توصيهها
توصيهها
١ـ سعى كنيم عاشقانه سحرپيشه باشيم هر چند دست رد بر سينه سحرخيزى كاسبانه نزدهاند.
گر از دوست چشمت به احسان اوست *** تو در بند خويشى، نه در بند دوست
خــلاف طــريـقـت بــود كــه اولــيــا *** تــمــنــا كــنــنــد از خـدا جــز خـدا [٢٠٥]
٢ـ حق تعالى را از اين نعمت سحرخيزى سپاسگزار باشيم.
هم تازه رويم هم خجل، هم شادمان هم تنگدل *** كز عهد بيرون آمدن نتوانم اين انعام را [٢٠٦]
٣ـ نماز شب و اشك و حال سحرى، هديه خدا به جانهاى پذيرا و با استعداد است، نبايد معطل هر كسى بود.
نه هر عاشق تواند اشك ريزي *** نه هر طالب تواند صبح خيزى
الهى، آدم شب كور كجا و عبد شكور كجا؟ كه شب كور شكور نباشد. [٢٠٧]
من نه براى اين كه در بحث نماز شب حرفى را نوشته باشم، بلكه انصافا برخى از افراد در زندگى با رفتارهاى زشت و ناپسند و آلوده شان آن چنان بر سر جانشان بلا آورده و خود را خفه كرده و مردهاند كه هيچ روزنه و اميدى نمييابي.
«وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِى الْقُبُورِ ؛ تو نميتوانى سخن خود را به انان كه در گور خفتهاند برساني» [٢٠٨]
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا ؛ آن (كتاب آسماني) جز ذكر و قران مبين نيست تا افرادى را كه زنده اند بيم دهد». [٢٠٩]
هر آن كسى كه در اين حلقه نيست زنده به عشق *** بر او نمرده به فتواى من نماز كنيد [٢١٠]
نقل است كه مرحوم علامه بحرالعلوم روزها به امور مراجعه كنندگان رسيدگى ميكرد و براى طلبهها درس ميگفت و شبها نيز به شيوه اهل بيت (عليهمالسلام) از كوچههاى نجف ميگذشت و دور از چشم مردم براى تهيدستان شهر غذا ميبرد، تا اين كه طلبهها با خبر شدند. علامه درس را تعطيل كرد، ولى دليل آن را نميدانستند. از اين رو، مرحوم علامه زين العابدين سلماسى را كه به مرحوم علامه نزديكتر بود شفيع قرار دادند تا از استاد بپرسد كه چرا درس را تعطيل كرد؟
اين پرسش چند روز به تكرار از استاد پرسيده ميشد، ولى ايشان هيچ جوابى نميداد، تا اين كه در يكى از روزها وقتى براى چندمين بار از استاد پرسيده شد، در پاسخ گفت:
من در نيمههاى شب از كوچههاى اين شهر ميگذرم، سزاوار نيست كه طلبهها براى نماز شب بيدار نشوند و با خداى متعال مناجات نكنند؛ من شاگردى را كه سحرپيشه نباشد نميخواهم.
و پس از اهتمام طلبهها بر سحرخيزى بود كه حضرت استاد نيز درس را دوباره آغاز كرد. [٢١١]
پــاسـبـان حـرم دل شــدهام شــب هـمــه شـب *** بـو كـه سـيرى بـكند آن مه ناكاستهام
خوش بسوز از غمش اى شمع كه امشب من نيز *** به همين كار كمر بسته و برخاستهام
نقل است كه شهيد قدوسى شبى در مسجد گوهرشاد ميگفت: برايم بسيار ناگوار و دور از انتظار بود، وقتى شنيدم كه يكى از اساتيد مدرسه حقانى به نماز شب مقيد نيست. با او صحبت كردم، معلوم شد كه در شب، سبكى معده را رعايت نميكند. [٢١٢]
الهى، شب پره را در شب، پرواز باشد و حسن را نباشد. [٢١٣]
الهى، توفيق شبخيزى و اشكريزى به حسن ده. [٢١٤]
٤ـ در تحصيل رقت قلب و نرم ساختن دل به ويژه از راه عبرتها كوشا باشيم.
٥ـ در زمستان بيداريمان بيشتر از سحرخيزى ما در تابستان باشد.
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) ميفرمايد:
زمستان براى مؤمن فصل خوبى است؛ زيرا روزهاى آن را روزه ميگيرد و شبهاى دراز آن را به نماز ميايستد. [٢١٥]
٦ـ براى سحر شبهاى جمعه اهميت بيشترى قائل شويم كه بر شبها و سحرهاى هفته، مزيتهاى فراوانى دارد. چنانكه پيشتر يادآور شدم. حضرت يعقوب (عليهالسلام) براى تحقق بخشى به درخواست پسران خود كه پس از برملا شدن درونشان از پدر خواسته بودند: اى پدر، براى ما از خداوند آمرزش بخواه، پدر آنان را به فرا رسيدن سحر شب جمعه حوالت داد. [٢١٦]
از امام صادق (عليهالسلام) نيز روايت است كه:
از انجام گناه در شب جمعه برحذر باشيد كه دو برابر به حساب ايد و هم در اين شب (بيشتر) به عبادت بپردازيد كه آن نيز دو برابر شمارش شود. [٢١٧]
بانوان سحرخيز
از پيامبر (صلى الله عليه و آله) روايت است كه:
دخترم فاطمه (سرور زنان عالم از اولين تا آخرينشان است) هرگاه در محراب و در پيشگاه پروردگارش ميايستد، نورش بر فرشتگان آسمان آشكار ميشود؛ چونان كه نور ستارگان بر اهل زمين، و (در هنگام) خداوند به ملائكه هم ميفرمايد: اى فرشتگانم، بندهام فاطمه را بنگريد كه در پيشگاهم از ترس من، لرزان ايستاده است، من (نيز) به او روى كردم و گواه باشيد كه شيعيانش را از آتش ايمن دارم. [٢١٨]
حضرت زينب (عليهاالسلام) با همه رنج و محنتهاى پيش آمده در شام اسارت، هر چند مصيبت زده بود و غم هجرت برادر و غربت كربلا، دل و جانش را در هم ميفشرد و سوختهتر از خيمههاى سوخته مينمود، ولى باز سحرخيزياش را ادامه داد و نماز شبش را نشسته برپا داشت. و چه پيام رسايى كه اين بانو در اهميت سحرخيزى و برپايى نماز شب به همه ابلاغ كرده است.
