حيات القلوب تاريخ پيامبر - مكه جلد ۳

حيات القلوب تاريخ پيامبر - مكه0%

حيات القلوب تاريخ پيامبر - مكه نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 813

حيات القلوب تاريخ پيامبر - مكه

نویسنده: علامه مجلسى
گروه:

صفحات: 813
مشاهدات: 38896
دانلود: 3228


توضیحات:

جلد 1 جلد 2 جلد 3 جلد 4 جلد 5
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 813 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 38896 / دانلود: 3228
اندازه اندازه اندازه
حيات القلوب تاريخ پيامبر - مكه

حيات القلوب تاريخ پيامبر - مكه جلد 3

نویسنده:
فارسی

خدا گرفته بود و سبب توبه او گرديد اين بود كه گفت: سوال مى كنم بحق محمد كه توبه مرا قبول كنى.

حق تعالى فرمود: چه مى دانى محمد كيست؟

عرض نمود: نام او را ديدم در سرا پرده اعظم تو نوشته بود وقتى كه من در بهشت بودم.(1)

و به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه فرمود: خدا را تعظيم كنيد و پيغمبر او را تعظيم نمائيد، و بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم احدى را تفضيل مدهيد كه خدا او را بر همه تفصيل داده است.(2)

و به سند معتبر ديگر منقول است كه از آن حضرت پرسيدند: آيا محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بهترين فرزندان آدم بود؟

فرمود: والله بهترين مخلوقات الهى بود و هيچ خلقى از او بهتر نيافريده است.(3)

و در حديث صحيح از حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام منقول است كه: حق تعالى هيچ بنده اى بهتر از محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيافريده است.(4)

و به سند معتبر از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه: ما اول اهل بيتى بوديم كه حق تعالى نامهاى ما را مشهور و بلند گردانيد، زيرا چون آسمانها و زمين را آفريد امر كرد منادى را ندا كرد سه مرتبه: اشهد ان لا اله الا الله، و سه مرتبه: اشهد ان محمدا رسول الله و سه مرتبه: اشهد ان امير المؤ منين حقا.(5)

و در احاديث معتبره از آن حضرت منقول است كه: حق تعالى حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در عالم ارواح مبعوث گردانيد بر پيغمبران كه همه ايشان را دعوت نمود

____________________

1-تفسير عياشى 1/41.

2-قرب الاسناد 129.

3-كافى 1/440.

4-كافى 1/440.

5-كافى 1/441؛ امالى شيخ صدوق 483.

۳۶۱

بسوى اقرار به خدا.(1)

و به سند معتبر از حضرت امام رضاعليه‌السلام منقول است كه حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: ما اهل بيت بر ما حلال نيست تصدق، و امر كرده شده ايم وضو را كامل بسازيم، و دراز گوش را بر اسب عربى نجهانيم، و مسح بر موزه نكشيم.(2) و در احاديث معتبره از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادقعليه‌السلام منقول است در تفسير اين آيه كريمه كه حق تعالى مى فرمايد( وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّ‌حِيمِ ﴿٢١٧﴾ الَّذِي يَرَ‌اكَ حِينَ تَقُومُ ﴿٢١٨﴾ وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ ) (3) يعنى: ((توكل كن بر خداوند غالب مهربان كه مى بيند تو را چون بر مى خيزى و گرديدن تو را در سجده كنندگان))، فرمودند: يعنى منتقل شدن از صلبهاى پيغمبران از پشت پيغمبرى به پشت پيغمبر ديگر.(4)

مولف گويد: علماى خاصه و عامه از خصايص آن حضرت بسيار ايراد كرده اند، بعضى از آنها كه مشهور است بيان مى شود:

اول - واجب بودن مسواك بر آن حضرت، و در اين خلاف است.

دوم - واجب بودن نماز شب و نماز وتر بر آن حضرت، و بر اين معنا احاديث بسيار وارد شده است.(5)

سوم - واجب بودن قربانى بر آن حضرت.

چهارم - واجب بودن اداى دين كسى كه بميرد و پريشان باشد.

پنجم - مشورت كردن با صحابه، و در اين خلاف است.

