نقش امام در خنثى ساختن روايات ساختگى
يحيى بن اكثم كه سمبل علمى معارضين با جريان ولايت در عصر امام نهمعليهالسلام
است در مجلسى كه مأمون خليفه دانشمند و سياستمدار عباسى نيز حضور داشت از امام جوادعليهالسلام
پرسيد:
يابن رسول الله روايت شده كه جبرئيل به نزد رسول خدا آمد و گفت: اى محمدصلىاللهعليهوآله
خدايت سلام مى رساند و مى فرمايد: «من از ابى بكر راضى هستم ببين كه او هم از من راضى است يا نه» نظر حضرت عالى راجع به روايت چيست؟
امام جوادعليهالسلام
جواب داد: من منكر فضل ابى بكر نيستم ولى راجع به اين خبر بايستى سخن پيامبر خداصلىاللهعليهوآله
در حجة الوداع را يادآورى كرد كه فرمود: «قد كثرت الكذابة على و يتكثر بعدى فمن كذب على متمدا فليتبوء مقعده من النار فاذا اتاكم الحديث عنى فاعرضوه على كتاب الله فما وافق كتاب الله و سنتى فخذوا به و ما خالف كتاب الله و سنتى فلاتاءخذوا به
.»
يعنى نسبت دهندگان دروغ به من زياد شده اند و بعد از من نيز بسيار خواهند شد هر كس دانسته دروغى به من نسبت دهد پس بايد نشيمنگاهش را از آتش فراهم سازد. زمانيكه از من چيزى به شما رسيد آن را به كتاب خدا و سنت من عرضه نمائيد آنچه با كتاب و سنت من سازگار بود آن را بگيريد و آنچه با كتاب و سنت من سازگارى نداشت پس آن را نگرفته (و بدان عمل ننمائيد)
اين روايت با كتاب خدا سازگار نيست چون خداوند مى فرمايد:
(
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
)
«و هر آينه ما انسان را آفريديم و آنچه را كه نفسش بدان وسوسه مى كند مى دانيم و از رگ گردن به او نزديكتريم.»
آيا خداوند عزوجل از خشنودى و ناخشنودى ابى بكر بى اطلاع بودن و سوال كرده است؟!!
.
در سؤالى ديگر يحيى ابن اكثم بدين روايت ساختگى توسط يحيى بن عنبسه دروغ پرداز و جعل كننده حديث متوسل شد و پرسيد كه:
نظر حضرتعالى راجع به روايت «انهما (عمر و ابوبكر) سيداكهول اهل الجنة
.»
امام فرمودند: اين روايت هم محال است چون همه اهل بهشت جوان خواهند بود و در آنجا پير پيدا نمى شود (كه آقا و يا نوكر داشته باشد) اين روايت را بنى اميه در قبال حديث صحيح «انهما سيد شباب اهل الجنه
» يعنى حسن و حسينعليهماالسلام
دو آقاى جوانان بهشت هستند جعل كرده اند.
يحيى بن اكثم پرسيد: روايت شده كه رسول خدا فرموده: «ان مثل ابى بكر و عمر فى الارض كمثل جبرئيل و ميكائيل فى السماء
» در اين باره چه مى فرمائيد.تنخ
امام جوادعليهالسلام
فرمودند: راجع به اين حديث هم بايد دقت شود جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرب الهى هستند كه هرگز به خدا معصيت نكرده اند و لحظه اى از اطاعت ربوبى جدا نشده اند ولى ابوبكر و عمر مشرك بودند اگر چه بعد اسلام را اختيار كرده اند اكثر عمر آن دو در شرك سپرى شده محال است كه خداوند آن دو را به جبرئيل و ميكائيل تشبيه كند.
در سؤالى ديگر يحيى بن اكثم گفت:
روايت شده كه پيامبر خدا فرمود: «لو لم ابعث لبعث عمر
» اگر من مبعوث نمى شدم حتما عمر مبعوث مى شد در اين باره چه مى فرمائيد؟
امام فرمود: كتاب خدا از اين حديث راست تر است، خداوند در كتابش چنين فرموده(
وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍ
)
و زمانى كه ما از پيامبران ميثاق اخذ كرديم و از تو و از نوح؛ خداوند چطور ميثاق خود را تغيير مى دهد؟! هيچكدام از پيامبران به اندازه چشم به هم زدنى مشرك نبودند پس چطور فردى كه اكثر عمر خود را در شرك به خدا گذارنده به رسالت مبعوث مى شود و علاوه پيامبر خدا فرموده «نبئت و آدم بين الروح و الجسد
» من به نبوت مبعوث شدم در حاليكه آدم بين روح و جسد بود(آفريده نشده بود).
