زندگانی امام جواد (علیه السلام)

زندگانی امام جواد (علیه السلام)0%

زندگانی امام جواد (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام جواد علیه السلام

زندگانی امام جواد (علیه السلام)

نویسنده: حسين ايمانى يامچى
گروه:

مشاهدات: 8909
دانلود: 2327

توضیحات:

زندگانی امام جواد (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 72 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8909 / دانلود: 2327
اندازه اندازه اندازه
زندگانی امام جواد (علیه السلام)

زندگانی امام جواد (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

۱ - تصدى منصب والاى امامت در سن طفوليت

امام محمد تقى الجوادعليه‌السلام در سنين كودكى بار سنگين امامت شيعه را بر دوش گرفتند و همين امر در چندين محور، تجلى شايستگى هاى مورد نظر در تعيين امامت را به منصه ظهور رساند.

دو ويژگى بارز برخوردارى از علم لدنى و عصمت همراه با قابليت فوق العاده جهت زمينه سازى براى نيل بدين موهبت ويژه الهى جهت هدايت مردم به سوى فضائل و ارزش هاى دين مبين اسلام و تبيين احكام شرع انور در آن حضرت به خوبى ظاهر شد و علاوه نصوص وارد شده پيرامون امامت ايشان، جوابگوئى ايشان در مسائل مشكل علمى، كلامى و شرعى و مجاب كردن افرادى نامى صاحب دعوى همچون يحيى بن اكثم به خوبى اثبات كرد كه وجود مقدس امام نهمعليه‌السلام مصداق بارز آيه كريمه:( وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ) ؛ و به او در حال كودكى حكم داديم(۱۱۶) .

آيه فوق درباره يحيى بن زكريا است وليكن شامل حال اين ستاره فروزان آسمان هدايت نيز مى شود.

و رفتار و حضور اجتماعى وسياسى آن بزگوار با صدائى رسا ندا مى داد كه:

( إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ) .

«همانا من بنده خدا هستم كه به من كتاب داده و مرا پيامبر قرارد داد»(۱۱۷)

ليكن از يكسو دوستان ناآگاه و از سوى ديگر دشمنان آگاه كه توان درك و يا پذيرش حقيقت متجلى در وجود امام نهم را نداشتند دست به توجيهات نابخردانه و يا عجولانه اى مى زدند.

گاهى پذيرش امامت يك طفل را پس از مشاهده كرامت امامت به حساب پايين بودن سطح فكرى و فرهنگى تشيع گذاشتند و زمانى موضوع پذيرش امامت را به فرهنگ توراثى بودن سلطنت ارتباط دادند، حال آن كه اين موضوع ريشه در مبانى متقن و بسيار محكم كلام شيعى وحقانيت معيارها و شرايط مهم امامت در فرهنگ غنى شيعه دارد و تمامى آن تحليلها، سير در بيراهه و شدت و حدت آن ها باعث فزونى گمراهى بوده و هست.

ظهور آن همه كرامات، آن اوج خارق العاده درمسائل علمى بى آنكه از احدى آن ها را فراگيرد، و پاسخ به سؤالات مكرر فحول علماى وقت در مجلس متعدد، و برانگيختن اعجاب آنان همراه با گرفتن اعتراف از آن نام آوران، عرصه فقاهت و درايت و كلام بر امامت اين فرزند اهل بيت و امام عصر وظهور جلوه هاى شيرين اجابت سريع دعا و شفابخشى به اذن خدا همه و همه اثبات كننده حقانيت ريشه دارى، عمق و غناى فكرى و فرهنگى تشيع و كمالات فضائل غيرقابل دسترس ائمه بزرگوار دوازده گانه تشيع بر افرادى عادى بوده و هست.

و اين فصل اول براى نخستين بار در تاريخ امامت شيعى توسط حضرت جواد الائمهعليه‌السلام پياده گرديد.

۲ - مقابله با تهاجم فرهنگى و دفع شبهات

بدون شك عناصرى چون تاريخ، تمدن، ديرينه، علمى، آداب و سنن، زبان و قابليت هاى آن، امور سياسى و در رأس آن ها عامل خطير عقيده و باور دينى در ساختار فرهنگ هر جامعه اى نقش بسزايى داشته و دارند.

ليكن در مقام تعريف فرهنگ با در نظر گرفتن تعدد بس گسترده عوام مؤثر در ساختار آن، به نظر مى رسد كه جامعترين تعريف فرهنگ عبارت باشد از اينكه: فرهنگ مجموعه يافته ها و پذيرفته هاى جامعه بشرى است. حال با در نظر داشتن اين واقعيت مسلم تاريخى كه اواخر عصر حكومتى هارون الرشيد و تقريبا تمام دوره مأمون عباسى زمان نضج و رشد علوم اسلامى، ادبيات و بويژه علم كلام ارزيابى مى شود.