ششم - انكار منكر و اظهار بد بودن هر بدى كه از مردم مشاهده نمايد.

هفتم - مخير گردانيدن زنان ميان آنكه اختيار آن حضرت نمايند يا اختيار مفارقت او

____________________

1-رجوع شود به علل الشرايع 162.

2-صحيفه الامام الرضاعليه‌السلام 93؛ وسائل الشيعه 9/270.

3-سوره شعراء: 217-219.

4-مجمع البيان 4/207؛ تاءويل الايات الظاهره 1/396.

5-رجوع شود به تهذيب الاحكام 2/242 و مجمع البيان 2/434 و تفسير طبرى 8/130.

۳۶۲

و بعضى از احكام آن كه در كتب فقه مذكور است.

هشتم - حرام بودن زكات واجب بر آن حضرت و اهل بيت و ذريت آن حضرت، و در حرمت زكات سنت و تصدقات سنت بر آن حضرت خلاف است.

نهم - آنكه سير و پياز نمى خورد، و بعضى گفته اند كه بر آن حضرت حرام بود، و ثابت نيست.

دهم - آنكه تكيه كرده طعام تناول نمى كرد، و بعضى گفته اند كه بر او حرام بود، و ثابت نيست.

يازدهم - آنكه گفته اند كه خط نوشتن و شعر گفتن بر آن حضرت حرام بود، و در اين نيز سخن هست.

دوازدهم - آنكه چون آن جناب اسلحه جنگ مى پوشيد حرام بود بر آن حضرت كندن آن بى آنكه جنگ كند يا به برابر دشمن برود، و بعضى گفته اند مكروه بود.

سيزدهم - آنكه چون ابتدا به فعل سنتى مى كرد حرام بود بر آن حضرت ترك كردن آن پيش از تمام كردن آن، و اين نيز محل خلاف است.

چهاردهم - آنكه بر آن حضرت حرام بود اشاره به چشم و ابرو از براى زدن و كشتن، و در اين نيز خلاف است.

پانزدهم - بعضى گفته اند كه بر آن جناب حرام بود نماز كردن بر كسى كه قرض داشته باشد، و ثابت نيست.

شانزدهم - بعضى گفته اند كه حرام بود بر آن جناب عطا كردن چيزى به كسى به قصد آنكه زياده بگيرد، و در اين نيز سخن هست.

هفدهم - گفته اند كه حرام بود بر آن جناب نگاه داشتن زنى كه آن حضرت را نخواهد، و اين نيز محل خلاف است.

هجدهم - اكثر گفته اند نكاح كنيز بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حرام بود و همچنين نكاح كتابيه.

نوزدهم - وصال در روزه كه دو روز روزه بدارد كه در ميان افطار نكند، يا افطار را تا سحر تاخير نمايد، يا قصد آن، بر آن حضرت جايز بود و بر ديگران حرام است؛ و از آن

۳۶۳

جناب منقول است كه فرمود: من مانند شما نيستم شب نزد پروردگار خود به سر مى آورم و مرا طعام و آب مى دهد.(1)

بيستم - اختيار آنچه خواهد از نفايس غنيمت بر آن جناب حلال بود.

بيست و يكم - حلال شدن بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داخل شدن مكه با سلاح به غير احرام و بر ديگران حرام است.

بيست و دوم - بر آن جناب جايز بود قرق كردن زمين براى چراگاه حيوانات و ديگران را جايز نيست، و بعضى گفته اند كه امام را نيز جايز است.

بيست و سوم - آن جناب را جايز است بر داشتن طعامى كه صاحبش به آن محتاج باشد در هنگام ضرورت، و بعضى گفته اند كه حكم امام نيز چنين است.

بيست و چهارم - بر آن جناب زياده از چهار زن به عقد دايم جايز بود و بر غير آن حضرت حرام بود.

بيست و پنجم - عقد به لفظ بخشيدن بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مباح بود كه زنى خود را به آن جناب ببخشد، و بر ديگران مباح نيست.

