حيات القلوب تاريخ پيامبران و بعضى از قصه هاى قرآن جلد ۱

حيات القلوب تاريخ پيامبران و بعضى از قصه هاى قرآن0%

حيات القلوب تاريخ پيامبران و بعضى از قصه هاى قرآن نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 808

حيات القلوب تاريخ پيامبران و بعضى از قصه هاى قرآن

نویسنده: علامه مجلسى
گروه:

صفحات: 808
مشاهدات: 54535
دانلود: 3179


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 808 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 54535 / دانلود: 3179
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب تاريخ پيامبران و بعضى از قصه هاى قرآن

حيات القلوب تاريخ پيامبران و بعضى از قصه هاى قرآن جلد 1

نویسنده:
فارسی

بعضى گفته اند اسم او خضرون بود؛ بعضى گفته اند خلعيا(1) .براى اين او را خضر گفتند كه به هر زمين خشكى كه مى نشيند آن زمين سبز و پر گياه مى شود، او از همه فرزندان آدم عمرش درازتر است، و صحيح آن است كه نام او تاليا است پسر ملكان پسر عابر پسر ارفخشد پسر سام پسر نوحعليه‌السلام است.(2)

مؤ لف گويد: بعضى نام آن حضرت را بليا گفته اند؛ و بعضى يسع و بعضى الياس.(3) و به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه: چون رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به معراج بردند، در راه بوى خوشى شنيد مانند بوى مشك، از جبرئيل سؤ ال كرد كه: اين چه بو است؟

گفت: اين بو از خانه اى بيرون مى آيد كه قومى را به سبب بندگى خدا در آن خانه عذاب كردند تا هلاك شدند. پس جبرئيل گفت: خضر از اولاد پادشاهان بود، و ايمان به خدا آورده بود، در حجره اى از خانه پدرش خلوت گزيده بود و عبادت خدا مى كرد، پدرش را فرزندى بجز او نبود، پس مردم به پدر او گفتند، تو را فرزندى بغير او نيست، پس زنى را به او تزويج كن شايد خدا فرزندى به او روزى كند كه پادشاهى در او و فرزندان او بماند، پس دختر باكره اى را براى او تزويج كرد، چون نزد خضر آوردند متوجه او نشد و با او نزديكى نكرد، روز ديگر به او گفت: امر مرا پنهان دار اگر پدرم از تو بپرسد آنچه از مردان نسبت به زنان واقع مى شود نسبت به تو واقع شد؟ بگو: بلى.

پس چون پدر از آن زن پرسيد، او موافق فرموده حضرت خضرعليه‌السلام عمل كرد و گفت: بلى. مردم گفتند به پادشاه: بلكه آن زن دروغ گويد: زنان را بفرما كه ملاحظه آن زن بكنند كه بكارتش باقى است يا زايل شده است. چون زنان او را ملاحظه كردند ديدند بر حال خود باقى است، به پادشاه گفتند كه: تو دو بى وقوف را به يكديگر داده اى كه هيچيك

____________________

1- در مصدر به جاى ((خلعيا))، ((جعدا)) آمدهاست

2- كمال الدين و تمام النعمة 391، و در آنآمده است كه ((صحيح آن است كه نام او بليا بن ملكان بن عامر بن ارفخشذ...)).

3- تفسير بيضاوى 3 / 29.

۷۶۱

چنين كارى نكرده اند، و نمى دانند كه چه بايد كرد، زنى را به عقد او درآور كه شوهر ديگر كرده باشد، باكره نباشد تا اين كار را تعليم او نمايد.

چون آن زن را به نزد خضرعليه‌السلام آوردند، حضرت خضر از او نيز التماس كرد كه امر او را از پدرش مخفى دارد، او قبول كرد، چون پادشاه از آن زن سؤ ال كرد گفت: پسر تو زن است، هرگز ديده اى كه زن از زن حامله شود؟

پس پادشاه بر حضرت خضر غضب كرد و فرمود كه او را در حجره كردند و درش را به گل و سنگ برآوردند. چون روز ديگر شد شفقت پدرى او به حركت آمد فرمود كه در را بگشايند، چون در را گشودند او را در حجره نيافتند.

حق تعالى به او قوتى كرامت كرد به هر صورت كه خواهد متصور تواند شد، و از نظر مردم پنهان تواند شد، پس با ذوالقرنين همراه شد و سپهسالار چرخچى لشكر او شد تا آنكه از آب زندگانى خورد، و هر كه از آن بخورد تا دميدن صور زنده است، پس از شهر پدرش دو مرد براى تجارت به كشتى سوار شدند، كشتى ايشان تباهى شد و به جزيره اى از جزاير دريا افتادند، حضرت خضر را در آنجا ديدند كه ايستاده نماز مى كند. چون از نماز فارغ شدند ايشان را طلبيد و از ايشان سؤ ال كرد از احوال ايشان، چون احوال خود را نقل كردند گفت: آيا خبر مرا كتمان خواهيد كرد از اهل شهر خود اگر من امروز شما را به شهر خود برسانم كه داخل خانه هاى خود شويد؟

گفتند: بلى. پس يكى نيت كرد كه وفا به عهد خود كند و خبر خضرعليه‌السلام را نقل نكند، و ديگرى در خاطر گذرانيد كه چون به شهر خود برسد خبر او را به پدر او نقل كند.

پس خضرعليه‌السلام ابرى را طلبيد و گفت: بردار اين دو مرد را و به خانه هاى ايشان برسان، پس ابر ايشان را برداشت و به همان روز ايشان را به شهر خود رسانيد.

پس يكى به عهد خود وفا كرد و كتمان نمود و ديگرى به نزد پادشاه رفت و خبر خضر را نقل كرد، پادشاه گفت: كى گواهى مى دهد كه تو راست مى گوئى؟گفت: فلان تاجر كه رفيق من بود.

چون پادشاه او را طلبيد انكار كرد و گفت: من از اين واقعه خبرى ندارم و اين مرد را نيز

۷۶۲

نمى شناسم.

