رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی0%

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی نویسنده:
گروه: علم فقه

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

نویسنده: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 22596
دانلود: 3053

توضیحات:

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 158 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 22596 / دانلود: 3053
اندازه اندازه اندازه
رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

رساله آیت العظمی سید علی سیستانی

نویسنده:
فارسی

(احكام تيمم)

٧١٠ - اگر مختصرى هم از پيشانى يا پشت دستها را مسح نكند تيمم باطل است، چه عمدا مسح نكند، يا مساله را نداند، يا فراموش كرده باشد، ولى دقت زياد هم لازم نيست، و همين قدر كه بگويند تمام پيشانى و پشت دستها مسح شده كافى است.

٧١١ - اگر يقين نكند كه تمام پشت دست را مسح كرده، بايد براى اين كه يقين كند مقدارى بالاتر از مچ را هم مسح نمايد، ولى مسح بين انگشتان لازم نيست.

٧١٢ - پيشانى و پشت دستها را بنابر احتياط بايد از بالا به پايين مسح نمايد و كارهاى آن را بايد پشت سر هم بجا آورد، و اگر بين آنها به قدرى فاصله دهد، كه نگويند تيمم مى كند باطل است.

٧١٣ - در موقع نيت لازم نيست معين كند كه تيمم او بدل از غسل است يا بدل از وضو ولى در مواردى كه بايد دو تيمم انجام دهد لازم است به طورى هر يك از آنها را معين كند و چنانچه يك تيمم بر او واجب باشد و قصد نمايد كه وظيفه فعلى خود را انجام دهد اگر چه در تشخيص اشتباه كند تيممش صحيح است.

٧١٤ - در تيمم بنابر احتياط استحبابى بايد پيشانى و كف دستها و پشت دستها در صورت تمكن پاك باشد.

٧١٥ - انسان بايد هنگام مسح كشيدن بر دستها انگشتر را از دست بيرون آورد و اگر در پيشانى يا پشت دستها يا در كف دستها مانعى باشد، مثلا چيزى به آنها چسبيده باشد بايد برطرف نمايد.

٧١٦ - اگر پيشانى يا پشت دستها زخم است، و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نمى تواند باز كند، بايد دست را روى آن بكشد، و نيز اگر كف دست زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نتواند باز كند بايد دست را با همان پارچه به چيزى كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دستها بكشد.

٧١٧ - اگر پيشانى و پشت دستها مو داشته باشد اشكال ندارد ولى اگر موى سر، روى پيشانى آمده باشد، بايد آن را عقب بزند.

٧١٨ - اگر احتمال دهد كه در پيشانى و كف دستها يا پشت دستها مانعى هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد جستجو نمايد تا يقين يا اطمينان كند كه مانعى نيست.

٧١٩ - اگر وظيفه او تيمم است و نمى تواند به تنهايى تيمم كند بايد از ديگرى كمك بگيرد تا دستهاى او را بر چيزى كه تيمم با او صحيح است بزند و سپس آنها را بر پيشانى و دستهاى او بگذارد تا خود او در صورت امكان كف دو دست را بر پيشانى و بر پشت دستها بكشد و اگر اين ممكن نبود بايد نايب او را با دست خود او تيمم دهد، و اگر ممكن نباشد بايد نايب دست خود را به چيزى كه تيمم به آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دستهاى او بكشد، و در اين دو صورت بنابر احتياط لازم بايد هر دو نيت تيمم را نمايند ولى در صورت اول نيت خود مكلف كافى است.

٧٢٠ - اگر در بين تيمم شك كند كه قسمتى از آن را فراموش كرده يا نه، چنانچه از محل آن گذشته به شك خود اعتنا نكند، و اگر نگذشته بايد آن قسمت را بجا آورد.

٧٢١ - اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تيمم كرده يا نه تيمم او صحيح است و چنانچه شك او در مسح دست چپ باشد لازم است او را مسح كند مگر آن كه عرفا از تيمم فارغ شده باشد مثل اين كه در عملى كه مشروط به طهارت است داخل شده و يا موالات فوت شده باشد.

٧٢٢ - كسى كه وظيفه اش تيمم است چنانچه از برطرف شدن عذرش در تمام وقت نماز مايوس باشد مى تواند تيمم كند و اگر براى كار واجب ديگر يا مستحبى تيمم كند و تا وقت نماز عذر او باقى باشد مى تواند با همان تيمم نماز بخواند.