بيست و ششم - گفته اند هر زنى كه آن جناب رغبت به نكاح او مى نمود، اگر بى شوهر بود اجابت آن حضرت بر او واجب بود، و اگر شوهر دار بود بر شوهرش واجب مى شد كه طلاق او بگويد، و در اين سخنى هست.

بيست و هفتم - خلاف است كه آيا قسمت ميان زنان بر آن جناب واجب بود يا نه، و بر تقدير عدم وجوب از خصايص آن جناب است.

بيست و هشتم - آنكه نكاح زنان آن جناب خواه دخول كرده باشد و خواه نكرده باشد در حال حيات و بعد از وفات آن جناب بر ديگران حرام بود.

بيست و نهم - حرام بود مردم را كه صدا را در سخن گفتن بلندتر از صداى آن جناب كنند.

____________________

1-من لا يحضره الفقيه 2/172؛ عوالى اللئالى 2/233؛ وسائل الشيعه 10/520-521؛ صحيح مسلم 2/774.

۳۶۴

سى ام - حرام بود كه از پشت حجره ها آن جناب را ندا كنند.

سى و يكم - حرام بود كه آن جناب را به نام ندا كنند: ((يا محمد)) و يا ((احمد))، و حق تعالى نيز در قرآن در هيچ موضع آن جناب را به نام ندا نكرده است بلكه ((يا ايها النبى)) و ((يا ايها الرسول)) و ((يا ايها المزمل)) و ((يا ايها المدثر)) فرموده.

سى و دوم - استخفاف به آن جناب كفر بود، و امام نيز چنين است.

سى و سوم - بعضى گفته اند كه: اگر جناب كسى را ندا مى كرد و او در نماز بود واجب بود كه جواب كه جواب بگويد و نمازش باطل نمى شد به جواب گفتن، و در اين باب نصى به نظر نرسيده است.

سى و چهارم - گفته اند كه فرزندان دختر آن حضرت فرزندان آن حضرت بودند، بر خلاف ديگران.

سى و پنجم - بعضى گفته اند جمع ميان اسم و كنيت آن جناب ديگران را جايز نيست، و بعضى منع كرده اند از كنيت آن جناب مطلقا، و هيچيك در نصوص معتبره وارد نشده است.(1)

مولف گويد كه: فضايل آن حضرت از حد و احصا افزون است، و در ابواب فضايل اهل بيتعليهم‌السلام بسيار ايراد خواهد شد انشاء الله تعالى، و بسيارى در ابواب احوال انبياءعليهم‌السلام گذشت، و چون فضل آن سرور از خورشيد انور روشن تر است به همين قليل اكتفا نموديم. و اما خصايص آن جناب چون بعضى ثابت نبود ترك كرديم و آنچه مذكور شد نيز بعضى ثابت نيست چنانكه اشاره نموديم، اما به متابعت مشهور ايراد كرديم و تحقيق اينها چندان ضرور نيست و تفصيلش در كتاب بحار الانوار(2) مذكور است

____________________

1-رجوع شود به بحار الانوار 16/382-401.

2-مصدر سابق.

۳۶۵
۳۶۶

باب دهم: در بيان وجوب اطاعت و محبت و ولايت و نهى از مخالفت آن حضرت است

۳۶۷
۳۶۸

بدان كه آيات كريمه در وجوب اطاعت و محبت آن حضرت و تكفير و تهديد مخالفان او بسيار است و تفسير آنها موجب تطويل است، اكتفا به ترجمه احاديث مى نمائيم.

در حديث صحيح از حضرت صادقعليه‌السلام منقول است كه: حق تعالى تاديب نمود پيغمبرش را به نحوى كه مى خواست، پس فرمود كه( وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ ) (1) ، پس امور امت و ملت را به او گذاشت و فرمود كه( وَمَا آتَاكُمُ الرَّ‌سُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا ) (2) يعنى: ((آنچه عطا كند شما را رسول پس بگيريد و عمل نمائيد و آنچه نهى كند شما را از آن پس منتهى شويد و ترك نمائيد))، و فرمود كه( مَّن يُطِعِ الرَّ‌سُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّـهَ ) (3) ((هر كه اطاعت كند رسول را پس بتحقيق كه اطاعت كرده است خدا را)).

