چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس جلد ۲

چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس 0%

چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی ربانی خلخالی
گروه: مشاهدات: 76135
دانلود: 4975


توضیحات:

چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول) جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 275 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 76135 / دانلود: 4975
اندازه اندازه اندازه
چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس

چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

بخش چهارم : ناگفته ها درباره قمر بنى هاشم ابوالفضل العباسعليه‌السلام

علم و معرفت حضرت ابوالفضل عباس عليه‌السلام در دوران كودكى

محقق دانشمند مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم در كتاب (العباس ) مى نويسد: در روايتى كه از امامان معصومعليه‌السلام به ما رسيده ، فرمودند:

ان العباس بن على زق العلم زقا

همانا عباس فرزند علىعليه‌السلام علم را چون غذا در كودكى از پدرش ‍ وارد جانش نموده است(٢٥٨)

سپس مى نويسد: (اين تعبير، تشبيه بسيار لطيفى است زيرا هرگاه كبوترى غذا را نرم و گوارا كند و به بچه اش بخوراند، به آن تعبير به (زق ) مى شود، اين بيان حاكى است كه حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام در دوران خردسالى ، از پستان مادرش علم و حكمت را چون شير، شيره جانش ‍ نموده ، و در دامان علم و حكمت ، رشد و نمو نموده و داراى علم لدنى بوده است )(٢٥٩)

و نيز در شان حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام گفته شده :

انه كان من فقها اولاد الائمه

حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام از عالمان فقيه فرزندان امامنعليهم‌السلام مى باشد. و دانشمندان و محدثان بزرگ در شانش گفته اند:

هو البحر من اى النواحى اتيته

فلجته المعروف و الجواد ساحله

حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام از هر كرانه كه به جانبش آيى ، دريايى است كه موجهايش نيكى ها است و كرانه آن سرشار از سخاوت و كرم است(٢٦٠)

روزى علىعليه‌السلام به ابوالفضل العباسعليه‌السلام كه در دوران كودكى به سر مى برد، فرمود: بگو (يك ) عباس گفت : (يك ) حضرت علىعليه‌السلام فرمود بگو (دو) عباس در پاسخ گفت :

استحيى ان اقول باللسان الذى قلت واحدا، اقول اثنان ، من با آن زبانى كه يك گفته ام (و به يكتايى خدا اقرار نموده ام ) شرم مى كنم كه بگويم : دو (و از دايره يكتايى خدا خارج گردم )

فقبل على عينيه حضرت علىعليه‌السلام دو چشمان حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام را بوسيد.(٢٦١) طبق پاره اى از روايات ، حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام در اين هنگام پنج سال داشت بر همين اساس ، امام صادقعليه‌السلام در شان عباسعليه‌السلام فرمود:

كان عمنا العباس نافذا البصيره

عموى ما، عباس بصيرت نافذ (چشم تيز بين و عمق نگر) داشت(٢٦٢)

نيز بر همين اساس ، مرحوم علامه محمد باقر بيرجندى مى نويسد: ان العباس من اكابر الفقها و افاضل اهل البيت ، بل انه عالم غير متعلم و ليس فى ذلك منافاه لتعلم ابيه اياه همانا عباسعليه‌السلام از فقهاى بزرگ و از برجستگان خاندان نبوت بود، بلكه او دانشمند درس نخوانده بود و اين مطلب منافاتى با علم آموزى پدرش حضرت علىعليه‌السلام به او ندارد.(٢٦٣)

علامه مامقانى نيز مى نويسد:

و قد كان من فقها اولاد الائمه ، حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام از فقهاى فرزندان امامانعليهم‌السلام بود.(٢٦٤) مسلم است كه حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام از اكابر و افاضل فقها و علماى اهل بيتعليهم‌السلام بوده و معلوم است كسى كه در پرتو آفتاب ولات و در مدرسه امامت حضرت على بن ابيطالبعليه‌السلام و حضرت امام حسن و حضرت امام حسينعليها‌السلام تربيت شده و كسب علم و نورانيت نموده است ، درك مقام و مرتبه فضل او براى ما ميسر نيست

