فايده هاى اخروى تداوم در دعا
در بيان فوائد ومنافع اخرويه اين امر شريف. يعنى مداومت واهتمام نمودن، در بسيارى دعا، به وجود مبارک آن جناب وسؤال نمودن تعجيل در ظهور وفرج او، از حضرت رب الارباب. وآنها زياده بر صد فائده است که با دليل و برهان مفصلا در کتاب مکيال المکارم، ذکر نموده ام. و چون در اين رساله بنابر اختصار است، فقط همان فوائد را بطور فهرست و اجمال، مى شمارم، تا خوانندگان را موجب ملال نشود. و براى عوام همين مقدار کافى است.
اول
: فائز شدن به شفاعت حضرت رسول،صلىاللهعليهوآلهوسلم
در قيامت.
دوم
: شفاعت حضرت فاطمه،عليهاالسلام
.
سوم
: رسيدن به شفاعت حضرت صاحب الزمان،عليهالسلام
.
چهارم
: آن که دعاى به آن حضرت اظهار محبت به آن جناب است. و در کافى روايت شده از حضرت صادقعليهالسلام
که فرمود: چون کسى را از اهل ايمان دوست دارى، اظهار کن محبت خودت را نسبت به او، زيرا که همين سبب زيادتى وثبات محبت ودوستى مى شود.
پنجم
: آن که دعاى به آن جناب و مسئلت ظهورش را از حق تعالى، علامت انتظار است و از براى انتظار ثوابهاى بسيار است، که در نور الابصار ذکر نموده ام.
ششم
: آن که حاصل مى شود به آن احياء امر امام. وآن سبب سرور شخص مى شود، در قيامت.
هفتم
: باعث دور شدن شيطان مى شود، از شخص دعا کننده.
هشتم
: آن که حاصل مى شود به آن، اداى بعض حقوق امام، فى الجمله.
نهم
: آن که حاصل مى شود به آن تعظيم از براى خداوند منان. وآن اعظم عبادات بلکه روح آنها است.
دهم
: آن که اين دعا نوعى است از توسل بوسيله الهيه، که امر فرمود به آن در آيه شريفه:(
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
)
. (اى کسانى که ايمان آورده ايد نگاه داريد خود را از عذاب خدا. وطلب کنيد وسيله رحمت او را. وکوشش نمائيد در راه او، تا رستگار شويد).
يازدهم
: آن که حاصل مى شود، به آن اداى مزد رسالت حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
فى الجمله. زيرا که آن نوعى از مودت است به ذوى القربى. وحق تعالى آن را مزد رسالت قرار داده، در آيه شريفه:(
قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ
)
. (يعنى بگو طلب نمى کنم از شماها بر پيغمبرى خودم مزدى را مگر آن که دوستى واظهار مودت کنيد با قربى) وتفسير شده قربى به حضرت امير وفاطمه واولاد آنها.
دوازدهم
: باعث آمرزش گناهان، مى شود.
سيزدهم
: آن که داخل مى شود، مؤمن به سبب دعا نمودن از براى امام زمان، در زمره اخوان خاتم پيغمبرانصلىاللهعليهوآلهوسلم
. واين بالاترين مقامات است براى انسان.
چهاردهم
: آن که دعاى به آن حضرت تاسى واقتداء است به ائمه طاهرينعليهمالسلام
.
پانزدهم
: آن که نوعى است از وفاى به عهد الله که امر فرموده به آن در قرآن مجيد.
شانزدهم
: آن که نوعى است از رعايت امانت الهيه که آن وجود مبارک امام است.
هفدهم
: آن که باعث زيادتى اشراق نور امام مى شود در قلب او، ان شاء الله تعالى.
هجدهم
: آن که آن نوعى است از اعانت بر بر وتقوى زيرا که تمام خيرات ظاهر مى شود به ظهور آن جنابعليهالسلام
.
نوزدهم
: آن که باعث هدايت يافتن به نور کتاب الله مجيد مى شود.
بيستم
: قبول شدن اعمال صالحه انسان به برکت دعاى به حضرت صاحب الزمانعليهالسلام
.
بيست و يکم
: مترتب مى شود بر اين دعا ثواب طلب علم هر گاه مقصود انسان استفاضه به علوم ربانيه امام زمانعليهالسلام
باشد.
