نگاهى به روش پيامبران و رهبران واقعى اسلام
توجه به نحوه زندگانى رهبران واقعى اسلام ما را از ابتدا به خوبى با ايدئولوژى رهبرى در اسلام آشنا مى کند و سپس مساوات را مى توان عملاً بين زندگى طبقه حاکم و ملت تماشا کرد.
راستى که بايد با مقايسه زندگانى ساده و بى آلايش رهبران الهى با زندگى اشرافى و رويايى زمامداران خودسر موجى از نفرت و خشم را به روح آنها نثار کرده و به راز عقب ماندگى ها و حرمان ها و اختلافات طبقاتى به خوبى آگاه گرديد.
اميرمومنانعليهالسلام
در يکى از خطبه هاى شيواى نهج البلاغه نحوه زندگانى پيامبران الهى را به خوبى بررسى کرده و براى ملت اسلام بازگو فرموده است.
۵- توجه به روش پيامبران و رهبران واقعى اسلام
حال به زندگى پيشوايان راستين نگاهى بيفکنيم تا ببينيم که آنان چگونه بوده اند. آنگاه که زندگى پيامبران و رهبران واقعى را نگاه مى کنيم مى بينيم زندگانى آنان بسيار ساده و دور از هرگونه تشريفات بوده است. علىعليهالسلام
روش پيامبران را در خطبه اى چنين يادآور مى شود.
(رسول الله)
«وَ لَقَد کانَ فى رَسولِ اللهِ صلى الله عَلَيه وَ آلِهِ وَسَلَّمَ کافٍ لَکَ فى الاسْوَهِ، وَ دَليلٌ لَکَ عَلى ذَمَ الدُّنيا وَ عَيبِها، وَ کَثرَهِ مَخازيها وَ مَساويها، اِذْ قُبضَتْ عَنهُ اَطرافُها، وَ وُطِّئَتْ لِغَيرِهِ اَکنافُها، وَ فُطِمَ عَن رَضاعِها، وَزُوِيَ عَن زَخارِفِها
».
(پيامبر اسلام)
«رسول خدا بس است که از او پيروى کنى، و براى تو در نکوهش و زشتى دنيا و بسيارى پستى و ننگ بودن آن راهنماى خوبى هست، زيرا وابستگى هاى دنيا از او گرفته شد و براى غير او آماده گشت، و از نوشيدن شير دنيا ممنوع و از زيورهاى آن دورى جست».
(موسي)
«وَ اِنْ شِئْتَ ثَنَّيُتُ بِمُوسى کَليمِ اللهِ - صَلَّى الله عَلَيه وَ سَلَّم حيث يَقُولُ: «رَبِّ إنّى لِما اَنزَلتض اِلَّى مِنْ خَيرٍ فَقيرٌ». وَ اللهِ، مَا سَألَهُ اِلاّ خُبْزاً يَأکُلُهُ، لانَّهُ يَأکُلُ بَقلَه الأرضِ، وَ لَقَد کانَتْ خُضْرَهُ البَقْلِ تُرى مِنْ شَفيفِ صِفاقِ بَطْنِهِ، لِهُزالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِهِ
».
(حضرت موسي)
«و اگر مى خواهى درباره موسىعليهالسلام
دوست خدا نيز بگويم، آنجا که موسىعليهالسلام
مى گويد: «معبودا، من به نيکى هايى که تو براى منم فرستاده اى نيازمندم». به خداى بزرگ سوگند! موسى از خدا جز نانى را که بخورد نخواسته است، زيرا وى گياه زمين را مى خورد، به گونه اى که از لاغرى و کمى گوشت بدنش سبزى گياه از نازکى پوست شکمش ديده مى شد».
(داود)
«وَ إنْ شِئْتُ ثَلَّثْتُ بِداووَد صلى الله عَلَيه وَ سَلَّم صاحبِ الْمَزاميرِ وقارِى ء اَهلِ الجنَّهِ فَلَقَد کانَ يَعمَلُ سَفائِفَ الخُوصِ بِيَدِهِ، وَ يَقُولُ لِجُلَسائِهِ: أَيَّکُمُ يَکْفينى بَيْعَها! وَ يَأکُلُ قُرصَ الشَّعيرِ مِنْ ثَمَنِها
».