پس حضرت فرمود: بدرستى كه پيغمبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تفويض نموده امر امت و دين را به على و او را امين گردانيد بر همه، پس شما شيعيان تسليم كرديد و ديگران انكار كردند، پس والله كه دوست مى داريم براى شما كه بگوئيد هر چه ما بگوئيم و خاموش باشيد هرگاه ما خاموش باشيم، مائيم واسطه ميان شما و خدا، حق تعالى خيرى در مخالفت امر ما قرار نداده است.(4)

و احاديث صحيحه و معتبره بر اين مضمون بسيار است و چون مضامين مشترك است ذكر آنها موجب تكرار است.

____________________

1-سوره قلم : 4.

2-سوره حشر: 7.

3-سوره نساء: 80.

4-كافى 1/265.

۳۶۹

و در حديث معتبر منقول است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود كه: ايمان نياورده است بنده مگر آنكه بوده باشم من نزد او محبوبتر از جان او، و بوده باشند عترت و ذريت من نزد او محبوبتر از فرزندان و خويشان او، و بوده باشند اهل من نزد او محبوبتر از اهل او، و بوده باشد هر چيز من نزد او محبوبتر از هر چيز او.(1)

و به سند معتبر از امام محمد باقرعليه‌السلام منقول است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود در هنگامى كه مردم نزد آن حضرت مجتمع بودند كه: دوست داريد خدا را براى نعمتها كه به شما كرامت مى فرمايد، و دوست داريد مرا از براى خدا، و دوست داريد خويشان مرا از براى من.(2)

و در حديث معتبر ديگر از حضرت امير المؤ منينعليه‌السلام منقول است كه: شخصى از انصار به نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت: يا رسول الله! من تاب مفارقت تو ندارم و چون داخل خانه خود مى شوم تو را به ياد مى آورم پس كارهاى خود را ترك مى كنم و مى آيم كه نظر كنم بسوى تو براى محبتى كه دارم به تو، پس به خاطرم آمد كه چون روز قيامت شود و تو داخل بهشت شوى و به اعلا عليين بروى ديگر تو را كجا بيابم كه جمال با جلال تو را ببينم؟ پس در آن وقت اين آيه نازل شد( وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّ‌سُولَ فَأُولَـٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَـٰئِكَ رَ‌فِيقًا ) (3) پس حضرت آن شخص را طلبيد و آيه را بر او خواند و او را بشارت داد و ترجمه اش اين است كه: ((هر كه اطاعت نمايد خدا و رسول را پس ايشان با آن جماعتند كه انعام كرده است خدا بر ايشان از پيغمبران و صديقان و شهيدان و صالحان ونيكو رفيقند ايشان)).(4) و در حديث ديگر منقول است كه: مردى از اهل باديه به خدمت حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت: قيامت كى قايم مى شود؟

____________________

1-علل الشرايع 140؛ بشاره المصطفى 52. و نيز رجوع شود به احقاق الحق 9/392.

2-علل الشرايع 600. و نيز رجوع شود به مناقب ابن المغازلى 151 و تاريخ بغداد 4/160.

3-سوره نساء: 69.

4-امالى شيخ طوسى 621.

۳۷۰

حضرت فرمود كه: چه چيز مهيا كرده اى از براى قيامت كه خبر آن را مى پرسى؟

گفت: والله كه عمل بسيارى از نماز و روزه براى آن مهيا نكرده ام مگر آنكه خدا و رسول را دوست مى دارم.

حضرت فرمود كه: آدمى با آن كسى خواهد بود كه او را دوست مى دارد.(1)

____________________

1-علل الشرايع 139.