حضرت ابا عبدالله الحسين (عليهالسلام) كه از نماز شب و حال و حضور خواهرش زينب (عليهاالسلام) با خبر بود، در آخرين وداع خود از اهل خيام، خواهرش را فراخواند و از او خواست، جان خواهر، حسين را در نماز شبت فراموش نكن. [٢١٩]
امام حسين (عليهالسلام) درباره دخترش فاطمه [٢٢٠] فرمود: او در ديندارى به گونهاى بود كه شب را به نماز ميگذراند. [٢٢١]
بانو نفيسه از نوادگان امام حسن مجتبى (عليهالسلام) و عروس امام صادق (عليهالسلام) است، برادر زادهاش درباره او ميگويد: من چهل سال خدمتگزارش بودم، او در اين مدت همواره وقت سحر براى نماز شب بيدار بود. [٢٢٢]
روايت است كه حضرت مسيح (عليهالسلام) پس از مرگ مادرش مريم عذرا (عليهاالسلام) او را فراخواند و از مادرش پرسيد:
مادر، آيا ميل دارى به دنيا بازگردي؟
مادر پاسخ گفت: آرى، ولى براى برپاداشتن نماز در شب سرد و گرفتن روزه در روز گرم.
در زمان حضرت عيسى مسيح (عليهالسلام) زنى زندگى ميكرد كه بسيار شايسته بود و در عبادت خدا و اداى نماز در وقت آن، زياده اهتمام داشت. روزى مشغول پختن نان بود كه زمان اداى نماز فرا رسيد، او خميرى را كه در تنور گذارده بود رها كرد و به نماز ايستاد، شيطان بر خاطرش در آويخت و به وسوسه او پرداخت كه:
«تا نماز را به پايان برسانى نانت همه سوخته است».
ـ زن بياعتنا در دل، او را پاسخ گفت: كه اگر هم نان بسوزد بهتر كه من در آتش دوزخ بسوزم.
ـ شيطان: پسرت در تنور ميسوزد.
ـ زن به دل گفت: اگر قضاى خدايى است كه پسرم در نمازم به آتش درافتد؛ من به قضاى او سر سپارم و از نماز دست برندارم و اگر نه كه او در نماز نگاهدار پسر من است.
در اين هنگام، همسرش به خانه درآمد و ديد زن، به نماز ايستاده و نان، سالم بر ديواره تنور و پسرش نيز بيهيچ سوزشى در آتش چونان كه در چمن زارى بازى ميكند.
شوهر در شگفت از اين حادثه، پس از نماز همسرش او را از اين معجزه با خبر ساخت. زن به سجده افتاد و خداوند را سپاس گفت.
مرد، كودك را در آغوش گرفت و به نزد عيسى (عليهالسلام) آمد و ماجرا را باز گفت.
عيسى (عليهالسلام) فرمود: از همسر خود بپرس كه چه رازى با خداى تعالى داشت كه با او چنين معامله كرده است؟ اگر او مرد ميبود، به پيامبرى برگزيده و جبرئيل بر او نازل ميشد.
مرد به خانه باز گشت و از همسر خويش، پرسش عيسى (عليهالسلام) را باز پرسيد. زن پاسخ داد:
كار آخرت پيش گرفتم، كار دنيا را پس گذاردم، جز چند روزى در ماه، همواره به طهارت گذراندم، نمازم را در وقتش، بر هزار كار ديگرم مقدم داشتم. كينه و دشمنى آنكه مرا دشنام ميداد و بر من جفا ميكرد دل دل نميگرفتم. امورم را به خدا واگذار كردم. به قضاى او رضا دادم. فرمانش را بزرگ داشتم، با آفريدههايش مهربان بودم، نيازمندان و تهيدستان را هر چند اندك بخشيدم و هر سحر نماز شب را برپاداشتم. [٢٢٣]
نقل است كه يكى از عرفا كنيزكى داشت و آن را به ديگران فروخت. چون پاسى از شب گذشت كنيزك از خواب برخاست و اهل خانه را به نماز شب فراخواند. همه در عجب شدند كه مگر صبح در آمده است؟
كنيزك گفت: نه، مگر شما فقط واجب به جا ميآوريد؟
گفتند: آري.
