اعترافات مخالفان
۱.گفتار ابوبكر
: عقبة بن حارث گفت: ابوبكر نماز را خواند سپس از مسجد خارج شد و امام حسن را دید كه با كودكان بازى مى كند او را گرفت و روى شانه خود قرار داده و گفت: پدرم فداى كسى باد! كه شبیه پیامبر است.
۲.انس بن مالك
: بخارى در صحیح خود در باب مناقب الحسن والحسینعلیهالسلام
، به سند خود از انس روایت كرده كه گفت: هیچ كس شباهتش بیشتر از حسن بن على به رسول خداصلىاللهعلیهوآلهوسلم
نبود.
زبیر گفت: رسول خداصلىاللهعلیهوآلهوسلم
حسنعلیهالسلام
را مى بوسید و او را به سینه خود مى فشرد و مى بوئید در خدمتش مردى از انصار بود كه از عمل پیامبر تعجب كرد و گفت: من پسرى دارم كه به حد بلوغ رسیده است و من تاكنون او را نبوسیده ام. پیامبر اكرمصلىاللهعلیهوآلهوسلم
فرمود: این كه خداوند رحمت وعاطفه را از دل تو برگرفته، من چه گناهى دارم؟.
مساور مولى بن سعد بن بكر گفت: روزى كه امام حسن مجتبىعلیهالسلام
فوت كرد، ابوهریره را دیدم در مسجد ایستاده و در حالى كه به شدت مى گریست با صداى بلند فریاد مى زدند كه اى مردم! امروز محبوب رسول خداصلىاللهعلیهوآلهوسلم
از دنیا رفت.
زهیر بن اقمر گفت: حسن بن علىعلیهالسلام
بعد از شهادت علىعلیهالسلام
مشغول ایراد خطابه اى بود كه مردى بلند قامت از قبیله ازد برخاست وگفت: رسول خداصلىاللهعلیهوآلهوسلم
را دیدم این آقا را به دوش خود سوار كرده ومى فرمایند: كسى كه مرا دوست مى دارد، باید حسنعلیهالسلام
را دوست بدارد، این پیام را حاضر به غائب برساند. اگر دستور پیامبر نبود، من این حدیث را به شما نمى گفتم.
عایشه گفت: پیامبر اكرمصلىاللهعلیهوآلهوسلم
حسنعلیهالسلام
را مى گرفت وبه سینه اش مى چسباند سپس مى فرمود: خدایا این پسر من است ومن او را دوست مى دارم وتو هم او را و كسانى را كه او را دوست مى دارد، دوست بدار.
ابن عباس گوید: من به هیچ چیز به غیر از این كه در جوانى با پاى پیاده به حج نرفتم افسوس نخوردم در حالى كه حسن بن على ۲۵ بار با پاى پیاده به حج رفت.
در وضعى كه مركبها در جلو او كشیده مى شد وسه بار همه اموالش را بین خود وفقرا تقسیم كرد به طورى كه یك لنگه را مى داد ولنگه دیگر را نگه مى داشت.
۳.مروان بن حكم
: جویریه گفت: چون امام حسنعلیهالسلام
فوت كرد مروان در تشییع جنازه ء او شركت كرده ومى گریست.
امام حسینعلیهالسلام
فرمود: آیا براى او گریه مى كنى مگر تو نبودى كه او را پر از خون نمودى، ومدام جرعه هاى غیظ را به او خورانیدى. مروان در حالیكه اشاره به كوه مى كرد، گفت: من این كار را با كسى كردم كه حلم وبردبارى او، هموزن ومعادل این كوه بود.
۴.ابن روزبهان اصفهانى
علیهالسلام
: مى گوید: بار خدایا صلوات وسلام بفرست بر امام دوم، صاحب آیاتى از قرآن كه در فضیلت او نازل شده، كاشف اسرار حقائق ومعانى، رباینده گوى سبقت در فضائل وكمالات. او است كه پیامبر درباره او فرمود: او چه نیكو سوار شونده است.