(حضرت داوود)
«و اگر مى خواهى براى سومين بار از داوودعليهالسلام
بگويم، که صاحب مزمارها و خواننده بهشت است، او زنبيل هايى از ليف خرما با دست خويش مى بافت، و به همنشينانش مى گفت: کداميک از شما در فروش اين زنبيل ها مرا کمک مى کنيد؟ و از پول ان زنبيل ها نان جوين مى خورد».
(عيسي)
«وَ إنْ شِئْتَ قُلْتُ فى عيسى بْنِ مَريَمَ
عليهالسلام
، فَلَقَد کانَ يَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ، وَ يَلْبَسُ الْخَشِنَ، وَ يَأکُلُ الْجَشَبَ، وَ کان ادامُهُ الْجُوعَ وَ سِراجُهُ بِاللَّيلِ القَمَرَ، وَ ظِلالُهُ فى الشّتاءِ مَشارقَ الأرضِ وَ مَغاربَها، وَفا کِهَتُهُ وَ رَيحانُهُ ما تُنْبِتُ الأرضُ لِلْبَهائِم، وَ لَم تَکُنْ لَهُ زَوجَهٌ تَفْتِنُهُ وَ لا وَلَدٌ يَحْزُنُهُ، وَ لا مالٌ يَلْفِتُهُ، وَ لا طَمَعٌ يُذِلُّهُ. دابَّتُهُ رِجْلاهُ، وَ خادِمُهُ يَداهُ
! ».
(حضرت عيسي)
«و اگر مى خواهى درباره عيسى بن مريمعليهالسلام
بگويم، بالش او سنگ بود، و لباس زبر و خشن مى پوشيد و خوراک سخت مى خورد و خورشت او گرسنگى، و چراغ شب وى ماه و سايبان زمستانش شرق و غرب زمين بود، و ميوه ها و گل هاى او آن بود که در زمين براى چارپايان مى روئيد. نه زنى داشت که او را به خود مشغول دارد و نه فرزندى که او را اندوهگين سازد و نه ثروتى که توجهش را به خود جلب کند، و نه طعمى داشت که او را خوار سازد. مرکب او دو پاى وى و خدمتکار او دو دست وى بود!».
(الرسول الاعظم)
«فَتَأَسّض بِنَبِيِّکَ الأطْيَبِ الاَطهَرِ، صَلَّى الله عَلَيه وَ آله، فَاِنَّ فيه أسوَهً لِمَنْ تَأَسّى، وَ عَزاءً لِمَن تَعَزَّى، وَ اَحَبُّ العِبادِ اِلى الله الْمُتَأَسّى بِنَبِيّهِ، وَ الْمُقْتَصُّ لاَ ثَرهِ، قَضَمَ الدُّنيا قَضماً، وَ لَم يُعِرْها طَرفاً، اَهضَمُ اَهلِ الدُّنيا کَشْحاً، وَ أَخْمَصُهُم مِنَ الدَّنيا بَطناً، عُرِضَتْ عَلَيهِ الدُّينا فَأبى اَنْ يَقبَلَها، وَ عَلِمَ أنَّ اللهِ سُبحانه اَبْغَضَ شَيئاً فَاَبْغَضَهُ، وَ حقَّرَ شَيئاً فَحَقَّرَهُ، وَ صَغَّرَ شَيئاً فَصَغَّرَهُ، وَ لَو لَم يَکُنْ فينا إِلاَّ حُبُّنا ما اَبْغَضَ الله وَ رَسولُهُ، وَ تَعْظيمُنا ما صَغَّرَ الله وَ رَسولُهُ، لَکَفى بِهِ شِقاقاً للهِ، وَ مُحادَّهً عَن اَمرِ اللهِ، وَ لَقَد کانَ صلى الله عليه و آله و سَلَّم يأکلُ عَلَى الارضِ، وَ يَجلِسُ جَلسَهَ العَبْدِ، وَ يَخصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ، وَ يَرقَعُ بِيَدِهِ ثُوبَهُ، وَ يَرکَبُ الحِمارَ الْعارِيَ وَ يُرْدِفَ خَلفَهُ، وَ يَکُونُ السِّتْرُ عَلى باب بَيتِهِ فَتَکُونُ فيه التّصاويرُ، فَيَقُولُ: «يا فُلانَهُ لا حدى أزواجه غيبيه عَنّى، فَاِنَّى اِذا نَظَرتُ اِلَيهِ ذَکَرتُ الدُّنيا وَ زَخارِفَها» فَأعرَضَ عَن الدَّنيا بِقَلبِهِ، وَ أماتَ ذِکرَها مِن نَفسِهِ، وَ أحَبَّ اَنْ تَغيبَ زينَتُها عَن عَينِهِ لِکَيلا يَتَّخِذَ مِنها رِياشاً وَ لا يَعْقِدَها قَراراً، وَ لا يَرجُوَ فيها مَقاماً، فَأخْرَجَها مِنَ النَّفسِ، وَ أشْخَصَها عَنِ القَلب، وَ غَيَّبَها عَنِ البَصَر، وَ کَذالِکَ مَن اَبغَضَ شَيئاً اَبغَضَ اَنْ يَنظُرَ الَيهِ وَ أنْ يُذْکُرَ عِندَهُ
».
