سوره توحید
اهمیت سوره توحید
در نماز بعد از سوره حمد، باید یكى دیگر از سوره هاى قرآن خوانده شود كه نمازگزار مى تواند هر سوره اى را انتخاب كند، البتّه به غیر از چهار سوره اى كه سجده واجب دارند. اما در میان سوره ها، سوره توحید ترجیح دارد ولذا در روایات به ما سفارش شده است در هر شبانه روز لااقل در یكى از ركعت هاى نمازتان این سوره را بخوانید تا از نمازگزاران واقعى باشید.
این سوره در اهمیت، به اندازه یك سوّم قرآن، بلكه یك سوّم تورات و انجیل و زبور است. نه تنها در نماز، بلكه اگر بعد از نماز هم این سوره به عنوان تعقیب نماز خوانده شود، خداوند خیر دنیا و آخرت را به انسان مرحمت مى كند.
گرچه این سوره كوچك است اما محتواى آن بسیار بالاست، چنانكه امام سجّادعليهالسلام
فرمود: خداوند چون مى دانست در آینده افراد دقیق وعمیقى پیدا مى شوند، این سوره و همچنین آیات اوّل سوره حدید را نازل كرد.
قرائت این سوره نه تنها در نماز سفارش شده، بلكه تلاوت مكرّر آن، شرّ افراد ظالم را كوتاه و خانه انسان را از حوادث و خطرات بیمه مى كند.
سعدبن معاذ یكى از یاران وسرداران لشگرِ رسول خدا بود كه در قبرستان بقیع مدینه مدفون است. در تشییع جنازه او پیامبر پابرهنه شركت كرد و فرمود: نودهزار فرشته از آسمان براى تشییع سعد آمده اند. پیامبر از جبرئیل پرسیدند: دلیل نزول تو و این همه فرشته براى تشییع جنازه سعدبن معاذ چیست؟ جبرئیل فرمود: او در هر حال چه ایستاده چه نشسته چه سواره و چه پیاده، سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ» را مى خواند.
در سبب نزول این سوره مى خوانیم: یهودیان و مسیحیان و مشركان از پیامبر درباره خداوند سئوال مى كردند كه خدایت را براى ما معرّفى كن. پیامبر در جواب آنها این سوره را قرائت فرمود. این سوره به منزله شناسنامه خداوند است.
(
قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ
)
بگو: او خداى یكتاست.
توحید، اساسى ترین اصلِ همه ادیان آسمانى است و انبیا آمده اند تا آثار شرك و كفر و بت پرستى را از میان بردارند و مردم را بسوى خداى یگانه دعوت كنند.
توحید، روح و جان همه تعالیم انبیاست. نه فقط اعتقادات كه احكام و اخلاق نیز بر محور توحید استوار است.
توحید، مرز میان ایمان و كفر است و ورود به قلعه ایمان بدون پذیرش توحید ممكن نیست:(
قُولُوا لا اِلهَ اِلا اللّهُ تُفْلِحُوا
)
و(
لا اِله اِلا اللّه حِصنى فَمَن دَخَلَ حِصنى اَمِنَ مِنْ عَذابى
)
این سوره شامل خالص ترین عقاید توحیدى است، لذا آنرا سوره اخلاص نیز نامیده اند. این سوره، هم عقیده مسیحیت را در مورد تثلیت رد مى كند، هم شرك یهود را و هم عقیده عرب جاهلى، كه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند.
توحید، یعنى خالص كردن فكر و عمل از هرگونه شریك و همتایى براى خدا. نه شركِ نظرى و نه ریاى عملى. بلكه هم انگیزه و هدف تنها خدا باشد، و هم نفس كار، خدایى و الهى.
(
قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ
)
او یكتایى است كه دوّمى ندارد، شبیه و مثل ندارد، جزء و عضو ندارد.
(
قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ
)
او معبودى است كه در همه چیز فرد است، لذا بشر از فهم و دركِ ذات او عاجز.
دلیل یكتایى او اینكه اگر خداى دیگرى هم بود، او نیز باید پیامبرانى مى فرستاد تا مردم او را بشناسند و اطاعتش كنند!
دلیل یكتایى او اینكه همه انسانها در موقع خطر، تنها به یك نقطه متوجه مى شوند و دل آنها گواهى مى دهد كه تنها یك نقطه است كه در سختى ها به انسان امید مى دهد.
دلیل یكتایى او، هماهنگى میان زمین وآسمان، هستى وانسان و ارتباطى دقیق و منظم میان همه آفریده هاست. اگر شما به چند نقاش سفارش تصویرى بدهید، مثلاً به یكى بگویید: سر خروس بكشد و دیگرى بدن آن را رسم كند و نقاش سوّمى دُم و پاى خروس را بكشد، وقتى سه نقاشى را كنار هم بگذارید، میان سر و تن و پا هماهنگى نیست، یكى بزرگ است و یكى كوچك، یكى خوش رنگ و یكى بدرنگ.
آرى هماهنگى میان خورشید و ماه و زمین، آب و باد و خاك، كوه و دشت و دریا و همه اینها با نیازهاى انسان، نشان دهنده یكتایى خالق است. انسان اكسیژن مى گیرد و كربن پس مى دهد و گیاهان كربن مى گیرند و اكسیژن مى سازند تا نیاز انسان و دیگر موجودات زنده را برطرف كنند و این هماهنگى رمز حیاتِ انسان و گیاه است.
نیازهاى طفل را با محبت والدین جبران مى كند و خستگى روز را با خواب شب برطرف مى سازد. آب چشم را شور و آب دهان را شیرین آفریده، تا یكى چشم را كه از پى ساخته شده با آب نمك شستشو دهد و یكى غذا را آماده جویدن و هضم كند.
به نوزاد، بجاى فوت كردن، مكیدن یاد داده و قبل از تولّد شیر را به سینه مادر آورده است. غذاىِ پرنده آسمان را در لابلاى دندانِ نهنگ دریا قرار داده و روزى همه جانداران را به نحو مطلوب مقدّر كرده است.
در جنگ جمل یك عرب بیابانى از حضرت علىعليهالسلام
معناى توحید را پرسید، رزمندگان به او اعتراض كردند كه اكنون وقت این سئوالات نیست. اما حضرت در همان بحبوحه جنگ، توحید را براى او معنى و تفسیر كرد و آنگاه فرمود: ما براى همین معنى با مخالفین مى جنگیم.
آرى مبارزه پیروان حق در طول تاریخ بخاطر برافراشتن پرچم توحید بوده است.
(
اَللّهُ الصَّمَدُ
)
او خداى بى نیاز است.
«صَمَد» یعنى نفوذناپذیر، خلل ناپذیر و تغییرناپذیر.
او «صَمَد» است، پس نه مادّه است و نه مادّى، زیرا همه امور مادى در طول زمان دچار تغییر و خلل مى شوند. لذا او نه جسم دارد كه با چشم دیده شود و نه همچون نیروى جاذبه است كه گرچه دیده نمى شود، امّا خواص مادّى دارد.
او «صَمَد» است، قدرتى نفوذناپذیر كه اراده اش در همه چیز نافذ و جارى است.
او «صَمَد» است، عزیزى خلل ناپذیر كه همه عزّت ها از اوست و هركس هر عزّت و قدرتى دارد از اوست. او به هیچكس و هیچ چیز نیاز ندارد ولى همه چیز نیازمند اوست.
او «صمد» است، وجود تامّ كامل، بلكه اتمِّ اكمل، كه همه كمالات را در اوج كمال داراست و همه موجودات براى رسیدن به كمال نیازمند نظر لطف اویند، ولى او به هیچ موجودى نیاز ندارد. همواره بوده و خواهد بود. فرمانش فوق همه دستورات و اراده اش حاكم بر همه اراده هاست. نه نیازى به خواب دارد و نه در انجام كارهایش به همكار و شریك محتاج است.
او «صمد» است و در یك كلام: خداى بى نیاز مورد نیاز.
(
لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ
)
او نه چیزى را زائیده و نه از هر چیزى زاده شده است.
او خالق موجودات است، نه زاینده آنها. كار او تولید نیست كه مثلِ خود را بوجود آورد، بلكه آوردن از نیستى به هستى است.
مادرى كه فرزند را مى زاید نوزاد از جنس او و مثل خود او یعنى انسان است، امّا براى خدا مثل و شبیهى امكان ندارد كه خدا او را بزاید یا از او زاده شود.(
لَیسَ كَمِثْلِهِ شَئْ
)
این جمله در مقابل عقیده مسیحیان است كه عیسى را فرزند خدا مى پندارند و براى او همانند خداوند، خدائى قائلند. همچنین این آیه اعتقاد مشركان، كه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند نفى مى كند و مى گوید: خداوند فرزندى نزائیده است چه پسر و چه دختر!
از چیزى زاده نشده است تا زاینده مقدّم بر او و برتر از او باشد.
وجود او مثل خروج میوه از گل، یا درخت از هسته نیست. مثل خروج آب از ابر، یا آتش از چوب نیست. مثل خروج كلام از دهان، یا نوشته از قلم نیست. مثل خروج بو از گل، یا طعم از غذا نیست. مثل خروج فكر از عقل، یا درك از دل نیست. مثل خروج گرما از آتش، یا سرما از برف نیست. او هست اما شبیه هیچ چیز و هیچكس نیست. نه آو در چیزى است و نه چیزى درون او. رابطه او با اشیا، رابطه والد و مولود نیست، بلكه رابطه خالق و مخلوق است.
(
وَ لَمْ یكُنْ لُهُ كُفُواً اَحَدٌ
)
و هرگز براى او همتا و همانندى نبوده است.
او نه در وجود همانند دارد، نه در كمال و نه در افعال.
او احد است و احدى كفو او نیست. او تنهاست و همسر و فرزندى ندارد! او همانندى ندارد تا همكار و شریك او باشد.
چگونه انسان جرئت مى كند مخلوق او را شریك او بداند و این ظلم بزرگ را در حقّ او مرتكب شود:(
اِنَّ الشِّرْك لَظُلْمٌ عَظیمٌ
)
اى نمازگزار! نه در نعمت هایى كه از جانب خدا به تو مى رسد دیگران را دخیل و شریك بدان و نه در كارهایى كه انجام مى دهى، احدى بجز خدا را منظور بدار. چرا در فكرِ جلب نظر كسانى هستى كه مثل تو هستند، ضعیف و محتاج، بدنبال جلب نظر خدائى باش كه نه مثلى دارد، نه ضعفى و نه احتیاجى.
در پایان سوره اشاره اى گذرا به محتواى بلند آن داریم:
(
قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ
)
او یكتاست هم در ذات هم در صفات، پس در شایستگى معبود بودن نیز یكتا و یگانه است.
(
اَللّهُ الصَّمَد
)
او بى نیاز وهمه چیز به او نیازمند و در بى نیازى یكتاست.
«لَمْ یلِدْ» تولید مثل نمى كند تا شبیه و نظیرى داشته باشد.
(
وَ لَمْ یولَد
)
او ازلى و ابدى است، نه حادث كه از چیزى پیدا شده باشد.
(
وَ لَمْ یكُنْ لَهُ كُفواً اَحَدٌ
)
نه همتا دارد نه همسر، نه شبیه ونه شریك.
این سوره تمام رگه هاى شرك، خرافات، اوهام و عقاید انحرافى را از ساحت مقدس خدا نفى مى كند وتوحید خالص ناب را به ما عرضه مى دارد.
طبق روایات آیات این سوره، تفسیر یكدیگرند
و گویا این سوره در معرّفى خداوند مرحله به مرحله پیش مى رود:
مرحله اوّل:
(قُلْ هُوَ) بگو خداى من اوست. او كه از دسترس عقل و فكر بشر بدور واز دیده ها غائب و پنهان است.
در این مرحله تمام توجه به ذات خداست نه صفات او. خود ذات به تنهایى براى محبوب بودن ومعبود واقع شدن كافى است. حضرت علىعليهالسلام
مى فرماید:(
وَ كَمالُ الاِْخْلاصِ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْه
)
اخلاص كامل آنست كه بدون توجّه به صفات به خدا رو كنى. خدا را بخاطر خودش عبادت كنى نه به جهت نعمتهایى كه به تو ارزانى داشته است.
مرحله دوّم:
(هُوَ اللّه)، او اللّه است. معبودى كه همه كمالات را داراست.
در این مرحله، ذات و صفات همراه آمده است. «اللّه» ذاتى است كه همه صفات نیكو را دربر دارد و لذا شایسته عبادت و پرستش است. چنانچه قرآن مى فرماید:(
وَ لِلّهِ الاَْسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها
)
تمام صفات و اسماى نیكو براى اوست، پس او را بدان نامها بخوانید.
شناخت خدا از طریق صفات، مرحله دوّم است كه «اللّه» كلمه جامع تمام آن صفات است. توجه به خدا به واسطه صفات، طریقى است كه در دعاها خصوصاً دعاى جوشن كبیر جلوه مى كند كه خداوند را با هزار وصف مى خوانیم.
مرحله سوّم:
(اَحَدٌ) او یكتاست و در یكتایى یگانه.
در این مرحله، توحید مطرح مى شود، توحید ذات و صفات. هم ذاتش یگانه است، هم صفاتش یگانه و بى نظیر، و هم وجودِ ذات و صفات او یكى است، نه آنكه صفاتش وجودى زائد بر ذات داشته باشند.
او یكتایى است كه دوّمى و سوّمى ندارد. میان «واحِد» و «اَحَد» تفاوت است. اگر گفتیم: احدى نیامد، یعنى هیچ كس نیامد و اگر گفتیم: واحدى نیامد، ممكن است دو نفر یا بیشتر آمده باشند. قرآن مى فرماید: خداوند «اَحَد» است و نمى فرماید: «واحد».
او «یكتا» است نه «یكى» كه ممكن باشد دوّمى و سوّمى هم داشته باشد.
مرحله چهارم:
(
اَللّهُ الصَّمَدُ
)
خدا بى نیاز است.
در این مرحله، بى نیازى كه محور ذات و صفات الهى است به عنوان یكى از مهمترین اوصاف الهى مطرح مى شود. آنهم نه به شكل خبر كه بفرماید: «اَللّه صَمَدٌ»، بلكه به صورت وصفِ ثابت براى «اللّه» و لذا لفظ «اللّه» تكرار مى شود: «اللّه الصَّمَد»
او یكتاست، امّا بى نیاز. غیر او بسیارند، امّا سراسر نیاز، و نظر همه نیازمندان تنها به سوى آن بى نیاز!
مرحله پنجم:
(
لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ یكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ
)
این مرحله طبق روایات، تفسیرِ «اَلصَّمَد» است. او بى نیاز است، نه به فرزند نیاز دارد كه بزاید، نه محتاج پدر و مادر است كه زاده شود و نه همسر و همكار و همانندى بخواهد كه در كارها به او كمك كند.
اگر متولّد شود ازلى نیست و اگر متولّد كند ابدى نیست، زیرا رو به كاهش و اضمحلال مى رود. و اگر مثل و مانندى داشته باشد بى رقیب نیست. و خداوند از همه این امور منزّه و مبرّاست.(
سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یشْرِكُونَ
)