٧٢٣ - كسى كه وظيفه اش تيمم است، اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقى مى ماند يا از برطرف شدن آن مايوس باشد، در وسعت وقت مى تواند با تيمم نماز بخواند، ولى اگر بداند تا آخر وقت عذر او برطرف مى شود، بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند، بلكه اگر از برطرف شدن آن تا آخر وقت مايوس نباشد نمى تواند تا وقتى كه مايوس نشده تيمم كند و نماز بخواند.

٧٢٤ - كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند اگر يقين كند كه عذرش برطرف نمى شود يا مايوس از برطرف شدنش باشد مى تواند نمازهاى قضاى خود را با تيمم بخواند ولى اگر بعدا عذرش برطرف شد احتياط مستحب آن است دوباره آنها را با وضو يا غسل بجا آورد، و اگر مايوس از برطرف شدن عذرش نباشد بنابر احتياط لازم نمى تواند براى نمازهاى قضا تيمم كند.

٧٢٥ - كسى كه نمى تواند وضو بگيرد يا غسل كند، جايز است نمازهاى مستحبى را مثل نافله هاى شبانه روز كه وقت معين دارد با تيمم بخواند، ولى اگر مايوس نباشد كه تا آخر وقت آنها عذر او برطرف مى شود احتياط لازم آن است كه آنها را در اول وقتشان بجا نياورد.

٧٢٦ - كسى كه احتياطا غسل جبيره اى و تيمم نمايد، اگر بعد از غسل و تيمم نماز بخواند، و بعد از نماز حدث اصغرى از او سر بزند مثلا بول كند براى نمازهاى بعد بايد وضو بگيرد و چنانچه حدث پيش از نماز باشد براى آن نماز نيز بايد وضو بگيرد.

٧٢٧ - اگر به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگرى تيمم كند، بعد از برطرف شدن عذر، تيمم او باطل مى شود.

٧٢٨ - چيزهايى كه وضو را باطل مى كند، تيمم بدل از وضو را هم باطل مى كند، و چيزهايى كه غسل را باطل مى نمايد، تيمم بدل از غسل را هم باطل مى نمايد.

٧٢٩ - كسى كه نمى تواند غسل كند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، جايز است يك تيمم بدل از آنها بنمايد و احتياط مستحب آن است كه بدل هر يك از آنها يك تيمم نمايد.

٧٣٠ - كسى كه نمى تواند غسل كند، اگر بخواهد عملى را كه براى آن غسل واجب است انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمم نمايد و كسى كه نمى تواند وضو بگيرد، و بخواهد عملى را كه براى آن وضو واجب است انجام دهد، بايد بدل از وضو تيمم نمايد.

٧٣١ - اگر بدل از غسل جنابت تيمم كند، لازم نيست براى نماز وضو بگيرد، ولى اگر بدل از غسلهاى ديگر تيمم كند، احتياط مستحب آن است كه وضو هم بگيرد، واگر نتواند وضو بگيرد تيمم ديگرى هم بدل از وضو بنمايد.

٧٣٢ - اگر بدل از غسل جنابت تيمم كند و بعد كارى كه وضو را باطل مى كند براى او پيش آيد، چنانچه براى نمازهاى بعد نتواند غسل كند، بايد وضو بگيرد و احتياط مستحب آن است كه تيمم نيز بكند و اگر نمى تواند وضو بگيرد بايد بدل او تيمم كند و احتياط مستحب آن است كه تيمم را به قصد ما في الذمة انجام دهد.

٧٣٣ - كسى كه بايد براى انجام عملى مثلا براى خواندن نماز بدل از وضو و بدل از غسل تيمم كند اگر در تيمم اول نيت بدل از وضو يا نيت بدل از غسل نمايد، و تيمم دوم را به قصد اين كه وظيفه خود را انجام داده باشد بجا آورد، كفايت مى كند.

٧٣٤ - كسى كه وظيفه اش تيمم است اگر براى كارى تيمم كند تا تيمم و عذر او باقى است، كارهايى را كه بايد با وضو يا غسل انجام داد، مى تواند بجا آورد.

ولى اگر عذرش تنگى وقت بوده، يا با داشتن آب براى نماز ميت يا خوابيدن تيمم كرده فقط كارهايى را كه براى آن تيمم نموده مى تواند انجام دهد.

٧٣٥ - در چند مورد بهتر است نمازهايى را كه انسان با تيمم خوانده قضا نمايد، اول آن كه از استعمال آب ترس داشته و عمدا خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.

دوم آن كه مى دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمى كند، و عمدا خود را جنب كرده و با تيمم نماز خوانده است.

سوم آن كه تا آخر وقت، عمدا در جستجوى آب نرود و با تيمم نماز بخواند و بعد بفهمد كه اگر جستجو مى كرد پيدا مى شد.

چهارم آن كه عمدا نماز را تاخير انداخته و در آخر وقت با تيمم نماز خوانده است.

