زندگانی امام جواد (علیه السلام)

زندگانی امام جواد (علیه السلام)0%

زندگانی امام جواد (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام جواد علیه السلام

زندگانی امام جواد (علیه السلام)

نویسنده: حسين ايمانى يامچى
گروه:

مشاهدات: 8937
دانلود: 2336

توضیحات:

زندگانی امام جواد (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 72 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8937 / دانلود: 2336
اندازه اندازه اندازه
زندگانی امام جواد (علیه السلام)

زندگانی امام جواد (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

ره توشه فضيلت در فرمايشات امام محمد تقىعليه‌السلام

۱ - «مَنِ اسْتَغْنى بِاللّهِ إفْتَقَرَ النّاسُ إلَیْهِ، وَمَنِ اتَّقَى اللّهَ أحَبَّهُ النّاسُ‍

«كسى كه با توكل به خداوند روى نياز از مردم برگرداند مردم به او نيازمند مى شوند (و به او روى مى آورد) و كسى كه تقواى الهى را پيشه كند مردم او را دوست مى دارند»(۱۲۷) .

۲ - «أهلُ المَعروفِ إلَى اصطِناعِه أحوَجُ مِن أهلِ الحاجَةِ إلَيهِ؛ لأِنَّ لَهُم أجرَهُ وفَخرَهُ وذِكرَهُ ، فمَهما اصطَنَعَ الرَّجُلُ مِن مَعروفٍ فإنَّما يَبدأ فيهِ بِنَفسِهِ

«نياز نيكوكاران به احسان بيش از نيازمندان است زيرا نيكوكارى براى آنان پاداش، افتخار و نام نيك به دنبال دارد، بنابراين انسان هرگاه كار نيكى انجام دهد ابتدا به خويشتن نيكى كرده است»(۱۲۸) .

۳ - «ثَلاثٌ یبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ تَعالی: کثْرَةُ الاْسْتِغفارِ وَ لِینُ الْجانِبِ و کثْرةُ الصَّدَقَةِ وَ ثَلاثٌ مَنْ کنَّ فیهِ لَمْ ینْدَمْ: تَرْک الْعَجَلةِ وَ المْشَوَرَةِ وَ التَّوَکلِ عَلی اللّهِ عِنْدَ الْعَزْمِ

«سه ويژگى انسان را به رضوان الهى رهنمون مى شود: آمرزش خواستن زياد از خداوند و نرمخويى و زياد صدقه دادن.

و سه خصلت در هر فرد باشد پشيمان نمى شود: شتاب نورزيدن در كارها، مشورت و نظرخواهى از ديگران، توكل بر خدا به هنگام تصميم گيرى»(۱۲۹) .

۴ -قالَ له رجل: « اوصِنى بَوَصِیَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟ »

فَقالَ عليه‌السلام : «صُنْ نَفْسَکَ عَنْ عارِ الْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ

«خود را از كارهايى كه موجب ننگ در دنيا و عذاب آتش در آخرت است حفظ كن»(۱۳۰) .

۵ - «اَربَعُ خِصالٍ تُعینُ المَرءَ عَلَی العَمَلِ: اَلصِّحَّةُ، ‌وَ الغِنی، ‌وَ العِلمُ، ‌وَ التَّوفیقُ

«چهار ويژگى، هر فردى را براى انجام عمل يارى مى كند كه عبارتند از: صحت و سلامت بدن و توانگرى و بى نيازى مادى و دانش و توفيق الهى»(۱۳۱) .

در توضيح اين روايت يادآورى چند نكته مفيد است:

در يك تقسيم بندى كلى امام نهمعليه‌السلام كارها را به دو دسته مادى بدنى و فكرى و فرهنگى تقسيم فرموده و پس از آن صحت بدن و توانگرى مادى را ياور انسان در كارهاى بدنى و مادى دانسته اند و در امور فرهنگى و فكرى دو عنصر علم و توفيق الهى را ياور انسان معرفى فرموده اند.

بررسى گذراى تاريخ دانشمندان حاكى از اين مطلب مهم است كه عالمى كه عاقل باشد از توفيق الهى برخودار شود ميتواند درخشش لازم رادر آسمان علم از آن خود كند چرا كه عقل را مى پروراند و عقل هم علم را راه مى اندازد و به تعبير ديگر عقل مديريت علم را بر عهده مى گيرد در يك كلمه عقل مدير و علم مربى است وليكن اين نكته رابايستى در گوش كردكه علم بى توفيق درخت بى بر است و به همين خاطر حضرت جوادعليه‌السلام را به توفيق الهى را در كنار هم ذكر فرموده اند اينك به چند نمونه از علماى مؤ يد به توفيق الهى اشاره مى كنيم.

علامه مجلسى با حدود ۵۰۰ جلد كتاب، شيخ صدوق با ۳۰۰ جلد كتاب، شيخ مفيد با ۲۰۰ جلد كتاب، فضل بن شاذان از ياران امام نهم با ۱۸۰ جلد كتاب، علامه شهيد آيت الله حاج شيخ مرتضى مطهرى با حدود ۶۰ جلد كتاب و آن همه كاميابى و اثر در نسل پژوهشگر و تشنه معارف اسلامى جوان از علماى موفق هستند.

با آرزوى توفيق الهى در انجام وظايف دينى، و اجتماعى و علمى براى عموم شيفتگان خدمت در عرصه فرهنگ كه مى خواهند شمع وجودشان ظلمت زداى جهل از جامعه بشرى باشد روايت ديگر در همين زمينه از آن خورشيد فروزان هدايت تقديم مى شود.

۶ - «اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوفیقٍ مِنَ اللهِ، وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ

«مؤمن به سه خصلت نيازمند است: توفيق الهى و واعظ درونى (وجدان بيدار و متنبه شدن در قبال اندرزهاى نفس لوامه) و نصيحت پذيرى از كسى كه او را از روى خيرخواهى اندرز مى دهد»(۱۳۲) .

اينجا مناسب است جمله اى پيرامون جايگاه توفيق در سرنوشت انسان از كلام دلرباى مقتداى بى همتاى مؤمنان و امير بيان علىعليه‌السلام اشاره شود آن حضرت فرمود: «ولاقائد خير من التوفيق » رهبرى بهتر از توفيق وجود ندارد(۱۳۳) .

۷ - «مَنْ وَثِقَ بِاللَّهِ أَرَاهُ اَلسُّرُورَ ... اَلثِّقَةُ بِاللَّهِ حِصْنٌ لاَ يَتَحَصَّنُ فِيهِ إِلاَّ مُؤْمِنٌ

«هركس به خداوند اعتماد كند، رب العالمين سرور و شادابى را به او مينماياند، اميدوارى و اعتماد به خدا دژى است كه در آن دژ پناه نمى برد مگر مؤمن»(۱۳۴) .

انسان به اميد زنده است و نقش اميد در كردار و سرنوشت انسان غير قابل انكار مى باشد. به همين دليل علماى تربيتى همواره بر تقويت نخل اميد در ساختار شخصيت انسان اصرار داشته و دارند، در همين راستا آئين معاد و معاش، مكتب بى نظير انسان سازى اسلام از هر فرصتى براى ايجاد و تقويت نور اميد در قلب بشر شود مى جويد تا آنجا كه وقتى فهرست گناهان كبيره را ترسيم مى نمايد قنوط و نااميدى از رحمت الهى را در راءس همه گناهان غيرقابل بخشش قرار مى دهد با آرزوى آن كه عموم شيفتگان ولايت در اين دژ مستحكم پناه برند و آمال خويش و امت اسلام را محقق ساخته، نور اميد در قلوب سرشار از ايمان مؤمنين را بارور نمايند.

در ادامه اين بحث براى روشن شدن نقش خطير اعتماد، حسن ظن و اميد به خداى رحمان آفات يأس و نوميدى از رحمت الهى را بصورت خيلى مختصر بيان مى كنيم تا از باب تعرف الاشياء باضدادها گوشه اى از موضوع برايمان معلوم شود.

اولا: اين امر خالق هست كه:( قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ) .

«يعنى اى بندگان من كه بر خويشتن ستم روا داشته و اسراف كرده ايد، از رحمت خدا نااميد نشويد» چرا كه:

( إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ) .

«همانا خداوند همه گناهان را مى بخشد و همانا اوست بسيار آمرزنده مهربان»(۱۳۵) .

و در آيه كريمه اى ديگر چنين مى فرمايد:

( وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ) .

كيست كه از رحمت خدا نوميد شود مگر گمراهان(۱۳۶) .

و در آيه اى ديگر نوميدى از رحمت حق را موجب كفر معرفى فرموده اند:( لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ) «از روح (رحمت) خداوند نوميد نمى شود مگر كافران»(۱۳۷) .

همين موضوع باعث شد اميرمؤمنان در جواب آن مردى كه در اثر گناهان از رحمت حق نوميد شده و نااميدى خود را ابراز مى كرد چنين فرمودند: كه اى مرد، نااميدى تو از رحمت خدا بدتر است از گناهى كه كرده اى.

نقل شده است كه روزى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمودند: اگر بدانيد آنچه را كه من مى دانم كم خواهيد خنديد و بسيار خواهيد گريست و به بيابان ها و صحراها بيرون خواهيد رفت و بر سينه هاى خود خواهيد زد و به پروردگار خود پناه خواهيد برد پس جبرئيل نازل شد و گفت پروردگار مى فرمايد: بندگان مرا از من نا اميد مكن(۱۳۸) .

البته بايد توجه داشت كه اميد و نوميدى شمشير دو دم است و در كاربرد آن بايستى از هرگونه افراط وتفريط اجتناب كرد چرا كه از يكسو اگر انسان به چيزى اميدوار نباشد او را دوست نداشته و بدان عشق نمى ورزد و از سوى ديگر اميد بيش از حد به رحمت الهى ميتواند سرآغاز آفاتى چون تسويف و تعليل در توبه و خداى ناكرده اصرار درگناه و پرده درى شود.

خدايا ترا به فضل و كرم خويش و جود امام جوادمان سوگند مى دهيم كه همواره نور اميد را در قلوبمان فروزان كن و از عزت بندگيت عزيزمان بفرما.

۸ - «مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ كَفَاهُ اَلْأُمُورَ وَ اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اَللَّهِ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ

«و هركس كه به خدا توكل نمايد خداوند كارهايش را كفايت مى كند و توكل برخدا مايه نجات از هر بدى و ايمنى از هر دشمن است»(۱۳۹) .

بدان اى عزيز كه توكل نشانه قوت اعتقاد فرد و داراى درجات ومراتبى هست. حداقل مراتب توكل اين است كه ميزان اطمينان او در حق خداوند به هنگام واگذارى امورش مثل اعتماد به وكيل كردن يكى از همنوعان خودش باشد. اين مرحله منافاتى با سعى و تدبير فردتوكل كننده ندارد، چنانكه موكل تلاش خود را مى كند و از وكيل هم بهره مند مى شود.

مرحله دوم: از درجات توكل اين است كه حال متوكل با خدا همچون حال طفل با مادرش هست كه جز به مادر اعتماد ندارد و در اين مرحله انسان با دعا و تضرع به خدا پناه برده و امورش را به حضرت حق واگذار مى كند.

مرحله سوم: كامتلرين درجات توكل است كه فرد خود را كاملا تسليم خدا كرده و جز خدا به كس ياچيزى حتى حجاب نور، دل نمى بندد كه نمونه كامل آنرا در حالات ابراهيم خليل الرحمانعليه‌السلام به هنگام پرتاب به سوى آتش مى تواند ديد كه با نهايت اطمينان به حضرت حق نه تنها به همه اسباب مساعدت نه مى گويد بلكه از طرح سؤال و خواست خود نيز امتناع مى ورزد با اين استدلال كه با علم خدا به من ديگر سؤال و خواسته اى لازم نيست هرچه او مصلحت بيند همان خير و فلاح است.