كنيزك صبحگاهان به نزد صاحب پيشين خود آمد و گفت: اى شيخ، مرا از اينان باز پس گير كه ايشان اهل سحر نيستند. [٢٢٤]
يكى از بزرگان كنيزى داشت كه شب هنگام از نظرها دور ميشد و كسى نميدانست كه كجاست يا دير وقت به كجا ميرود. مولايش با خود انديشيد كه نكند او هرزه باشد. به همين خاطر بر ان شد كه او را بپايد. شبى خود را به خواب زد، ولى بيدار و مراقب رفتار كنيز، پاسى از شب گذشت كنيز در خانه را باز كرده از آن خارج شد. بى آنكه كنيزش خبردار شود، از پى او روانه شد، از كوچهها گذر كرد تا اين كه به گورستانى رسيد، نزديك قبرى خالى شد و در آن نشست و ذكر الله الله سر داد و گاه شنيده ميشد كه ميگفت: اى خدايى كه مرا دوست داري. ارباب از خود پرسيد: «او چگونه دانست خدا او را دوست دارد؟ من اين را به طور حتم از او خواهم پرسيد.» و گاه نيز با ديدن اين منظره زير لب ميگفت: بار خدايا! تو را از داشتن چنين كنيزى سپاس ميگويم.
صبح هنگام جريان شب پيش را براى كنيزش باز گفت و اظهار داشت: من تنها يك پرسش از تو دارم.
تو از كجا ميدانى كه خدا تو را دوست دارد؟
كنيز: از آنجا كه مرا به هم نشينى با خود دعوت ميكند وگرنه من نيز مانند ديگران به خواب رفته بودم.
زنى به حضور امام صادق (عليهالسلام) رسيد و عرضه داشت:
اى پسر پيامبر خدا، شوهرم مرا دوست نميدارد، چه كنم كه مهرم به جانش در آيد؟
امام فرمود: گاه سحر برخيز و نماز شب بخوان.
پس از چندى اين زن براى سپاسگزارى به خدمت امام رسيد. گفت: اكنون با عمل به دستور شما، شوهرم كسى را به اندازه من دوست ندارد. [٢٢٥]
موانع سحرخيزى
چنان كه برپايى نماز شب، آثارى را به همراه دارد، ترك آن نيز پيآمدهايى دارد كه به علل و عواملى انسان را از فيوضات و فيضان سحر باز ميدارد.
حاج شيخ عباس قمى صاحب كتاب مفاتيح الجنان همواره در گذار سال و در هر چهار فصل حداقل يك ساعت پيش از طلوع فجر بيدار شده و به نماز ميايستادند. فرزند ايشان نقل ميكند كه يك روز صبح ديدم پدرم گريه ميكند، سحر از دست دادهاى كه گويا ميگفت: «يا ليتنى قدمت لحياتي؛ كاش براى زندگيام پيش ميفرستادم». [٢٢٦]
«يَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِى جَنبِ اللَّهِ ؛ دريغا بر آنچه در حضور خدا كوتاهى ورزيدم.» [٢٢٧]
گفتم: پدر جان چرا گريه ميكنيد؟
ـ پسرم، شب گذشته نماز شب را از دست دادم.
ـ پدر جان، شما كه واجبى را ترك نكرده و حرامى را نيز مرتكب نشدهايد؛ به علاوه نماز شب، مستحب است نه واجب.
دريغا عيش شبگيرى كه در خواب سحر بگذشت *** ندانى قدر وقت اى دل مگر وقتى كه در ماني [٢٢٨]
مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى ترك كنندگان نماز شب را به چهار دسته تقسيم ميكند: [٢٢٩]
دسته نخست
١ـ كسانى كه به شبنشينيهاى بيهوده و بيمحتوا دل مشغول و سرگرم هستند. به راستى اين موضوع، ـ حتى اگر از نماز شب هم بحث نميكرديم ـ زيانهاى فراوانى دارد مثل: اتلاف وقت، پراكنده گويى و هجمه به آبروى ديگران و از هم دريدن آن. حقيقتا خواب بر اين امور شرف دارد.
«گفتهاند: بر ابليس هيچ چيز دشوارتر از خواب عاصى نيست، گويد: كى بود كه بيدار شود تا ـ خداى را ـ معصيت كند.
و گفتهاند كه: نيكوترين حال عاصى ـ را ـ آن ـ وقت ـ بود كه بخسبد اگر خيرى نكند بارى شرى از وى نيايد». [٢٣٠]
علاوه بر آن، شب زندهداريهاى پرمحتوا نيز كه بي حد و مرز برگزار ميشود، رهزن طريقت آل الله و پيمايش راهى است كه با سرشت و سرنوشت آدمى ناسازگار است؛ براى مثال برخيها به سيدالشهداء (عليهالسلام) تا دير وقت به سر و سينه ميزنند؛ به گونهاى كه با اين افراطيگرى، نوبت به خداى متعال و نماز واجب صبح هم نميرسد.
گر مسلمانى به اين است كه حافظ دارد *** آه اگر از پس امروز بود فردايى
٢ـ پرخورى و شكم انباشتن خواب را سنگين و زياد ميسازد؛
برخى از حكيمان گفتهاند: «الاكل للقوت لا للشهوة؛ خوردن براى نيرو گرفتن است، نه شهوت».
الهى، آزمودم تا شكم دائر است دل بائر است: «يا من يحيى الارض الميتة» دل دائرم ده. [٢٣١]
از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت است: دل آن كس كه شكمش پر است، به ملكوت آسمان راه ندارد. [٢٣٢]
ره نيابد بر درى از آسمان دنياپرست *** در نه بگشايند بر وى گر چه درها واستي [٢٣٣]
امام صادق (عليهالسلام) ميفرمايد: براى قلب مؤمن چيزى زيان بارتر از پرخورى نيست؛ پرخورى دو چيز را به ارث ميگذارد؛ سنگدلى و هيجان شهوت. [٢٣٤]
از لقمان حكيم نقل شده است كه به پسر خود گفته است: جان پسر، هرگاه معده انسان پر شود فكر او به خواب ميرود. از (دريافت) حكمت باز ميماند و عضوهايش از عبادت فرو مينشينند. [٢٣٥]
از اميرالمؤمنين (عليهالسلام) روايت است كه: با دارا بودن سه چيز در سه چيز طمع نورز:
الف) در بيدارى با پرخوري.
