مظلوم تاریخ (زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام)

مظلوم تاریخ (زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام)0%

مظلوم تاریخ (زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام) نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
گروه: امام حسن مجتبی علیه السلام

مظلوم تاریخ (زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام)

نویسنده: عبدالرحيم عقيقى بخشايشى
ناشرین: 14 نور پاک
گروه:

مشاهدات: 9504
دانلود: 2668

توضیحات:

مظلوم تاریخ (زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 69 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9504 / دانلود: 2668
اندازه اندازه اندازه
مظلوم تاریخ (زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام)

مظلوم تاریخ (زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام)

نویسنده:
ناشرین: 14 نور پاک
فارسی

كریم اهل بیتعلیه‌السلام

سخاوت و گشوده بودن دست انسان یكى از علائم و نشانه هاى ایمان و باور قلبى افراد مى باشد پیامبر خداصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مى فرماید: دو خوى نیك است كه خداوند آن دو را دوست مى دارد: حسن خلق و سخاوت و در جاى دیگرى مى فرماید: سخاوت از نشانه هاى ایمان است.

سخاوت از پاكى قلب و از فضایل نفسانى سرچشمه مى گیرد و مشعر آنست كه در قلب انسان رأفت و رحمت نهفته است وطبعا این خوى نیك وقتى فضیلت شمرده مى شود كه بذل و بخشش از روى نیكخواهى و علاقه به خیر و خوشى باشد نه به انگیزه ء ریا و ثناگوئى و شنواندن به دیگرى بوده باشد.

سخاوت حقیقى آنست كه انسان خیر و نیكى را به انگیزه ء نیكى و احسان را به داعى احسان و نیكى انجام داده باشد این صفت نیك با بهترین صورت و زیباترین جلوه آن در وجود مبارك امام حسن مجتبىعلیه‌السلام متجلى بود آن بزرگوار به مال ومنال ارزش و قیمتى قائل نبود مگر آنكه گرسنگى گرسنه اى یا نیاز نیازمندى یا عقب افتادگى دین مدیونى را بر طرف سازد.

سخاء و بذل و بخشش، جوهره اى از جواهر وجود آن بزرگوار و ركنى از اركان حیات او شمرده مى شد وقتى به آن حضرت عرض شد به چه جهت سائلى را در نمى كنى؟ پاسخ داد: چون من خودم سائل درگاه خداوند فیاض هستم خجالت مى كشم كه خودم سائل باشم و از خداوند بطلبم كه حاجت مرا روا سازد در عین سوال كننده اى را رد كنم خداوند متعال مرا عادت داده است كه نعمتهاى خود را به من سرازیر نماید و من نیاز سائلى را بر طرف نسازم نگران آن هستیم اگر من احسان را قطع كنم او نیز احسانش را قطع نماید.

و در این زمینه انشاء فرمودند:

إذا ما اقانى مسائل، قلت مرحبا

به من فضله على معجل و من فضله ‏

فضل على كلنا فاضل

وافضل ایام الفتى حین یسأل(۴۲)

و در جاى دیگر مى فرماید:

إِنَّ السَّخَاءَ عَلَى الْعِبَادِ فَرِیضَةٌ

لِلَّهِ یُقْرَأُ فِی كِتَابٍ مُحْكَم‏

وَعَدَ الْعِبَادَ الْأَسْخِیَاءَ جِنَانَهُ

وَ أَعَدَّ لِلْبُخَلَاءِ نَارَ جَهَنَّم

إِنَّ السَّخَاءَ عَلَى الْعِبَادِ فَرِیضَةٌ

لِلَّهِ یُقْرَأُ فِی كِتَابٍ مُحْكَم‏

وَعَدَ الْعِبَادَ الْأَسْخِیَاءَ جِنَانَهُ‏

وَ أَعَدَّ لِلْبُخَلَاءِ نَارَ جَهَنَّم‏

سخاوت بر بندگان خدا فریضه است كه در كتاب خدا خوانده مى شود. خداوند به بندگان سخى وعده بهشت داده است آنچنان كه بر بخیلان آتش جهنم را كسى كه دستش در احسان به خواستگاران نمى گردد او در واقع مسلمان نیست.

