بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه

بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه0%

بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه

نویسنده: آيت الله حسين نورى همدانى
گروه:

مشاهدات: 11777
دانلود: 2681

توضیحات:

بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 65 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11777 / دانلود: 2681
اندازه اندازه اندازه
بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه

بیت المال از دیدگاه نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.

بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه

نويسنده: آيت الله العظمى حسين نورى همدانى

پيشگفتار

اقتصاد يكى از اركان مهم هر جامعه و حكومت است و از آن زمان كه جوامع انسانى پديد آمده و حكومتها و دولتها بر پا شده، نهادهاى اقتصادى جامعه از اهميت خاصى برخوردار بوده است. دست اندركاران برنامه هاى حكومتى، هر يك بر پايه انديشه ها و آراء خود، مبانى و اصولى را براى پى ريزى اقتصاد جامعه ى خويش در نظر گرفته و به اجراى طرحهاى اقتصادى خود مى پرداختند.

در اين ميان، اسلام به عنوان پديده اى دگرگون ساز در تاريخ بشريت ظهور كرد و طرحى نوين را در عرصه ى اجتماع درانداخت، و از جمله برنامه هاى اقتصادى پيشرفته اى را به جامعه انسانى هديه كرد، هر اصلى را كه نزد مردم به اسم قانون پذيرفته شده ولى در حقيقت به زيان حركت كلى جامعه بود مردود شمرد و انديشه هاى مترقى و خيرخواهانه ى خود را جايگزين آن ساخت.

اما متاسفانه به جز چند سالى كه وجود پر بركت پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ميان امت بود، و دوران كوتاهى كه زمامدارى جامعه اسلامى را اميرالمومنينعليه‌السلام به عهده داشت، قوانين و اصول اسلامى كم و بيش دستخوش تحولات گوناگون گشت، و چه بسا كه در مواردى حاكمان به ظاهر اسلامى آشكارا آنها را زير پا گذاشته و مورد استهزاء و تمسخر قرار مى دادند.

يكى از عناصر مهم حوزه اقتصاد اسلامى كه همواره از ناحيه ى زمامداران جامعه نسبت به آن حساسيت ويژه اى ابراز مى شده، پديده ى بيت المال است كه از آن به (مال الله) تعبير شده و متعلق به آحاد مسلمين است و بايد در ميان آنان تقسيم شده و به مصارف عمومى جامعه برسد.

منابع مختلف ذخيره هاى بيت المال، مصارف گوناگون آن و تاريخچه ى تحولات و دگرگونى هائيكه بر آن عارض شده، بحثهائى است كه اين كتاب جهت تبيين آن نگارش يافته است.

در اين نوشتار نيز سعى بر اين است تا اين مطالب مورد كنكاش واقع شود كه بيت المال چه نقش مهمى را در ساختار اقتصادى جامعه به عهده دارد، و چگونه بايد آنرا مورد بهره بردارى سالم و صحيح قرار داد، و اينكه امام علىعليه‌السلام در دوران حكومت خود چه عنايت خاصى نسبت به ذخيره ى بيت المال و بودجه مسلمين داشته و آن را همواره تحت اشراف عالى خود قرار داده است.

لازم به توضيح است كه مجموع اين كتاب سلسله بحثهائى از استاد معظم جناب آقاى حسين نورى دامت افاضاته مى باشد كه بخش دوم آن پيش از اين در يادنامه ى اول كنگره ى نهج البلاغه به چاپ رسيده و بخش نخست آن نيز توسط آقاى محمدى اشتهاردى تهيه و تنظيم شده است.

ضمن تشكر از ايشان، نظر به اينكه اينگونه بحث ها در اين مقطع خاص از انقلاب اسلامى داراى اهميت ويژه اى است و ديدگاههاى اقتصادى تاثير عميقى در بنياد اجتماعى جامعه دارد اينك اين دو بخش در يك مجموعه زير نظر مولف محترم، خدمت خوانندگان محترم ارائه مى شود، باشد كه مورد استفاده كامل قرار گرفته و همگان را به عنايت بيشتر بر حفظ بيت المال مسلمين و توجه بيشتر به نظريات اصيل اقتصادى رهنمون گردد. ان شاء الله تعالى.

بنياد نهج البلاغه

لزوم تشکيل حکومت در هر زمان

ترديدى نيست كه بشر اجتماعى است و براى پيشروى در راه تكامل همه جانبه در هر زمان نياز به تشكيل حكومت دارد تا در پرتو قانون و تعهد آن حكومت بتواند به پيش برود و از هرج و مرج و بى نظمى و عوامل ضد تكامل محفوظ گردد.