۳۷۱
۳۷۲

باب يازدهم: در بيان وجوب تعظيم و توقير و آداب معاشرت آن جناب است

۳۷۳
۳۷۴

بدان كه حق تعالى فرموده است( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ ) (1) يعنى: ((نيستند مومنان مگر آنان كه ايمان بياورند به خدا و رسول او)) از صميم قلب( وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَىٰ أَمْرٍ‌ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّىٰ يَسْتَأْذِنُوهُ ) (2) ((و هر گاه بوده باشند با رسول بر امرى كه سبب اجتماع مردم است - مانند جمعه و عيد و جنگها و شورها - نمى روند تا رخصت بطلبند از آن حضرت))،( إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ ) (3) ((بدرستى كه آنها كه رخصت مى طلبند از تو، ايشان آن گروهند كه ايمان مى آورند به خدا و رسول)). على بن ابراهيم روايت كرده است كه: اين آيه در شان جماعتى نازل شد كه چون حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ايشان را براى امرى از امور جمع مى كرد مانند جنگى يا غير آن بى رخصت آن حضرت متفرق مى شدند، خدا نهى كرد ايشان را از آن.(4)

( فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ ) (5) ((پس هرگاه رخصت طلبند از تو از براى بعضى از كارهاى خود پس رخصت بده از براى هر كه خواهى از ايشان)).

على بن ابراهيم روايت كرده است كه: اين آيه در باب رخصت طلبيدن حنظله بن ابى عامر نازل شد(6) چنانكه در قصه احد احوال او بيان خواهد شد انشاء الله تعالى.

____________________

1-سوره نور: 62.

2-سوره نور: 62.

3-سوره نور: 62.

4-تفسير قمى 2/109-110.

5-سوره نور: 62.

6-تفسير قمى 2/110، و در آن ((حنظله بن ابى عياش )) ذكر شده است.

۳۷۵

( وَاسْتَغْفِرْ‌ لَهُمُ اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ) (1) ((و طلب آمرزش كن از براى ايشان از خدا بدرستى كه خدا آمرزنده و مهربان است))،( لَّا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّ‌سُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضًا ) (2) ((مگردانيد خواندن حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مثل خواندن بعضى از شما بعضى را)) كه جايز دانيد اجابت نكردن آن حضرت را، يا ((مگردانيد ندا كردن آن حضرت را مانند ندا كردن بعضى از شما بعضى را)) كه به نام آن حضرت بطلبيد و بگوئيد: ((يا محمد))، ((يا اباالقاسم))، و از پشت حجره ها صدا نزنيد بلكه بايد از روى تعظيم و تفخيم ((يا نبى الله)) و ((يا رسول الله)) و مثل اينها بگوئيد؛ و اين وجه اخير از امام محمد باقرعليه‌السلام مروى است.(3)

( قَدْ يَعْلَمُ اللَّـهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذًا ) (4) ((بتحقيق كه خدا مى داند آنها را كه دزديده از مجلس تو بيرون مى روند، پناه برندگان به ديگران))( فَلْيَحْذَرِ‌ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِ‌هِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ) (5) ((پس حذر نمايند آنان كه مخالفت مى نمايند از امر آن حضرت از آنكه برسد به ايشان محنتى در دنيا يا برسد عذابى درد آورنده در آخرت))، و در جاى ديگر فرموده است( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيْرَ‌ نَاظِرِ‌ينَ إِنَاهُ ) (6) ((اى گروه مومنان! داخل مشويد خانه هاى پيغمبر را مگر آنكه رخصت دهند شما را بسوى طعامى در حالتى كه انتظار برنده باشيد پختن آن را))( وَلَـٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُ‌وا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ ) (7) ((وليكن هرگاه بخوانند شما را، داخل شويد، و هرگاه طعام بخوريد پراكنده شويد بى آنكه با يكديگر انس گيريد براى سخن گفتن))

____________________

1-سوره نور: 62.

2-سوره نور: 63.

3-تفسير قمى 2/110.

4-سوره نور: 63.

5-سوره نور: 63.

6-سوره احزاب : 53.

7-سوره احزاب : 53.

۳۷۶

( إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّـهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ ) (1) ((بدرستى كه اين مكث كردن شما سبب ايذاى پيغمبر مى شود، پس او حيا مى كند از شما كه بگويد بيرون رويد، و خدا شرم نمى كند از گفتن حق)).