بر اساس این روحیه بذل و بخشش فقراء و نیازمندان به سراغش مى رفتند او نیز با احسان و بذل و بخشش خود آنان را كامیاب مى كرد در تاریخ زندگى او موارد بسیارى قید شده است و ما به عنوان نمونه چند مورد را ذكر مى كنیم:

۱. اعرابى به عنوان سوال وارد محضرش گردید امام دستور دادند آنچه در پس انداز و خزانه وجود دارد به او بدهند در آن ده هزار درهم وجود داشت اعرابى گفت: یابن رسول الله شما اجازه ندادید من حاجت خود را ابراز كنم و مدح خود را بازگو نمایم اما تمثل به شعرى فرمودند: ما دوست نداریم آبروى فردى در سوال و درخواست ریخته شود.(۴۳)

۲. از غلامى عبور مى نمودند كه غذا مى خورد و در برابر او سگى قرار گرفته بود هر چه مى خورد به آن حیوان زبان بسته هم مى داد امامعلیه‌السلام پرسید چرا این كار را انجام مى دهى؟

عرض كرد: من خجالت مى كشم خودم چیزى بخورم ولى آن حیوان زبان بسته را محروم سازم. امامعلیه‌السلام احساس كردند در او یكى از بهترین خصلتهاى انسانى وجود دارد پس علاقه پیدا كرد كه در مقابل احسان و نیكى او خدمتى در حق او انجام دهد از اینرو به سراغ مولى و مالك او رفت او را خرید و خانه اى را هم كه در آن زندگى مى كرد از دو بازستاند و در ملكیت او قرار داد.(۴۴)

۳. روزى از برخى از كوچه هاى مدینه عبور مى كرد صدایى را شنید كه از خداوند متعال درخواست ده هزار درهم مى نمود، امامعلیه‌السلام به منزلش رفت و فورا مبلغ درخواستى او را به وى فرستاد.(۴۵)

۴. او بارها مى فرمود «الكثیر عند الله قلیل » پرداخت هر چه بیشتر در راه خدا باز هم كم و ناچیز است عطاء پرداخت در راه خدا نیازمند پاداش و تشكر افراد نیست.(۴۶)

۵. داستان عبور ایشان و برادرش امام حسینعلیه‌السلام و عموزاده اش عبد الله بن جعفر از پیرزن و گرسنگى مفرطى دچار شدند به چادر پیرزن پناه بردند او تنها گوسفند خود را در مقدم مهمان گرامى ذبح كرد و آنان را سیر وسیراب ساخت در بازگشت از سفر حج وقتى آن پیرزن به مدینه آمد.

امامعلیه‌السلام پول و گوسفندان متعدد و هم چنین امام حسن تعداد گوسفند و پول وعبد الله بن جعفر چندین گوسفند همراه را به او پرداخت نمودند به حدى كه به صورت یك ثروتمند و بى نیاز به چادر خود برگشت به حدى كه وضعیت او مورد حسد و غبطه هم چادرى هاى خویش قرار داشت.

و همگى این احسان و تشكر امام را مى ستودند.(۴۷)

۶. خانه اى از انصار به قیمت ۰۰۰/۴۰۰ درهم خریدارى نمودند به اطلاع امامعلیه‌السلام رسید كه فروشندگان نیاز شدید به پول آن دارند و فروش خانه از آن نظر بوده است كه از ذلت سوال از مردم نجات پیدا كنند.

امامعلیه‌السلام خانه را همراه وجه آن به صاحبانشان برگرداند و به این ترتیب شرف و جوانمردى آنان را تأمین نمود البته این نوع كرامت و سخاء یكى از بهترین و والاترین مراتب جود و بخشش مى باشد.(۴۸)

۷. كنیزى، دسته گلى تقدیم محضر امامعلیه‌السلام نمود، امامعلیه‌السلام فرمودند: تو در راه خدا آزاد هستى انس او را در این سخاوت بى نظیر ملامت نمود امامعلیه‌السلام در پاسخ فرمودند: خداوند متعال ما را این چنین تأدیب نموده است جائى كه مى فرماید: «وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا »(۴۹) هنگامى مورد تحیت قرار گرفتید پس با بهتر از آن تحیت انجام دهید، تحیت بهتر از تحیت او همان آزاد و رها ساختن او بود.(۵۰)

۸. فردى به محضر امامعلیه‌السلام آمد و اظهار نیاز نمود امامعلیه‌السلام فرمودند: سوال جز در چند مورد روا نیست، قرض سنگین، فقر شدید، دیه یا غرامت ذمه. سوال كننده گفت: جهت یكى از آن سه مورد آمده ام.