اينك ملاك ومعيارى بر حصول توكل ذكر مى شود و آن اين است كه فرد نايل به مقام توكل هيچگاه مضطرب و بى تاب نمى شود و پس از آنكه تلاش ‍ ميسور و مقدور خود را در طبق اخلاص گذاشت ديگر نگران آينده كار نمى شود و مانسل انقلاب در حالات گوناگون امام شهيدان و منادى و احياگر اسلام ناب محمدىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در عصر جاويد خمينى بزرگ تجلى مقام توكل را به طور واضح ديديم كه يكى از بهترين منظره هاى آن در جواب به سوال خبرنگار كه پس از سال هاى ممتادى تبعيد، ظفرمندانه وارد ايران اسلامى مى شويد چه احساسى داريد فرمود: هيچ يعنى من مأمور به تكليفم و نه نتيجه خدايا ترا به صدق و صفاى روح خدا درعصرمان ما را به مقام توكل نايل فرما.

۹) «اَلدّینُ عِزُّ، ‌وَ العِلمُ کَنزٌ، وَ الصَّمتُ نُورٌ »

«دين مايه عزت است و علم گنجينه و سكوت نور است»(۱۴۰) .

بدون شك برنامه هاى عبادى، اخلاقى، اجتماعى و سياسى دينى عزت و سربلندى انسان را همراه دارد و انسان سراپا نياز را تا بدان حد تعالى مى دهد كه خالق صمد و بى نياز عالم مشترى او مى شود آن هم باب هاى جنت و رضوان الهى و چه عزتى از اين برتر؟

علم گنجينه است: در شرح و توضيح اين كلام محتواى حضرت جوادعليه‌السلام يادآورى چند نكته مفيد به نظر مى آيد.

علم داراى ارزش ذاتى است و اسلام علم را عامل احياى نفوس مى داند و اين تعبير شيواى امير بيان دليل اين مدعاست كه: «العلم محيى النفس

«دانش واقعى زنده كننده نفس و روح آدمى است»(۱۴۱) .

در كلام جاويد بزرگ استاد دانشگاه هدايت حضرت خاتم انبيا محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ راجع به علم و جايگاه آن تعبيرى شيرين به شرح ذيل آمده است:

«أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء ».

«علم نورى است كه خداوند در دل هر كه بخواهد مى اكفند»(۱۴۲) .

دركلام اميرمؤمنان علىعليه‌السلام : علم چراغ عقل و روشن كننده خرد است اصلا در جمله ميتوان گفت كه روح اسلام با جهل ناسازگارى دارد چرا كه بدون رشد فكرى و فرهنگى و آشنايى عميق با حقايق، قدر و منزلت اسلام ناشناخته مانده و در ميان پيروان اسلام ناچيز جلوه مى كند.

به همين دليل علم و عالم در فرهنگ والاى دين مبين اسلام ارجمند هستند تا آن حد كه پاداش عالم از روزه دار شب زنده دارى كه در راه خدا جهاد كند بيشتر است(۱۴۳) و اگر اين علم با زيور حلم و خويشتندارى و وقار و تواضع و انس و سازگارى با مردم آراسته شود اكسير حيات و مايه نجات از هر مهلكه است.

علىعليه‌السلام در يك تقسيم بندى كلى چنين مى فرمايد: دانشمندان دو دسته اند: دسته اول: دانشمندى كه به علم خويش عمل مى كند و رستگار مى شود.

دسته دوم: دانشمندى كه به علم خود عمل نمى كند و هلاك مى گردد(۱۴۴) .

و در تعابير نغز سنت كه دريايى بيكران از معارف و حكم نجاتبخش هست آثارى بس خطير براى علم واقعى ذكر شده است كه نمونه هايى از آن مضامين بلندرا تقديم مى داريم:

۱ - كسى كه بر رشد عملى او اضافه شود لكن بر زهدش نسبت به دنيا افزوده نگردد جز بر دورى او از خدا اضافه نمى شود (پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ )(۱۴۵) .

۲ - علم به فراگيرى نيست، بلكه آن نورى است كه خداى متعال در دل هر كه بخواهد هدايتش كند، قرار ميدهد. پس اگر خواستى دانش به دست آورى در درجه اول حقيقت بندگى را در قلبت فراهم كن و علم رابراى عمل به آن فرا بگير و از خدا بخواه كه توفيق فهم آنرا به تو بدهد(۱۴۶) (حضرت امام صادقعليه‌السلام )

۳ - غايت علم خوف از خداوند سبحان و ميوه علم اخلاص عمل است (حضرت علىعليه‌السلام )(۱۴۷) .

۴ - خشيت ميراث دانش است و علم شعاع معرفت وقلب ايمان است و هر كه از خشيت محروم باشد عالم نيست هر چند در متشابهات علم به موشكافى بپردازد خداوند متعال مى فرمايد تنها دانشمندان از بندگان خدا هستند كه از او مى هراسند(۱۴۸) . (حضرت امام صادقعليه‌السلام )

قابل ذكر است با همه ارج و منزلتى كه اسلام به علم و عالم قائل است، ليكن مابين علم ممدوح اسلام و عمل يك رابطه و پيوستگى خاصى وجود دارد.

هرچند آنانكه نمى دانند با فرد دانا برابر نيستند ولى پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد: كل علم و بال على صاحبه الامن عمل به(۱۴۹) .

هر عملى و بال صاحب خويش است، مگر كسى كه به دانش خود عمل نمايد و عمل به علم علاوه بر پاداش اخروى به عالم، عامل بس مؤثر در رشد عملى اوست براى تاءييد اين مدعا، شكافنده علوم نبوى و پنجمين ستاره تابناك آسمان امامت در اين زمينه مى فرمايد: «من عمل بما يعلم علمه مالم يعلم »

«هر كس به آنچه ميداند عمل نمايد خداوند آنچه را كه نمى داند به او ياد ميدهد.»(۱۵۰)

امام جوادعليه‌السلام در آخرين قسمت اين فراز فرمودند: «الصمت نور » سكوت و خاموشى نور است. براى دريافت بخشى از اين سخن بلند و سرشار از حكمت وقتى به فرهنگ اهل بيتعليه‌السلام مراجعه مى كنيم مى بينيم زمانيكه از علامات مؤمن سخن به ميان مى آيد كثرت خموشى و سكوت و اينكه با سكوتش اندوهگين نمى شود(۱۵۱) .از جمله نشانه هاى بارز است و هيبت و بزرگى ثمره زيادى سكوت است و تدارك آنچه به سبب خاموشى از آن كوتاهى شده آسانتر است از آنچه به واسطه صحبت از دست رفته است و در تعبير كلام نبوى سكوت مايه نجات معرفى شده است.

با در نظر گرفتن اين مختصر از معارف روائى و توجه به سيره عملى اصحاب در نحوه مواظبت از زبان و تمرين سكوت مى توان به اهميت موضوع پى برد و بعد از اينكه آمار گناهان زبان را تصور نمائيم ما نيز اين كلام حضرت جوادالائمهعليه‌السلام را از جان و دل تكرار خواهيم كرد كه سكوت نور است و مايه بركت.

۱۰ - «غایَةُ الزُّهدِ الوَرَعُ ».

«هدف و سرانجام زهد، پاكدامنى است.»

يكى از محورهاى بسيار مهم تأكيدات اخلاقى بزرگان دينى، نبى اكرم و ائمه معصومين صلوات الله عليهم جا انداختن رويه رهادت و حقيتق زهد در جامعه اسلامى بوده وهست.

قبل از به ارائه مطالبى راجع به اين موضوع مهم يك تعريف ساده از زهد ارائه مى كنيم:

زهد همان ساده زيستى همراه با قناعت است، براى تأييد مدعا ابتدا از سيره عملى امام پارسايان حضرت علىعليه‌السلام يك نمونه گويا ذكر مى شود:

اصبغ بن نباته از علىعليه‌السلام نقل مى كند كه ايشان فرمودند: تقريبا پنج سال است كه در كوفه حكومت مى كنم، روزى كه وارد كوفه شدم اين لباس، اين مركب و اين اساس جزيى را داشتم اگر روزى كه بر مى گردم غير از اينها داشته باشم: «فَإِنَّنِي مِنَ اَلْخَائِنِينَ » «همانا من از خيانتكاران هستم»(۱۵۲) .

در تعريف حقيقت زهد آن امام زاهدان چنين مى فرمايد:

(حقيقت) زهد ما بين دو كلمه از قرآن است كه خداى سبحان فرمود: برآنچه از دستتان مى رود ناراحت نشويد و بخاطر آن چه به شما مى رسد خوشحال نشويد و هركس كه برگذشته افسوس نخورد وبه آينده شاد نگردد. براستى كه هر دو طرف زهد را بدست آورده است(۱۵۳) .

به خاطر آثار بسيار خطير زهد، نشانه لطف و خيرخواهى خداوند به انسان تعبير شده است به اين بيان شيرين امام ششم توجه فرماييد كه: «اذا ارادالله بعبد خيرا زهده فى الدنيا و بصره عيوب الدنيا

«زمانيكه خداوند به بنده اى خير اراده فرمايد او را در دنيا زاهد كرده و نسبت به عيب هاى دنيا بصير مى كند»(۱۵۴) .

و اينكه با نگاهى گذرا به آثارى دنيوى زهد بحث را ادامه مى دهيم: علىعليه‌السلام مى فرمايد: كسى كه نسبت به دنيا زاهد و بى رغبت شد مصيبت ها را خوار و آسان مى شمارد(۱۵۵) .

و در كلام نغز پيامبر گرامى اسلام چنين آمده كه:

«مَنْ زَهِدَ فِيهَا فَقَصَّرَ فِيهَا أَمَلَهُ أَعْطَاهُ اَللَّهُ عِلْماً بِغَيْرِ تَعَلُّمٍ وَ هُدًى بِغَيْرِ هِدَايَةٍ ».

«كسى كه در دنيا زهد ورزد خداوند به او علم بدون يادگيرى اعطا مى فرمايد و هدايتى بدون راهنمايى ديگران»(۱۵۶) .

حال اى عزير اين نكته ظريف را توجه فرموده و به صفحه دل بنگار كه اگر موفق شوى هواهاى نفسانى رابا عنصر زهادت بميرانى و چشم را با توتيا اشك زينت دهى آنگاه به اين تمجيد علوى نائل مى شوى كه:

«طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا- الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ ».

«خوشا به حال زاهدان در دنيا و شيفتگان آخرت»(۱۵۷) .

حال براى فهم سخن جاويد امام نهم به اين كلام علىعليه‌السلام گوش جان بسپار كه فرمود: «هيچ ورعى همچون توقف به هنگام شبهه نيست و هيچ زهدى همانند بى رغبتى در حرام نمى باشد»(۱۵۸) .

پس هدف و سرانجام زهد، ورع است زيرا ورع عنصرى است كه انسان را از معاصى باز ميدارد.

۱۱ - «ولاهم للدين مثل البدع ».

امام جوادعليه‌السلام مى فرمايد:

«هيچ چيزى همچون بدعت ها دين را ويران نمى كند و از بين نمى برد.» تعريف بدعت داخل كردن آنچه كه از دين نمى باشد به مجموعه دين، بدعت ناميده مى شود و مردم از حيث عمل به برنامه هاى دينى به دو دسته كلى تقسيم مى شوند:

دسته اى پيرو شريعت هستند و عده اى بدعت گذارند و بدون دليل از سنت معصومين ياكتاب مجيد و بى آنكه از نور وجود حجت بهره مند شوند برنامه هايى را به دين نسبت مى دهند.