پنجم آن كه مى دانسته يا گمان داشته كه آب پيدا نمى شود وآب را كه داشته ريخته و با تيمم نماز خوانده است.

(احكام نماز)

١/٧٣٥ - نماز بهترين اعمال دينى است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهاى ديگر هم قبول مى شود و اگر پذيرفته نشود اعمال ديگر هم قبول نمى شود و همان طور كه اگر انسان شبانه روزى پنج نوبت در نهر آبى شست و شو كند، و چرك در بدنش نمى ماند، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك مى كند و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند و كسى كه نماز را پست و سبك بشمارد، مانند كسى است كه نماز نمى خواند.

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: كسى كه به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است.

روزى حضرت در مسجد تشريف داشتند مردى وارد و مشغول نماز شد، و ركوع و سجودش را كاملا بجا نياورد، حضرت فرمودند: اگر اين مرد در حالى كه نمازش اين طور است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است.

پس انسان بايد مواظب باشد كه به عجله و شتاب زدگى نماز نخواند، و در حال نماز به ياد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد كه با چه كسى سخن مى گويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم بسيار پست و ناچيز ببيند.

و اگر انسان در موقع نماز كاملا به اين مطلب توجه كند، از خود بى خبر مى شود، چنان كه در حال نماز تير را از پاى مبارك امير المؤمنين علىعليه‌السلام بيرون كشيدند و آن حضرت متوجه نشدند.

و نيز بايد نمازگزار توبه و استغفار نمايد، و گناهانى را كه مانع قبول شدن نماز است مانند حسد، كبر، غيبت، خوردن حرام، آشاميدن مسكرات، ندادن خمس و زكاة و بلكه هر معصيتى را ترك كند.

و هم چنين سزاوار است كارهايى را كه ثواب نماز را كم مى كند بجا نياورد، مثلا در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول به نماز نايستد، و در موقع نماز به آسمان نگاه نكند، و كارهايى را كه ثواب نماز را زياد مى كند بجا آورد، مثلا انگشتر عقيق به دست كند و لباس پاكيزه بپوشد و شانه و مسواك كند، و خود را خوشبو نمايد.

(نمازهاى واجب)

٢/٧٣٥ - نمازهاى واجب شش است:

اول نمازهاى روزانه.

دوم نماز آيات.

سوم نماز ميت.

چهارم نماز طواف واجب خانه كعبه.

پنجم نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگتر بنابر احتياط واجب است.

ششم نمازى كه به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب مى شود و نماز جمعه از نمازهاى روزانه است.

(نمازهاى واجب روزانه)

٣/٧٣٥ - نمازهاى واجب روزانه پنج است: ظهر و عصر، هر كدام چهار ركعت، مغرب سه ركعت، عشاء چهار ركعت، صبح، دو ركعت.

٧٣٦ - در سفر بايد نمازهاى چهار ركعتى را با شرايطى كه گفته مى شود دو ركعت خواند.

(وقت نماز ظهر و عصر)

٧٣٧ - اگر چوب يا چيزى مانند آن را - كه شاخص مى گويند - راست در زمين هموار فرو برند، صبح كه خورشيد بيرون مى آيد، سايه آن به طرف مغرب مى افتد و هر چه آفتاب بالا مى آيد اين سايه كم مى شود، و در شهرهاى ما در اول ظهر شرعى به آخرين درجه كمى مى رسد، و ظهر كه گذشت، سايه آن به طرف مشرق برمى گردد، و هر چه خورشيد رو به مغرب مى رود سايه زيادتر مى شود، بنابر اين وقتى سايه به آخرين درجه كمى رسيد و دو مرتبه رو به زياد شدن گذاشت معلوم مى شود ظهر شرعى شده است، ولى در بعضى از شهرها مثل مكه مكرمه كه گاهى موقع ظهر سايه به كلى از بين مى رود، بعد از آن كه سايه دوباره پيدا شد، معلوم مى شود ظهر شده است.

٧٣٨ - وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال تا غروب آفتاب است ولى چنانچه نماز عصر را عمدا قبل از نماز ظهر بخواند باطل است، مگر اين كه از آخر وقت بيش از آوردن يك نماز مجال نباشد، كه در اين فرض اگر كسى تا اين موقع نماز ظهر را نخوانده، نماز ظهر او قضا است، و بايد نماز عصر را بخواند، و اگر كسى پيش از اين وقت اشتباها تمام نماز عصر را پيش از نماز ظهر بخواند نمازش صحيح است، و احتياط مستحب آن است كه آن را نماز ظهر قرار داده و چهار ركعت ديگر به قصد ما في الذمة بجا آورد.