امامعلیه‌السلام فرمودند ۱۰۰ دینار به او پرداخت كردند این شخص به سراغ امام حسینعلیه‌السلام هم رفت او نیز ۹۹ دینار به او پرداخت نمود (و نخواست در برابر برادرش قرار گیرد) او به سراغ عبد الله بن جعفر هم رفت او هفت دینار داد آن مرد داستان بخشش حسنین را بازگو نمود عبد الله پاسخ داد واى بر تو آیا مرا در برابر آنان قرار مى دهى؟

آیا نمى دانى آنان مركز و معدن علم و دانش و مال هستند؟ البته تاریخ نویسان موارد فراوانى از جود و بخشش و كرم این كریم اهل بیتعلیه‌السلام را آورده اند كه ما محض اختصار به موارد فوق بسنده نمودیم طالبان تفصیل مى توانند به حیاة الامام الحسنعلیه‌السلام ، قریشى ج ۲/ عیون الأخبار الرضا ابن قتیبه ج ۳، ص ۱۴۰ به بعد / نور الأبصار، شبلنجى ص ۱۱۱ / خصال صدوق صفحات ۱۳۰ مراجعه فرمایند.

رباعى:

نیك و بد خلق پیشت ار یكسانست

دانم كه تو را بهره اى از عرفانست

از مدح و مذمت كسان فارغ باش

كین شیوه هزار درد را درمانست

صاحب روضات الجنان مى افزاید: روایت است از حضرت امام محمد باقرعلیه‌السلام از جابر بن عبد الله انصارى كه گروهى از مردم به نزد امام حسنعلیه‌السلام آمدند و گفتند كه: ما از تو استدعاى بعضى از خوارق عادات و كرامات را داریم چون از پدرت مشاهده كرده ایم از تو نیز مى خواهیم كه ببینیم. حضرت امام حسنعلیه‌السلام فرمود: شما بدان ایمان دارید؟

گفتند: بلى همه ایمان داریم كه تو حجت خدائى همچنان كه پدرت پیشوا و حجت خدا بود. امام فرمود: شما پدرم را مى شناسید؟ گفتند: آرى. ما به صحبت وى بسیار مشرف گشته ایم.

حضرت امام حسنعلیه‌السلام آنجا نشسته بود پرده اى كه بر در خانه دیگر زده بودند، گوشه آن را برگرفت و گفت: بنگرید، آن جماعت چون نگریستند، حضرت أمیر المؤمنین علىعلیه‌السلام را دیدند و گفتند: والله هذا أمیر المؤمنین پس همه گفتند: گواهى مى دهیم كه تو فرزند رسول خدائى و بر خلق پدرت، حجت حقى.(۵۱)

البته كرامات و خرق عادات پیشوایان خیلى بیشتر از آنست كه در عقول و افكار ناقص ما به گنجد از این رو از نقل و بازگوئى آنها خوددارى مى كنیم.

بخش سوم: امام حسن مجتبىعلیه‌السلام در پیشگاه قرآن

امام حسن مجتبىعلیه‌السلام و ارشادهاى تفسیرى او

گر چه كتاب تفسیرى مستقلى از آن بزرگوار در دست نداریم چون تألیف و تدوین به این صورت معمولى از قرن دوم به بعد رواج داشته است، ولى كلمات تفسیرى این بزرگوار را مى توان از لابلاى كتب احادیث، فقه، تاریخ، تراجم، تفسیر و سیره بدست آورد، آنچه هم اكنون از این بزرگوار در دست داریم بسیار معدود و ناچیز و خیلى كمتر از آن مطالب و سخنانى است كه از او فوت شده است، ولى از باب المیسور لایسقط بالمعسور به چند مورد اشاره مى نمائیم:

۱. در توصیف و شأن قرآن:

قال الحسنعلیه‌السلام : «إنَّ الْقُرْآنَ فيهِ مَصابيحُ النُّورِ، وَ شِفاءُ الصُّدُورِ، فَيَجِلْ جالَ بَصَرُهُ، وَ لْيَلْجَمُ الصِّفّةَ قَلْبِهِ، فَإنَّ التَّفْكيرَ حَياةُ الْقَلْبِ الْبَصيرِ، كَما يَمْشي الْمُسْتَنيرُ فىِ الظُّلُماتِ بِالنُّورِ(۵۲)

«ما بَقِىَ فِى الدُّنْيا بَقِيَّةٌ غَيْرَ هَذَا القُرآنِ فَاتَّخِذُوهُ إماما يَدُلُّكُمْ عَلى هُداكُمْ، وَإنَّ أَحَقَ النّاسِ بِالقُرآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَإنْ لَمْ يَحْفَظْهُ وَأَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِهِ وَإنْ كانَ يَقْرَأُهُ، إِنَّ هَذَا اَلْقُرْآنَ يَجِيءُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ قَائِداً وَ سَائِقاً يَقُودُ قَوْماً إِلَى اَلْجَنَّةِ أَحَلُّوا حَلاَلَهُ وَ حَرَّمُوا حَرَامَهُ وَ آمَنُوا بِمُتَشَابِهِهِ وَ يَسُوقُ قَوْماً إِلَى اَلنَّارِ ضَيَّعُوا حُدُودَهُ وَ أَحْكَامَهُ وَ اِسْتَحَلُّوا مَحَارِمَهُ »(۵۳)

این قرآن است كه در آن چراغ هاى نور و شفاى امراض دلها نهفته است هر جویاگرى مى تواند از آن بهره گیرد و دل خود را با توصیف آن ملجم سازد تفكر و اندیشه در قرآن مایه حیات قلب نورانى است.

آنچنان در تاریكى ها با نور مى توان گام برداشت. در دنیا جز این قرآن چیزى بقاء و جاودانگى ندارد پس آن را امام و پیشواى خود قرار دهید كه شما را به هدایت، رهنمون گردد، سزاوارترین مردم به قرآن آن كس است كه عامل آن باشد هر چند حافظ قرآن نبوده باشد و دورترین آنان، فردى است كه عامل آن نباشد هر چند قارى و خواننده آن باشد، این قرآن در روز قیامت به عنوان راهبر و قائد، تجلى پیدا مى كند.

جمعى را كه حلال آن را حلال و حرام آن را حرام شمرده اند و به متشابه آن ایمان آورده اند را به بهشت سوق مى دهد، و جمعى را كه حدود آن را ضایع ساخته اند و محارم آن را حلال شمرده اند، به آتش سوق مى دهد.

۲. تفسیر به رأى:

و در حدیث دیگرى در مورد تفسیر به رأى قرآن مى فرماید: «من قال فى القرآن برأیه فأصاب فقد أخطأ »(۵۴) هر كس كه با رأى و هواى نفس خود چیزى در مورد قرآن بگوید اگر به صواب هم رسیده باشد، راه خطا پیموده است.

۳. تفسیر و شرح ادب پیامبر اسلام صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم :

قال الحسنعلیه‌السلام : «إنالله ادب نبیه فاحسن الأدب، فقال: خذ العفو وأمر بالمعروف و اعرض عن الجاهلین فلما وعى الذى امره قال تعالى :( وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا ) فَقَالَ لِجَبْرَئِيلَ علیه‌السلام وَ مَا الْعَفْوُ قَالَ أَنْ تَصِلَ مَنْ قَطَعَكَ وَ تُعْطِيَ مَنْ حَرَمَكَ وَ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَكَ فَلَمَّا فَعَلَ ذَلِكَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ ( وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ )(۵۵)

خداوند متعال پیامبر خود را تأدیب نمود و بهترین ادب را انجام داد كه فرمود: عفو و گذشت را پیشه كن و به نیكى و خوبى، امر كن و از نادانان اعراض نما.

