جهاد در اسلام
آيين نجات بخش اسلام كه تمام قوانين و احكامش در جهت رشد، ترقى و تكامل مادى و معنويت بشريت است. و هميشه پيروانش را به حركت به سوى كمال سفارش اكيد مى نمايد، براى فرد و جامعه اى كه با مانعى مواجه شوند، دستورى براى شكستن سد و برداشتن مانع، وضع نموده است، تا در روند تكاملى انسان وقفه اى پيش نيايد، و آن دستور «جهاد» و مبارزه بى امان با هر نيرويى بازدارنده انسان از رشد و تكامل كه هدف آفرينش است، مى باشد.
زيرا تنها وسيله و پديده اى كه با كمك و توسل به آن مى توان جلو عوامل مزاحم فردى و اجتماعى را گرفت، و از گسترش فساد و ستم جلوگيرى نمود، بيدادگران را سركوب كرد، متجاوز را سر جايش نشاند، زنجير بردگى را بريد، حق و عدالت را برداشت و حقوق از دست رفته را باز گرفت «جهاد» است.
علىعليهالسلام
مى فرمايد:
«اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه، فتحه الله لخاصه اوليائه، و هو لباس التقوى، و درع الله الحصينه و جنته الوثيقه »
اما بعد، جهاد درى است از درهاى بهشت، خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشودهه است، جهاد لباس تقوا، زره محكم و سپر مطمئن خداوند است.
آرى، جهاد درى است كه هر كس آن شايستگى و لياقت را پيدا كند كه از آن در وارد شود، در اين محيط و جامعه اى بهشت گونه و زندگى شيرين توام با عزت، قدرت، آزادى، وحدت و دور از ستم، خشونتت، تعدى، نفاق، تبعيض، گناه و فساد شكل خواهد داد، و در جهان ديگر به بهشت برين كه جايگاه انبيا اوليا شهدا، مؤ منين، مجاهدين، متقين و مقربان درگاه پروردگار است، راه خواهد يافت.
در وصيت به حسنينعليهالسلام
، آنها را به مجاهدت سفارش مى فرمايد:«و الله الله فى الجهاد باموالكم و انفسكم و السنكم فى سبيل الله »
خدا را، در مورد «جهاد» با اموال، جانها، و زبانهاى خويش در راه خدا.
در خطبه ديگر مبارزه با گمراهان را لازم مى شمارد:
«اما بعد... فان جهاد من صرف عن الحق رغبه عنه وهب فى نعاس العمى و الضلال اختيارا. فريضه على العارفين، و انا قد هممنا بالمسير»
سراشيب نابينائى و گمراهى فرو افتاده، بر رهروان حق لازم است، ما كمر همت بسته ايم...
و در جاى ديگر حضرت جهاد را تعميم مى دهد و بر زن و مرد لازم مى داند كه جهاد مردها را بذل مال و جان، و جهاد زن ها را صبر بر مشكلات و تحمل آنچه از جانب شوهردارى مى بينيد بيان مى فرمايد.
«كتب الله الجهاد على الرجال و النساء فجهاد الرجل ان يبدل ماله و نفسه حتى يقتل فى سبيل الله و جهاد المراه تصبر على ماترى من اذى زوجها و غيرته»
خداوند جهاد را بر زن و مرد نوشته است، جهاد مردها دادن مال و جان و پذيرفتن شهادت در راه خدا مى باشد.
جهاد زنان، صبر بر مشكلات شوهردارى و غيرت شوهرش مى باشد. با توجه به اينكه تنها راهى كه مى تواند مانع تحقق يافتن آرزوهاى زورگويان و استعمارگران شود. «جهاد» است، حضرت مى فرمايد:
«و بادروا جهاد عدوكم»
به جهاد دشمنان خويش مبادرت ورزيد.
فلسفه جهاد
فلسفه تشريع جهاد در اسلام بدين جهت است كه بساط شرك بت پرستى، فساد و تجاوز و بيدادگرى از جامعه و زمين بر چيده شود و امت مسلمان در سايه عدالت و آزادى و در محيط دور از گمراهى، تباهى تبعيض به زندگى توام با مهر و محبت و خلوص بسر برند.
قرآن مى فرمايد:(
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ
)
با آنها پيكار كنيد تا فتنه باقى نماند و دين مخصوص خدا گردد.