پس آن مرد اول گفت:اى پادشاه!لشكرى همراه من كن تا بروم به آن جزيره و خضر را بياورم، و اين مرد را حبس كن تا دروغ او را ظاهر گردانم.

پس پادشاه لشكرى همراه او گردانيد و آن مرد را نگاه داشت، چون آن مرد لشكر را به آن جزيره برد، خضرعليه‌السلام را در آنجا نيافت و برگشت. پادشاه آن مرد را كه خبر را پنهان كرده بود رها كرد.

پس اهل آن شهر گناه بسيار كردند تا حق تعالى ايشان را هلاك نمود و شهر ايشان را سرنگون كرد، و همه هلاك شدند الا آن زن و مردى كه خبر حضرت خضر را پنهان كرده بودند از پدرش كه هر يك از يك جانب شهر بيرون رفتند.

پس چون آن مرد و زن به يكديگر رسيدند و هر يك قصه خود را به ديگرى نقل كرد گفتند: ما نجات نيافتيم مگر براى آنكه خبر خضر را پنهان كرديم؛ پس هر دو ايمان به پروردگار حضرت خضر آوردند، مرد زن را به عقد خود درآورد و هر دو به مملكت پادشاه ديگر افتادند، و آن زن به خانه آن پادشاه راه يافت و مشاطگى دختر پادشاه مى كرد، روزى در اثناى مشاطگى شانه از دستش افتاد پس گفت: لا حول و لا قوة الا بالله چون دختر اين كلمه را شنيد گفت: اين چه سخن بود؟

گفت: بدرستى كه مرا خدائى هست كه همه امور به حول و قوت او جارى مى شود.

دختر گفت: تو را خدائى بغير از پدر من هست؟!

گفت: بلى آن خداى تو و خداى پدر تو نيز هست.

چون دختر به نزد پدر خود رفت، سخن زن را نقل كرد، پادشاه زن را طلبيد از او سؤ ال كرد، زن ابا نكرد از گفته خود، پادشاه پرسيد: كى با تو در اين دين شريك است؟ گفت: شوهر من و فرزندان من.

پس پادشاه فرستاد همه را حاضر كردند و تكليف نمود كه از يگانه پرستى خداوند برگردند، ايشان ابا نمودند، پس امر كرد كه ديگى حاضر نمودند و پر از آب كردند و بسيار جوشاندند، ايشان را در آن ديگ انداخت و گفت كه خانه را بر سر ايشان خراب نمودند.

۷۶۳

پس جبرئيل گفت: اين بوى خوش كه مى شنوى از آن خانه است كه اهل توحيد الهى را در آنجا هلاك كردند.(1)

و به سند موثق از حضرت امام رضاعليه‌السلام منقول است كه: خضرعليه‌السلام از آب حيات خورد و او زنده خواهد ماند تادر صور بدمند و همه زندگان بميرند و مى آيد به نزد ما و بر ما سلام مى كند و ما صداى او را مى شنويم و او را نمى بينيم، و هر جا كه نام او مذكور شود او در آنجا حاضر مى شود، پس هر كه او را ياد كند بر او سلام كند، و در هر موسم حج در مكه حاضر مى شود و حج مى كند، و در عرفات وقوف مى كند و براى دعاى مؤ منين آمين مى گويد، زود باشد كه حق تعالى خضر را مونس قائم آل محمد صلوات الله عليهم گرداند در وقتى كه آن حضرت از مردم غايب گردد و در تنهائى رفيق آن حضرت باشد.(2)

و به سندهاى حسن و موثق و معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام منقول است كه: چون ذوالقرنين شنيد كه در دنيا چشمه اى هست كه هر كه از آن چشمه آب بخورد تا دميدن صور زنده مى ماند، در طلب آن چشمه روانه شد، خضرعليه‌السلام سپهسالار لشكر او بود و او را از جميع لشكر خود دوست تر مى داشت، پس رفتند تا به جائى رسيدند كه سيصد و شصت چشمه آب در آنجا بود، پس ذوالقرنين سيصد و شصت نفر از اصحاب خود را طلبيد كه خضر در ميان ايشان بود، و به هر يك از ايشان يك ماهى نمك سودى داد و گفت: هر يك ماهى خود را در يكى از چشمه ها بشوئيد و براى من بياوريد.

پس خضرعليه‌السلام چون ماهى خود را به چشمه فرو برد زنده شد و از دست او رها شد به ميان آب رفت، پس خضر جامه خود را كند و خود را در آب افكند و براى طلب آن ماهى مكرر سر فرو برد در آن آب و از آن آب خورد و ماهى به دستش نيامد، بيرون آمد.

چون به نزد ذوالقرنين برگشتند، ماهيها را جمع كرد گفت: يكى كم است، تفحص كنيد كه نزد كيست.

____________________

1- تفسير قمى 2 / 42.

2- كمال الدين و تمام النعمة 390.

۷۶۴

گفتند: خضر ماهى خود را نياورده است. چون خضر را طلبيدند و از او سؤ ال كرد، خضر قصه ماهى را نقل كرد.

ذوالقرنين پرسيد: تو چه كردى؟

گفت: من از پى آن ماهى به آب فرو رفتم و آن را نيافتم، بيرون آمدم.

پرسيد كه: از آن آب خوردى؟

گفت: بلى.

ديگر هر چند طلب كرد ذوالقرنين آن چشمه را نيافت، پس به خضر گفت: تو از براى آن چشمه خلق شده بودى و براى تو مقدر شده بود.(1)

در احاديث معتبره بسيار از ائمه اطهارعليهم‌السلام منقول است كه: چون حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا مفارقت نمود، عساكر هموم و غموم بر اهل بيت رسالتعليهم‌السلام هجوم آوردند. در حجره اى كه حضرت رسول عليهم در آن حجره بودند صدائى بلند شد كه السلام عليك اى اهل بيت نبوت، هر نفسى مرگ را مى چشد، و اجر شما را در قيامت به شما تمام خواهند داد، بدرستى كه خدا خلف و عوض است از هر كه هلاك شود، ثواب او صبر فرماينده هر مصيبت است و تدارك كننده است از هر امرى كه فوت شود. پس بر خدا توكل نمائيد و بر او اعتماد كنيد كه محروم آن كس است كه از ثواب خدا محروم گردد.