هدف از جعل اين احاديث ساختگى
عصر مأمون كه هر محقق منصفى وى را دانشمندترين، وقت شناسترين و سياستمدارترين خليفه از خلفاى عباسى مى داند. عصر نضج (رشد) چشمگير شبهات و اوج تهاجم فرهنگى بر مبانى اررشى و مستحكم اماميه است. مأمون عباسى از يكسو خود را شيعه جا مى زند تا حمايت ايرانيان و علويان را از آن خود سازد و از سوى ديگر مبانى متقن فقه سياسى تشيع بويژه در ابعاد حاكميت و نظاير آن را به شدت مخالف با ملك و سلطنت خويش مى يابد بدنى سبب دربار او مجمع آراى گوناگون بود و هر روز به ميزان اقبال علماى فرق به سوى او و دربارش سير صعودى خود را طى مى كرد.
همين موضوع در زمان امام رضاعليهالسلام
هسته هاى اوليه خود را به نمايش گذاشته و زمان امام جوادعليهالسلام
به اوج خود مى رسد.
در عصر نهمين ستاره تابناك آسمان ولايت چهره مطرح در عرصه القاى شبهه و عرض اندام علمى يحيى بن اكثم بود.
كه گزيده اى از سؤالات وى را تقديم كرديم ليكن جهت بررسى دقيق اين موضوع بهتر است كه حداقل به سه انگيزه مهم از انگيزه هاى متعدد مؤثر در جعل حديث اشاره نمائيم.
۱ - ماجراى سقيفه بنى ساعده و طرح اسلام خلافت در مقابل اسلام امامت سرآغاز يك سلسله بدعت ها و جعل ها شد كه از جمله مى توان به مسئله اجماع، عادل بودند كل صحابه، روايات حاوى فضايل شيخين اشاره كرد.
۲ - روى كار آمدن بنى اميه و اين حقيقت كه اغلب آنها تا سال فتح مكه (هشت هجرت) يعنى ۲۱ سال پس از دعوت الهى رسول اكرمصلىاللهعليهوآله
و پس از اينكه صحنه گردان همه و يا اكثر كارشكني ها و ستيزه جوئي ها بر عليه اسلام همان بنى اميه بودند موضوع نياز به احاديث جعلى را براى جا افتادن آنها به صورت يك امر ضرورى متجلى ساخت و آنان هرچه توانستند جعل حديث را ترويج كردند.
۳ - شيوع اسرائيليات در ضمن احاديث ساختگى كه معمولا از روى علم و آگاهى و به منظور خرافى جلوه دادن مبانى ارزشى اعتقادى دين مبين اسلام توسط يهوديان ساخته و پرداخته مى شد و شايع مى گشت و در بعضى موارد هم دوستى ناآگاهانه سرآغاز پيدايش آنها مى شد.
به هر طريق كه ممكن بود عده اى مرموزانه در صدد شايع كردن و حتى متواتر ساختن احاديث جعلى بودند. لذا در عصر حضرت جوادعليهالسلام
يكى از مأموريت هاى بارز شيعه و يكى از آثار محورى و مهم وجود شريف آن حضرت شبهه زدايى مستمر و اثبات حقانيت باورهاى اصيل و ناب مذهب ناجى، انسان ساز و آزاده پرور تشييع بود.
به حق جاى جاى احتجاجات ظفرمندانه آن حضرت از اين موضوع حكايت دارد كه امام نهم در اين عرصه به خوبى كامياب شده و نمائى جذاب از مبانى مستحكم تشيع و قابليت هاى خدادادى خويش را به نمايش گذاشته اند.
در پايان اين موضوع يادآورى اين نكته خالى از فايده نيست كه يكى از موضوعات هميشگى مدنظر برنامه ريزان و سياست گزاران تهاجم فرهنگى بر عليه اسلام ناب محمدىصلىاللهعليهوآله
دامن زدند به خرافات و يا خرافى جلوه دادن باورهاى اسلامى بوده و محسوس و ملموس است و دلسوزان اسلام و اصحاب قلم و متعهدين اهل نظر همواره بايست متوجه اين نكته باشد كه الحمدلله هستند.