يعنى بر ملتى و امتى كه شرك و بت پرستى به عنوان آيين حاكم باشد، و در جامعه اى كه فساد و انحراف اخلاقى رايج شود، و ظلمت به جاى نور قرار گيرد، و باطن جايگزين حق گردد، اين دين يك نوع خرافه و اين انديشه يك نوع بيمارى فكرى است، كه بايد به هر قيمت شود آن را ريشه كن ساخت، تا اين بيمارى به ديگران سرايت ننمايد.
در آيه ديگر به دنبال اذن جهاد، در بيان يكى از فلسفه هاى جهاد مى فرمايد:
(
وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا
)
و اگر خداوند (با اذن جهاد) بعضى از آنها را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند. ديرها، صومعه ها، معابد يهود و نصارا و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى شود ويران مى گردد.
بدين معنى كه اگر افراد با ايمان و فداكار، ستمگران و مستكبران را به حال خودشان واگذارند و آنها هراسى و خوفى از مردم متدين نداشته باشند، اثرى از ديرها، صومعه ها، و مساجد نخواهد گذاشت، زيرا «معبدها جاى بيدارى است، و محراب ميدان مبارزه و جنگ است، و مسجد در برابر خود كامگان سنگر است » و قهرا چنانچه دست يابند تمام اين مراكز را با خاك يكسان خواهند كرد.
و نيز ويران نمودن مساجد و معابد تنها با تخريب نيست، و امكان دارد از راه غير مستقيم، به وسيله فراهم ساختن سرگرمى هاى ناسالم، يا با تبليغات سوء مردم را از مساجد منحرف نمايند، و به اين ترتيب آنها را عملا به ويرانه اى تبديل كنند.
اميرالمؤ منينعليهالسلام
مى فرمايد:
«فو الله ما غزى قوم قط فى عقر دارهم. الا ذلوا»
به خدا سوگند هر ملتى در درون خانه اش مورد هجوم قرار گيرد هتما ذليل خواهد شد.
يعنى ملتى كه در زمان جنگ به سوى دشمن نشتابند و از رفتن به ميدان جهاد اجتناب كنند و مورد يورش دشمن قرار گيرند، شكست خواهند خورد و ذليل و خوار خواهند شد، و ملتى كه با استقبال دشمن بروند و در برابر آنان سر سختى و مقاومت نشان دهند و ضربات كوبنده بر آنها وارد سازند پيروز مى گردند.
در خطبه اى ديگر، بارور شدن درخت دين را يكى از فلسفه ها و ثمرات جهاد مى شمارد.
«و لعمرى لو كنا ناتى ما اتيتم ما فام للدين عمود، و لا اخضر للايمان عود.»
به جانم سوگند، اگر ما در مبارزه مثل شما بوديم هرگز پايه اى براى دين برپا نمى شد و شاخه اى از درخت ايمان سبز نمى گرديد.
يعنى اگر ما هم، چون شما از شركت در ميدان جهاد و ترس و هراس داشتيم و از مبارزه با دشمنان اسلام خوددارى مى نموديم، نه از دين خبر بود و نه از اسلام اثرى.
و در نيايشى، هدف و فلسفه توسل به جنگ و جهاد را چنين بازگو مى فرمايد:
«اللهم انك تعلم انه لم يكن الذى كان منا منافسه فى سلطان و لا التماس شى ء من فضول الحطام، وليكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك، فيا من المظلومون من عبادك، و تقام المعظله من حدودك».
پروردگارا! تو مى دانى آنچه ما انجام داديم نه براى اين بود كه ملك و سلطنتى به دست آوريم، و نه براى اينكه از متاع پست دنيا چيزى تهيه كنيم، بلكه به خاطر اين بود كه نشانه هاى از بين رفته دينت را بازگردانيم، و صلح و مسالمت را در شهرهايت آشكار سازيم، تا بندگان ستمديده ات در ايمنى قرار گيرند، و قوانين و مقرراتى كه به دست فراموشى سپرده شده بار ديگر عملى گردد.
يعنى، خداوندا!
تو خوب مى دانى و شاهدى كه ما نه براى غنايم جنگى و نه جهت حفظ رياست، به سايه اسلحه پناه برديم و شمشير به دست گرفتيم، كه هدف ما زنده نمودن ارزش هاى اسلامى، برقرارى صلح و صفا مى باشد، تا ستمديگان آسوده خاطر و فارغ بال زندگى نمايند، و دستوراتت كه از يادها رفته و به فراموشى سپرده شده است، پياده گردد.