رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی0%

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی نویسنده:
گروه: علم فقه

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

نویسنده: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 22702
دانلود: 3065

توضیحات:

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 158 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22702 / دانلود: 3065
اندازه اندازه اندازه
رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

نویسنده:
فارسی

(احكام نكاح (ازدواج))

١/٢٣٧١ - به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد و مرد به زن حلال مى شود، و آن بر دو قسمت است: دايم و غير دايم (ازدواج موقت).

عقد دايم آن است كه مدت زناشويى در آن معين نشود، و هميشگى باشد و زنى را كه به اين قسم عقد مى كنند دايمه گويند.

و عقد غير دايم آن است كه مدت زناشويى در آن معين شود، مثلا زن را به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند، ولى بايد مدت ازدواج از مقدار عمر زن و شوهر زيادتر نباشد كه در اين صورت عقد باطل خواهد بود و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند.

(احكام عقد)

٢٣٧٢ - در زناشويى چه دايم، و چه غير دايم بايد صيغه خوانده شود، و تنها راضى بودن زن و مرد، و هم چنين نوشتن كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند، يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.

٢٣٧٣ - وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مى تواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وكيل شود.

٢٣٧٤ - زن و مرد تا اطمينان نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمى توانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند و گمان به اين كه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمى كند، بلكه اگر وكيل بگويد صيغه را خوانده ام ولى اطمينان به گفته او نباشد، كفايت آن محل اشكال است.

٢٣٧٥ - اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلا ده روزه او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معين نكند، آن وكيل مى تواند هر وقت كه بخواهد او را ده روزه به عقد آن مرد درآورد ولى اگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معينى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.

٢٣٧٦ - يك نفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دايم يا غير دايم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دايم يا غير دايم عقد كند ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.

(دستور خواندن عقد)

٢٣٧٧ - اگر صيغه عقد دايم را خود زن و مرد بخوانند، و پس از تعيين مقدار مهر اول زن بگويد: زوجتك نفسي على الصداق المعلوم يعنى خود را زن تو نمودم بمهرى كه معين شده پس از آن بدون فاصله قابل توجهى مرد بگويد: قبلت التزويج يعنى قبول كردم ازدواج را، عقد صحيح است و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: زوجت موكلك احمد موكلتى فاطمة على الصداق المعلوم پس بدون فاصله قابل توجهى وكيل مرد بگويد: قبلت التزويج لموكلي احمد على الصداق المعلوم صحيح مى باشد و احتياط مستحب آن است لفظى كه مرد مى گويد با لفظى كه زن مى گويد مطابق باشد.

مثلا اگر زن زوجت مى گويد مرد هم قبلت التزويج بگويد نه قبلت النكاح.

٢٣٧٨ - اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دايم را بخوانند بعد از آن كه مدت و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد: زوجتك نفسي في المدة المعلومة على المهر المعلوم بعد بدون فاصله قابل توجهى مرد بگويد: قبلت صحيح است، و اگر ديگرى را وكيل كند و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد:

زوجت موكلتي موكلك في المدة المعلومة على المهر المعلوم پس بدون فاصله قابل توجهى وكيل مرد بگويد: قبلت التزويج لموكلي هكذا صحيح مى باشد.

(شرايط عقد)

٢٣٧٩ - عقد ازدواج چند شرط دارد: اول آن كه بنابر احتياط به عربى صحيح خوانده شود.

و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، مى توانند به غير عربى بخوانند و لازم نيست وكيل بگيرند، اما بايد لفظى بگويند كه معنى زوجت و قبلت را بفهماند.

دوم مرد و زن، يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشا داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن به گفتن زوجتك نفسي قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن قبلت التزويج زن بودن او را براى خود قبول بنمايد.

و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مى خوانند به گفتن زوجت و قبلت قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند زن و شوهر شوند.

سوم كسى كه صيغه را مى خواند بايد عاقل و بنابر احتياط بالغ نيز باشد، چه براى خودش بخواند، يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد.

چهارم اگر وكيل زن و شوهر يا ولى آنها صيغه را مى خوانند در موقع عقد زن و شوهر را معين كنند مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند، پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد زوجتك احدى بناتي يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را، و او بگويد قبلت يعنى قبول كردم، چون در موقع عقد دختر را معين نكرده اند عقد باطل است.

پنجم زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهرا با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضى است عقد صحيح است.

٢٣٨٠ - اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند عقد باطل است.

٢٣٨١ - كسى كه صيغه عقد را مى خواند اگر معناى آن را - هر چند به طور اجمال - بداند و قصد تحقق آن معنى را بكند عقد صحيح است و لازم نيست كه معناى صيغه را تفصيلا بداند مثلا بداند كه فعل يا فاعل بر طبق دستور زبان عربى كدام است.

٢٣٨٢ - اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعدا زن و مرد آن عقد را اجازه نمايند عقد صحيح است.

٢٣٨٣ - اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد اجازه نمايند، عقد صحيح است و بهتر آن است كه دوباره عقد را بخوانند.

٢٣٨٤ - پدر و جد پدرى مى توانند براى فرزند پسر يا دختر نابالغ يا ديوانه خود كه با حال ديوانگى بالغ شده است ازدواج كنند، و بعد از آن كه طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند مفسده اى داشته مى تواند آن را امضا يا رد نمايد، و اگر مفسده اى نداشته چنانچه پسر يا دختر نابالغ عقد ازدواج خود را بهم بزند احتياط به طلاق يا عقد جديد ترك نشود.

٢٣٨٥ - دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد، هر چند - بنابر احتياط - خود متصدى امور زندگانى خويش باشد، و اجازه مادر و برادر لازم نيست.

