

خداوند ، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ايمان آورندگان به او را از اين كه براى مشركين طلب آمرزش كنند ، نهى كرده است و در سوره توبه مى فرمايد:

( ما كانَ لِلنَّبِىِّ وَالَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولى قُرْبى مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحيم ِ) (٧)

براى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مؤمنان شايسته نيست كه براى مشركان (از خداوند) طلب آمرزش كنند ، هر چند از نزديكانشان باشند (آن هم) پس از آن كه براى آن ها روشن شد كه اين گروه اهل دوزخند

اگر كسى بگويد: با توجّه به اين كه استغفار براى مشرك روا نيست ، پس چرا حضرت ابراهيمعليه‌السلام براى عموى خود با اين كه از مشركين بود استغفار كرد؟

در پاسخ اين سؤال ، خداوند مى فرمايد:

( وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لاَِبِيهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِيّاهُ فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ للهِِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لاََوّاهٌ حَليمٌ ) (٨)

و استغفار ابراهيمعليه‌السلام براى پدرش (مراد عمويش آذر است) فقط

به خاطر وعده اى بود كه به او داده بود (تا وى را به سوى ايمان جذب كند) امّا هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست ، از او بيزارى جست ، به يقين ابراهيم بسيار دعا و زارى كننده و بردبار بود

٣ - ريا و خودنمايى

يكى از چهره هاى شرك به خدا ، ريا و خودنمايى است كه شرك خفىّ ناميده مى شود، و به عنوان يكى از گناهان كبيره به شمار مى آيد. اين صفت رذيله مهمترين حجاب بين بنده و خالق ، و بزرگترين مانع پس از شرك جلىّ ، براى پذيرش اعمال بندگان خدا است. چرا كه خداوند عملى را از

بنده اش مى پذيرد كه براى خدا انجام دهد، و حقيقت هر عملى هم وابسته به نيّت بنده نسبت به آن عمل است پس اگر نيّت براى خدا باشد عملى كه خدا خواسته تحقق مى پذيرد ، و چنانچه براى غير خدا باشد ، آنچه را كه خدا از او خواسته به جا نياورده است و مقبول خداوند واقع نمى گردد

مراد از حديث معروف پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه فرمودند:

إِنَّما الاَْعْمالُ بِالنِّيّاتِ. (٩)

به راستى حقيقت اعمال وابسته به نيّت ها است

اين است كه حقيقت عمل را نيّت انسان تشكيل مى دهد اگر نيّت براى خدا باشد، عمل مقبول درگاه خداوند واقع مى گردد و اگر نيّت براى غير خدا باشد آن عمل پذيرفته نمى شود.

بى جهت نيست كه در آيات متعددى از قرآن سفارش به اخلاص و انجام عمل فقط براى خدا شده است و از شريك گرفتن براى او در اعمال نهى گرديده است، خداوند مى فرمايد:

( وَاعْبُدُوا اللهَ وَلاتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً ) (١٠)

تنها خدا را بپرستيد و عبادت كنيد و هيچ چيز را (در عبادت) با او شريك نسازيد

و يا مى فرمايد:

( وَادْعُوهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدّينَ) . (١١)

او را در حالى بخوانيد كه دين را براى او خالص گردانده باشيد

و به پيامبر خويشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنين دستور مى دهد:

(قُلْ إِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى للهِِ رَبِّ العالَمينَ لاشرَيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُسْلِمينَ). (١٢)

بگو نماز من ، و حج من ، و زندگى من ، و مرگ من ، براى خدايى است كه پروردگار عالميان است ، هيچ گونه شريكى براى او نيست و به همين (اخلاص در عبادت و عمل) فرمان داده شدم ، و من اوّلين كسى هستم كه تسليم فرمان حق گشته و مسلمان شده ام

اين بدان خاطر است كه تنها ، عملى پذيرفته مى شود كه براى او انجام گيرد. پس توبه و استغفار نيز در صورتى پذيرفته درگاه حق مى گردد كه تنها براى خدا باشد و هيچ گونه ريا و خود نمايى در آن ديده نشود امّا اگر هدف شخص توبه گر و استغفار كننده ، غير خدا باشد و به اين اميد با خدا راز و نياز كند كه مردم از توبه او با خبر شوند ، نماز شب و استغفار سحرش را بشنوند و اشك ندامت او را هنگام خواندن دعاى كميل و مناجات با خداوند ببينند; نه نتها از توبه و استغفار خويش بهره اى نمى بَرد ، بلكه عقب گرد كرده و از ميدان مغفرت و معنويّت بيشتر دور مى شود و چنين عملى عقوبت خداوند را براى او به دنبال خواهد داشت

٤ - حق النّاس

مانع ديگر از پذيرش استغفار در مورد بعضى از گناهان اين است كه گناهى كه از آن استغفار مى كند ، حق النّاس باشد. مثل اين كه به كسى بدهكار باشد يا شخصى را مورد ضرب و شتم قرار داده يا غيبت كسى را كرده يا به شخصى تهمت زده باشد چنين گناهانى را نمى توان با استغفار تنها جبران كرده ، به آمرزش خداوند دست يافت و از بركات استغفار بهره مند گشت. بلكه استغفار از چنين گناهانى زمانى مقبول درگاه خداوند مى شود و باران مغفرت پروردگار بر قامت روح انسان مى بارد ، كه صاحبان حق را نيز از خود راضى كند

اگر حقّ مالى است به او برگراند، اگر حقّ عِرْضى است و آبروى كسى را ريخته ، اعاده حيثيّت نمايد ، و چنانچه ديه و قصاصى به گردن اوست بپردازد يا خود را در معرض قصاص قرار دهد ، يا به هر صورت ديگرى كه مى تواند رضايت صاحب حق را به دست آورد ; آن گاه از خداوند طلب آمرزش كند در اين صورت ، اميد مى رود خداوند توبه او را بپذيرد و از بركات استغفار بهره مندش سازد.

اميرالمؤمنينعليه‌السلام در سخن زيبايى ، شرايط استغفار را در ضمن نكاتى يادآور شده اند ; از جمله مى فرمايند:

شرط سوّمِ آن : حقّ تمام مردم را ادا كنى و خدا را در حالى ملاقات

كنى كه هيچ حقّى به گردنت نباشد.(١٣)