(پيامبر بزرگ اسلام)
«پس از پيامبر نيکو و پاکت پيروى کن. زيرا در او براى پيروى کنندگان وسيله پيروى و براى دلبستگان وسيله دلبستگى وجود دارد. و محبوب ترين بندگان نزد خدا آن کس است که از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم دنيا را آن گونه خورد که با نوک دندان بخورد و دنيا را به گوشه چشمى نگاه نکرد.
گرسنه ترين مردم دنيا و شکم تهى ترين آنان بود، دنيا به او پيشنهاد شد، ولى از پذيرفتن آن خوددارى کرد، آن گاه که دانست خداوند به چيزى خشمگين است، او نيز آن را پست و کوچک انگاشت، و اگر در ما جز دوستى آنچه را که خدا و رسولش کوچک انگاشته اند نبود، همين مقدار دشمنى با خداوند و سرپيچى از فرمان او کافى بود. او بر روى زمين مى نشست و غذا مى خورد، و همانند بندگان مى نشست، و کفشش را با دست خود وصله مى زد، و پوشا کش را با دست خود پينه مى کرد، بر الاغ برهنه و بى پالان سوار مى شد و کسى را نيز به دنبال خود سوار مى کرد، پرده اى بر در خانه اش بود که نقش هايى در آن بود، به يکى از زنانش فرمود: «اى فلانى! آن را از ديدگان من به دور انداز زيرا آنگاه که من به سوى آن نظر افکنم به ياد دنيا و زيورهاى آن مى افتم».
پس از دنيا به دل دورى جست و ياد آن را در جان کشت، و دوست داشت زيبايى هاى آن از ديدگانش پنهان باشد، تا هرگز از دنيا لباس فاخر نگيرد، و آن را جاى آرام نپندارد و تا در آن اميد و آرامش نداشته باشد، پس دنيا را از جان خود بيرون افکنده و از دل به دور انداخت، و از ديدگان پنهان کرد.
مانند کسى که چيزى را دشمن داشته باشد او نيز دشمن مى داشت که به دنيا نگاه افکند، و يا نزد او دنيا را به ياد آورد».
«وَلَقَد کانَ فى رَسولَ الله - صَلَّى الله عَلَيه وَ آله ما يَدُلُّک عَلى مَساوى الدُّنيا وَ عُيُوبِها اِذْجاعَ فيها مَعَ خاصَّتِهِ وَ زُوِيَتْ عَنهُ زَخارِفُها مَعَ عَظيم زُلْفَتِهِ، - فَلْيَنْظُرْ ناظِرٌ بِعَقلِهِ: اَکرَمَ اللهُ مُحَمَّداً بِذالِکَ اَمْ اَهانَهُ! فَاِنْ قالَ: اَهانَهُ، فَقَد کَذَبَ وَاللهِ العَظيم وَ أتى بِالإفْکِ العَظيم وَ اِنْ قالَ: اَکرَمَهَ، فَليَعلَمٌ أنَّ اللهَ قَد أهانَ غَيرَهُ حَيثُ بَسَطَ الدَّنيا لَهُ، وَزَواها عَن اَقْربِ النَّاسِ مِنهُ، فَتَأسّى مُتَأَسّ بِنَبِيه، وَ اقْتَصَّ أثْرَهُ، وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ، وَ اِلاّ فَلا يَأمَنِ الهَلَکَه، فَاِنَّ اللهَ جَعَلَ مُحَمَّداً صَلَّى الله عَليه وَ آلِهِ عَلَماً لِلسّاعَهِ، وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّهِ، وَ مُنذِراً بِالعُقُوبَهِ، خَرَجَ مِنَ الدُّنيا خَميصاً، وَ وَرَدَ الاخِرَهَ سَليماً، لَم يَضَعْ حَجراً عَلى حَجَرِ حَتّى مَضى لِسَبيلِهِ، وَ أجابَ داعِيَ رَبِّهِ. فَما اَعظَمَ مِنَّهَ الله عِندَنا حَينَ أنْعَمَ عَلَينا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ، وَ قائِداً نَطاً عَقِبَهُ
».