كنیه آن حضرت ابومحمد است واز جمله القابش یكى سید است ویكى رضا به واسطه آن كه كمال رضا وتواضع، او را حاصل بوده ودیگر سبط زیرا كه آن حضرت سبط حضرت پیغمبرصلىاللهعلیهوآلهوسلم
بوده ویكى دیگر زكى به واسطه كمال پاكى وطهارتى كه آن حضرت داشته است. آن حضرت به زهر شهید شد ودر بقیع دفن گردید. «اللهم وصل على سیدنا محمد وآله سیما الإمام المجتبى الحسن الرضا و سلم تسلیما
».
۵. حافظ حسین كربلائى تبریزى (م ۹۹۴ ه): صاحب كتاب روضات الجنان درباره امام حسن مجتبىعلیهالسلام
مى نویسد: وى سبط اول رسول خداست و امام دوم از ائمه هدى است شبیه ترین خلق به سید انبیا بود. ولادت خجسته اش در مدینه طیبه در شب پانزدهم رمضان سنه ثلاث هجرى رخ داده است.
در كتاب كشف المحجوب مذكور است كه شیخ حسن بصرى به حضرت امام حسن مجتبىعلیهالسلام
در مورد جبر و قدر چیزى نوشت و سؤالى از آن حضرت نمود كه حق در این مسأله غامضه چیست؟ آن حضرت جواب او نوشت و آن سؤال و جواب این است:
سؤال
: «بسم الله الرحمن الرح
ی
م. السلام عل
ی
ك
ی
ا ابن رسول الله، وقرة ع
ی
نه ورحمة الله و بركاته. اما بعد فانكم معاشر بنى هاشم كالفلك الجار
ی
ة فى اللجج ومصاب
ی
ح الدجى واعلام الهدى والائمة القادة الذ
ی
ن من تابعهم نجى، كسف
ی
نة نوح المشحونة التى
ی
ؤل ال
ی
ها المؤمنون و
ی
نجو ف
ی
ها المتمسكون. فما قولك
ی
ا ابن رسول الله عند ح
ی
رتنا فى القدر واختلافنا فى الاستطاعة علمنا بما تأكد رأ
ی
ك فانكم ذر
ی
ة بعضها من بعض، به علم الله علمتم وهو الشاهد عل
ی
كم وانتم شهداء الله على الناس
.»
جواب
مشحون به صواب آن حضرت: «بسم الله الرحمن الرحیم، امام بعد: «فقد انتهى الى كتابك عند حیرتك وحیرة من زعمت من امتنا. والذى علیه رأیى ان من لم یؤمن بالقدر خیره وشره فقد كفر، و من حمل المعاصى على الله فقد فجر، ان الله لایطاع بإكراه ولایعصى بغلبة ولایهمل العباد من الملكة، لكنه المالك لما ملكهم، والقادر على ما علیه قدرتهم
.»
سلام و درود بر تو باد اى فرزند رسول خدا و اى نور چشم آن بزرگوار رحمت و بركات خدا شامل حال شما باد! شما گروه بنى هاشم همانند كشتى ها در دریاها و اقیانوس ها هستید شما چراغهاى روشنگر در تاریكی ها و ظلمات مى باشید شما پرچم هاى هدایت و پیشوایان راستین پیروان هستید افرادى كه از شما پیروى نماید نجات یافته اند همانند كشتى نوح كه مؤمنان به آن پناه مى برند و چنگ زنندگان به آن نجات مى یابند چه مى فرمائید در مورد قدر كه ما در حیرت به سر مى بریم و ما در مورد توان بشر و حدود آن اختلاف داریم؟
امامعلیهالسلام
در پاسخ كوتاهى جان كلام را فرمودند: نامه ى شما به من رسید تحیر شما را دریافتم رأى من آنست هر كس كه به اصل قضاء و قدر خواه خیر باشد یا شر ایمان نداشته باشد كفر ورزیده است كسى كه صدور تمام معاصى را به خدا نسبت فاجر و فاسق گردیده است.
