جنگ و جهاد در نهج البلاغه

جنگ و جهاد در نهج البلاغه0%

جنگ و جهاد در نهج البلاغه نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

جنگ و جهاد در نهج البلاغه

نویسنده: حسين شفائى
گروه:

مشاهدات: 12823
دانلود: 2826

توضیحات:

جنگ و جهاد در نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 59 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12823 / دانلود: 2826
اندازه اندازه اندازه
جنگ و جهاد در نهج البلاغه

جنگ و جهاد در نهج البلاغه

نویسنده:
فارسی

اذن كشتن دشمن

اسلام كه آورنده اش اشرف مخلوقات و خاتم پيامبران، و خود ناسخ اديان، جامع ترين دين و كامل ترين آئين كه الهام گرفته از سرچشمه وحى و مطابق با فطرت سالم بشر است پيروانش را به راءفت، عاطفه، مهر، علاقه به همنوع و انسان دوستى سفارش مى كند، و از قتل و كشتن انسانهاى بى گناه نهى و آن را حرام و گناه نابخشودنى مى داند و برايش كيفر سنگين وضع نموده، ولى در موارد كه به اين امر نياز احساس شود و صلاح را در جنگ بداند و يا چاره اى غير از آن وجود نداشته باشد، نه تنها حرام نيست و عقاب ندارد كه اجر و ثواب خواهد داشت و گاهى به عنوان مسووليت واجب و فرض مى شود.

زيرا اينگونه افراد در حكم آن عضو بدن است كه مبتلا به مرض سرطان گرديده كه اگر قطع و نابود نگردد. و زير چاقوى جراج قرار داده نشود، به ساير اعضاء بدن سرايت نموده آن ها را مبتلا، گرفتار و سلامت شان را از بين خواهد برد و لذا بايد طبيب و دكتر دست مبتلا به سرطان را قطع كند تا تمام بدن گرفتار آن نشود، و انسانهاى ناپاك، فاسد، ظالم، جانى و خائن و... كه همين خاصيت را دارند اگر نابود و ريشه كن نشوند جامعه و ملت را به سقوط، تباهى و بدبختى خواهد كشيد كه بايد به جهت سلامت جامعه، فرد يا افراد اينگونه را نابود ساخت.

و نيرويى هم كه براى مقاصد و اهداف شوم و ضد انسانى بر يك كشور هجوم مى برد، آزادى، امنيت و استقلال آن دولت را به خطر مى اندازد و آسايش مردم را سلب مى نمايد نيز از همين تيپ و قماش اند، كه لازم است در برابرش ايستادگى و مقاومت كنند و جواب دندان شكن دهند اگرچه منجر به كشتن و نابودى و تار و مار كردن آنها شود.

از اين رو حضرت در جنگ «جمل» همه نيروى دشمن را «جايز القتل»، «مباح الدم» و اذن كشتن شان را امضاء مى فرمايد:

«فوالله لو لم يصيبوا من المسلمين الا رجلا واحدا معتمدين لقتله بلا جرم جره لحل لى قتل ذلك الجيش كله، اذ حضروه فلم ينكروا، و لم يدفعوا عنه بلسان و لا بيد. دع ما انهم قد قتلوا من المسلمين مثل العدة التى دخلوا بها عليهم.» (155)

به خدا سوگند! اگر جز به يك نفر دست نمى يافتند و او را عمدا و بدون گناه مى كشتند و قتل همه آن ها براى من حلال بود، زيرا آنها حضور داشته اند و انكار نكردند و از او نه با زبان و نه با دست دفاع ننمودند چه رسد به اينكه آنها گروهى از مسلمانان را به اندازه عده خود كه با آن وارد بصره شدند به قتل رسانيدند.

اينكه حضرت چگونه به جهت قتل يك نفر، تمام لشكريان دشمن را واجب القتل مى داند، شارحين «نهج البلاغه» در توحيد و تفسير اين فرمايش امام (عليه‌السلام ) سخن ها گفته اند:

1 - از آنجائى كه همه سپاه دشمن عقيده بر مباح بودن قتل يك نفر را داشته همه شان واجب القتل مى باشند.

2 - به خاطر عدم نهى از منكر لشكريان از قتل يك نفر، تمام شان واجب القتل گرديده اند.

3 - قتل يك نفر، روشنگر آن است كه تمام سپاه در مقام محاربه با خدا و رسول و افساد در روى زمين است.