پس حضرت اميرالمؤ منينعليه‌السلام فرمود: اين برادرم خضرعليه‌السلام است كه آمده است شما را تعزيه فرمايد بر فوت پيغمبر شما.(2)

در احاديث معتبره بسيار منقول است كه: مسجد سهله محل نزول حضرت خضرعليه‌السلام است؛(3) و اخبار بسيار در كتب مزار و غير آن مذكور است كه: جمعى از صلحا آن

____________________

1- تفسير عياشى 2 / 340؛ قصص الانبياءراوندى 121، و در آن تعداد چشمه هاى آب ((شصت و هشت )) آمده است

2- كمال الدين و تمام النعمة 391؛ مسكن الفؤاد 109.

3- كافى 3 / 494؛ تهذيب الاحكام 3 / 252؛ منلا يحضره الفقيه 1 / 232.

۷۶۵

حضرت را در مسجد سهله و مسجد صعصعه و غير آنها از اماكن مشرفه ملاقات كرده اند، و ايراد آنها موجب طول سخن است.

و ابن طاووس رحمة الله روايت كرده است كه: خضر و الياسعليهما‌السلام در هر موسم حج به يكديگر مى رسند، و چون از يكديگر جدا مى شوند اين دعا را مى خوانند: بسم الله ما شاء الله لا قوة الا بالله ما شاء الله، كل نعمة فمن الله، ما شاء الله الخير كله بيد الله عزوجل، ما شاء الله لا يصرف السوء الا الله(1) و بسيارى از قصه هاى حضرت خضرعليه‌السلام در باب احوال ذوالقرنينعليه‌السلام گذشت.

____________________

1- مهج الدعوات 310.

۷۶۶

فصل دهم: در بيان مواعظ و حكمتهايى است كه حق تعالى به حضرت موسىعليه‌السلام وحى نموده يا از آن حضرت منقول گرديده و بعضى از نوادراحوال آن حضرت است

به سند معتبر از حضرت امام على النقىعليه‌السلام منقول است كه: چون حق تعالى با حضرت موسى سخن گفت، موسىعليه‌السلام مناجات كرد كه: خداوندا!چيست جزاى كسى كه شهادت دهد كه من رسول و پيغمبر توام و تو با من سخن گفته اى؟

فرمود:اى موسى!ملائكه من در وقت مردن به نزد او مى آيند و او را به بهشت بشارت مى دهند.

گفت: خداوندا!چيست جزاى كسى كه نزد تو بايستد و نماز كند؟

فرمود: با او مباهات مى كنم با ملائكه خود در وقتى كه در ركوع يا سجود ا ست يا ايستاده است يا نشسته است، و هر كه را من با او مباهات كنم با ملائكه خود او را عذاب نمى كنم.

موسىعليه‌السلام گفت: چيست جزاى كسى كه طعام دهد مسكينى را به محض رضاى تو؟

فرمود:اى موسى!امر مى كنم منادى را كه در روز قيامت ندا كند كه همه خلايق بشنوند كه فلان پسر فلان از آزادكرده هاى خداست از آتش جهنم.

موسىعليه‌السلام گفت: خداوندا!چيست جزاى كسى كه نيكى با خويشان خود بكند؟

فرمود:اى موسى!عمرش را دراز مى كنم و سكرات مرگ را بر او آسان مى كنم و در

۷۶۷

قيامت خزينه داران بهشت او را ندا كنند كه: بيا بسوى ما و از هر در از درهاى بهشت كه خواهى داخل شو.

موسىعليه‌السلام گفت: خداوندا!چيست جزاى كسى كه آزارش به مردم نرسد و نيكى او به مردم رسد؟

فرمود:اى موسى!در روز قيامت جهنم او را ندا كند كه: مرا بر تو راهى نيست.

موسىعليه‌السلام گفت: الهى!چيست جزاى كسى كه تو را به دل و زبان ياد كند؟

فرمود: او را در سايه عرش خود جا دهم در روز قيامت و او را در پناه خود درآورم.

موسىعليه‌السلام گفت: خداوندا!چيست مزد كسى كه كتاب تو را پنهان و آشكار تلاوت كند؟

فرمود:اى موسى!بر صراط بگذرد مانند برق جهنده.

موسىعليه‌السلام گفت: خداوندا!چيست جزاى كسى كه صبر كند بر آزار مردم و دشنام ايشان از براى رضاى تو؟

فرمود: او را يارى مى كنم بر احوال روز قيامت.

موسىعليه‌السلام گفت: خداوندا!چيست جزاى كسى كه ديده او گريان شود از ترس تو؟

فرمود:اى موسى!روى او را از گرمى آتش جهنم نگاه مى دارم و او را ايمن مى گردانم از ترس بزرگ روز قيامت.

موسىعليه‌السلام گفت: خداوندا!چيست جزاى كسى كه خيانت را ترك نمايد به سبب حياى از تو؟

فرمود:اى موسى!او را امان مى بخشم در روز قيامت.

موسىعليه‌السلام گفت: خداوندا!چيست جزاى كسى كه اهل طاعت تو را دوست دارد؟

فرمود:اى موسى!او را بر آتش جهنم حرام مى گردانم.

موسىعليه‌السلام گفت: خداوندا!چيست جزاى كسى كه مؤ منى را دانسته بكشد؟

فرمود: در روز قيامت نظر رحمت بسوى او نمى كنم، و هيچ گناه او را نمى آمرزم.

موسىعليه‌السلام پرسيد: الهى!چيست جزاى كسى كه كافرى را به اسلام دعوت كند؟

۷۶۸

فرمود:اى موسى!او را در قيامت رخصت دهم كه شفاعت كند هر كه را خواهد.

موسىعليه‌السلام پرسيد: الهى!چيست ثواب كسى كه نمازها را در وقت خود بجا آورد؟

فرمود: هر چه سؤ ال كند به او عطا مى كنم و بهشت خود را براى او مباح مى گردانم.