شخصيت عملى خود مأمون و رقابت دائمى ايشان با دربارهاى سلاطين وقت و تلاش مضاعف ايشان در جذب علماى تمامى فرق اسلامى به دربارش باعث شده بود كه مرو و بغداد محل تجمع دانشمندان و زورآزمايى عملى آنان از يكسو و تهييج حسادت عملى آنها از سوى ديگر گردد و مأمون عباسى كه خود بهره اى وافر از گنجينه هاى علمى برده و اهل ذوق و نظر بود به رونق مجالس مناظره واستدلال و طرح شبهات دامن ميزد كه نمونه هاى فراوانى از اين سخن جلسات رادر تاريخ زندگانى حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضاعليه‌السلام و امام جوادعليه‌السلام مى توان يافت كه در اين مختصر نمونه هايى از استدلال بسيار متين نهمين مهر سپهر سرورى تقديم شده است.

آنچه كه تا كنون براى برخى از مورخين مخفى مانده و از روى عمد به آن نپرداخته ايم اين نكته ظريف هست كه تغيير و تبدل فرهنگ نيز نياز مبرم به يك طرح عمليات دقيق و با رمز و راز پيچيده مخصوص ظرافت كارهاى فرهنگى دارد و همين موضوع توسط معاندين با اسلام امامت و ولايت و در يك كلمه اسلام ناب محمدىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مد نظر قرار گرفت و با كمال تأسف آنها با استفاده بهينه از غفلت موجود در ميان عامه مسلمين در اين زمينه موفقيت هايى هم بدست آوردند كه به عنوان مثال چند مورد ذكر مى شود.

الف) آنان كه حساسيت عامه مسلمين را در قبال نص آيات قرآن دريافته بودند و به جنبه ابعاد گوناگون اعجاز كلام وحى واقف بودند به جاى تحريف ظاهر قرآن و تلاش در زمينه آن با تمام توان خويش در صدد تحريف مفهومى فرهنگ اسلام و قرآن برآمدند كه هم غير محسوس وهم در آينده اى نه چندان دور منشاء فوايد فراوانى براى آن ها بود.

مثلا به جاى بحث اجتماعى راجع به مفاهيم اجتماعى و احكام سياسى اجتماعى اسلام عزيز و تبيين جايگاه رفيع امامت در حيات و نمو جامعه بشرى مباحث انحرافى غير ضرورى را رايج كرده و افكار و آراء متفكران مسلمان را به سوى آنها سوق دادند و اين موضوع در سطح وسيعى ازعلوم اسلامى مطرح و تا آن حد پيش رفت كه حتى محدثينى كه راجع به سياسيات فقه اسلامى روايت جمع آورى و تنظيم كرده بودند و مورد بى مهرى قرار گرفته اند و حتى اگر نتوانسته اند به آنان وصله اى بچسبانند حداقل با صراحت آنها را بارز عالمان به زمان القاى شبهه نموده شخصيت اين ستاره هاى فروزان آسمان معرفت را در هاله اى از ابهام قرار دهند.

ب) دامن زدن به ترويج احاديث جعلى كه عمده آن ها در عصر بعد از رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ و در نزاع دو جريان اسلام امامت با اسلام خلافت و بويژه در دوره اقتدار بنى اميه ساخته و پرداخته شد و برخى موارد هم التقاط آراء و نظرات يهود و مسيحيت باافكار اسلامى منشاء آنها بوده و در مناظره هاى امام هشتم و حضرت جوادعليه‌السلام نمونه هايى از هر دسته ديده مى شود.

ج) ميدان دادن به علماى كم بهره از فضايل معنوى و يا برخوردار از ضعف هاى نفسانى همچون حب شديد جاه و رياست و يا عشق بيش از حد به مال و برخورداي هاى دنيوى و نيز رويارو قرار دادن آنان با علماى ولائى، اين دژهاى حصين هدايت كه شمع وجود خود را وقف ظلمت زدائى جهل و خرافه از جامعه بشريت كرده و عزم خود را در هدايت مسلمين به ساحل نجات جزم كرده بودند و اين حربه از ديرباز بر عليه ائمه طاهرين و شاگردان و شيفتگان بصير آنان به كار گرفته شده بود و در زمان امام جوادعليه‌السلام نيز ادامه داشت روزى اين حربه چنان كار آمد بود كه در مجلسى كه سرور و سالار آزاد مردان حاضر بودند مسئله شرعى مطرح مى شد و زمانيكه آن امام همام و بى شرمانه مى گفتند: از شما كه سؤال نكردم بگذار فلانى كه ريشش سفيد شده جواب دهد!!

