شب قدر - اعمال و فضیلت

شب قدر - اعمال و فضیلت0%

شب قدر - اعمال و فضیلت نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

شب قدر - اعمال و فضیلت

نویسنده: ناصر باقرى بيدهندى
گروه:

مشاهدات: 4291
دانلود: 2289

توضیحات:

شب قدر - اعمال و فضیلت
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 18 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4291 / دانلود: 2289
اندازه اندازه اندازه
شب قدر - اعمال و فضیلت

شب قدر - اعمال و فضیلت

نویسنده:
فارسی

شب قدر

(اعمال و فضيلت)

مؤلف: ناصر باقرى بيدهندى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

سوره قدر

( بسم الله الرحمن الرحيم )

( انا اءنزلناه فى ليلة القدر * و ما اءدراك ما ليلة القدر * ليلة القدر خير من الف شهر * تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل اءمر * سلام هى حتى مطلع الفجر )

( صدق الله العلى العظيم )

سرآغاز

بسم الله الرحمن الرحيم - الحمد لله رب العالمين، و الصلاة و السلام على الرسول الاعظم، محمد و آله الطيبين الطاهرين، حملة الشريعة و قادة البشريه.

قدر را قدر بدانيم

شب قدر، پر ارزش ترين وقت سال است، سرنوشت آدمى در همين هنگام مشخص مى شود. قرآن در شب قدر نازل شده است، لذا به بركت نزول قرآن و فرشتگان و روح (1) در اين شب، جهت سر و سامان دادن به امور بندگان، قدر و منزلت خاصى دارد؛ از بهترين شب هاى سال است كه مسلمانان اجتماع و اتحاد و برادرى خود را، به نمايش مى گذارند.

شبى كه هر كس آن را درك كند و احيا بدارد، گناهانش آمرزيده خواهد شد و زندگى تازه اى خواهد يافت.

شبى است پر بركت كه سرنوشت همه موجودات در آن مقدر مى گردد.

استاد محمد رضا حكيمى در مورد اين شب گفتارى ارزنده دارد كه ذيلا به قسمتى از آن اشاره مى شود:

«آن شب كه بايد شكوائيه هجران را در نورديد و به اميد وصل و ديدار بيدار نشست و از جام طهور «سلام» تا «مطلع فجر» سرمست بود، كدام شب است؟

آن شب، كه شاعر حافظ قرآن با الهام گرفتن از قرآن آن را «شب وصل» مى نامد و نامه هجران را در آن شب طى شده و پايان يافته مى خواند، كدام شب نورانى و دل افروز است؟

شبى كه بايد در عاشقى ثابت قدم بود، در طلب كوشيد و بيدار ماند و ديدار جست و احيا گرفت و به نيايش پرداخت و كار خير كرد و صالحات به جا آورد و به نيازمندان رسيد و دانايى طلبيد و مذاكره علم كرد؛ شبى كه در آن، كارى بى اجر نخواهد ماند.

شبى كه بايد به ياد روى آن محبوب عزيز، آن يار آواره از ديار و پنهان رخسار، با دردمندى هاى عاشقانه ناليد و ديدار روى او را از خداى طلبيد...

شب وصل است وطى شد نامه هجر (2)

سلام فيه حتى مطلع الفجر

دلا در عاشقى ثابت قدم باش

كه در اين ره نباشد كار بى اجر

برآ اى صبح روشندل خدا را

كه بس تاريك مى بينم شب هجر

دلم رفت و نديدم روى دلدار

غان از اين تطاول، آه از اين زجر (3)

حافظ در اين غزل به ويژه با تضمين كلمات قرآنى (سوره قدر) همه و همه به اين معانى اشاره دارد: «شب قدر» و رابطه آن با امام و غيبت، ثابت قدم بودن در عاشقى، اگر چه مشكلات در كار باشد آرزوى ظهور و دميدن صبح وصال به اميد رهايى از شب تاريك هجران و سرانجام شكوه از طولانى بودن دوران فراق....

