عبور از كنار پديده ها و درس توحيد
(
وَكَأَيِّن مِّنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ
.)
(و اين مردم چه بسيار بر آيات ونشانه هاى قدرت حق در آسمانها و زمين مى گذرند و از آنها روى بر مى گردانند.)
در محيط اطراف انسان به هر سو كه مى نگريم به اشياء و پديده هاى بر مى خوريم كه نشان از يك آفرينش منظم دارند.
كتاب طبيعت و آفاق همانند كتاب نفس قابل مطالعه است البته با كمى حوصله و دقت به آنچه را كه مى شنويم يا با چشمان سرمان مشاهده مى كنيم در لابراتوار فكر و انديشه ، تشريح و تحقيق نمائيم تا در منشاء آفرينش اشياء و نفس مطالعه كنيم اگر با اين دقت و حوصله در اشياء اطراف بنگريم و به قول فرمايش قرآن كريم ، از آنها اعراض و دورى نكنيم و به بدون تاءمل از كنارشان عبور نكنيم ، آفريننده پديده ها را به چشم دل خواهيم ديد. مثلا انسان در طبيعت پا مى گذارد و از بين گلها عبور مى كند و هر گلى بوى خاص به خود را دارد و رنگ و شكل اندازه هر يك متفاوت است و اين در حالى است كه منشاء پرورش همه آنها خاكى است كه در منابع تغذيه آنها مشترك است ولى چگونه يك تخم گل نه بوئى از آن گل در خود دارد و نه رنگى ولى وقتى در زير خاك مرطوب قرار مى گيرد و سر از خاك برآورده و پس از زمان كوتاهى گلهاى رنگارنگ با بوهاى معطر، فضاى اطراف خود را با زيباترين شكل ممكن تزيين مى كند. آيا اين همه عظمت آفرينش طبيعت براى بيدارى انسان بيننده كافى نيست ؟
برگ درختان سبز در نظر هوشيار
|
|
هر ورقش دفترى است از معرفت كردگار
|
انسان به طور مكرر از كنار درختان عبور مى كند و چه بسا از سايه آن بهره مند مى شود و برگها و شاخه هاى درخت را در دست خود مى گيرد. و يا از درختان به عنوان هيزم ، براى گرم شدن ، ساختمان سازى و كشتى سازى و بسيارى از موارد ديگر بهره مى گيرد ولى اگر همين نگاه كردنها و بهره گرفتن ها با تدبر نباشد و صرفا بهره هاى فيزيكى از آنها برده شود چه بسا انسان نه تنها از سود بلكه از سرمايه متضرر شده است ، لذا بيائيم كلام نورانى قرآن را به گوش جان بشنويم و از آيه و نشانه اى از آيات و نشانه هاى در طبيعت نگذريم مگر آنكه درس خداشناسى بگيريم
قدر نعمت را بدانيم
قدر و منزلت نعمات الهى ، زمانى به معناى واقعى كلمه شناخته مى شود كه آن نعمات از دست صاحب آن خارج شود. لذا انسان و يا هر موجود زنده ديگر از نباتات و حيوانات تا موقعى كه غرق در نعمات خداوندى است ، قدر آنها را نمى داند و همين كه نعمت را از كف داد، تازه متوجه عظمت آن نعمت مى شود.