4 - چون بر ضد حكومت عدل اسلامى قيام نموده اند واجب القتل هستند.(156)

آرى اگر بنا شود افرادى كه ستم، ظلم و بى عدالتى به مستضعفين روا مى دارند و تجاوز، تعدى و فساد نسبت به محرومين انجام مى دهند، حقوق ديگران را پامال، آزادى ديگران را سلب و استقلال ديگران را به خطر مى اندازند و حيثيت و آبروى ديگران را تهديد مى كنند، به سزاى اعمال شان نرسند،( قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ ) (157) (با آنها پيكار كنيد كه خداوند آنان را به دست شما مجازات مى كند و آنها را رسوا مى سازد) تحقق پيدا نمى كند، به علاوه راه نجات و رهائى از چنگال اينها در همين خلاصه مى شود، چون اينها در حكم دست مبتلا به سرطان و بدن سالم است كه علاجش در گذشتن از دست مى باشد.

پس بايد هم جراح عضو فاسد بدن را قطع كند و هم ملت عضو فاسد جامعه و بشريت را به كيفرش برسانند.

آزمايش اسلحه قبل از نبرد

كارهائى كه موفقيت آن بستگى و نياز به سلامتى وسيله و ابزارى كه در آن به كار گرفته مى شود، دارد. مانند بى نقص بودن ماشين و هواپيما در جهت رسيدن به مقصد و سلامتى ابزار جنگى و اسلحه در ميدان رزم، نياز ضرورى به آزمايش و بررسى وسيله و اسلحه خود دارند، زيرا اگر قبل از وقت استفاده امتحان و آزمايش نگردد، دچار خطرات و پيش آمدهاى غير قابل انتظار خواهند شد.

مثلا يك راننده اگر قبل از حركت به سوى مقصد ماشين و اتومبيل خويش را امتحان نكند و نسبت به آن بى تفاوت باشد، به هدف نخواهد رسيد و در وسط راه خواهد ماند، و اگر يك خلبان، هواپيماى خود را پيش از پرواز، بازرسى و معاينه نكند در بين راه سقوط خواهد نمود.

همچنين يك رزمنده و مجاهد اگر ابزار جنگى (تفنگ، توپ، تانك و هواپيماى جنگى و...) خود را قبل از آغاز درگيرى و پيش از شروع جنگ، از آن اطمينان كسب ننمايد و آن را آزمايش نكند در ميدان نبرد و صحنه جنگ با خوردن ضربه هاى كارى با شكست مواجه خواهد گشت.

از اين رو لازم است رزمندگان اسلام براى اينكه گرفتار مشكلات و پيشآمدهاى ناگوار نگردد اسلحه خويش را آزمايش و امتحان نمايند تا با خاطر جمعى و فارغ از هرگونه نگرانى و تشويش بر دشمن خويش هجوم برند و پوزه شان را به خاك مذلت بمالند.

امام (عليه‌السلام ) كه در عصر و زمانش تنها شمشير به عنوان اسلحه جنگى وجود داشته حتى آن را كه سلاح ساده است، سفارش به امتحان نموده، كه خود بيانگر اهميت اين كار است:

«و قلقوا السيوف فى اغمادها قبل سلها» (158)

پيش از آنكه شمشير را از نيام بكشيد چند بار آن را تكان دهيد. يعنى شمشيرتان را امتحان و آزمايش كنيد تا به آسانى از نيام بيرون آيد، كه نكند وقت حمله و زمان جنگ معطل شويد و به زيان شما تمام گردد.

مطلبى كه در رابطه با جنگ ثابت، غير قابل انكار و جاى خدشه نمى باشد، اين است كه در ميدان نبرد هر اندازه، افسران، سربازان و رزمندگان خاطر جمع و فارغ از تشويق و نگرانى باشند، بهتر مى توانند بجنگند و خوب تر از خود سرعت عمل، تحرك و فعاليت نشان دهند. يكى از تشويق ها عدم اطمينان و بى اعتمادى نسبت به ابزار جنگى است كه نكند اسلحه ام خراب باشد، نشود اسلحه ام از كار بيافتد؟ و... و با توجه به پيچيدگى وسائل جنگى عصر ما اهميت موضوع آشكار است. زيرا بارها در ميدان هاى جنگ مشاهده گرديده كه از برخى در زمان درگيرى و گرما گرم جنگ تفنگش گير كرده و تيرش را رد نكرده، در نتيجه صاحب اسلحه بر اثر نداشتن وسيله دفاع به قتل يا شهادت رسيده و يا اسير گشته، و اين اتفاق ها و قضايا كه صورت مى گيرد بيشتر به جهت غفلت و بى اعتنائى به ابزار جنگى است.