ب) در نورانيت چهره با خوابيدن در تمام شب؛
ج) در امان بودن از دنيا با همنشينى گنهكاران.
٣ـ بسترى كه بيش از حد نرم و راحت باشد، زمينهساز خوش خوابى و سنگينتر شدن آن است.
امام صادق (عليهالسلام): من به يقين دشمن دارم كسى را كه قرآن ميخواند، و برخى از شب را بيدار است، ولى از رختخوابش (براى نماز شب) جدا نميشود تا اين كه صبح براى نماز برميخيزد. [٢٣٦]
تا كى آخر چو بنفشه سر غفلت در پيش *** حيف باشد كه تو در خوابى و نرگس بيدار
«اين چنين روا نيست كه انسان بخوابد تا نزديك طلوع آفتاب و بعد به زحمت نمازش را اداء بخواند. انسان را كه خواه و ناخواه ميبرند، چه بهتر كه خودش برود». [٢٣٧]
اگر شب بخوابيم و بعد از سحر بيدار شويم، آن چه خواب و اين چه بيداري؟
بيدار شو اى ديده كه ايمن نتوان بود *** زين سيل دمادم كه درين منزل خواب است [٢٣٨]
«آيا طالبان اين دنيا را نميبينى كه اگر يكى از آنها را سلطان وقت به خلوت فرا خواند، گرچه وقت ملاقات با او را دل شب قرار دهد، او به خواب نخواهد ماند، بلكه آن شب را از ترس اين كه مبادا به خواب بماند كلا بيدار و پيوسته به فكر مجلس سلطان و صحبتش با او خواهد بود. و تو اگر به احوال خويش تأمل كنى به يقين خواهى ديد كه اگر احتمال دهى كه كسى نيمه شب مبلغ قابل توجهى پول برايت خواهد آورد از شوق دستيابى به آن مال و ترس اين كه مبادا به واسطه خواب از دستت برود، قدرت بر خوابيدن نخواهى داشت». [٢٣٩]
شورش بلبلان سحر باشد *** خفته از صبح بيخبر باشد [٢٤٠]
الهى، آنكه سحر ندارد از خود خبر ندارد. [٢٤١]
در روايت است كه حضرت موسى (عليهالسلام) به خداوند عرض داشت بار خدايا مبغوضترين بندگان نزد تو كيست؟ جواب آمد: «جيفة بالليل، بطال بالنهار [٢٤٢]؛ مبغوضترين خلق، نزد من، كسى است كه شب مردار است و روز را به بطالت ميگذارد.»
٤ـ نافرمانى و گناه خدا (حق الله و حق الناس).
مردى نزد اميرالمؤمنين (عليهالسلام) آمد و عرضه داشت: من از نماز شب باز ماندهام! امام فرمود: گناهانت تو را زنجير كردهاند. [٢٤٣]
امام صادق (عليهالسلام) ميفرمايد:
حقيقتا فردى تنها به خاطر يك دروغ از نماز شب باز ماند [٢٤٤] و كسى كه از نماز شب (رزق معنوي) محروم گردد، از رزق و روزى (مادي) نيز محروم ميماند. [٢٤٥]
[گاه] انسان، گناه ميكند و به همين سبب از نماز شب باز ميماند، همانا تأثير عمل زشت در جان آدمى از وارد شدن چاقو در گوشت، چالاكتر است. [٢٤٦]
دسته دوم
عجب و روى و ريا
دسته دوم كسانياند كه همه موارد بالا را رعايت كردهاند. ولى بنا بر روايتهاى وارد شده براى نگهدارى بنده از عجب يكى دو شب از نماز شب باز ميماند.
از عجب و روى و ريا بپرهيزيم تا از فيض رحمت خدايى در هر سحر بيبهره نمانيم. بيماريهاى اخلاقى را حقيقتا بيمارى بدانيم و از آن سرسرى نگذريم و به اهل و طبيبان و روح مراجعه كنيم و دل و جانمان را درمان و كاستيها را جبران كنيم.
دسته سوم
بيماران و كسانى كه به سحر خيزى و برپايى نماز شب اهتمام دارند، ولى معذوراند، اينان چون بر نيت خويش استوارند و به درستى و خردورزانه، همگون با آموزههاى متعالى دينى، زندگى را ميگذرانند به وعده و خبر آل الله (علهيمالسلام) نيت اينعمل آنان را به پاداش نماز شب خواهد رساند.
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) ميفرمايد: اگر كسى پيش خود قصد كند كه لحظهاى از شب را برخيزد، ولى ناخواسته به خواب رود، خداوند نيتش را پذيرفته و پاداش عملى را كه قصد كرده بود برايش بنويسد. [٢٤٧]
دسته چهارم [٢٤٨]
كسى كه گمان ميبرد فضيلت مطالعه از نماز شب برتر است، «و اين چيزى جز غرور و فريب نيست» [٢٤٩]، «بايد از اين مصيبت عظمى و فضيحت آشكار به خدا پناه برد، كه شيطان پليد اين گونه علما را فريب دهد كه اشتغال به مطالعه اين علوم رسمى كه براى اغلب آن نميتوان قصد شرعى كه به وجهى از وجوه صحيح باشد يافت، از استغفار در سحرگاهان و خلوت با خداوند عزيز غفار افضل بدانند... .