٢٣٨٦ - اگر دختر باكره نباشد يا اين كه باكره باشد ولى پدر يا جد پدرى اجازه ندهند، كه با مردى كه همتاى او شرعا و عرفا مى باشد ازدواج كند يا اين كه حاضر نباشند در امر ازدواج دختر به هيچ وجه مشاركت كنند يا آن كه اهليت اجازه دادن از جهت ديوانگى يا مانند آن را نداشته باشند در اين موارد اجازه آنان لازم نيست و هم چنين اگر اجازه گرفتن از آنان به جهت غايب بودن يا غير آن ممكن نباشد، و دختر حاجت زيادى به شوهر كردن داشته باشد اجازه پدر و جد لازم نيست.

٢٣٨٧ - اگر پدر، يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد، بلكه قبل از بلوغ هم در صورتى كه به سنى رسيده باشد كه قابليت تلذذ را داشته باشد و زن هم به حدى كوچك نباشد كه قابليت آن كه شوهر از او تلذذ ببرد را نداشته باشد، نفقه زن بر ذمه پسر ثابت است و در غير اين صورت هم احتمال استحقاق نفقه مى رود پس احتياط به مصالحه يا مانند آن ترك نشود.

٢٣٨٨ - اگر پدر يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد چنانچه پسر در موقع عقد مالى نداشته، پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهد، و هم چنين اگر مالى داشته باشد ولى پدر يا جد ضامن مهر شوند و در غير اين دو صورت اگر مهر بيش از مهر المثل نباشد، يا آن كه مصلحتى اقتضا كند كه مهر آن پسر بيش از مهر المثل باشد، پدر يا جد مى توانند مهر را از مال پسر بپردازند، و الا نمى توانند بيش از مهر المثل را از مال پسر بپردازند مگر آن كه او بعد از بلوغ كار آنها را قبول كند.

(مواردى كه زن يا شوهر مى تواند عقد را بهم بزند)

٢٣٨٩ - اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از شش عيب را كه ذكر مى شود در حال عقد داشته مى تواند به واسطه آن عيب عقد را بهم بزند:

اول ديوانگى، هر چند گاه گاهى باشد.

دوم مرض خوره.

سوم مرض برص.

چهارم كورى.

پنجم شل بودن هر چند به حد زمين گيرى نباشد.

ششم آن كه گوشت يا استخوانى در رحم او باشد، خواه مانع نزديكى يا آبستن شدن او شود يا نه، و اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن در حال عقد افضا شده بود يعنى راه بول و حيض و يا راه حيض و غايط او يكى بوده در اين كه بتواند عقد را بهم بزند اشكال است و احتياط لازم آن است كه چنانچه بخواهد عقد را بهم بزند طلاق هم بدهد.

٢٣٩٠ - اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او آلت مردى نداشته، يا بعد از عقد پيش از نزديكى، يا پس از آن آلت او بريده شود يا مرضى دارد كه نمى تواند وطى و نزديكى نمايد، هر چند آن مرض بعد از عقد و پيش از نزديكى يا پس از آن عارض شده باشد، در تمام اين موارد بى طلاق مى تواند عقد را بهم بزند، و اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد ديوانه بوده يا اين كه پس از عقد - خواه بعد از نزديكى يا قبل از آن - ديوانه شود، يا اين كه بفهمد كه او در هنگام عقد تخمهايش كشيده يا كوبيده شده بوده يا اين كه در آن هنگام مرض خوره يا برص داشته در تمام اين موارد چنانچه زن نخواهد زندگى زناشويى را ادامه بدهد و عقد را بهم بزند احتياط واجب آن است كه شوهر يا ولى او زن را طلاق دهد.

و در صورتى كه شوهر نمى تواند نزديكى نمايد، و زن بخواهد عقد را بهم بزند، لازم است كه اول رجوع به حاكم شرع يا وكيل او نمايد و حاكم شوهر را يك سال مهلت مى دهد و چناچه شوهر نتوانست به آن زن يا زنى ديگر نزديكى كند پس از آن، زن مى تواند عقد را بهم بزند.

٢٣٩١ - اگر به واسطه آن كه مرد نمى تواند وطى و نزديكى كند زن عقد را بهم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد، ولى اگر به واسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد، مرد يا زن عقد را بهم بزند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده، بايد تمام مهر را بدهد، و اما اگر مرد به واسطه يكى از عيبهاى زن كه در مساله (٢٣٨٩) گذشت، عقد را بهم بزند، چنانچه با زن نزديكى نكرده باشد چيزى بر او نيست و اگر بعد از نزديكى باشد بايد تمام مهر را به زن بپردازد.

٢٣٩٢ - اگر زن يا مرد بهتر از آن چه هست به ديگرى معرفى شود تا به ازدواج با او رغبت نمايد - چه در ضمن عقد باشد يا پيش از آن در صورتى كه عقد براساس آن واقع شود - چنانچه پس از عقد اين امر بر طرف ديگر معلوم شود، او مى تواند عقد را بهم بزند و تفصيل احكام اين مسئله در كتابهاى ديگر مانند (مسائل منتخبه) بيان شده است.

(عده اى از زنها كه ازدواج با آنان حرام است)

٢٣٩٣ - ازدواج با زنهايى كه با انسان محرم هستند مثل مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادر زن حرام است.

٢٣٩٤ - اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگر چه با او نزديكى نكند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند، به آن مرد محرم مى شوند.

٢٣٩٥ - اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پائين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعدا به دنيا بيايند، به آن مرد محرم مى شوند.