٧٣٩ - اگر پيش از خواندن نماز ظهر، سهوا مشغول نماز عصر شود، و در بين نماز بفهمد اشتباه كرده است، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند، يعنى نيت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد مى خوانم همه نماز ظهر باشد، و بعد از آن كه نماز را تمام كرد نماز عصر را بخواند.

(نماز جمعه و احكام آن)

٧٤٠ - نماز جمعه مانند نماز صبح دو ركعت است.

امتيازش از نماز صبح اين است كه دو خطبه در پيش دارد، و نماز جمعه واجب تخييرى است، به اين معنى كه مكلف در روز جمعه مخير است كه نماز جمعه را بخواند در صورتى كه شرايطش موجود باشد، يا نماز ظهر بجا آورد، پس اگر نماز جمعه را بجا آورد كفايت از ظهر مى كند.

و واجب شدن نماز جمعه چند شرط دارد: اول داخل شدن وقت، و آن عبارت از زوال آفتاب است، و وقتش اول عرفى زوال است پس هرگاه از اين وقت نماز جمعه را تاخير انداخت، وقتش خارج شده و نماز ظهر را بايد بجا آورد.

دوم شماره افراد: و آن پنج نفر است با امام، و هرگاه پنج نفر از مسلمانان جمع نشوند نماز جمعه واجب نمى شود.

سوم بودن امام جامع شرايط امامت، از عدالت و غير آن از چيزهايى كه در امام جماعت معتبر است، هم چنان كه در بحث نماز جماعت خواهد آمد و بدون او نماز جمعه واجب نمى شود.

و صحيح بودن نماز جمعه چند شرط دارد: اول جماعت بودن، پس فرادا صحيح نيست، و هر گاه ماموم قبل از ركوع ركعت دوم نماز جمعه به امام برسد مجزى خواهد بود.

و يك ركعت ديگر به او اضافه مى كند، و اگر در ركوع امام را درك كند مجزى بودنش مشكل است، و احتياط ترك نشود.

دوم خواندن دو خطبه پيش از نماز، كه در خطبه اول حمد و ثناى الهى را گفته و وصيت به تقوى و پرهيزكارى شود و يك سوره كوتاه از قرآن بخواند، سپس نشسته و برخيزد، و باز هم حمد و ثناى الهى را بجا آورده و بر پيغمبر اكرم و ائمه مسلمين صلوات فرستاده و احتياط مستحب آن است كه براى مؤمنين و مؤمنات استغفار (طلب آمرزش) كند.

و لازم است خطبه پيش از نماز باشد، پس اگر نماز را پيش از دو خطبه شروع كرد صحيح نخواهد بود و خواندن خطبه پيش از زوال آفتاب اشكال دارد. و لازم است كسى كه خطبه را مى خواند هنگام خطبه ايستاده باشد.

پس هر گاه خطبه را نشسته بخواند صحيح نخواهد بود و فاصله انداختن بين دو خطبه به نشستن لازم و واجب است، و لازم است نشستن مختصر و خفيف باشد، و لازم است امام جماعت و خطيب (كسى كه خطبه مى خواند) يك نفر باشد، و اقوى اين است كه در خطبه طهارت شرط نيست، اگر چه اشتراط احوط است. و در حمد و ثناى الهى و صلوات بر پيغمبر اكرم و ائمة مسلمين بنابر احتياط عربيت (زبان عربى) معتبر است و در مازاد بر آن معتبر نيست بلكه اگر بيشتر حاضرين زبان عربى را ندانند احتياط لازم آن است كه خصوص وصيت به تقوى به زبان حاضرين باشد.

سوم آن كه مسافت بين دو نماز جمعه كمتر از يك فرسخ نباشد، پس هر گاه نماز جمعه ديگرى در مسافت كمتر از يك فرسخ بر پا شود، و مقارن هم بودند هر دو باطل مى شوند، و اگر يكى سبقت بر ديگرى داشت هر چند به تكبيرة الاحرام باشد صحيح و دومى باطل خواهد بود ولى هر گاه پس از برگزارى نماز جمعه كشف شد كه نماز جمعه ديگرى بر او سابق يا مقارنش در مسافت كمتر از يك فرسخ بر پا شده بوده بجا آوردن نماز ظهر واجب نخواهد بود، و فرقى نيست بين اين كه اين كشف در وقت يا در خارج وقت باشد و بر پا نمودن نماز جمعه در صورتى مانع از نماز جمعه ديگر در مسافت مزبور مى شود كه خود صحيح و جامع شرايط باشد، والا در مانع بودنش اشكال است، و اقرب مانع نبودن است.

