در جستجوى خدا

در جستجوى خدا0%

در جستجوى خدا نویسنده:
گروه: اصول دین

در جستجوى خدا

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مهدى احمدى
گروه: مشاهدات: 9925
دانلود: 2453

توضیحات:

در جستجوى خدا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 108 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9925 / دانلود: 2453
اندازه اندازه اندازه
در جستجوى خدا

در جستجوى خدا

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

آفرينش قلب

يكى از اعضاى اساسى بدن انسان قلب است كه همچون تلمبه خانه بسيار كوچك ولى مهم عمل مى كند. قلب هر انسان به اندازه مشت بسته او مى باشد كه حدود ٢٥٠ تا٣٠٠ گرم وزن دارد و در ميان قفسه سينه و بين دو شش متمايل به سمت چپ بدن جاسازى شده است قلب داراى چهار دريچه مهم است كه هر يك وظيفه مخصوص به خود را دارند. قلب تلمبه خانه اى است كه خون را به رگها و شريانها مى رساند و در دو مسير به گردش ‍ در مى آورد. اول اينكه در گردش كوچك خون كه حالت تصفيه دارد يعنى اكسيژن دريافت مى كند و انيدريد كربنيك از دست مى دهد كه اين در همان حالت باز و بسته شدن قلب است

مسير دوم ، گردش بزرگتر خون است كه خون مواد غذائى لازم را به همراه اكسيژن به همه سلولهاى بدن مى رساند و باز و بسته شدن قلب است كه خون حامل گاز كربن و مواد زائد از راه شش ها تصفيه مى شود و به خارج فرستاده مى شود و دستگاههاى مخصوص زوائد خون به وظائف دفع زوائد عمل مى كنند.

غذاها و ويتامينهاى متعددى كه در خون بايد باشد حساب شده جذب مى شوند و در صورت كم و زياد شدن همانند چربى يا قند و مواد غذائى ديگر باعث اختلال در بدن مى شود. چه بسا باعث لخته شدن خون در مسير رگهاى خونى شده كه باعث سكته هاى متعدد قلبى يا مغزى مى گردند. اگر چه افراط و تفريط در بهره ورى از غذاهاى متنوع موجب بيماريهاى متعدد مى شود ولى با اين حال خون چون داراى موجودات و سربازان زنده و هوشيارى مى باشد متوجه اوضاع هست كه در صورت ورود افراطى يا تفريحى مواد غذائى ، مقدار نياز و لازم را جذب و اضافات را نمى پذيرد و دفع مى كند. مثلا قند و چربى مورد نياز را جذب و مابقى را دفع مى كند. همه اين نيازمنديها را به واسط پمپاژ قلب به داخل رگها رسانده تا به سلولهاى بدن برسانند. همانطور كه با ريختن سطل آبى به زير درخت ريشه هاى آن درخت آب را جذب و به سوى شاخه ها و برگها و ميوه ها پمپاژ و به همه اعضاء و جوارح درخت مى رساند.

اين همه نظم در آفرينش يك عضو از اعضاى بدن انسان همانند قلب ، انسان را وادار به تفكر بيشتر پيرامون وجود خداوند متعال مى كند كه خواب غفلت بيرون آمده و در فضاى روشن عالم هستى در پيدايش خود و آنچه را كه دست به دست هم دادند تا انسان متكون شود، بيش از پيش كوشا شود. باشد كه با اسلحه تفكر خود را در بين عوالم هستى بيابد و با يافتن خويش ‍ به فلسفه خلقت بيشتر بينديشد و در پيشگاه ذات احديت زانوى عجز به خاك نهاده و پيشانى خود را بر خاك بسايد و به عبادت خالق هستى بنشيند.

در عظمت خلقت شريانهاى سه گانه قلب

عضله قلب به وسيله سه شريان به نامهاى شريان كرونر راست ، شريان كرونر نزولى قدامى و شريان كرونر چرخشى چپ از خون انسان مشروب مى شوند. در موقع تولد شريانهاى ثلاثه كاملا باز و خون به راحتى در داخل آنها جارى مى شود. خون از داخل بطن چپ وارد آئورت ميشود و مقدارى از اين خون وارد شريانهاى سه گانه كرونر به رگهاى كوچكتر تقسيم مى شوند و مويرگها از بين سلولها عبور مى كنند و در صورتى كه رگهاى قلب مسدود شوند، خون كافى به سلولهاى عضلاتى قلب نمى رسد و اگر عضله قلب خون كافى دريافت نكند، انسان احساس درد مى كند و اگر رسوبات در رگها بيشتر شود باعث سكته قلبى مى گردد. يعنى در واقع قلب مى ميرد و با از كار افتادن اين تلمبه خانه كوچك در عين حال بسيار بزرگ ، انسان را از كار خواهد انداخت و اين كوزه گلين بدن خواهد شكست

پس چگونه است كه در حال سلامتى شاكر آفريننده چنين دستگاه حساس ‍ در بدن نيستم !

