انگیزه شهادت امام حسنعلیهالسلام
در ماده دوم قرارداد صلح چنین شرط شده بود كه پس از معاویه، حكومت متعلق به حسن است و اگر براى او حادثه اى پیش آید متعلق به حسین مى باشد و معاویه حق ندارد كسى را به جانشینى خود انتخاب كند و لیكن معاویه به هیچ یك از شروط صلح وفا نكرده و در مورد این ماده نیز نقض عهد نمود.
معاویه كه بر مركب مقصود سوار شده بود و گردش فلك را به مراد خود مى دید درصدد برآمد به فرزند پلیدش یزید نیز به عنوان جانشینى، از مردم بیعت بگیرد تا پس از خود، او هم از این مقام و منصب بهره اى برده باشد.
معاویه خود بیش از هر كس یزید را مى شناخت و مى دانست كه او هیچگونه شایستگى وصلاحیت احراز این مقام را ندارد اما در عین حال نمى توانست او را از مزایاى چنین حكومتى كه با حیله ونیرنگ، به دست آورده بود بى نصیب سازد.
دلال این مظلمه نابخشیدنى مغیرة بن شعبه بود. معاویه دو اشكال ومانع بزرگى را در سر راه خود داشت، یكى اینكه یزید حقیقتا یك عنصر ناصالح و پلیدى بود وقبولاندن او، به عنوان جانشین به مردم در بدو امر محال به نظر مى رسید.
دوم اینكه ماده دوم قراداد صلح چنین اجازه اى را به معاویه نمى داد چون او شرط كرده بود كه پس از خود، حكومت متعلق به حسن مجتبى باشد. حل اشكال اولى را مغیرة به عهده گرفت و وعده داد كه به وسیله كمك وهمكارى زیاد بن سمیه وسایر استانداران، آنرا به مرحله اجرا درآورد.
اشكال دومى را هم كه باید پیش از اشكال اولى حل مى شد خود معاویه برطرف نمود. معاویه براى اینكه معارضى در این كار نداشته باشد به فكر از بین بردن امام حسنعلیهالسلام
افتاد تامجوزى براى الغاى ماده دوم قرارداد صلح به دست آورد در صورتى كه پیاده كردن این نقشه نظر او را كاملا تأمین نمى كرد زیرا با از بین رفتن امام حسنعلیهالسلام
برادرش حضرت حسین معارض جانشینى یزید بود چون در ماده دوم قرارداد قید شده بود كه پس از معاویه حكومت متعلق به حسن است و اگر براى او حادثه اى پیش آید متعلق به حسین، به همین جهت هم حضرت حسینعلیهالسلام
به احترام همین عهد نامه تا معاویه زنده بود حرف نمى زد ولى پس از مرگ وى چون امام حسنعلیهالسلام
نیز در قید حیات نبود برابر ماده دوم همان عهد نامه، حكومت متعلق به حضرت حسین بود وچون معاویه نقض عهد كرده و برخلاف شروط قرارداد یزید را به جانشینى خود معین كرده بود لذا امام حسینعلیهالسلام
زیر بار بیعت یزید نرفت و كار به جنگ و قتال كشید.
معاویه براى از بین بردن امام حسنعلیهالسلام
نقشه هاى گوناگونى در ذهن خود ترسیم مى كرد. وبالأخره از میان آنها طرح مسموم ساختن آن حضرت را بوسیله جعده انتخاب نمود تا در افكار عمومى خود را از این جنایت بركنار داشته ووقوع آنرا مربوط به اختلافات خانوادگى وداخلى او جلوه دهد.
سم كشنده اى كه گویا از ریزه هاى الماس بود تهیه دید وآنرا با صدهزار درهم محرمانه به وسیله مروان بن حكم فرماندار مدینه بود به جعده (دختر اشعث بن قیس وهمسر امام) فرستاد و وعده داد كه اگر شوهرت را مسموم كنى ترا به همسرى یزید در مى آورم. ابوالفرج اصفهانى مى نویسد: كه معاویه پول را فرستاد ولى به وعده دوم وفا ننمود.
گویا جعده ء ملعونه تلون ونفاق را از پدر منافقش اشعث به ارث برده بود ومعاویه هم به همین جهت بین چند همسر امام او را به چنین امر خطیرى انتخاب كرده بود مانند یك روانكاور وروانشناس ماهرى به نقاط ضعف زنانه او كه پول دوستى و بوالهوسى بود انگشت نهاده بود.
جعده پس از دریافت نامه معاویه، وخواندن آن به فكر فرو رفت ونگاهى به سكه هاى طلا كه به او چشمك مى زد، انداخت سپس در عالم خیال، همسرى یزید فرزند خلیفه وقت و فررود به كاخ پرشكوه شام را از نظر گذرانید و عقل وهوش خود را به كلى در اختیار نفس امآره گذاشت وشرافت وافتخار همبستگى با خاندان رسالت وامامت را فراموش كرد وتصمیم گرفت كه دستور معاویه را درباره امام به مرحله اجراء درآورد.
