چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس جلد ۲

چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس 0%

چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی ربانی خلخالی
گروه: مشاهدات: 76139
دانلود: 4975


توضیحات:

چهره درخشان قمر بنى هاشم (جلد اول) جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 275 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 76139 / دانلود: 4975
اندازه اندازه اندازه
چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس

چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس جلد 2

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

بناى قديم امامزاده ابوالعباس در خوراسگان

پس از ضعف خلفاى عباسى و روى كار آمدن ديلميان ، محيط به نفع تشيع و اهل البيتعليهم‌السلام عوض شد كشورهاى اسلامى علنا نسبت به آل علىعليه‌السلام اظهار ارادت نمودند

اكثر مقابر امامزادگان ايران از حدود ٣٦٠ هجرى قمرى به بعد داراى بقعه و بارگاه شد. بناى اوليه امامزاده ابوالعباسعليه‌السلام نيز احتمالا در همان دوره با خشت و گل ساخته شد، تا اينكه در سال ٩٢٠ هجرى قمرى در زمان شاه اسماعيل صفوى مقبره اين امامزاده به همت كدخداى خوراسگان بنام صالح محمد بن شاه شمس الدين على ، مشهور به (مباركشاه ) تجديد بنا شد. در ساختمان بنا از سنگ و آجر استفاده شد، و تزئيناتى از قبيل نقاشى و گچبرى و مشبك در آن به كار رفت و گنبد آن نيز با كاشى لاجوردى تزيين گرديد.(٨٧)

ساختمان ، كه در بدو شروع صد متر مربع بود، تدريجا توسعه يافته و بيش از ٦ باب خانه خريدارى و به آن ضميمه گرديده است بناى مزبور از لحاظ پيشرفت كار، دقت ، سرعت و ظرافت كارهاى هنرى ، اگر در سطح استان بى نظير نباشد بايد گفت كم نظير است

كليه اعضاى هيئت امنا كه از اواسط كار تاكنون به اين سمت تعيين شده اند، بدون حقوق خدمت كرده اند و اجرشان عندالله محفوظ مى باشد براى اطلاع جوانان و نوجوانان عزيز، چند نمونه از كرامت هاى اين امامزاده لازم التعظيم ذيلا به استحضار مى رسد:

ساختمان قديم امامزاده از خشت و گل ، و به صورت گنبد آسيايى ساخته شده و بسيار سنگين وزن بود. بالاى آن يك گنبد مخروطى شكل با كاشى فيروزه اى ساخته شده بود و ضريحى چوبى و مشبك با قاب تخته هاى خيلى نازك روى مرقد قرار داشت هنگام تخريب سقف ، براى اينكه آسيب به ضريح وارد نشود و نشكند، چوب بست خيلى محكم باتخته و چوب هاى قطور دور ضريح نصب شده بود. كارگران گنبد مخروطى شكل كاشى كارى شده را برداشتند، و چون سقف شكست خورده بود ساعت هم ١٠ صبح بود، پايين آمدند تا معمار بيايد از وى كسب تكليف كنند. آخرين نفر كه پايين آمد، سقف يكمرتبه سقوط كرد چوب بست با همه محكمى اش تكه تكه شد و آوارها بدون اين كه روى ضريح بريزد دو طرف ضريح قرار گرفت على القاعده در چنين وضعيتى ضريح بايد خورد مى شد و فشار وارد به طرين ضريح كه ده ها تن بود آن را له مى كرد، ولى ضريح هيچ آسيبى نديد.

چندين سال قبل از پيروزى انقلاب بعد از ظهر پنجشنبه اى بود معمار مشغول ساختن سقف زير گنبد بود، فاصله چوب تا زمين ٦ متر بود، كف زمين حاوى مقدارى آجر و سنگ و سطل و فرقون و سنگ قبر امامزاده بود و در دست و معمار، آجر و ملات را كه توسط قرقره كشيده مى شد مى گرفت ، كه ناگهان تخته همراه سطل شن و كارگر و معمار از بالا روى سنگ ها سقوط كردند دست معمار مردى مسن و سنگين وزن بود كه چون ممكن است بستگانش رضايت نداشته باشند نام او برده نمى شود ولى سالمندان او را مى شناختند و نزديك امامزاده سكونت داشت كارگر جان به جان آفرين تسليم كرد. فورا او را به پزشك برديم ، كمك هاى اوليه انجام شد آمپول سلوكاتفريا كرامين به او تزريق كردند، كم كم نفس به جريان افتاد ولى به اظهار پزشك پايش گرد شكن شده بود و چون پير مرد بود جوشيدن استخوان طول مى كشيد. كار بنايى امامزاده تعطيل شد و قرار گذاشتيم تاخوب شدن مشاراليه كار تعطيل شود. به جاى گچ گرفتن پاى شكسته ، توسط شكسته بند (قصاب ) تخته بندى شد و شايد باور نكنيد جمعه هفته بعد، فرد مجروح خود با پاى سالم به حمام محل آمد كه ما از خوشحالى همان روز كار را شروع كرديم