آرى، حافظ از دورى و مهجورى يار مى نالد، اما با نظر به حقيقت امر مى خواهد تا همگان در راه عشق و عاشقى، ثابت قدم باشند. (4)

شب قدر، شب جدايى اولياء الله و اولياى شيطان است.

شب قدر، شب دعا و ندبه و شب نزول رحمت عام و كرم خداوندى است؛ شب آشتى بنده با خداوند و توبه و انابه و زدودن تيرگى هاى گناه از دل و شب خودسازى و نزديك شدن به پروردگار است، زيرا كه اوست: «قابل التوبات» و «مجيب الدعوات» و «ستار العيوب» و «غافر الخطيئات».

عزت و احترام اين شب تا بدان حد است كه قرآن درباره آن مى گويد: ( ليلة القدر خير من اءلف شهر ) (5) شبى است كه انجام اعمال عبادى در آن با عبادت هزار ماه برابر است. (6)

شبى كه هر لحظه آن تا سپيده دم توأم با درود فرشتگان، سلام و سلامتى و رحمت و نيكى و ايمنى و فرخندگى است.

اين شب، شياطين در بند اسارتند و زمينه براى انجام دادن كارهاى خداپسند و مفيد به حال فرد و جامعه مهياتر است؛ مؤ منان در آن شب از وسوسه ها و كيد شياطين در امان خواهند بود.

اين شب، شب معين كردن روزى افراد است و بندگان به اندازه تلاش و جهدى كه در عبادت داشته اند، پاداشى دريافت كرده و سهم مى برند.

صاحب تفسير كشف الاسرار مى گويد: اندر اين شب، خطاب مى آيد كه «ليقم القانتون، اين المستغفرون؟ » كجايند جوانمردان شب خيزان كه در آرزوى ديدار با بى خوابى، بى آرام بوده اند و در راه عشق شربت بلا نوشيده اند تا ما خستگى ايشان را مرهم نهيم و اندرين شب قدر ايشان را با قدر و منزلت باز گردانيم كه امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه عاصيان... » (7)

شب يادآورى نعمت هاى مادى و معنوى الهى است (نعمت ايمان و اسلام، نعمت رهبرى و ولايت فقيه، نعمت سلامتى و عافيت، نعمت فكر و انديشه و...)

«شب وصال نبى ختمى و ليله وصول عاشق حقيقى به محبوب خود. » (8)

شبى كه به قول شاعر:

بهترين وقت عبادت در صيام

ليلة القدر است با فضل تمام

بُد شب احيا شب خير و اميد

هم برات و هم نجات و هم نويد

رحمت است و مغفرت يكسر تمام

كسب هر فيض و فضيلت در مقام

نور بود از سر به پا مستور بود

ديده نااهل از آن كور بود

باز گردد هر درى در آسمان

دعوت آيد از خداى مهربان

بس مبارك بوده امشب با يقين

نازل آيد هر ملك سوى زمين

تنگ گردد، صحن گيتى بر ملك

رشك برده بر زمين امشب فلك

زان كه امشب، طاعت اندر خاكدان

بهتر و برتر بود از آسمان

ليلة القدر است و بى شبهه به دهر

افضل و اعلى بود، من الف شهر (9)

شب عروج انسان است، از خاك به افلاك؛ اين شب باعظمت در رمضان واقع است كه ماه خدا و با فضيلت ترين ماه هاست و روزهايش بهترين روزها و ساعاتش بهترين ساعات است. (10)

شب بيدار ماندن و بيدار كردن، آگاه شدن از مكتب و دسيسه هاى دشمن، تذكر دادن و يادآورى.