٧٤١ - هر گاه نماز جمعه اى كه داراى شرايط است بر پا شود اگر بر پا كننده اش امامعليه‌السلام يا نماينده او باشد حضورش واجب است و در غير اين صورت حضورش واجب نيست و در وجوب حضور در صورت اول چند چيز معتبر است: اول آن كه مكلف مرد باشد، و حضور جمعه بر زنان واجب نيست.

دوم آزادى، پس حضور در نماز جمعه بر بندگان (برده) واجب نيست.

سوم حاضر بودن، پس بر مسافر واجب نيست.

و در مسافر فرقى نيست كه تكليف او در نماز قصر باشد يا تمام، مثل مسافرى كه قصد اقامه نموده باشد.

چهارم سلامت از بيمارى و كورى، پس بر بيمار و كور واجب نيست.

پنجم پير نبودن، پس بر پيرمردان واجب نيست.

ششم آن كه بين جاى شخص و جايى كه نماز جمعه بر پا مى شود بيش از دو فرسخ فاصله نباشد و بر كسى كه سر دو فرسخى است حضور واجب است و هم چنين بر كسى كه حضور جمعه بر او سخت و دشوار باشد به جهت باران يا سرماى شديد و مانند اينها حضور واجب نيست.

٧٤٢ - چند حكم كه به نماز جمعه راجع است از اين قرار است.

اول كسى كه نماز جمعه از او ساقط شده و حضورش واجب نباشد، جايز است در اول وقت مبادرت به نماز ظهر نمايد.

دوم حرف زدن هنگامى كه امام مشغول خطبه خواندن است مكروه است مگر آن كه مانع از گوش دادن خطبه باشد كه در اين صورت بنابر احتياط جايز نيست، و فرقى بين عدد معتبر در اصل وجوب نماز جمعه و بين بيشتر از آن نيست.

سوم گوش دادن به دو خطبه بنابر احتياط واجب است ولى كسانى كه معناى خطبه را نمى فهمند گوش دادن بر آنها واجب نيست.

چهارم اذان دوم روز جمعه بدعت است، و اين همان اذانى است كه در عرف اذان سوم ناميده مى شود.

پنجم وقت خطبه امام، ظاهر اين است كه حضور واجب نباشد.

ششم خريد و فروش هنگامى كه براى نماز جمعه نداء مى شود حرام است در صورتى كه منافى نماز باشد، و الا حرام نخواهد بود، و اظهر اين است كه در صورت حرمت نيز معامله باطل نيست.

هفتم كسى كه حضور جمعه بر او واجب بود، و ترك نمود و نماز ظهر را بجا آورد اظهر اين است كه نمازش صحيح باشد.

(وقت نماز مغرب و عشا)

٧٤٣ - احتياط واجب آن است كه قبل از اين كه سرخى طرف مشرق - كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود - از بالاى سر انسان بگذرد انسان نماز مغرب را بجا نياورد.

٧٤٤ - وقت نماز مغرب و عشا براى شخص مختار تا نيمه شب امتداد دارد، و اما براى شخص مضطر - كه يا از روى فراموشى يا به سبب خواب يا حيض و مانند اينها نماز را پيش از نيمه شب نخوانده - وقت نماز مغرب و عشا تا طلوع فجر ادامه دارد، ولى در هر صورت در حال التفات ترتيب بين آن دو معتبر است، يعنى نماز عشا در صورتى كه با التفات، قبل از نماز مغرب خوانده شود باطل است مگر اين كه از وقت بيش از مقدار اداء نماز عشا نمانده باشد، كه در اين صورت لازم است نماز عشا را قبل از نماز مغرب بخواند.

٧٤٥ - اگر كسى اشتباها نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند، و بعد از نماز ملتفت شود، نمازش صحيح است، و بايد نماز مغرب را بعد از آن بجا آورد.

٧٤٦ - اگر پيش از خواندن نماز مغرب، سهوا مشغول نماز عشا شود، و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده، چنانچه به ركوع ركعت چهارم نرفته است، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند، و نماز را تمام كند و بعد نماز عشا را بخواند، و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته است مى تواند نماز عشا را تمام كرده و بعد نماز مغرب را بجا آورد.

٧٤٧ - آخر وقت نماز عشا براى شخص مختار - همچنان كه گذشت - نصف شب است.

و شب از اول غروب است تا طلوع فجر.

٧٤٨ - اگر از روى اختيار نماز مغرب يا عشا را تا نصف شب نخواند بنابر احتياط واجب بايد تا قبل از اذان صبح بدون اين كه نيت ادا و قضا كند آن نماز را بجا آورد.