اگر انسان ، تاريكى و ظلمت را نمى ديد و هميشه در دل نور مستغرق بود، جايگاه نور براى او شناخته نمى شود. و اگر به انسان گفته مى شود شما غرق در نوريد، با تعجب مى گفت نور چيست ؟! ولى اگر اين نور از او گرفته شود و در تاريكى و ظلمت قرار بگيرد، تازه متوجه مى شود كه نعمتى به اسم نور وجود دارد كه چون مستغرق در نور بود توجهى به آن نداشت همانند ماهى تا زمانى كه در داخل آب است قدر آب را نمى داند ولى همين كه از آب خارج شد تازه متوجه مى شود كه نعمت حياتى عظيمى را از دست داد. ولى همين ماهى تا زمانى كه در داخل آب شنا مى كرد اگر سئوال مى شود آب چيست ؟ جواب مى داد: هيچ از آب خبر ندرم و نمى دانم كه آب چيست
و يا اكسيژن براى انسان و يا هر موجود زنده ديگر و چون دائما با هوا سروكار داريم و تمام اطراف ما را پوشانده است و خود را غرق در هوا مى بينيم و از آن استشمام مى كنيم و حياط دنيوى ما مستقيما به آن وابسته است لذا اين نعمت عظماى الهى را نمى شناسيم ولى اگر هواى اطراف ما را تخليه كنند و از جهت تنفس و دم و بازدم در مضيقه قرار بگيريم تازه متوجه اين نعمت بزرگ الهى مى شويم
يك بار هم به صانع بنگر
اى مسكين تاكى در صنايع و بدايع نگرى ، يك بار در صانع و مبدع نگر تا لطيفه اى شگفت آور بينى از صنعتها و ساخته هاى او آن بينى كه از او خيزد و از صنعتكار و بديعه نگار آن بينى كه از او سزا است پس هر كس كه نظرگاه او جز شواهد صنايع نيست او را در راه جوان مردان قدمى نيست و از اين حديث به مشام او بوئى رسيده نيست بسيار پيش آمد باشد كه نه صنعت نه علاقه ، نه زمان نه زمين ، نه مكان نه مكين ، نه عرش نه فرش ، نه سمانه سمك ، نه فلك نه ملك ، نه ماه نه ماهى ، نه اعيان نه آثار، و نه عيان و نه اخبار نباشد و تنها حق صاحب جلال حاضر و حقيقت حاصل باشد. آن قيوم پاينده كه به هيچ هست نماند و بوده و هست و خواهد بود بى تغير و انتقال ، موصوف به صف جلال و جمال ، هر چه خلق است همه نابودنى و فانى و خالق به جلال عزت خود بودنى و باقى است
جهان آفرينش آياتى براى عقلا است
(
وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
)
.
(ونيز در رفت و آمد شب و روز و آنچه خداوند از آسمان براى روزى خلق از برف و باران مى فرستد و زمين را پس از مرگ ، ديگر بار زنده مى سازد و در وزش بادهاى عالم در همه اين موجودات براى خردمندان جهان ، آيات صانع پيدا است .)
آرى جهان هستى و آنچه را كه در آن آفريده شد، نشان از صانع دارد كه همه آنها آيات و نشانه هائى براى انسانهاى عاقل مى باشد. لذا انسانهاى بى تفكر و تدبر از اين همه آيات ، سودى نخواهند برد چرا كه نمى انديشند.
رعد و برق براى خوف و اميد
(
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ
.)
(خداوند است كه برق را به شما مى نماياند كه براى مسافر، بيم و براى كشاورز، اميد باران و او است كه ابرهاى گران بار و پر آب مى سازد.)
صداى غرش و رعد و برق از آسمان شنيده مى شود. ابرهاى بار دار و مثبت و نفى با رسيدن به يكديگر و اختلاط آنان ايجاد رعد و برق مى كند به طورى كه چشمها را خيره كرده و گوشها را نوازش مى دهد و موسيقى اميد را بر خيره كرده و گوشها را نوازش مى دهد و موسيقى اميد را بر قلوب كشاورزان و دامداران و نيازمندان به نعمات سماوى مى نوازد و از طرفى طبل خوف و وحشت را در دلهاى مسافرين و يا غافلين و به خواب رفتگان مى كوبد تا به هوش باشند و به ياد نشانه هاى قيامت بنشينند. باشد كه از خواب غفلت بيدار گردند و در صورت شدت آن ، به نماز آيات بايستند. همين ابرهاى رحمت هستند كه نعمات سماوى را به سوى زمين و زمينيان نازل مى كنند و همگان را سيراب مى سازند. اگر چه انسان نا سپاسى مى كند و در مقابل اين نعمات الهى شاكر نيست
خلقت آسمانها و زمين
(
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ
)
(بدرستى كه در خلقت آسمانها و زمين و در اختلاف بين شب و روز نشانه هايى است براى صاحبان عقل و درك)
آسمانهاى هفتگانه و آن چرا كه در بين آسمانها آفريده شده است از كهكشانها و سيارات و ستارگان كه هر يك در مدار خاصى قرار داده شده اند، زمينه اى است بسيار مساعد براى تفكر بيشتر و تدبر دائم در آنها و خالق هستى و پيدا كردن حقيقت عالم هستى و عوالم وجود. آنچرا كه انسان در شبها به آسمان نگاه مى كند و به چشم او مى آيد قسمتى از آسمان اول است نه همه آن و نه آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم
قرآن مى فرمايد: اينكه شما به آسمان نگاه مى كنيد و آن را چراغانى مى بينيد، آسمان اول است
(
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ
)
(ما آسمان دنيا شما را به وسيله ستارگان و سيارات چراغانى و زيبا نموديم)
البته همه ستارگان و سيارات به چشم انسان نمى آيند مگر با تلسكوپهاى قوى كه آنهم قادر به رصد همه آنها نيست و انسان قادر نخواهد بود كه همه آنها را شمارش و شناسايى نمايد.