لذا عمده ترين راه حل كه جهت جلوگيرى از اين پيشامد به نظر مى رسد اين است كه قبل از آغاز جنگ و پيش از شروع درگيرى، اسلحه خويش را دقيق آزمايش و بررسى كند تا از اين بابت نگرانى و دلهره وجود نداشته باشد.

رعايت تاكتيك هاى جنگى

هر كارى علاوه بر روش انجام عمومى آن داراى رموز و ريزه كارهائى مى باشد كه با رعايت نمودن و عمل كردن به آن، به كار و تلاش نتيجه چند برابر و رضايت بخش خواهد بخشيد.

جنگ هم از اين قاعده مستثنى نيست و نياز به رعايت تاكتيك هاى رزمى در ميدان جنگ دارد كه با اهميت دادن به آن نيروى رزمنده قدرت و توانائى بيشتر مى بخشد و سبب مى گردد تا حداقل امكانات، مهمات و نفرات و با كمترين تلفات ستايش از خود بروز دهند و به پيروزى هاى شگفت انگيز و تعجب آور دست يابند، و انبارهاى از سلاح و مهمات پيشرفته و مدرن دشمن را تبديل به دود، خاكستر و آهن پاره كنند، و جولانگاه شان را تبديل به گورستان شان نمايند، تا براى ابد هوس پيكار با لشكريان حق را به سر نپرورند، و براى هميشه حمله اى به رزمندگان و مبارزين اسلام را در ذهن خطور ندهند.

علاوه بر اين رعايت تاكتيك هاى جنگى باعث تقويت روحيه ساير رزمندگان در سنگر و سلحشوران در ميدان كارزار مى شود.

لذا مى بينيم امامعليه‌السلام به اين مطلب بسيار عنايت داشته و هميشه اصحاب و يارانش را كه در برابر فرمانش تسليم و گام جاى گامش مى نهادند و در صحنه هاى درگيرى حق و باطل حضرتش را همراهى مى نمودند، سفارش و توصيه به رعايت تاكتيك هاى رزمى مى فرمود و «چگونه جنگيدن» را مى آموخت كه براى ما نيز درس و آموختنى است:

«معاشر المسلمين، استشعروا الخشيه و تجلببوا السكينه و عضوا على النواجذ فانه انبى للسيوف عن الهام و اكملوا اللامه و قلقلوا السيوف فى اغمادها قبل سلها، والحظوا الخزر، و اطعنوا الشزر ونافحوا بالظبى و صلوا السيوف بالخطى واعملوا...» (159)

اى مسلمانان! لباس زيرين را ترس از خدا (و احساس مسووليت) و لباس ‍ روئين را، آرامش و خونسردى قرار دهيد، دندان ها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما در برابر ضربات دشمن بيشتر گردد، زره نبرد را تكميل سازيد، و پيش از آنكه شمشير را از نيام بكشيد چند بار تكان دهيد.

با تندى و خشم و بى اعتنائى به دشمن نظر افكنيد و به هر طرف حمله كنيد: لبه تيز شمشير را به كار ببريد، و با پيش نهادن گام، شمشير را به دشمن برسانيد و بدانيد هم اكنون در حال جهاد در پيشگاه خداوند قرار داريد و با پسر عموى پيغمبر همراهيد، پى درپى حمله كنيد! و از فرار شرم نمائيد چه اينكه فرار از جنگ، لكه ننگى است كه در نسلهاى آينده شما مى ماند، و آتشى است در رستاخيز، از شهادت خوشحال باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد...

اين بخش از سخنان امام كه پيش از جنگ صفين براى رزمندگان همراهش ‍ بيان شده و آنها را توصيه و سفارش به رعايت تاكتيك هاى جنگى فرموده و با عبارات ساده تعبير نموده، قابل دقت و تاءمل است.