٢٣٩٦ - اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى نكرده باشد، تا وقتى كه آن زن در عقد او است - بنابر احتياط واجب - با دختر او ازدواج نكند.

٢٣٩٧ - عمه و خاله انسان و عمه و خاله پدر، و عمه و خاله پدر پدر، يا مادر پدر و عمه و خاله مادر، و عمه و خاله مادر مادر يا پدر مادر هر چه بالا روند به انسان محرمند.

٢٣٩٨ - پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پايين آيند چه در موقع عقد باشند، يا بعدا به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.

٢٣٩٩ - اگر زنى را براى خود عقد كند، دايمه باشد يا صيغه، تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.

٢٤٠٠ - اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته مى شود، طلاق رجعى دهد، در بين عده نمى تواند خواهر او را عقد نمايد، ولى در عده طلاق بائن مى تواند با خواهر او ازدواج نمايد و در عده متعه احتياط واجب آن است كه ازدواج نكند.

٢٤٠١ - انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج كند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعدا زن اجازه نمايد اشكال ندارد.

٢٤٠٢ - اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده يا خواهرزاده او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعدا رضايت بدهد عقد صحيح است، اگر رضايت ندهد عقد آنان باطل است.

٢٤٠٣ - اگر انسان پيش از آن كه دختر خاله يا دختر عمه خود را بگيرد با مادر آن زنا كند، ديگر بنابر احتياط نمى تواند با آن ازدواج نمايد.

٢٤٠٤ - اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پس از نزديكى با آنان با مادرشان زنا كند موجب جدايى آنها نمى شود، و هم چنين است حكم اگر بعد از عقد و پيش از آن كه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه در اين صورت از ايشان به طلاق دادن جدا شود.

٢٤٠٥ - اگر با زنى غير از عمه و خاله خود زنا كند، احتياط مستحب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، بلكه اگر زنى را عقد نمايد، و پيش از آن كه با او نزديكى كند با مادر او زنا كند احتياط مستحب آن است كه از آن زن جدا شود، ولى اگر با او نزديكى كند و بعد با مادر او زنا نمايد، بى شبهه لازم نيست از آن زن جدا شود.

٢٤٠٦ - زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر درآيد، مرد مسلمان هم نمى تواند با زنهاى كافره غير اهل كتاب ازدواج كند، ولى صيغه كردن زنهاى اهل كتاب مانند يهود و نصارى مانعى ندارد.

و بنابر احتياط لازم عقد دايمى با آنها ننمايد، و بعضى از فرق از قبيل نواصب كه خود را مسلمان مى دانند و در حكم كفارند، مرد و زن مسلمان نمى توانند، با آنها به طور دايم يا انقطاع ازدواج نمايند.

٢٤٠٧ - اگر با زنى كه در عده طلاق رجعى است زنا كند آن زن - بنابر احتياط - بر او حرام مى شود و اگر با زنى كه در عده متعه، يا طلاق بائن، يا عده وفات است زنا كند بعدا مى تواند او را عقد نمايد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.

٢٤٠٨ - اگر با زن بى شوهرى كه در عده نيست زنا كند، بنابر احتياط نمى تواند پيش از آن كه توبه كند با او ازدواج نمايد، ولى شخص ديگرى اگر بخواهد با آن زن پيش از توبه كردنش ازدواج كند اشكالى ندارد، مگر در صورتى كه آن زن مشهور به زنا باشد كه بنابر احتياط ازدواج با او قبل از توبه اش جايز نيست و هم چنين ازدواج با مرد مشهور به زنا قبل از آن كه توبه كند جايز نمى باشد، و احتياط مستحب آن است كه اگر شخص بخواهد با زن زناكار ازدواج كند صبر نمايد تا آن زن حيض ببيند بعد او را به عقد خود در آورد، خواه خود با او زنا كرده باشد يا ديگرى.

٢٤٠٩ - اگر زنى را كه در عده ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن، يا يكى از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عده حرام است آن زن بر او حرام ابدى مى شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.

٢٤١٠ - اگر زنى را كه در عده ديگرى است براى خود عقد كند، و با او نزديكى كند، آن زن بر او حرام ابدى مى شود، اگر چه نمى دانسته كه آن زن در عده است يا نمى دانسته كه عقد زن در عده حرام است.

٢٤١١ - اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند، بايد از او جدا شود، و بعدا هم نبايد او را براى خود عقد كند، و هم چنين است بنابر احتياط اگر نداند كه آن زن شوهر دارد ولى بعد از ازدواج با او نزديكى كرده باشد.

٢٤١٢ - زن شوهردار اگر زنا كند بر مرد زنا كننده - بنابر احتياط - حرام ابدى مى شود، ولى بر شوهر خود حرام نمى شود، و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است كه شوهر، او را طلاق دهد ولى بايد مهرش را بدهد.

٢٤١٣ - زنى را كه طلاق داده اند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.

٢٤١٤ - مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده - در صورتى كه بالغ بوده - حرام مى شود و هم چنين است بنابر احتياط لازم اگر لواط دهنده مرد باشد و يا آن كه لواط كننده بالغ نباشد، ولى اگر گمان كند كه دخول شده، يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمى شوند.

٢٤١٥ - اگر با مادر يا خواهر پسرى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن پسر لواط كند بنابر احتياط آنها بر او حرام مى شوند.

٢٤١٦ - اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج است با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است و چنانچه مى دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمى تواند آن زن را عقد كند.

٢٤١٧ - اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند، عقد او باطل است و اگر زن مى دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است احتياط واجب آن است كه بعدا با آن مرد ازدواج نكند.