هنگامى كه به دستورهاى فوق عمل نمود خداوند در آیه دیگر او را این چنین توصیف نمود كه هر آنچه را پیامبر آورده است فرا بگیرید و از هر آنچه نهى كرده است، خوددارى نمائید پیامبر اسلام از جبرئیل پرسید كه مقصود از عفو چیست؟

گفت: هدف از عفو آن است: كسى كه با تو قطع كرده است، تو وصلت و ارتباط ایجاد نمائى و كسى كه با تو قطع احسان و نیكى كرده است به او عطا و بخشش نمائى و آن كس كه به تو ظلم كرده است مورد عفو قرار دهى.... هنگامى كه پیامبر اسلام در زندگى خود، این شیوه ها را به كار بست و در حق او از سوى پروردگار این شرف جاودانى نازل شد: انك لعلى خلق عظیم اى پیامبر ما! تو داراى اخلاق و روشهاى بس بزرگى هستى(۵۶) .

۴. ابرار و نیكوكاران:

امامعلیه‌السلام در تفسییر كلمه ابرار فرمودند: هر آنچه در كتاب خدا كلمه أبرار آمده است مقصود از آن: على بن ابیطالب، فاطمه، حسن و حسینعلیهما‌السلام مى باشد چون ما نیكوكاران از حیث پدران و مادران از ابرار بوده و همیشه دلهاى ما سرشار از طاعت و نیكوكاریها است و از دنیا و محبت آن، تبرى و بیزارى جسته ایم و در تمام فرمانها و دستورات از خداوند اطاعت نموده ایم، به یكتائى او ایمان آورده ایم و رسول و فرستاده او را تصدیق نموده ایم.

۵. در جمع سوگواران:

امام حسنعلیه‌السلام به هنگام رحلت پدر گرامى خود، در جمع سوگواران چنین ایراد خطبه فرمودند: در این شب فردى از دنیا رخت بر بست كه پیشینیان از نظر عمل بر او پیشى نگرفتند و متأخرین از نظر عمل به او نخواهد رسید او همراه پیامبر اسلام مجاهده مى نمود. پس با نفس جهادگر او را نگه مى داشت، پیامبر خدا با پرچم خود او را روانه مى ساخت، پس جبرائیل از سمت راست، و میكائیل از سمت چپ او را حفظ مى كردند تا آنكه پیروزى را نصیب مسلمین مى ساخت.

به خدا قسم! در این شبى كه فرود آمدن قرآن، در آن انجام پذیرفته است و عیسى بن مریم در آن عروج داده شده است ویوشع بن نون وصى موسى در آن فوت نموده است شخصیتى از دنیا رفته است كه از درهم و دینار و طلا و نقره جز ۷۰۰ درهم از خود باقى نگذاشته است، هفتصد درهمى كه از خیرات و عطایاى او به قصد تأمین خدمتگزار منزل، كنار گذاشته بود.

هر كس كه مرا مى شناسد شناخته است و هر آن كس كه مرا نشناخته است، پس خودم را معرفى مى نمایم، من حسن بن على فرزند پیامبر و فرزند وصى پیامبر خدا هستم. ما از اهل بیت رسالتیم كه جبرئیل در منزل ما فرود مى آمد و بالا مى رفت. ما از خاندانى هستیم كه خداوند رجس و ناپاكى را از آن خاندان بیرون برده است.

ما از خاندانى هستیم كه خداوند مودت و دوستى آنان را بر هر مسلمانى فرض و‍ واجب ساخته است. خداوند متعال به پیامبر خود فرموده است: من در برابر زحمات رسالت، هیچ اجر و پاداشى جز مودت خویشاوندان مسئلت نمى دارم و باز فرمود: كسى كه حسنه اى را كسب نماید بر او مى افزائیم و دریافت حسنه، عبارت از مودت و دوستى ما اهل بیت رسالت مى باشد.