طول مويرگهاى بدن انسان

هر گاه تمام مويرگهاى شريانى بدن انسانى را سر هم متصل كنند به ٠٠٠/٠٠٠/٢٧ كيلومتر خواهد رسيد. و با در نظر گرفتن اينكه طول محيط كره زمين در حدود ٠٠٠/٠٠٠/٤٠ كيلومتر است پس طول اين مويرگها در مجموع از طول نيم دور كره زمين بيشتر است

تاءثير مغناطيس در آهن بدن انسان

ويتامين آهن بدن انسان بايد منظم باشد تا به عرض قلبى دچار نشود. يكى از سفارشات دينى خوابيدن تا انسان به سمت قبله است چون جريان مغناطيسى زمين در آن سو مى باشد. حال اگر رو به قبله نخوابيم ، آهن در جدار رگها رسوب كرده و آهن بدن كم مى شود و تصلب شرائين و عوارض ‍ قلبى ايجاد و به كبد كه قسمت كننده آهن بدن است ، لطمه شديد وارد مى كند. لذا بايد در جريان مغناطيسى زمين خوابيد كه اين سفارشات در حيلة المتقين و كتب ديگر به عنوان استحباب به سمت قبله خوابيدن مطرح شده است

از عجائب كبد انسان

كبد كه به عنوان تصفيه خانه عظيم جسم انسان انجام وظيفه مى كند، بيش از پانصد (٥٠٠) وظيفه را به عهده دارد و در خود بيشتر از هزار نوع آنزيم تهيه مى كند تا به وسيله آنها قادر باشد وظايف شيميائى خود را انجام بدهد.

در هر ثانيه بيش از ده ميليون (٠٠٠/٠٠٠/١٠) گلبول از گلبولهاى قرمز بدن مى ميرند و در اينجا كبد وظيفه دارد اين گلبولهاى مرده و بى مصرف را در خود تجزيه كرده و براى ساختن گلبولهاى جديد دست بكار شود. (٦٠)

در آفرينش كليه ها

كليه ها به ابعاد ده در شش سانتى متر در دو طرف در پشت حفره شكم و زير پائين ترين دنده قرار دارند. در بدن انسان دو كليه به عنوان پلايشگاه بزرگ در قالبى بسيار كوچك جاسازى شده است خون از طريق سرخرگها به كليه ها مى رسد. كوچكترين سرخرگها به سرخرگ موئى تبديل مى شود كه نازك ترين مجارى خونى هستند. هر مجراى كوچك كليه به قدرت لايزال الهى از ميليونها سرخرگ موئى بوجود آمده است

هر سرخرگ موئى به وسيله غشائى احاطه شده كه خون تصفيه نشده ، با فشار از اين مجارى عبور مى كند. مايع موجود در اين سرخرگها به وسيله ديواره اين رگها جذب مى شوند و آنچه از اين مايع براى بدن ضرورت دارد دوباره به خون باز مى گردد و آنچه كه براى بدن لازم نيست دفع مى شود، انجام اين اعمال نياز زيادى به عكس العمل هاى دقيق اين مجارى دارد.

هر كدام از كليه ها با هماهنگى خاصى به وظايف خود عمل مى كنند و اگر براى هر كدام از آن دو مشكل پيدا شود و نياز به استراحت و يا ترميم و جراحى داشته باشند، كليه بعدى وظيفه كليه از كار افتاده را به نحو احسن انجام خواهد داد. شايد بيماران كليوى و دياليزى را ملاقات كرده باشيد كه در زمان دياليز، خون بيمار وارد دستگاه تصفيه كنند مى شود و پس از تصفيه شدن وارد رگهاى بدن مى گردد. حال به عظمت خلقت كليد فكر كنيد كه چگونه خداوند كريم دستگاه بزرگ دياليز را در دو كليه بسيار كوچك گوشتى جاسازى نموده كه بدون هيچ مخارجى به بهترين شكل خون انسان را پالايش مى كنند و به عنوان پالايشگاه به مى كنند و به عنوان پالايشگاه به ظاهر كوچك و در موقع بسيار وسيع در بدن انسان شبانه روز و در طول عمر انسان عمل مى كنند.

از عجائب خلقت پاهاى انسان

پا به كمك ٢٦ استخوان و ١٠٧ پى و ١٩ عضله وزن بدن انسان را تحمل مى كند و جابجا مى سازد. حركت و گام بردارى پاها از نظر فيزيولوژى مسئله اى پيچيده و در خور توجه است پاشنه هاى پا ضربه و فشار سنگينى اوليه را دريافت مى كنند و به اتفاق ١٥ استخوان ريز آن را به قسمت استخوان منحنى پشت پاشنه مى رساند و با فرمانى مخصوص به سطح و انگشتان و جلو رانده مى شود و در اين حال است كه براى ما تعادل در راه رفتن مهيا مى شود.