«و در وجود پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
آنچه که تو را در بدى ها و زشتى هاى دنيا راهنما باشد وجود دارد، زيرا او با آنکه نزد خدا برتر بود در دنيا گرسنه ماند و با آنکه مقام وى نزد خدا بالاترين مقام ها بود دنيا از وى دور شد.
پس بيننده بايد در خود انديشه کند: که آيا خداوند محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
را با اين روش گرامى داشته است يا آنکه وى را پست گردانده است؟
پس اگر بگويد: وى را پست گردانده است به خداى بزرگ سوگند با بهتان بزرگ دروغ گفته است، و اگر بگويد: محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
را گرامى داشته است، پس بايد بداند که خداوند جز او را خوار گردانيده است، که دنيا را براى او گشاده کرده و آن را از نزديکترين مردم به خود دور گردانيده است. پس پيرو بايد از پيامبرش پيروى کند و پيرو نشانه او باشد، و داخل شود آنجا که پيامبرش پيروى کند و پيرو نشانه او باشد، و داخل شود آنجا که پيامبرش داخل مى شود.
و گرنه از نابودى ايمن نخواهد بود، زيرا خداوند محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
را نشانه نزديک شدن روز واپسين و نويد دهنده بهشت و بيم دهندة کيفر قرار داده است.
از دنياى بهره مندى بيرون رفت و به سراى ديگر با سلامت اندرون شد. سنگى را بر روى سنگى نگذاشت تا آنکه راه خود را سپرى کرد، و نداى پروردگارش را پاسخ گفت.
وه که احسان خداوند بر ما چه بسيار بزرگ است که با نعمتى چون محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
پيشينه اى براى ما قرار داده است که از او پيروى کنيم و پيشوايى قرار داده است تا با گامهاى او گام برداريم!».
شرح واژه ها:
(اسوه): پيروى راه و روش.
(أکناف): جوانب، پيرامون.
(شفيف): رقيق، نازک، چيزى که آن طرفش معلوم باشد، مانند شيشه.
(صفاق): پوست داخلى شکم که روى آن پوست ظاهر و پيداى شکم قرار دارد.
(تشذب لحمه): جدا بودن گوشت، کنايه از اندک بودن گوشت.
(سفائف): جمع سفيفه، زنبيل و زنبيل ها.
(ظلال): سايبان و مأوى و پناهگاه، و کسى که پناهگاه او مشرق و مغرب باشد، او پناهگاهى ندارد.
(قضم): خوردن به اطراف دندان.
(تأس): پيروى کن.
(أهضم): خالى بودن شکم و چسبيدن شکم از شدت گرسنگى.
(کشحا): پهلو، ميان لگن خاصره و استخوان پشت.
(أخمص): تهى ترين.
(محادّه): دشمنى مخالف.
(يخصف): وصله مى کرد، پينه مى زد.
(عادي): بى پشتى و بى پالان.
(يردف): بر روى مرکب کسى را به دنبال خود سوار مى کرد و دو نفرى بر روى يک چارپا مى نشستند.
(رياش): پوشيدنى فاخر.
(اشخصها): دور گردانيد.
(خاصته): اسم فاعل در معنى مصدر است، يعنى با خصوصيت و برترى وى نزد پروردگارش.
(زلفته): تقرب و نزديکى مقام وى.
(زويت عنه): گوشه گرفت، دور شد.
(علما للساعه): يعنى: خداوند برانگيختن محمد را نشانه نزديک شدن قيامت قرار داده است، چون پيامبرى بعد از او نيست.
(خميصا): شکم خالى، کنايه از لذت بردن از دنيا است.
(نطأعقبه): مبالغه در پيروى، يعنى هر قدم او بر مى دارد ما نيز برداريم و گام در جاى گام او بگذاريم.