(وقت نماز صبح)

٧٤٩ - نزديك اذان صبح از طرف مشرق، سفيده اى رو به بالا حركت مى كند كه آن را فجر اول گويند، موقعى كه آن سفيده پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است و آخر وقت نماز صبح موقعى است كه آفتاب بيرون مى آيد.

(احكام وقت نماز)

٧٥٠ - موقعى انسان مى تواند مشغول نماز شود، كه يقين كند وقت داخل شده است، يا دو مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهند، بلكه به اذان و به خبر شخصى كه وقت شناس باشد چنانچه موجب اطمينان شود نيز مى توان اكتفا نمود.

٧٥١ - اگر به واسطه مانع شخصى مانند نابينايى يا در زندان بودن نتواند در اول وقت نماز به داخل شدن وقت يقين كند بايد نماز را تاخير بيندازد تا يقين يا اطمينان كند كه وقت داخل شده است، و هم چنين است بنابر احتياط لازم اگر مانع از يقين به داخل شدن وقت از موانع عامه باشد مثل ابر و غبار و مانند اينها.

٧٥٢ - اگر به يكى از راههاى گذشته براى انسان ثابت شود كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود، و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده نماز او باطل است، و هم چنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده، ولى اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده يا بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده بود نماز او صحيح است.

٧٥٣ - اگر انسان ملتفت نباشد كه بايد با يقين به داخل شدن وقت، مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را در وقت خوانده، نماز او صحيح است، و اگر بفهمد نماز را پيش از وقت خوانده يا نفهمد كه در وقت خوانده يا پيش از وقت، نمازش باطل است، بلكه اگر بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده است، بايد دوباره آن نماز را بخواند.

٧٥٤ - اگر يقين كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود، و در بين نماز شك كند كه وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است.

ولى اگر در بين نماز يقين داشته باشد كه وقت داخل شده، و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه نمازش صحيح است.

٧٥٥ - اگر وقت نماز به قدرى تنگ است، كه به واسطه بجا آورد بعضى از كارهاى مستحب نماز، مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود بايد آن مستحب را بجا نياورد، مثلا اگر به واسطه خواندن قنوت مقدارى از نماز بعد از وقت خواند مى شود، بايد قنوت را نخواند.

٧٥٦ - كسى كه به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيت ادابخواند، ولى نبايد عمدا نماز را تا اين وقت تاخير بيندازد.

٧٥٧ - كسى كه مسافر نيست، اگر تا غروب آفتاب به اندازه خواندن پنج ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند، و اگر كمتر وقت دارد بايد فقط نماز عصر را بخواند، و بعدا نماز ظهر را قضا كند، و هم چنين اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج ركعت وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشا را بخواند، و اگر كمتر وقت دارد بايد فقط عشا را بخواند و بعدا مغرب را بجا آورد بدون آن كه نيت اداء و قضا كند.

٧٥٨ - كسى كه مسافر است اگر تا غروب آفتاب به اندازه خواندن سه ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز ظهر و عصر را بخواند، و اگر كمتر وقت دارد، بايد فقط عصر را بخواند، و بعدا نماز ظهر را قضا كند، و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز مغرب و عشا را بخواند و اگر به مقدار سه ركعت نماز وقت دارد بايد اول نماز عشا را بخواند و بعد مغرب را بجا آورد تا يك ركعت از نماز مغرب را در وقت انجام داده باشد، و اگر كمتر از سه ركعت نماز وقت دارد بايد اول عشا را بخواند و بعدا مغرب را بدون اين كه نيت ادا و قضا كند بجا آورد و چنانچه بعد از خواندن عشا معلوم شود كه از وقت به مقدار يك ركعت يا بيشتر به نصف شب مانده است، بايد فورا نماز مغرب را به نيت ادا بجا آورد.

٧٥٩ - مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و راجع به آن خيلى سفارش شده است و هر چه به اول وقت نزديك تر باشد بهتر است مگر آن كه تاخير آن از جهتى بهتر باشد، مثلا صبر كند كه نماز را به جماعت بخواند.

٧٦٠ - هر گاه انسان عذرى دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است با تيمم نماز بخواند، چنانچه بداند عذر او تا آخر وقت باقى است يا مايوس از برطرف شدن آن باشد مى تواند در اول وقت تيمم كند و نماز بخواند، ولى اگر مايوس نباشد بايد صبر كند تا عذرش برطرف شود و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز بخواند، و لازم نيست به قدرى صبر كند كه فقط بتواند كارهاى واجب نماز را انجام دهد، بلكه اگر براى مستحبات نماز نيز مانند اذان و اقامه و قنوت اگر وقت دارد مى تواند تيمم كند، و نماز را با آن مستحبات بجا آورد.