٢٤١٨ - اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج و عمره مفرده است بجا نياورد، زنش و زنان ديگر بر او حلال نمى شوند، و نيز اگر زن طواف نساء نكند شوهرش و مردان ديگر بر او حلال نمى شوند، ولى اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند حلال مى شوند.

٢٤١٩ - اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند حرام است پيش از آن كه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى كند، ولى اگر نزديكى بكند اظهر آن است كه بعد از بلوغ دختر نزديكى با او حرام نيست اگر چه افضاء نموده باشد (معناى افضاء در مساله (٢٣٨٩) گذشت) ولى احوط آن است كه او را طلاق دهد.

٢٤٢٠ - زنى را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام مى شود ولى اگر با شرايطى كه در احكام طلاق گفته مى شود، با مرد ديگرى ازدواج كند، بعد از مرگ يا طلاق شوهر دوم و گذشتن مقدار عده او شوهر اول مى تواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.

(احكام عقد دايم)

٢٤٢١ - زنى كه عقد دايم شده حرام است بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود هر چند با حق شوهر هم منافات نداشته باشد، و بايد خود را براى لذتهاى جنسى هر وقت كه او مى خواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند و تهيه غذا و لباس و منزل زن و تهيه احتياجاتش مادامى كه به وظيفه اش عمل مى نمايد بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد، يا نداشته باشد، مديون زن است.

٢٤٢٢ - اگر زن به وظايف زناشويى خود در برابر شوهر هيچ عمل نكند حق غذا و لباس و منزل بر او ندارد، هر چند نزد او بماند و اگر گاه گاهى از عمل كردن به وظايف خود امتناع مى كند مشهور فرموده اند كه باز هم حق غذا و لباس و منزل بر شوهرش ندارد ولى اين حكم محل اشكال است و در هر صورت مهر او بدون اشكال از بين نمى رود.

٢٤٢٣ - مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.

٢٤٢٤ - مخارج زن در سفر اگر بيشتر از مخارج او در وطن باشد، چنانچه با اذن شوهر سفر رفته باشد بر عهده شوهر است ولى پول ماشين و يا هواپيما و مانند اينها و بقيه مخارجى كه سفر كردن او متوقف بر آنها است بر خودش مى باشد، ولى اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را هم بدهد.

٢٤٢٥ - زنى كه خرج او بر عهده شوهر است و شوهر خرج او را نمى دهد مى تواند خرجى خود را بدون اجازه از مال او بردارد، و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، و نتواند به حاكم شرع شكايت برد تا او را - هر چند با حبس كردن - مجبور به پرداخت مخارج زن نمايد، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست.

٢٤٢٦ - مرد اگر مثلا دو زن دايمى داشته باشد و نزد يكى از آنها يك شب بماند واجب است نزد ديگرى نيز يك شب در ضمن چهار شب بماند و در غير اين صورت ماندن نزد زن واجب نيست بلى لازم است او را به طور كلى متاركه ننمايد و اولى و احوط اين است كه مرد در هر چهار شب يك شب نزد زن دايمى خود بماند.

٢٤٢٧ - شوهر نمى تواند بيش از چهار ماه با زن جوان خود نزديكى را ترك كند، مگر آن كه نزديكى براى او ضرر يا مشقت زياد داشته باشد، يا آن كه زن خود راضى به ترك آن باشد، و يا آن كه در ضمن عقد ازدواج ترك آن را بر زن شرط كرده باشد، و در اين حكم - بنابر احتياط - فرقى ميان اين كه شوهر حاضر باشد يا مسافر و زن دايمى باشد يا متعه نيست.

٢٤٢٨ - اگر در عقد دايم مهر را معين نكنند عقد صحيح است و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهايى كه مثل او هستند بدهد و اما در متعه چنانچه مهر را معين نكنند عقد باطل مى شود.

٢٤٢٩ - اگر موقع خواندن عقد دايمى براى دادن مهر مدت معين نكرده باشند، زن مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد، ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند ديگر نمى تواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.

(متعه (ازدواج موقت))

٢٤٣٠ - صيغه كردن زن اگر چه براى لذت بردن هم نباشد صحيح است.

٢٤٣١ - احتياط واجب آن است كه شوهر بيش از چهار ماه با متعه خود نزديكى را ترك نكند.

٢٤٣٢ - زنى كه صيغه مى شود، اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مى تواند لذت هاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعدا به نزديكى راضى شود، شوهر مى تواند با او نزديكى نمايد، و هم چنين است حكم در عقد دايم.

٢٤٣٣ - زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.

٢٤٣٤ - زنى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد، و از شوهر ارث نمى برد و شوهر هم از او ارث نمى برد، و چنانچه ارث بردن را - از يك طرف يا از هر دو طرف - شرط كرده باشند صحت اين شرط محل اشكال است ولى مراعات احتياط ترك نشود.

٢٤٣٥ - زنى كه صيغه شده اگر چه نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد عقد او صحيح است، و براى آن كه نمى دانسته، حقى به شوهر پيدا نمى كند.

٢٤٣٦ - زنى كه صيغه شده چنانچه بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود، و به واسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين ميرود، بيرون رفتن او حرام است، و بنابر احتياط مستحب در صورتى كه حق شوهر از بين نرود، بدون اجازه او از خانه بيرون نرود.

٢٤٣٧ - اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معين او را براى خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دايم خود درآورد، يا به غير از مدت يا مبلغى كه معين شده او را صيغه كند، وقتى آن زن فهميد، اگر اجازه نمايد آن عقد صحيح وگرنه باطل است.