بيست و دوم
: آن که ايمن مى شود از عقوبتها وشدتهاى روز قيامت، انشاء الله تعالى.
بيست وسوم
: آن که حاصل مى شود به آن اجابت دعوت خدا ورسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
.
بيست و چهارم
: آن که سبب بودن داعى مى شود با امير المؤمنينعليهالسلام
در درجه ومقام آن حضرت در روز قيامت.
بيست و پنجم
: آن که محبوب ترين خلق مى شود نزد خداوند عالميان جل شانه. بيست وششم: آن که عزيزترين مردم مى شود نزد خاتم پيغمبرانصلىاللهعليهوآلهوسلم
.
بيست و هفتم
: آن که دعا کننده در امر فرج وظهور آن حضرت اهل بهشت مى شود، انشاء الله تعالى.
بيست و هشتم
: آن که دعاى حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
شامل حال او مى شود.
بيست و نهم
: آن که خداوند او را در امر عبادت يارى مى فرمايد، به جهت اهتمامش در دعاى به امام زمانعليهالسلام
.
سى ام
: آن که حاصل مى شود به آن ثواب اعانت مظلوم.
سى و يکم
: حاصل مى شود به آن ثواب اجلال واحترام کبير.
سى و دوم
: حاصل مى شود به آن ثواب طلب نمودن خون بناحق ريخته شده مظلوم کربلاء وساير مظلومين.
سى و سوم
: آن که حاصل مى شود به آن توانائى تحمل احاديث ائمه طاهرينعليهمالسلام
.
سى و چهارم
: آن که در قيامت نورى از او ساطع مى شود که ديگران به آن منتفع مى شوند.
سى و پنجم
: آن که شفاعت مى کند از براى هفتاد هزار نفر از گناهکاران وقبول مى شود. سى وششم: اطمينان وآرام بودن قلب در روز قيامت.
سى و هفتم
: آن که به مواظبت واهتمام در دعاى تعجيل فرج وظهور آن جنابعليهالسلام
حاصل مى شود ثواب بيست حج با علاوه. سى وهشتم: ثواب عمره دارد.
سى و نهم
: آن که ثواب اعتکاف دو ماه در مسجد الحرام دارد.
چهلم
: ثواب دو ماه روزه با اعتکاف در مسجد الحرام دارد.
چهل و يکم
: آن که افضل است از آزاد کردن هزار بنده در راه خدا.
چهل و دوم
: آن که بهتر است از دادن هزار اسب به جهاد کنندگان در راه خدا، ومقتضاى افضل بودن زيادتى ثواب آن است.
چهل و سوم
: آن که اهتمام در بسيارى دعاى به تعجيل ظهور وفرج آن حضرت افضل است از ده مرتبه طواف دور خانه کعبه مشرفه.
چهل و چهارم
: آن که صد هزار حاجت او در روز قيامت روا مى شود.
چهل و پنجم
: محشور شدن در زمره حضرت رسول وائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين.
چهل و ششم
: بشارت در وقت مردن.
چهل و هفتم
: آن که ملائکه در حق او دعا مى کنند.
چهل و هشتم
: اين دعا سبب جراحت قلب شيطان مى شود.
چهل و نهم
: در محشر از طعامهاى بهشت بهره مند مى شود و متنعم مى گردد در حالتى که مردم مشغول به حساب هستند.
پنجاهم
: از آفتاب قيامت محفوظ مى ماند.
پنجاه و يکم
: در عالم برزخ از عذابها وهولهاى آن عالم ايمن است.
پنجاه و دوم
: سبب سرور رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى باشد.
پنجاه و سوم
: در عالم قبر وبرزخ رفيق ومصاحب نيکو پيدا مى کند.
پنجاه و چهارم
: حساب او در قيامت آسان مى شود، يعنى از سيئات او عفو مى شود ودقت نمى شود.
پنجاه و پنجم
: درهاى بهشت براى او گشوده مى شود.
پنجاه و ششم
: آن که دعاى حضرت سيد الساجدينعليهالسلام
شامل حال او مى شود.
پنجاه و هفتم
: آن که به دعا نمودن در حق امام زمان حاصل مى شود اعتصام به حبل الله، که حق تعالى امر به آن فرموده در آيه شريفه(
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ
)
.