خداوند با اكراه و اجبار مورد اطاعت قرار نمى گیرد(
لَا إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ
)
و با غلبه و پیروزى او مورد عصیان واقع نمى گردد او بندگان را مهمل و به خودشان وانداشته است او مالك تمام مملوكات بندگان مى باشد او توانا است بر تمام آنچه آنان توان و قدرت دارند.
۶.آیة الله كاشف الغطاء
گوید: آیة الله شیخ محمد حسین كاشف الغطاء مرد علم و عمل صاحب الفردوس الأعلى و شخصیتى كه در عرصه هاى مختلف علمى و اجتماعى حضور مؤثر داشته است و در كنفرانس فلسطینى آن روز، پیشوا و امام جماعت تمام گروه هاى مختلف شیعه و سنى گردید در مقدمه كتاب حیاة الأمام الحسنعلیهالسلام
تألیف شیخ باقر قرشى گوید: الأمام السبط ابومحمد الزكى، نخستین سبط از اسباط یازده گانه از نسل محمدصلىاللهعلیهوآلهوسلم
سید انبیاء و نسل على سید بشر نخستین فردى است كه نور نبوت و امامت، هر دو در او گرد آمده است پس او مجمع نورین و یكى از نیرین وملتقاى بحرین مرج البحرین یلتقیان یخرج منهما اللؤ والمرجان مى باشد.
علىعلیهالسلام
بحر نور امامت و فاطمه بحر نور نبوت و كرامت، از این دو دریاى پرگهر لولؤ اخضر و كبود خارج مى گردد لؤلؤ كبودى كه كبودى او همرنگ سم آسمان و مرجان قرمزى كه رنگ او با رنگ خونهاى جارى در زمین مى باشد.
حسن مجتبى نخستین پیشواى امین از صلب سید اوصیاء، فردى است كه حق را اظهار و باطل را نابود و خون مردم را با صلح خود تضمین و تأمین نمود. اگر در حركت صلح آمیز او بنگریم شرایط و ظروف آن را در نظر بگیریم خواهیم دید او با دشمن خود با سلم ومحاربه ننمود و پیروزى را با صلح و ترك جنگ به دست آورد و آتش جنگ را خاموش ساخت عار شناى آن را ظاهر ساخت و مصلحت همان بود كه جز با صلاح جنگ نكند نه با سلاح، با اعمال و كارهاى صلح آمیز دشمن را ذبح كند نه با قتال ونبال، آنچنان كه حركت و نهضت برادرش حسینعلیهالسلام
بر طاغوت زمان خود همان بود كه با او مقاتله، ومحاربه نماید خود و اصحاب خود را به كشتن دهد و اهل و عیال و امانت هاى رسالت را به اسارت بكشاند و همین امر در عالم سیاست و قوانین غلبه وكی است با قطع نظر از اوامر الهى و مشیت ازلى همان بود كه صورت پذیرفته است واجب متغین در شرایط امام حسنعلیهالسلام
و موقعیتى كه قرار داشت جز صلح با فرعون زمان چیز دیگرى نبود حقیقتى كه وجود دارد آن است اگر صلح امام حسنعلیهالسلام
و شهادت امام حسینعلیهالسلام
نبود براى اسلام، اسم و رسمى باقى نمى ماند و تمام تلاش ها و كوشش هاى مقام شامخ رسالتصلىاللهعلیهوآلهوسلم
و آنچه از خیر، بركت هدایت و رحمت آورده بود تباه مى گردید چون ابوسفیان و بخل او معاویه و نسل او یزید تمام سعى و كوششان متمركز بود كه اسلام را به آن دوران جاهلیت برگردانند و همان عبادت لات، عزى وجبت را مرسوم سازند. شاید اشاره به همین جایى كه پیامبر خداصلىاللهعلیهوآلهوسلم
مى فرماید:
حسن و حسین امام هستند خواه قیام ورزند یا قعود نمایند. شاید قصد دارد فرمود باشند حسن امام است در قعود خود، و حسین هم امام است در قیام و نهضت خود.