و روزى يحيى بن اكثم آن عالم بى عمل شيفته جاه و مال دنيا گستاخانه در صدد ضربه زدن به امام بر حق حضرت جوادعليه‌السلام بر مى آمد، و ده ها زمينه ديگر كه تفصيل آنها دراين مختصر نمى گنجد.

حال پس از يادآورى بسيار مختصر زمينه هاى موجود در عصر امام نهمعليه‌السلام به خوبى مى توان دريافت كه آن حضرت يك تنه در برابر آن همه فتنه هاى سياسى و فرهنگى ايستاد و چهره اى بسيار متمدن و تابناك از فرهنگ غنى اسلام امامت رابه نمايش گذاشت آن اسوه تقواى مثبت و كارآمد با آن كه مى توانست دركمال برخوردارى از نعمات و لذات دنيوى باشد با زهد بى نظير درس عملى، اقبال به ارزش ها و اتصاف به زيور فضيلت هاى معنوى و مكارم والاى اخلاقى، فلسفه، بعثت مقدس نبوى و سيره مستمره اجداد طاهرينش را به نمايش گذاشت و از اين طريق تبليغات چندين ساله مغرضان و دشمنان ديرين اهل بيت عصمت و طهارت را مبنى بر اينكه اين دنياست كه بر ايشان ادبار كرده و در دسترس آنان نيست نه آن كه آن ها از روى انتخاب ارزشى آنرا برگزيده باشند خنثى كرد و آن نقشه هاى شيطانى را نقش بر آب ساخت دراين عرصه نقش مؤثر آن حضرت به حدى موفق بود كه هم ناچار دشمنان به آن اعتراف كردند و علاوه خود آنها هم شيفته مشى انسانى وسلوك معنوى آن سمبل و الگوى كامل انسان نمونه شدند و اين حقيقت را لمس كرده اند كه حضرت ايشان با همه مقدسش ‍ حقيقت انسانيت را يافته و ارزشهاى والاى كرامت انسانى را پذيرفته و با جان و روان خويش عجين ساخته است.

۳ - تجلى جلوه هاى شيرين علم لدنى در طفوليت

مدت هفده سال دوره سراپا توفيق سرشار از افتخار حضرت جوادعليه‌السلام صحنه هاى دلربا و متعددى از اين مرحله را ثبت و ضبط كرده است و جالب اينكه بسيارى از به اصطلاح خواص عصر ايشان همه با وجود مشاهده اين نمونه هاى نشأت گرفته از علم لدنى نمى توانستند مابين شخصيت حقيقى آن حضرت سن و سال شناسنامه اى آنجناب فرق بگذارند به عنوان مثال به مورد ذيل توجه فرمائيد.

على بن حسان واسطى مى گويد: تعدادى اسباب بازى از نقره همراه برداشتم و گفتم (چون امام خردسال است) آنها را براى آن حضرت هديه مى برم! (خدمت ايشان رسيدم مردم مسائل را مى پرسيدند و او جواب مى داد) چون سؤالاتشان تمام شد و رفتند امام برخاست و رفت و من نيز به دنبال ايشان رفتم و بوسيله خادمش اجازه ملاقات گرفتم و داخل شدم سلام كردم، جواب سلام دادند اما ناراحت به نظر مى رسيدند و به من اجازه نشستن ندادند پيش رفتم و اسباب بازى ها را نزد او گذاشتم غضبناك به من نگريست و اسباب بازيها را به چپ و راست پرتاب نمود و فرمود: خدا مرا براى بازى نيافريده است، مرا با بازى چكار؟!!

من اسباب بازي ها را برداشتم و از آن گرامى پوزش خواستم و ا پذيرفت و مرا بخشيد و بيرون آمدم(۱۱۸) .

در اين واقعيت مسلم تاريخى نكته اى نهفته است و آن اينكه سبقت زمانى همواره ملازم سبقت رتبى نيست وبسا افراديكه از نظر زمان سابق هستند ولى از حيث منزلت و ریشه معرفت به پايه اى كه باست مى رسيدند نائل نشده اند و چه بسا افراديكه از نظر زمان متأخرند ولكن از حيث رتبه معرفت و امام شناسى بسى پيشتاز و ممتاز هستند بطور قطعى مى توان گفت كه اگر على بن حسان از منزلت شايسته امام شناسى بهره وافى داشتند هرگز چنان نمى كردند.

يكى ديگر از موارديكه در اين زمينه اعجاب همگان را بر مى انگيخت اين بود كه وقتى مسئله اى در نزد آن امام هدايت مطرح مى شد چنان فروع مسئله را با اشراف خارق العاده اى مى شكافتند كه هم باعث اعجاب غيرقابل انكار حضار و پرسشگر مى شد هم منبعى بس پرخير و بركت براى شيفتگان راسخان در علم و صاحبان سر الهى ميگشت. براى تأييد اين مدعا به حديث ذيل توجه فرمائيد:

على بن ابراهيم از پدرش روايت مى كند كه گروهى از شيعيان شهرهاى دور از امام جوادعليه‌السلام اجازه تشرف گرفته و به خدمتش رسيدند و در يك مجلس سى هزار مسأله از او پرسيدند و حضرت جواب دادند در حاليكه ده ساله بودند(۱۱۹) .

شايد تعداد مسئله مطرح شده از آن حضرت در يك مجلس ناظر به فروعى باشد كه از هر يك از مسائل منشعب مى شد و مجموع آن ها به سى هزار مسئله برسد و يا حاكى از كثرت سؤالات مطرح شده باشد.

۴ - استحكام و قوت روزافزون و تشكيلاتى تشيع

برخلاف انتظار عوام مردم و برخى از افرادى كه داعيه بصيرت داشتند، دوره امامت حضرت امام محمد تقىعليه‌السلام نه تنها باعث ركود و سستى تشيع نشد بكله نضج روزافزون و انسجام بيش از پيش آنرا هم به دنبال داشت به نحوى كه در زمان حضرت جوادعليه‌السلام يك وحدت رويه محسوسى ميان بزرگان شيعه بوجود آمد و با تدبير حضرت ايشان نوعى سلسله مراتب در ميان بزرگان شيعه رايج شد كه اين امر نه تنها بر عظمت شيعه به نحوى روزافزون اضافه مى كرد بلكه در سير موفقيت هاى حركات اجتماعى و انقلابى شيعه هم تأثير مثبتى داشت و همين وحدت بزرگان و ظهور عظمت شخصيت ممتاز امام جوادعليه‌السلام در برهه هاى مختلف و ايجاد فضاى مناسب براى طرح آراء و افكار اسلامى فرصتى براى مطرح شدن مبانى مستحكم كلامى و فقهى شيعه شد و بسيارى از افكار صاحب نظران جوياى حقيقت را به فرهنگ غنى اسلام جذب كرد.

۵ - جمع آورى موفق خمس و سايرى حقوق واجب مالى

شايد بتوان گفت كه دوره اوج انسجام جمع آورى خمس و نصب وكلاى خاصه اين امر، عصر امامت بس مطلوب و رهبرى شايان حضرت جوادالائمهعليه‌السلام است.

توقيعات و احكام صادر شده از طرف ايشان و بوجود آوردن نوعى محوريت متمركز منطقه اى براى جمع آورى خمس و زكات و ساير حقوق مالى، باعث شد علماى اسلام با دستى باز اطمينان خاطر بيش از پيش براى سياستگذارى امور علمى، از قبيل تشكيل حوزه هاى گسترده درسى و جمع آورى و تدوين كتب گوناگون در رشته هاى متعدد علوم اسلامى و جمع آورى حديث و نيز امور اجتماعى نظير مساعدت به فقراى شيعه، مشاركت در كارهاى نيك و باقيات صالحات، اهتمام ورزند و اين حركت پويا و تشكيلاتى نه تنها باعث گسترده مذهب انسان ساز وحركت آفرين شيعه اثنى عشرى شد بلكه با اخلاص بسيار بالا و روحيه ولائى نستوه و خستگى ناپذير وكلاى عدول كه بدون اعتنا به مشكلات و سردى و گرمى ساير تنگناهاى ايجاد شده توسط امراى ستم پيشه حتى عده اى از افراد به انحراف كشيده اهل نظر و در برخى موارد اهل زهد و عبادت را متوجه حقانيت مذهب حقه جعفرى كرده و به اسلام امامت جذب نمايند كه نمونه اين نوع از عملكرد را در شرح حال مختصر على بن مهزيار تقديم كرده ايم.