يك دهن خواهم به پهناى فلك

بگويم وصف آن رشك ملك

ادب حضرت ابوالفضل العباس عليه‌السلام در دوران كودكى

يكى از فضايل والاى انسانى و اسلامى ، رعايت ادب است ادب در برابر بزرگان و مقدسات و در همه موارد زندگى ، زينت اخلاق بوده و از عوامل و اركان مهم شخصيت معنوى انسان است اميرمومنان علىعليه‌السلام ضمن سفارش به فرزندش امام حسنعليه‌السلام در فراگيرى ادب ، فرمود:

يا بنى ! الادب لقاح العقل ، و ذكا القلب و عنوان الفضل

پسرم ادب ، مايه بارور شدن عقل و بيدارى قلب و سرلوحه فضل و بزرگوارى است نيز فرمود: من اخر عدم ادبه ، لم يقدمه كثافه حسبه كسى كه بى ادبى ، او را عقب انداخت ، عظمت و كثرت فاميل ، او را به جلو نخواهد انداخت(٢٦٥) نيز فرمود: لا ميراث كالادب ، هيچ ارثى ارزشمندتر از ادب نيست(٢٦٦) بر همين اساس حضرت علىعليه‌السلام فرزندانش را بخوبى تربيت كرد، و آنها از باادبترين افراد جامعه خود بودند. حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام از همين مكتب درخشان ، درس ادب آموخته بود، كه از ويژگيهاى زندگى سراسر درخشان وى ادب او در همه دورانهاى زندگيش از كودكى تا آخر عمر بود. در اين زمينه نظر شما را به چند نمونه زير جلب مى كنيم :

١ - روايت شده : حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام بدون اجازه در كنار امام حسينعليه‌السلام نمى نشست ، و اگر پس از اجازه مى نشست ، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولايش مى نشست(٢٦٧)

٢ - روايت شده : در طول ٣٤ سال عمر حضرت ابوالفضل العباس ‍عليه‌السلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسينعليه‌السلام برادر خطاب نكرد، بلكه با تعبيراتى مانند سيدى ، مولاى ، يابن رسول الله ، آقاى من ، سرور من ، اى پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا مى زد، جز در آخرين ساعت عمر، در آستانه شهادت ، كه صدا زد: (برادر، برادرت را درياب !) اين تعبير نيز يك نوع ادب بود، زيرا بيانگر آن بود كه برادرت رسم برادرى را با بهترين وجه ادا كرد، اكنون تو نيز اى برادر، با مهر برادرى به من بنگر! در كتاب مستطرف الاحاديث آمده است : روزى امام حسينعليه‌السلام در مسجد آب خواست حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام كه در آن هنگام كودك بود، بى آنكه به كسى بگويد باشتاب از مسجد بيرون آمد. پس از چند لحظه ديدند، ظرفى را پر از آب كرده و با احترام خاصى ظرف آب را به برادرش امام حسينعليه‌السلام تقديم مى كند. روز ديگر، خوشه انگورى را به او دادند. او با اينكه كودك بود، با شتاب از خانه بيرون آمد، پرسيدند: كجا مى روى ؟ فرمود: (مى خواهم اين انگور را براى مولايم حسينعليه‌السلام ببرم )(٢٦٨)

در همان خردسالى حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام حضرت امام علىعليه‌السلام توجه خاصى به ادب وى داشت و او را به تلاشها و كارهاى مهم و سخت مانند كشاورزى ، تقويت روح و جسم ، تيراندازى و شمشير زنى و ساير فضايل اخلاقى ، تعليم و عادت داده بود. حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام گاهى در كنار پدر مشغول كشاورزى و باغدارى و نخلستانها بود و زمانى احاديث و برنامه هاى اسلام را در مسجد به ديگران مى آموخت و به تهيدستان و بينوايان كمك مى كرد. او به برادران و خواهرانش احترام شايان مى نمود و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم مى كوشيد و در يك كلام ، بازوى پرتوان پدر و چشم نافذ اسلام و مطيع برادرانش امام حسن و امام حسينعليهما‌السلام بود. سخن حضرت علىعليه‌السلام در زبان ، سيماى حضرت امام حسنعليه‌السلام در چهره ، و خون حضرت امام حسينعليه‌السلام را در رگها داشت(٢٦٩)