به اين حقيقت تلخ بايد اذعان كرد كه در عوام مردم نوعى خرافه گرائى وجود دارد اگر كسى بگويد شتر پريد مردم عامى بدون آنكه بگويند شتر كه پر ندارد سؤال مى كنند به كجا فرود آمد، از اين ضعف عمومى عده اى دشمنان آگاه استفاده مى كنند و از هر فرصتى براى ترويج بدعت ها به نان دين سود مى جويند و اين موضوع در قرن اخير كه با پيروزى انقلاب اسلامى در سراسر جهان به قرن احياى تفكر دينى نام گرفته ازشدت و حدت خاصى برخوردار هست اينك براى كمك به تصور عمق خطر حديثى از اميرمؤمنان تقديم مى شود:

«همانا بدعت هاى شبيه به ستم ها هلاك كننده اند مگر آنكه خداوند حفظ نمايد»(۱۵۹) .

بشر در اين عصر تسخير كرات كه شاهد رشد روزافزون تكنيك و دانش ‍ خويش هست هر چند در زندگى ماشينى رفاه خوبى براى خودش فراهم ساخته ليكن با همه وجود، انحطاط اخلاقى و سير قهقرايى ارزشى و افول ارزش ها در جامعه بشرى را لمس مى كند و پس از مقدارى تحقيق واقع بينانه علاج دردهاى خود را نسخه دين يافته به ويژه اقبال به دين مبين اسلام در سراسر گيتى ملموس است و مجامع علمى سياسى اين موضوع را كاملا مورد تحقيق و مطالعه قرار داده اند كه در اروپا و آمريكا بالندگى اسلام با ساير اديان قابل مقايسه نيست و در آفريقا و آسيا اعتماد به نفس مسلمين و مباهات آنان به ارزش هاى اسلامى سير صعودى دارد به همين خاطر از گذشته تاكنون و در آينده نيز عده اى شيطان صفت براى تحقق نيات شيطانى خويش خواسته اند با داخل كردن افكار و اعمال ساختگى به مجموعه دين و ترويج بدعت ها چهره تابناك و جذاب دين را مشوه نمايند.

امام جوادعليه‌السلام اين حقيقت را مورد اشاره قرار داده اند اميد است با سود بردن از اين درس جاويد مكتب آزادگان حق مدار اسلام و شناخت دقيق مبانى و معارف دينى و ارزش هاى اصيل اسلامى به نوبه خود گامى در جهت آشنايى دنيا با آرمان هاى انسان ساز اسلام عزيز برداشته و در افشاى بدعت ها و جلوگيرى از ترويج آنها كوتاهى نكنيم.

۱۲ - «لا اَفْسَدَ لِلرّجُلِ مِنَ الطَّمَعِ »(۱۶۰) .

«هيچ چيزى مانند طمع شخصيت ها را فاسد نمى كند.»

۱۳ - «وَ بِالرَّاعِي تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ وَ بِالدُّعَاءِ تُصْرَفُ الْبَلِيَّةُ

«با حاكم رعيت سروسامان مى يابد و بوسيله دعا بلا برطرف مى شود»(۱۶۱)

در حديث فوق يك پيوستگى بسيار عميقى ميان حاكم و رعيت در متون اسلامى ترسيم شده است بطوريكه آندو عامل سرو سامان يافتن يكديگر معرفى شده اند.

اين يك واقعيت است كه تعداد افراد دهن بين و سطحى نگر همواره بيش از انسانهاى ژرف نگر بوده و خواص كمتر بودند و هستند.

و اين قاعده كه الناس على دين ملوكهم درباره عوام مردم صادق است و با اصلاح حكومت آنان نيز سروسامان مى يابند.

در فرهنگ اهل بيت دعا مغز عبادت و دثار (لباس زيرين) مؤمن و عالم انس ‍ معرفى شده و اين مطلب يادآورى شده كه به هركس توفيق دعا داده شود از توفيق اجابت هم برخوردار مى شود.

دراين فراز امام نهم نقش حكومت در اصلاح مردم و تاءثير دعا را در برگرداندن بلايا مورد توجه قرار مى دهد.

۱۴ - «مَنْ رَكِبَ مَرْكَبَ اَلصَّبْرِ اِهْتَدَى إِلَى مِضْمَارِ اَلنَّصْرِ وَ مَنْ عَابَ عِيبَ وَ مَنْ شَتَمَ أُجِيبَ وَ مَنْ غَرَسَ أَشْجَارَ اَلتُّقَى اِجْتَنَى ثِمَارَ اَلْمُنَى »(۱۶۲) .

«هر كس كه به مركب عمر سوار شود (از لحظات عمر به خوبى استفاده كند) به ميدان پيروزى راه مى يابد، هركس دشنام دهد جواب داده مى شود و كسى كه درخت هاى تقوار را بكارد ميوه هاى آرزو را مى چيند (به آرزوهايش مى رسد)»

۱۵ - «لم يستكمل العبد حقيقة الايمان حيت يؤ ثر دينه على شهوته ولن يهلك حتى يؤ ثر شهوته على دينه

«بنده حقيقت ايمان را كامل نمى كند مگر آنكه دينش را بر شهوتش ترجيح دهد و هرگز هلاك نمى شود، مگر آن كه شهوتش را بر دينش ترجيح دهد»(۱۶۳) .

۱۶ - «يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ(۱۶۴)

روز عدالت و دادخواهى بر ستمگر سختتر از روز ستم بر مظلوم است.

۱۷ - «القَصدُ إلَى اللّهِ تَعالى بِالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمالِ

«با دل متوجه خدا شدن از واداشتن اعضا بر عمل مؤثرتر است.»(۱۶۵)

اين فرمايش حضرت امام محمد تقىعليه‌السلام ناظر است به تاءثير حضور قلب در عبادت و همچنين فكر كردن در آيات و نشانه هاى خداوند و از آن طريق متوجه خالق بى همتا شدن است و شايد روى همين ملاك باشد كه در بعضى از نصوص آمده است: تفكر ساعة افضل من عبادة سبعين سنه ع يك ساعت فكر كردن ازعبادت هفتاد سال برتر است.

بنابراين بايستى ابتدا، دل را از هواها زدود و با حضور قلب به عبادت مهيا شده و اعضا و جوارح را بر عبادت الهى وادار ساخت.

چرا كه گفته اند:

آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب

جاروب به خانه زدن پس ميهمان طلب

۱۸ - «ثَلاَثٌ مِنْ عَمَلِ اَلْأَبْرَارِ إِقَامَةُ اَلْفَرَائِضِ وَ اِجْتِنَابُ اَلْمَحَارِمِ وَ اِحْتِرَاسٌ مِنَ اَلْغَفْلَةِ فِي اَلدِّينِ

«سه كار از اعمال نيكان است: برپاداشتن واجبات الهى و دورى از حرام ها و مواظبت از غفلت در دين»(۱۶۶) .

۱۹ - «اَلتَّوْبَةُ عَلى اَرْبَعَةِ دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَ اسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ وَ عَزْمٌ اَنْ لایَعُود َ» «توبه داراى چهار ستون است، پشيمانى با قلب، طلب آمرزش با زبان، و عمل با اعضاى بدن و تصميم بر اينكه برگناه برنگردد»(۱۶۷) .

۲۰ - «لاتكن ولى الله فى العلانيه عدوالله فى السر

«در ظاهر دوست خدا و در سر و نهان دشمن خدا مباش.»

«كَفَى بِالْمَرْءِ خِيَانَةً أَنْ يَكُونَ أَمِينًا لِلْخَوَنَةِ

«در خيانت و دغل كارى هر فردى همين بس كه امين خيانتكاران باشد.»

۲۱ - «مَنْ اطاعَ هَواه اَعْطی عَدُوَّه مُناهُ »

«هركس از هواهاى نفسش پيروى كند به دشمنش، رسيدن به آرزويش را اعطا كرده است.»

۲۲ - «الثِّقَةُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِكُلِّ غالٍ ، سُلَّمٌ إلى عالٍ

«اعتماد به خدا بهاى هر چيز گرانقيمت و نردبان براى نيل به هر بلندى و رفعت است»(۱۶۸) .

۲۳ - «مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالاْجَلِ، وَ حَياتُهُ بِالْبِرِّ أكْثَرُ مِنْ حَياتِهِ بِالْعُمْرِ ».

«مرگ انسان بواسطه گناهان بزرگتر از مرگش به سبب اجل است و زندگى با بركت بزرگتر از زندگى با عمر بيشتر است»(۱۶۹) .

۲۴ - «العُلَماءُ غُرَباء ُ لِكَثرَةِ الجُهّالِ بَينَهُم ».

«دانشمندان غريبان جامعه هستند چون جاهلان در بين آنها زياد هستند»(۱۷۰) .

۲۵ - «من حسن خلق الرجل كفه ذاه كفه اذاه و من سخائر بره بمن يجب حقه عليه و من كرمه ايثار على نفسه و من علامة صداقته لك كثرة موافقة و قلة مخالفته و من شكره معرفته احسان من احسن اليه و من تواضعه معرفته بقدره و من سلامته قلة حفظه لعيوب غيره و عنايته لصلاح عيوبه

«از خوش اخلاقى فرد جلوگيرى اوست اذيتش را و از سخاوت اوست نيكيش به كسى كه حقش بر او واجب است و از كرم اوست ترجيح دادن آن فرد بر خودش و از نشانه صداقت او بر تو زيادى موافقت اوست با تو و كمى مخالفتش و از نشانه هاى فروتنى اوست شناخت او به قدر و منزلت خودش ‍ و از نشانه هاى سلامت اوست كم حفظ كردنش عيوب ديگرى را و توجهش ‍ به اصلاح كردن معايب خودش»(۱۷۱) .

۲۶ - «الصبر على المصيبة مصيبة على الشامت بها »

«شكيبائى در برابر مصيبت، مصيبتى است بر شماتت كننده»(۱۷۲) .

۲۷ - «الثِّقَةُ بِاللهِ ثَمَنٌ لِکٌلِّ غالٍ و سُلَّمٌ اِلى کُلِّ عالٍ »

«دين شناسى قيمت هر چيز گرانبها و نردبان ترقى براى نيل به هر بلندى و رفعت است»(۱۷۳) .

۲۸ - «اِیّاکَ و مُصاحِبةَ الشَّرِیر، فاِنَّهُ کالسَّیفِ المَسلُولِ یَحسن مَنظَره و یَقبَح اَثَره ».

«از دوستى و هم صحبتى فرد شرور بپرهيز، همانا او چون شمشير است ظاهرش زيبا و تماشايى و اثرش زشت است.»

«الأيامُ تَهتِكُ لَكَ الأمرَ عَنِ الأسرارِ الكامِنَةِ

«گذر ايام براى تو رازهاى پوشيده را آشكار مى سازد»(۱۷۴) .

۲۹ - «مَا عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَى عَبْدٍ إِلا عَظُمَتْ مُؤْنَةُ النَّاسِ عَلَيْهِ ، فَمَنْ لَمْ يَحْتَمِلْ تِلْكَ الْمُؤْنَةَ فَقَدْ عَرَّضَ تِلْكَ النِّعْمَةَ لِلزَّوَالِ

«نعمت هاى خدا به فردى افزون نمى شود مگر آنكه نيازهاى مردم به او زياد شود. پس كسى كه از عهده رفع نيازهاى مردم برنيايد آن نعمت در معرض ‍ نابودى قرار مى گيرد»(۱۷۵) .

۳۰ - «ستمگر و كمك كننده به او و راضى به ستم هر سه در ظلم شريك هستند»(۱۷۶) .

۳۱ - «مَنْ أمِلَ فاجِرا كانَ اَدْنى عُقُوبَتِهِ الْحِرْمانُ

«كسيكه به فرد فاجر اميدوار باشد كمترين مجازات او نوميدى خواهد بود»(۱۷۷) .

«مَنِ استَحسَنَ قَبيحا كان َ شَريكا فيهِ »

۳۲ - هر كس كار زشتى را تحسين نمايد در آن كار ناپسند شريك(۱۷۸) است.