و در عذرهاى ديگر غير از موارد تيمم اگر چه مايوس نباشد كه عذر او برطرف شود جايز است اول وقت نماز بخواند، ولى چنانچه در اثنا وقت عذرش برطرف گردد لازم است اعاده نمايد.

٧٦١ - كسى كه مسائل نماز و شكيات و سهويات را نمى داند و احتمال مى دهد كه يكى از اينها در نماز پيش آيد، و به واسطه ياد نگرفتن مخالفت حكم الزامى نمايد بايد براى ياد گرفتن اينها نماز را از اول وقت تاخير بيندازد، ولى اگر به اميد آن كه بر وجه صحيح نماز را انجام دهد در اول وقت مشغول نماز شود، پس اگر در نماز مساله اى كه حكم آن را نمى داند پيش نيايد، نماز او صحيح است، و اگر مساله اى كه حكم آن را نمى داند پيش آيد، جايز است به يكى از دو طرفى كه احتمال مى دهد عمل نمايد و نماز را تمام كند.

ولى بعد از نماز بايد مساله را بپرسد كه اگر نمازش باطل بوده، دوباره بخواند، و اگر صحيح بوده اعاده لازم نيست.

٧٦٢ - اگر وقت نماز وسعت دارد و طلب كار هم طلب خود را مطالبه مى كند، در صورتى كه ممكن است، بايد اول قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند، و هم چنين است اگر كار واجب ديگرى كه بايد فورا آن را بجا آورد پيش آمد كند.

مثلا ببيند مسجد نجس است بايد اول مسجد را تطهير كند، بعد نماز بخواند، و چنانچه در هر دو صورت اول نماز بخواند معصيت كرده، ولى نماز او صحيح است.

(نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شود)

٧٦٣ - انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر، و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند، و اگر عمدا نماز عصر را پيش از نماز ظهر، و نماز عشا را پيش نماز مغرب بخواند باطل است.

٧٦٤ - اگر به نيت نماز ظهر مشغول نماز شود، و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده است، نمى تواند نيت را به نماز عصر برگرداند، بلكه بايد نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند، و همين طور است در نماز مغرب و عشا.

٧٦٥ - اگر در بين نماز عصر يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است و نيت را به نماز ظهر برگرداند، چنانچه يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده بوده مى تواند نيت را به نماز عصر برگرداند و نماز را تمام كند در صورتى كه بعضى از اجزا نماز را به نيت ظهر نياورده باشد يا آن كه اگر آورده است به نيت عصر تدارك كند، ولى اگر آن جز ركعت باشد نماز او در هر صورت باطل است، و هم چنين اگر ركوع يا دو سجده از يك ركعت باشد نماز بنابر احتياط لازم باطل است.

٧٦٦ - اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه بايد نماز را به نيت عصر تمام كند و بعدا نماز ظهر را بجا آورد ولى اگر وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز آفتاب غروب مى كند و براى يك ركعت نماز هم وقت باقى نمانده، لازم نيست كه نماز ظهر را قضا كند.

٧٦٧ - اگر در نماز عشا شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه بايد به نيت عشا نماز را تمام كند و بعد نماز مغرب را بجا آورد ولى اگر وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز نصف شب مى شود و به مقدار يك ركعت نماز هم وقت باقى نمانده لازم نيست كه نماز مغرب را قضا كند.

٧٦٨ - اگر در نماز عشا بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه بايد نماز را تمام كند، و بعدا چنانچه وقت براى نماز مغرب باقى باشد نماز مغرب را نيز بخواند.

٧٦٩ - اگر انسان نمازى را كه خوانده احتياطا دوباره بخواند و در بين نماز يادش بيايد نمازى را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمى تواند نيت را به آن نماز برگرداند، مثلا موقعى كه نماز عصر را احتياطا مى خواند، اگر يادش بيايد نماز ظهر را نخوانده است، نمى تواند نيت را به نماز ظهر برگرداند.

٧٧٠ - برگرداندن نيت از قضا به نماز ادا، و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.

٧٧١ - اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، انسان مى تواند در بين نماز - چنانچه يادش بيايد كه نماز قضا بر ذمه دارد - نيت را به نماز قضا برگرداند، ولى بايد برگرداندن نيت به نماز قضا ممكن باشد مثلا اگر مشغول نماز ظهر است، در صورتى مى تواند نيت را به قضاى صبح برگرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد.

