می رساندند.
اینک شما را با نمونه هایی از این موارد آشنا می کنیم.
۱ - دفاع از رهبری
اشاره
یکی از نقش های مهم زنان در حکومت علیعليهالسلام
مسأله حمایت از رهبر مسلمین بود؛ البته مسأله دفاع در شکل های گوناگون و از زنان بسیار با فضیلتی انجام می گرفت، همانند امّ سلمه همسر محترم پیامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
.
الف. گفتگوی امّ سلمه با عایشه
شیخ مفید از ابی کبشه و یزیدبن رومان چنین روایت کرده است: هنگامی که عایشه برای بیرون آمدن به سوی بصره تصمیم گرفت به نزد ام سلمه در مکه رود. به وی گفت: ای دختر ابی امیه، تو بزرگ ام المؤمنین هستی و رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در خانه تو می خورد و می آشامید و سهم ما را در خانه تو تقسیم می نمود و وحی در منزل تو نازل می شد. امّ سلمه به او گفت: ای دختر ابوبکر، به دیدن من آمدی و حال آن که تو به ملاقات من نمی آمدی … ! عایشه گفت: برادر و پسر برادرم به من خبر داده اند که آن مرد مظلوم کشته شده است و اکنون در بصره صد هزار مرد شمشیر به دست آماده فرمانند. آیا مصلحت می بینی که من و تو بیرون آییم؟ شاید پروردگار میان آن دو جماعت درگیر را اصلاح نماید.
۱ - ر.ک: نقش زنان مسلمان در جنگ ، از همین نویسنده.
امّ سلمه گفت: ای دختر ابوبکر، از عثمان خونخواهی می کنی در حالی که تو از همه بیشتر با او مخالف بودی اگرچه اکنون ادعای برائت خویشتن می کنی؟ یا می خواهی امر خلافت پسر ابوطالب را نقض کنی؟ مهاجران و انصار از او تبعیت کرده اند. بدان که تو به منزله مسندی هستی میان رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و امت او و پرده ای می باشی که بر حرم آن حضرت زده شده است و قرآن از تو دامن برچیده است. پس آن را از روی تکبر به روی زمین فرو هشته مکن. قرآن تو را در خانه خویش ساکن گردانیده است، پس از آن خود را آفتابی مکن. پروردگار نگهبان این امت است. رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
منزلت تو را به خوبی می دانست و اگر می خواست پیمانی به تو سپارد این کار را کرده بود و لیکن رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
تو را از سیر در شهرها و سرزمین ها منع کرده است. ستون اسلام اگر شکسته شود زنان نتوانند آن را سر و سامان دهند و اگر اسلام به تفرقه مبدل گردد هرگز با زنان به جمعیت مبدل نشود … و تو چه خواهی گفت اگر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
تو را در یکی از بیابان ها ببیند و تو سوار شتر جوانی باشی و از آبشخوری سوی آبشخوری دیگر بروی. حرکت تو در برابر دیدگاه خدا خواهد بود و بر رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
وارد خواهی شد در حالی که حجاب او را مهمل گذاشتی و پیمان او را رها کردی. به خدا سوگند، اگر تو در این مسیر قدم نهادی آن گاه به من بگویند که به بهشت وارد شو خجالت خواهم کشید که محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
را ملاقات کنم در حالی که حجابی را که او بر من زده است دریده باشم … اگر بر تو از سوی رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در حق علیعليهالسلام
پنج چیز ذکر کنم
لبت را به دندان بگزی مانند گزیدن مار خالداری که سر به زیر افکنده و دندان های منظم در دهان دارد. آیا به خاطر می آوری که هرگاه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
می خواست به سفر رود میان زنان خویش قرعه می انداخت. پس میان آن ها قرعه زد و قرعه به نام من و تو بیرون آمد. پس ما با او بودیم و او از قدید
پایین می آمد و علی هم با او بود و با او سخن می گفت و تو رفتی که بر او هجوم آوری و من به تو گفتم «رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
با پسر عموی خویش است، شاید با او کاری داشته باشد» اما تو حرف مرا نپذیرفتی و به سوی آن دو رفتی، ولی گریان برگشتی؟ چون علت را از تو پرسیدم گفتی که بر آن دو یورش برده ای و به علی گفته ای که رسول خدا یک روز ار هر نه روز را به من اختصاص داده است و تو او را از من به خود مشغول نمودی! پس به من خبر دادی که پیامبر به تو گفته است آیا او را مبغوض می داری! کسی از خانواده یا از امت من او را دشمن نمی دارد مگر آن که از ایمان بیرون رفته باشد.ای عایشه این را به خاطر داری؟
عایشه گفت: آری. امّ سلمه گفت: به خاطر داری روزی که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
می خواست به سفر رود و من برای او جشیش
فراهم می کردم، پیامبر گفت: ای کاش می دانستم که کدام یک از شما صاحب شتر پشت
_____________________________________