امشب آن نيست كه در خواب رود چشم نديم

خواب در روضه رضوان نكنند اهل نعيم

خاك را زنده كند، تربيت باد بهار

سنگ باشد كه دلش زنده نگردد به نسيم

بوى پيراهن گم كرده خود مى شنوم

گر بگويم، همه گويند ضلالى است قديم

اى رفيقان سفر، دست بداريم از ما

كه بخواهيم نشستن به در دوست مقيم

دجب از كشته نباشد به در خيمه دوست

عجب از زنده كه چون جان به در آورد سليم

هر كه رو از خدا بگرداند

در هلاكت همى فرو ماند

بارالها تو را همى خوانم

من ره رشد خود نمى دانم

تو به دادم برس، به هر دو سراى

ره فرمان خود، به من بنماى

شب قدر است، از خداى بخواه

نكند نااميد، لطف اله

اى حسامى به خود گراى امشب

هر چه خواهى ز لطف حق بطلب

در شب قدر جبرئيل امين

مى شود نازل، از سما به زمين

بيرق نور مى كند، سر و پا

بر سر كعبه از طريق صفا

بندگان را صلاى عام دهد

از شراب طهور جام دهد

قدر خود را، هر آن كه مى داند

تا سحر، او خداى مى خواند

چون سحر شد، ندا رسد از دوست

كه به عاصى، كرم بسى نيكوست

تائبان را تمام مى بخشد

خالق لم يلد و لم يولد

اى حسامى به حق گراى از جان

هر شبت هست قدر، قدر بدان (11)

آرى ليلة القدر شبى است كه بيداردلان شب زنده دار طاعتى افزون تر و نيايشى عاشقانه تر دارند.

شبى كه انسان هاى مومن، آن را با اعمالى چون: ياد خدا، مناجات و دعا، تلاوت قرآن، نماز شب، گريستن بر خطاها، مطالعه و تحقيق و... زنده نگه مى دارند.

در شب ها و سحرهاى اين ماه نورانى، لحظه هاى تابندگى خاصى دارند؛ زبان ها عطر ذكر دارند و بوى خدا مى دهند؛ دست ها بوى تسبيح دارد و استغفار و «مصحف». (12)

در اين شب هاى نورانى قلوب مستعد نورباران مى گردند و انسان به سر حد كمال خود مى رسد و هستى به ثمر مى نشيند و به همين علت پيامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، همواره اصحاب و يارانش را به درك و بهره بردارى كامل از فيوضات اين شب تشويق و ترغيب مى كرده است.

شبى كه امام زين العابدين و فخر الساجدين عليه‌السلام در دعاى شريف ابوحمزه ثمالى تقاضاى درك آن و توفيق عبادت در آن را از خداى خويش ‍ خواستار شده است و خواست مومنان نيز در ادعيه روزانه ماه رمضان همين است. (13)

شبى كه پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رختخواب را جمع مى كرد، خود را براى عبادت بيشتر مهيا مى نمود (14) و در مسجد به اعتكاف مى پرداخت.

حضرت فاطمه عليها‌السلام نيز نمى گذاشت فرزندانش در اين شب با شرافت بخوابند؛ هر وقت خواب بر يكى از آنها غلبه مى كرد، مقدارى آب به صورت او مى پاشيد. (15)

شبى كه پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره اش ‍ مى فرمود:

( ان الشيطان لا يخرج فى هذه الليله حتى يضى ء فجرها و لا يستطيع فيها ان ينال احدا بخبل اءو داء او ضرب من ضروب الفساد و لا ينفذ فيها سحر ساحر. (16) )

شيطان در اين شب بيرون نيايد تا آن كه صبح طلوع كند و قدرت آسيب رساندن به كسى را ندارد و سحر هيچ ساحرى در اين شب اثر نكند.

شبى كه برات آزادى از آتش جهنم و خوش بختى و سعادت دو جهان، نصيب مومنان و زنده دلان مى گردد.