پنجاه وهشتم
: حاصل مى شود به آن توسل وتمسک به عترت طاهره خاتم پيغمبرانصلىاللهعليهوآلهوسلم
.
پنجاه ونهم
: آن که باعث رسيدن به مثل ثلث ثواب عبادت جميع عابدان مى شود. بلکه دو ثلث مثل جميع ثوابهاى عبادت عابدان، هر گاه دعا کردن او به آن حضرت از جهت اظهار محبت به امير المؤمنينعليهالسلام
باشد ودر حال دعا به دست خود تضرع وابتهال نمايد، زيرا که حاصل مى شود به مداومت به اين کيفيت از دعا، اظهار محبت قلبى ولسانى ويدى به امير المؤمنينعليهالسلام
. واز حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
مروى است که: هر کس دوست دارد على را به دل وزبان ودست، حق تعالى ثواب جميع عبادات عابدان را به او مرحمت مى فرمايد.
شصتم
: کامل شدن ايمان.
شصت و يکم
: ثواب شهادت در حضور خاتم انبياءصلىاللهعليهوآلهوسلم
را دارد.
شصت و دوم
: ثواب شهادت در حضور حضرت صاحب الزمانعليهالسلام
را دارد.
شصت و سوم
: ثواب احسان نمودن به امام را دارد.
شصت و چهارم
: ثواب اکرام عالم را دارد، واکرام واحترام نمودن براى عالم يعنى عالم عامل از جمله عبادات عظيمه است. در بحار از حضرت صادقعليهالسلام
روايت شده که فرمودند: هر کس اکرام کند مؤمن فقيهى را، در روز قيامت حق تعالى از او راضى وخشنود باشد، و هر کس بى احترامى کند به مؤمن فقيهى، حق تعالى در قيامت بر او غضبناک باشد.
شصت و پنجم
: ثواب اکرام کريم را دارد.
شصت و ششم
: حاصل مى شود به آن مکافات بعضى از احسانهاى آن حضرت در حق ماها فى الجمله.
شصت و هفتم
: حاصل مى شود به آن اطاعت اولى الامر فى الجمله.
شصت وهشتم
: رسيدن به درجات شهدا بلکه شهداى در خدمت امير المؤمنينعليهالسلام
.
شصت ونهم
: حاضر شدن ملائکه در مجلسى که در آن دعا کرده مى شود در حق امام زمان عجل الله تعالى فرجه.
هفتادم
: آن که دعا نمودن به آن حضرت در اين زمان افضل وبهتر است از دعا کردن به آن حضرت در زمان ظهور واستيلاى آن جناب، به مقتضاى احاديث وروايات. واکتفا مى کنم در اين مختصر به همين مقدار وهر کس طالب بر اطلاع بر زيادتر از اين است رجوع کند به کتاب مکيال المکارم که به بيانات وافيه وتحقيقات شافيه با دليل هاى بسيار از احاديث ائمه اطهارعليهمالسلام
ذکر نموده ام.
تنبيه
(ياد آورى):
از آن چه گفتيم ظاهر شد که اين عمل شريف را در ميان عبادات جامعيتى است که از براى ساير عبادات نيست، از جهت بسيارى ثوابهاى عظيمه وفوائد جليله که حاصل مى شود به آن، لکن بايد دانست که فائز شدن به تمامى آن فوائد و ثوابها من حيث المجموع بر وجه کمال مشروط به سه شرط است، بنابر آن چه ظاهر مى شود از آيات و روايات بسيار:
شرط اول
: ايمان است ومقصود از آن يقين قلبى واقرار زبانى است به اصول دين ومذهب، که تمام آنها راجع به سه مطلب مى شود:
اول: معرفت به خداوند جل شانه ووحدانيت او وصفات ثبوتيه او که از جمله آنها عدل است وصفات سلبيه او.
دوم: معرفت به رسول او حضرت خاتم النبيينصلىاللهعليهوآلهوسلم
وخاتميت آن حضرت وحقيت جميع آن چه فرموده است، که از آن جمله است معاد وساير ضروريات دين.