دوستى خاندان اهل بيتعليهم‌السلام واجب است( قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ) .(٢٧٠)

جريان ضريح مطهر حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام

ضريح حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام به قدرى پربها و قيمتى است كه بعضى از شياطين انسى در آن طمع داشتند ولى بر حسب ظاهر براى عوض كردن صندوق پر قيمت آن خواستند كارى انجام دهند، وقتى كه اين خبر به حضرت آیت الله العظمى آقاى (حاج سيد محسن ) حكيم رسيد تدارك نمود و نگذاشت دشمنان كار خود را انجام دهند. ما در اينجا قصه مفصلى را كه روزنامه (سرفراز) هندى نوشته مختصرا نقل مى كنيم :

در شماره ٣١ ح ٤١ روز پنجشنبه ٩ كانون اول سنه ١٩٤٦ م موافق با ٢٣ شعبان سنه ١٣٨٣ ه‍، بهره ها ده سال قبل اعلان كردند كه مى خواهند ضريحى از طلا و نقره براى مرقد ابوالفضلعليه‌السلام بسازند. آنان براى اين كار از هند و پاكستان و آفريقا پول جمع كردند و كار ساختن آن را تمام كردند ولى ناقص ساختند، چون حجم آن كوچكتر از صندوق تاريخى و قديمى قيمتى موجود بود، به گونه اى كه امكان نداشت براى نظافت ، داخل ضريح شده و به تنظيف آن پرداخت بهره ها اصرار و ابرام داشتند كه به هر كيفيتى شده ضريح را نصب كنند، هزار دينار عراقى هم در بين عده اى از خدمه حرم تقسيم كردند تا از كليددار موافقت گرفتند كه صندوق را كوچك كنند. از ايران استادان فن را خواستند كه صندوق را كوچك نمايند. وقتى كه استاد فن از موضوع مطلع گرديد، اشك از چشم او سرازير شد و گفت :

دستم بريده باده اگر دست به اين صندوق قيمتى بزنم

چون اين صندوق در دنيا مثل و مانند ندارد و ضريحى كه شما آورده ايد قيمتى ندارد و قيمت صندوق صد برابر قيمت ضريح است

حضرت آیت الله العظمى آقاى حكيم كه از اين مطلب مطلع گرديدند، فرزند ارجمندشان آقاى سيد مهدى حكيم را به معيت دامادشان آقاى سيد ابراهيم طباطبائى براى روشن شدن اين موضوع فرستادند تا با كليددار صحبت كنند. در مجلسى كه مشغول صحبت بودند وكيل و نماينده بهره ها، شيخ ابراهيم ، نيز حاضر بود كه آقاى سيد مهدى حكيم فرمود: شنيده ام شما مى خواهيد صندوق حضرت عباسعليه‌السلام را كوچك كنيد و جوانب و اطراف آن را بتراشيد. پدرم حضرت آیت الله حكيم فرموده اند كه نبايد اين كار را بكنيد. اگر بهره ها مى توانند ضريح بزرگترى بسازند تا با اين صندوق وفق دهند فبها، والا لازم است ضريح اولى را به جاى خود نصب كنيد كه زوار در رفاه زيارت كنند تا ضريح جديد حاضر شود.

كليددار گفت : ما امر حضرت آیت الله را اطاعت مى كنيم ، ولى نماينده بهره ها قبول نمى كند آقاى سيد مهدى حكيم از شيخ ابراهيم ، نماينده بهره ها قبول نكرد، پرسيد: چرا قبول نمى كنيد؟ وى در پاسخ گفت : ضريح بزرگتر ساختن ، براى ما ممكن نيست و بايد اين ضريح را نصب كنيم ولو اينكه صندوق را كوچكتر يا عوض نمايند. آقاى سيد مهدى فرمودند بايد حتما امر حضرت آیت الله قبل از اينكه خودشان از نجف مشرف كربلا گردند اجرا گردد.