شبى كه ليله البراتش گويند و در مورد كثرت فيضش، لسان الغيب (خواجه حافظ) چنين سروده است:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى

آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند (17)

شبى كه عالم بزرگ شيعه، مرحوم آية الله حاج محمد ابراهيم كلباسى - صاحب كتاب اشارات الاصول - براى به دست آوردن فيض و فضيلت آن، يك سال، شب تا صبح به عبادت پرداخت. (18)

شبى كه خداوند آن را از ميان شب ها برگزيده است، همان طور كه از بين موجودات، انسان و از جمع پيامبران، محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از بين بردن مكاتب، اسلام و از بين خانه هاى روى زمين، كعبه و از بين سنگها، حجر الاسود و از بين كتب آسمانى، قرآن و از ميان راه ها، صراط مستقيم، و از ميان سوره هاى قرآنى، يس و از ميان روزهاى هفته، جمعه و از ميان ماه ها، رمضان را انتخاب كرده (19) و از جمع بنى هاشم، نيز هفت نفر را برگزيده است.

شبى كه به گفته آن دانشمند اسلامى: «نسيم روح افزاى رحمت پروردگار، همراه با صفير جان بخش پرواز فرشتگان، ارواح خفتگان جهان ماديت را بيدار مى كند و دلهاى پژمرده اسيران بند هوس را نور و صفا مى بخشد و در كالبد قربانيان ديو نفس، روح تازه اى مى دمد.

بنده خطاكار شرمنده گرفتار، با عنايت آفريدگار از خواب غفلت بيدار مى شود و با زبان حال، پيشانى بر آستان ايزد متعال نهاده و مى گويد:

يا رب ز گناه خويش، شرمنده منم

بر هر چه عقوبت است، زيبنده منم

غفار تويى، غنى تويى، شاه تويى

بدكار منم، گدا منم، بنده منم

شبى كه مومنان عاشق براى وصول به معرفت آن از ابتداى ماه رمضان تا شب بيست و سوم سوره «الدخان» و يا صد مرتبه سوره «قدر» را مى خوانند و چون شب بيست و سوم فرا رسد، دل را محكم مى دارند و گوش هاى خود را براى شنيدن رازها مى گشايند؛ (20) از اين رو شب قدر از جمله «ليالى عشر» كه خداوند در قرآن به آن سوگند خورده، شناخته شده است.

شبى كه ملائك مهمان اهل زمينند.

شب با عظمتى كه درك كُنه و حقيقت آن براى انسان هاى عادى، غير ممكن است: ( و ما اءدراك ما ليلة القدر. )

اين شب، مهلتى براى همه كسانى است كه در عمر تاريك و ننگين خود به بيراهه رفته اند تا لحظه اى به خود آيند و انديشه كنند كه: «چيستند»، «كيستند» و «از كجا آمده اند و به كجا مى روند» و تا فرصت باقى است به جبران گذشته ها بپردازند و با توبه و استغفار خود را از سقوط حتمى، برهانند و زندگى آينده خويش را با الگوى «قرآن و عترت» شكل دهند.

شبى كه انسان فرصتى دوباره مى يابد تا با «مطالعه و تحقيق»، «بحث و گفت و گو» و «غور در قرآن و سنت» شيرينى معرفت خداوندى را درك كند و با تقويت درجات ايمان و يقين، در جهت سير الى الله و عروج به عالم بالا حركت كند.

شبى كه موسم ناله و نجوا، خضوع و خشوع و تحليل و تسبيح است.

شب انسان كامل است و شب كمال انسان.

اين شب، شام تعظيم است، بندگان شايسته خدا در اين لحظه هاى نورانى به عظمت و بزرگى مى رسند.

كثرت نام ليلة القدر دليل بر عظمت آن است و اين همه صفات والا كافى است كه مسلمانان «شب قدر» را بزرگ شمارند و هر يك به اندازه ايمان و انديشه خود از آن بهره جويند، ولى متاسفانه افراد بسيار از ارزش آن غفلت مى ورزند و از اين فرصت طلايى و استثنايى استفاده نمى كنند و از بركات آسمانى و خيرات فراوان و فيوضات سرشارش بى بهره مى مانند؛ آنان در دام ابليس اسير گشته و در حجاب هاى ظلمانى گرفتار آمده اند، از اين رو قدر و منزلت اين شبها را فراموش كرده، زيباترين نعمت هاى خداوندى را از دست مى دهند؛ ولى مومنان وارسته از قيود مادى و حجب ظلمانى كه در عطش قرب الى الله مى سوزند، مامورند تا اين شب عزيز را فراموش نكنند و در بزرگداشت آن، بكوشند و آن را قدر بدانند، زيرا اين لحظه هاى طلايى هميشه نصب آدمى نمى شود.