به نظر مى رسد مراد حضرت از «فشردن دندان» عزم راسخ و اراده پولادين و مراد از «پوشيدن زره» غفلت نورزيدن از وسايل دفاع. و مراد از «حركت شمشير» آزمايش اسلحه و مراد از «نگاه تند و خشم آلود» نشان دادن استقامت و تضعيف روحيه دشمن. و مراد از «چابكى و حمله به هر سو» تحرك در جنگ و مراد از «استقبال مرگ با آغوش باز» حل كردن مساءله مرگ و پيدا كردن عشق به شهادت، و مراد از «حمله برق آسا و پى درپى» در دست داشتن ابتكار جنگ، است كه در سايه رعايت اين موارد و توكل به خدا پيروز شد.

و امامعليه‌السلام در خطبه ديگر در رابطه با تاكتيك هاى جنگى چنين بيان مى دارد.

«و التووا فى اطراف الرماح، فانه امور للاسنه، و غضوا الابصار فانه اربط للجاش و اسكن للقلوب، و اميتوا الا صوات فانه اطرد للفشل» (160)

و در برابر نيزه ها در پيچ و خم باشيد كه در رد كردن نيزه دشمن موثرتر است.

زياد به انبوه دشمن خير نگاه نكنيد تا قلب شما قوى تر و روح شما آرامتر باشد، سخن كمتر بگوئيد و صداها را خاموش كنيد كه سستى را بهتر دور مى سازد.

البته اين سخنان حضرت را كه به عنوان شواهد بيان مى داريم بدين جهت است كه روشن شود حضرت به اين موضوع اهميت قائل بوده اند و نمى خواهيم بگوئيم الان هم بايد با همان سلاح ها جنگيد. امام هنگامى كه دوازده هزار نفر به فرماندهى «زياد ابن نصر» و «شريح ابن هانى» به سوى شام فرستاد، در ميان راه اين دو فرمانده روى كيفيت و شيوه جنگ با هم اختلاف نظر پيدا كردند، كه هر كدام نظر خويش را براى آن حضرت به «كوفه» نوشتند، كه حضرت پاسخ نوشت كه در بخشى از آن چنين آمده:

«و لتكن مقاتلتكم من وجه واحد اوثنين واجعلوا لكم رقباء فى صياصى الجبال و مناكب الهضاب لئلا ياتيكم العدو من مكان مخافه او امن، واعملوا ان مقدمه القوم عيونهم و عيون المقدمه طلائعهم» (161)

هميشه با دشمن از يك سو و يا دو (نه بيشتر) بجنگيد، مراقبانى در قله كوهها و روى تپه ها و بلندى ها قرار دهيد! مبادا دشمن از جائى كه محل خطر و يا مورد اطمينان است ناگهان به شما حمله كند.

آگاه باشيد! مقدمه لشكر چشم هاى لشكرند، و چشم هاى مقدمه طلايه ها و پيشاهنگانند.

حضرت در اين كلماتش سفارش مى فرمايد كه: از هر طرف هجوم مبريد كه سبب ضعف شما مى گردد. لذا مشاهده مى شود كه يكى از تاكتيك ها جهت تضعيف و پراكنده نمودن نيروى دشمن اين است كه: در شدت جنگ نيرويى سراغ مناطق كه دشمن از نظر استحكامات دفاعى ضعيف و ناتوان است مى رود، تا بدين وسيله دشمن را وادار نمايد تا مقدارى از نيروى آرايش داده اش را از جبهه سر و سامان يافته و نيرومند، كاهش داده و به جبهه جديد، انتقال و آن را تقويت نمايد، و بعد حضرت توصيه مى نمايد: در تپه ها و در جاهايى كه احتمال هجوم از آن سو وجود دارد و در جاهائى كه احتمال حمله دشمن را از آنجا نمى دهيد ديدبان بگذاريد.

امامعليه‌السلام در فرصت و مورد ديگر به يارانش مطلبى را كه در خطبه 124 بيان داشته تكرار و تاكيد مى فرمايد:

«آميتوا الاصوات فانه اطرد للفشل » (162)

صداى خود را در سينه ها خفه كنيد كه اين در بيرون راندن سستى نقش ‍ مهمى دارد.

اگر چه عوامل پيروزى در جنگ را نمى توان به يك عامل و چند عامل منحصر كرد، اما يكى از عوامل بسيار مهم در پيروزى، در كنار ساير عامل هاى مهم، رعايت و عمل به اصول، ضابطه و مقررات جنگى و به اصطلاح تاكتيك هاى جنگى است، زيرا يك رزمنده هر مقدار شجاع، دلير، متدين، و ورزيده و از سلاح كافى برخورد باشد، ولى به فنون جنگى و چگونه جنگيدن بى اعتنا و بى تفاوت باشد، رسيدن به پيروزى (بدون امداد غيبى) برايش مشكل است.