از اين نوع كرامتها زياد مشاهده شده كه يكى هم مسئله مالى ساختمان در ٣٠ سال قبل بود كه اسكناس صد تومانى در امامزاده وجود نداشت و پول قابل توجهى كه در آن سال رسيد، و امثال اينها بسيار ديده شده كه نوشتن آنها كتاب جداگانهاى را مى طلبد، و السلام ، عباس قدرخواه ٩/٤/٧٧

اين شعر در سنگى نوشته شده است

مهين حاج نصر الله خان راد

كه در رتبه سرتيپ خواندش خطيب

محمد عليخان ايلخامنيش

پدر بود و او آن پدر را عقيب

پدر بر پدر ايلخان و بزرگ

زقشقائى و دودمان نجيب

شكستى ز سر پنجه چنگ پلنگ

دريدى جگر، شير را از نهيب

چو روشن روان بود و آزاده مرد

جوان بخت و دانا، اديب و اريب

همى كرد آباد جاى خراب

بسى داد شوريده دل را شكيب

چو سيد محمدعليه‌السلام ز آل على

كزو يافت اين بار گه زين و زيب

زماه بنى هاشم اين پور پاك

جدا از نياكان ، بد اينجا غريب

بر او ساخت اين دلنشين بقعه را

كه ماند از او اين بناى عجيب

بنايش به تاريخ مشكل گشود

بنصر من الله و فتح قريب

تصويرى از سنگ نوشته آرامگاه

و به نستعين كل نفسه ذائقه الموت و يبقى وجهه لايدوم الا ملكه كل شى هالك الا وجهه الحكم له واليه ترجعون

اما بعد راويان اخبار چنين روايت كرده اند كه بعد از شهادت جناب ابا عبداله الحسينعليه‌السلام از نبيره زاده اولاد اميرالمومنين على بن ابيطالبعليه‌السلام از فرزندان حضرت عباسعليه‌السلام يكنفر سيد محمد نام باقى مانده بود و بعد از واقعه كربلا عبور آن حضرت در محال سرد فارس ‍ افتاده بود در تحت جبل به نزديكى قصر كافورى شربت شهادت چشيد و در همان مكان دفن شد از كرامات اين امامزاده وجود دو چشمه مى باشد كه يكى بالاى سر و ديگرى پايين پا جارى است ، كه حتى در خشكسالى نيز مقدار آب تغيير نمى كند كه موجب ايجاد منطقه اى مصفا و خوش آب و هوا شده است هر كس از آن آستانه مباركه عبور مى كند با خواندن فاتحه عرض ‍ ارادت به آن حضرت در نزد خداوند تبارك و تعالى قرب و منزلتى و در نزد جد بزرگوار ايشان روسفيد خواهد بود.

مرداد ماه يكهزار و سيصد و شصت و هفت مسوده گرديد، ظهير مسعودى ٢٢/٥/١٣٧٦

و حرر ذلك من بعد الهجره النبويه

بناى جديد امامزاده ابوالعباسعليه‌السلام

در عصر حاضر از حدود سال ١٣٤٢ شمسى بناى قديمى امامزاده (جز يك ايوان ) با همت و همكارى اهالى خوراسگان خراب گشت و بنايى جديد با مصالح پيشرفته زمان بر اين مزار مبارك ساخته شد، و به وسيله هنرمندان مجرب شهر اصفهان به نيكوترين وجهى با آينه و كاشى معرق و گچبرى و نقاشيهاى سبك صفوى و قاجار تزيين گرديد، و توسعه و آبادانى آن هنوز ادامه دارد.

به گونه اى كه مى توان گفت : امامزاده ابوالعباس خوراسگان در حال حاضر داراى زيباترين ساختمان و تزئينات در سطح اصفهان است(٨٨)

كرامتى از امامزاده ابوالعباسعليه‌السلام

از زبان مرحوم آیت الله علامه فانى

در سالهاى آخر عمر مرحوم آیت الله العظمى آقاى سيد على فانى اصفهانى ، روزى نگارنده براى ديدار از ايشان و سوالاتى پيرامون شجرنامه يا كرامتى از امامزادگان اصفهان و اطراف ، به خدمت ايشان رسيدم پس از نقل مطالبى در اهميت و زيارت امامزادگان كرامت زير كه با چشم خود از امامزاده ابوالعباسعليه‌السلام مشاهده كرده بودند بيان نمودند:

در سال ١٣٦٤ قمرى كه از نجف اشرف به علت بيمارى مادرم به اصفهان آمدم شبهاى جمعه را با جمعى از رفقا در محلى براى عبادت مى رفتيم يك روز پنجشنبه طرف عصر كتاب منتهى الامال نوشته مرحوم حاج شيخ عباس قمىرحمه‌الله را براى اطلاع حال امامزاده ابوالعباس ‍عليه‌السلام - مدفون در خوراسگان - كه معروف است از نواده هاى حضرت ابوالفضل العباسعليه‌السلام مى باشد به دست گرفته ، مشغول مطالعه شدم ، و چون از مشاهده ذكر وى در آن كتاب مايوس شدم به مطالعه احوال ساير امامزادگان مشغول شدم در حالات يكى از آنان ديدم نوشته بود: عالمى از سادات براى اطمينان به امامزاده بودن آن امامزاده از خدا خواسته بود كه بالاى سر او نور باران شود.

به خاطرم خطور كرد كه آيا ممكن است براى ما هم نظير اين مطلب در مقبره ابوالعباس حاصل شود يا نه ؟ و بعد از يكى دو ثانيه اين نكته از ذهنم محو شد.

زمانى كه شب شد، به دوستان گفتم : امشب به خوراسگان مى رويم براى بيتوته و مسئله مورد اختلاف شد.

بعد از مدتى ، صحبت در تهيه غذا شد. تا تهيه لوازم پاسى از شب گذشت ، و ما با كمال نااميدى به دروازه اصفهان رسيديم در آن وقت اتوبوسهاى خوراسگان محدود بود، و فقط يك ماشين باقى مانده بود كه پر از جمعيت بود بطورى كه مردم در وسط اتوبوس هم ايستاده بودند. نيز در آن زمان در خوراسگان برق نبود و شب هم از شبهاى مهتابى نبود.

زمانى كه به خورسگان رسيديم ، دكانها بسته بود و راه به جايى نمى برديم اتفاقا يك نفر دوچرخه سوار پيدا شد كه خانه يكى از اقوام ما را كه آدرس ‍ خانه متولى را بلد بود، مى دانست به هر طورى كه بود كليد درب امامزاده را از متولى گرفتيم ، و به مجرد آنكه داخل صحن امامزاده شديم يكى از رفقا با صداى بلند گفت : آقاى فانى ، نور!

تمام ما و از جمله خود من نظر كردم ديدم نورى مانند توپ فوتبال به رنگ فيروزه كم رنگ عمودوار روى سرما فرود مى آيد، و تا دومترى بالاى سر ما به طور انحنا مخفى شد.

جاى دوستان خالى ! به واسطه ديدن اين كرامت ، تا طلوع آفتاب ، در آنجا مشغول دعا و گريه و زيارت حضرت امام حسينعليه‌السلام بوديم(٨٩)

نامه آقاى مهدى شريفى از اقليد فارس

برادر بزرگوار حاج شيخ على ربانى خلخالى

سلام عليكم

ضمن عرض معذرت از اينكه مدتى و قفه در ارسال اين تحقيقات پيش آمد، توجه شما را به مدارك ذيل جلب مى نمايم :

١ - تمامى موارد تحقيق بر اساس اسناد و مدارك مى باشد

٢ - يك قطعه عكس مربوط به بقعه قبلى ديگر مربوط به بقعه فعلى مى باشد.

٣ - يك جلد كتابچه در مورد بقاع متبركه فارس به پيوست مى باشد

٤ - دو تصوير از سنگ نوشته هاى امامزاده به پيوست ارسال مى گردد

و من الله التوفيق

مهدى شريفى فرزند رضا قلى عضو رسمى سپاه ناحيه اقليد ٢٥/٧/٧٧

اقليد

امامزاده سيد محمد فرزند عبيدالله فرزند حسن فرزند عبيدالله فرزند حضرت ابا الفضل العباس فرزند حضرت اميرالمومنينعليه‌السلام

ذيلا مطالبى به طور اختصار راجع به بقعه متبركه امامزاده سيد محمدعليه‌السلام واقع در سرحد چهاردانگه از توابع شهرستان اقليد، تقديم مى گردد:

١ - اين امامزاده در ٧٩ كيلومترى شهر اقليد در روستاى كافتر واقع شده است

٢ - زائرين بقعه كه بالغ بر هزاران نفرند، از شهرستانهای مختلف استان فارس ‍ (لار، مرودشت ، آباده و خرمبيه ) و نيز روستاهاى توابع اقليد: سعادت شهر، بوانات و حتى استانهاى اصفهان ، خوزستان يزد و نقاط ديگر به زيارت اين امامزاده عظيم الشان مى آيند.

٣ - در جوار امامزاده درياچه زيبايى قرار دارد كه محل صيد ماهى كپور و سياحت زائرين امامزاده است و انواع پرندگان مهاجر هم در آن يافت مى شود، كه برخى از آنها پرندگان مهاجر درياى خزر و اروميه مى باشند.