سوم: معرفت وشناسائى به دوازده امام که اول آنها حضرت امير المؤمنين على بن ابى طالبعليهالسلام
وخاتم آنها امام زمان حضرت حجه بن الحسن العسکرىعليهماالسلام
باشند، وآن که آن حضرت زنده است وغايب است ونخواهد مرد، تا آن که ظاهر شود وعالم را مملو از عدل فرمايد. پس هر گاه نعوذ بالله کسى در يکى از امور مذکوره شک داشته باشد، مؤمن نيست وهيچ عملى از او قبول نمى شود، و اگر به آن حالت مرد نجات ندارد، وهمچنين اگر منکر يکى از ضروريات دين شود، و مراد از ضروريات دين آن حکمهایى است که واضح وظاهر باشد بر هر مسلمانى که نشو ونما کرده باشد در اسلام، که آن حکم دين اسلام است مثل واجب بودن پنج نماز در هر شبانه روز وواجب بودن روزه ماه رمضان وحرام بودن ربا وشرب خمر ونحو اينها.
شرط دوم
: تحصيل تقواى واقعى، بدان که تقواى به معنى پرهيزکارى است، وآن را چهار درجه است که به تفاوت آنها درجات ثواب وقبول اعمال شخص تفاوت پيدا مى کند:
درجه اول: اجتناب از گناهان کبيره است، وآن گناهانى است که در شرع بزرگ شمرده شده، وهر گاه شخص اين درجه را حاصل نمود، از گناهان صغيره او عفو مى شود و به ثواب اعمال خير ودخول بهشت فائز مى شود. ودليل بر اين است آيه شريفه:(
إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا
)
. اگر پرهيز کنيد از گناهان کبيره که نهى کرده شده ايد از آن، ما مى بخشيم گناهان صغيره شما را، وشما را به جايگاه نيکو داخل مى نمائيم.
و روايات هم مطابق آن وارد شده است. پس بر مؤمنى که طالب ثواب است و از عذاب حق تعالى ترسان است، لازم است گناهان کبيره را اقلا بشناسد تا از آنها پرهيز نمايد. و در اين خصوص مرحوم مبرور ثقه الاسلام آقاى حاج شيخ محمد على - رفع الله تعالى درجته - رساله خوبى نوشته اند، خوب است مؤمنين آن را تحصيل نموده و از آن بهره مند شوند.
و پوشيده نماند که هر گناه صغيره يى چون اصرار بر آن کنند کبيره مى شود، چنانچه در روايت وارد شده و نقل اجماع علما نيز بر آن شده است. و ترک هر واجبى حرام است، لکن بعض واجبات ترکش گناه کبيره است مثل ترک نماز. و بعضى ترکش حرام است، لکن گناه صغيره است مثل ترک جواب سلام، که کبير بودنش معلوم نيست، مگر اينکه باعث هتک احترام مؤمن وايذاى به او شود.
درجه دوم: که بالاتر از اول است پرهيز نمودن از تمام گناهان است، وواضح است که هر کس اين درجه را حاصل کرد ثواب عباداتش اکمل از اول است، وتحصيل اين دو درجه از تقوى واجب است به مقتضاى آيات وروايات.
درجه سوم: که از آنها بالاتر است، حاصل مى شود به ترک مکروهات به جهت خوف از افتادن در محرمات.
درجه چهارم: که از آن سه درجه بالاتر است، ترک مباحات است به جهت ترس از افتادن در مکروهات ومحرمات، واين دو درجه مقام مؤمنين کاملين است که هر عملى از آنها صادر مى شود مقرون به رضاى حضرت حق سبحانه وتعالى است.
شرط سوم
: از شروط رستگار شدن به ثوابهاى کامله تهذيب نفس است از صفات رذيله، يعنى صفات خبيثه يى که در باطن انسان کمين ساخته واو را از ساحت قرب الهى دور انداخته اند، مثل تکبر و حرص و حسد و کينه و نفاق و محبت دنيا و عجب و غيرها را از خود دور نمايد، که با وجود بودن آنها شخص به مطلوب خود نخواهد رسيد. بلکه بعضى از صفات خبيثه چنان با اثر است که بکلى شخص را از ثواب محروم مى کند، بلکه باعث زوال ايمان مى شود مثل محبت دنيا ونحو آن. واگر بخواهم در اين مطالب تفصيل بدهم کتاب بزرگى خواهد شد، لهذا به همين مقدار اشاره نموديم.