حمله به قلب دشمن

در هر زمينه و هر كار، بهترين عمل آن است كه با كمترين مصرف و كوتاه ترين فرصت بزرگترين كار انجام گيرد و عظيم ترين ثمره را به دنبال داشته باشد، و جنگ نيز.

وقتى چاره اى جز آغاز حمله و برافروختن آتش جنگ وجود نداشت و كار به جنگ كشيده شد، بايد جاى را مورد حمله قرار داد و مكانى را براى هجوم برگزيد و انتخاب كرد كه دشمن را در قدم اول و مرحله نخست نابود يا فلج كرد، و با يك ضربه حسابى و قدرت تصميم گيرى مجدد را از وى سلب نمود و توان تجمع نيروى پراكنده اش را از وى گرفت. زيرا اينگونه عمل كردن و اين شيوه حركت نمودن باعث و روحيه دادن و جراءت بخشيدن به نيروهاى خودى و سبب سر در گمى و از دست دادن و از هم پاشيدن قواى كفر گرديد كه در نتيجه با حداقل تلفات خسارات مالى و جانى، دشمن با شكست مواجه خواهد گشت.

امامعليه‌السلام اين مطلب را بسيار خلاصه و در جمله اى كوتاه بازگو مى فرمايد:

«و عليكم بهذا السواد الاعظم و الرواق المطنب فاضربوا ثبجه» (163)

به آن جمعيت انبوه و گروه كثير و سراپرده پر زرق و برق و مفصل (معاويه) به سختى حمله بريد، و در دل آن به نبرد بپردازيد.

يعنى محل تجمع دشمن و قلب لشكر خصم را هدف قرار دهيد و خيمه فرماندهان و طراحان جنگ را از جا بر كنيد.

اگر چه در اين مورد كه امامعليه‌السلام سفارش به حمله در قلب دشمن و از جا كندن خيمه وسط را مى نمايد، شايد بدين جهت باشد كه معاويه و ساير شيطان هاى زمان در آن خيمه بودند، ولى حتما يورش به قلب دشمن داراى ثمرات و نتايج چشم گير، مفيد و سودمند است، و از جمله:

1 - دشمن را متفرق و پراكنده و ميان لشكر و فرمانده شان فاصله ايجاد مى كند و دچار حيرت، سردر گمى و ترديد مى نمايد.

2 - نشان دادن اين شهامت و قدرت، آنها را مايوس و وادار عقب نشينى مى كند ت زيرا يكى از ويژگيهاى افراد پست، خود خواه و ستمگران است كه داراى خو و خاصيت حيوان هاى درنده اى هستند كه اگر طرفش را زبون، ضعيف، ترسو و ناتوان يافتند حمله مى نمايند و پيش مى آيند و اگر در او قدرت، نيرو، پايدارى، استقامت و آمادگى ديدند فرار را بر قرار ترجيح مى دهند.

همين مطلب را امامعليه‌السلام چنين بيان مى دارد:

«اللئيم يجفر اذا استعطف و يلين اذا عنف » .

فرومايه و پست اگر نيكى و مهربانى بيند پرخاش كند و اگر درشتى بيند نرمى نشان دهد، كه شاعر مى گويد:

دون طبع چو مهر ديد بنمود جفا

اماشدنرمچون زكس تندى ديد(164)

و شاعر ديگر با اشاره به اين مطلب اين گونه تعبير مى كند:

چوباسلفه گوئى به لطف و خوشى

فزون گرددش كبر و گردن كشى

لذا هر اندازه ضربات و حملات كوبنده و شكننده باشد دشمن بيشتر متحير و گيج مى شود.

ابتكار جنگ

مساله اى كه در جنگ تعيين كننده و سرنوشت آفرين است و بسيارى از كارها و مسائل نظامى به ظاهر مشكل و بغرنج راه حل و گره گشائى مى نمايد و آينده روشن و تابناك را نويد مى دهد، «ابتكار جنگ» است.

هر كه ابتكار جنگ را به دست داشته باشد، اميد موفقيت برايش زيادتر و فاصله پيروزى برايش كمتر است.