٤ - ضريح قديمى امامزاده به يكى از بقاع متبركه ديگر (امامزاده عباسعلى كوشك زر از توابع شهرستان اقليد) اهدا شده و به جاى آن يك ضريح فلزى كه قسمتهايى از ان آب طلا و نقره مى باشد در سال ٧٢ ساخته شده است

٥ - تاكنون به علت صعب العبور بودن مسير، تنها در ٦ ماهه اول سال ، زائرين زيادى به محل امامزاده عزيمت مى كنند

٦ - طرح آن (به طور جامع ) كه بسيار وسيع مى باشد در دست ساخت بوده و مرحله به مرحله در حال افتتاح مى باشد

٧ - اين امامزاده از فرزندان عباس بن على بن ابيطالبعليه‌السلام است

٨ - اين محل (بقعه ) يكى از محلهاى بسيار مناسب جهت برگزارى سمينارها و اردوهاى سياحتى و زيارتى است

٩ - بقعه داراى دو سنگ نوشته مربوط به سال ١٢٠ قمرى مى باشد كه بعضا آن را به نمايشگاههاى تهران هم برده و در معرض تماشا گذارده اند

١٠ - امامزاده سيد محمد در سال ١٢٠ هجرى قمرى درتحت جبل نزديك قصر كافورى در ٧٩ كيلومترى جنوب شهر اقليد، در منطقه سرحد چهاردانگه (روستاى كافتر) شربت شهات نوشيده و در همان مكان به خاك سپرده شد.

كرامات امامزاده سيد محمد

١١ - كرامات زيادى از اين امامزاده روايت و رويت شده است كه به چند نمونه آن در زير اشاره مى كنيم :

الف وجود دو چشمه آب ، يكى از بالاى سر و ديگرى از پايين پاى حضرت ، كه حتى در فصول خشكسالى هم كم نمى شود.

ب يكى از روحانيون كه جهت زيارت به محل امامزاده مشرف شده است (ثقه الاسلام محمد جواد محسنى كوشكى ) نقل مى كند در حال خواندن دعا و توسل به بى بى حضرت زينبعليه‌السلام بوده است كه متوجه مى شود در بين جمع ، بيمارى كه از يك چشم ناراحتى شديد داشته شفا پيدا مى كند (روحانى مذكور هم اكنون در حوزه علميه قم مشغول تحصيل مى باشد)

پ خواهرى از شهرستان خرمبيد (منطقه خرمى ) كه دچار مريضى سخت بوده است ، با شوهرش در حاليكه با موتور سيكلت در حال حركت به طرف امامزاده بوده ، در نزديكيهاى امامزاده پياده مى شود و با پاى برهنه بقيه مسير را تا امامزاده طى مى كند آنگاه در جوار امامزاده با توسل و دعا به حاجت خود مى رسد و شفا مى يابد، و درحال حاضر برخى از نامه هاى ارسالى و حتى نسخه پزشكان معالج وى به عنوان مدرك موجود است با تشكر از اداره اوقاف و امور خيريه شهرستان اقليد، هئيت امناى امامزاده سيد محمد شهرستان اقليد.(٩٠)

برخى از فرزندان عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابيطالبعليه‌السلام

ابوعقيل محمد بن على بن محمد بن حسن بن اسماعيل ، پسر عبدالله بن عبيدالله بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابيطالبعليه‌السلام ، كه از جمله منتقلان وى به اصفهان مى باشد. بازماندگانش مرتضى ، شهربستى و ابوالقاسم مجتبى هستند.(٩١)

بغداد

بغداد: مدينه السلام ، سابقا از مراكز مهم دنيا و مهمترين شهر و پايتخت كشورهاى اسلامى بوده است ، اما امروز تنها پايتخت عراق مى باشد.(٩٢)

اسامى واردين به بغداد از اولاد ابراهيم بن حسن بن عبيدالله بن عباس ‍عليه‌السلام ، بدين قرار است

ابراهيم جردقه ، پسر حسن اصغر بن عبيدالله بن عباس ، كه مادرش ام ولد بوده و فرزندانش على ، محمد و حسن نام دارند. از دانشمند نسب شناس ، محمد بن ابراهيم بن عبدالله بن عمر اسدى معروف به ابن دينار، و نيز از بخارى نسب شناس ديگر نقل كرده اند كه از حسن بن ابراهيم فرزندى باقى نماند و تنها فرزندش جعفر نيز قبل از پدر درگذشت(٩٣)

نام واردين به بغداد از اولاد عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباس ‍عليه‌السلام بدين شرح است :