۶. تهجد و متهجدان:

محمود زمخشرى در تفسیر آیه شریفه:( تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ ) از امام حسن مجتبىعلیه‌السلام نقل مى كند: وهم المتهجدون آنان شب زنده داران و متهجدان هستند و از رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در تفسیرش آمده است: قیام العبد من اللیل بلند شدن بنده در دل شب است و از حسنعلیه‌السلام ، (رضى الله عنه) نقل كرده است: «انه التهجد وهم المتهجدون ». تتجافى عبارت از تهجد و برپا شدن مى باشد، و متهجدان همان شب زنده داران هستند.(۵۷)

۷. صاحبان عقول و اندیشه ها:

قال الحسنعلیه‌السلام : «اذا طلبتم الحوائج فاطلبوها من اهلها قیل یابن رسول الله! و من أهلها؟ قال الذین قص الله فى كتابه ذكرهم، فقال: انما یتذكر اولوالألباب. قال هم اولوالعقول(۵۸)

امامعلیه‌السلام فرمود: هنگامى كه خواستید چیزى را از شخصى درخواست نمائید پس از اهل آن سوال كنید. عرض شد اى فرزند رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اهل آن كیانند؟ فرمودند: كسانى هستند كه خداوند آنان را در قرآن خود نام برده و متذكر گشته است كه آنان افرادى هستند كه به هنگام تذكر خدا توجه پیدا مى كنند و آنان صاحبان عقول و اندیشه ها هستند.

۸. شاهد و مشهود كیانند؟

«سئل الامام الحسن علیه‌السلام فى الشاهد والمشهود فقال: اما الشاهد فمحمد صلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم واما المشهود ف ی وم الق ی امة، اما سمعته ی قول :( یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا ) وقال تعالى: ( ذَٰلِكَ یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَٰلِكَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ )(۵۹)

از امام حسن مجتبىعلیه‌السلام در مورد تفسیر شاهد و مشهود در قرآن سوال شد و پاسخ فرمودند: شاهد عبارت از محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پیامبر اسلام است اما مشهود عبارت از روز رستاخیز و قیامت مى باشد جائى كه قرآن درباره شاهد مى فرماید:

اى پیامبر ما تو را شاهد و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم و در آیه دیگر در مورد مشهود مى فرماید: این روز قیامت، همان روزى است كه مردم در آن روز، گردآورى شده اند و همان روز مشهود مى باشد.

۹. بهترین و زیباترین لباسها:

«كان الحسن بن على علیهما‌السلام ، كَانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه‌السلام إِذَا قَامَ إِلَی الصَّلاةِ لَبِسَ أَجْوَدَ ثِیَابِهِ فَقِیلَ: لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! لِمَ تَلْبَسُ أَجْوَدَ ثِیَابِكَ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّی وَ هُوَ یَقُولُ: ( خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ )(۶۰)

امام حسن بن علىعلیه‌السلام هنگامى كه به نماز برمى خاست بهترین لباسهاى خود را مى پوشید در مورد فلسفه و انگیزه این عمل پرسیدند در پاسخ فرمودند: خداوند زیبا و جمیل است پس براى خدا، خودم را زیبا مى سازم سپس آیه شریفه را تلاوت نمود كه ترجمه اش آنست: اى فرزندان آدم، خود را به هنگام عبادت و سجده بیارائید.(۶۱)

۱۰. حسنه ى دنیا و آخرت:

فى تفسیر قوله تعالى:( آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً ) قال: هى العلم والعبادة فى الدنیا، والجنة فى الآخرة. امامعلیه‌السلام در تفسیر آیه فوق فرمودند: منظور از حسنه دنیا، علم و عبادت، و مقصود از حسنه آخرت بهشت و جنت مى باشد.

۱۱. احسان و تحیت بهتر:

امام كنیزى داشت كه دسته گلى به حضور او تقدیم نمود امام در مقابل این عمل فرمودند: تو در راه خدا آزاد هستى، در مورد این واكنش از او پرسیدند امام در پاسخ فرمودند: خداوند ما را چنین تأدیب نموده است و فرموده است: هنگامى كه مورد تحیت قرار گرفتید پس با بهترین صورت آن را پاسخ دهید. بهترین پاسخ عمل او، آزاد ساختن او بود.

۱۲. تفسیر عملى امام علیه‌السلام :

در پایان این بخش حدیثى نقل مى شود كه جنبه ظاهرى قرآنى ندارد ولى تفسیر عملى روشنى از مفاهیم و حقایق عالیه قرآن مجید را دارد و نشانگر كمال عمل وتقید آن معصوم بزرگوار به رهنمودها و اهداف قرآن كریم است.