٢٤٣٨ - اگر براى محرم شدن - مثلا - پدر يا جد پدر دختر يا پسر نابالغ خود را براى مدت كوتاهى به عقد كسى درآورد، در صورتى كه بر آن مفسده اى بار نشود عقد صحيح است، ولى اگر در مدت ازدواج پسر به طور كلى قابليت تلذذ نداشته باشد يا دختر به طور كلى قابل تلذذ از او نباشد صحت عقد محل اشكال است.

٢٤٣٩ - اگر پدر يا جد پدرى، طفل خود را كه در محل ديگرى است و نمى داند زنده است يا مرده، براى محرم شدن به عقد كسى در آورد در صورتى كه مدت زوجيت قابل باشد كه به معقوده استمتاع شود بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مى شود و چنانچه بعدا معلوم شود كه در موقع عقد، آن دختر زنده نبوده عقد باطل است و كسانى كه به واسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.

٢٤٤٠ - اگر مرد مدت صيغه زن را ببخشد، چنانچه با او نزديكى كرده بايد تمام چيزى را كه قرار گذاشته به او بدهد، و اگر نزديكى نكرده واجب است نصف مهر را بدهد و احتياط مستحب آن است كه تمام مهر را بدهد.

٢٤٤١ - مرد مى تواند زنى را كه صيغه او بوده و هنوز عده اش تمام نشده به عقد دايم خود درآورد، يا اين كه دوباره صيغه نمايد.

(احكام نگاه كردن)

٢٤٤٢ - نگاه كردن مرد به بدن زنان نامحرم و هم چنين نگاه كردن به موى آنان چه با قصد لذت، چه بدون آن، چه با ترس از وقوع در حرام چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت آنان و دستهايشان تا مچ اگر به قصد لذت يا با ترس وقوع در حرام باشد حرام است بلكه احتياط مستحب آن است كه بدون قصد لذت و ترس از وقوع در حرام هم به آنها نگاه نكند و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مى باشد، مگر به جاهايى از بدن كه در متعارف التزام بپوشانيدنش نيست مثل سر و دستها و ساق پاها كه نگاه كردن زن به اين جاها اگر بدون لذت و خوف وقوف در حرام باشد اشكال ندارد.

٢٤٤٣ - نگاه كردن به بدن زنهاى مبتذله كه اگر كسى آنها را امر به حجاب نمايد اعتنا نمى كنند اشكال ندارد مشروط به آن كه بدون قصد لذت و ترس وقوع در حرام باشد، و در اين حكم فرقى ميان زنهاى كفار و ديگر زنها نيست و هم چنين فرقى نيست ميان دست و صورت و ديگر جاهاى بدن كه عادت آنان به پوشانيدنش نمى باشد.

٢٤٤٤ - زن بايد موى سر و بدن - غير از صورت و دستهاى - خود را از مرد نامحرم بپوشاند، و احتياط لازم آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده ولى خوب و بد را مى فهمد و احتمال مى رود كه نگاهش به بدن زن موجب تحريك شهوتش شود بپوشاند، ولى زن مى تواند صورت و دستهايش را تا مچ از مرد نامحرم نپوشاند مگر در صورتى كه بترسد به حرام بيفتد يا به قصد مبتلا كردن كردن مرد به نگاه حرام باشد كه نپوشانيدن در اين دو صورت جايز نيست.

٢٤٤٥ - نگاه كردن به عورت مسلمان بالغ حرام است، اگر چه از پشت شيشه يا در آيينه يا آب صاف و مانند اينها باشد، و هم چنين است بنابر احتياط لازم نگاه كردن به عورت كافر و بچه نابالغ كه خوب و بد را مى فهمد، ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

٢٤٤٦ - مرد و زنى كه با يكديگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند مى توانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

٢٤٤٧ - مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است.

٢٤٤٨ - اگر مرد زن نامحرمى را بشناسد، چنانچه از زنهاى مبتذله نباشد، بنابر احتياط نبايد به عكس او نگاه كند.

٢٤٤٩ - اگر زن بخواهد زن ديگر، يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند، يا عورت او را آب بكشد، بايد چيزى در دست كند كه دستش به عورت او نرسد، و هم چنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر، يا زنى غير زن خود را تنقيه كند يا عورت او را آب بكشد.

٢٤٥٠ - اگر زن ناچار به معالجه از مرضى باشد و مرد نامحرم براى معالجه نمودن او بهتر باشد مى تواند به مرد نامحرم مراجعه نمايد و چنانچه آن مرد، ناچار باشد، كه براى معالجه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند، نبايد او را نگاه كند.

٢٤٥١ - اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بنابر احتياط واجب بايد آيينه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولى اگر چاره اى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد، و هم چنين است اگر مدت نگاه كردن به عورت كوتاه تر از مدت نگاه كردن در آينه باشد.

(مسايل متفرقه زناشويى)

٢٤٥٢ - كسى كه به واسطه نداشتن زن به حرام مى افتد واجب است زن بگيرد.

٢٤٥٣ - اگر شوهر در عقد مثلا شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، مى تواند عقد را بهم بزند، ولى اگر بهم نزد مى تواند با ملاحظه نسبت تفاوت بين مهر باكره و غير باكره را از مهرى كه قرار داده اند بگيرد.

٢٤٥٤ - ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آنجا نيست در صورتى كه احتمال فساد برود حرام است، هر چند طورى باشد كه كس ديگر بتواند وارد شود، ولى اگر احتمال فساد نرود اشكال ندارد.

٢٤٥٥ - اگر مرد مهر زن را در عقد معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد، عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.