من آنچه شرط بلاغ است با تو مى گويم
|
|
تو خواه از سخنم پندگير وخواه ملال
|
پس هر گاه شخص مؤمن با حصول شرايط مذکوره، اهتمام ومداومت نمود در دعاى به وجود مبارک امام زمانعليهالسلام
، وطلب نمودن تعجيل در فرج وظهورش را از خلاق عالم جل شانه، فائز مى شود به تمامى فوائد مذکور به نحو کمال انشاء الله تعالى.
فصل
(اشکال وپاسخ):
بسا هست که بعضى از کوته نظران استبعاد کنند وبگويند: چگونه به ازاى عمل کوچک مختصرى اين همه مثوبات ومنافع داده مى شود؟ وجواب از اين شبهه از سه راه است:
اول
: آن که اين عمل شريف (يعنى دعاى به جهت تعجيل در ظهور وفرج امام زمانعليهالسلام
) کوچک نيست در نزد اهل بصيرت، تا آن که جاى اين استبعاد باشد، بلکه در نهايت بزرگى وکمال عظمت شان است، و کوچکى و بزرگى هر چيزى را عارف وعالم به آن مى داند، مثل آن که يک دانه جواهر کوچک بسا مى شود وپنج هزار تومان قيمت دارد، لکن اهل خبره آن مى داند وشخص ناشى را نمى رسد که به آن دانا اعتراض کند که: چرا اين دانه را اين قدر زياد قيمت کردي؟
وعالم به شان وقيمت اين دعا خلاق عالميان وخاتم پيغمبران وائمه طاهرينعليهمالسلام
مى باشند. ومثل دعاى به امام زمان روحى وارواح العالمين فداه مثل کلمتين شهادتين است، هر چند کوچک ومختصر است لکن به محض گفتن شخص کافر مسلم وپاک ومحترم وبهشتى مى شود، وهکذا ساير آثار که دارد. وکسى را نمى رسد که براى اختصار کلمه وآسانى آن انکار آثار آن را نمايد.
جواب دوم
: آن که ثوابهائى که حق تعالى به ازاى هر عملى عطا مى فرمايد از راه تفضل است نه استحقاق شخص. ومثل اين دعا وساير عبادات مثل هديه اى است که شخص محتاج به خدمت شخص کريم مى برد، يقين است آن کريم ملاحظه قيمت هديه را نمى کند، بلکه به مقتضاى کرم خود انعام مى فرمايد. بسا هست يک گل به او تعارف مى کنند، صد تومان انعام مى دهد، وهمه کس او را تحسين مى کند. در حديث است که کنيزى از کنيزان حضرت امام حسينعليهالسلام
يک دانه گل به آن حضرت تعارف کرد، آن جناب او را آزاد نمودند.
جواب سوم
: آن که تمام اين عطاها ومثوبات که به دعا کننده در حق امام زمانعليهالسلام
عطا مى شود، فى الحقيقه عطيه خداوند جل شانه است به خود آن حضرت، و اکرام آن حضرت است. و واضح است که آن جناب استحقاق اين مراتب و ما فوق آنها را دارند. مثلا هر گاه شخص بزرگى شخص بزرگى ديگر را ضيافت نمود، نسبت به هر يک از خادمان و اتباع وغلامان او احسانها و انعامهائى مى کند که آنها به خودى خود لياقت آن گونه تجليلات را ندارند، لکن به جهت انتساب و تعلقشان به آن شخص بزرگ مورد آن الطاف مى شوند، و اينها در حقيقت تجليل و احترام صاحب آنها است، و لهذا اگر اندکى کوتاهى در احترامات هر يک از آنها على حسب مراتب هم بشود، باعث تکدر خاطر وگله آن شخص بزرگ مى شود.
چنانچه کثرت ثوابها وعطاهائى هم که به زيارت کنندگان وگريه کنندگان حضرت سيد الشهداءعليهالسلام
عنايت مى شود، از جهت انتساب وتعلق ايشان است به آن حضرت، نه از جهت استحقاق خودشان. بيت:
نثار حسن جمال حبيب اگر آرند
|
|
دو عالمى ز کريمان عجب بپندارند
|