على بن ابراهيم روايت كرده است: چون حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زينب را تزويج كرد و او را بسيار دوست مى داشت وليمه كرد و اصحاب خود را طلبيد، و اصحاب آن حضرت چون طعام خوردند مى خواستند بنشينند و سخن بگويند نزد آن حضرت، و مى خواست آن حضرت با زينب خلوت كند؛ و گاهى بى رخصت رسول خدا داخل مى شدند و به سخن گفتن مشغول مى شدند و انتظار رسيدن طعام آن حضرت مى كشيدند، و اين موجب تضييع اوقات شريف رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، پس حق تعالى اين آيات را براى تاديب ايشان فرستاد.(2)

( وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَ‌اءِ حِجَابٍ ) (3) ((و هرگاه سوال كنيد از زنان آن حضرت متاعى از امتعه خانه ايشان را، پس طلب كنيد ايشان را از پس پرده))،( ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ‌ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ ) (4) ((اين سوال كردن از پس پرده پاكيزه تر است مر دلهاى شما و دلهاى ايشان را)) از وساوس شيطانى و خواطر نفسانى.

( وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَ‌سُولَ اللَّـهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّـهِ عَظِيمًا ) (5) ((و نشايد شما را كه آزار كنيد و برنجانيد رسول خدا را و نه آنكه نكاح كنيد زنان او بعد از او هرگز، بدرستى كه ايذاى آن حضرت و نكاح كردن زنان او نزد خدا گناه بزرگ است)). على بن ابراهيم روايت كرده است كه: سبب نزول اين آيات آن بود كه چون آيه نازل شد كه زنان حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به منزله مادارن مومنانند و بر ايشان

____________________

1-سوره احزاب : 53.

2- تفسير قمى 2/195.

3- سوره احزاب : 53.

4- سوره احزاب : 53.

5- سوره احزاب : 53.

۳۷۷

حرامند، طلحه در غضب شد و گفت: پيغمبر مى خواهد زنهاى ما را بخواهد و ما زنان او را نخواهيم؟! بعد از آن حضرت زنان او را نكاح خواهيم كرد چنانكه زنان ما را نكاح كرد، پس اين آيات نازل شد.(1)

و در جاى ديگر فرموده است( إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ) (2) ((بدرستى كه خدا و ملائكه او درود مى فرستند بر پيغمبر، اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صلوات فرستيد بر آن حضرت و سلام گوئيد بر آن حضرت - يا تسليم و انقياد كنيد آن حضرت را در ولايت اهل بيت آن جناب انقياد كردنى -)).(3)

و در كتب عامه به طرق متعدده روايت كرده اند كه: چون اين آيه نازل شد از آن حضرت پرسيدند: يا رسول الله! سلام بر تو را دانستيم، چگونه صلوات فرستيم بر تو؟

فرمود كه: بگوئيد اللهم صل على محمد وآل محمد كما صليت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد و بارك على محمد و آل محمد كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد.(4)

و به سند معتبر منقول است كه از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدند: صلوات خدا بر رسول چه معنى دارد؟

فرمود: خدا او را ستايش و مدح مى نمايد در آسمانهاى بلند.

پرسيدند: تسليم چه معنى دارد؟

فرمود: يعنى انقياد كردن آن حضرت را در هر امرى كه بفرمايد.(5)

( إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّـهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَ‌ةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا ) .(6)

____________________

1-تفسير قمى 2/195.

2-سوره احزاب : 56.

3-تفسير قمى 2/196.

4-رجوع شود به صحيح بخارى مجلد 3 جزء 6/27 و تفسير طبرى 10/329 و تفسير الدر المنثور 5/216.

5-مجمع البيان 4/369.

6-سوره احزاب : 57.