ابتكار جنگ حكايتگر رسيدن به هدف و ارمان است، زيرا با در دست گرفتن ابتكار جنگ دشمن هر اندازه اى قوى و نيرومند باشد در موضع تدافعى، حفاظت و حراست از خود و موقعيت خويش قرار مى گيرد، كه قهرا مجال فكر نمودن، انديشيدن، تصميم گيرى، هجوم و پيشروى از وى سلب مى شود كه اين خود بزرگترين موفقيت است كه پيامدش ثمرات سودمند، مهم و پيروزى هاى شگفت انگيزه و معجزه آسا بسيار عنايت داشته و اصحابش را كه از جهاد با معاويه يا چنانچه بايد از خود تلاش و ابتكار عمل نشان نداده اند، توبيخ و سرزنش مى فرمايد و از عواقب و پيامد ذلت بار اين كندى، سهل انگارى و در دست نگرفتن ابتكار جنگ خبر مى دهد:

«الا و انى قد دعوتكم الى قتال هولاء القوم ليلا و نهارا، و سرا و اعلانا و قلت لكم: اعزوهم قبل ان يغزوكم، فوالله ما عزى قط فى عقر دارهم الا ذلوا...» (165)

آگاه باشيد من شب و روز، پنهان و آشكار شما را به مبارزه اين جمعيت (معاويه و پيروانش) دعوت كردم و گفتم پيش از آنكه با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد.

به خدا سوگند هر ملتى در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گيرد حتما ذليل خواهد شد (و تنها جمعيتى در نبرد با دشمنان پيروز مى گردند كه به استقبال آنها بشتابند).

اينكه حضرت به نام جلاله «الله» سوگند مى خورند كه هر ملتى و سپاهى كه بر اثر عدم تحرك و تنبلى در پايگاه خود مورد هجوم دشمن واقع شود، حتما ذليل و خوار مى گردد، قابل دقت و آموختنى و اهميت فوق العاده موضوع و روشن كننده نقش ابتكار جنگ است.

امام در فرازهائى از سخنان آموزنده اش كه در ميدان جنگ ايراد فرموده، كه در آن تاكتيك هاى جنگى را براى لشكريانش تشريح و بيان داشته، مطالبى از ابتكار جنگ نيز مطرح نموده كه: اگر از خود سرعت عمل و ابتكار نشان ندهيد، نيروهاى ذخيره و پشتيبان لشكر دشمن خواهد رسيد كه به مشكلات شما مى افزايد و پيروزى را براى شما دشوار مى نمايد:

«و حتى يرموا بالمنا سر تتبعها المناسر، و يرجموا بالكتائب تقفوها الحلائب و حتى بجر ببلادهم الخمس يتلوه الخميس » .(166)

آنها همچنان ايستادگى مى كنند تا آنگاه كه گروهها پشت سر هم آنان را تير باران كنند، و گروهى به يارى گروه ديگر با آنها به نبرد پردازند، و تا اينكه لشكرى عظيم و به دنبالش لشكر عظيم ديگرى آنها را تا شهرهايشان تعقيب كند، و تا اينكه سم اسب هاى شما زمين آنها را درهم بكوبد.

و نيز مشاهده مى نمائيم، وقتى كه منافقين، «مالك اشتر» را شهيد كردند، حضرت براى بار دوم «محمد بن ابى بكر» را استاندار مصر تعيين فرمود: ولى به وى تاكيد نمود كه قبل از آنكه دشمن به سراغت بيايد تو به سوى آنها بشتاب و ابتكار جنگ را به دست گير لكن احتياط را ازدست مده و با دقت و هوشيارى عمل كن:

«فاصحر لعدوك، و امض على بصيرتك » (167)

جهت مبارزه با دشمن با بصيرت و بينش حركت كن.

ابتكار جنگ يا به دست داشتن سرنوشت و رگ حياتى جنگ كه با يورش هاى غافل گير كننده و پيش دستى و با طرح نقشه اساسى كه دشمن را در موضع دفاع قرار مى دهيد، هر اندازه حساب شده و به موقع صورت پذيرد كار را بر دشمن سخت و حركت و تلاش را بر او دشوار مى سازد، و از ضربه زدن وى جلوگيرى مى نمايد و صحنه اى برايش به وجود مى آورد كه براى يك حركت كوچك به هزينه و مونه بسيار و نيروى زياد نيازمند است، كه قهرا گران و سنگين تمام مى گردد.