شهادت امام جوادعليه‌السلام

روز به روز بر اثر امامت و رهبرى بسيار موفق حضرت جوادعليه‌السلام شيعه رشد وقوت بيشترى كسب مى كرد و روند تشكيلاتى دقيق، وحدت رويه حاكم در شيوه رفتار بزرگان شيعى، انسجام محسوس وكلاء و نمايندگان آن حضرت، بكارگيرى موفق عنصر گرانبها و سياسى تقيه و بالاخره حسد و كينه ديرين بنى عباس تحمل وجود با بركت امام محمد تقىعليه‌السلام را بر آنان سخت بلكه جانكاه كرده بود.

مأمون در هفده رجب سال ۲۱۸ ه‍ق(۱۲۰) يا شعبان سال ۲۱۸ ه‍ق(۱۲۱) مرد و برادرش معتصم كه نام وى محمد يا ابراهيم و كينه اش ابواسحاق بود به قدرت رسيد.

او كه از نظر شخصيت فردى، هرگز همتاى برادرش مأمون خليفه دانشمند عباسى نبود لذا هرگز تاب و ياراى مشاهده حضور فيزيكى امام نهم شيعيان جهان را نداشت تا چه رسد به اينكه بالندگى و نشاط غير قابل انكار تشيع را شاهد باشد. به همين دليل تصميم گرفت كه امام را به بغداد احضار نمايد و به عبدالملك بن زيات نوشت كه حضرت جوادعليه‌السلام و ام فضل را به بغداد نزد من بفرست، او آنها را فرستاد معتصم - براى ظاهرسازى و عوام فريبى كه سيره هميشگى آنها بود - از آن ها به گرمى استقبال كرد و هدايائى براى آنها برد و آنان را به مهماني هاى باشكوهى دعوت نمود(۱۲۲) .

او كه از رشك بيش از حد و كم علاقه شدن ام فضل دختر مأمون به همسر امام نهم به حضرت امام محمدتقىعليه‌السلام آگاه بود و ميدانست كه وى گمان دارد امام جوادعليه‌السلام مادر امام هادىعليه‌السلام را بر او ترجيح مى دهد و بيشتر به او محبت مى كند با همكارى جعفر پسر مأمون(۱۲۳) و برادر ام فضل و از راه حيله و نيرنگ زمينه اى فراهم ساخت كه ام فضل را تحريك و به قتل امام جواد وادار نمايد و در اين كار موفق شد و آن زن بخت برگشته، بى وفا و بدكردار خواسته آندو را اجابت كرد.

معتصم يا جعفر سمى را در انگور رازقى تزريق كردند(۱۲۴) و براى ام فضل فرستادند و او نيز آنرا در كاسه اى گذاشت و جلو همسر جوانش حضرت جوادعليه‌السلام نهاد و يا آنكه خودش مسموم كرد و اقدامات بعدى را بجاى آورد و زمانيكه حضرت جوادعليه‌السلام از آن انگور ميل فرمودند، طولى نكشيد كه آن عزيز آثار زهر را احساس فرمودند و كم كم درد شديد بر ايشان عارض گرديد به سختى ايشان را رنجور ساخت در آن حال آن زن نابكار پشيمان شده و گريه مى كرد حضرت جوادعليه‌السلام فرمودند: اكنون كه مرا كشتى - اين گريه ات ديگر براى چيست؟ به خدا سوگند به چنان فقر و تنگدستى گرفتار مى شوى كه قابل جبران نباشد و به دردى مبتلا مى شوى كه درمان ندارد و به بلائى گرفتار مى شوى كه پوشيده نماند.

بر اثر نفرين امام در يكى از مخفى ترين اعضاى بدن ام فضل دردى پديد آمد كه همه دارائيش را براى درمان آن هزينه كرد ولى سودى نديد و به گدايى از ديگران نيازمند شد و با خوارى از دنيا رفت و برادرش جعفر نيز در حال مستى به چاه افتاد و مرده اش را از قعر چاه بيرون آوردند(۱۲۵) .

آرى بدين ترتيب يازدهمين معصوم و نهمين امام در بيست و پنجمين بهار عمر شريف خويش بدست همسرى خائن جنايتكار و با دستور و تحريك اميرى جورپيشه و همدستى برادر زنى بى وفا، مظلومانه در ديار غربت و از طريق مسموميت با زهر دار فانى را وداع گفت و خلعت رعناى شهادت را كه زيور بسيار گرانبهاى اولياى الهى و اجداد طاهرين معصوم و مظلومش بود به تن كرد و نه تنها شيعه بلكه تقوى و بخشندگى، عصمت و عدالت، زهد و كرامت رابر عزاى جانكاه نشانده و در مقبره قريش بغداد و پشت قبر مطهر جد مظلوم باب الحوائجش موسى بن جعفرعليه‌السلام مأوى گزيد(۱۲۶) .