اسلام كه آئين مترقى جهانى است تنها دين اخلاقيات و عبادات و فروعات زندگى نيست، بلكه كاملا به اصول و تكامل و نيازهاى افراد جامعه توجه دارد، و بر همين اساس تشكيل حكومت سالم و عادلانه از اركان اساسى آن است.

از اينرو هنگامى كه رهبر بزرگ اسلام پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدينه آمد به محض اينكه اسلام نضج گرفت و طرفدارانى پيدا كرد، به تشكيل حكومت مبادرت نمود، تا نظام اجتماع تحت نظارت دقيق حكومت كنترل و رهبرى گردد.

نقش اقتصاد در پايدارى حکومت

باز ترديدى نيست كه از اصول اساسى حكومت سالم، تامين نيازمنديها و پر كردن خلاهاى اقتصادى انسانها است، و حفظ و پايدارى حكومت سالم كه هدفش حفظ نظم و پيشروى همه جانبه ملت است، رابطه مستقيم با اقتصاد خوب و درآمدهاى مستمر دارد، بگونه اى كه اقتصاد در سرنوشت حكومت دخالت بنيادى دارد و از پايه ها آن است.

و از بحثهائى كه از دير زمان ادامه دارد و امروز از مسائل پيچيده قرار گرفته و منشا اختلافات عقيدتى و كشمكشهاى گسترده شده مساله اقتصاد، و حل مسائل اقتصادى، مخصوصا حل مشكل طبقاتى است.

امروز همه متفكران و انديشمندان با وجدان برآنند، كه حكومت سالم و مردمى، حكومتى است كه داراى سيستم اقتصادى خوب باشد، و انسانها را از فقر و بيكارى و شكاف عميق طبقاتى نجات بخشد.

اسلام در همان بدو تشكيل حكومت خود، كاملا به اين مساله توجه داشت و براى پر كردن اين خلا، و زدودن فقر و طبقه بندى و خلاصه به وجود آوردن برابرى و مساوات، تشكيل بيت المال رادر متن حكومت خود قرار داد، تا در پرتو اين قانون مهم، همه ى مشكلات اقتصادى حل گردد و به همه نيازهاى فردى و اجتماعى، پاسخ عملى مثبت داده شود.

بررسى چگونگى «بيت المال» و آشنائى با تاريخچه و منابع آن و همچنين شناخت چگونگى تقسيم آن بين مسلمين، از اساسى ترين مباحث اقتصادى اسلام است كه هر مسلمان آگاهى علاقمند است پيرامون آن به تحقيق و مطالعه بنشيند، و براستى بخصوص در اين عصر از ضرورى ترين مباحث اسلامى است كه بايد بطور گسترده اى طرح و در اختيار همه مسلمين بويژه نسل جوان قرار گيرد.

متاسفانه تا كنون كتاب مستقلى كه نمايشگر همه ى ابعاد و جوانب 'بيت المال' بطور جامع باشد، تدوين نشده است.

گرچه (ابويوسف) در كتاب «الخراج» مطالبى را پيرامون «فيئى» و «جزيه» و «خراج» «كه سهم عمده اى از درآمد بيت المال بشمار مى روند. و بعدا به شرح آنها مى پردازيم» و پاره اى از مسائل ديگر خاطر نشان ساخته و نيز در دو كتاب (عصر الانطلاق) و (دائره المعارف الاسلاميه) فصلى درباره ى سير تاريخى بيت المال، طرح گرديده، اما بحث مستقل و گسترده اى در زمينه همه ى مسائل بيت المال تحرير نشده است.

اميد آنكه اين كتاب در عين اختصار راهگشا و طليعه اى براى بحثهاى گسترده ترى در آينده گردد.

بيت المال چيست؟

بيت به معنى خانه است، از آنجا به دستور حكومت، اموالى از درآمد منابع بيت المال در خانه هاى امنى قرار مى گرفت تا به موقع در راه نيازهاى مردم و اجتماع صرف گردد، نام آن درآمدها به مناسبت محل امن آنها به عنوان (بيت المال) خوانده شد.(۱) مثلا به خانه اى كه از آن دانشمندانى برخاسته اند، (بيت العلم) گويند، اشاره به اينكه در اين خانه علم و كمال به ساير خانه ها مى رسد، نيز از اينرو به درآمدهاى منابع بيت المال گفته مى شود، چون آن درآمدها بر اساس عدل و احسان به نيازمندان مى رسد و در مسير نيازهاى اجتماع مصرف مى گردد، نيازهاى واقعى و طبيعى «نه نيازهاى مصنوعى» در سر حد خودكفائى و استقلال كامل.

تاريخچه بيت المال

تا آنجا كه قرائن و شواهد تاريخى نشان مى دهد، در هر عصرى كه حكومتى بويژه حكومت الهى و پيامبران به وجود آمده است، در آن مساله تعاون و همكارى اقتصادى مطرح بوده و قوانينى در مورد رفع نيازمنديهاى اقتصادى به عناوين مختلف تصويب مى شده است، گرچه بصورت بيت المال كه در اسلام بطور گسترده مورد توجه است نبوده.

مثلا در آيه ۷۳ سوره ى انبياء مى خوانيم خداوند مى فرمايد:

(ما ايشان «اسحاق و يعقوب» را پيشوايانى ساختيم كه به امر ما هدايت مى كنند و به آنها انجام كارهاى نيك و بر داشتن نماز و دادن زكات را وحى كرديم و آنها پرستنده و مطيع ما بودند)(۲)

از اين آيه استفاده مى شود كه زكات «كه يكى از درآمدهاى منابع بيت المال در اسلام است» قبل از اسلام نيز بوده است.

و يا در مورد حضرت اسماعيل در قرآن آمده كه: «او كسان خويش را به نماز و زكات فرمان مى داد»(۳) و در مورد حضرت عيسى آمده كه گفت: «خداوند مرا به نماز و زكات تا وقتى كه زنده ام توصيه فرمود»(۴)

در روايات نيز اشاره اى به اين مطلب شده از جمله حديث معروفى است كه «خداوند به حضرت داود پيامبر، وحى كرد تو نيكو بنده اى بودى اگر از بيت المال ارتزاق نمى كردى...»(۵) و همچنين در روايات آمده: «نخستين كسى كه خمس اموال خود را به مصرفش رساند، حضرت ابراهيم خليل بود»(۶)

از اين دو حديث استفاده مى شود كه بيت المال و خمس در زمان حضرت داود و حضرت ابراهيم بوده است.(۷)

نتيجه اينكه طبق شواهد و قرائن تاريخى، از همان آغاز عصر حضرت آدمعليه‌السلام يك نوع تعاون هائى به عنوان زكات يا خمس يا عناوين ديگر بوده است، و اصولا اين نوع تعاونها همانگونه كه گفتيم لازمه هر حكومت سالمى است و در اسلام، همانگونه كه همه ى دستوراتش در حد كمال با بينش جهانى و جاودانى پى ريزى شده، در مورد بيت المال نيز بطور گسترده و كامل و همه جانبه توجه شده است.

در اسلام نخستين كسى كه (بيت المال) را تاسيس كرد، شخص رهبر عاليقدر اسلام حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود.(۸)

بيت المال نخست به صورت ابتدائى در خانه ى رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بدست آن حضرت تشكيل يافت، و هر چه بر وسعت تشكيلات مسلمين و قلمرو حكومت اسلامى مى افزود، به تدريج دائره بيت المال نيز توسعه مى يافت.

به دستور شخص رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دفتر ويژه اى ترتيب يافت كه در آن اسامى نظاميان و شركت كنندگان در ميدان جنگ، ثبت مى گرديد و به فرمان آن حضرت به هر يك از مجردين يك سهم و به افراد متاهل دو سهم مقرر شد، نيز به اشخاص عائله مند كه نياز بيشترى داشتند، سهم زيادترى تعلق گرفت.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به افرادى ماموريت مى داد تا به ميان قبائل مختلف بروند و از حيوانات و نباتات و زراعت آنان ماليات بگيرند.(۹)

بنابراين همانگونه كه (محمد اسعد) در كتاب خود (عصر الانطلاق) مى گويد و تاريخ بر اين مطلب گواه است، بيت المال را در اسلام براى اولين بار شخص پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پى ريزى كرد و تدريجا با گسترش جامعه ى اسلامى، بر شعاع آن افزوده شد و تشكيلات منظم ترى پيدا كرد.

از امورى كه اين مطلب را تائيد مى كند، مساله تشريع زكات و خمس و... است كه از مهمترين درآمدهاى بيت المال مى باشند، از ظاهر بعضى از آيات قرآن استفاده مى شود كه قانون زكات پيش از هجرت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تشريع شده است، چنانكه در ضمن آيات سوره ى روم «آيه ۳۹» و سوره ى مومنون «آيه ۴» و سوره ى ماعون «آيه ۷» كه هر سه سوره از سوره هائى است كه در مكه نازل شده اين مطلب به چشم مى خورد، ولى عملا اجراى آن در مدينه سالهاى آخر هجرت انجام شد.

و ابتداى دستور اجراى زكات فطره هيجده ماه پس از هجرت بود، پيش از آنكه دستور اجراى زكات اموال صادر گردد.(۱۰) اما در مورد خمس، آيه ى شريفه ى ۴۱ سوره انفال( وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم ...) كه در مورد خمس آمده يا در غزوه ى بنى قينقاع نازل شده «چنانكه از تفسير طبرى جلد ۲ استفاده مى شود» و يا در جنگ احد نازل شده «چنانكه علامه طبرسى در تفسير خود مجمع البيان جلد ۴ از كلبى نقل كرده» و يا در جنگ بدر نازل شده كه بعضى ديگر گويند، به هر حال در سالهاى اول هجرت بوده است؛ زيرا غزوه ى بنى قينقاع در سال دوم «ماه شوال» و غزوه ى بدر نيز سال دوم «ماه رمضان» و غزوه ى احد شوال سال سوم هجرت بوده است.

و همچنين آيه اول سوره انفال كه درباره ى انفال «غنائم و اموال بى مالك» كه يكى از درآمدهاى بيت المال است پس از جنگ بدر يعنى در سال دوم هجرتنازل شده است.(۱۱)

جزيه نيز كه يكى از درآمدهاى بيت المال است و مى توان آنرا مالياتسرانه سالانه كه از اهل كتاب «يهود ونصارى و مجوس» گرفته مى شد دانست از دستوراتى است كه در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم «اواخر هجرت» در ضمن آيه ى ۲۹ سوره ى توبه ابلاغ شد.

فرق بين ماليات و بيت المال

ماليات عبارت است از پول هايى که مأمورين وزارت دارايى هر کشورى طبق قانونى که دولت آن کشور تصويب کرده از کشاورزان و تجار و پيشه وران و ملاکين بر اساس برنامه خاصى سالانه مى گيرد و به مصرف نيازهاى عمومى مى رساند، و اين قرارداد مالياتى يک قرارداد مالياتى يک قرارداد ثابتى نيست، بلکه طبق شرايط، تغيير و تبديل مى يابد.

اما بيت المال اموالى است که از منابع متعدد گردآورى مى شود، از طريق زکات، انفال، خراج، جزيه و گرچه به نظر کلى و وسيع، مى توان همه اين منابع را يک نوع ماليات مخصوص ناميد، ولى آنچه در ميان آنها شبيه تر به ماليات به نظر مى رسد «خراج» است، زيرا «خراج» در اسلام چنانکه شرح آن خواهد آمد، يک نوع مالياتى است که حاکم اسلام با در نظر گرفتن مصالح عمومى و نيازهاى اجتماعى ملت، و با توجه به وضع و شرايط و درآمد خراج دهندگان از آنها طبق موازينى مى گيرد، نهايت اينکه در خراج اسلامى کاملاً رعايت عدل و انصاف وتوجه به مصالح عمومى و فردى ملت خواهد شد، و نيز مى توان جزيه را يک نوع ماليات سرانه سالانه نسبت به اهل کتاب دانست که طبق شرايطى از آنها گرفته مى شود.

در اينجا بايد توجه داشت كه بر اساس (ولايت فقيه) كه در اسلام راستين وجود دارد، هرگاه شرائط طورى بود كه منابع بيت المال براى رفع نيازهاى فردى و اجتماعى، و براى جبران كمبودهاى اقتصادى كافى نبود(۱۲) (ولى امر) «حاكم شرع» طبق اختيارى كه از طرف مالك اصلى «خدا» دارد(۱۳) مى تواند، مالياتهاى جديدى فراخوار امكانات افراد، و شرائط زمان براى عده اى قرار دهد.

منابع درآمد بيت المال در اسلام

بيت المال اسلامى از منابع متعددى گردآورى مى شود که مى توان موارد ذيل را منابع اصلى آن دانست:

۱. از راه زکات

۲. از راه خمس

۳. از راه انفال

۴. از راه فيئى

۵. از راه جزيه

۶. از راه خراج

جزيه هاى مالى (کفارات) و اموال پيدا شده ( لقطه) و مجهول المالک و تعاون هاى مستجبى و قرض الحسنه و را نيز مى توان پشتوانه اى براى رفع نيازهاى اقتصادى ملت اسلامى قلمداد کرد.

اکنون بطور فشرده به شرح هر يک از منابع مذکور پرداخته،تا با دانستن اين امور، به بحث هاى ديگر بپردازيم.

۱- زکات

زکات در اسلام يک دستور تعاونى مؤکد و لازمى است، اسلام آن را بر ثروتمندان واجب کرده تا بدين وسيله ضعف مالى و اقتصادى تهي دستان جبران گردد، تا حدى که کاملاً از احتياج بيرون آيند و غنى گردند.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: (اگر مردم زكات مال خود را مى دادند، هيچ فرد مسلمانى فقير نمى شد و تمام تهيدستان در پرتو اين فريضه ى حقوق الهى بى نياز مى شدند و مردم، فقير و نيازمند و گرسنه و برهنه نمى گردند مگر بخاطر گناه «و عدم اطاعت» ثروتمندان «از قانون زكات»(۱۴) تا آنجا كه آن حضرت فرمود، فقير مى تواند زكات بگيرد و با آن به مكه رود، و حتى اگر داراى خدمتكار و خانه باشد، در صورت داشتن خانه و خدمتكار، مى تواند بر ساير احتياجات خود زكات بگيرد.(۱۵)

نيز فرمود: خداوند از اموال ثروتمندان، براى فقرا حقى قرار داد، كه اگر ادا شود، نيازهاى فقرا تامين مى گردد، اگر تامين نمى شد، آن حق را زيادتر مى كرد.(۱۶)

از اين روايت استفاده مى شود كه قانون زكات كه يكى از منابع عظيم بيت المال اسلامى است، اگر درست اجرا شود، براى همه ى نيازهاى مستمندان و فقرا كافى است، و به آنها استقلال مالى مى دهد و آنها را از مشكلات اقتصادى رهائى مى بخشد.

زكات در اسلام به نه چيز تعلق مى گيرد، كه در واقع اين نه چيز اصول و محور داد و ستد و ارتزاق و قوام زندگى اقتصادى اجتماع است كه عبارتند از:

۱- گندم ۲- جو ۳- خرما ۴- كشمش ۵- طلا ۶- نقره ۷- شتر ۸- گاو ۹- گوسفند.

كه با شرائطى مخصوص و عادلانه بى آنكه به دارندگان اين مواد، ستم و بى انصافى شده باشد پرداخته مى شود، زكات گندم و جو و خرما و كشمش يكدهم و گاهى يك بيستم، زكات طلا و نقره يك چهلم، زكات گوسفند و شتر و گاو نيز با شرائطى با در نظر گرفتن حد نصابهاى آن تفاوت مى كند كه شرح مفصل همه ى آنها در رساله هاى علميه آمده است.

اسلام علاوه بر زكات واجب، زكات متسحبى و تعاونهاى بشر دوستانه ديگر از نفاقات و صدقات مستحبى اطعامها و... نيز دارد كه هر يك از آنها نقش موثرى در بهبود بحران اقتصادى خواهند داشت كه اينجا جاى شرح آن نيست.(۱۷)

نكته قابل توجه اينكه زكات بايد كاملا محترمانه به فقرا داده شود، تا شخصيت آنها بطور كامل حفظ گردد.

در قرآن مى خوانيم خداوند مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازيد»(۱۸)

اسحاق بن عمار يكى از ياران امام صادقعليه‌السلام گويد: امام به من فرمود: زكات مالت را چگونه مى پردازى؟ گفتم: فقرا به در خانه ى من مى آيند و از من زكات مى گيرند، فرمود: اى اسحاق تو با اين عمل خود مومنين را خوار و ذليل گرداندى، حتما از اين كار بپرهيز «زكات را محترمانه در خانه ى آنها بفرست» زيرا خداوند مى فرمايد: هر كسى يكى از دوستان مرا خوار كند مانند آنست كه خود را براى جنگ با من آماده ساخته است.(۱۹)

مصرف زکات

قرآن در آيه ۶۰ سوره توبه در مورد مصرف زکات مى فرمايد:( إنَّما الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ وَ المَساکينِ وَ العامِلينَ عَلَيها وَ المُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُم وَ فى الرِّقابِ وَ الغارِمينَ وَ فى سَبيل الله وَ ابنِ السَّبيل ) : «جز اين نيست که صدقات (زکات) براى فقيران و مستمندان و مامورين گردآورى زکات، و آنانکه به وسيله زکات دل هايشان به اسلام متمايل مى شود، و براى آزاد کردن بندگان و اداى قرضبدهکاران و در راه خدا و براى درماندگان راه است».

از اين آيه استفاده مى شود که زکات بايد در هشت مورد مصرف گردد:

۱. نيازمندانى که در تأمين مخارج زندگى کمبود دارند.

۲. مستمندانى که حتى مخارج روزانه خود را دارا نيستند.

۳. مأمورينى که براى گردآورى و حفظ زکات مى کوشند.

۴. براى متمايل کردن بيگانگان به آيين اسلام.

۵. آزاد کردن بردگان.

۶. دادن قرض بدهکاران.

۷. هر کارى که براى خشنودى خدا باشد مانند ساختن مسجد، پل، کتابخانه و کارهاى عام المنفعه.

۸. براى درماندگان راه، يعنى کسانى که از وطن دورمانده و براى رسيدن به طون نياز به کمک دارند.

مردم مى توانند بدون هيچ واسطه اى، شخصاً زکات خود را در موارد مذکور مصرف کنند، ولى اگر امام وقت حضور داشته باشد و از مردم درخواست زکات کند، بر مردم واجب است زکات را به امام پرداخت کنند و لازم نيست امام مستقيماً درخواست زکات نمايد، بلکه اگر مامورينى هم بفرستد، بر مردم واجب است که زکات خود را به وسيله مامورين امام به امام برسانند، چنانکه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مامورينى داشت که براى گردآورى زکات، ميان قبيله هاى اطراف مى فرستاد.

ولى اكنون كه امام از ديده ها پنهان است و به جاى وى فقيه جامع الشرائط بايد عهده دار امور گردد. اگر درخواست زكات از مردم كند، در اينكه آيا بر مردم واجب است آنرا به امام بدهند، يا در اين مورد نيز مى توانند مستقيما به مصرف برسانند.

در اين مساله بين فقهاى شيعه اختلاف نظر است. بعضى گويند واجب است و بعضى مانند مرحوم صاحب جواهر آنرا مستحب مى دانند(۲۰) ولى بى ترديد بر اساس (ولايت فقيه) در شرائط خاصى، اطاعت از حكم و فرمان فقيه جامع الشرائط، واجب است.

۲- خمس

خمس که عبارت از يک پنجم اموال باشد نيز از مهمترين منابع درآمد بيت المال است که در قرآن در ضمن آيه ۴۱ سوره انفال چنين بيان شده است:

( وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَيى ءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسولِ وَلِذى القُربى وَ اليَتامى وَ المَساکينِ وَ ابنِ السَّبيلِ ) : «بدانيد هر غنيمتى که تصحيل کنيد يک پيجم آن براى خدا و پيغمبر و اهل بيت او و يتيمان و مستمندان و درماندگان راه مى باشد».

منظور از غنيمت در اين آيه تنها غنائم جنگى نيست بلکه هر گونه درآمد را شامل مى شود، چنانکه هم کتب معروف لغت شاهد اين مطلب است و هم روايات.

علامه طبرسى در تفسير مجمع البيان گويد: علماى شيعه گويند خمس به هر گونه درآمدى كه انسان به دست مى آورد واجب است، خواه از راه تجارت باشد يا از راه گنج و معدن و آنچه با غوص از درياها بيرون مى آورند و امور ديگرى كه در كتب فقهى آمده، مى توان براى همه ى اين امور به اين آيه استدلال كرد زيرا در عرف لغت به همه ى اين امور غنيمت گفته مى شود.(۲۱)

آنگونه كه از روايات استفاده مى شود(۲۲) در هفت چيز طبق شرائطى خمس است: ۱- منفعت كسب ۲- معدن ۳- گنج ۴- مال حلال مخلوط به حرام ۵- جواهرى كه بواسطه فرورفتن در دريا بدست مى آيد ۶- غنيمت ۷- زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد.(۲۳)

در زمان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علىعليه‌السلام خمس بعضى از امور فوق «مانند غنائم و معادن و گنجها» از مردم گرفته مى شد، اما خمس ساير امور در زمان ائمه اطهارعليه‌السلام گرفته مى شد، علتش اين بود كه در زمان پيامبر و علىعليه‌السلام كه درآمدهاى زيادى از طريق غنائم و زمين هاى خراجى و... بدست مى آمد خزانه را پر مى ساخت با اين وصف «با توجه به وضع آشفته مسلمانان» ديگر خمس ساير امور از آنها گرفته نمى شد، ولى در عصر ائمهعليه‌السلام كه درآمدهاى سرشار از طريق غنائم و زمينهاى خراجى به جيب خلفاء غاصب مى ريخت، امامان مطالبه خمس ساير امور را از مردم مى كردند.

به هر حال با توجه به اين هفت چيز، بويژه در شرائط فعلى كه ترقيات صنعتى و علمى چشمگيرى همه جا را فراگرفته، به خوبى بدست مى آوريم كه چه رقم فوق العاده اى از اين منابع سرشار به خزانه حكومت اسلامى به عنوان بيت المال سرازير مى شود!

مصرف خمس

چنانکه در آيه ۴۱ سوره انفال آمده، مصرف خمس به شش مورد تقسيم مى گردد

۱- خدا

۲- رسول

۳- ذى القربى «ائمه اطهار»

۴- يتيمان

۵- مستمندان

۶- درماندگان راه.