در جنگ سوم اعراب و اسرائيل كه جنگ شش روزه هم مى گويند كه در سال 1967 ميلادى واقع شد، اسرائيل با در دست گرفتن ابتكار جنگ، اقدام به بمباران فرودگاه هاى مصر، سوريه، اردن و عراق نمود، و در نتيجه حمله هوائى اسرائيل در روز اول بدين شرح بود:

حمله به 17 پايگاه نظامى و هوائى مصر فرودگاه در سوريه، 2 فرودگاه در اردن، و يك فرودگاه در عراق، و انهدام 268 هواپيماى مصرى، 25 هواپيماى سورى، 27 هواپيماى اردنى و 9 فروند عراقى، كه مجموع 329 فروند مى شود.

برخى مجموع هواپيماى منهدم شده اعراب را 340 فروند نوشته اند، كه با اين ضربه اعراب را فلج كرد.

در فرهنگ فارسى نيز به اين موضوع اشاره شده كه فردوسى مى گويد:

تو پيروزى ار پيش دستى كنى

سرت پست گردد چو سستى كنى

چو دشمن بديوار گيرد پناه

زپيكار و كينش نترسد سپاه

تحرك در جنگ

يكى از راههائى كه در پيروزى جنگ نقش مستقيم دارد و مى تواند دشمن را در اسرع وقت، كوتاهترين فرصت و كمترين زمان، عرصه را بر او تنگ و با مشكلات و پيش آمدهاى غير قابل انتظار مواجه سازد و غرورش را بشكند و هيبت و ابهتش را در هم كوبد و بالاخره به زانو در آورد و ريشه كن نمايد «تحرك در جنگ » است.

تحرك در جنگ تصرف استحكامات دشمن را به اسرع وقت ميسر مى سازد، تحرك در جنگ ضمن مجال ندادن به دشمن توانائى تعرض و قدرت هجوم را از وى سلب مى نمايد و هر اندازه تعرض و تحرك بيشتر باشد، مدافع در اتخاذ تدابير با مشكلات بيشترى مواجه خواهد گرديد.

تحرك در جنگ سبب مى شود كه جرات حمله و روحيه اى مقاومت دشمن را از بين ببرد و شخصيتش را خورد نمايد، كه در نتيجه با اندك فشار و كوچكترين ضربه اى تند صحنه را رها، سنگر را خالى و فرار را بر قرار ترجيح مى دهد.

و با توجه به اين پيامدهاى تحرك در جنگ روشن مى گردد كه بى جهت نبوده و نيست كه امامعليه‌السلام سپاه و لشكرش را به تحرك در جنگ سفارش مى نموده، يا از عدم تحرك شان ناراحت و مكدر مى گرديده و به اين جهت آنها را ملامت و سرزنش مى فرموده:

«و سالتمونى التطويل، دفاع ذى الدين المطول، لا يمنع الضيم الذليل و لا يدرك الحق الا بالجد، اى دار بعد داركم تمنعون » (168)

به عذرهاى گمراه كننده اى متشبث مى شويد همچون بدهكارى كه (با عذرهاى نابجا) از اداء دين خود سر باز مى زند (بدانيد) افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى توانند ظلم را از خود دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش ‍ به دست نمى آيد، شما كه از خانه خود دفاع نمى كنيد چگونه مى توانيد از خانه ديگران دفاع كنيد؟

در جنگ صفين هنگامى كه لشكريان معاويه بر سپاه آن حضرت پيشى جسته و راه ورود به آب فرات را تصرف كردند امامعليه‌السلام به نيروى رزمنده اش سفارش مى نمايد كه از خود تحرك نشان دهند زيرا عزت و شرف شان به اين بستگى دارد:

«قد استطعموكم القتال، فاقروا مذله، و تاخير محله، او رووا السيوف من الدماء ترووا من الما فالموت فى حياتكم مقهورين، و الحياه فى موتكم قاهرين» (169)

سپاه معاويه با اين عمل (بستن آب بر شما) را به پيكار دعوت كرده است: اكنون بر سر دو راهى هستيد: يا به ذلت و خوارى بر جاى خود بنشينيد، و يا شمشيرها را از خون ( آن جباران سنگدل) سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد.

مرگ در «زندگى توام به شكست» شما است و زندگى در مرگ پيروزمندانه شما!