موسىعليه‌السلام پرسيد: الهى!چه ثواب است كسى را كه وضو را تمام واقع سازد از ترس عذاب تو؟

فرمود: چون او را در قيامت مبعوث گردانم، نورى در ميان دو ديده او باشد كه در محشر روشنى دهد.

موسىعليه‌السلام گفت: چيست ثواب كسى كه ماه مبارك رمضان را براى رضاى تو روزه بدارد؟

فرمود: او را در قيامت در جائى بازدارم كه او را خوفى نباشد.

موسىعليه‌السلام گفت: الهى!چيست جزاى كسى كه ماه رمضان را از براى مردم روزه بدارد؟ فرمود: ثواب او مثل كسى است كه روزه نداشته باشد.(1)

در حديث حسن از امام محمد باقرعليه‌السلام منقول است كه در تورات نوشته است كه:اى موسى!من تو را خلق كردم و براى پيغمبرى خود برگزيدم و تو را قوت طاعت خود بخشيدم و امر كردم تو را به طاعت خود و نهى كردم تو را از معصيت خود، اگر اطاعت من كنى تو را بر طاعت خود يارى مى كنم، و اگر معصيت من نمائى تو را بر معصيت خود يارى نمى كنم. اى موسى!مرا است منت بر تو در طاعت تو مرا، و مرا است حجت بر تو در معصيت تو مرا.

اى موسى!از من بترس در پنهان امر خود تا عيبهاى تو را از مردم بپوشانم، در خلوتهاى خود مرا ياد كن، و نزد خواهشها و لذتهاى خود مرا به خاطر آور تا تو را ياد كنم نزد غفلتهاى تو و تو را از لغزشها نگاه دارم، و غضب خود را نگاه دار از آنها كه من تو را بر

____________________

1- امالى شيخ صدوق 173.

۷۶۹

ايشان مسلط گردانيده ام تا غضب خود را از تو بازدارم، و پنهان دار رازهاى پوشيده مرا در دل خود و ظاهر گردان در علانيه مدارى با دشمن من و دشمن خود را از خلق من، و سر مرا نزد ايشان افشا مكن كه ايشان به من ناسزا گويند و تو شريك باشى با ايشان در گناه ناسزا گفتن به من.

پس موسى گفت: پروردگارا!كى در حظيره قدس ساكن مى شود؟

فرمود كه: آنها كه ديده ايشان زنا نديده و اموال ايشان به سود و ربا مخلوط نگرديده، و در حكم خدا رشوه نگرفته اند.(1)

به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام منقول است كه: حق تعالى مناجات نمود با موسىعليه‌السلام كه:اى پسر عمران!دروغ مى گويد كسى كه دعوى مى كند كه مرا دوست مى دارد، و چون شب مى شود به خواب مى رود، آيا نيست چنين كه هر دوستى خلوت دوست خود را مى خواهد؟!اى پسر عمران!اينك من معطلم بر دوستان خود، چون شب ايشان را فرو مى گيرد چشم و دل ايشان را از غير خود بسوى خود مى گردانم، و عقوبت خود را در برابر ديده هاى ايشان ممثل مى كنم، به عنوان مشاهده با من مخاطبه مى كنند و به نحو حاضران با من سخن مى گويند.اى پسر عمران!ببخش از دل خود به من خشوع و از بدن خود خضوع و از ديده هاى خود آب ديده ها در تاريكيهاى شب، و مرا دعا كن كه مرا اجابت كننده و نزديك خواهى يافت.(2)

به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه: چون موسى به طور بالا رفت و با پروردگار خود مناجات كرد گفت: پروردگارا!خزينه هاى خود را به من بنما.

حق تعالى فرمود:اى موسى!خزينه هاى من آن است كه هرگاه چيزى را اراده كنم مى گويم كه باش پس آن بهم مى رسد،(3) ، يعنى مرا احتياج به خزانه نيست، و آنچه خواهم به قدرت كامله خود از عدم به وجود مى آورم.

____________________

1- قصص الانبياء راوندى 164.

2- امالى شيخ صدوق 292.

3- توحيد شيخ صدوق 133؛ امالى شيخ صدوق 413

۷۷۰

به سند معتبر از حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام منقول است كه موسىعليه‌السلام مناجات كرد كه: پروردگارا!مرا وصيت فرما.

فرمود: وصيت مى كنم تو را به من، يعنى رعايت حق من بكنى و نافرمانى من نكنى. تا آنكه سه مرتبه سؤ ال كرد، و حق تعالى چنين جواب فرمود، چون در مرتبه چهارم عرض كرد: مرا وصيت فرما؟ فرمود: وصيت مى كنم به رعايت حق مادر تو. و بار ديگر پرسيد باز اين جواب شنيد، و در مرتبه ششم(1) پرسيد، فرمود: وصيت مى كنم تو را به رعايت حق پدر خود.

پس حضرت فرمود: به اين سبب گفته اند كه: دو ثلث نيكوئى براى مادر است و يك ثلث براى پدر.(2)

به سند معتبر منقول است كه: از جمله مناجات حق تعالى با موسى آن بود كه:اى موسى!دراز مكن در دنيا آرزوى خود را كه دلت سنگين مى شود و سنگين دل از من دور است.

اى موسى!چنان باش كه من مى خواهم كه بندگان من اطاعت من بكنند و معصيت من نكنند، بميران دل خود را از شهوتهاى دنيا به ترس من، با جامه هاى كهنه و دل تازه باش كه بر اهل زمين حال تو مخفى باشد و در ميان اهل آسمان به نيكى معروف باشى، ملازم خانه خود باش، روشن كننده شبهاى تار باش به نور عبادت، قنوت بخوان و خضوع نما نزد من مانند قنوت صابران، ناله و فرياد كن به درگاه من از گناهان مانند ناله كسى كه از دشمن خود گريخته باشد و پناه به خداوند قادرى برده باشد، و از من يارى بجو بر بندگى كه من نيكو معين و نيكو يارى دهنده ام.