٢٤٥٦ - مسلمانى كه از اسلام خارج شود، و كفر را اختيار كند، مرتد ناميده مى شود، و مرتد بر دو قسم است: مرتد فطرى و مرتد ملى، و مرتد فطرى كسى است كه پدر و مادر او يا يكى از آنها در هنگام به دنيا آمدن او مسلمان باشند و خود او نيز پس از تميز مسلمان باشد، و سپس كافر شود، و مرتد ملى مقابل آن است.

٢٤٥٧ - اگر زن پس از ازدواج مرتد شود، عقد او باطل مى گردد، و چنانچه شوهرش با او نزديكى نكرده باشد عده ندارد، و هم چنين است اگر بعد از نزديكى مرتد شود ولى يائسه يا صغيره باشد اما اگر زن در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عده نگهدارد، و مشهور آن است كه اگر در بين عده مسلمان شود عقد او به حال خود باقى مى ماند، و اين حكم خالى از وجه نيست، هر چند بهتر آن است كه مراعات احتياط ترك نشود و يائسه زنى است كه پنجاه سال سن داشته باشد، و از جهت بالا رفتن سنش خون حيض نبيند و اميد بازگشت آن را هم نداشته باشد.

٢٤٥٨ - اگر مرد پس از عقد مرتد فطرى شود، زنش بر او حرام مى شود، و بايد به مقدار عده وفات كه در احكام طلاق گفته مى شود عده نگهدارد.

٢٤٥٩ - اگر مرد پس از عقد مرتد ملى شود، عقد او باطل مى گردد، و چنانچه با زنش نزديكى نكرده يا اين كه زن يائسه يا صغيره باشد، عده ندارد، و اگر بعد از نزديكى مرتد شود، و زن او در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند بايد آن زن به مقدار عده طلاق كه در احكام طلاق گفته مى شود عده نگهدارد، و مشهور آن است كه اگر پيش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود عقد او به حال خود باقى مى ماند و اين حكم نيز خالى از وجه نيست البته مراعات احتياط بهتر است.

٢٤٦٠ - اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد، و مرد هم قبول كند، نبايد زن را بدون رضايتش از آن شهر بيرون ببرد.

٢٤٦١ - اگر زنى از شوهر سابقش دخترى داشته باشد، شوهر بعدى مى تواند آن دختر را براى پسر خود كه از اين زن نيست عقد كند، و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند، مى تواند با مادر آن ازدواج نمايد.

٢٤٦٢ - اگر زنى از زنا آبستن شود، براى او جايز نيست بچه را سقط كند.

٢٤٦٣ - اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد، و در عده غير هم نيست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچه اى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچه حلال زاده است.

٢٤٦٤ - اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند چنانچه زن هم نداند و بچه اى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعا فرزند هر دو مى باشد.

ولى اگر زن مى دانسته كه در عده است و تزويج در عده جايز نيست، شرعا بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر همان طور كه گذشت حرام مى باشند.

٢٤٦٥ - اگر زن بگويد يائسه ام نبايد حرف او را قبول كرد ولى اگر بگويد شوهر ندارم، حرف او قبول مى شود، مگر آن كه مورد اتهام باشد كه در اين صورت احتياط آن است كه از حال او جستجو شود.

٢٤٦٦ - اگر بعد از آن كه انسان با زنى كه گفت شوهر ندارم ازدواج كرد، و بعدا كسى بگويد آن زن، زن او است، چنانچه شرعا ثابت نشود كه گفته آن كس صحيح است، نبايد حرف او را قبول كرد.

٢٤٦٧ - تا دو سال پسر يا دختر تمام نشده، پدر نمى تواند او را از مادرش جدا كند.

و احوط و اولى آن است كه بچه را تا هفت سال از مادرش جدا نكند.

٢٤٦٨ - اگر ديانت و اخلاق خواستگار مورد رضايت باشد، بهتر آن است كه رد نشود، از پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت شده كه هر گاه خواستگارى براى دختر شما آمد كه اخلاق و ديانت او مورد رضايت شما بود، دختر را به ازدواج او در آوريد، اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى بر زمين به پا خواهد شد.

٢٤٦٩ - اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند، كه زن ديگر نگيرد، واجب است شوهر با زن ديگر ازدواج نكند و زن هم حق ندارد مهر را بگيرد.

٢٤٧٠ - كسى كه از زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد، و بچه اى پيدا كند آن بچه حلال زاده است.

٢٤٧١ - هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن با او نزديكى كند، معصيت كرده، ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا آيد حلال زاده است.

٢٤٧٢ - زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد، بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد، زن بايد عده نگهدارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد ولى خرج عده ندارد.

(احكام شير دادن)

٢٤٧٣ - اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مساله (٢٤٨٣) گفته خواهد شد، شير دهد، آن بچه به اين عده محرم مى شود: اول خود زن و آن را مادر رضاعى مى گويند، دوم شوهر زن كه شير مال او است و او را پدر رضاعى مى گويند.

سوم پدر و مادر آن زن، هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعى او باشند.

چهارم بچه هايى كه از آن زن به دنيا آمده اند يا بعد به دنيا مى آيند.

پنجم بچه هاى اولاد آن زن هر چه پايين روند، چه از اولاد او به دنيا آمده، چه اولاد او آن بچه ها را شير داده باشند.

ششم خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند، يعنى به واسطه شير خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند.

هفتم عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعى باشند.

هشتم دايى و خاله آن زن اگر چه رضاعى باشند.

نهم اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه پايين روند، اگر چه اولاد رضاعى او باشند.

دهم پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه بالا روند.

يازدهم خواهر و برادر شوهرى كه شير مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعى او باشند.