كه عین حدیث از كتاب مستدرك الوسائل آورده مى شود تا یادآور بخشى از حقوق فراموش شده ء این امام مظلوم نسبت به مسلمین و دوستداران خویش باشد.

احمد بن فهد در كتاب عدة الداعى از ابن عباس روایت نموده است كه همراه حسن بن على در مسجد الحرام بودم او معتكف بود و در حال انجام طواف بود (در اعتكاف روز دوم و سوم جز براى امور ضرورى نمى توان اعتكاف را به هم زد و از مسجد خارج شد) كه فردى از شیعیان و دوستداران به او رسید و عرض كرد من به فلان شخص بدهكارى دارم اگر امكان پرداخت آن از سوى جناب عالى میسور بود بسیار بجا بود.

امامعلیه‌السلام در پاسخ فرمودند قسم به صاحب این بنا پیش من چیزى باقى نمانده است كه توان پرداخت داشته باشم آن شخص عرض كرد پس اگر بتوانید از او مهلت به من بگیرید بسیار مناسب خواهد بود چون او مرا تهدید به حبس و زندان مى نماید. ابن عباس گوید:

او فورا طواف خود را قطع كرد و همراه او راه افتاد به او عرض كردم آیا فراموش كرده اى كه معتكف هستى؟ (و معتكف نمى تواند محل اعتكاف را ترك كند) امام فرمودعلیه‌السلام : نه، ولى از پدرم شنیده ام كه مى گفت از رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شنیده ام كه مى فرمود: اگر كسى نیازى از نیازهاى برادر ایمانى خود را بر طرف سازد همانند آنست كه هزار سال به عبادت خدا پرداخته است در حالى كه روزها روزه دار، و شبها، شب زنده دار و روى پاى خود به عبادت ایستاده باشد.(۶۲)

این حدیث شریف بى نیاز از شرح و تفسیر است دقیقا مسئولیت و تعهد اسلامى و ایمانى بندگان خدا را در برابر همدیگر نشان مى دهد و جهان اسلام و ایمان را، اجزاء مرتبط و پیوسته به همدیگر معرفى مى نماید كه از رنج و ناراحتى دیگران، رنجور و ناراحت و متأثر هستند به حدى كه انسان یك عمل مستحبى یا واجبى را مى تواند در راه انجام آن ترك، یا به تأخیر افكند. سعدى شیرازى با الهام از این نوع تعالیم عالیه گوید:

بنى آدم اعضاى یكدیگرند

كه در آفرینش زیك گوهرند

چو عضوى به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو كز محنت دیگران بى غمى

نشاید كه نامت، نهند آدمى

بخش چهارم: زندگى سیاسى امامعلیه‌السلام و پاسخ از شبهه

زندگى سیاسى امام حسن مجتبىعلیه‌السلام

زندگى سیاسى و اجتماعى امام حسن مجتبىعلیه‌السلام یكى از داغ ترین و حساس ترین موضوعات حیات آن بزرگوار شمرده مى شود دوستان و مخالفان هر كدام تجزیه و تحلیلهاى متفاوتى از این محور حیات امامعلیه‌السلام به عمل آورده اند و برخى از دوستان همانند آل یاسین و سید باقر قرشى دیگران كتاب مستقلى در این باره پرداخته اند.

و عمدتا دو شبهه در این بخش در زندگى آن بزرگوار وجود دارد: اولى اینكه امام حسن مجتبىعلیه‌السلام با آنهمه سوابق محكم معنوى و پشتوانه الهى، چرا با معاویه كنار آمد؟ و چرا تن به صلح داد؟ دومى نیز كه بى ارتباط با زندگى سیاسى امام نیست اینكه امام حسنعلیه‌السلام چرا همسران متعددى برمى گزید؟

ما در این بخش تلاش مى كنیم تا پاسخ هر دو مورد را با توجه به مستندات تاریخى و تحلیل هاى سیاسى آورده باشیم و این پاسخ ها پس از مقدمات كوتاهى خواهد بود كه اكنون متعرض آن مقدمات هستیم: