شيوه علىعليهالسلام
در تقسيم بيت المال
طبق مبانى شيعه بطور كلى، تقسيم بيت المال بايد بطور مساوى بين افراد باشد، ولى در پاره اى از موارد بخاطر امورى در تقسيم به بعضى بيشتر داده مى شود، مثلا در تقسيم غنائم جنگى «كه يكى از منابع بيت المال است» به جنگجويان پياده يك سهم داده مى شود اما به جنگجويانى كه سواره اند اگر يك اسب دارند، دو سهم داده مى شود و اگر چند اسب دارند سه سهم تعلق مى گيرد.
روشن است كه اين فرق بخاطر مخارج خوراكى و نگهدارى اسبها است، و با توجه به اين مطلب، مى فهميم كه اين موضوع حاكى از تبعيض در تقسيم بيت المال نيست.
ابن ابى الحديد صاحب شرح نهج البلاغه كه از بزرگان اهل تسنن است داستان ذيل را از ابوجعفر اسكافى
نقل مى كند:
علىعليهالسلام
در دومين روز بيعت بر بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثنا چنين فرمود:
هنگامى كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
رحلت كرد، مردم ابوبكر را براى خلافت برگزيدند، و ابوبكر نيز عمر را خليفه ى بعد از خود قرار كرد، عمر به روش ابوبكر رفتار مى كرد، و سپس در پايان عمر، شوراى شش نفرى تشكيل داد كه در ميان آن شورا، خلافت به عثمان واگذار شد، او هر چه را كه شما نمى خواستيد انجام مى داد، تا آنكه به كارهاى او پى برديد، آنگاه محصور گرديد و كشته شد.
پس از كشتن عثمان به سوى من آمديد، و من خلافت را پذيرفتم «من مردى هستم از شما و دارائى و جان شما را از آن خود مى دانم، و در نگهدارى آنها مى كوشم».
براستى خداوند درهاى رحمت را به سوى شما و اهل قبله گشوده است و فتنه ها همچون شب تار رو آور شده است، كه جز افراد صبور و بينا و آگاه به رازها، تاب اين حوادث را ندارند، من شما رابه راه و رسم پيامبر اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
سوق خواهم داد، و آنچه را كه به آن مامور شدم در ميان شما اجرا مى كنم، در صورتى كه از يارى من دست برنداريد، و من از خداوند يارى مى طلبم.
آگاه باشيد، گمان مبريد كه پس از درگذشت پيامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
من دگرگون شده ام، بلكه من اكنون همان هستم كه در زمان رسول خدا بودم، پس هر فرمانى از جانب من به شما رسد، انجام دهيد، و در آنجا كه شما را پرهيز دهم گام بر نداريد و در كارها شتاب نكنيد، تا آن را براى شما روشن سازم و در حقيقت هر دستورى را كه نافرمانى كنيد ما عذر شما را نمى پذيريم.
آگاه باشيد، خداوند بيشتر از آسمان و عرش خود، داناتر است و مى داند كه من حكومت بر امت محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
را خوش نداشتم، تا اينكه خواسته ى تمام شما بر اين شد كه من آن را بپذيرم، براى اينكه من شنيدم پيامبر خدا مى گفت:
«هر حاكم كه زمام امور بعد از مرا به عهده گيرد، بر ميزان نگه داشته شود، و فرشتگان، صحيفه ى (آمار خير و شر) وى را پخش مى كنند، پس اگر دادگر باشد خدا او را نجات مى دهد و اگر ستمگر باشد، ميزان به گونه اى تكان مى خورد كه استخوانهايش مى شكند، و سپس به سوى آتش سرازير مى شود...»
آنگاه علىعليهالسلام
به راست و چپ نگاهى کرد و گفت:
آگاه باشيد، فردا که فرا رسد، کسانى را که در دنيا فرو رفته اند و گنج هاى دنيا را ذخيره کرده اند و آن را (به ناحق) از خود مى دانند، من آنها را از دستشان بيرون مى کنم، در نتيجه آنان از رفتار من ناراحت مى شوند و مى گويند فرزند ابوطالب، حقوق ما را بر ما حرام نموده است.
هرگاه به خواست خدا فردا فرا رسد، نزد من بياييد، تا مالى را که پيش ما وجود دارد در ميان شما تقسيم کنيم، هيچيک از شما نبايد با ما مخالفت کند خواه عرب باشد يا عجم، اهل بخشش باشد يا نباشد.
نخستين مخالفت عده اى با امامعليهالسلام
از اينجا شروع شد که او دستور تقسيم بيت المال را بطور مساوى صادر کرد اينک دنبال ماجرا:
فرداى آن روز، مردم طبق دستور امام، براى گرفتن سهم خود نزد امام حاضر شدند، علىعليهالسلام
به خزانه دارش عبيد الله بن ابى رافع
فرمود:
از مهاجرين آغاز کن و آنان را به حضور بطلب و به هر يک سه دينا بده، سپس انصار را به حضور بطلب و به آنان نيز هر يک سه دينار بده، و پس از آنها هر يک از مردم که حاضر شدند، چه سرخ پوست باشند يا سياه پوست به همين مقدار بده.
سهل بن حنيف (که به غلام سابقش همين مبلغ داده شده بود) به اعتراض برخاست و گفت: اين شخص (غلام) ديروز غلام من بود، و امروز او را آزاد کرده ام به او برابر من مى دهي؟
علىعليهالسلام
فرمود: «هر چه به او داديم به تو نيز مى دهيم».
به همه افراد سه دينار داد بى آنکه بين آنها فرقى بگذارد، افرادى چون طلحه و زبير و عبدالله بن عمر و سعين بن عاص و مروان و عده اى از قريش و با اين روش مخالفت کردند و دنبال آن را گرفتند.
تبعيضات و بخشش هاى نابجاى زمان عثمان چندين برابر بود
آنها که بخاطر موقعيت مصنوعى خود، از عثمان چندين برابر بيشتر از ديگران مى گرفتند از اين تقسيم عادلانه علىعليهالسلام
و اينکه علىعليهالسلام
همه آن بخشش ها و حيف و ميل ها را به راه شرعى خود برمى گرداند و خشم آمدند، با هم به خلوت نشستند و ساز مخلفت با علىعليهالسلام
را نواختند اين روش و زمزمه به گوش علىعليهالسلام
رسيد، آن بزرگمرد الهى در پاسخ آنها و کسانى که چنين مى انديشيدند فرمود:
«وَ اللهِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوِّجَ بِهِ النِساءُ وَ مُلِکَ بِه الاِماءُ، لَرَدَدْتُهُ فَاِنَّ فى العَدلِ سِعَهً، وَ مَن ضاقَ عَلَيهِ العَدلُ، فَالجَورُ عَلَيهِ اَضيَقٌ
»
:
«بخدا سوگند اگر بخشيده هاى عثمان را حتى درجايى که با آن همسرانى گرفته اند (و آن را که بين همسران قرار داده اند) و يا کنيزانى خريده باشند، بيابم به صاحبشان بر مى گردانم، زيرا در عدالت گشايشى است، هر کسى ک عدالت او را به تنگ آورد، ستم بر او تنگ تر خواهد بود.
اميرمومنان، با اين بيان، در حقيقت به قانون «از کجا آورده اي» که امروز از آن دفاع مى شود، اشاره مى کند، تا در پرتو آن جلو تجاوز و حيف و ميل در بيت المال گرفته شود.