به عبارت روشنتر خمس به دو قسمت مى شود، يك قسمت آن از آن خدا و رسول و ائمه اطهار است و يك قسمت آن از آن سادات يتيم و فقير و درمانده در راه مى باشد.(۲۴)

در حقيقت قسمت اول متعلق به (رهبر حكومت اسلامى) است كه در راه رهبرى امت مصرف مى كند و قسمت دوم به نيازمندان از خويشان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يعنى سادات تعلق مى گيرد.

محقق معروف صاحب جواهر گويد: خمس همانند انفال از آن امامعليه‌السلام است، ولى امامعليه‌السلام بايد هنگام تقسيم آن به سادات نيز به اندازه ى نيازشان بپردازد، و سادات هرگز مالك خمس نيستند، چون امام رهبر واقعى حكومت اسلامى است.(۲۵)

اكنون كه زمان غيبت امامعليه‌السلام است، خمس به دو قسمت مى شود يك قسمت آن به نايب امام يعنى مجتهدى كه جامع شرائط فتوا باشد داده مى شود و قسمت ديگر آن به نيازمندان از سادات بطورى كه اگر سهم آنها از نيازمنديهايشان بيشتر باشد، آن را به بيت المال ملحق مى كنند همچنانكه اگر سهم آنها كفايت براى نيازمنديهاى آنان نكرد، از بيت المال يا از زكات جبران مى نمايند.(۲۶) ولى به عقيده ى بعضى از علماء از جمله صاحب جواهر، سه سهم اول در زمان پيامبر مخصوص پيامبر و پس از او به ذى القربى «امامان واقعى بعد از او» داده مى شد. و سه سهم ديگر را امام و يا فقيه «نايب امام» به اندازه ى نياز طبقات سه گانه «ايتام و مساكين و درماندگان سفر از سادات» مى داد.(۲۷)

ضمنا بايد توجه داشت كه سهم امام پس از تامين نيازهاى شخص امام «يا نايبش» صرف در رهبرى امت و توسعه ى حكومت اسلامى و شعائر دينى كه زير بناى عدالت فردى و اجتماعى و امنيت و سعادت اجتماع است مى گردد.

۳- انفال

انفال در لغت از «نفل» گرفته شده به معنى زيادى است. اطلاع «نافله» بر نمازهاى مستحبى نيز از باب اضافه بودن آنها بر نمازهاى واجب است. آن طور که از روايات استفاده انفال يک معنى وسيعى دارد و شامل يک سلسله امولال اضافى و بدون صاحب مشخص مى گردد.

از جمله در كتاب كافى آمده امام فرمود: (انفال، هر زمين خرابى است كه صاحبش آنرا ترك كرده، و هر زمينى كه با زور نبرد و جنگ گرفته نشده بلكه بدون جنگ از روى مصالحه از ناحيه ى كفار داده شده است) سپس فرمود: قله كوهها، دره ها، بيشه زارها «جنگلها» و سرزمينهاى موات كه صاحب ندارد همه از آن حاكم اسلام است(۲۸)

در روايت ديگر آمده امام صادقعليه‌السلام فرمود: (كسى كه بميرد ولى وارثى نداشته باشد، مال او جزء انفال است)(۲۹)

از بررسى روايات نتيجه مى گيريم كه امور ذيل جز انفال است:

۱- اموالى كه از محل جنگ بدون جنگ گرفته شده

۲- ميراث كسى كه وارث نداشته باشد

۳- زمينى كه اهلش آنرا ترك كرده باشند(۳۰)

۴- بيشه زارها و جنگلها و قله كوهها و دره ها

۵- سرزمينهاى موات كه صاحبى ندارند.

۶- غنائم جنگى(۳۱)

۷- اشياء برجسته اى كه پادشاهان براى خود بگزيده اند «صوافى الملوك» و همچنين بخششهاى آنها، هر گاه صاحب شرعى نداشته باشد.(۳۲)

در كتاب مجمع البحرين «ماده نفل» آمده: (سرزمينهائى كه بدون جنگ بدست آمده مخصوص خدا و رسول است، و فدك «كه چنين بود» از انفال مى باشد).

مصرف انفال

در آيه اول سوره انفال مى خوانيم:

( يَسئَلونَکَ عَنِ الاَنفالُ قُل الاَنفالُ للهِ وَ الرَّسولِ فَاتّقُوا اللهِ وَ اَصلِحُوا ذاتَ بَينِکُم ) «از تو درباره انفال مى پرسند، بگو انفال مخصوص خدا و پيامبر است، و از نافرمانى خدا بپرهيزيد و بين خود را اصلاح کنيد».