حضرت در اين قسمت از سخنان حكيمانه و آموزنده اش درس تحرك و تلاش، درس صبر و استقامت، درس انتخاب حيات افتخار آفرين و اجتناب از زندگى ننگين مى دهد، و مى آموزد كه اگر امر داير شد ميان مرگ با شرافت و زندگى ذلت بار، مرگ با عزت را ترجيح دهيد كه «مرگ سرخ به از زندگى ننگين است» و:

هر كه با عزت بميرد زنده است

همچو خورشيد و مه تا بنده است

در خطبه ديگر ضمن توبيخ سربازانش به جهت سهل انگارى، پيش بينى مى نمايد كه دشمن بر اثر تحرك و تلاش در راه باطل شان بر شما غالب خواهند گشت:

«اما و الذى نفسى بيده ليضهرن هولاء القوم عليكم ليس لانهم اولى بالحق منكم و لكن لا سراعهم الى باطل صاحبهم و ابطائكم عن حقى» (170)

آگاه باشيد سوگند به خدايى كه جانم در دست قدرت او است كه اينها (معاويه و اطرافيانش) سرانجام بر شما پيروز مى شوند، اما نه اينكه آنها در حق از شما پيشى دارند، بلكه براى آنكه آنها در راه باطلى كه زمامدارشان مى رود سريع و كوشايند در حالى كه شما در برابر حق من كند و سست هستيد.

هنگامى كه سپاه امام، در جنگ صفين پس از شكست خوردن از لشكر معاويه، آنها را شكست داد و مواضع خويش را به چنگ آورد، حضرت آن تحرك شان را ستوده و سبب آرامى و شفاى قلب خود خواند:

«و لقد شفى و حاوى صدرى، ان رايتكم بالخره تحوزونهم كما حازوكم و تزيلونهم عن موافقهم كما ازالوكم حسا بالنصال و شجرا بالر ماح» (171)

به ناراحتى هاى درونم شفا بخشيديد، چون سرانجام ديدم همانطور كه شما را هزيمت دادند، صفوف شان را در هم شكستيد، و آنان را از لشكر گاه خود رانديد همانطور كه آنها شما را كنار زدند (مى ديدم) آنها را به باد تير و نيزه مى گرفتيد.

مطلبى كه تا اين مقدار قلب حضرتش را ناراحت و اندوهناك نموده جز عدم تحرك در جنگ نيست، و موضوعى كه باعث خوشحالى و خرسندى امام مى گردد چيزى جز «تحرك در جنگ » نمى باشد كه بيان كننده نقش و اهميت اين است. و در سخنانى كه هنگام جنگ بيان داشته ضمن سفارش ‍ هائى در رابطه با جنگ، به تحرك در جنگ امر فرموده:

«و اذمروا انفسكم على الطعن الدعسى، و الضرب الطلحفى» (172)

خود را براى زدن سخت ترين نيزه و محكم ترين ضربه شمشير (بر پيكر دشمن خونخوار) به هيجان آوريد.

اينكه امير المومنينعليه‌السلام در زمان هاى مختلف و در ميدان هاى متعدد جنگ، روى يك مطلب كه تحرك در جنگ باشد تكيه و به يك موضوع كه سرعت در عمل است سفارش مى فرمايد و با لحن ها و تعبيرهاى گوناگون آن را بيان مى دارد كه گاهى با: «لا يدرك الحق الا لاجد» (حق جز با كوشش و تلاش به دست نمى آيد) اهميت مطلب را مى رساند، وزمانى با جمله: «رووا السيوف من الدماء» (شمشيرها را از خون سيراب كنيد) راه حل را به اين منحصر و خلاصه مى نمايد، و موردى با تعبير «لا سراعهم و... و ابطائكم » (تحرك دشمن... و سستى شما...) واقعيت هائى را بازگو مى دارد، و حوادثى را پيش بينى مى كند. و در صحنه اى با زبان آوردن: «تحوزونهم و تزيلونهم» (در هم شكستيد و از خود رانديد) ابراز خوشحالى و سرور مى نمايد، و در نامه اى با «الطعن اتلدعسى و الضرب الطلحفى » (آمادگى براى ضربات سخت) امر به تحرك و فعاليت مى نمايد. همه و همه حكايت گر و بيان كننده يك موصوع كه تحرك در جنگ است، مى باشد و روشن گر اين است كه در صورت نبود نقص، كمبود و مانع، مهمترين و موثرترين عامل در ميدان جنگ كه نقش مستقيم و چشم گير در سرنوشت و آينده آن دارد «تحرك در جنگ» است.