خوشا به حال كسى كه در اين شب به انجام اعمال مخصوص توفيق يابد و اين فرصت هاى گران بها و لحظه هاى گرانقدر را مغتنم شمارد و از سفره گسترده ضيافت الهى بهره مند شود!

آفرين بر كسى كه اهميت «شب قدر» را در يابد و در اين شب ارتباط خود را با قرآن و على عليه‌السلام ، اين دو سرمايه نفيس و يادگاران جاودانه نبوى، محكم كند و براى هميشه از آن دو جدا نگردد.

پيشتازان اين ميدان

تا آنجا كه از كتاب هاى تراجم و فهرست ها به دست مى آيد، درباره «ليلة القدر» كتاب ها و رساله هاى مستقلى نوشته اند، از جمله: تعيين ليلة القدر، مولى اسماعيل خواجويى، كه در جلد اول مجموعه رويت هلال چاپ شده است.

شب قدر، سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى. (21)

شب قدر، شهيد شيخ على اكبر اژه اى.

تفسير سوره القدر، محمد محيى الدين گلشن نما فتح الله (دار الكتب) قاهره. (22)

ليلة القدر، حاج آقا مجتبى عراقى.

ليلة القدر، فرح قطيفى. (23)

حول ليلة القدر، على كريمى جهرمى (دست نوشت).

درباره خصوصيات «شب قدر»، سخنانى بر زبان مردم رانده مى شود كه هرگز با مقام ارجمند و روحانى اين شب رابطه اى ندارد؛ (24) اين سخنان حتى در نزد علما نيز به قدرى رواج يافته است، كه در بعضى از نوشته ها يا گفتارهايشان چيزهايى ديده يا شنيده مى شود، كه مردم را از جنبه روحى شب قدر باز داشته و آنها را به ظواهر مادى سرگرم مى نمايد و طبيعى است كه با وجود سرگرمى هايى كه نه به كار روح مى خورد و نه دل را بيدار، انسان را در حجاب هايى ظلمانى، گرفتار مى سازد.

توجه به اين سخنان رايج درباره شب قدر باعث شد در حد استطاعت و توفيق، رساله اى مستقل در اين خصوص تهيه كنم و در دسترس خوانندگان عزيز قرار دهم.

اميد است كه اين جزوه، در روشن ساختن شرافت و اعمال اين شب تاريخى و بزرگ مؤ ثر و مفيد واقع شود و اثرى سازنده در افكار مطالعه كنندگان عزيز به جا گذارد و مورد پسند ارباب فضل و دانش قرار گيرد. از خداوند متعال مى خواهيم كه در هر حال ما را به راه راست بدارد و لحظه اى ما را به خود وانگذارد. ربنا تقبل منا، انك اءنت السميع العليم.

قم - حوزه علميه

ناصر باقرى بيدهندى

15 محرم 1411 ه. ق

16 مرداد 1369 ه. ش

در نام گذارى ليله القدر

در وجه تسميه اين شب مبارك به شب قدر وجوهى را ذكر كرده اند، از آن جمله:

1. چون شب شريفى است به آن ليلة القدر مى گويند؛ يعنى شبى كه صاحب قدر و منزلت و شرافت است و از همين باب است «و ما قدروا الله حق قدره» (25) قدر خدا را چنان كه در خور اوست نشناختند. چنان كه عرب ها مى گويند: فلان له قدر، يعنى فلانى داراى شرافت و عظمت است. (26)

2. چون در اين شب، فرشتگان بسيارى به زمين مى آيند زمين تنگ مى گردد، لذا آنرا شب قدر ناميدند، زيرا قدر به معناى ضيق و تنگى است؛ آيه شريفه (و من قدر عليه رزقه) (27) روزى او تنگ شده است شاهدى بر مدعاى ماست. (28)

3. يكى از معانى قدر، تقدير و سرنوشت است و در اين شب، امور بندگان تا سال آينده مقدر مى گردد؛ و اين وجه را بسيارى از مفسران از جمله علامه طباطبائى استوار دانسته اند.