علمى كه انسان را بر تهجد و شبزندهدارى برنيانگيزد، علمى است كه نور و بهره و خيرى در آن نيست... بايد دانست كه مؤمن در راه تحصيل علم، نماز شب را از مطالعه كارسازتر ميبيند». [٢٥٠]
حافظا در كنج فقر و خلوت شبهاى تار *** تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
و نيز مينويسد:
«مردان متقى براى تصحيح نيت خود در تحصيل عمل به نماز شب پناه ميبردند و درد خود را با داروى شب زندهدارى و تضرع در دل شب درمان مينمودند، و به جان خودم سوگند كه براى تصحيح نيات واجبه عينيه، اين راه بهترين راههاست و دستگيره محكمى است كه نبايد از آن دست كشيد.
و شيخ و پيشواى من در علوم حقه، برايم حكايت نمود كه از طالبان آخرت، احدى به مقامى از مقامات دينى نرسيد: مگر آنان كه اهل تهجد و شب زندهدارى بودند». [٢٥١]
و نيز گفتهاند:
«شما هيچ عارف و انسان بلند مرتبهاى را در اين عالم نمييابيد كه آنچه به دست آورده از دولت بيدارى شبها نبوده باشد، چه پارسايان مسلمان و چه غير مسلمان، شبخيزى در همه اديان جزو سنن محبوبه است». [٢٥٢]
«حافظ نيز شاگرد مكتب اسلام و بهرهمند از معنويتها و صفاهاى شبانه بود و پيروزيهاى خود را مديون شبخيزيهاى خود ميدانست». [٢٥٣]
نقل است كه كسى از شيخ مرتضى انصارى پرسيد: فضيلت نماز شب بيشتر است يا مطالعه و تحصيل علم؟
شيخ با پرسشى او را به جواب رساند، از او پرسيد: آيا تو قليان ميكشي؟
گفت: بلي.
شيخ: به جاى دو بار قليان كشيدن، نماز شب بخوان.
يعنى اگر تو تا اين اندازه نگرانى كه به پاداش بيشتر نرسى و فضيلت نماز شب از مطالعه را هم ندانى، چگونه لحظههايى از زندگيات را به كشيدن قليان ميگذرانى و آنگاه به بهانه كمى وقت ميخواهى يكى از آنها را برگزيني.[٢٥٤]
چگونه ممكن ميشود كه انسان تحصيل علم را از تهجد و شبزندهدارى و نماز شب افضل بداند
پى نوشت ها
[1] - سوره مزمل، آيات 1 و 2.
[2] - سوره مزمل، آيه 6.
[3] - وسائل الشيعه: ج 5، باب 39 از ابواب بقية الصلوات المندرية و ميزان الحكمة: ج 5، باب 2311، ص 417، حديث 10448.
[4] - همان، ح 10447.
[5] - مجمع البيان: ج 10، ص 378.
[6] - مراحل اخلاق در قرآن: فصل هفتم.
[7] - سوره اسراء، آيه 79.
[8] - تفسير الميزان: ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، ج 13، ص 241.
[9] - همان.
[10] - همان.
[11] - تهذيب: ج 2، ص 242، ط نجف، ح 959.
[12] - سوره آل عمران، آيه 17.
[13] - عدة الداعى و نجاح الساعي: احمد بن فهداالحلى، صححه و علق احمد الموحدى القمى، ص 251.
[14] - المصلين وقت السحر.» ميزان الحكمة: ج 7، باب 3084، ص 249، ح 14806 و مجمع البيان: ط تهران، 1373، ج 2.
[15] - وسائل الشيعه: ج 4، ح 7 و 9، باب 10 از ابواب قنوت.
[16] - ميزان الحكمة: پيشين، ح 14807.
[17] - همان: ح 14808.
[18] - عدة الداعى و نجاح الساعي: پيشين، ص 251.
[19] - ميزان الحكمة: حديث 14810
[20] - . همان: حديث 14812.
[21] - همان: حديث 14818.
[22] - همان، حديث 14819.
[23] - سوره سجده، آيات 16 و 17.
[24] - مجمع البيان: پيشين، ج 8، ص 331.
[25] - سوره زمر، آيه 9.
[26] - وسائل الشيعه: ج 3، باب 17، از ابواب اعداد فرائض و نوافلها، حديث 7.
[27] - سوره طه، آيه 13.
[28] - سوره طور، آيه 48.
[29] - تفسير قمي: ج 2، ص 333.
[30] - سوره طور، آيه 49.
[31] - تفسير قمي: ج 2، ص 333.
[32] - سوره ق، آيه 40.
[33] - مجمع اليبان: ج 9، ص 150.
[34] - سوره دهر، آيه 26.
[35] - مجمع اليبان: ج 10، ص 413 و ميزان الحكمة: ج 5، باب 2311، ص 417، حديث 10449.
[36] - سوره فرقان: آيات 63 و 64.
[37] - صلاة الليل: ص 29.
[38] - سوره هود، آيه 114.
[39] - ميزان الحكمة: ج 5، باب 2314، ص 421، حديث 10462.
[40] - سوره آل عمران، آيه 113.
[41] - تفسير اثنى عشري: ج 2، ص 216.
[42] - عدة الداعى و نجاح الساعي: پيشين، ص 161.