۳۳ - «الناس اشكال و كل يعمل على شاكلته و الناس اخوان فمن كانت اخوته فى غير ذات الله تعالى فانها تعود فانها تعود عداوة و ذلك قوله عزوجل: ( الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ )

«مردم چند دسته اند و هر كدام مطابق سرشت خود عمل مى كنند و مردم برادران همديگرند هركس براى غير خدا دوستى نمايد آن دوستيش به دشمنى مى انجامد. و اين سخن خداى عزوجل است: دوستان بعضى از آنان دشمن برخى ديگرند مگر افراد با تقوا»(۱۷۹) .

۳۴ - «ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِی الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِی الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلی قَلْبٍ سَلیمٍ

«سه ويژگى است كه بواسطه آنها محبت جلب مى شود: انصاف درهم نشينى و رفت و آمد و يارى رساندن در سختى و گرفتارى و نرم شدن و بازگشت به قلب سليم»(۱۸۰) .

۳۵ - «مَنْ عَرَفَ اَلْحِكْمَةَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى اَلْإِزْدِيَادِ مِنْهَا اَلْجَمَالُ فِي اَللِّسَانِ وَ اَلْكَمَالُ فِي اَلْعَقْلِ

«كسى كه حكمت را شناخت براى زياد فراگرفتن از آن بى تابى مى كند زيبايى در زبان (بيان) است و كمال در عقل است»(۱۸۱) .

۳۶ - «عَلَيْكُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ فَإِنَّ طَلَبَهُ فَرِيضَةٌ وَ الْبَحْثَ عَنْهُ نَافِلَةٌ وَ هُوَ صِلَةٌ بَيْنَ الْإِخْوَانِ وَ دَلِيلٌ عَلَى الْمُرُوءَةِ وَ تُحْفَةٌ فِي الْمَجَالِسِ وَ صَاحِبٌ فِي السَّفَرِ وَ أُنْسٌ فِي الْغُرْبَةِ

«بر شما باد فراگيرى دانش پس همانا فراگيرى دانش واجب است و بحث از آن مستحب است و آن مايه پيوند و ارتباط بين برادران و راهنماى بر مردانگى و جوانمردى و هديه اى در مجلسها و دوست در سفر و مونس در تنهايى است»(۱۸۲) .

۳۷ - «ما یُعْبَؤُ بِمَنْ یَؤُمُّ هذا الْبَیْتَ اذا لَمْ یَکُنْ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ:وَرَعٌ یَحْجُزْهُ عَنْ مَعاصِی اللَّهِ وَحِلمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَحُسْنُ الصَّحابَةِ لِمَنْ صَحِبَهُ »

«به كسى كه اين خانه را قصد نمايد اعتنا نمى شود زمانى كه در آن سه ويژگى نباشد: پاكدامنى كه او را از معصيت هاى خدا باز دارد و بردبارى كه بواسطه آن بر غضبش مالك شود و خوب دوستى كردن با كسى كه با او دوستى مى كند»(۱۸۳) .

۳۸ - «مقتل الرجل بين فكيه والراءى مع الاناة و بئس الظهير الرأس الفطير

«قتلگاه هر فرد بين دو فك اوست و مشورت با خودخواهان و چه بد كمك و ياورى است رأى خام و نسنجيده»(۱۸۴) .

۳۹ - «ما انعم الله على عبد نعمة فلعم انها من الله الا كتب الله على اسمه شكرها له قبل ان يحمده و لا اذنب العبد ذنبا فعلم ان الله يطلع عليه ان شاء عذبه و ان شاء غفر له قبل ان يستغفر

«خداوند به بنده اى نعمتى نداده كه بداند آن نعمت از خداست مگر آنكه به اسم بنده شكر آن نعمت را به خدا مى نويسد قبل از آن كه آن فرد حمدالهى را به جاى آورد و بنده اى گناهى را مرتكب نمى شود كه بداند همانا خداوند بر او مطلع است اگر بخواهد عذابش مى كند اگر بخواهد بر او مى بخشد مگر آنكه قبل از استغفارش او را مى آمرزد»(۱۸۵) .

۴۰ - «كَيْفَ يَضِيعُ مَنِ اَللَّهُ كَافِلُهُ وَ كَيْفَ يَنْجُو مَنِ اَللَّهُ طَالِبُهُ وَ مَنِ اِنْقَطَعَ إِلَى غَيْرِ اَللَّهِ وَكَلَهُ اَللَّهُ إِلَيْهِ وَ مَنْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْمٍ ( مَا ) أَفْسَدَ أَكْثَرُ مِمَّا يُصْلِحُ

«چگونه ضايع و تلف مى شود كسى كه خداوند تعالى پذيراى تعهد اوست و چگونه نجات مى يابد كسى كه خدا درپى اوست كسى كه از خداوند نااميد شود و به ديگرى اميدوار شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى كند. كسى كه عملى را بدون علم انجام دهد بيشتر از آنچه اصلاح كند و كار نيك بجاى آورده تباه ميكند»(۱۸۶) .

۴۱ - «قَالَ لِلْجَوَادِ عليه‌السلام رَجُلٌ: أَوْصِنِی قَالَ عليه‌السلام ، وَ تَقْبَلُ؟ قَالَ؛ نَعَمْ قَالَ عليه‌السلام ؛ تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ

«مردى از آن حضرت درخواست نصيحت كرد، فرمود، مى پذيرى؟

گفت آرى.

فرمود: صبر را بالش خودساز، فقر را در آغوش گير لذت ها را واگذار، با هوس مخالفت كن و بدانكه هرگز از مراقبت خداوند بيرون نيستى پس ببين درچه حالى.»(۱۸۷) .

۴۲ - «قال عليه‌السلام : أَوْحَى اَللَّهُ إِلَى بَعْضِ اَلْأَنْبِيَاءِ أَمَّا زُهْدُكَ فِي اَلدُّنْيَا فَتُعَجِّلُكَ اَلرَّاحَةُ - وَ أَمَّا اِنْقِطَاعُكَ إِلَيَّ فَيُعَزِّزُكَ بِي وَ لَكِنْ هَلْ عَادَيْتَ لِي عَدُوّاً وَ وَالَيْتَ لِي وَلِيّاً

«خداوند به برخى از پيامبران وحى كرد: اما دل كندنت از دنيا آسايشى بود كه بدان شتافتى اما پيوستنت به من عزتى بود كه بدان دست يافتى (و اينها براى خودت بود) آيا براى من با دشمنم دشمنى كردى و با دوستم طرح دوستى ريختى؟»(۱۸۸) .

اين حديث دلالت بر اهميت تولى و تبرى دارد.

۴۳ - «مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ

«هر كه به گوينده اى گوش دهد او را پرستيده، اگر از خدا دم زند، خدا را پرستيده واگر از شيطان گويد - شيطان را پرسيتده»(۱۸۹) .

۴۴ - «تَأْخِيرُ اَلتَّوْبَةِ اِغْتِرَارٌ وَ طُولُ اَلتَّسْوِيفِ حَيْرَةٌ وَ اَلاِئْتِلاَءُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَلَكَةٌ وَ اَلْإِصْرَارُ أَمْنٌ - ( فَلاٰ يَأْمَنُ مَكْرَ اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْخٰاسِرُونَ )

«تأخير توبه غرور است، ادامه تأخير سرشكستگى، امروز و فردا كردن با خدا باعث هلاكت و نابودى است، پافشارى برگناه نتيجه ايمنى از مكر خدا است «و از مكر خدا جز زيانكاران ايمن نباشند»(۱۹۰) .

۴۵ - «ان الله عبادا يخصهم بالنعم و يقرها فيهم ما بذلوها فاذا منعوها نزعها عنهم و حولها الى غيرهم

«فرمود: خدا را بندگانى است كه مخصوص گردانده آنان را به نعمت ها و پايدار مى كند آن نعمت ها در ايشان تا زمانيكه بذل مى كنند آنرا، پس زمانيكه ممانعت كرده، بذل ننمايند خداوند آن نعمت ها را از آنان گرفته و غير ايشان تحويل مى دهد»(۱۹۱) .

۴۶ - «العاف زينة و الشكر زينة الغنى و البصر زينة البلا و التواضع زينة الحسب، و الفصاحة زينه الكلام و العدل زينة الايمان، السكينة زينة العباده و الحفظ زينة الراويه و خفض الجناح زينة العلم و حسن الادب زينة العقل و بسط الوجه زينة الحلم و الايثار زينة الزهد و بذل المحمود زينة النفس و كثرة الكباء زينة الخوف و التقلل زينة القناعة و ترك المنه زينة المعروف و الخشوع زينة الصلاة و ترك مالا يعنى زينة الورع

«پاكدامنى زينت فقر، سپاسگزارى، زينت توانگرى، شكيبائى، زينت بلا و مصيبت، فروتنى زينت شخصيت اكتسابى، فصاحت زينت سخنورى، دادگرى زينت ايمان، آرامش زينت عبادت، حافظه قوى زينت نقل قول، فروتنى زينت دانش، ادب نيكو زينت عقل، پارسائى، احسان بر فقرا زينت نفس، زيادى گريه زينت خوف، سازگارى با ندارى زينت قناعت، ترك منت زينت احسان و نيكى، خشوع زينت نماز و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نيست زينت پارسائى است»(۱۹۲) .

«تعاهدوا امر الصلوة وحافظوا عليها و استكثروا منا و تقربوا بها فانها كانت على المؤمنين كتابا موقوتا الا تسمعون الى جواب اهل النار حين سئلوا: مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وانها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و ...»

«مراعات كنيد امر نماز را و بر آن محافظت كنيد و زياد به جاى آوريد از آن و بواسطه نماز به خدا تقرب جوئيد زيرا آن بر مؤمنين واجب است، آيا نمى شنويد پاسخ اهل دوزخ را زمانيكه پرسيده شوند چه چيز شما را در آتش داخل كرد؟ گويند از نمازگزاران نبوديم و براستيكه نماز گناهان را مى ريزد مانند ريختن برگ و باز مى كند زنجيرهاى گناه را همچون باز كردن زنجير از گردن حيوان و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ شبيه كرد آنرا به چشمه آب گرم كه بر در مرد باشد و او در شبانه روز پنج بار در آن شستشو نمايد پس معلوم نيست كه بر بدن او چرك بماند و...»(۱۹۳) .

اين واجب خطير شرعى گاه عرصه عروج عارفان و زمانى مظهر تجلى عظمت وحدت مسلمين در صفوف جماعت و نمازهاى عبادى سياسى جمعه است و محبوب اولياى الهى كه هركس به اندازه معرفت خويش از اين بحر مواج بهره مند مى شود.

و در اين فراز از حديث زينت امام نهم حضرت جوادالائمهعليه‌السلام خشوع را زينت نماز اين ركن اساسى دين معاد و معاش يعنى اسلام عزيز معرفى مى فرمايد.

«وَ تَرْكُ ما لا یُعْنی زینَهُ الْوَرَعِ

«و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نيست زينت پارسائى است.»

ورع يكى از كمالات بسيار ارجمندى است كه بزرگان دين در سفارش بدان اصرار بسيار زيادى دارند و با اوصاف و تعابير گوناگونى از آن سخن به ميان مى آورند كه احاديث الگوى كامل ورع، اول مرد مسلمان، قهرمان و شير بيشه توحيد حضرت علىعليه‌السلام نمونه هايى از آن تعابير لطيف است.

گاهى آن حضرت همنشينى و الفت با اهل ورع را مدنظر قرار داده و چنين فرموده كه:

«وَالْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ

«خود را به پرهيزكاران بچسبان»(۱۹۴) .

و زمانى آثار ورع را مورد اشاره قرار مى دهد و مى فرمايد كه:

«وَ لاَ مَعْقِلَ أَحْسَن ُ مِنَ الْوَرَعِ

«پناهگاهى بهتر از پارسايى نيست»(۱۹۵) .