١ - از جمله واردين به بغداد، ابوالحسن(٩٤) ملقب به مشقشق زرادبن حسن بن على بن محمد اكبر ابن احمد بن عبدالله بن عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباسعليه‌السلام است

بازماندگان وى عبارتند از: ابو على حسين امير ملقب به سبيع ، ابوالحسين على و ابو عبدالله حسن ، كه پيش از پدر از دنيا رفت(٩٥)

ديگر از واردين به بغداد، برخى از اولاد(٩٦) حسين بن عبدالله بن حسين بن حمزه بن عبدالله بن عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباسعليه‌السلام مى باشد نيز از واردين به بغداد، برخى از اولاد(٩٧) عبدالله بن حسين بن احمد شاعر بن عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباسعليه‌السلام است(٩٨)

امام ابا الحسن موسى بن جعفر الكاظمعليه‌السلام

تيمنا و تبركا اجمالى از زندگانى امامين جوادینعليه‌السلام را در اينجا مى آوريم حضرت در روز يكشنبه هفتم صفر، سال صد و بيست و هشت در (ابواء) دهكده اى ميان مكه و مدينه از مادر خود (حميده ) كه يك دختر بربرى بود، چشم به جهان گشود. گرچه اين بانو، برده بود ولى در خانه امام ششمعليه‌السلام آن چنان پرورش يافت و آزاده شد كه از شخصيت هاى بزرگ زنان اسلام گرديد. پس از مرگ امام ششمعليه‌السلام امام كاظمعليه‌السلام بنابر الهى و معرفى گذشتگان و وصيت پدر به اصحاب و ياران خود، به مقام امامت برگزيده شد.

امامعليه‌السلام عصر تاريكى را مى گذرانيد و همه جا را، تاريكى ظلم منصور، هادى ، مهدى و هارون عباسى ، پر كرده بود. امامعليه‌السلام را بارها به زنجير كشيدند، اهانت كردند و شكنجه دادند تا سرانجام پس از يك زندانى طولانى پرشكنجه در بغداد سال صدو هشتاد و سه هجرى ، شهيد گرديد. بيست و پنجم رجب بود. امامعليه‌السلام در شهر كاظميه عراق مدفون اند.

ابن صباغ دانشمند سنى ، در فصول المهمه ، پيرامون شخصيت امام مى نويسد: (او امام هفتم بود. امامى بزرگ قدر، بى نظير، در استدلال و منطق بى مانند، تا سپيده دم در حال عبادت ، روزها روزه دار، از بسكه با گذشت بود به كاظم ، توصيف گرديد، مردم بين النهرين او را باب الحوائج مى دانستند چون زندگى خود را براى رفع حوائج و نيازهاى اجتماعى ، وقف كرده بود.)(٩٩)

امام ابا جعفر بن محمد بن على الجوادعليه‌السلام

روز جمعه نوزدهم رمضان سال يكصد و نود و پنج هجرى ، همسر امام رضاعليه‌السلام كه يك بانوى با شخصيت مصرى به نام : (سبيكه ) بود و از آفريقا راهى مدينه شده بود متولد گرديد. مادرى آزاده و با ايمان (البته قول مشهور بين شيعه اين است كه ولادت آن حضرت در روز دهم رجب مى باشد)

پيشواى نهم ما پنجساله بود كه پدرش به سوى ايران ، حركت كرد و پس از شهادت پدر، در سن هفت سالگى ، (جايگزين ) پدر گرديد. هيچ بعيد نيست به گونه اى كه يحيى در كودكى از سوى خدا برگزيده شد براى نبوت و عيسىعليه‌السلام در گاهواره از مقام (رسالت ) خود سخن گفته است ، امام نهم نيز در سن هفت يا نه سالگى به (امامت ) نائل آيد. او تنها فرزند پسر امام هشتمعليه‌السلام بود و برادرى هم نداشت تا داعيه امامت كند. امامعليه‌السلام كه در برار عالم ترين رجال دانشگاهى مانند: يحيى بن اكثم پاسخگوى تمام مسائل علمى و اسلامى آن زمان بود، در سال ٢٢٠ هجرى با تحريك معتصم عباسى بوسيله همسر خود كه دختر مامون بود، مسموم و شهيد گرديد.(١٠٠)

امام نهمعليه‌السلام بنا بر فرمان الهى و بيان امامان گذشته و تعيين پدر و لياقتى كه داشت بر كرسى (امامت ) نشست مامون باز امام نهمعليه‌السلام را هم به بغداد، پايتخت اسلام فرا خواند و دختر خود را به عقد امامعليه‌السلام در آورد. امام پس از مدتى به مدينه برگشت و پس از مامون ، كه حكومت به چنگال معتصم عباسى افتاد، باز امام را به بغداد احضار و شهيد كرد. امامعليه‌السلام در ذيقعده سال ٢٢٠ در كاظميه دفن گرديد. ابن صباغ از قول دانشمندان بزرگ اسلامى مى نويسد:

امام جوادعليه‌السلام گرچه (صغير السن ) بود ولى گرانقدر بود در مورد امامتش عدول از مومنين خبر دادند كه پدرش ، وى را تعيين كرده بود او به گونه دريايى بود كه از دوره نظاره كنيم(١٠١)

بصره

بصره : نام شهر مشهور و بزرگى در عراق ، از نواحى جنوبى است و در مرز عراق واقع شده است(١٠٢)

از جمله واردين به بصره از اولاد عباس بن على بن ابيطالبعليه‌السلام برخى از اولاد عبيدالله بن حسن بن عبيدالله اول فرزند حضرت عباس ‍عليه‌السلام مى باشند.(١٠٣)

جناب محمد بن على بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن اميرالمومنين علىعليه‌السلام ، در سال دويست و هشتاد و شش هجرى در بصره وفات كرد.(١٠٤)

بردعه

بردعه (كه گاهى با دال بى نقطه نيز خوانده مى شود) نام شهرى در انتهاى آذربايجان است بعضى گفته اند: بردعه همان شهر اران است كه شهرى بزرگ به وسعت يك فرسنگ در يك فرسنگ بوده و بعد ويران شده است(١٠٥)

همچنين از واردين به بردعه (از نسل عباس بن على بن ابيطالبعليه‌السلام )، برخى از فرزندان حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن ابى طالبعليه‌السلام است(١٠٦)

ديگر از واردين به بردعه برخى از اولاد قاسم(١٠٧) بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابيطالبعليه‌السلام مى باشند.

بروجرد

از جمله واردين به بروجرد از اولاد عباس بن على بن ابيطالبعليه‌السلام ، بعضى از فرزندان فضل بن محمد بن حسين بن عبيدالله بن عباس بن على بن ابى طالبعليه‌السلام مى باشند.(١٠٨)

نيز از جمله واردين به اين شهر، ابو محمد عبدالله بن فضل بن محمد بن فضل بن حسن بن عبيدالله بن عباسعليه‌السلام است ، كه مادرش ام ولد از اهل روم بود و فرزندان وى يحيى ، موسى على و جعفر نام دارند.(١٠٩)

در خور ذكر است كه در معرفى فرزندان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس ‍عليه‌السلام كه درجهان اسلام مى درخشند و از شهرى به شهرى هجرت كرده اند و در معرفى شهرها چند مورد از شخصيتها تجليل شده و حق هم همين است و در بعضى از آنها همانند شهرهاى بغداد و سامرا و... به تناسب از امامان معصوم شيعه و ديگر بزرگان تشيع از آل ابى طالبعليه‌السلام معرفى شده اند

اجمالى از زندگانى آيت الله العظمى بروجردىرحمهم‌الله به قلم آيت الله العظمى آقاى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى رحمه‌الله

علامه فقيد سيد حسين طباطبائى بروجردى بن على بن احمد بن على نقى بن جواد ابن مرتضى بن محمد بن عبدالكريم بن مراد بن شاه اسدالله بن جلال الدين امير بن حسن ابن مجد الدين بن قوام الدين بن اسماعيل بن عباد بن ابى المكارم بن عباد بن ابى المجد ابن عباد بن على بن حمزه بن طاهر بن على بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل بن ديباج بن ابراهيم غمر بن حسن مثنى ابن الامام الحسن المجتبىعليه‌السلام .

وى فقيه بزرگ عصر خود و عالم در علم رجال ، و شخصيتى اديب و نسب شناس بود. بيشترين تحصيلاتش در اصفهان و در نزد گروهى از علماى مشهور آنجا انجام گرفت ، از جمله ميرزا ابوالمعالى كلباسى ، سيد محمد تقى مدرس ، سيد محمد باقر درچه اى ، ملا محمد كاشانى ، و جهانگير خان قشقايى

سپس به نجف اشرف رفت و به مدت ده سال در حوزه درس آخوند ملا محمد كاظم خراسانى حضور يافت استاد ديگرش در آن ديار شيخ الشريعه اصفهانى بود. بعدها به وطن و زادگاهش شهر بروجرد بازگشت و در خلال اين مدت به حج بيت الله الحرام رفت و آنگاه در بيست و ششم ماه صفر سال ١٣٦٤ هجرى قمرى ايشان با اعضاى خانواده راهى قم شد و در آنجا اقامت فرمود، تا اينكه يكى از زعماى دينى زمان خود شد و گروهى از افاضل و بزرگان را تربيت كرد.

