نقش زنان در صدر اسلام
اشاره
مشاهده حمایت های قاطع و فداکاری ها و تلاش های پیگیر زنان در تاریخ اسلام گواه تأثیر گفتار و عملکرد پیامبر و معصومینعليهمالسلام
است. بخشی از این تلاش های خالصانه را در دوران پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و علیعليهالسلام
می توان در زندگی خدیجه کبریعليهاالسلام
یافت. او اولین زن مسلمان بود که ثروت انبوه خود را در راه اسلام مصرف کرد. نیز دخت پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
بانوی عالم هستی بهترین نقش را در حفظ اسلام ایفا کرد و سرانجام در راه دفاع از ولایت و امامت به افتخار شهادت نایل گردید.
بزرگان دین در برخی کتابهای خود، بخشی را به معرفی و شرح حال زنان اختصاص داده اند. شیخ طوسی; در کتاب رجال خود در پایان هر بخش بابی با عنوان «باب النساء» گرد آورده و در آن نام زنان روایت کننده از معصومین را برشمرده است، که شمار آنان به شصت و دو نفر می رسد. این مقامی والاست که بانویی افتخار یابد سخن معصومان را برای آیندگان روایت کند و به یادگار گزارد و در هر زمان نامش به عظمت یاد شود.
افزون بر این، در صدر اسلام گروه زیادی از زنان به همراه پیامبر در صحنه نبرد شرکت می کردند و به درمان مجروحان و سرپرستی بیماران می پرداختند و در انتقال آب و حمل غذا و آشپزی و نگهداری وسایل رزمندگان و تهیه دارو و رساندن مهمّات به رزمندگان، و تعمیر تجهیزات آسیب دیده و انتقال مجروحان و شهدا، انجام وظیفه می کردند که نظرتان را به این موارد و نام تنی چند از آن زنان مجاهد جلب می نمائیم:
الف: حضور در جبهه و مداوای مجروحان
۱ - امّ عطیّه
وی از زنان انصار بود و علاقه شدیدی به شرکت در جنگ و حضور در جبهه ابراز می کرد. امّ عطیّه در هفت غزوه شرکت کرد و مداوای مجروحان از جمله خدمات وی در جبهه به شمار می آید.
۲ - نسیبه دختر کعب، مشهور به امّ عماره
وی از زنان فداکار و شجاعی است که رشادت های وی در غزوه احد معرّف شخصیت او می باشد. فداکاری نسیبه، به اندازه ای حساس و ضروری بود که پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
به فرزند او عماره فرمود: «امروز مقام مادر تو از مردان جنگی نام دو تن از مردان دلیر را می برد والاتر است»
؛ زیرا آن دو از ترس جنگ و کشته شدن، پیامبر خدا را تنها گذاشته، فرار کردند؛ ولی نسیبه با احساس خطر نسبت به پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
وظیفه عادی خویش را رها کرد و همگام با سایر رزمندگان، از وجود گرامی پیامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به دفاع پرداخت.
عماره فرزند نسیبه گوید:
در جنگ احد، بازوی چپم زخمی شد. مردی به تنومندی درخت خرما، ضربتی به بازویم زد و بی توجه به راه خود ادامه داد. خون همچنان سرازیر بود و باز نمی ایستاد. پیامبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود زخم را ببند. آنگاه مادرم آمد و با پارچه هایی که آماده کرده بود آن را
______________________________________