انسان در شبانه روز از پاهايش بيشترين استفاده را مى برد ولى كمتر اتفاق افتاده است كه به چگونگى كار پا فكر كند. و به حركات متعدد و متنوع استخوانهاى پا كه هر كدام وظيفه اى خاص را به عهده دارند كه چگونه خداوند صانع به بهترين وجه آنها را جابجا كرده كه هنوز كسى نتوانست ادعا كند كه اگر اين استخوانها طور ديگرى جابجا مى شوند و در كنار هم قرار مى گرفتند كيفيت راه رفتن بهتر مى شده است و اين از عجائب خلقت خداوند كريم پيرامون پديده استخوانهاى پا و ديگر اعضاى بدن انسان است براى ساختن مچهاى دست و پا چه ظرافتى بكار گرفته شد كه در حالات مختلف قابل حركت است دست انسان دارى حركات چرخشى ، چپ و راست ، بالا و پائين و همينطور مانند جرثقيل ، اشياء را برداشته و به هر صورتى اراده كنيم قابل حمل خواهد بود و اين در حالى است كه مفصلها و محل اتصال استخوانها به وسيله مايع مخصوص بطور اتوماتيك گريسكارى شده و هيچ سائيدگى بوجود نخواهد آمد. كيست كه به اين جزئيات بسيار مهم بينديشد و به خداى خويش ايمان راسخ پيدا كند؟

لطيفه اى از يك دوغ فروش

رهگذرى از دوغ فروشى كه مشگ دوغ بر دوش داشت سوال اعتقادى كرد كه تو خداوند را از چه كجا شناخته اى كه او را عبادت مى كنى ؟ دوغ فروش ‍ در پاسخش گفت من در نزد خودم به اين فكر فرو رفتم كه سر و ته اين مشگ را با طناب بستم بطورى كه هرگز نبايد دوغ از آن بريزد و يا چكه كند با اين حال باز مى بينم كه هر چند لحظه قطراتى از دوغ از مشك خارج شده و بر روى لباسم مى ريزد ولى خلقت انسان را نگاه مى كنم كه چگونه خداوند قادر متعال اين همه موجودات از جمله انسان را آفريد كه دهان و بينى باز دارد و مخرج بول و غائط را هم تعبيه نموده ولى بدون اختيار انسان ، بول و غائط و يا مواد زائد ديگرى از انسان خارج نمى شود و اين مرا وادار كرده است كه اين خلقت منظم و دقيق و حساب شده بايد خالق حكيمى داشته باشد لذا همين مقدار حكمت براى من كافى است تا به خداى خويش ‍ ايمان آورم

پوست و شگفتى هاى آن

پوست از اعضاى مهم بدن محسوب مى شود. پوست در زير ميكروسكوپ همانند قشر كره زمين داراى طبقات مختلف مى باشد. قسمت سطحى پوست به نام اپيدرم كه از سلولهاى پهن تشكيل شده ، چندان صاف نيست و روى آن يك طبقه سلولهاى شاخى كه از نظر شيميايى شبيه ناخن ها هستند پوشيده شده و اين قشر با آنكه نرم است در واقع همانند زره عمل مى كند و در مقابل نفوذ دشمنان از ميكروبها و يا نفوذ آب دفاع مى كند. چه بسا انسان در داخل آب مى رود ولى آب در جسم انسان وارد نمى شود. طبقه ديگرى به نام قشر بازال زير آن قرار دارد كه مركز فعاليت مهم پوست است كه سلولهاى تازه از آن روئيده شده و جانشين سلولهاى مرده و نابود شده مى شوند. در قسمت دوم پوست كه به نام درم مى باشد عروق دموى مواد غذايى را مى رسانند و نوك اعصاب نيز در اين محل قرار دارند كه ما توسط آنها عمل لمس كردن را انجام مى دهيم و يا احساس سرما و گرما و درد يا سوزش مى نمائيم و يا هر چيز ديگرى را لمس و احساس مى كنيم بين عروق دموى و اعصاب كلافهاى چربى قرار دارند تا شوكهاى وارد شده در اثر ضربه ها را خنثى كنند و مانع تبخيرات بدن مى شوند.

و اگر اين ذخيره چربى نمى بود بدن انسان چهار پنجم آب و وزن خود را از دست مى داد و خشك مى شد و از بين مى رفت

پوستها اعضاى بدن انسان يك شكل و يك جنس نيستند و هر قسمت از بدن ، پوست متناسب با خودش را دارد. مانند پوست كف دست و پشت متناسب با خودش را دارد. مانند پوست كف دست با پشت دست فرق دارد چون پشت دست بايد مو برويد ولى كف دست نبايد مو داشته باشد چون بايد قدرت لمس داشته باشد.

و يا پوست كف پا با پشت پا از جهت روئيدن مو و ضخامت متفاوتند و يا پوست صورت لطافت خاص بايد داشته باشد بر خلاف پوست سر كه بايد ضخيم و داراى مو باشد تا جلوى سرما و گرما و ضربات را به راحتى بگيرد.

در روزها ميليونها سلول كوچك بشره خارجى توسط لايه زير بافت متولد مى شوند و پس از آمدن به سطح پوست با عبور از سلولهاى ژلاتين (كراتين) سخت مى شوند و در همين روز ميليونها از اين نوع سلولها در اثر اصطكاك با لباس و استحمام و ساير موارد در زندگى انسان از بين مى روند و مى ميرند لذا در هر ٢٧ روز پوست خارجى تن انسان عوض مى شود و پوست قديمى و كهنه جاى خود را به پوست جديد مى دهد. اين پوست اندازى در حيوانات هم وجود دارد اگر چه متفاوت است مثلا پوست اندازى مار را همگان ديده ايم كه چگونه اين حيوان از لابلاى پوست كهنه خود بيرون مى آيد كه همانند كيسه اى دراز را به جاى مى گذارد كه چند صباح قبل به عنوان پوست تن اين حيوان با همان رنگهاى متنوع و خوش خط و خال بود ولى الان جاى خود را به پوست جديد داده است و عجيب تر اينكه تنوع رنگهاى پوست جديد همانند پوست سابق اين حيوان است بدون هيچ تغيير رنگى پوست جديد مى رويد.

انسان در فعاليتهاى زياد و يا حركت ورزشى در هواى گرم به خاطر وسيعتر شدن شرائين ، خون از داخل متوجه خارج مى شود و رنگ پوست به رنگ خون در مى آيد و گرما را هم از پوست خارج مى كند و بر عكس در هواى سرد شرائين پوست جمع شده و بسته و منقبض مى شوند و خون به سمت داخل مى رود و چهره و رنگ پوست زرد و رنگ پريده مى گردد.

براى ساختن مو در هر سانتى متر مربع ده عدد پياز مو لازم است و در همين مساحت كم ميليونها سلول ملانوسيت قرار دارند كه توليد رنگ (ملانين) مى كنند كه اين ماده رنگ پوست و موى سر و ابروها و غيره را فراهم مى سازد و اگر اين ماده نباشد موهاى بدن انسان سفيد مى شوند.

از عجائب ديگر پوست سيستم عصبى آن است لذا در نوك انگشتان انسان هزاران پايه عصب وجود دارند كه گزندگى ، سوختگى ، بريدگى پوست باعث متاءثر شدن اعصاب مى شوند و فورا مغز كه سمت فرماندهى دارد را آگاه مى سازند و انسان را وادار به ناله و احساس درد مى كنند.

به هنگام ترس و خشم پياز مو متاءثر شده و موى بدن سيخ مى شود. پوست انسان تا ٢٠٠٠ بيمارى را از خود بروز مى دهد كه بيشتر آنها با استفاده از نور آفتاب و تغذيه سالم كه خداوند آفريده است قابل معالجه است (٦١)

حال بياييد كمى به تعمق و تفكر در خلقت پوست بنشينيم كه چگونه پروردگار حكيم اين همه طبقات مهم و حساب شده را در پوست آفريده است همانند طبقات و پوسته هاى زمين كه هر طبقه اى وظيفه خاص به خود را دارد و دست به دست هم داده تا انسان از آسايش و آرامش در زندگى برخوردار باشد و از سرما و گرما و ضربات و نفوذ ميكروبها و دشمنان تن ، محفوظ بماند و از زيبائيهاى پوستى هم استفاده حلال نمايد. باشد كه انسان با اين همه ظرافت و دقت در آفرينش پوست به خالق آن به راستى و صداقت ايمان آورده و سر تسليم فرود آورد.

مقدار نياز آب و احساس تشنگى در انسان

بدن انسان در هر شبانه روز به هشت ليوان آب گوارا نياز دارد. اگر چه آب مورد مصرفى بدن روزانه دو تا سه كيلوگرم مى باشد كه بدن به تنهايى با ساخت وسازى كه دارد ٣٥٠ گرم آب را تاءمين مى كند، ولى با توجه به مقدار آب مورد نياز و مصرف ، بسيار كم است البته از طريق خوردن غذا مقدار ٩٥٠ گرم آب كسب مى شود كه با توجه به نياز بدن حدود تقريبى ٩٠٠ گرم تا ١٧٠٠ گرم كمبود آب خواهد داشت كه بايد از طريق نوشيدن آب جبران شود.

در صورت نياز بدن به آب و كمبود آن اعضاى نيازمند به آب درخواست خويش به آب را از طريق احساس تشنگى به انسان تفهيم مى كنند تا با نوشيدن آب و نوشابه هاى حلال جبران كمبود آب در بدن را داشته باشد لذا مى بينيم كه خداوند متعال نعمت احساس تشنگى را در انسان آفريده تا ماشين تن انسان از كمبود آب در مضيقه و رنج قرار نگيرد. ١٤٧

حسهاى بويايى و چشايى مميزان بدن

خوردن و نوشيدن از لوازمات اوليه حيات بشر است تا حرارت بدن انسان به ١٧ درجه برسد و از بيماريها نجات يافته و ويتامينهاى لازم را داشته باشد. خداوند وصانع بزرگ و حكيم ، در دهان انسان حس چشائى (ذائقه ) و در بينى حس بويائى (شامه) را آفريد كه كنترل كننده و تشخيص دهندگان دقيق خوراكيها و نوشيدنى ها هستند. وقتى مشغول خوردن غذا مى شويم به طريق خودكار مجبوريم آن را ابتدا از نظر اين كنترل كنندگان گمرك و دروازه بدن بگذاريم اين دو حس ، غذا و خوراكى ها را بازرسى و نتيجه را فورى به شما اطلاع مى دهند. حس چشائى پس از بازرسى نتيجه تلخ ، شيرين ، شور، تند و يا مطبوع و يا غير مطبوع بودن غذا را درك و نتيجه بازرسى خود را به خود مغز (سلطان غدد) گزارش مى دهد تا هورمون مخصوص به هضم غذا را به كار وا دارد و نيز هر گاه خوراكى و ماده مخصوص به هضم غذا را به كار وا دارد و نيز هرگاه خوراكى و ماده خورده شده سمى باشد باز هم به خود مغز دستور استفراغ و اخراج فورى غذا خورده شده را صادر مى كند. حيرت در اينجا است كه تمام اين بازرسى و فعل و انفعالات و دستورات فقط در چند ثانيه انجام مى شود. و از اين نكته نيز غافل نبايد شد كه حس بويايى نيز در اين موارد بيكار نبوده و از همان ابتدا كار خود را با دقت تمام شروع كرده و سالم يا فاسد بودن غذا را تشخيص و نتيجه بازرسى و تشخيص خود را به منظور اقدام و تصميم لازم به مغز گزارش خواهد داد. حال با داشتن اين همه اعضاء فداكارى كه خداوند براى رفاه و سعادت ما در بدن انسان بكار وا داشته حيف نيست خودمان براى جسم خود ايجاد دردسر و ناراحتى و بيمارى كنيم و اعضاى خويش را با ناشكرى ، از حالت سلامت به حالت فرسودگى سوق دهيم ؟

تاءمل در اختلاف اثر انگشتان دست انسان

همه ما كم و بيش با مقوله انگشت نگارى آشنايى داريم و در مراكز اسنادى همچون ثبت احوال و يا دادگسترى و يا ارگانهاى متعدد ديگر انگشت نگارى شده ايم

ولى آيا تا بحال هيچ به اين موضوع انديشه نموده ايم كه چطور مى شود دو نفر اثر انگشت آنان با هم مساوى نباشد؟ مگر انگشتان دستهاى انسانها همه از گوشت و پوست و استخوان نيست ؟ مگر جنس پوست دستها متفاوت است ؟ و اين در حالى است كه از جهت جنس پوست مشتركند ولى از بعد خطها و شيارهاى روى پوست متفاوتند و تا الان دو نفر پيدا نشدند كه اثر انگشت سبابه و يا هر انگشت ديگر دست آنان هم شكل و از جهت خطوط و اثر سرانگشتان مساوى و مشترك باشند. مسلما از جهت شياره و فاصله شيارها و طرز قرار گرفتن در كنار هم از همديگر متمايز مى شوند و از همين روش براى شناسايى افراد خصوصا افراد بزهكار و شرور و سارقين استفاده مى كنند. و اين نشانه الهى ، ما را وادار به تدبر در عالم تكوين مى كند كه ميلياردها انسان در كنار همديگر زندگى مى كنند و در جنس و نوع پوست انگشتان دستها مشتركند ولى دو نفر را نمى شود در بين اين همه جمعيت جهان يافت كه اثر انگشت دستها آنان با هم منطبق و مساوى باشد. آيا همين موضوع در ظاهر بسيار كوچك و در عين حال بسيار مهم و يا ارزش ، ما را در شناخت خداوند به تفكر وا نمى دارد؟

در آفرينش ناخنها

يكى از اعضاى بسيار كوچك ، ناخنها دست و پا مى باشد كه فوائد زيادى در آنها نهفته است ، اگر چه انسان به آسانى از آن مى گذرد ولى با كمى تاءمل بيشتر به فلسفه خلقت آن پى خواهد برد. ناخنها علاوه بر اينكه در كارهاى دست و پا كمكهاى شايان ذكرى انجام مى دهند و در جابجايى اشياء سبك و سنگين بدون داشتن ناخن به آسانى امكان پذير نيست ، بر زيبايى دست و پا نيز نقش دارند.

از نرمى و سختى ناخن و هلالى شيرى رنگ زير ناخن ، بسيارى از بيماريها قابل تشخيص است هر چه هلالى روشن تر و شفاف تر باشد نشان از فعاليت و سلامت تن است و كمبود كلسيم و بسيارى از كمبودهاى ويتامينى را توسط همين هلالى بن ناخن تشخيص مى دهند.

خالق متعال با آفرينش ناخنها براى دست و پاهاى انسان و ديگر موجودات ، نعمتها را براى خلقت دست و پا به اتمام رسانده و هيچ كمبودى در اين بخش از اعضاى بدن وجود ندارد. ناخن از اعضاى بدون روح است كه بايد اضافات آن را كوتاه كرد.

حال اين ناخن در موقع چه چيزهايى از زوائد بدن را در خود جاى داده است كه با چيدن ، آن را دور مى اندازيم ، مجهولى است از مجهولات و معمائى است كه با پيشرفت علوم حل خواهد شد.

يك اكتشاف جديد در ناخن انسان

انسان با نگاه اوليه نسبت به آفرينش ناخنهاى دست و پا، آن را به عنوان عضو زائدى براى انسان تلقى مى كند و اين سؤ ال در ذهن انسان نقش ‍ مى بندد كه براى چه خداوند ناخنها را در سر انگشتان خلق نموده است ؟

اگر چه مهمترين فايده آن استحكام نوك انگشتان است و براى انجام كارهاى سبك و سنگين بسيار مفيد مى باشد ولى با توجه به پيشرفت علم و تكنيك در امر بهداشت و درمان مشخص شده است كه امراض توسط ناخنها دفع مى شوند.

و ديگر اينكه جديدا در اخبار علم پزشكى اعلام شده است كه به وسيله ناخن انسان آزمايشاتى شبيه آزمايش خون انجام مى گيرد و نيازى به آزمايشات شبيه آزمايش خون انجام مى گيرد و نيازى به آزمايشات خون براى تشخيص امراض و بيماريهاى مختلف انسان نيست بلكه مقدارى از ناخن زائد در دست انسان را به وسيله ناخن گير چيده و براده آن را در محلول مخصوصى مى ريزند كه باعث پودر شدن ناخن مى شود و سپس ‍ آزمايشات مختلفى بر روى آن انجام مى گيرد.

و در نتيجه بيماريهاى انسان را تشخيص مى دهند و نيازى به آزمايش خون نيست و شايد در آينده ها امور مهمه ديگرى از اين عضو كوچك كه به ظاهر يك شى ء زائد و اضافه به نظر مى آيد، كشف شود. از همين عضو كوچك در نوك انگشتان دست و پاى انسان ، مى توان به وجود خالق مقتدر حكيم پى برد و به يقين اعلام كرد كه همه اين امور منظم نمى تواند نتيجه يك تصادف كور مادى باشد. بلكه قادر و ناظمى حكيم ، گرداننده اين امور منظم در ماشين تن انسان است

خواب يك مرگ موقت است

الله يتوفى الانفس حين موقها والتى لم تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليها الموت و يرسل الاخرى الى اجل مسمى ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون

(خداوند ارواح مردم را مى گيرد و در حال خواب روح انسان را قبض مى كند و اگر اجل او فرا نرسيد بر مى گرداند و اگر اجلش فرا رسيد روح را نگه مى دارد و انسان مى ميرد و اين نشانه هايى است براى افراد متفكر.)

يكى از نعمتهاى خداوند براى بشر نعمت خواب است كه بدن انسان بر اثر تلاش و كوشش در روز نيازمند به استراحت است ، لذا خداوند خواب را آفريد تا انسان آرامش يابد. عالم خواب براى انسان ، يك نوع مرگ موقت است يعنى انسان با خوابيدنش در شب و يا در روز مى ميرد و دوباره زنده مى شود. و در اين مردن و زنده شدن نشانه اى است براى انسانهاى كه در عين مقوله به تفكر بنشيند تا به ياد مرگ دائمى ، بيشتر تدبر كند و براى شناخت خود و خدا انديشه نمايد.

در عظمت شير مادر

( وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ ) .(٦٢)

(و مادران اگر اراده شير دهى كامل دارند بايد دو سال كامل فرزندان خود را از شير خود بهره مند نمايند.)

پيامبر اسلامعليه‌السلام مى فرمايد:ليس للطبى لبن خير من لبن امه(٦٣)

براى كودك هيچ شيرى همانند شير مادر نيست)

و در روايت ديگرى به اعظم بركة تعبير شده است كه با بركت ترين غذا كه همان شير مادر است فرزندان را تغذيه كنيد.

شير مادر كه از زمان باردارى او تهيه و كم كم آماده مى شود تا به محض تولد فرزند مورد بهره بردارى قرار گيرد، داراى همه نوع ويتامينها و پروتئينهاى متناسب با بدن كودك است

شير مادر با تركيبات شيميايى لازم در هر لحظه و هر مكان طراوت متناسب با تغذيه نوزاد را دارد و از هرگونه آلودگى ميكروبى به دور است تغذيه كودك از شيرهاى حيوانى و يا شيرهاى ساخته شده به دست بشر اگر چه از جهات فرمولهاى غذائى و شيميايى به شير مادر نزديك است ولى بيماريهاى مختلفى را به دنبال دارد از جمله ميكروب انتروپاتوزنيك كه باعث درد شكم و اسهال كودك مى شود كه اين در شير مادر بسيار اندك خواهد بود.

كودك در اوائل شير خوارگى خود توسط شير اوليه مادر نسبت به بيماريهاى مختلف واكسينه مى شود لذا در لسان روايات سفارش شده است كه لااقل چند روز اول پس از تولد نوزاد از شير مادر تغذيه صورت گيرد. علوم تجربى با پيشرفت چشمگير خود توانسته است راز و رمز اين فرمايش معصومينعليه‌السلام را دريابند.