چندين تاليف دارد كه هنوز اكثر آنها چاپ نشده است ، از جمله : جامع احاديث الشيعه ، حاشيه بر كفايه الاصول ، حاشيه بر نهايه شيخ ، حاشيه بر مبسوط شيخ ، تجديد اساتيد الكافى ، رساله فى بيوت الشيعه من العلماء، اساتيد كتاب التهذيب و من لايحضه الفقيه و الاستبصار و رجال الكشى و الخصال و الامالى و علل الشرائع ، تعلقه على كتاب عمده الطالب فى انساب آل ابى طالب ، اصلاح رجال الشيخ و الا ستدراك عليه رساله اى در سند صحيفه سجاديه و رفع اشكال از آن و كتاب الطبقات و التذكره درباره انساب خاندان خويش

آيت الله بروجردىقدس‌سره در اواخر ماه صفر سال (١٢٩٢ قمرى ) در شهر بروجرد به دنيا آمد و در صبح پنجشنبه سيزدهم شوال سال (١٣٨٠ قمرى ) در شهر قم از دنيا رفت و طبق وصيت خود ايشان در مدخل مسجد اعظم به خاك سپرده شد. درباره شرح حال ايشان مى توان به كتابهاى : نقباء البشر، اعيان الشيعه ، ماضى النجف و حاضرها، گنجينه دانشوران ، گنجينه دانشمندان و علماى معاصرين و ديگر كتابها مراجعه كرد.(١١٠)

شفاى درد چشم آيت الله العظمى بروجردى به بركت امام حسينعليه‌السلام

در سال ١٣٨٠ هجرى قمرى ، شب تولد حضرت مولى الكونين ابا عبدالله الحسينعليه‌السلام از طرف اهل منبر قم مجلس جشن باشكوهى در مسجد اعظم برپا شده بود كه حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج سيد حسين بروجردىرحمهم‌الله نيز در آن مجلس شركت كردند.

هنگامى كه خطيب مجلس ، ميلاد مسعود پيشواى شيعيان را به پيشگاه زعيم عاليقدر شيعه تبريك گفت ، يكباره چشم هاى آيت الله بروجردى غرق اشك شد و فرمودند، طبق اخبار، هركس در اين شب ميلاد، تولد اين مولد عزيز را به پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، تبريك مى گفت ، رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تبريك مى فرمودند: تسليت هم بگوييد، چون اين مولود داراى وضع خاص و سرنوشت عجيبى است

ذكر اين موضوع از ناحيه مرحوم آيت الله بروجردى آنچنان صحنه تاثر انگيزى در مجلس ايجاد كرد كه حد نداشت اجازه بفرماييد خاطره اى از آن مرحوم نقل كنيم ، خاطره اى كه همه كرارا شنيده ايد و حاكى از اعتقاد شديد اين عالم جليل القدر به خاندان عصمت و طهارتعليه‌السلام است :

آيت الله فقيد در سن نود سالگى ، داراى چشمانى سالم بوده اند، به گونه اى كه بدون عينك خطوط ريز را هم مى خواندند. ايشان فرمودند: اين نعمت را مرهون وجود مبارك حضرت ابى عبدالله الحسينعليه‌السلام هستم و قضيه را چنين توضيح مى دادند كه : در يكى از سالها كه در بروجرد بودم ، مبتلا به چشم درد عجيبى شدم كه بسيار مرا نگران ساخته بود. معالجه اطبا فايده اى نبخشيد و درد چشم هر روز بيشتر، و ناراحتيم افزونتر مى گرديد. تا اين كه ايام محرم فرا رسيد.

در ايام محرم ، آيت الله فقيد دهه اول را روضه مى گرفتند و دستجات مختلف در اين عزادارى شركت مى كردند. يكى از دستجاتى كه روز عاشورا به خانه ايشان وارد مى شدند، دسته گلگيرها بود كه نوعا از سادات و اهل علم و محترمين بودند آنان هر يك حوله سفيدى به كمر بسته و سر و سينه خود را گل آلود مى كردند و با وضع بسيار رقتبار و مهيج و در عين حال سوز و گداز فراوان ذكرى جانسوز از مصائب اهل بيتعليه‌السلام در آن روز را دم گرفته و تا ظهر عزادارى مى كردند. آقا فرمودند: هنگامى كه اين دسته به خانه من آمدند، وضع مجلس با ورود اين هيئت هيجان عجيبى به خود گرفت من هم در گوشه اى نشسته و آهسته آهسته اشك مى ريختم در همين وقت يك مرتبه مقدارى گل از روى پاى يكى از همين افراد گل گير برداشته بر روى چشم هاى ملتهب و ناراحتم كشيدم و به بركت همين توسل ، چشمهايم خوب شد. به گونه اى كه از آن پس تا امروز علاوه بر اين كه هرگز مبتلا به درد چشم نشده ام ، از نعمت بينائى كامل نيز برخوردار هستم و به بركت حضرت ابا عبدالله الحسينعليه‌السلام احتياج به عينك هم ندارم

آرى ، اينكه در اواخر عمرشان همه قواى ايشان تحليل رفته بود، مع الوصف تا آخرين ساعات زندگى از بينائى كامل برخوردار بودند. اين بود نمونه كوچكى از اعتقاد اين مرد نابغه و فقيه قله پو به شعائر دينى و مذهبى كه شايد موجب اعجاب عده اى باشد.

نيز زياد از ايشان مى شنيدم كه فرمودند: اگر مردم مى دانستند كه خاندان عصمت و طهارتعليه‌السلام در پيشگاه خداوند عالم چه قرب و منزلتى دارند، خيلى بيشتر از اينها به پيشگاه آن بزرگوار عرض ادب مى كردند. آن وقت مى فرمودند: من خيال نمى كنم مشكل باشد كه با توسل به ذيل عنايت ائمه اطهار و فرزندان پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حل نشود.(١١١)

هنگامى كه دسته عزادارى سالار شهيدان امام عظيم حسين بن علىعليه‌السلام از طرف علماى بزرگ حوزه علميه قم از مدرسه فيضيه به طرف حرم مطهر حضرت فاطمه معصومهعليه‌السلام در حركت بوده اند، پيشاپيش آنان زعيم بزرگ جهان تشيع ، آيت الله العظمى آقاى حاج سيد حسين بروجردى نيز با پيشانى گل آلود و پاى برهنه در حاليكه سينه مى زدند گام بر مى داشته اند. مشخصات افراد ديگر از راست به چپ از قرار زير است :

٢. - خطيب شهير مرحوم ، آقاى حاج شيخ محمد تقى اشراقى بدون عبا.

٣. - دانشمند محترم ، حجت الاسلام مرحوم آقاى حاج شيخ سراج انصارىرحمهم‌الله در حال سينه زنى ديده مى شوند.(١١٢)

بوشهر - امامزاده عبدالمهيمنعليه‌السلام

امامزاده عبدالمهيمن وى سيدى فقيه و پاك سيرت بوده است كه در زمان خلافت هارون پس از مسافرت به كشور مصر در بوشهر ساكن گشته ، بناى قديمى ساختمان و حرم مطهر بر اثر زلزله بكلى خراب شده و حدود يك سده پيش تجديد بنا گرديده است(١١٣)

مرقد اين امامزاده عظيم الشان در حومه بوشهر در جلگه رى شهر قديم قرار دارد.(١١٤)

امامزاده عبدالمهيمن از اولاد حضرت عباس بن على بن ابى طالبعليه‌السلام مى باشد ولى در مزار وى كتيبه اى كه تاريخ شهادت يا رحلت ايشان و نيز علت شهادتشان مشخص باشد وجود ندارد. از اينرو ممكن نشد اطلاعى در اين زمينه كسب گردد. مع الوصف چون قسمت عمده خرابى رى شهر و قلعه آن ، در زمان اعراب صورت گرفته است دور نيست شهادت يا رحلت امامزاده عبدالمهيمن همزمان با آن اوان رخ داده باشد. از طرفى خرابى قلعه و شهر رى شهر پس از سقوط آپادانا (يقينا مقصود آقاى رى شهرى از اين كلمه همان آثار تخست جمشيد است كه آپادانا قسمتى از آن مى باشد) و پاسارگاد شروع گرديده و در زمان عرب از بين برده شده است(١١٥)

تنيس

تنيس : نام جزيره اى در درياى مصر، نزديكى خشكى بين فرما و دمياط است ، كه فرما در مشرق او قرار گرفته است ، و احتمال دارد كه تصحيف (تنس ) به فتح دو حرف اول و دوم با تخفيف و سين مهمله باشد كه در انتهاى آفريقا از سمت مغرب با (وهران ) هشت منزل فاصله دارد و تا مليانه در سمت جنوبى چهار روز راه است ، شهرى است كه دور آن ديوار دارد با برج و بارو و داخل آن دژى است كه بسختى مى توان بالاى آن رفت به علت استحكاماتى كه دارد تنها كارمندان دولت ساكن آنجا هستند.(١١٦)

به علت استحكاماتى كه دارد تنها كارمندان دولت ساكن آنجا هستند.

اسامى واردين به تنيس از اولاد عباس بن على بن ابيطالبعليه‌السلام از قرار زير است :

١ - برخى از فرزندان حمزه بن حسن بن عبدالله بن عباسعليه‌السلام

٢ - بعضى از اولاد قاسم بن قاسم بن حمزه بن حسن بن عبيدالله بن عباس ‍عليه‌السلام

شيخ شرف عبيدلى (در تهذيب الاسما) قاسم بن قاسم را ياد كرده و گفته است فرزندانش در بردعه و تنيس و مراغه بوده اند.