و در قسمت پايانى حديث بلند حضرت جوادعليه‌السلام فروگذاشتن كارهايى كه به انسان ارتباطى ندارد و زينت ورع و فرمولى براى تكميل كردن اين ورع و كارآمدى بيش از پيش اين سپر و پناهگاه، فضايل اخلاقى معرفى شده است.

توضيح حديث شريف:

اسلام آئين معاد ومعاش بر مبناى فطرت و خرد و جوابگوى كليه نيازها، تمايلات و خواسته هاى فطرى بشر بوده و هست.

يكى از تمايلات فطرى انسان زيبادوستى و زينت گرائى است، اين ميل مطابق با سرشت، در برنامه هاى اسلام عزيز، فروگذار و مورد غفلت واقع نشده است، هم در معجزه جاويد پيامبر گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ يعنى قرآن مجيد و هم كلام معصومينعليهم‌السلام اين مفسران حقيقى قرآن و راسخان در علم به موضوع زينت توجه شايانى شده است.

در قرآن كريم گاهى مناظر زيباى روى زمين مورد اشاره واقع شده كه:

( إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها ) (۱۹۶) .

«آنچه در روى زمين است ما آن را زينت زمين قرار داديم - نه زينت شما -»

گاهى به منظره هاى د لرباى آسمانى اشاره شده كه:

( إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ ) (۱۹۷) .

«ما آسمان دنيا را با زينت ستارگان آراستيم.»

وگاهى به ناپايدارى اين زيورهاى دنيوى اشاره شده كه:

( حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الأرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلا أَوْ نَهَارًا )

«وقتى زمين زينت خود را گرفت و متزين شد و اهل زمين كه داراى اين باغ و بوستانند بخاطر اين كه متمكن و چيزدار هستند، خيال كردند كارى از آن ها ساخته است در همين مقطع، فرمان ما شبانه يا روزانه فرا مى رسد.»

( فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ) ما اين بستان هاى سرسبز و خرم را آنچنان درو پژمرده مى كنيم كه گويا ديروز در اين جا باغى نبوده است(۱۹۸) .

ليكن در كتاب هدايت بشر و معجزه جاويد پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ هيچكدام از اين زيورهاى ناپايدار زينت انسان معرفى نشده، بلكه اينها زينت زمين يا آسمان هستند و براى زينت انسان عنصرى خطير و اكسيرى بسيار گرانبها تحت عنوان لطيف «ايمان» معرفى شده، آنجا كه مى فرمايد:( وَلَٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ ) (۱۹۹) .

خدايا باور به مبداء، معاد، وحى و نبوت را محبوب انسان قرار داد و با اكسير ايمان جان آدمى را آراست و موضوع بسيار مهم دل بستن به قدرت لايزال الهى و دل كندن از غير خدا را زيور انسان خواند و در اين كلام نغز نكته هاى فراوانى نهفته است، از جمله اينكه اى انسان كه لايق مقام رفيع خليفة اللهى هستى زيور تو: ماشين مدل بالاى تيزرو، انگشتر گرانقيمت، خانه وسيع مملو از فرش و ظرف و آراسته با سنگ هاى قيمتى، درجه نظامى ارشد، گروه ممتاز ادارى، لباس گرانبها، حساب بانكى سرشار از اعتبار و بالاخره شهرت اجتماعى و... نيست بلكه زيور جان ارزشمند شما ايمان و معنويت است و امتيازات ناشى از ايمان و علو رتبه چنانچه در كلام بلند و دلرباى بزرگ معمار اسلام ناب محمدىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به اميرمؤمنان و امام پارسايان علىعليه‌السلام چنين آمده كه:

«يَا عَلِيُّ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ زَيَّنَكَ بِزِينَةٍ لَمْ يُزَيِّنْ أَحَداً

«يا على خداوند ترا با زينتى آراسته كه احدى را نياراسته است.»

زيرا كه تو در دل هاى پاكان محبوبى و دل هاى پاك مهر تو را مى پذيرد چونكه تو هم خود آراسته اى و هم زينت دل هاى پاك مؤمنين خواهى بود»(۲۰۰) .

حال برمى گرديم به كلام بسيار والاى نهمين مهر سپهر امامت حضرت جواد الائمهعليه‌السلام كه به تفصيل راجع به اين ميل فطرى بشر و نحوه تحقق آن در فضايل اخلاقى و اسباب زيور جان و روان آدمى سخن گفته و روح انسان هاى شيفته كمالات شايسته انسانى را سيراب كرده است.

و امام جوادعليه‌السلام مى فرمايد:

«ا لْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ » پاكدامنى زينت فقر است.

در قاموس تربيتى فرهنگ والاى اهل بيت عصمت و طهارت عفاف از منزلت بس بالايى برخوردار است، چنانكه علىعليه‌السلام مى فرمايد:

«اَفْضَلُ العِبادَةِ الْعِفافُ » برترين عبادت پاكدامنى است(۲۰۱) .

لكن متأسفانه در اغلب موارد فقر سرآغاز معاصى را يا همراه با معاصى است. چنانچه مشهور است كه: كادالفقر ان يكون كفرا به همين جهت حفظ عفاف و وارستگى در حال فقر داراى ارج والايى است زيرا در روايات وارد شده كه فقراى عفيف و پاكان بى چيز قبل از شهدا وارد بهشت مى شوند و در جواب سؤال شهدا كه بار خدايا ما در راه حفظ دينت از سر و جان گذشتيم و سرمايه جوانى را صرف كرديم.

پس اينان كيستند كه قبل از ما به بزم بهشت راه يافتند جواب آيد آرى چنين است كه مى گوييد لكن آن يكبار بيش نبود ولى اينها فقرائى هستند كه روزى چند بار در آتش فقر سوختند وليكن خود را به گناه و خيانت آلوده نكردند.

و لذا حضرت جوادعليه‌السلام در مقام شمارش زيورهاى جان و روان ابتدا عفاف را زينت فقر معرفى مى كنند.

«الشُّكْرُ زِينَةُ الْغِنَى »

سپاسگزارى زينت توانگرى است.

شكر نعمت نعمتت افزون كند

كفر نعمت از كفت بيرون كند

بدان كه اى عزيز كه شرط استمرار نعمت دستگيرى از نيازمندان است و شكر تنها شكر زبانى نيست هر چند شناخت نعمت و شكر زبانى هم از فضيلت برخوردار است ليكن در شكر توانگرى سنگينى كفه ترازو متوجه شكر عملى و مساعدت بر نيازمندان و فقراست، و در همين مقام اين نعمت توانگرى خدادادى اقتضا دارد كه براى شكر نعمت و تدارك استمرار آن انسان از هر فرصتى براى احسان استفاده نمايد وسائل و نيازمند را رسول و فرستاده خدا دانسته و احسان و نيكى را پس انداز واقعى تلقى نمايد و با همين منطق اين حقيقت روشن مى شود كه نياز محسن به احسان از احتياج فقير بدان بيشتر و منافعى كه عايد فرد نيكوكار مى شود بسى بيشتر هست.

«اَلصَّبْرُ زِينَةُ اَلْبَلاَءِ »

صبر در جاى جاى احكام عاليه و قوانين راقيه اسلامى نقشى به سزا دارد، رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايند: صبر بر سه قسم است صبر هنگام مصيبت، صبر بر طاعت، صبر براى دورى از گناه(۲۰۲) .

و امام سجادعليه‌السلام مى فرمايند:

«وَ لا ايمانَ لِمَنْ لا صَبْرَ لَهُ »

«كسى كه شكيبايى ندارد ايمان ندارد»(۲۰۳) .

و اين قانون كلى در بين متشرعين مشهور است كه:

هر كه در اين بزم مقربتر است

جام بلا بيشترش مى دهند

و روى همين اصل است كه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نقل شده كه فرمودند: هر آينه در بهشت منازل و درجاتى است كه بندگان با اعمالشان بدان نمى رسند.

پرسيدند: چه كسانى به آن نائل مى شوند؟ فرمود: «اهل بلاها و غم ها»(۲۰۴) .

حال كه در فرهنگ اسلام بلا نوازش تلقى مى شود، اين تعبير شيرين امام نهمعليه‌السلام به خوبى روشن مى شود كه شكيبايى زينت بلاست و كامل كننده اجر انسان در قبال آن مصيبت.

و التواضع زينة الحسب فروتنى زينت شخصيت اكتسابى انسان هست بطور كلى شخصيت هر فرد را به دو دسته مى توان تقسيم كرد:

الف) شخصيت نسبى كه از طريق خانواده و بدون اراده و اختيار انسان به فرد ميرسد و بسا افتخاراتى كه بدون زحمت به فرد از اين طريق مى رسد و بسا مواردى كه انسان را به خاطر همين شخصيت نسبى قدح و سرزنش مى كنند و موقعيت خانوادگى اسباب سرشكستگى را فراهم مى نمايد. وليكن اين دسته زياد مهم نيست هرچند كه بطور قطع يكى از مرجحات مى تواند باشد وهست.

ب) شخصيت حسبى: كه همان شخصيت اكتسابى فرد مى باشد و عناصرى چون علم، مديريت، تجربه، ايمان و دارايى درتشكيل ان سهم به سزائى را ايفا مى كنند.

در تعبير جذاب امام محمد تقىعليه‌السلام تواضع زينة شخصيت اكتسبابى فرد معرفى شده است براى تبيين مطلب ابتدا سيرى اجمالى به جايگاه تواضع در معارف اهل بيت عليهم السلام مى كنيم.

تواضع درجاتى دارد از جمله اينكه شخص منزلت و اندازه خود را بشناسد. آنگاه با قلب سالم و آرام خود را همان منزلت خويش نازل نمايد، دوست نداشته باشد با احدى رفتار كند مگر مانند آنچه كه دوست داد با او رفتار شود، اگر از كسى بدى ببيند آنرا با نيكى دفع نمايد، خشم خود را فرونشاند و نسبت به مردم داراى گذشت باشد(۲۰۵) .

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: «مقربترين مردم به خدا متواضعان و دورترين مردم از خدا متكبرين هستند»(۲۰۶) .

امام موسى بن جعفرعليه‌السلام درباره تواضع مى فرمايد: «در حق مردم بجاى آورى آنچه را كه دوست دارى ديگران در حق تو انجام دهند»(۲۰۷) .

و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد:

«مَنْ ت َوَاضَعَ لِلّهِ رَفَعَهُ اللّهُ »

«هر كس براى خدا تواضع كند خداوند رتبه او را رفيع و والا مى گرداند»(۲۰۸) .

حال كه گوشه اى از منزلت و جايگاه برتر تواضع در ساختار شخصيت معنوى انسان معلوم شد مى توان بخشى از مضمون بس والاى كلام نغز حضرت جواد الائمهعليه‌السلام را تصور كرد كه فرمود فروتنى زينت شخصيت اكستابى است. خوشا به حال آنانكه اين سيره حسنه پيامبر رحمت و امام پارسايانعليهما‌السلام رااخذ و از طريق تواضع به خدا رفعت معنوى در آسمان فضيلت را از آن خود نمايند.

«اَ لْفَصَاحَةُ زِينَةُ اَلْكَلاَمِ »

كلام وسيله ارتباط بيانگر شخصيت و ترجمان دل انسان است، انسانها از طريق كلام به مفاهيم مورد نظر فرد مقابل پى برده و در برخى موارد ابعادى از شخصيت او را نيز مى شناسد. روى همين مبنا حكما گفته اند كه شخصيت انسان در زير زبان او نهفته است و

تا مرد سخن نگفته باشد

عيب و هنرش نهفته باشد

حال كه كلام از چنين رتبه و اعتبارى برخوردار هست بديهى است كه فصاحت و بكارگيرى كلمات شيوا و بى عيب زينت كلام و از اسباب تعالى انسان خواهد بود.