درباره مسموم شدن امام روایات مختلفى آمده است بعضى ها نوشته اند كه جعده آن سم را در كوزه ء آب ریخت وآنرا بالا سر امام كه در خواب بود گذاشت وآن حضرت پس از بیدار شدن از آب كوزه خورد واحساس مسمومیت نمود.
برخى دیگر نوشته اند سم را داخل شیر نمود ودر موقع افطار كه آن جناب روزه دار بود بدو خورانید وبنا به بعضى روایات پس از خوردن سم امام تا چهل روز در بستر بیمارى افتاد وبنا به نوشته برخى هم چون سم خیلى قوى ومؤثر بود امام همان شب از دنیا رفت یا اینكه یكى ودو روز بیشتر در قید حیات باقى نماند. به هر صورت آنچه مورد اتفاق مورخین است مسمومیت آن حضرت، به دستور معاویه وبه دست جعده توسط سم مهلكى بوده است.
امامعلیهالسلام
را پیش از آن هم چند مرتبه مسموم ساخته بودند ولى آن مسمومیت ها چندان مؤثر نبود وحضرت شفا یافته بود. امام حسنعلیهالسلام
پس از آنكه احساس مسمومیت نمود به جعده فرمود اى دشمن خدا! مرا كشتى! وفریب معاویه را خوردى در حالیكه او به وعده خود وفا نخواهد كرد واز او خیرى به تو نخواهد رسید خداوند تو واو را كیفر دهد.
ونوشته اند كه پس از شهادت امام حسنعلیهالسلام
جعده به مروان كه دلال این مظلمه بود مراجعه كرد تا با معاویه در مورد ازدواج وى با یزید مكاتبه نماید.
مروان هم تمنیات او را به معاویه نوشت اما معاویه همانگونه كه امام فرموده بود به وعده خود وفا نكرد ودر یك سطر جواب جعده را چنین نوشت: من به زنده ماندن یزید بسیار علاقمندم وهمین دوستى حیات او مانع شد از اینكه ترا به عقد ازدواج او درآورم وترسیدم كه او را هم مانند حسن مسموم كنى!
به یزید گفتند جعده راتزویج كن گفت: حاشا وكلا او شوهرى مثل حسن بن على را مسموم كرد من كه چنین قدر ومنزلتى ندارم در این صورت او از قتل من هرگز إبا نمى كند. این زن نگون بخت در اثر جهل ونادانى و پول دوستى دست از مقام معنوى خود برداشت وخود را براى ابد گرفتار لعن خدا نمود.
نوشته اند: فردى از آن طلحه با او ازدواج نمود وچند فرزند هم آورد وقتى بین فرزندان او دیگر تیره هاى قریش سخنى رد وبدل مى شد آنان شماتت وتعییر مى نمودند و مى گفتند: اى فرزندان زن مسموم كننده همسران!
خانواده ء امام حسنعلیهالسلام
پس از آگاهى از مسمومیت آنجناب، فورا حاضر شدند وبیش از همه، برادرش حضرت حسینعلیهالسلام
ناراحت ومضطرب بود وچون جویاى حال او شد امام فرمود مسموم شده ام. پرسید چه كسى شما را مسموم نموده است؟ امام فرمود: از آنكس چه مى خواهى آیا مى خواهى او را بكشى؟ اگر او آنكس باشد كه من مى دانم خشم وعذاب خداوند بر او بیش از توست واگر او نباشد دوست ندارم بى گناهى به خاطر من گرفتار شود.
نوشته اند طشتى براى آن حضرت آوردند كه در اثر انقلاب حال وتأثیر سم در كبد و امعاء واحشاء وى خون قى نمود وآن همان خونابه هایى بود كه در نتیجه بى وفائى كوفیان ودشمنى هاى منافقین، واز همه بدتر شماتت دوستان نادان، به تدریج بر جگر آن حضرت ریخته شده بود.
امام حسنعلیهالسلام
ضمن وصیت به برادرش حضرت حسین ودایع امامت را به او سپرد و شایستگى او را به جانشینى خود به مردم رسانید وشیعیانش را به امامت او راهنمائى فرمود وسپس به آن حضرت سفارش كرد كه چون از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان وغسل ده و كفن نما و در تابوت گذاشته به سوى قبر جدم رسول خدا ببر تا تجدید عهدى با او نمایم وپس از آن به بقیع برده ودر كنار جده ام فاطمه بنت اسد دفن كنید وشما به زودى مى بینید كه گروهى (بنى امیه) به تصور اینكه مرا مى خواهید در كنار جدم دفن كنید از شما ممانعت مى كنند ومن ترا به خدا سوگند مى دهم كه مبادا درباره من به اندازه ء شیشه حجامتى خون ریخته شود.