[43] - مجمع البيان: ج 2، ص 409.
[44] - سوره حديد: آيه 27.
[45] - وسائل الشيعه: ج 5، باب 39 از ابواب بقية الصلوات المندوية:، ح 9.
[46] - صلاة اليل: ص 28.
[47] - نك: مفاتيح الفلاح: ص 355.
[48] - حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، اسرار الصلوة: ص 456.
[49] - نك: كنزالعمال: ج 7، ص 788، حديث 21411.
[50] - همان: ص 780، ش 21379.
[51] - مجمع البيان: ج 2، ص 409.
[52] - علل الشرايع: ص 138.
[53] - سوره يوسف، آيه 98.
[54] - كافي: ج 2، ص 346 ـ ميزان الحكمة: ج 7، باب 3084، ص 249 . در روايتى از امام صادق(عليهالسلام) آمده است كه: خواستهشان را تا سحر شب جمعه به تأخير انداخت.(نك: همان).
[55] - همان: ج 3.
[56] - التهذيب: ج 2، ص 341 ـ علل الشرايع: ج 2، باب 26.
[57] - ارشاد القلوب: ج 2، باب 22، ص 21 و 22.
[58] - وسائل الشيعه: ج 5، باب 40 ـ ميزان الحكمة: ج 5، باب 2311، ص 417.
[59] - ميزان الحكمة: پيشين.
[60] - من لا يحضره الفقيه: ج 1، ص 471-484 ـ بحارالانوار: ج 84، ص 1368ـ امالى صدوق: ص 24 ـ وسائل الشيعه: ح 27 و 33.
[61] - بحارالانوار: ج 87، ص 120 و روضة الكافي: ح 311.
[62] - همان و ميزان الحكمه: ح 10439.
[63] - همان: ح 10442.
[64] - حزام چيزى را گويند كه محكم به كمر ميبندند؛ حازم فردى را گويند كه با احتياط مثل كسى كه كمرش را بسته است حركت ميكند؛ حزم يعنى انسان محكم خود را ببندد و تلرزد و از هر آسيبى در اثر اين محكم بستن مصون بماند.» نك: اسرار عبادت: عبدالله جوادي: ص 300.
[65]- نك: حكمت عبادات، عبدالله جوادى آملي: ص 116 ـ اسرار عبادات: ص 209، ح 16.
[66] - ميزان الحكمة: ج 4، ص 573، ح 8963.
[67]- نك: شب مردان خدا، سيد محمد ضياءآبادي: ص 52 و 53.
[68]- بحارالانوار: ج 75، ص 379.
[69]- نك: حكمت عبادات: ص 116 و اسرار عبادات.
[70]- الوافي: ج 14، ص 46 ـ وسائل الشيعه: ج 5، باب 39 و ج 3، ح 5.
[71]- وسائل الشيعه: ج 40، 35، 21، 17 و 10 ـ ميزان الحكمه: ج 5، ص 417، ح 10434.
[72]- همان ـ ميزان الحكمه: ج 5، ص 417، ح 10434 ـ تفسير نمونه: ج 12، ص 221-231.
[73] - ميزان الحكمه: ج 4، باب 1919، ص 573، ح 8960.
[74] - همان: ح 8951.
[75] - ميزان الحكمه: ج 4، باب 1919، ص 572، ح 8955.
[76] - همان: ح 8956.
[77] - همان: ح 8953.
[78] - همان: ح 8954.
[79] - ارشاد القلوب، ديلمي: باب بيست و يكم.
[80] - ميزان الحكمه: ح 8958.
[81] - نهج البلاغه: خطبه 83.
[82] - همان: خطبه 114.
[83] - ميزان الحكمه: ج 7، باب 3084، ص 249.
[84] - ميزان الحكمه: ج 5، باب 2314، ص 421.
[85] - «جاف عن الليل» نيز نقل شده است. نك: اصول كافي: ج 3، ص 191.
[86] - نك: حكمت عبادات: پيشين: ص 116 و 117 ـ اسرار عبادات: پيشين، ص 300
[87] - صراحى شراب كه به شكل مرغابى ساخته باشد.
[88] - سعدي.
[89] - مثنوى مولوي.
[90] - چنان كه در آيه 17 سوره سجده آمده است.
[91] - بحارالانوار: ج 84، ص 170، برگرفته از ثواب الاعمال: ص 39 و 40 و امالى صدوق: ص 175.
[92] - علامه حسن زاده آملي.
[93] - ميزان الحكمة: ج 5، باب 2314، ص 421، ح 10461.
[94] - ميزان الحكمة: ج 10، باب 3961، ص 234، ح 20536.
[95] - اسرار الصلوة: ص 464-465.
[96] - وسائل الشيعه: ج 5، باب 40.
[97] - نك: تفسير مجمع البيان: ذيل آيه ياد شده.
[98] - سوره ق، آيه 35.
[99] - سوره زخرف، آيه 71.
[100] - باباطاهر.
[101] - مجمع البيان: ذيل آيه 17 سوره ذاريات ـ وسائل الشيعه: ج 2، باب 10 ، ح 7 و 9 ـ تفسير صافي: ج 5، ص 70 ، برگرفته از تهذيب و مجمع: تهذيب الاحكام: ج 2، ص 130 ـ التهجد و قيام الليل: ص 90.
[102] - اصول كافى، ثقة الاسلام كليني: ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوى، ص 38.
[103] - الفقيه: جزء اول، ص 305 ـ علل الشرايع: ص 265.
[104] - نهج البلاغه: نامه 45.
[105] - رموز نماز: ص 193.
[106] - همه طلبهها ايشان را آقاجان خطاب ميكردند.
[107] - حافظ.
[108] - وسائل الشيعه: ج 4، باب 10.
[109] - محاسن برقى، باب 61.
[110] - نك: اسرار عبادات: ص 301.
[111] - ميرزا جواد ملكى تبريزى، اصرار الصلاة: ص 464. هم چنين نك: ميزان الحكمة: ج 5، ص 419، ح 10451.
[112] - همان.
[113] - ميزان الحكمة: ج 5، ص 421، ح 10464.
[114] - رموز نماز، ص 189. برگرفته از، كتاب دعوات ابن راوندي.
[115] - نك: صدوق، خصال.
[116] - بحارالانوار.
[117] - سوره آل عمران: آيه 17.
[118] - محاسن برقي: ص 54 ـ مجمع البيان و تفسير نورالثقلين، ذيل آيه ياد شده ـ خصال صدوق، ح 1184 ـ وسائل الشيعه: باب 10.
[119] - نك: ميرزا جواد ملكى تبريزى، رساله لقاء الله: ص 129.
[120]اسرار الصلوة: ص 454ـ456.
[121] - ميزان الحكمة: ج 5، ص 417، ح 10438.
[122] - نك: اربعين حديث، حضرت امام خميني: ج 1، ص 203.
[123] - چهارپايى كه بر آن سوار شوند. فرهنگ عميد
[124] - نك: اربعين حديث: ص 204.
[125] - وسائل الشيعه: ج 5، ح 29 ـ بحارالانوار: ج 84، ص 136 ـ امالى صدوق: ص 24 ـ ميزان الحكمة: ج 5، ص 419، ح 10452.
[126] - احياى تفكر اسلامي: ص 93.
[127] - نك: سازندگيهاى اخلاقى امام حسين(عليهالسلام): ص 146.
[128] - ارشاد القلوب: ج 2، ص 3 و 4.
[129] - بحارالانوار: ج 84 ، ص 139 ـ ارشاد القلوب: ج 1، ص 173 ـ امالى صدوق: ص 175.
[130] - نك: بحارالانوار: ج 87، ص 155.
[131] - سفينة البحار: ج 2، ص 46.
[132] - بحارالانوار: ج 87، ص 160.
[133] - ترجمه رساله قشيريه: پيشين، ص 710 .
[134] - حافظ.
[135] - نك: عدة الداعى و نجاح الساعي: ص 156ـ154.
[136] - سوره هود، آيه 7.
[137] - نك: وسائل الشيعه: ج 4، باب 30.
[138] - ارشاد القلوب: ج 1، ص 191 ـ بحارالانوار: ج 93، ص 331.
[139] - همان.
[140] - ارشاد ا لقلوب: ج 1، ص 190.
[141] - همان، ص 192 ـ مستدرك الوسائل: ج 11، ص 247.
[142] - ترجه سراله قشيريه: ص 717.
[143] - نك: عدة الداعى و نجاح الساعي: ص 160.
[144] - اقبال لاهوري.
[145] - طلاء: قطران، دارويى كه بر عضوى بمالند، ماده دهنى (روغني) شكل و سياه رنگ كه از برخى درختان مانند صنوبر و عرعر و امثال آن ميچكد، در فارسى كتران و كتيران هم گفته شده؛ قطران زغال سنگ، ماده سياهى از تقطير زغال سنگ به دست ميآيد و در معالجه داء الصدف و اكزما (نوعى بيمارى پوستي) به كار ميرود. نك: فرهنگ عميد، واژههاى طلاء، قطران، داء الصف و اكزوما
[146] - نفحات الانس من حضرات القدس، نور الدين عبدالرحمن جامى، ص 298.
[147]اسرار الصلوة: ص 472.
[148] - بخشى از دعاى زيارت عاشورا.
[149] - ميزان الحكمة: ج 4، ص 574، ح 9868.
[150] - نك: عدة الداعى و نجاح الساعي: ص 163 و 164.
[151] - مجموعه آثار، شهيد مطهري: ج 16، ص 493.
[152] - ميزان الحكمة: پيشين: ح 8969.
[153] - همان.
[154] - نك: وافي: ج 1، ص 42 و 43.
[155] - داستان راستان، استاد شهيد مرتضى مطهري: داستان 111. برگفته از : بحارالانوار: ج 9، ص 589 ـ الكنى و الالقاب، ذيل «البكالي».
[156] - نك: نهج البلاغه: فيض الاسلام: حكمت 74.
[157] - نهج الحياة، محمد دشتي: ج 24، ص 46.
[158] - شهريار.
[159] - نهج البلاغه: ترجمه محمد دشتى، خطبه 193.
[160] - رموز نماز: ص 189. برگرفته از: خصال صدوق.
[161] - نك: رساله لقاء الله: ص 128.
[162] - مرقد ا ين دو داشمند بزرگ با فاصله از هم در نزديكى مسجد شهر بابل (استان مازندران) قرار دارد.
[163] - قصص العلماء: ص 123.
[164] - نك: داستانهاى شيرين از نماز شب: ص 56 و 57 . برگرفته از كتاب وحيد بهبهاني: ص 222 و قصص العلماء: ص 123 و 127.
[165] - حافظ.
[166] - نك: دعاى امام سجاد(عليهالسلام)، معروف به دعاى ابوحمزه ثمالي.
[167] - نيما يوشيج (اميد پليد).
[168] - سوره اسراء، آيه 79.