والعدل زينة الايمان عدل گمشده بشريت و گره گشاى بسيارى از مشكلات جامعه بشرى است و اسلام عزيز اين گوهر گرانبهاى معنوى و عامل سعادت جامعه بشريت را در مورد متعددى به عنوان يكى از اصليترين ملاكهاى گزينش جهت واگذارى اختيار و حاكميت در رده هاى مختلف حكومتى، اجتماعى و عبادى قرار داده است، ليكن اين حقيقت كه توصيف عدالت بس آسان و مراعات آن سخت مشكل هست كار را از صعوبت خاصى برخوردار مى نمايد.

ابتدا نظر خواننده محترم را به تعبيرى شيوا از بزرگ مروج مذهب شيعه اثنى عشرى حضرت صادقعليه‌السلام جلب مى نمايد كه فرمودند:

«عدل از عسل ناب شيرين تر، از كف سبكتر و از مشك خوشبوتر است»(۲۰۹) اين اكسير گرانبها محبوب عامه بشرى است و حتى جانيترين افراد وقتى در انظار مردم حاضر مى شوند سعى مى كنند اعمال خود را در راستاى دادگرى جلوه دهند چون ايمان عبارت از شناخت بادل و اعتراف با زبان و عمل با اعضا و جوارح است وعدل هر چيز را در جاى خود گذشتن و از طريق خودسازى خود را ملتزم به طاعت ساختن و از گناهان و حتى مكروهات دورى كردن است.

پس حق اين است كه عدل زينت ايمان و زيور جان و روان آدمى است والسكينة زينة العبادة عبادت نردبان ترقى و عرصه عشق بازى با جانان حقيقى، ميدان رهيدن از پوچى و اتصال به مبداء اعلاء و قدرت لايزال الهى است، بنابراين آرامش روحى و روانى همراه با طماءنينه و سكون كامل به هنگام اداى اذكار و اوراد پرمحتواى عبادى زينت و زمينه ساز تسريع طى مراحل كمال توسطى انسان ماءنوس با عبادت بوده و هست.

والحفظ زينة الرواية حافظه قوى در مطلق نقل وقول داراى ارزش و زينت آن مى باشد اين امر درموضوع روايت از حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين با توجه به نقش خطير روايات در تبيين احكام و ترويج علوم اسلامى از اهميتى ويژه برخوردار است لذا امام نهمعليه‌السلام فرموده اند: حافظه قوى و امانتدارى در نقل، زيور روايت هست.

«وَ خَفْضُ اَلْجَنَاحِ زِينَةُ اَلْعِلْمِ ؛ فروتنى زينت علم است».

چون ارزش علم ذاتى است همگان حتى افراد نادان شيفته عمل هستند ولى چه بسيار اتفاقى مى افتد كه علم دامى از دامهاى شيطان و حجاب اكبر مى شود يكى از جولانگاه هاى شيطانى كبر و غرور است كه دامنگير دانشمندان مى شود به همين خاطر در مفاهيم تربيتى احاديث ارزشمند حضرات معصومين اين موضوع مورد توجه قرار گرفته است از جمله ششمين فروزان آسمان امامت و هدايت چنين فرموده اند كه:

«تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ الْعِلْمَ، و تَوَاضَعُوا لِمَنْ طَلَبْتُمْ مِنْهُ الْعِلْمَ، وَ لَاتَكُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِينَ

«و فروتنى نماييد بر كسانى كه به آنها علم مى آموزيد و تواضع كنيد بر افراديكه از آن ها علم فرا مى گيريد و دانشمندان متكبر و ستم پيشه نباشد»(۲۱۰) .

«وَ حُسْنُ الاْدَبِ زینَهُ الْعَقْلِ »

«و ادب نيك زينت عقل است.»

ابتدا نمونه هايى از معانى عقل در احاديث حضرات معصومينعليهم‌السلام تقديم مى شود.

۱ - گاهى عقل به توان درك خير و شر تشخيص بين آن دو و شناخت اسباب امور اطلاق مى شود اين همان ملاك تكليف در احكام شرعى است.

۲ - گاهى عقل به حالت و ملكه اى گفته مى شود كه انسان را به گزينش خير و منافع و دورى از ضرر و شر وادار مى سازد.

۳ - گاهى عقل در معناى تعقل بكار مى رود به معنى علم در اين معنا عقل در مقابل جهل است نه جنون اغلب احاديث در معناى دوم و سوم بكار برده شده است كه اينكه نمونه هايى در اين زمينه ذكر مى شود.

از امام صادقعليه‌السلام پرسيدند:ما العقل؟ قال عليه‌السلام : «مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ » عقل چيست؟ فرمود: «آنچه كه بواسطه آن خداى رحمان عبادت مى شود و بهشت بدست مى آيد.»

امام رضاعليه‌السلام فرمودند: «صَدیقُ كُلِّ امْرِء عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ ؛ دوست هر فرد عقل اوست و دشمن او جهل و نادانيش.» وقتى امام صادقعليه‌السلام در نشانه هاى عقل سخن مى گفتند چنين فرمودند:

«مَنْ كَانَ عَاقِلاً كَانَ لَهُ دِينٌ »

«كسي كه عاقل باشد ديندار است.»(۲۱۱) .

و ناگفته پيداست كه از جمله نشانه هاى بارز ديندارى حياى زياد و برخوردارى از آداب دينى و انسانى هست چرا كه در كلام معصومين هم چنين آمده كه:

«ت َواضَع لِلحَقِّ تَكُن أعقَلَ النّاسِ »

«در برابر حق متواضع باش تا عاقل ترين مردم شوى.»

و به همين خاطر در سخن دلنشين حضرت محمد تقىعليه‌السلام چنين تعبير شد كه حسن ادب زينت عقل است و روشن است كه ادب نيك ره آورد پيروى از مبانى ارزشى دين مبين و دورى از ضد ارزش ها و ناهنجاري هاى دينى است و همين زينت عقل و طريق سعادت بشرى است.

«و َ بَسْط ُ اَلْوَجْهِ زِينَةُ اَلْحِلْمِ »

«و گشاده رويى زينت حلم است.»

بردبارى و حلم در قاموس فرهنگ والاى اسلامى از اهميت و جايگاه بس رفيعى برخوردار هست، امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: «كَفَي بالحِلم ناصراً »

«براى يارى انسان حلم و بردبارى كافى است.»

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد: خداوند انسان بردبار پاكدامن را دوست ميدارد. همچنين پيامبر در اين زمينه فرمودند كه: يا على آيا خبر دهم به شما كه شبيه ترين شما به من از حيث اخلاق كيست؟

عرض كردم بله يا رسول الله فرمود: خوش اخلاقترين شما و بردبارترين تان و نيكوكارترين تان به خويشاوندانش و آنكه از خودش شديد حساب كشى و دادخواهى نمايد - از حيث رفتار به من شبيه تر است -(۲۱۲) .

و اين زيور جان آدمى يعنى بردبارى زمانيكه باگشاده رويى و خوشرويى همراه شود ديگر نور على نور دلرباتر مى شود به همين خاطر نهمين اختر فروزان آسمان امامتعليه‌السلام از خوشرويى به عنوان زينت حلم ياد كردند.

«وَ اَلْإِيثَارُ زِينَةُ اَلزُّهْدِ » مقدم كردن ديگرى برخود زينت زهد است. ايثار در احاديث اهل بيت سلام الله عليهم در دو مفهوم بكار رفته است:

الف) مقدم كردن رضاى الهى بر هواى نفس كه از آن به عنوان سودمندترين تجارت ياد شده و آسمانها و زمين قيامت روزى وى معرفى شده اند(۲۱۳) .

ب) ترجيح ديگرى برخود: كه هم در قرآن كريم و هم در احاديث معصومين مورد توجه قرار گرفته است كه به عنوان نمونه چند مورد ذكر مى شود:

در قرآن كريم چنين آمده:( وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ ) ديگران رابر خود مقدم مى دارند هرچند خود به آن نيازمند باشند(۲۱۴) .

امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد: خدا را جنتى است كه جز سه دسته در آن داخل نمى شود: يكى از آنها كسانى هستند كه برادر مؤمن خود را به خاطر بر خويشتن مقدم مى دارند (اهل ايثارند)(۲۱۵) .

و امام پارسايان حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايند: مكارم اخلاقى كامل نمى شود مگر با پاكدامنى و ايثار(۲۱۶) .

با توجه به اينكه زهد بى اعتنايى به دنياست و تقويت حالت عبوديت در خويشتن و با عنايت به اينكه ذروه كمال مكارم اخلاق در ايثار تجلى مى يابد پس حقيقتا و از جان و دل مى توان گفت كه ايثار زينت زهد است.

«وَ بَذْلُ اَلْمَجْهُودِ زِينَةُ اَلنَّ فْسِ »

«احسان بر فقرا زينت نفس است.»

امام پارسايان حضرت علىعليه‌السلام كلامى نغز در اين رابطه دارند كه براى روشن شدن اهميت موضوع آن را تقديم مى كنيم.

هركس از بذل آنچه دارد بر نيازمند بخل ورزد، عضب خدا بر او فزونى ميگيرد(۲۱۷) باز آن حضرت مى فرمايد:

«السَّخاءُ خُلُقُ الأنبياءِ

«بخشندگى اخلاق پيامبران است»(۲۱۸) .

سخاوت روزى را زياد مى كند و علاوه زينت جان و ران آدمى است «و كثرة البكاء زينة الخوف

«زيادى گريه زينت خوف از خداست.»

اشك با معرفت ارزش خاصى در نزد اهل دل و احاديث گرانقدر حضرات معصومينعليهم‌السلام دارد و بطويكه در كلام قدسى پيامبر رحمت اشك از خوف خدا نجات بخش و به هر قطره اشك عارفانه پاداش قصر بهشتى نقل شده است و از ديدگاه امام باقرعليه‌السلام اشك بر گونه محبوبترين قطرات در نزد خداست و امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند در روز قيامت هر چشمى گريان است مگر سه چشم: چشمى كه از حرامهاى الهى چشم پوشى نمايد و چشمى كه شب را در طاعت الهى به بيدارى بگذراند و چشمى كه در دل شب از خوف الهى گريه نمايد(۲۱۹) .

و در اين كلام بلند حضرت امام محمد تقىعليه‌السلام زيادى گريه زينت خوف از خدا معرفى شده است.

«والتقلل زينة القناعة »

و سازگارى با ندارى زينت قناعت است.

قناعت گوهر گرانبها و از محاسن اخلاقى كليه مكاتب الهى و عقلاى عالم بوده و هست و در كلام بزرگان از جايگاه خاصى برخوردار مى باشد به عنوان نمونه مى توان به احاديث ذيل اشاره كرد:

«مَنْ قَنِعَ بِمَا رَزَقَهُ اَللَّه ُ فَهُوَ مِنْ أَغْنَى اَلنَّاسِ »

از امام باقر يا امام صادقعليهما‌السلام نقل شده است كه: هر كه به آنچه خدا روزيش كند، قانع باشد بى نيازترين مردم است(۲۲۰) .

«مَنْ رَضِیَ مِنَ اللَّهِ بِالْیَسِیرِ مِنَ الْمَعَاشِ رَضِیَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْیَسِیرِ مِنَ الْعَمَلِ

«هر كه به معاش اندك خدا راضى گردد، خدا هم به عمل اندك او راضى شود»(۲۲۱) .

«الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ »

«قناعت مالى است كه تمام نمى شود»(۲۲۲) .

«كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً »

«بس است (اين) با قناعت مى توان پادشاهى كرد»(۲۲۳) .

در ادامه تأكيد براهميت قناعت اين كلام پرمفهوم از نهمين مهر سپهر امامت صادر شد كه سازگارى با فقر و كمبودها زينت قناعت است.

«وَ تَرْكُ اَلْمَنِّ زِينَةُ اَلْمَعْرُوفِ

«فروگذاشتن و ترك كردن منت زينت احسان است.»