دو سال شيردهى به امر خداوند كريم باعث رشد سه پنجم تكاملى مغز بشر مى شود و به همين مناسبت ، ديگر اعضاى طفل رشد بهينه خود را مى نمايد.

پس از انقضاى دو سال شيردهى كه كودك از سينه پر مهر مادر ارتزاق نمود، كم كم از غذاهاى بيرون بهره مى گيرد. البته نكته ظريفى هم در شير دهى وجود دارد كه نبايد غفلت شود به اينكه وقتى كودك در دامن پر مهر مادر قرار مى گيرد تا براى خوردن شير آماده شود، بسيار با اهميت است كه محبتهاى متقابل بين مادر و طفل ايجاد مى شود و همين طور در موقعى كه فرزند براى خوردن شير مى شود و با مكيدن شير از پستان مادر همراه است كه در خود مكيدن شير توسط كودك فوائد زيادى را ذكر كرده اند كه در غير مكيدن ولو اينكه شير دوشيده شده مادر باشد وجود ندارد. خداوند كريم قدرت مكيدن را به نوزاد تازه به دنيا آماده عنايت مى كند تا از غذاى آماده خود بهره گيرد اگر چه هنوز هيچ قدرت ديگرى به غير از مكيدن شير از پستان مادر را ندارد. آيا با اين همه هماهنگيهاى لازم كه خداوند در بين مادر و كودك تازه به دنيا آمده اش قرار داده است نبايد بشر را متنبه سازد تا با خالق خويش صادقانه سخن بگويد و عرضه بدارد كه اى خالق حكيم و رازق و اى قادر مهربان ، همه راههاى هدايت را براى ما باز گذاشته اى ولى ما با غفلت زدگى در شناخت تو از پديده ها و مخلوقات درس معرفت نگرفته ايم و يا لااقل كوتاهى كرده ايم

ارتباط گريه نوزاد و جارى شدن شير از پستان مادر

فوران شير از پستان مادر با مكيدن كودك به وضوح روشن است كه با مكيدن نوك پستان مادر كه به صورت رفلكس عمل شده و شير از هر دو پستان مادر جارى مى شود. جالب اينجاست كه در بعضى مواقع جارى شدن شير مادر نيازى به مكيدن كودك نيست بلكه مادر با شنيدن صداى توليد شده در دهان بچه و يا صداى ناشى از حركات زبان و صداى توليد شده از حلق نوزاد و حتى گريه نوزاد، شير از نوك پستان مادر جارى مى شود و اين چه ارتباطى است كه انسان به آسانى از كنار آن مى گذرد و هيچ درس ‍ خداشناسى نمى گيرد؟ (٦٤)

فصل سوم : شگفتى ها و عجائب در آفرينش حيوانات

تفكر و عبادت

امام رضاعليه‌السلام :

ليس العبادة كثرة الصلاة و الصوم انما العبادة التفكر فى امر الله عزوجل

(عبادت به نماز و روزه بسيار نيست بلكه عبادت همانا تفكر و انديشيدن در امر خدا است .)

راز بقاء در حيوانات

( قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ ) .(٦٥)

(خداوند بين موجودات عالم روزى و معيشت آنها را به عدالت تقسيم نمود)

پرواز در لابلاى پرندگان هوا و غواصى در بين موجودات آبزى در اعماق آبهاى درياها و اقيانوسها، يك قانون كلى را به دست انسان متفكر و عاقل مى دهد به اينكه حيوانات هوايى و دريايى ، صحرائى و جنگلى ، چرندگان و پرندگان همه و همه دست به دست هم داده اند تا زمينه رشد بهتر انسان را فراهم سازند. مثل اينكه همگان ماءموران الهى هستند كه موظف به تاءمين نيازمنديهاى اشرف مخلوقاتند. و اين در حالى است كه بعضا مرغان هوائى نصيب ، ماهيان دريا و بالعكس ماهيان دريا خوراك پرندگان هوائى و يا حيوانات آبزى ديگر مى شوند و گاهى گياهان را خوراك حيوانات و گاهى هم حيوانات را نصيب گياهان گوشتخوار مى سازند. خدايا چه حكمتى در اين فعل و انفعالات در بين موجودات وجود دارد كه انسانهاى غافل هنوز رمز و راز زندگى را درك نكرده اند.