اى موسى!منم خداوندى كه مسلطم بر بندگان خود و بندگان در تحت قدرت منند و همه ذليل منند، پس متهم دار نفس خود را بر خود و فريب نفس خود را مخور، و ايمن

____________________

1- در مصدر ((مرتبه سوم )) آمده است كه صحيحتر بنظر مى رسد زيرا كه مطابقت دارد با فرموده حضرت كه ((بايد دو ثلث نيكوئى براى مادر است و يك ثلث آن براى پدر)).

2- امالى شيخ صدوق 413.

۷۷۱

مگردان فرزندان خود را بر دين خود مگر آنكه فرزند تو مانند تو دوستدار صالحان باشد.اى موسى!جامه هاى خود را بشوى و غسل كن و نزديكى بجو به بندگان شايسته من.اى موسى!پيشواى ايشان باش در نماز ايشان و در آنچه منازعه مى نمايند در ميان خود، و حكم كن ميان ايشان به آنچه بر تو فرستاده ام، بدرستى كه بسوى تو فرستاده ام حكمى ظاهر و برهانى روشن و نورى كه سخنگو است به آنچه گذشته است و به آنچه خواهد آمد در آخرالزمان.

وصيت مى كنم تو را اى موسى وصيت دوست مهربان به فرزند بتول عيسى پسر مريم كه بر درازگوش سوار خواهد شد و برنس كه كلاه عباد است بر سر خواهد گذاشت صاحب زيت و زيتون و محراب خواهد بود، بعد از او تو را وصيت مى كنم به صاحب شتر سرخ آن پاك طينت پاكيزه اخلاق مطهر از گناهان و بديها، صفت او در كتاب تو آن است كه او ايمان آورنده و گواهى دهنده است بر همه كتابهاى خدا، و اوست ركوع كننده و سجود كننده و رغبت كننده به ثواب و ترساننده از عقاب، و برادران او مساكين و بيچارگان باشنند، انصار و ياران او غير قبيله او باشند، در زمان او تنگيها و شدتها و فتنه ها و كشتنها و كمى مال بوده باشند، نام او احمد و محمد امين است، و اوست باقيمانده از گروه پيغمبران گذشته، و ايمان مى آورد به جميع كتابهاى خدا و تصديق مى نمايد جميع پيغمبران را و شهادت مى دهد به اخلاص از براى همه ايشان، امت او امتى اند رحم كرده شده و بابركت تا بر دين حق او باقى بمانند و ضايع نگردانند دين او را، ايشان را ساعتى چند معلوم است كه ادا مى كنند نمازها را در آن ساعتها مانند غلامى كه زيادتى اوقات خود را صرف خدمت آقاى خود كند، پس تصديق آن پيغمبر بكن و راههاى او را متابعت نما كه او برادر توست.اى موسى!او امى است كه خط و سواد از كسى كسب نخواهد كرد، و نيكو بنده اى است، و بر هر چيز دست گذارد من بركت در آن بدهم، در علم او بركت و زيادتى بدهم، و او را با بركت آفريده ام، در زمان او قيامت قائم خواهد شد، به امت او ختم مى كنم كليدهاى دنيا را، پس امر كن ستمكاران بنى اسرائيل را كه نام او را از كتابهاى من محو نكنند و ترك يارى او نكنند و مى دانم كه خواهند كرد، و محبت او نزد من حسنه بزرگى است و من با

۷۷۲

اويم و از ياوران اويم، او از لشكر من است و لشكر من غالبند بر همه لشكرها، پس تمام شده است كلمه من و تقدير من كه البته غالب گردانم دين او را بر همه دين ها تا در همه مكانى مرا به يگانگى بپرستند، و بر او نازل گردانم قرآنى را كه مجموعه علوم و جدا كننده حق از باطل باشد، شفاى سينه ها باشد از وسوسه هاى شيطان، پس تو صلوات فرست بر او اى پسر عمران كه من و ملائكه من بر او صلوات مى فرستيم.

اى موسى!تو بنده منى و من خداوند توام، خوار مشمار هيچ حقير و پريشانى را، و آرزو مكن حال توانگران را به چيزى چند كه از مال دنيا به ايشان داده ام، و نزد ياد كردن من با خشوع باش و نزد تلاوت تورات اميدوار رحمت من باش و تورات را به من بشنوان به صداى خاشع حزين، و خاطر خود را به ياد من مطمئن گردان، هر كه دلش بسوى من مايل باشد مرا به ياد او بياور و مرا عبادت كن و هيچ چيز را با من شريك مگردان، سعى كن در تحصيل خشنودى من بدرستى كه منم آقاى بزرگوار تو، و تو را خلق كرده ام از اندكى آب گنديده بى مقدارى، و اصل شما را آفريده ام از طينتى كه آن را از زمين ذليل مخلوطى به چندين نوع برداشتم پس روح در آن دميدم و او را بشرى گردانيدم، پس منم آفريننده خلايق و با بركت است ذات من و مقدس است صنع من و هيچ چيز به من شبيه نيست، منم زنده دائم كه زوال بر من محال است.

اى موسى!در هنگامى كه مرا دعا كنى خائف و هراسان باش، و روى خود را نزد من بر خاك گذار، و سجده كن از براى من به بهترين اعضاى بدن خود،خاضع باش براى من در وقتى كه ايستاده اى، و راز بگو با من در وقت مناجات با ترس از دلى ترسناك، به تورات خود را زنده معنوى بدار، در تمام عمر خود تعليم نما به نادانان ستايش مرا، به ياد ايشان بياور نعمتهاى مرا،بگو به ايشان كه اينقدر نمانند در گمراهى و نافرمانى من كه وقتى مى گيرم سخت مى گيرم و عذاب من دردناك است.

اى موسى!وسيله تو از من اگر گسيخته شود وسيله ديگرى تو را فايده نمى بخشد، پس مرا عبادت كن و بايست نزد من ايستادن بنده حقير، مذمت كن نفس خود را كه آن سزاوارتر است به مذمت كردن، و گردنكشى و تكبر مكن به كتابى كه به تو داده ام

۷۷۳

بر بنى اسرائيل كه همان كتاب بس است از براى پند گرفتن و روشن گردانيدن دل تو از سخن پروردگار عالميان.