دوازدهم عمو و عمه و دايى و خاله شوهرى كه شير مال او است هر چه بالا روند، اگر چه رضاعى باشند، و نيز عده ديگرى هم - كه در مسايل بعد گفته مى شود - به واسطه شير دادن محرم مى شوند.

٢٤٧٤ - اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مساله (٢٤٨٣) گفته مى شود شير دهد، پدر آن بچه نمى تواند با دخترهايى كه از آن زن به دنيا آمده اند ازدواج كند، چنانچه يكى از آنها فعلا زن او باشد، عقد او باطل مى شود، ولى جايز است با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج كند، اگر چه احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند، و نيز نمى تواند بنابر احتياط دخترهاى شوهرى را كه شير مال او است اگر چه دخترهاى رضاعى او باشند، براى خود عقد نمايد، و چنانچه يكى از آنها فعلا زن او باشد عقد او بنابر احتياط باطل مى شود.

٢٤٧٥ - اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مساله (٢٤٨٣) گفته مى شود، شير دهد، شوهر آن زن كه صاحب شير است، به خواهرهاى آن بچه محرم نمى شود، ولى احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننمايد، و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمى شوند.

٢٤٧٦ - اگر زنى بچه اى را شير دهد، به برادرهاى آن بچه محرم نمى شود، و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه اى كه شير خورده محرم نمى شوند.

٢٤٧٧ - اگر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند و با آن نزديكى نمايد، ديگر نمى تواند آن دختر را براى خود عقد كند.

٢٤٧٨ - اگر انسان با دخترى ازدواج كند، ديگر نمى تواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.

٢٤٧٩ - انسان نمى تواند با دخترى كه مادر، يا مادر بزرگ او آن دختر را شير كامل داده ازدواج كند، و نيز اگر زن پدر انسان از شير پدر او دخترى را شير داده باشد انسان نمى تواند با آن دختر ازدواج نمايد.

و چنانچه دختر شيرخوارى را براى خود عقد كند، بعد مادر، يا مادر بزرگ، يا زن پدر او آن دختر را شير دهد، عقد باطل مى شود.

٢٤٨٠ - با دخترى كه خواهر، يا زن برادر انسان از شير برادر او را شير كامل داده، نمى شود ازدواج كرد، و هم چنين است اگر خواهرزاده، يا برادرزاده، يا نوه خواهر، يا نوه برادر انسان آن دختر را شير داده باشد.

٢٤٨١ - اگر زنى بچه دختر خود را شير كامل دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود، و هم چنين است اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد، ولى اگر زنى بچه پسر خود را شير دهد، زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام نمى شود.

٢٤٨٢ - اگر زن پدر دختر بچه شوهر آن دختر را به شير پدرش شير دهد، بنابر احتياط گذشته در (٢٤٧٤) آن دختر به شوهر خود حرام مى شود، چه بچه از همان دختر، چه از زن ديگر باشد.

(شرايط شيردادنى كه علت محرم شدن است)

٢٤٨٣ - شير دادنى كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد: اول بچه شير زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنى كه مرده است شير بخورد فايده ندارد.

دوم شير آن زن از حرام نباشد، پس اگر شير بچه اى را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند، به واسطه آن شير، بچه به كسى محرم نمى شود.

سوم بچه شير را از پستان بمكد، پس اگر شير را در گلوى او بريزند اثرى ندارد.

چهارم شير خالص باشد و با چيز ديگر مخلوط نباشد.

پنجم شير از يك شوهر باشد، پس اگر زن شير دهى را طلاق دهند، بعد شوهر ديگرى كند و از او آبستن شود، و تا موقع زاييدن، شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد، و مثلا هشت دفعه پيش از زاييدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاييدن از شير شوهر دوم به بچه اى بدهد، آن بچه به كسى محرم نمى شود.

ششم بچه به واسطه مرض شير را قى نكند و اگر قى كند، اثرى ندارد.

هفتم شير دادن بچه به مقدارى باشد كه استخوانش از آن شير محكم شده و گوشت بدنش برويد، و اگر معلوم نباشد كه آيا به اين حد رسيده يا نه چنانچه يك شبانه روز يا پانزده مرتبه به طورى كه در مساله آينده گفته مى شود شير سير بخورد باز هم كافى است، ولى اگر معلوم باشد كه آن شير در محكم شدن استخوان بچه و روييدن گوشت بدنش مؤثر نبوده در حالى بچه يك شبانه روز يا پانزده مرتبه شير خورده بايد مراعات احتياط در اين چنين مورد ترك نشود.

هشتم دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شير دهند به كسى محرم نمى شود.

بلكه اگر مثلا يپش از تمام شدن دو سال، هشت مرتبه و بعد از آن هفت مرتبه شير بخورد به كسى محرم نمى شود، ولى چنانچه از موقع زاييدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد، و بچه اى را شير دهد آن بچه به كسانى كه گفته شد محرم مى شود.

٢٤٨٤ - بايد بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد، ولى اگر كمى غذا بخورد كه نگويند در بين غذا خورده اشكال ندارد، و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد، و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شير بخورد، ولى اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند، يا كمى صبر كند كه از زمان اولى كه پستان در دهان مى گيرد، تا وقتى سير مى شود يك دفعه حساب شود اشكال ندارد.

٢٤٨٥ - اگر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد، بعد شوهر ديگر كند و از شير شوهر دوم بچه ديگر را شير دهد، آن دو بچه به يكديگر محرم نمى شوند، اگر چه بهتر آن است كه با هم ازدواج نكنند.

٢٤٨٦ - اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد، همه آنها به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند.

٢٤٨٧ - اگر كسى چند زن داشته باشد، و هر كدام آنان با شرايطى كه گفتيم بچه اى را شير دهد، همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم مى شوند.