[169] - تفسير الميزان: ترجمه، سيد محمد باقر موسوى همداني: ج 13، ص 241.
[170] - سوره مزمل، آيه 20.
[171] - نك: اربعين حديث: ج 1، ص 204.
[172] - ميزان الحكمة: ج 5، ص 424،
[173] - مفتاح الفلاح: ص 349.
[174] - فرشتهاى بزرگتر از ملائكه.
[175] - خواجه عبدالله انصاري.
[176] - الهى نامه: استاد حسن حسن زاده آملي: ص 37.
[177] - همان: ص 75.
[178] - نگارنده.
[179] - سوره حجر، آيات 98 و 99.
[180] - سوره انسان، آيه 26.
[181] - سوره انبيا، ايه 87.
[182] - اسرار الصلوة: ص 270 و 271.
[183] - حافظ.
[184] - الهى نامه: ص 39.
[185] - ميزان الحكمة: ج 5، ص 419، ح 10453.
[186] - ترجمه رساله قشيريه: ص 701.
[187] - نك: رموز نماز: ص 193.
[188] - ميزان الحكمة: ج 2، ص 599، ح 9073.
[189] - تفسير نمونه: ج 3، ص 213.
[190] - سوره آل عمران: آيات 190-194.
[191] - نك: احياى تفكر اسلامي: ص 93.
[192] - تفسير نور الثقلين.
[193] - همان و مجمع البيان: ج 9، ص 170 ذيل آيه 49 سوره مباركه طور.
[194] - همان: ص 73.
[195] - نيما يوشيج.
[196] - حافظ.
[197] - على نقى كمرهاي.
[198] - حافظ.
[199] - اسرار الصلوة: ص 483.
[200] - همان: ص 466ـ491.
[201] - همان: ص 482.
[202] - سعدي.
[203] - اسرار الصلوة: ص 23.
[204] - همان: ص 23.
[205] - سعدي.
[206] - سعدي.
[207] - الهى نامه: ص 75.
[208] - سوره فاطر: آيه 22.
[209] - سوره يس: آيات 69 و 70
[210] - حافظ.
[211] - نك: داستانهاى شيرين از نماز شب، پيشين، ص 58. برگرفته از كتاب قصص العلماء: ص 173 و 174.
[212] - همان: ص 70-72. برگرفته از:: يادنامه آيت الله قدوسي: ص 76، 77، 129، 130.
[213] - الهى نامه: ص 29.
[214] - همان: ص 73.
[215] - ارشاد القلوب: ج 2، ص 17.
[216] - سوره يوسف: آيات 97 و 98.
[217] - رموز نماز: ص 190 برگرفته از: بحارالانوار.
[218] - ميزان الحكمة: ج 5، ص 382، ح 10306.
[219] - نك: زينب بنت الامام اميرالمؤمنين(عليهالسلام): ص 17 و 18.
[220] - هم او كه به نقلى همسر حسن مثنى و عروس امام حسن مجتبي(عليهالسلام) بوده است.
[221] - نك: فاطمه بنت الحسين: ص 14.
[222] - نك: داستانهاى شيرين از نماز شب، ص 86. برگرفته از: كتاب داستانهاى نماز: ص 73.
[223] - نك: عرفان اسلامى، حسين انصاريان: ج 1، ص 333.
[224] - نك: داستانهاى شيرين از نماز شب: ص 125. برگرفته از كتاب يك كهكشان اشك: ص 71 و 72.
[225] - همان: ص 150. برگرفته از: كتاب پيشانى و خاك: ص 83.
[226] - سوره فجر، آيه 24.
[227] - سوره زمر، آيه 56.
[228] - حافظ.
[229] - اسرار الصلوة: ص 458-465.
[230] - ترجمه رساله قشيريه: ص 702.
[231] - الهى نامه: ص 12.
[232] - المحجة البيضاء: ج 5، ص 146.
[233] - ميرفندرسكي.
[234] - كافي: ج 6، ص 270.
[235] - جامع السعادات: ج 2، ص 5.
[236] - ميزان الحكمة: ج 5، ص 417، ح 10444.
[237] - نك: اسرار الصلوة: ص 300.
[238] - حافظ.
[239] - اسرار الصلوة: ص 458.
[240] - سعدي.
[241] - همان: ص 28.
[242] - بحارالانوار: ج 13، ص 354.
[243] - ميزان الحكمة: ج 5، ص 422 و 421، ح 10465 و 10466.
[244] - همان: ص 422، ح 10468.
[245] - بحارالانوار: ج 78، ص 142 ـ وسائل الشيعه: ج 5، ح 3 و 5 و 8.
[246] - وسائل الشيعه: ج 11، ح 12 ـ ميزان الحكمة: پيشين، ح 10467.
[247] - ميزان الحكمة: ج 5، ص 423.
[248] - مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى پس از پنج صفحه بحث و گلايه از برتر دانستن مطالعه و ترك شب زندهدارى مينويسد: «و اين به خاطر عقدهاى بود كه از قديم الايام در دل داشتم، خداوند از ا ين كه از روى هواى نفس سختى گفته باشم و قلبم از طريق حق خارج شده باشد در گذرد». نك: اسرار الصلوة: پيشين: ص 465.
[249] - همان: ص 460 و 461.
[250] - همان: ص 463 و 464.
[251] - اسرار الصلوة: ص 462 و 463.
[252] - اوصاف پارسايان، عبدالكريم سروش: ص 139 و 140.
[253] - همان: ص 142.
[254] - اسرار الصلوة: ص 463.