موقع زيارتى نيمه رجب شد. حضرت آیت الله العظمى آقاى حكيم دام ظله به كربلا مشرف شده ، فورا به قصد زيارت حضرت ابوالفضل العباس ‍عليه‌السلام داخل حرم آن حضرت گرديدند و امر فرمودند كه در حرم را باز نمايند. كليددار درب حرم را باز نمود، حضرت آیت الله با عده اى از همراهان از علما و طلاب علوم دينيه وارد شدند، ديدند صندوق را برداشته اند و وضع حرم حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام عينا شبيه قبور ائمه بقيععليهم‌السلام در مدينه منوره مى باشد. اين وضع در حضرت آیت الله العظمى آقاى حكيم تاثير بسزايى نمود، امر نمود صندوق اول را نصب كردند و خود با دست شريف خود و كمك و مساعدت عده اى از مومنين و رجال خير انديش ، صندوق را نصب فرمودند. بعد از اينكه نصب صندوق به پايان رسيد، حضرت آیت الله العظمى آقاى حكيم دام ظله متوجه كليددار و نماينده بهره ها شدند و امر فرمودند كه ضريح سابق را به جاى خود نصب نمايند تا آنكه ضريح تازه ساخته شود.

نماينده بهره ها گفت : آیت الله ها، ضريح قديمى قابل استفاده نيست ، مگر اينكه مبلغ هزار دينار بابت تعمير آن خرج شود. ضريح تازه اى كه ما آورده ايم بسيار خوب است ، و فقط لازم است مقدارى صندوق را كوچكتر كنند. حضرت آیت الله فرمودند: اگر اين طور است كه شما مى گوييد، پس ما احتياج به ضريح شما نداريم و دستور خواهيم داد كه در ايران ضريحى ساخته شود بهتر از ضريحى كه شما آورده ايد. شما اهانت به قبر شريف نموديد و به سخن خير خواهانه ما نيز گوش نداديد.

وقتيكه نماينده بهره ها اين جمله را شنيد روى قدمهاى حضرت آیت الله افتاده ، بوسيد و عرض ‍ كرد: حضرت آیت الله ، به ما اذن دهيد كه ضريح را نصب كنيم ما را از اين خدمت بزرگ محروم نفرماييد، ولى حضرت آیت الله به سخن او اعتنايى نفرمود و جوابش را نداد.

شيخ ابراهيم ، نماينده بهره ها، تلگرافى به طاهر سيف الدين رئيس دينى بهره نمود او با بعضى از شخصيات عراق تماس گرفت ، فايده اى نبخشيد. حسب الامر حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج سيد حكيم ضريح سابق به جاى اولش بازگشت و نصب شد و تمام مخارج اصلاح و ترميم آن را نيز حضرت آیت الله خودشان پرداخت فرمودند.

سيف الدين برادر خود را به عراق فرستاد و او مى خواست به حضور حضرت آیت الله العظمى آقاى حكيم شرفياب شود، اذن داده نشد. روزى حضرت آیت الله را در حرم حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام ديد و دست مباركش را بوسيد و با حال ياس گفت : (اى آقا، بر ما ترحم فرما، شما فقط مرجع شيعه نيستيد بلكه مرجع تمام طوايف اسلام مى باشيد. شما بوديد كه مسلمانان را از دست توده اى ها نجات بخشيديد، گناه ما را نيز ببخشيد.

حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم فرمودند كه شما فقط مرا نافرمانى نكرديد، بلكه شما گناهكاريد و نافرمانى خدا و رسول او مى كنيد زود است به جزاى خود در روز قيامت برسيد. شما تمام شيعيان جهان را آزار رسانديد. واجب است كه از همه آنها رضايت بجوييد و از آنان عذر خواهى كنيد؛ اگر آنان از شما راضى شدند من هم از شما راضى خواهم بود...

درب حرم شريف حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام در روز نوزده رجب باز شد و حضرت آیت الله حاج سيد محسن حكيم در آنجا نماز جماعت به پا داشتند. در شب جمعه و روز جمعه نير عده اى از مهندسين را به منزل دعوت فرمودند و دستور دادند نقشه حرم را بكشند تا ضريحى تازه براى آن بسازند.