تفسير برهان از امام باقر عليه‌السلام روايت مى كند كه:

( يقدر فى ليلة القدر كل شى ء يكون فى تلك السنه الى مثلها من قابل، من خير و شر، طاعه و معصيه، و مولود و اجل، او رزق فما قدر فى تلك السنه و قضى فهو المحتوم و لله (عزوجل ) فيه المشيئه؛ )

«در شب قدر، هر امرى از امور بندگان تا شب قدر سال آينده معين مى گردد، از خير و شر، طاعت و معصيت، ولادت و مرگ و روزى موجودات و هر آن چه در آن سال مقدر گشته حتمى است و خداوند را در آن مشيت است. »

بعضى هم تعيين مقدرات را به معناى اندازه گيرى بودجه سالانه زندگى تفسير كرده اند كه در نتيجه، اختيار مصرف - در راه صحيح يا ناصحيح - به دست خود انسان است.

برخى آن را به شب امتحان دانش آموزان تشبيه كرده اند كه اگر آن شب را به مطالعه دقيق بگذرانند، موفقيت يك سال خود را تامين نموده اند و اگر به سهل انگارى و بى اعتنايى گذرانند، با دست خود، مقدرات يك سال خويش را به خسران و بدى رقم مى زنند و در آن سال در جا خواهند زد.

هم چنين اگر فردى شب قدر را با توبه و تصميم بر ترك گناه و عزم بر اجراى احكام نورانى قرآن سپرى كرد، مقدرات سال آينده اش به نيكى رقم خواهد خورد، وگرنه در جا خواهد زد و طعم تلخ خسران را خواهد چشيد. (29)

امام صادق عليه‌السلام مى فرمايد:

( يفرق الله فى ليلة القدر، ما كان من شده او رخاء او مطر؛ بقدر ما يشاء الله (عزوجل ) ان يقدر الى مثلها من قابل. (30) )

خدا در شب قدر آنچه از سختى يا خوشى يا باران است به مقدارى كه تا سال آينده خواهد، معين فرمايد.

محقق عالى قدر، مرحوم آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى مى نويسد:

بايد دانست كه مقدرات مردم، كه علم خدا بدان تعلق گرفته است، از ازل مبيّن بود، چون علم خدا ازلى است و آنچه خداوند به سبب دعا و اسباب ديگر محو و اثبات مى كند، در همه وقت است، زيرا كه به تواتر معلوم گرديده است كه در همه ايام سال، دعاها مستجاب شده و خداوند وعده اجابت را منحصر به شب قدر نساخته و اين كه تقدير مقدرات در شب قدر خواهد بود، از مشكلاتى است كه معناى آن بر ما معلوم نيست، مگر آن كه بگوييم: دعا در اين شب به اجابت نزديكتر است. (31)

4. گفته شده است كه علت نامگذارى اين شب به «قدر» آن است كه ( انزل فيها كتاب ذوقدر، الى رسول ذى قدر، لاءجل امة ذات قدر، على يدى ملك ذى قدر . ) قرآن با قدر و منزلت بر پيامبر والاقدر و براى امت باقدر و ارزش، به واسطه ملكى صاحب قدر، نازل گرديده است. (32)

5. گاه نيز گفته اند: شبى است كه مقدر گرديده تا «قرآن» در آن نازل شود.

6. يا از آن رو كه هر كس اين شب را زنده بدارد و احيا نگه دارد صاحب قدر و منزلت مى گردد، به ليلة القدر معروف شده است.

ناگفته پيداست كه جمع بين اين وجوه نيز امكان دارد.

