امام جواد صلوات الله عليه و كمی سن
امامت مانند نبوت يك منصب خدايی است، و اختيار امام باخداست، هر كس را بخواهد به مقام امامت می رساند، در اول حالات أمير المؤمنين صلوات الله عليه درباره روح نبوت و امامت بطور مشروح سخن گفته شد.
ثقة الاسلامكلينی (قدس سره) در كافی بابی منعقد فرموده: «تحت عنوان الإمامة عهد من الله عزوجل معهود من واحد إلی واحدعليهمالسلام
» و در آن رواياتی در اين زمينه نقل فرموده است، از جمله عمرو بن اشعث می گويد: از امام صادقعليهالسلام
شنيدم می فرمود: آيا فكر می كنيد كه يكی از ما به هر كه خواست وصيت می كند، نه والله، اين عهدی است از خدا و رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
به مردی بعد از مردی تا كار به صاحبش برسد: «أترون الوصی منا يوصی إلی من يريد؟! لاوالله و لكن عهد من الله ورسوله لرجلفرجل حتی ينتهی الامر إلی صاحبه.
»
و در روايت ديگری آن حضرت به معاوية بن عمارفرمودند: «ان الإمامة عهد من الله عزوجل معهود لرجال مسمين ليس للإمام أن يزويهاعن الذی يكون من بعده
.»
بنابراين، در اين مسأله كمی و زيادی سن مطرحنيست و اين كه امام جواد صلوات الله عليه به وقت رحلت پدر بزرگوارش هفت يا هشت ساله بود و بيست و پنج سال عمر كرد، ضرری به امامت او ندارد. خداوند درباره يحيی بنزكريا فرموده:(
وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا
.)
حضرت عيسیعليهالسلام
در حين ولادت به سخن درآمد و به صريح ( بيان) قرآن فرمود:(
إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا
)
.
می بينيم كه هر دو در كودكی به مقام نبوت رسيده اند.
صفوان بن يحيی می گويد: به امام رضاعليهالسلام
گفتم: پيشاز آنكه خداوند، ابوجعفرعليهالسلام
را به شما عطا فرمايد، در جواب مامی فرموديد: خداوند پسری به من عطا خواهد فرمود، اكنون كه خداوند عطا فرموده و چشم ما را روشن كرده است، خدا مرگ شما را برای ما پيش نياورد، ولی اگر واقعه ای پيش آيد، امام كه خواهد بود؟ حضرت اشاره به ابی جعفرعليهالسلام
كردند كه در مقابلش ايستاده بودند. گفتم: فدايت شوم، اين سه ساله است؟ فرمودند: سه ساله بودن چه ضرری دارد، عيسی بن مريم در كمتر از سه سالگی، حجت خدا بود.
و در روايت ديگر آن حضرت، به سائلی كه در اين باره سؤال كرده بود، فرمودند: «ان الله سبحانه بعث عيسی بن مريم رسولا نبيا صاحب شريعة مبتدأة فی أصغر من السن الذی فيه أبوجعفر
» ارشاد: ص ۲۹۹، كافی: ج ۱، ص ۳۲۲. كلينی (قدس سره)
در كافی نقل كرده: محمد بن حسن بن عمار گويد: در مدينه در محر علی بنجعفر صادقعليهالسلام
بودم، مدت دو سال بود رواياتی را كه از برادرشموسی بن جعفرعليهالسلام
نقل می كرد می نوشتم.
روزی ابو جعفر الجوادعليهالسلام
داخل مسجد شد، علی بن جعفر بدون عبا برخاست، دست آن حضرت رابوسيد و تعظيم كرد، ابو جعفرعليهالسلام
فرمودند: عموجان! بنشين خداتو را رحمت كند، گفت: مولای من! چگونه بنشينم حال آنكه شما ايستاده ايد؟! چونابو جعفرعليهالسلام
برگشت، يارانش او را توبيخ كرده و گفتند: چرا اورا با كمی سن آن مقدار احترام و خضوع كردی، حال آنكه تو عموی پدر او هستی؟!
فرمود: ساكت باشيد، آنگاه ريش خود (را) گرفت و گفت: وقتی خداوند اين پير مردرا برای امامت، اهل نكرد و امامت را به او داد، فضيلت او را انكار كنم؟!! نعوذ بالله از آنچه می گوييد، من بنده او هستم. كافی: ج ۱، ص ۳۲۲. به هر حال كمی سن آن حضرت، ضرری در مسأله امامت ندارد، او به علت حامل روح امامت بودن، دريای مواجی از علم و درايت و كمال بود، حتی در صورت مبسوط اليد بودن، می توانست فرماندهان لايق و مردان ورزيده را روی كار بياورد و حكومت اسلامی را پياده و ادارهكند. والسلام علی من اتبع الهدی.
امام جوادعليهالسلام
و تفسير قرآن
از امام جوادعليهالسلام
در مورد تفسيرآيات قرآن مجيد، مطالب فراوانی نقل شده است كه هر كدام در ذيل آيات مربوط آمده است.
افراد متتبع می توانند از تفاسير مأثور وروايی، تعداد انبوهی از اين نظريه ها وتفسيرها را فراهم آورد. ما به اقتضای اختصار كتاب، چند نمونه را ذيلا می آوريم،طالبان تفصيل را به تفاسير ياد شده، ارجاع می دهيم:
۱. مخلوق بودن قرآن
يكی ازخصوصيات عصر اين پيشوا، مطرح شدن تفتيش عقايد در مورد مخلوق بودن يا قديمی بودن قرآن بود.
خليفه وقت بر اساس تحريك اطرافيان خويش، يا در اثر تأثر ويژه اش ازفلسفه يونانی، روی اين مسألة حساسيت فوق العاده، نشان می داد كه قرآن حادث ومخلوق است، و بر اين عقيده، كسانی كه قرآن را قديمی می دانند مشرك و كافر هستند و حق مداخله در امور قضائی واداری كشور را ندارند بر اين اساس، استانداران و فرمانداران و كارگزاران نواحی مختلف كشور، موظف شده بودند كه افراد را از اين نظرمورد باز جويی و بازپرسی وزير نظر قرار دهند و نتيجه اقدامات خود را به مركز خلافت، گزارش كنند.
جالب توجه اينست كه شدت علاقه مأمون به اين امر به حدی بود كه دروصيتنامه خود پس از ذكر شهادتين و اقرار به توحيد، مسألة مخلوق بودن قرآن را موردگواهی و شهادت خود قرار داده بود، پس از آن، به اعتراف به معاد و حساب و كتاب وديگر اصول اعتقادی اسلامی را شمرده بود و اجرای عمليات پس از فوت خود را به ولی عهد و وصی خود معتصم توصيه كرده بود.
بر اساس همين امر، جمعی از فقهاومحدثين مانند: احمد بن حنبل فقيه معروف، ابن عاصم، سجاد و جمعی ديگر از قضاة واهل علم عراق را كه اعتقاد مخالف مقام خلافت را داشتند و بر خلاف اين پندار بودند،مورد ايذاء و آزار قرار می داد.
مأمون معتزلی بود و با تفتيش عقايدی كه به ناممحنه برپا كرده بود، سعی داشت عقايد خود را بر ديگران تحميل نمايد. مأمون درسال ۲۱۸ با نامه ها و دستور العمل هائی كه به اسحاق بن ابراهيم برای امتحان قضات ومحدثان نوشت، كار تفتيش عقائد را آغاز نمود. در رأس همه عقايد، مخلوق بودن قرآنو عدم رؤيت خدا در قيامت بود. دوران محنه چهارده سال طول كشيد.
احمد بن حنبل كتابی به نام الرد علی الزنادقة والجهمية دارد كه مقصود او از جهميه همه كسانی است كه منكر مخلوق نبودن قرآن و منكر رؤيت خدا در قيامت بودند، در كتاب به دو نكته اشاره شده است: يكی: اينكه، مسأله بر سر جواز رؤيت خدا در روز قيامت است نه دردنيا، در واقع او نيز رؤيت خدا را در دنيا جائز نمی داند ولی در آخرت روا می شمرد. دومی: اين رؤيت مختص مؤمنان است نه كافران. پس به اعتقاد او، مؤمنانخدا را خواهند ديد.
صورتهايی كه شاد و خرم هستند، به سوی خدای خويش می نگرند.
اين آيه تصريح دارد كه در آن روز مؤمنان به پروردگار خودخواهند نگريست. البته معتزله اين آيه و امثال آن را تأويل می كنند كه مقصود ثوابيا قدرت خدا را خواهند ديد و ثواب خدا فعل اوست نه خود او، استدلال آنان بر ايناعتقاد او با آيه:(
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ
*
إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ
)
.
خويش آنست كه(
لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ
)
.
ديده گان اورا در نمی يابند ولی اوست كه ديدگان را درمی يابد.
احمد بن حنبل در پاسخ می گفت: پيامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
خود اين آيه را خوانده بود ولی در آن حديث رؤيت ماه در شب بدر، می فرمايد: «انكم سترون ربكم
».
او معتقد بود كهرؤيت مؤمنان در بهشت پاداشی است كه خداوند علاوه بر ثواب اعمال، به مؤمنان عطاخواهد كرد ولی كافران به حكم آيه(
كَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ
)
.
از اين نعمت محروم خواهند بود، به باور او جهميه ومعتزله هم جزو همين كافرانهستند! روايت رؤيت اينست: كنا جلوسا عند النبیصلىاللهعليهوآلهوسلم
«اذ نظر إلی القمر، ليلة البدر قال: إنكم سترون ربكم كما ترون هذا القمر لا تضامون فيرؤيته، ای لاتشكون
».
ما در محضر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بوديم كه ناگاه پيامبر خدا به سوی ماه نگريست و فرمودند: شما آفريدگار خود خواهيد ديدآنچنان كه اين ماه را می بينيد، هرگز در ديدار او شك و ترديدی نخواهيد داشت.
در فهم و درايت اين حديث كافی است كه راوی آن ابوهريره بازرگان حديث بوده است.
بر اين اساس، جمعی از فقهاء ومحدثين مانند: احمد بن حنبل، ابن عاصم، سجاد، و جمعی ازاهل قضاء و فتوی را كه اعتقاد مخالف داشتند و بر اين باور بودند چون قرآن كلام خداست، و كلام خدا هم ناچار همانند خود خدا، قديمی خواهد بود (با خلط، كلاملفظی و نزولی و كلام لبی و وصفی) و در نتيجه به غير مخلوق بودن قرآن اعتقاد پيداكرده و دچار حيرت و سر گردانی شده بودند، و به نوعی به تعدد قدماء اعتقاد پيداكرده بودند، دستور تنبيه و كتك و گاهی دستور كشتن و از ميان بردن را صادر می كردند و به همين دليل ابن حنبل را با تازيانه زدند و تعداد كثيری را به حبس و زنجير كشاندند باتوجه به اين حساسيت وقت، موقعيت علمی و سياسی امام جوادعليهالسلام
بهتر مشخص می گردد.
اينك فرازهائی از نكات تفسيری آن بزرگوار.