نقشه به اتمام رسيد. در روز بيست و پنجم رجب آقاى سيد ابراهيم طباطبائى ، داماد حضرت آیت الله ، با هواپيما روانه اصفهان گرديدند كه دستور دهند استادان فن ضريح آبرومندى بسازند. حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم متكفل شدند كليه مخارج ضريح مقدس را بپردازند، بدون اينكه از كسى تقاضاى مساعدت شود، مگر وقتى كه عده اى از خير انديشان فهميدند خودشان براى ساختمان ضريح بذل مالى نمودند، خداوند به آنها اجر جزيل عنايت كند.

اطلاعات جديدى از ضريح ابوالفضل العباسعليه‌السلام كه در اصفهان ساخته شد

طبق دستور حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج سيد محسن حكيم شروع به ساختن ضريح جهت مرقد مطهر حضرت ابوالفضلعليه‌السلام گرديد. به طور تقريب مبلغ ٠٠/٠٠٠/١٠ ريال هزينه آن گرديدد كه در حدود ٦٠ آن را حضرت آیت الله حكيم شخصا پرداخت نمودند و ٤٠ آن نيز از شهرهاى مختلف ايران مجددا توسط حضرت آیت الله حكيم و يا به حساب مخصوص در بانك بازرگانى در اصفهان ريخته شد.

ضريح مطهر حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام ، به طورى كه در عكس ‍ مشاهده مى شود، بسيار ظريف و زيبا و با دقت هنرمندان بنام اصفهانى ساخته شده است زرگرى ضريح توسط (آقاى حسين پرورش )، قلمزنى آن توسط آقايان (سيد اسد الله خسروانى ) و (احمد دنيارى )، و مينا كارى نيز توسط (آقاى شكر الله صنيع زاده ) انجام گرفته است ضمنا اسكلت چوبى ضريح را هم آقايان (اخوان خالق زادگان ) اهدا كرده اند. اين ضريح از طلا و نقره و مينا كارى به طرزى جالب و ديدنى ساخته شده و مدت ١٨ ماه تعدادى زيادى از استادان مشغول ساختن آن بوده اند. ضريح مذكور را پس ‍ از ساخته شدن مدتى در مسجد شاه اصفهان به معرض زيارت و تماشاى آن مى رفتند.

به دستور حضرت آیت الله حاج سيد محسن حكيم ، حجة الاسلام - آقاى حاج سيد ابراهيم طباطبائى داماد آقاى حكيم - و آقايان حاج سيد محمد افضل و حاج ميرزا حسن كلاهدوزان در اين مورد همكارى و كوشش و نظارت كلى داشتند.

ضمنا يك جفت درب از طلا و نقره و مينا كارى جهت حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام از طرف آقايان حاج حسن واحد و محمود و ابوالقاسم جليليان به سر پرستى آقاى حاج سيد محمد افضل به اتمام رسيد كه آن هم با ضريح مطهر حمل گرديد.

همچنين يك زوج درب منبت كارى بسيار زيبا از طرف اخوان خالق زادگان جهت درب قبله صحن حضرت اباعبدالله الحسينعليه‌السلام ساخته شده كه شرح آن جداگانه در همين شماره منتشر شده است

بسيار باعث مسرت و خشنودى است كه توسط شيعيان ايرانى ، بالاخص ‍ اهالى اصفهان ، براى تحكيم مبانى دين مبين اسلام بخصوص حفظ شعائر مذهبى چنين اقدامات مفيد و موثرى به عمل مى آيد.

بامداد روز پنجشنبه بيست و هفتم آبان ماه (٢٧١) بدرقه كنندگان ضريح از قزوين به همدان و كرمانشاه رفتند و پس از صرف شام در كرمانشاه عازم مرز خسروى شدند.