شب قدر مخصوص زمان پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيست

برخى از برادران اهل سنت (33) گمان كرده اند كه شب قدر در زمان حيات رسول اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و پس از آن نيست.

اين قول، ضعيف است، زيرا در بعضى تفاسير روايت شده كه ابوذر غفارى فرموده است: به پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتم: آيا شب قدر در زمان انبياست كه امر بر آنان نازل مى شود و هنگامى كه چشم از جهان بربستند، ديگر مرتفع مى گردد؟ حضرت فرمودند: خير، شب قدر تا روز قيامت وجود دارد. (34)

از اين روايت، وجود امام در هر زمان و عصرى نيز استفاده مى گردد؛ يعنى بايد امامى وجود داشته باشد تا ملائكه و روح در شب قدر به محضر مباركش فرود آيند و مقدرات بندگان را به حضرتش عرضه دارند؛ البته پرواضح است كه اين امر، اكرامى از جانب خداوند نسبت به امام عليه‌السلام است و هيچ منافاتى با «وحى» كه در خصوص انبيا باشد، ندارد.

ابن عمر گويد: از پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره ليلة القدر سوالى شد و من آن را شنيدم كه حضرت در پاسخ فرمودند: « (هى فى كل رمضان)؛ (35) شب قدر در هر ماه رمضان وجود دارد. »

و در روايت ديگرى از امام باقر عليه‌السلام مى خوانيم:

( ... انه لينزل فى ليلة القدر الى ولى الامر تفسير الامور، سنة سنة، يؤ مر فيها فى امر نفسه بكذا و كذا، و فى امر الناس بكذا و كذا؛ (36) )

در «شب قدر» به ولى امر (امام هر عصرى) تفسير امور، سال به سال نازل مى گردد و درباره خود و ديگران به دستورهاى مخصوصى مامور مى گردد.

آيه شريفه ( تنزل الملائكه و الروح ) (37) و نيز آيه شريفه ( فيها يفرق كل اءمر حكيم ) (38) كه به صيغه مضارع آمده است، بر اين مطلب دلالت مى كنند، زيرا فعل مضارع (تنزل، يفرق) دلالت بر استمرار و تجدد در استقبال دارد و آيه ( سلام هى حتى مطلع الفجر ) (39) نيز گواه ديگرى است، زيرا جمله اسميه مى باشد و بيانگر دوام است. پس آوردن سلام و رحمت فرشته ها، براى هميشه تاريخ در شب قدر هر سال است، اگر چه وحى قطع شده است.

مفسر معروف عامه، «رشيد الدين ميبدى» مى نويسد:

برخى گفته اند: اين شب قدر در روزگاران پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و سپس از ميان رفت، اما چنين نيست، زيرا كه همه اصحاب پيامبر و علماى اسلام معتقدند كه شب قدر تا قيام قيامت، باقى است. (40)

بيشتر دانشمندان اهل سنت با ميبدى هم آوا هستند، (41) لذا به تاءويل حديثى كه بخارى در صحيح خود (42) درباره برطرف شدن شب قدر از ميان امت نقل كرده، مى پردازند و مى گويند: منظور، از بين رفتن معرفت و بركت شب قدر است، نه اصل آن. (43)

آيا شب قدر مخصوص به امت اسلامى است؟

روايت هاى مختلفى در اين باب وارد شده است كه بعضى از آنها بر مختص ‍ بودن شب قدر دلالت مى كنند، از آن جمله است روايت ذيل:

پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: ( ان الله وهب لامتى ليلة القدر، لم يعطها من كان قبلهم. (44) ) خداوند به امت من شب قدر را بخشيد در حالى كه هيچ يكى از امت هاى قبلى از اين بخشش الهى برخوردار نبودند.

از برخى روايت هاى ديگر استفاده مى شود كه در دوران پيامبر پيشين نيز بوده است. (45)

علاوه بر روايات از خود قرآن نيز مى توان اين مطلب را استفاده كرد، زيرا نزول قرآن در شب قدر بوده و روشن است كه ظرف بايد پيش از مظروف وجود داشته باشد.