اى موسى!هرگاه مرا بخوانى و اميدوار رحمت من باشى تو را مى آمرزم هر چند گناهكار باشى، و آسمان تسبيح مى گويد مرا از ترس من و ملائكه از خوف من لرزانند، زمين مرا تسبيح مى كند براى طمع رحمت من، همه آفريدگان تنزيه مى كنند مرا و ذليلند نزد من، بر تو باد به نماز كه آن منزلت عظيم نزد من دارد و آن را عهد محكمى نزد من هست كه هر كه آن را چنانچه بايد به درگاه من بياورد او را بيامرزم، و ملحق گردان به نماز آن كارى را كه از جمله شرايط قبول نماز است كه آن زكات قربان است، از پاكترين و نيكوترين مال و طعام خود بده كه من قبول نمى كنم مگر چيزى را كه حلال و نيكو باشد و به محض رضاى من بدهند، مقرون گردان با زكان احسان و نيكى با خويشان خود را بدرستى كه منم خداوند رحمان و رحيم، و رحم و خويشى را من آفريده ام و مقرر گردانيده ام به رحمت خود تا به سبب آن به يكديگر مهربانى كنند بندگان من، و رحم را در قيامت سلطنتى خواهم داد، هر كه قطع رحم كرده باشد رحمت خود را از او قطع خواهم كرد، هر كه پيوند با رحم كرده باشد و نيكى به خويشان خود كرده باشد رحمت خود را به او پيوند خواهم كرد، چنين مى كنم با هر كه امر مرا ضايع گرداند.

اى موسى!گرامى دار سؤ ال كننده را هرگاه به نزد تو آيد يا به جوابى نيكو يا به دادنى اندك، زيرا كه مى آيد به نزد تو كسى كه نه از آدميان است و نه از جنيان بلكه ملكى چندند از ملائكه خداوند رحمان كه تو را امتحان كنند كه چگونه صرف مى كنى آنچه را به تو عطا كرده ام و چگونه شكر آن را ادا مى كنى و چگونه مواسات مى كنى با برادران مؤ من در آنچه به تو بخشيده ام، و خاشع شو براى من به گريه و تضرع و صدا بلند كن به ناله خواندن تورات، بدان كه من تو را به درگاه خود مى خوانم مانند خواندن آقائى كه غلام خود را بخواند براى اينكه او را به شريف ترين منازل برساند و او را نزد خود بلند مرتبه گرداند، و اين از فضل و احسان من است بر تو و بر پدران گذشته تو. اى موسى!مرا فراموش مكن در هيچ حال و شاد مشو به بسيارى مال زيرا كه فراموشى

۷۷۴

من دل را سنگين مى كند، و با بسيارى مال بسيارى گناهان مى باشد، زمين و آسمانها و درياها همه مطيع و فرمان بردار منند، نافرمانى من موجب شقاوت انس و جن گرديده است، منم خداوند رحيم رحمان و رحم كننده اهل هر زمان، شدت را مى آورم بعد از رخا و نعمت را مى آورم بعد از شدت، پادشاهان را بعد از پادشاهان مى آورم، پادشاهى من برپاست و دايم است و هرگز زوال ندارد، بر من هيچ چيز در زمين و آسمان مخفى نيست و چگونه پنهان باشد بر من چيزى كه خود او را آفريده ام، چگونه خاطرت پيوسته متوجه تحصيل ثواب و رضاى من باشد و حال آنكه البته بازگشت تو بسوى من است.

اى موسى!مرا حرز و پناه خود گردان، و گنج اعمال صالحه خود را نزد من گذار و از من بترس و از ديگرى مترس كه بازگشت تو بسوى من است.

اى موسى!رحم كن بر كسى كه از تو پست تر است در ميان خلق من، حسد مبر بر كسى كه از تو بلندتر است زيرا كه حسد حسنات را مى خورد چنانچه آتش هيزم را مى خورد.

اى موسى!دو پسر آدم تواضع كردند نزد من و قربانى به درگاه من آوردند تا فضل و رحمت من شامل حال ايشان گردد، من قبول نمى كنم مگر از پرهيزكاران و به اين سبب از يكى قبول نكردم و از ديگرى قبول كردم، پس آخر كار ايشان به آنجا كشيد كه مى دانى، پس چگونه اعتماد بر مصاحب و وزير خود مى كنى بعد از آنكه برادر با برادر چنين كند.

اى موسى!تكبر و فخر را بگذار و به ياد آور كه ساكن قبر خواهى شد، پس اين مانع گردد تو را از شهوتهاى دنيا

اى موسى!تعجيل كن در توبه و گناه را به تاءخير انداز و تاءنى كن در مكث كردن نزد من در نماز و اميد از غير من مدار، مرا سپر خود گردان براى دفع شدتها و قلعه خود دان براى دفع بلاها.

اى موسى!چگونه خاشع است براى من بنده اى كه فضل و نعمت مرا بر خود نداند؟ چگونه فضل مرا بر خود مى داند و حال آنكه نظر در آن نمى كند؟ و چگونه نظر در آن مى كند و حال آنكه ايمان به آن ندارد؟ و چگونه ايمان به آن دارد و حال آنكه اميد ثواب من ندارد؟ و چگونه اميد ثواب من دارد و حال آنكه قانع شده است به دنيا و آن را مأواى

۷۷۵

خود قرار داده است و ميل كرده است به دنيا مانند ميل كردن ستمكاران؟!

اى موسى!پيشى گير در نيكى كردن و خير با اهل خير، كه خير مانند نامش خوشايند است، بدى را واگذار به هر كه مفتون دنيا گرديده است.

اى موسى!زبان خود را از عقب دل خود قرار ده تا از شر زبان سالم بمانى،يعنى اول تفكر كن در آنچه مى گوئى و چون بدانى كه در دنيا و عقبى مفسده اى ندارد بگوئى، و بسيار ياد كن مرا در شب و روز تا غنيمت يابى، و پيروى گناهان مكن تا پشيمان نشوى بدرستى كه وعده گاه گناهكاران آتش جهنم است.