٢٤٨٨ - اگر كسى دو زن شيرده دارد، و يكى از آنان بچه اى را مثلا هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد آن بچه به كسى محرم نمى شود.

٢٤٨٩ - اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند.

٢٤٩٠ - انسان نمى تواند بدون اذن زن خود، با زنهايى كه به واسطه شير خوردن خواهرزاده يا برادرزاده زن او شده اند ازدواج كند، نيز اگر با پسرى لواط كند، نمى تواند دختر و خواهر و مادر و مادر بزرگ آن پسر را كه رضاعى هستند، يعنى به واسطه شير خوردن دختر و خواهر و مادر او شده اند، براى خود عقد كند، و اين حكم بنابر احتياط در موردى كه لواط كننده بالغ نباشد، و يا لواط دهنده بالغ باشد نيز جارى است.

٢٤٩١ - زنى كه برادر انسان را شير داده به انسان محرم نمى شود، اگر چه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.

٢٤٩٢ - انسان نمى تواند با دو خواهر، اگر چه رضاعى باشند، يعنى به واسطه شيرخوردن، خواهر يكديگر شده باشند ازدواج كند.

و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند در صورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده، هر دو عقد بنابر اظهر باطل است و اگر در يك وقت نبوده عقد اولى صحيح و عقد دومى باطل مى باشد.

٢٤٩٣ - اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه بعدا گفته مى شود، شير دهد، شوهرش بر او حرام نمى شود، اگر چه بهتر آن است كه احتياط كنند: اول برادر و خواهر خود را.

دوم عمو و عمه و دايى و خاله خود را.

سوم اولاد عمو و اولاد دايى خود را.

چهارم برادرزاده خود را.

پنجم برادر شوهر، يا خواهر شوهر خود را.

ششم خواهرزاده خود را، يا خواهرزاده شوهرش را.

هفتم عمو و عمه و دايى و خاله شوهرش را.

هشتم نوه زن ديگر شوهر خود را.

٢٤٩٤ - اگر كسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد به او محرم نمى شود ولى احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با او خوددارى نمايد.

٢٤٩٥ - مردى كه دو زن دارد، اگر يكى از آن دو زن فرزند عموى زن ديگر را شير دهد، زنى كه فرزند عموى او شير خورده، به شوهر خود حرام نمى شود.

(آداب شير دادن)

٢٤٩٦ - براى شير دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است و سزاوار است كه مادر براى شير دادن از شوهر خود مزد نگيرد و خوب است كه شوهر مزد بدهد، و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد، شوهر مى تواند بچه را از او گرفته و به دايه بدهد.

٢٤٩٧ - مستحب است دايه اى كه براى طفل مى گيرند، دوازده امامى و داراى عقل و عفت و صورت نيكو باشد، و مكروه است كم عقل، يا غير دوازده امامى، يا بد صورت، يا بد خلق، يا زنازاده باشد.

و نيز مكروه است دايه اى بگيرند كه شيرش از بچه اى است كه از زنا به دنيا آمده باشد.

(مسايل متفرقه شير دادن)

٢٤٩٨ - بهتر آن است از شير دادن زنها به هر بچه اى جلوگيرى شود، زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير داده اند و بعدا دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.

٢٤٩٩ - در صورتى كه ممكن باشد، مستحب است بچه را بيست و يك ماه تمام شير بدهند، و شايسته نيست كه بيش از دو سال شير بدهند.

٢٥٠٠ - اگر به واسطه شير دادن، حق شوهر از بين نرود، زن مى تواند بدون اجازه شوهر بچه كس ديگر را شير دهد.

٢٥٠١ - اگر شوهر زنى دختر شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد، چنانچه زن آن دختر شيرخوار را شير دهد، بنابر مشهور آن زن مادر زن شوهرش مى شود و بر او حرام مى گردد، ولى اين حكم خالى از اشكال نيست، و مراعات احتياط ترك نشود.

٢٥٠٢ - اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود، بعضى فرموده اند كه بايد دختر شيرخوارى را مثلا دو روزه براى خود صيغه كند و در آن دو روز با شرايطى كه در مساله (٢٤٨٣) گفته شد زن برادرش آن دختر را شير دهد، تا مادر زنش شود، ولى اين حكم در صورتى كه زن برادر از شير برادر به آن دختر شير دهد محل اشكال است.

٢٥٠٣ - اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند، بگويد به واسطه شير خوردن، آن زن بر او حرام شده، مثلا بگويد شير مادر او را خورده، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمى تواند با آن زن ازدواج كند، و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد، عقد باطل است پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد، يا نزديكى كرده باشد، ولى در وقت نزديكى كردن، زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، شوهر بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد.

٢٥٠٤ - اگر زن پيش از عقد بگويد به واسطه شير خوردن بر مردى حرام شده، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمى تواند با آن مرد ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگويد، مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است و حكم آن در مساله پيش گفته شد.

٢٥٠٥ - شير دادنى كه علت محرم شدن است به دو چيز ثابت مى شود: اول خبر دادن عده اى كه انسان از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا كند.

دوم شهادت مرد عادل، ولى بايد شرايط شير دادن را هم بگويند مثلا بگويند ما ديده ايم كه فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده، و هم چنين ساير شرطها را كه در مساله (٢٤٨٣) گفته شد شرح دهند، و اما ثابت شدن شير دادن به شهادت يك مرد و دو زن يا چهار زن كه عادل باشند محل اشكال است.

٢٥٠٦ - اگر شك كند به مقدارى كه علت محرم شدن است بچه شير خورده يا نه، يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده، بچه به كسى محرم نمى شود، ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.