به رخ كشيدن كار نيك و منت گذاشتن در دين مبين اسلام به شدت تقبيح شده است به عنوان نمونه در آيه كريمه مى فرمايد:

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ )

«اى كسانى كه ايمان آورديد كارهاى نيك خود را با منت و آزار تباه مكنيد»(۲۲۴) .

و امام پارسايان و موحدان على اميرمؤمنان مى فرمايد:

«فَإِنَّ اَلْمَنَّ يُبْطِلُ اَلْإِحْسَانَ

«همانا منت احسان را باطل مى كند.»

و در سفارش امور حكومتى به مالك اشتر چنين مى فرمايد كه:

«إيّاكَ و المَنَّ على رَعِيَّتِكَ بِإحسانِكَ ؛ بپرهيز از منت گذاردن بر مردم به سبب نيكى كردنت»(۲۲۵) .

و در همين راستاست كه امام نهم شيعيان جهان مى فرمايد ترك منت گذاردن زينت احسان است.

«الخُشوعُ زينَةُ الصَّلاةِ

«و خشوع زينت نماز است.»

نماز اين اقيانوس بيكران فضيلت، عبوديت و معنويت در ساختار احكام اسلام از اهميت بسيار زيادى برخوردار است بطوريكه در قرآن كريم از علائم بسيار ايمان شمرده شده و واجب بر عموم مسلمين معرفى شده است و آنگاه كه قرآن كريم مشخصات بارز جامعه اسلامى و حكمرانان مؤمن را بيان مى فرمايد نماز چنين جلوه كرده است كه:( الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ ) مؤمنان واقعى كسانى هستند كه اگر آنانرا در روى زمين متمكن سازيم نماز را برپاى مى دارند(۲۲۶) .

و فلسسفه خلقت، خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ راجع به جايگاه نماز در دين مبين اسلام چنين مى فرمايد: «لِكُلِّ شَيْءٍ وَجْهٌ، وَ وَجْهُ دِينِكُمُ اَلصَّلاَةُ، فَلاَ يَشِينَنَّ أَحَدُكُمْ وَجْهَ دِينِهِ ؛ هر چيزى چهره اى دارد و صورت دين شما نماز است پس مبادا يكى از شما چهره دينش را معيوب نمايد.»

و نيز فرمودند كه:

«لَیْسَ مِنْى مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ لایَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضَ لاوَاللّهِ

كسى كه نمازش را سبك بشمارد از من نيست بخدا سوگند به محضر من در حوض وارد نمى شود( از شفاعت من برخوردار نمى گردد)

و حضرت علىعليه‌السلام آن خانه زاد خدا و اولين شهيد محراب در تاريخ اسلام راجع به نماز چنين فرمود كه:

«قال عليه‌السلام اَلْفَضَائِلُ أَرْبَعَةُ أَجْنَاسٍ أَحَدُهَا اَلْحِكْمَةُ وَ قِوَامُهَا فِي اَلْفِكْرَةِ وَ اَلثَّانِي اَلْعِفَّةُ وَ قِوَامُهَا فِي اَلشَّهْوَةِ وَ اَلثَّالِثُ اَلْقُوَّةُ وَ قِوَامُهَا فِي اَلْغَضَبِ وَ اَلرَّابِعُ اَلْعَدْلُ وَ قِوَامُهُ فِي اِعْتِدَالِ قُوَى اَلنَّفْسِ ؛(۲۲۷) فضايل داراى چهار جنس هستند يكى از آنها عقل و خرد است و نيروى آن در انديشه و فكر است و دومى پاكدامنى است و نيروى آن در خواستن است و سوم غلبه و توانايى است و نيروى آن در غضب است و چهارم عدل است و نيروى آن در درستى نيروهاى روح آدمى است.»

۴۷ - «أَقْصَدُ اَلْعُلَمَاءِ لِلْمَحَجَّةِ اَلْمُمْسِكُ عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ وَ اَلْجَدَلُ يُورِثُ اَلرِّيَاءَ وَ مَنْ أَخْطَأَ وُجُوهَ اَلْمَطَالِبِ خَذَلَتْهُ اَلْجِيلُ وَ اَلطَّامِعُ فِي وَثَاقِ اَلذُّلِّ وَ مَنْ أَحَبَّ اَلْبَقَاءَ فَلْيُعِدَّ لِلْبَلاَءِ .

ميانه روترين دانشمندان در استدلال كسى است كه هنگام شبهه خوددارى نمايد و مناقشه در بحث موجب ريا مى شود و كسى كه در اطراف مطالب خطا نمايد حيله ها او را خوار مى نمايد. و فرد آزمند و حريص پايبند ذلت و خوارى است و هركس بقاء را دوست بدارد پس بايد براى بلا خود را آماده سازد.»

۴۸ - «لَا يَطُولَنَّ عَلَيْكُمُ الْأَمَدُ ، فَتَقْسُوَ قُلُوبُكُمْ .

آرزوهاى خود را دراز نكنيد كه در اينصورت دل هاى شما سخت و سياه مى گردد.»

۴۹ - ديدار از برادران دينى يك نوع مصونيت و مايه بارورى عقل است هرچند كه زمان آن كم باشد(۲۲۸) .

۵۰ - على بن مهزيار مى گويد ابوالحسن بن حصين به اتفاق من براى ابوجعفر دوم (امام جوادعليه‌السلام ) نوشتيم: فدايت شويم دوستان شما در مورد نماز صبح اختلاف نظر دارند برخى نماز صبح را تا هنگام طلوع فجر اول در آسمان مى خوانند و بعضى ديگر تا هنگامى نماز مى خوانند كه در پايين قسمت افق نمايان گردد و ما نمى دانيم كداميك از اين وقت نماز را برايمان بيان فرمائيد و با ماه و سپيده در سرخى خود معين فرمائيد و بفرماييد كه به هنگام ابرى بودن چه بايد كرد و در سفر و حضر چگونه بايد نماز خواند. حضرت با خط خود نوشتند:

«الفجر - يرحمك الله - هو الخيط الابيض المعترض ليس هوالابيض ‍ صعداء فلا تصل فى سفر ولاحضر حتى تتبينه فان الله تبارك و تعالى لم يجعل خلقه فى شبهه من هذا ( وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ) (۲۲۹) .

فالخيط الابيض هو المعترض الذى يحرم به الاكل و الشرب فى الصوم و كذلك هوالذى توجب به الصلاة ؛ خداى رحمت كند سپيده، نخ سپيد نمايان است و نه آن سپيدى كه گسترده مى شود و در سفر و حضر تنها زمانى نماز بخوان كه آنرا دريابى كه خداى تبارك و تعالى، خلق خود را در شبهه قرار نداده و در اين باره فرموده:

(بخوريد و بياشاميد تا هنگامى كه نخ سپيد از نخ سياه در سپيده برايتان از همه تمييز داده شود) بنابراين ملاك سرزدن سپيده، مشخص شدن نخ سپيد است و در همين حد است كه در روزه گرفتن، خوردن و نوشيدن حرام مى شود و در همين فاصله بايد نماز را به جاى آورد»(۲۳۰) .

۵۱ - على بن مهزيار از يحيى بن ابى عمران همدانى روايت كرده مى گويد: براى امام جوادعليه‌السلام نوشتم: فدايت گردم درباره فردى كه در نماز خود تنها سوره فاتحة الكتاب را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز و در سوره هاى ديگر بسم الله الرحمن الرحيم نگويد چه مى فرمائيد: عباسى در اين باره مى گويد: اشكالى ندارد.

حضرت با خط خود در پاسخ نوشتند: به كورى چشم عباسى، بايد نمازش را تكرار كند(۲۳۱) .

قابل يادآورى است كه اين عباسى، هشام ابن ابراهيم عباسى است كه باحضرت رضا و حضرت جوادعليهما‌السلام سر ستيزه و عناد داشت و سعى مى كرد در فتواهاى خودش با اين دو امام معصوم مخالفت نمايد.

۵۲ - على بن مهزيار نقل ميكند كه على بن اسباط نامه اى به امام جوادعليه‌السلام نوشت در مورد دخترانش و اينكه كسى مانند او را براى آن ها سراغ ندارد امام نهم به ايشان نوشتند كه:

«فهمت ما ذكرت من امر بنائك و انك لاتجد احدا مثلك فلا تنظر فى ذلك رحمك الله فان رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ قال: اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه الا تفعلوه تكن فتنة فى الارض و فساد كبير »(۲۳۲) .

«دانستم كه در مورد دخترانت چه مى گويى و كسى مانند خود را براى آنها سراغ ندارى خدايت رحمت كند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در اين مورد فرمود: هرگاه كسى به خواستگارى دختران شما آمد كه از اخلاق و دينش راضى بوديد به او زن بدهيد كه اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى روى زمين بوجود مى آيد.»

اينك بخاطر اهميت موضوع و باتوجه به اينكه جمعيت اين مملكت آقا امام زمان عجل الله فرجه الشريف يك جمعيت كاملا جوان است و دشمنان اسلام و قرآن و فرهنگ غنى اسلام و ايران عزيز از ديرباز جهت تباه كردن نسل جوان اين ملت فهيم برنامه ريزى كرده و مى كند و اين جنگ تمام عيار امروزه با در اختيار داشتن ماهواره هاى بسيار مدرن و بكارگيرى امواج صدا و سيما و تسخير رسانه هاى گروهى هر لحظه به رنگى جلوه كرده و ابعاد خطرناكى يافته است.

جهت رويارويى با اين خطر چند راه حل اساسى وجود دارد و از جمله بهترين آنها تسهيل امر ازدواج مى باشد كه جهت ياد آورى به خواننده محترم شيفته فرهنگ انسان ساز اسلام ناب گلچينى از احاديث معصومين صلوات الله عليهم اجمعين تقديم مى گردد.

اسلام ازدواج را سنت نبوى معرفى مى كند و رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايند: «مَا بُنِيَ بِنَاءٌ فِي اَلْإِسْلاَمِ أَحَبُّ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى مِنَ اَلتَّزْوِيجِ ؛ و در اسلام بنائى محبوبتر از ازدواج درنزد خداوند عزوجل نهاده نشد»(۲۳۳) .

و به همين دليل شفاعت و واسطه شدن در امر ازدواج از جمله كارهاى نيك مسلمين شمرده شده و امام صادقعليه‌السلام در اين باره مى فرمايند: «مَنْ زَوَّجَ أَعْزَباً كَانَ مِمَّنْ يَنْظُرُ اَللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ

«كسى كه زن دهد مجردى را از اين فرد از آن كسانى است كه خداوند در روز قيامت به او نظر رحمت مى اندازد»(۲۳۴) .

ازدواج از چنان منزلتى برخوردار شده كه عامل تكميل ايمان و زياد شدن ثواب اعمال عبادى محسوب شده است.

ليكن يك واقعيت تلخ را بايد بپذيريم و آن اينكه در حال حاضر ما و اكثريت افراد جامعه از فرهنگ و ارزش هاى اصيل اسلام ناب محدىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فاصله گرفته ايم كه به عنوان مثال يك عنصر ازرشى اسلام را مورد بحث قرار مى دهيم:

برترين زنان امت اسلام كيست؟

رسول گرامى اسلام در اين باره مى فرمايند:

«أفضَلُ نِساءِ اُمَّتِی أصبَحُهُنَّ وَجها وأقَلُّهُنَّ مَهرا

«برترين زنان امت من كسى است كه چهره اش درخشان و مهريه اش كمتر باشد»(۲۳۵) .

و حال آنكه در جامعه ما با نهادهاى مختلف كه متأسفانه روز به روز هم سير صعودى دارد هزينه ازدواج و ميزان مهريه همگام با توقعات سيرى ناپذير رفته رفته سن ازدواج را بالا مى برد و از اين امر مقدس غولى در ذهن جوانان ترسيم مى نمايد و اگر به اين معضل دامهاى نهاده در برابر سرمايه هاى امت اسلام و نسل جوان كشور را اضافه نمائيم بطور قطع احتمال خطرپذيرى جوانان بالاتر خواهد رفت اميد است كه سخنوران و هنرمندان و اهل قلم هر فرديكه به نوعى از نفوذ كلام خدادادى برخوردار هست در تبيين معضل مذكور و تشريح عواقب خطرناك آن بكوشند و در احياى اين ارزش اسلام عزيز سهيم باشند انشاءالله.

اينك براى آنكه خواننده عزيز ميزان فاصله بوجود آمده بين ما و فرهنگ حاكم در عصر رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را به آسانى تصور نمايند نمونه اى از ازدواجهاى آسان صدر اسلام ذكر مى شود: روزى پيامبر آمدند ديدند جويبر - كه مسلمانى سياهپوست، فقير و از اصحاب صفه بود و با چند نفر از فقيران در ايوان مسجد زندگى مى كرد سر به زانوان گذاشته و اندوهگين است. فرمودند جويبر زن مى خواهى؟

عرض كرد يا رسول الله چه كسى به من زن مى دهد؟!

فرمودند: بلند شو برو در خانه زيادبن زبير و بگو پيامبر گفت كه فاطمه ات را به من بده.

زياد بن زبير چه كسى است؟

او اول متمول، اول با شخصيت و اول طائفه دار در مدينه است.

فاطمه زياد بن زبير كيست؟ دخترى با شخصيت و فهميده، علاوه بر اين بسيار قوى باوقار و زيباست.

جويبر با ترديد آمد و در زد. زياد آمد و جويبر عرض كرد كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرموده است دخترت فاطمه را براى من عقد كنى گفت خوب شما برو الان من خودم به نزد پيغمبر مى آيم. دختر خانم پشت در شنيد و گفت پدر موضوع چيست؟ گفت: جويبر، سياهى است كه به خواستگارى تو آمده و مى گويد پيغمبر چنين فرموده است.

دختر گفت: چه جواب داديد؟

زياد گفت: گفتم الان خود به نزد پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى آيم.

دختر گفت: اگر پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرموده باشد، اين سخن شما جسارت به مقام مقدس ايشان است.

زياد گفت: چه كنم؟

گفت: برو او را برگردان تا بيايد و در خانه بنشيند، خودت خدمت پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ برو و ببين چه فرموده؟

زياد اينچنين كرد و از حضرت درباره مطلب سوال كرد پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ فرمود: بله من گفته ام فاطمه ات را به عقد جويبر درآور.

زياد به نزد دختر آمد و گفت پيغمبر اينطور فرمود.

دختر عرض كرد هرچه پيغمبر مى گويد بايد عمل نمود. خانه اى برايش تهيه كردند و هماندم مراسم عروسى برگزار شد.

و دختر را به حجله بردند. جويبر وارد حجله شد و معلوم است شخصى كه چند ساعت قبل در صفه با پيراهنى زندگى مى كرده و آن هم پيراهنى كهنه كه حتى بعضى از آنان با يك لباس مندرس كه شايد جويبر هم از همين ها، بوده حالا وارد مى شود و مى بيند خانه، زنى بسيار با جمال و زندگى دارد از اول شب تا صبح نزديك دختر نرفت و مشغول عبادت شد.

شب هاى دوم و سوم نيز مشغول عبادت شد زنان خوشحال شدند و گفتند مثل اين كه جويبر لذت نمى خواهد پس قضيه تمام شد. لذا خدمت پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ آمده و گفتند يا رسول الله! او نزديك اين دختر نمى رود معلوم است كه زن نمى خواهد. پيامبر او را طلب كرده و فرمودند: جويبر! مى گويند كه تو زن نمى خواهى؟ گفت چرا يا رسول الله فرموده اند: پس چرا اينچنين مى كنى؟

گفت يا رسول الله وقتى وارد اتاق شدم، نعمت هاى الهى را ديدم و بايد شكر اين نعمت ها را بجا آورم لذا تصميم گرفتم سه شب عبادت كنم ديگر شب سوم تمام شد، امشب شب عروسى خانم است(۲۳۶) .

اسلام آئين فطرت و تأمين كننده تمامى نيازهاى انسان است و از جمله براى ارضاء غرايز از راه حلال برنامه دارد و همين ازدواج يكى از آنهاست و ساير زينت ها را هم تجويز كرده است براى تأييد مدعا به آيات زير توجه فرمائيد.

( يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ) (۲۳۷) .

«اى فرزندان آدم در هر مسجد زينتتان را بگيريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد همانا او اسراف كنندگان را دوست نمى دارد.»

( قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ) .

«اى پيامبر بگو چه كسى حرام كرده زينتى را كه خداوند براى بندگانش خارج كرده و پاكيزه اى از روزى را.»

( قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ) .(۲۳۸)

«بگو اين نعمات در دنيا براى اهل ايمان است و نيكوتر از اينها در آخرت برايشان خواهد بود.»

چنين تفصيل ميدهم آيات را براى گروهى كه مى دانند البته بايد توجه داشت كه در قبال اين وسوسه هاى هميشگى نفسانى و شيطانى علاوه بر ازدواج بايستى عنصارى كارآمد چون عقل، علم، وجدان اخلاقى، تربيت، قانون، نظارت ملى و از همه مهمتر ايمان بكار گرفت كه هر دو قسم آن يعنى هم ايمان علمى و استدلالى وهم ايمان قلبى و عاطفى را بكار گرفت و حتما بايست متوجه بود كه تقيد و تعبد به ظواهر شرع انور، دورى از گناه و توبه سريع و صادقانه پس از سرزدن گناه از انسان، آراسته شدن به زيور شكيبايى و صبر، انجام مستحبات و از همه مهمتر و كاراتر توسل به اهل بيت عصمت و طهارت مى توان دربارورى و استحكام ايمان قلبى نقش بسيار مهمى را ايفا كرد.

در خاتمه توضيح مختصر اين كلام بلند امام نهم چون از شبيخون فرهنگى سخنى به ميان آمد بى مناسبت نيست كه اشاره اى بسيار گذرا به اين موضوع واهداف آن داشته باشيم.

قبل از پرداختن به اين قسمت بهتر است به تعبير دلرباى مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى در اين مورد توجه نمائيم:

«براى يك ملت فاجعه فرهنگى از فاجعه اقتصادى بسيار سنگين تر و خسارت بارتر است، يورش فرهنگى از يورش فرهنگى بسيار بى رحمانه تر و صعب العلاجتر است(۲۳۹) ».

كارى كه از لحاظ فرهنگى دشمن مى كند نه تنها يك تهاجم فرهنگى، بلكه بايد گفت يك شبيخون فرهنگى، يك غارت فرهنگى و يك قتل عام فرهنگى است(۲۴۰) .

با اين تعبير روشن معلوم مى شود كه تهاجم فرهنگى در چهار نخ موى سر تعدادى بى بند و بار و يا لباس زننده تعدادى هرزه خلاصه نمى شود هرچند كه اينها هم ضد ارزش هستند. بلكه اهداف ديگرى را دنبال مى كنند.

اهداف شبيخون فرهنگى:

۱ - جا انداختن برترى نژاد غربى

۲ - حاكم كردن فرهنگ مصرف زدگى

۳ - مخدوش كردن فرهنگ عفاف و ترويج فرهنگ ابتذال و بى قيدى.

۴ - نااميد كردن ملتها از نهضتها و تحركات اجتماعى

۵ - دين ستيزى و بويژه جنگ تمام عيار با اسلام عزيز كه با ارائه تزى نوين در حاكميت تمام اميدهاى مستكبرين را به نوميدى تبديل كرده است.

۶ - دامن زدن به اختلافات قومى نژادى و مذهبى و...

حال براى مقابله با اين تهاجم گسترده بايستى ما خود را براى اقدامات ذيل مهيا كنيم.

راه هاى مقابله با شبيخون فرهنگى:

۱ - با بيانى رسا و متقن از طريق رسانه هاى نوشتارى، گفتارى و تصويرى براى شناساندن علمى موضوعات اساسى توحيد و خداشناسى به زبان روز و فارغ از پيچيدگيهاى خاص علوم عقلى و به نحو همه فهم، نبوت و نياز عامه بشر به رسالت و قانون الهى تبيين جايگاه، ايمان در فعاليتهاى انسان و رهانيدن وى از هلاكت پوچى، بيان اهميت موضوع امامت و رهبرى و مرجعيت در رفع نيازهاى دينى

۲ - ارزش هاى اخلاقى اسلام عزيز نظير حرمت جايگاه انسان در اسلام، چگونگى برخورد دين با عواطف فطرى انسانى، راه حلهاى دينى براى رفع معضلات اخلاقى جامعه بشرى را براى عموم افراد جامعه به تناسب منزلت علمى و اجتماعيشان بيان نمائيم.

۳ - تلاش گسترده براى تقويت روحيه علمى همراه با يادآورى ديرينه فرهنگى و حفظ و نگهدارى ميراثهاى گرانبهاى فرهنگى به منظور تقويت روحيه خودباورى در ملتهاى مسلمان جهان.

۴ - بيان جايگاه روشن حقوق بشر در اسلام وافشاى چهره كريه جنايتكاران مدعى حقوق بشر در مجامع بين المللى واهداف شوم آنان.

۵ - انقلاب اخلاقى گسترده براى احياى ارزشهاى دينى و از بين بردن بدعتها.

۶ - تقويت بنيه دفاعى و نظامى امت اسلام جهت علاى كلمة الله و دفاع ازحريم و منافع مسليمن.

۷ - جهاد اقتصادى گسترده امت اسلام همراه با احياى وجدان كارى، نظام و انضباط اقتصادى و ترويج روحيه ارزشى قناعت در عموم مسلمين.

و...

اميد است كه اين مختصر براى ايجاد زمينه تنبه و عزم و جزم در نويسنده و خواننده عزيز مؤثر باشد ان شاءالله.

۵۴ - «كُفْرُ النِّعْمَةِ داعِيَةٌ لِلْمَقْتِ وَ مَنْ جازاكَ بِالشُّكْرِ فَقَدْ أعْطاكَ اَكْثَرَ مِمّا اَخَذَ مِنْكَ ؛

ناسپاسى نعمت موجب دشمنى خداست و كسى كه پاداش دهد ترا بواسطه تشكر كردن هر آينه زيادتر از آنچه از تو گرفته به تو داده است»(۲۴۱) .

۵۵ - «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ اَلسَّعِيدِ حُسْنُ اَلثَّنَاءِ عَلَيْهِ ؛

سرآغاز نامه عمل فرد كامياب و سعادتمند مدح نيكو و نام نيك بر اوست.»

۵۶ - «لوكانت السماوات والارض رتقا على عبد ثم التقى الله تعالى لجعل منها مخرجا ؛ هرگاه آسمانها و زمين بر بنده اى بسته باشد سپس تقواى الهى را پيشه نمايد هرآينه خداوند از آن ها براى او راه بيرون آمدنى قرار مى دهد»(۲۴۲) .

چرا شكفته نباشيم خدا سبب ساز است

درى كه بنده ببند در دگر باز است

۵۷ - «الشَّريفُ كُلُّ الشَّريفِ مَن شَرَّفَهُ عِلمُهُ ، و السُّؤدُدُ حَقُّ السُّؤدُدِ لِمَنِ اتَّقى اللّهَ رَبَّهُ ؛ شريف به تمام معنا كسى است كه علمش به او شرافت و برترى داده باشد وآقايى به تمام معنا از آن كسى است كه تقواى پروردگارش را پيشه خود كند»(۲۴۳) .

۵۸ - «مَن شَهِدَ أمرا فَكَرِهَهُ كانَ كَمَن غابَ عَنهُ ومَن غابَ عَن أمرٍ فَرَضِيَهُ كانَ كَمَن شَهِدَهُ ؛ آنكه در كارى حاضر باشد و ناراضى چون غايب است و آن كه غايب باشد و راضى چون حاضر است»(۲۴۴) .