هفت شهر عشق را عطار گشت

عاقبت ما اندر خم يك كوچه ايم

و از عجائب تقسيم روزيهاى دنيا اين است كه از باقيمانده غذا در لابلاى دندان يك موجود، غذاى لذيذ و آماده اى براى حيوانات ديگرى مى سازند همانند نهنگها در دريا پس از آنكه از حيوانات ريزتر دريايى شكار كرده و تغذيه شده اند به ساحل دريا آمده و با باز كردن دهان خود، پرندگان مخصوصى وارد دهان نهنگ مى شوند و از غذاهاى باقى مانده در لابلاى دندانها آن حيوان مى خورند بدون آنكه نهنگ فكهاى خود را روى هم بگذارد. و در تقسير فخر رازى جلد ٢٤ آمده است كه اين پرندگان با داشتن خارهاى تيزى بر روى سر، مانع از بلعيدن آنها توسط نهنگها مى شوند. چرا كه اگر نهنگها بخواهند از اين اسرار الهى سرپيچى كرده و اين پرندگان را خوراك خويش قرار دهند، خارهاى تيز سر آن پرندگان در سقف دهان نهنگها فرو رفته و مجروح مى سازند لذا جلوى سوء استفاده احتمالى اين حيوانات غول پيكر را هم سد نموده اند. و از طرفى هم چنين حركت زيبائى كه بين نهنگها و پرندگان انجام مى گيرد نتيجه آن علاوه بر تهيه روزى پرندگان ، اين خواهد بود كه به راحتى دهان و دندانهاى نهنگ مسواك خواهد شد و از لابلاى دندانها غذاى ريز برداشته شده و حيوان از آرامش ‍ خاص برخوردار خواهد شد.

آرى راز آفرينش و چرخش عالم هستى ، براى انسان هوشيار درس ‍ خداشناسى است البته اگر انسان از پوستين غفلت و سستى و تنبلى در راه فكر و انديشه خارج گردد.

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست

كه هر چيز به جاى خويش نيكوست

در آفرينش حيوانات سوارى

( وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً ۚ وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ .) (٦٦)

(و اسب و استر و حمار را براى سوارى و تجمل و زيبايى مسخر شما گردانيد و چيز ديگرى هم كه شما هنوز نمى دانيد براى شما خواهد آفريد.)

سه نوع از حيوانات كه تحت تسخير انسان قرار گرفته اند در اين آيه نام برده شدند كه هر كدام خصوصيات خاصى به خود را دارند اگر چه در عمل با هم مشتركند يعنى براى حمل و نقل بار و مسافر استفاده مى شوند. اسب حيوان رامى است كه براى حمل و نقل و سوارى بكار گرفته مى شوند. همانطور كه قاطر و الاغ هم به همين منظور بكار گرفته مى شوند ولى اسب براى براى مسابقات اسب دوانى و مانور در ميادين ورزشى و ميادين جنگى استفاده شايانى مى شود بر خلاف الاغ و قاطر كه يا در اين رابطه ها استفاده نمى شود و يا كمتر استفاده مى شوند ولى در حمل و نقل بار و مسافر در كوههاى سر به فلك كشيده و صخره هاى صعب العبور از قاطر استفاده بيشترى مى برند چون توان و قدرت قاطر در چنين مواقعى بيشتر قابل بهره بردارى قرار مى گيرد. لذا اين حيوانات هم براى حمل و نقل بكار گرفته مى شوند و هم براى زينت الان كه در قرن اتم بسر مى بريم و با اين همه پيشرفت در صنايع ماشين سازى و هواپيما سازى كه بسيار مدرن و فوق مدرن ساخته مى شوند و با يك چشم بهم زدن صدها مسافر را آن هم در فضا از شهرى به شهر ديگر و از كشورى به كشور ديگر منتقل مى كنند، باز هم از اسب و قاطر براى سوارى يا زينت حتى در ممالك پيشرفته و صنعتى بكار مى گيرند لذا براى هميشه تاريخ اين حيوانات حداقل براى سوارى و زينت و زيبايى استفاده خواهند شد.

در آخر آيه اشاره اى اجمالى در رابطه با خلقت وسائل و ابزار جديدترى شده است كه با كمى تاءمل متوجه مى شويم كه خداوند به آنچه را كه بعدها به وسيله مخلوقش يعنى انسان به همراه پيامبر درون خود يعنى عقل ، اختراع خواهد شد عالم و آگاه بود و همه اين اختراعات در پيشگاه ذات احديت حاضر و مشهود بود و اگر انسان توانست دست به خلقت ابزار ماشينى دراز كند و هر آنچه را كه در خدمت خود گرفته است از آفريده هاى پروردگار عالم است اگر براى طراحى ماشين و هواپيما از عقل و هوش ‍ خود بهره گرفت و از تجربيات پرندگان و كيفيت و بالهاى آنها استفاده كرد همه از راهنمائيهاى عقل ، همان پيامبرى كه خداوند كريم در انسان به وديعت گذاشته است بهره گرفته شد.

حال اين انتساب اختراع به مخترعين ، يك انتساب مجازى است آنكه در واقع و حقيقت مبدع و نو آورى داشت همان ذات حق است كه با راهنمائيهاى و هدايتهاى خود به توسط عقل ، بشر را به سوى ساختن دنيائى جديد و با تكنيك و صنعت جديدتر هدايت فرمود. بهترين شاهد و قرائن اين مدعا اين است كه خداوند آهن را در لابلاى خاك و سنگ پنهان كرد تا پس از آگاهى يافتن از كيفيت استخراج آن از معادن استخراج كند و با آتشى كه خداوند به عنوان يك نعمت در دست انسان قرار داده است ، فلزات را از خاك و سنگ جدا نموده و در صنايع بكار گيرد.