طبق اين آيه انفال متعلق به خدا و پيامبر است، و روشن است كه بعد از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مخصوص كسى است كه قائم مقام واقعى پيامبر است يعنى آن كسى كه رهبر واقعى اسلام مى باشد، كه در اين عصر، نايب امامعليه‌السلام است، به عبارت روشنتر مربوط به حكومت اسلامى است، و طبق نظر امام و قائم مقام آن در راه منافع عموم مسلمانان مصرف گردد.(۳۳) ولى در مورد غنائم جنگى كه آنرا جزء انفال دانستيم، شرحى لازم است كه اينك به آن مى پردازيم:

مصرف غنائم جنگى

هنگام فتح و پيروزى در جنگ با مشرکان، غنائمى که بدست مى آيد، سه گونه است:

۱- اموال قابل نقل و انتقال مانند پول و اثاث.

۲- زنان و کودکان.

۳- اموالى که قابل نقل و انتقال نيست، مانند زمين ها و درختها و باغها و مزارع و خانه ها

قسم سوم مربوط به مساله (خراج) است كه بعدا بحث خواهيم كرد.(۳۴)

قسم دوم جزء اسيران خواهد شد كه احكام اسيران را خواهد داشت.

اما قسم اول، يعنى دارائى هائى كه قابل نقل و انتقال است، بايد در ميان جنگجويان پس از توجه به امور ذيل تقسيم گردد:

قبل از تقسيم غنائم، مخارج امور ذيل بايد از غنائم تامين گردد:

۱- (جعائل) يعنى قراردادهائى كه امام در موقع جنگ براى مصالحى برقرار نموده مانند قراردادى كه با راهنماها براى آگاهى به طرق و راههاى مخفى شده است.

۲- (سلب) يعنى لباس و مركب و آلات جنگى و انگشتر و كمربند و... مقتول به قاتل او داده مى شود، مشروط به اينكه قبلا امام اين شرط را كرده باشد. چنانكه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جنگ خيبر فرموده بود: «هر كس يكى از دشمنان را بقتل رساند، (سلب) آن مقتول مال او است» در اين صورت قاتل مى تواند بدون اجازه ثانوى امام، آنها را براى خود بردارد.

۳- هزينه ى حفظ و نقل و انتقال غنائم نيز، بايد قبل از تقسيم غنائم به نگهبانان و مسئولان آن داده شود.

۴- (رضح) يعنى عطايائى كه امام براى زنان و بردگان و كفار در مقابل كمك و همكارى آنها در صف جنگ مسلمين، با اجازه ى امام كرده اند مى پردازد، اين عطايا، قبل از تقسيم غنائم برداشته و به آنها داده مى شود.

۵-خمس ، يعنى قبل از تقسيم غنائم، و پس از اخراج مخارج مراتب قبل، يك پنجم غنائم به عنوان خمس از آن امامعليه‌السلام است تا در راه رهبرى خود مصرف كند- گر چه بعضى از فقهاء گفته اند خمس بايد در مرحله ى اول جدا شود ولى بهتر آنست كه در مرحله پنجم جدا گردد.(۳۵)

۶- (نفل) «بر وزن محل» يعنى عطاياى اضافى كه امامعليه‌السلام طبق مصالح به بعضى از جنگجويان «اضافه بر سهمشان» مى دهد مانند آنهائى كه در پيشاپيش لشگر مى روند، و بيشتر براى سركوبى و ضعف دشمن فعاليت مى كنند.

۷- (صفايا) يعنى آنچه را كه امام از شمشير و اسب خوب و... براى خود بر مى گزيند.(۳۶)

در كتاب مجمع البحرين «واژه صفا» آمده كه امام فرمود: «نحن قوم فرض الله طاغتنا لنا الانفال و لنا صفو المال »: (ما گروهى هستيم كه خداوند اطاعت از ما را واجب كرد، انفال و امال ممتاز مال ما است).

سپس مى گويد: «صفو المال يعنى بهترين مال مانند كنيز خوب و شمشير بران و زره» در چند سطر بعد مى گويد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جنگ بدر شمشير (منيه بن حجاج) را كه ذوالفقار بود براى خود برگزيد.(۳۷) پس از اين مراحل بقيه ى غنائم جنگجويان و شركت كننندگان در جنگ- گرچه جنگ نكرده باشند حتى كودك خردسالى كه پيش از تقسيم به دنيا آمده و از فرزندان آنها است- تقسيم مى گردد.

تقسيم بقيه ى غنائيم به ترتيب ذيل است:

۱- دو سهم براى سوارگان «كسانى كه در كشتى مى جنگند سواره محسوب مى شوند»

۲- يك سهم براى پياده گان.

۳- سه سهم براى افرادى كه دو اسب يا بيشتر به ميدان جنگ آورده اند.(۳۸)