(
لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
)
(بدرستى كه خلقت آسمانها و زمين بزرگتر از خلقت انسان است ولى اكثر مردم نمى دانند).
با توجه به پيچيدگى خلقت انسان كه خود عظيم ترين فعل خداوند متعال است ، خلقت آسمانها و زمين بزرگتر از خلقت انسان است كه اين خود تعمق و تفكر بيشترى را مى طلبد.
در آخر اين آيه شريفه مى فرمايد: بيشتر مردم اين واقعيت را نخواهند فهميد.
(
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا
ۚ
ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا
ۚ
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ
.)
(و ما آسمان و زمين و آنچه بين آنها است را به باطل نيافريديم)
و كسانى كه اين خلقت ما را باطل مى دانند سخت در اشتباه بسر مى برند ذلك ظن الذين كفروا فويل الذين كفروا من النار
(اين گمان آنانى است كه كافرند پس واى بر كافران از عذاب آتش)
(
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ
.)
(و ما آسمان و زمين و آنچه را كه در بين آنها است را به بازيچه نيافريديم .)
تفكر و تدبر در آسمانها و زمين و آنچه را كه خداوند در بين اين دو آفريده است ، انسان را بيدار دل متوجه خالق آنها مى شود و به عظمت وجود ذات حق پى مى برد و اين باعث شناخت خويشتن خويش مى گردد و در نهايت خالق خود را خواهد شناخت و به خالقيت او ايمان آورده و سر تسليم فرود خواهد آورد.
زمين گهواره موجودات ، پس قدر نعمت را بدانيم
(
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
.)
(خدائى كه براى شما زمين را محل آرامش قرار داد و در آن راههايى قرار داد، باشد تا هدايت شويد.)
همه ما كم و بيش شاهد پرورش برادران و خواهران خود در گهواره خانگى توسط دستها پر مهر و محبت است تا جايى كه احساس بهترين آرامش را در گهواره دارد و به خواب مى رود. خداوند كره خاكى را همانند گهواره اى مى داند كه در حال حركت و چرخش به دور خود و خوشيد، آرامش را براى ساكنان اين گهواره عظيم به همراه دارد.
يكى از نعمات الهى كه بهتر به آن توجه مى شود گهواره زمين است كه در حال چرخش به دور محور خود و خورشيد است و اين در حالى است كه موجودات در دل اين گهواره عظيم با كمال آرامش و آسايش به حيات خويش ادامه مى دهند و هيچ احساس اضطراب در آنان مشاهده نمى شود و خداوند اين كره خاكى را از هرگونه اعوجاج و انحراف محفوظ داشت انسان در اين زمين پهناور زندگى مى كند و فارغ از هر گونه تفكر پيرامون چرخش زمين حركت اين كره خاكى به دور خورشيد و خطرات آسمانى نسبت به زمين ، با احساس آرامش كامل ، همچون كودك در گهواره ، شب را با استراحت به صبح مى رساند بدون آنكه لحظه اى را به تفكر و تدبر در آفاق بنشينيد تا شايد افق ديدش نسبت به جهان هستى به سمت و سويى سوق داده شود كه او را به خالق هستى رهنمون گرداند.
كره زمين داراى ٥ نوع حركت است
كره زمين داراى پنج نوع حركت است ، اگر چه انسان آن را ساكن مى بيند:
١ - حركت چرخشى زمين به دور محور خودش كه شبانه روز بوجود مى آيد.
٢ - حركت انتقالى زمين به دور خورشيد كه سال را بوجود مى آورد
٣ - حركت تقديمى و نوسانى محور زمين
٤ - حركت زمين و خورشيد و ساير سيارات در جهت ستاره نسر واقع وگا vega
٥ - حركت زمين و ميلياردها ستاره حول مركز كهكشان راه شيرى و...
كره زمين اين گهواره به ظاهر آرام داراى پنج نوع حركت است كه شايد الان هم بسيارى از مردم باور نمى كنند كه همگان با همه ادعايشان در داخل يك توپى با پنج نوع حركت در هوا معلقند.