اى موسى!سخن خود را نيكو كن براى آنها كه ترك گناهان كرده اند، همنشين ايشان باش، ايشان را برادران خود گردان، و با ايشان سعى در بندگى من كن تا ايشان نيز با تو سعى كنند.

اى موسى!البته مرگ به تو مى رسد، پس توشه بفرست به آخرت توشه فرستادن كسى كه داند به توشه خود مى رسد.

اى موسى!آنچه براى رضاى من كرده شود، اندك آن بسيار است؛ آنچه از براى غير من كرده شود، بسيار آن اندك است. بدرستى كه شايسته ترين روزهاى تو آن روزى است كه در پيش دارى يعنى روز قيامت، پس نظر كن كه براى تو چگونه روزى خواهد بود، مهيا شو براى جواب آن روز كه البته تو را در آن روز باز خواهند داشت و از كرده هاى تو سؤ ال خواهند نمود، و پند خود را از روزگار و از اهل روزگار بگير كه درازش براى اهل غفلت كوتاه است، و كوتاهش براى اهل طاعت دراز است؛ همه چيز فانى است پس چنان كار كن كه گويا ثواب عمل خود را مى بينى تا موجب زيادتى طمع تو گردد در آخرت، بدرستى كه آنچه از دنيا مانده است مثل آن چيزى است كه گذشته، چنانچه از گذشته ها بغير طاعت چيزى با تو نمانده است آينده نيز چنين خواهد گذشت؛ و هر عمل كننده براى غرضى كار مى كند تو از براى خود هر مقصود كه بهتر است اختيار كن شايد به ثواب الهى فايز گردى در روزى كه اهل باطل زيانكار مى شوند.

اى موسى!دست خود را بينداز به مذلت در پيش من مانند بنده اى كه به فرياد رسى

۷۷۶

آقاى خود آمده باشد، كه چون چنين كنى رحمت من شامل تو مى گردد، من كريم ترين قادرانم.

اى موسى!بطلب از من فضل و رحمت مرا كه هر دو به دست من است، كه كسى بغير از من قادر بر فضل و رحمت من نيست، نظر كن در وقتى كه از من سؤ ال مى كنى كه چگونه است رغبت تو در آنچه نزد من است، هر عمل كننده را نزد من جزائى هست و كفران كنندگان را نيز بر عمل خير جزا مى دهم.

اى موسى!ترك دنيا به طيب خاطر بكن، پهلو از دنيا تهى كن كه تو از براى دنيا نيستى و دنيا از براى تو نيست، تو را چه كار است با خانه ستمكاران مگر كسى كه در دنيا مشغول كار آخرت باشد كه دنيا براى او نيكو خانه اى است.

اى موسى!آنچه را به آن امر مى كنم بشنو، هر چه براى تو مصلحت مى دانم آن را بكن، و حقايق تورات را در سينه خود جا ده و بيدار شو به آنها از خواب غفلت در ساعتهاى شب و روز، سخن ابناء دنيا را يا محبت ايشان را در سينه راه مده كه آن را آشيانه خود مى گردانند مانند آشيانه مرغ.

اى موسى!فرزندان دنيا و اهل دنيا هر يك موجب فتنه و فريب يكديگرند، براى هر زينت يافته است آنچه در آن هستند، براى مؤ من آخرت زينت يافته است پس پيوسته منظور او آخرت است و بغير آن نظر نمى كند و خواهش آخرت حايل شده است ميان او و لذتهاى زندگانى دنيا، پس سحرها او را به عبادت مى دارد و درجات قرب الهى را طى مى نمايد مانند سواره كه اسب در ميدان تازد كه بر ديگران سبقت گيرد و گوى سعادت را بربايد و به زودى به مقصود خود برسد، روزها براى غم آخرت اندوهناك مى باشد، شبها با اندوه مى گذراند، خوشا به حال او اگر پرده از پيش پرده او برداشته شود چه بسيار خواهد ديد آنچه باعث شادى او خواهد گردد.

اى موسى!دنيا اندك است و ناچيز و فانى است، نه گنجايش آن دارد كه ثواب مؤ منان در آن باشد و نه عقاب فاجران، پس حسرت ابدى براى كسى است كه ثواب آخرت خود را بفروشد به چشيدنى از دنيا كه باقى نماند لذت آن و به ليسيدنى كه به زودى برطرف

۷۷۷

شود، پس چنان باش كه من تو را امر مى كنم و هر چه امر مى كنم موجب رشد و صلاح است.

اى موسى!هرگاه بينى كه توانگرى رو به تو آورده بگو گناهى كرده ام كه عقوبت آن در دنيا به من رسيده است، و هرگاه بينى كه پريشانى به تو رو كرده است بگو مرحبا به شعار صالحان، مباش جبار ستمكار، مباش قرين و همنشين ستمكاران.

اى موسى!عمر هر چند دراز باشد آخر فانى است، و چيزى را كه در دنيا از تو بازگيرند و آخرش نعمت باقى آخرت باشد به تو ضرر نمى رساند.

اى موسى!كتاب من به آواز بلند بر تو مى خواند كه بازگشت تو به كجا خواهد بود، پس چگونه به اين حال ديده ها به خواب مى روند؟ چگونه جماعتى لذت زندگانى دنيا را مى يابند؟ اگر نه اين باشد كه مدتها در غفلت مانده اند و متابعت شقاوت خود كرده اند و شهوتهاى پياپى را ادراك كرده اند و از كمتر از آنچه در كتاب گفته ام به جزع مى آيند صديقان.

اى موسى!امر كن بندگان مرا كه بخوانند مرا هر چند گناه كرده باشند بعد از آنكه اقرار كنند براى من كه رحم كننده ترين رحم كنندگانم و مستجاب كننده دعاى مضطرانم و بلاها را برطرف مى كنم و زمانها را بدل مى كنم، نعمت را بعد از هر بلائى مى آورم و اندك عملى را شكر مى كنم و جزاى بسيار مى دهم و غنى مى گردانم فقير را، منم خداوند دايم عزيز قادر، پس هر كه پناه به تو آورد و بسوى تو ملتجى شود از گناهكاران بگو خوش آمده اى به گشاده ترين ساحتها، در ساحت عزت و كرم پروردگار عالميان بار افكنده اى، شاد باش كه خدا توبه ات را قبول مى كند، از براى ايشان طلب آمرزش از من بكن، با ايشان مانند يكى از ايشان باش. بر ايشان تكبر و زيادى مكن به نعمتى كه من به تو داده ام، بگو به ايشان كه سؤ ال كنند از من فضل و رحمت مرا كه كسى بجز من مالك فضل و رحمت نيست، منم صاحب فضل عظيم.

خوشا به حال تو اى موسى!كه پناه خطاكارانى و برادر گناهكارانى و همنشين مضطرانى و استغفار كننده براى گناهكارانى، نزد من منزلت پسنديده دارى پس دعا كن

۷۷۸

مرا با دل پاك و زبان راستگو، چنان باش كه من تو را امر كرده ام، اطاعت امر من بكن، تكبر و زيادتى مكن بر بندگان من به نعمتى چند كه من به تو عطا كرده ام كه از تو نبوده است ابتداى آنها، و تقرب جو بسوى من كه من نزديكم به تو بدرستى از تو سؤال نكرده ام چيزى را كه بر تو گران باشد برداشتن آن، همين از تو مى خواهم كه دعا كنى پس دعاى تو را مستجاب گردانم و سؤال كنى پس من عطا كنم، و تقرب جوئى بسوى من به رسانيدن رسالتها كه من بر تو فرستاده ام و تاءويلش را براى تو بيان كرده ام.

اى موسى!نظر كن بسوى زمين كه عنقريب قبر تو خواهد بود، ديده هاى خود را بلند كن بسوى آسمان كه ملك پروردگار عظيم توست، گريه كن بر نفس خود تا خود در دنيا هستى، و بترس از مهالك كه تو را فريب ندهد زينت دنيا، و راضى به ستم مشو و ستمكار مباش كه من در كمين ستمكارانم كه مظلومان را بر ايشان غالب گردانم.

اى موسى!حسنه را ده برابر جزا مى دهم، گناه را يك برابر، باز آنقدر گناه مى كنند كه اين يك برابر زيادتى مى كند و هلاك مى شوند، و كسى را در عبادت با من شريك مكن، در همه امور ميانه رو باش، دعا كن دعاى اميدوارى كه رغبت نمايد در ثوابهاى من و پشيمان باشد از كرده هاى خود بدرستى كه تاريكى شب را روز برطرف مى كند، همچنين حسنات، گناهان تو را محو مى كند؛ و تاريكى شب، روشنائى روز را زايل مى كند، همچنين گناهان، حسنات بزرگ را سياه مى كند.(1)

و در حديث معتبر از حضرت امام جعفر صادقعليه‌السلام منقول است كه: شيطان روزى به نزد موسىعليه‌السلام آمد در وقتى كه او با پروردگار خود مناجات مى كرد، پس ملكى از ملائكه به او گفت: چه اميد از او دارى؟ او در چنين حالى است و با پروردگار خود مناجات مى كند.

شيطان گفت: اميد دارم از او آنچه اميد داشتم از پدرش آدم در وقتى كه در بهشت بود. فرمود: از جمله آنها كه حق تعالى با حضرت موسىعليه‌السلام مناجات كرد آن بود كه گفت:

____________________

1- كافى 8 / 42؛ تحف العقول 490.

۷۷۹

اى موسى!قبول نمى كنم نماز را مگر از كسى كه تواضع و فروتنى كند براى عظمت من، و لازم دل خود گرداند ترس مرا، و روز خود را به ياد من قطع كند، و شب به سر نياورد در حالى كه مصر بر گناه باشد، و حق اوليا و دوستان مرا بشناسد.

موسى گفت: پروردگارا!مراد تو به اولياء و احباء ابراهيم و اسحاق و يعقوبند؟

حق تعالى فرمود:اى موسى!ايشان چنين اند و دوستان منند، اما مراد من اينها نبودند، بلكه مقصود من آن كسى بود كه از براى او خلق كردم آدم و حوا را و از براى او آفريدم بهشت و دوزخ را.

حضرت موسى گفت: كيست او اى پروردگار من؟

فرمود: محمد و احمد نام اوست، نام او را از نام خود اشتقاق كردم، زيرا كه يك نام من محمود است.

موسىعليه‌السلام گفت: پروردگارا!مرا از امت او بگردان.

حق تعالى فرمود:اى موسى!تو از امت اويى هرگاه او را بشناسى و منزلت او و منزلت اهل بيت او را نزد من بدانى بدرستى كه مثل او مثل اهل بيت او در ميان ساير خلق من مثل فرودس است در ميان ساير باغها كه برگش هرگز خشك نمى شود و مزه اش هرگز متغير نمى شود، پس كسى كه ايشان را و حق ايشان را بشناسد براى او نزد نادانى دانائى قرار مى دهم، و در نزد تاريكى نورى قرار مى دهم، و اجابت او مى كنم پيش از آنكه مرا بخواند و عطا مى كنم به او پيش از آنكه از من سؤ ال كند.

اى موسى!هرگاه ببينى پريشانى را كه به تو رو آورده است بگو: مرحبا خوش آمدى اى شعار شايستگان، چون ببينى توانگرى رو به تو آورده است بگو: سبب اين گناهى است كه عقوبتش را به زودى به من رسانيده اند، بدرستى كه دنيا خانه عقوبت است، آدم چون خطيئه كرد او را به عقوبت كردار او به دنيا فرستادم، و دنيا را لعنت كردم و آنچه را در دنياست مگر چيزى كه از براى من باشد و رضاى من در آن حاصل شود.

اى موسى!بدرستى كه بندگان شايسته من زهد دنيا و ترك آن را اختيار كردند به قدر علم ايشان به من و شناختن ايشان مرا، و ساير خلق من رغبت در دنيا كردند به قدر نادانى

۷۸۰