درجه کامل انتظار
در بيان علامات وآثار درجه کامله انتظار بنحو اختصار. وآن دوازده چيز است:
اول
: آن که شخص منتظر دائما محزون وغمگين است در زمان فراق محبوب خود، چنانچه از حضرت رضاعليهالسلام
در وصف حال مؤمنين در زمان غايب بودن امام زمان روايت شده، و علاوه بر اين، جهات ديگر هم از براى مغموم بودن مؤمن در زمان غيبت موجود است، مثل ضعف اهل اسلام و غلبه معاندين و مخفى بودن احکام واقعيه وخارج بودن سلطنت ظاهريه از دست امام زمان و غير اينها، که تمامش انشاء الله رفع مى شود به ظهور آن حضرت (عجل الله فرجه).
دوم
: گريان بودن در انتظار آن حضرت، چنانچه از حضرت صادقعليهالسلام
روايت شده.
سوم
: هميشه به ياد آن حضرت بودن وآنى خود را از ذکر وفکر او فارغ نگذاشتن.
چهارم
: از اهل دنيا کناره کردن وترک معاشرت، مگر بقدر حاجت وضرورت.
پنجم
: در غالب اوقات ومظان اجابت به آن جناب دعا کردن وطلب فرج وظهورش را از حق تعالى نمودن.
ششم
: مؤمنين را ترغيب وتحريص نمودن به اين دعا والتماس آن را از ايشان نمودن. بلکه شخص منتظر حقيقى، به هر وسيله اى که احتمال بدهد نزديک شدن وصال محبوب خود را، البته در تحصيل آن سعى واقدام مى نمايد.
هفتم
: آن که هر چه غايب بودن او طولانى تر مى شود، شوق شخص منتظر شديدتر وزيادتر مى شود.
هشتم
: آن که در انتظار محبوب خود صبر بر شدتها وسختيها نمايد، وآنها را در جنب اين امر بزرگ سهل وسبک شمارد. در خرايج از حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايت است که به اصحاب خود فرمود: مى آيند گروهى بعد از شما که هر يک نفر از آنها ثوابش معادل ثواب پنجاه نفر از شما است. گفتند: يا رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
، ما با شما بوديم در جنگ بدر واحد، و قرآن در تعريف ما نازل شد.
فرمودند که: شما به مشقتهايى که آنها مبتلا مى شوند مبتلى نشديد، وبه اندازه اى که آنها صبر مى کنند، صبر ننموديد. مولف گويد که: از براى مؤمن هيچ ابتلاء وشدتى عظيم تر از مفارقت وغايب بودن امام او نيست، واز همين جهت است افضليت مؤمنين اين زمان از مؤمنين زمانهاى قبل.
نهم
: آن که همين که شخص منتظر به حد کمال رسيد، شدائد وسختيهایى که در انتظار بر او وارد مى شود، از آنها لذت مى برد، وبه سبب آن شوقى که به لقاى محبوب دارد احساس به آن المها نمى کند:
لذت ديواندگى درسنگ طفلان خوردن است
|
|
حيف ازآن اوقات مجنون راکه درهامون گذشت
|
دهم
: آن که چون انتظار ومقام محبت شديد، خواب وخوراک شخص کم مى شود، بلکه کار به جايى مى رسد که التفات به هيچ چيز را مورد راجعه به خود نمى کند، واز خود بى خود مى شود، چنانچه اين حال از براى ائمه ماعليهمالسلام
در حال نماز اتفاق مى افتاد.
يازدهم
: آن که چون انتظار کامل شد، شخص از هيچ چيز دنيا لذت نمى برد، بلکه لذت او منحصر است فقط در ذکر محبوب ومعشوقى که دارد. شيخ سعدى:
گر مرا هيچ نباشد نه به دنيا نه به عقبى
|
|
چون تو دارم همه دارم دگرم هيچ نبايد
|
و بسط کلام در هر يک از اين مقامات منافى با اختصار است.
دوازدهم
: از علامات انتظار، مهيا بودن از براى ورود محبوب است، و مهيا بودن از براى ظهور حضرت صاحب الامرعليهالسلام
. که به چند چيز حاصل مى شود:
اول: عزم حقيقى بر يارى ومتابعه آن جناب.
دوم: اينکه شخص خود را به صفات نيکو متصف نمايد، وصفات ذميمه که مبغوض اوست از خود دور نمايد. آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب جاروب کن تو خانه وپس ميهمان طلب
سوم: مواظبت در طاعات وعبادات واجبه ومستحبه وترک محرمات ومکروهات شرعيه.
چهارم: مهيا نمودن اسلحه.
پنجم: مرابطه، به نحوى که در کتاب وظيفه الانام ذکر نموده ام.
ششم: مواظبت در خواندن دعاى عهد نامه کوچک وبزرگ که در وظيفه الانام نقل نموده ام ودر کتاب زاد المعاد هم مذکور است. تمام شد کتاب نور الابصار فى فضيله الانتظار.