كاروان حامل ضريح روز جمعه وارد خانقين شد و بامداد شنبه طى مراسمى از خانقين عازم بغداد گرديد.(٢٧٢)

ضريح مطهر

اينجا حريم پاك علمدار كربلاست

اين آستان قدس شهيد ره خداست

اينجا حريم حضرت باب الحوائج است

دولت درين مقام و گشايش درين سراست

اين جا بود مقام شهيدى كه تا ابد

خاكش حيات بخش و هوايش عبير زاست

اين بارگاه شاه جهان حقيقت است

اين جايگاه جلوه انوار كبرياست

اين خاك مشك بيز كه دار الشفا بود

هر ذره اش به چشم ملايك چو تيوتياست

اين جا جايگاه شهيدى كه تا به حشر

دين خدا و پرچم اسلام از او بپاست

اين جاست جايگاه اميرى كه در كرم

كان سخا و ابر عطا و يم وفاست

اين جاست جايگاه علمدار لشگر

كز بهر حق عليه ستمگر به پاى خاست

دريا دلى غنوده در اينجا كه هم چو نوح

در بحر دين به كشتى توحيد ناخداست

سقاى اهل بيت حسين على بود

اين تشنه لب كه خاك درش چشمه بقاست

گردد مس وجود تو چون زر در اين مقام

اين بارگاه خشت وجودش ز كيمياست

آيينه تمام نماى حقيقت است

هر دل كه با ولاى ابوالفضل آشناست

حاتم كه گشت شهره آفاق از سخا

در آستانه كرمش كمترين گداست

آن كس كه سر ز فخر بسايد بر آسمان

اينجا كه مى رسد ز ادب قامتش دوتاست

آب فرات تا به ابد شرمگين بود

از تشنه اى كه ساقى و سقاى كربلاست

در روز حشر فاطمه گردد شفيع خلق

در دست وى دو دست بود كز بدن جداست

از اين مصيبتى كه به آل نبى رسيد

تا روز رستخيز به پا پرچم عزاست

امروز هر كه خدمت آل على كند

فردا شفيع او به صف حشر مرتضى است

بر طبق امر آيت حق (حضرت حكيم )

آن كس كه حكم او به همه شيعيان رواست

شد اين ضريح ساخته در شهر اصفهان

شهرى كه گر جهان هنر خوانمش سزاست

تاريخ اين ضريح (طلايى ) چنين سرود

(عباس مير جنگ و علمدار نينواست )

به ياد استاد صنيع زاده هنرمند و ميناساز

آقاى حاج ميرزا شكر الله صنيع زاده استاد و هنرمند ميناسازى در بيست و پنجم بهمن ماه ٦٢ پس از يكسال و اندى بيمارى در اثر سكته مغزى در سن ٧٧ سالگى دارفانى را وداع گفت و به رحمت ايزدى پيوست ، روحش شاد و يادش گرامى باد.

به مناسبت فقدان اين استاد گرانمايه ، جامعه هنرمندان هنرهاى دستى در ايران يكى از با ارزشترين اعضاى خود را از دست داد و بماتم نشست

فرزند ارشد ايشان ، استاد رضا صنيع زاده كه ضمنا يكى از شاگردان پدر هنرمند مى باشد، در مصاحبه با خبرنگار كيهان توضيحات ارزشمندى درباره استاد صنيع زاده داده اند كه ذيلا مى خوانيد:

استاد صنيع زاده در تاريخ دوشنبه ٢٠ ذيحجت ١٣٢٤ هجرى قمرى ١٢٨٥ شمسى به دنيا آمدند. پدر ايشان مرحوم عبدالمحمود غفاريان و مادر ايشان خديجه سلطان تنها دختر نقاش مشهور عبدالحسين صنيع همايون بوده اند.

در خور ذكر است كه ايشان نام صنيع زاده را از استادشان گرفته اند...

استادان ايشان يكى مرحوم عبدالحسين صنيع همايون و ديگرى حاج مصور الملك بوده اند، تخصص ويژه ايشان در رشته ميناسازى است

اگر چه پدر پيش از آنكه يك ميناساز مبدع ، مبتكر و پايه گذار و مجدد اين هنر محسوب شوند، يك هنرمند نقاش در زمينه هاى مختلف از جمله طبيعت سازى ، چهره پردازى ، تذهيب كارى و مينياتور به حساب مى آيند و اگر چه در بعضى از زمينه هاى نقاشى مثل شبيه سازى ، صورت سازى ، و نقش گل و بوته و مرغ جزو و سر آمدان عصر خود مطرح اند، مع الوصف آنچه ايشان را مورد توجه هنر دوستان داخلى و هنر شناسان بسيارى از نقاط جهان قرار داده است نقشى است كه ايشان در تجديد حيات ، توسعه بى سابقه ، تنوع آثار و گوناگونى ابتكارات در حيطه مينا و مينا سازى داشته اند.