۳۷۸

((آنان كه اذيت مى رسانند و مى رنجانند خدا و رسول او را، لعنت كرده است خدا بر ايشان و دور گردانيده است ايشان را از رحمت خود در دنيا و آخرت و مهيا گردانيده است براى ايشان عذابى خوار كننده)). على بن ابراهيم روايت كرده است كه: اين آيه در شان آنها نازل شد كه غصب كردند حق امير المؤ منين و فاطمهعليها‌السلام را و آزار ايشان كردند، چنانكه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مواطن متعدده فرمود كه: آزار فاطمه آزار من است.(1)

و در جاى ديگر فرموده است( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَىٰ فَبَرَّ‌أَهُ اللَّـهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّـهِ وَجِيهًا ) (2) ((اى گروه مومنان! مباشيد مانند آنان كه آزار كردند موسى را پس خدا ظاهر گردانيد برائت او را از آنچه گفتند و بود نزد خدا مقرب و روشناس))، و در جاى ديگر فرموده است:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) (3) ((اى آن كسانى كه ايمان به خدا و رسول او آورده ايد! پيش مبريد اقوال خود را پيش از قول خدا و رسول او - يعنى سخن مگوئيد پيش از آنكه پيغمبر سخن گويد، يا آنكه تعجيل مكنيد در امر و نهى پيش از آن حضرت، يا آنكه مگذاريد كه در راه رفتن كس پيش از آن حضرت برود بلكه از عقب او برويد - و بترسيد از خدا بدرستى كه خدا شنوا و داناست)).

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْ‌فَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُ‌وا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ‌ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ) (4) ((اى گروه گرويدگان! بلند مكنيد آوازهاى خود را بالاى آواز پيغمبر - يعنى چون سخن گوئيد آواز خود را بلندتر از آواز آن حضرت مگردانيد، و به آواز بلند با او سخن مگوئيد - چنانكه يكديگر را بلند ندا مى كنيد،

و سخن مى گوئيد تا باطل نشود عملهاى شما به سبب اين ترك ادب از روى نادانى)).

____________________

1-تفسير قمى 2/196.

2-سوره احزاب : 69.

3-سوره حجرات : 1.

4-سوره حجرات : 2.

۳۷۹

( إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَ‌سُولِ اللَّـهِ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ لَهُم مَّغْفِرَ‌ةٌ وَأَجْرٌ‌ عَظِيمٌ ) (1) ((بدرستى كه آنان كه آواز خود را پست مى گردانند نزد رسول خدا و به ادب و آزرم سخن مى گويند، آن گروه آنانند كه امتحان كرده است خدا دلهاى ايشان را براى قبول پرهيزكارى، مر ايشان راست آمرزش گناهان و مزدى بزرگ)).

( إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَ‌اءِ الْحُجُرَ‌اتِ أَكْثَرُ‌هُمْ لَا يَعْقِلُونَ ) (2) ((بدرستى كه آنان كه ندا مى كنند تو را از عقب حجره ها بيشتر ايشان صاحب عقل و دانش نيستند))( وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُ‌وا حَتَّىٰ تَخْرُ‌جَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرً‌ا لَّهُمْ وَاللَّـهُ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ) (3) ((و اگر ايشان صبر كردندى تا بيرون آئى به سوى ايشان هر آينه بهتر بود از براى ايشان و خدا آمرزنده است اگر توبه كنند و مهربان است نسبت به بندگان)).

على بن ابراهيم روايت كرده است كه: اين آيات در شان گروه بنى تميم نازل شد چون به نزد آن حضرت مى آمدند بر در حجره مى ايستادند و فرياد مى كردند: يا محمد! بيرون آى بسوى ما، چون آن حضرت بيرون مى آمد در راه رفتن پيش از او مى رفتند و چون سخن مى گفتند صداها را از صداى آن حضرت بلندتر مى كردند و مى گفتند: ((يا محمد)) چنانكه با يكديگر سخن مى گفتند، پس اين آيات براى تاديب ايشان نازل شد.(4)

و در جاى ديگر فرموده است كه( أَلَمْ تَرَ‌ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَىٰ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ ) (5) ((آيا نمى بينى بسوى آنان كه نهى كرده شده اند از راز گفتن با يكديگر پس باز عود مى نمايند بسوى آنچه نهى كرده شده اند از آن و راز مى گويند به آنچه ايشان را مستحق گناه مى گرداند به عدوان و ظلم و به نافرمانى رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )).

____________________

1-سوره حجرات : 3.

2-سوره حجرات : 4.

3-سوره حجرات : 5.

4-تفسير قمى 2/318.

5-سوره مجادله : 8.

۳۸۰