(نمازهاى مستحب)

٧٧٢ - نمازهاى مستحبى زياد است و آنها را نافله گويند، و بين نمازهاى مستحبى به خواندن نافله هاى شبانه روزى بيشتر سفارش شده، و آنها در غير روز جمعه سى و چهار ركعتند، كه هشت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر، و چهار ركعت نافله مغرب، و دو ركعت نافله عشا، و يازده ركعت نافله شب، و دو ركعت نافله صبح مى باشد.

و چون دو ركعت نافله عشا را بنابر احتياط واجب بايد نشسته بخواند، يك ركعت حساب مى شود.

ولى در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت اضافه مى شود و بهتر آن است كه تمام بيست ركعت را پيش از زوال بجا آورد.

٧٧٣ - از يازده ركعت نافله شب، هشت ركعت آن بايد به نيت نافله شب، و دو ركعت آن به نيت نماز شفع، و يك ركعت آن به نيت نماز وتر خوانده شود.

و دستور كامل نافله شب در كتابهاى دعا گفته شده است.

٧٧٤ - نمازهاى نافله را مى شود نشسته خواند ولى جمعى از فقها گفته اند كه در اين صورت بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب كند، مثلا كسى كه مى خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند، و اگر مى خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك ركعتى نشسته بخواند، ولى بهتر بودن اين كار معلوم نيست و لكن چنانچه رجاء انجام داده شود اشكال ندارد.

٧٧٥ - نافله ظهر و عصر را در سفر نبايد خواند، و نافله عشا چنانچه به قصد رجا خوانده شود مانعى ندارد.

(وقت نافله هاى يوميه)

٧٧٦ - نافله نماز ظهر پيش از نماز ظهر خوانده مى شود، و وقت آن از اول ظهر است، و تا موقعى كه ممكن باشد آن را پيش از نماز ظهر خواند وقت آن ادامه دارد، ولى اگر شخص نافله ظهر را تا موقعى كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود به اندازه دو هفتم آن شود - يعنى اگر درازاى شاخص هفت وجب باشد مقدار سايه به دو وجب برسد - تاخير بيندازد بهتر است كه در اين موقع نماز ظهر را بخواند.

٧٧٧ - نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده مى شود و وقت آن تا موقعى كه ممكن باشد آن را پيش از نماز عصر خواند ادامه دارد ولى چنانچه شخص نافله عصر را تا موقعى كه سايه شاخص به چهار هفتم آن برسد تاخير بيندازد بهتر است كه در اين موقع نماز عصر را بخواند، و چنانچه بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند مى تواند نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بنابر احتياط نيت ادا و قضا نكند.

٧٧٨ - وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است و تا وقتى كه ممكن باشد آن را پس از نماز مغرب در وقت بجا آورد، ولى اگر شخص نافله مغرب را تا وقتى كه سرخى طرف مغرب - كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پيدا مى شود - از بين برود تاخير بيندازد بهتر است در آن موقع نماز عشا را بخواند.

٧٧٩ - وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است، و بهتر است بعد از نماز عشا بلا فاصله خوانده شود.

٧٨٠ - نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده مى شود، و وقت آن بعد از گذشتن از وقت نماز شب به مقدار انجام آن مى باشد و تا وقتى كه ممكن است آن را پيش از نماز صبح بجا آورد وقت آن ادامه دارد ولى اگر شخص نافله صبح را تا وقتى كه سرخى طرف مشرق پيدا شود تاخير بيندازد بهتر است كه در اين موقع نماز صبح را بخواند.

٧٨١ - اول وقت نافله شب بنابر مشهور نصف شب است و تا اذان صبح وقتش ادامه دارد، و بهتر آن است كه نزديك اذان صبح خوانده شود.

٧٨٢ - مسافر و كسى كه براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند مى تواند آن را در اول شب بجا آورد.

(نماز غفيله)

٧٨٣ - نماز غفيله يكى از نمازهاى مستحبى است كه بين نماز مغرب و عشا خوانده مى شود.

و در ركعت اول آن، بعد از حمد بايد به جاى سوره اين آيه را بخوانند:( وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (۸۷) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَٰلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ) و در ركعت دوم بعد از حمد به جاى سوره اين آيه را بخوانند:( وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ) و در قنوت آن بگويند:( اللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُكَ بِمَفاتِحِ الغَیْبِ الَّتی لا یعْلَمُها إلّا اَنْتَ اَنْ تُصَلّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَفْعَلَ بی كَذا وَكَذا ) و به جاى كلمه كذا وكذا حاجتهاى خود را بگويند و بعد بگويند: «اللهم انت ولي نعمتي والقادر على طلبتي تعلم حاجتي فاسالك بحق محمد وآل محمد عليه و عليهم‌السلام لما قضيتها لي