آنچه از باقيمانده هاى هنر مينا تعلق به قرنها قبل در موزه هاى داخلى و خارجى مشاهده مى گردد و يا در كتابهاى مولفين مختلف مطالعه و ملاحظه مى شود، اگر چه از نظر هنرى ظريف و دلپسند است ، اما از نظر تنوع و بويژه حجم بسيار محدود و كوچك مى باشد. ليكن پدر با عنايات خداوندى از نظر بذل ذوق ، استعداد و پشتكار قابل توجه و با همت كم نظير موفق گرديدند كه :

اولا، اين هنر كاملا فراموش و مضمحل گرديده را حيات و رونق تازه بخشند.

ثانيا، با گسترش امكانات نسبت به تنوع اشكال ظاهرى ، گوناگونى نقوش و توسعه حجم آثار ساخته شده همت گمارند.

ثالثا، با وسعت نظر، پرهيز از خست نفس - كه متاسفانه در برخى بزرگان هنرمند مشاهده شده است - و بلند انديشى ، اين هنر مطرود و ناشناخته را با تربيت شاگردان معتقد و آموختن بي دريغ هنر خويش به طالبان و جويندگان آن به عنوان يكى از پررونق ترين هنرهاى عصر ما گسترش و توسعه دهند.

از بزرگترين توفيقاتى كه خداوند به ايشان داد اين بود كه موفق شدند بهترين هنرهاى خود را روى دربها، ضريحها، كتيبه هاى حرمهاى مقدس ‍ حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام ، حضرت امام حسين ، حضرت ابوالفضلعليه‌السلام ، كاظمين ، سامرا، مشهد مقدس ، قم ، حرم حضرت زينب و حضرت شاه چراغ (عليهم‌السلام ) به كار برند.

ايشان در دوره عمرشان شاگردان زيادى تربيت كردند كه بهترين آنها عبارتند از: آقايان حاج حسين هنر دوست ، حاج غلامحسين فيض اللهى ، مهدى غفاريان و محمد على فرشى همچنين فرزندان پسر ايشان همه به اين كار آشنايى دارند.

از كارهاى بسيار ارزنده ايشان علاوه بر آنچه در حرمهاى مطهر به كار رفته است ، چند جلد قرآن است كه جلد آنها را گل و بوته سازى كرده اند. چند شاميل بسيار نفيس از حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام و تمثال عيسى مريم ععليها‌السلام از جمله كارهاى ايشان بوده است

استاد در طول عمر تقدير نامه هاى مختلفى از شخصيتهاى مختلف دريافت كرده اند كه در راس آنها تقدير نامه حضرت آیت الله العظمى سيد محسن حكيم در مورد ضريح حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام مى باشد و همچنين ديپلمه افتخار نمايشگاه بين المللى هنرى بروكسل از ديگر افتخاراتشان مى باشد.

از خصوصيات ايشان توجه و اعتقاد قلبى خالصانه به امور مذهبى و انجام تكاليف و دستورات دينى ايشان به نماز، قرائت قرآن و اذكار و ادعيه همت ويژه اى مبذول مى داشتند. به طورى كه در طول مدت بيمارى ، كه حتى حالاتى شبيه به اغما نيز پيدا مى كردند، مع الوسف زبانشان دائما به ذكر خداى تعالى ، خواندن دعاها و قرائت سوره هاى قرآن كريم مترنم و مشغول بود.

استاد حدود يكسال و چند ماه به علت سكته مغزى بسترى بودند و در تاريخ ٢٥/١١/١٣٦٢ به رحمت ايزدى پيوستند.(٢٧٣)

دستخط مرحوم آیت الله العظمى سيد محسن حكيمرحمهم‌الله به آقاى شكر الله صنيع زاده به پاس ساختن ميناى ضريح مطهر حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباسعليه‌السلام .